تاریخ فرهنگی «قبیله لعنت»؛ قسمت نهم فرهنگ معبدی
در میان بنیاسرائیل، فرهنگ معبدی متعصّبانهتر از سایر اقوام پاس داشته میشد. شاید بتوان گفت، این فرهنگ، از پس قرون و اعصار، قویترین فرهنگ حاکم بر نگرش و عملکرد بنیاسرائیل در میان همهی مناسبات و معاملات فردی و جمعی یهود قابل شناسایی است.
در فرهنگ معبدی یهودی، سنّت قربانی، از مهمترین جایگاه در میان همهی سنن یهودی برخوردار بوده و نقشی کلیدی در جهتگیری عمومی یهودیان برای طیّ مراتب قدرت و دستیابی به حکومت را داراست.
یکی از شعائر مهمّی که در تپّههای مقدّس اسرائیلی انجام میشد، تقدیم آتش نیاز بود. در بحث قربانی دیدیم که «بنیاسرائیل» این رسم را از «کنعانیان» اقتباس کرده بودند. شعائر قربانی به رهبری کاهن انجام میشد.
از روایات «کتاب مقدّس» چنین برمیآید که در دوران سلاطین، حتّی به بسیاری از خدایان قدیم، چون بعل، اشرات، مولوخ، تموز … قربانی تقدیم میشد. مسلّماً در این موقعیّتها کاهنان بعل و تموز و… میتوانستند آداب قربانی را بهنام یهوه اجرا کنند و در حقیقت، غیرمستقیم کاهن یهوه شوند.
هنگامی که سلیمان «معبد اورشلیم» را بنا کرد، گروهی از همین کاهنان تپهی مقدسها را برای اجرای شعائر معبدی به اورشلیم آورده و چون این معبد و شعائر آن، اقتباس از کنعانیان بوده است، کاهنان قدیم این معابد نیز به صورت خبرگان انجام شعائر، در معبد سلیمان به خدمت مشغول گردیدند. زدوک (صدوق) را میتوان به احتمال قوی از نمونههای برجستهی این کاهنان کنعانی دانست. در کتاب مقدس، غیرمستقیم به نقش کهانت کنعانی اشاره شده است.
در روایتی، مستقیماً چگونگی انتخاب کاهن یهوه از بین کاهنان خدایان دیگر مطرح میشود. در روایتی قبلاً دیدیم که کاهنان بابلی نقش کاهن یهوه را بر عهده گرفتهاند. در این روایت، بابلیان برای خدمت به خدای سرزمین، از بین خود کاهنانی برای یهوه انتخاب میکنند، زیرا اجرای شعائر مورد نظر است که باید توسط خبره صورت گیرد، به خصوص در کهانت قدیم، مقامی موروثی بوده که یک طبقه خاص به این مقام دست مییافت. در دین زرتش نیز کاملاً به نظیر همین حادثه برخورد میکنیم که مُغان آریایی «پولیتئیست»، موبدان دین زرتشت میشدند. (۱)
اسباط بنیاسرائیل و کهانت لوی
قبلاً گفته شد که از حضرت یعقوب نبی (ع)، دوازده فرزند بهوجود آمد که به اسباط دوازدهگانه اسرائیل معروفند. «قوم یهود» به یهودا، چهارمین فرزند یعقوب (ع) منتسب است و در زمان وفات حضرت یعقوب (ع)، قبیلهی او پرجمعیتترین قبیله بوده است.
«یهودا» نماد خیانت و دورویی در بین فرزندان یعقوب (ع) است؛ همو که از سویی علیه یوسف (ع) توطئه کرد و از دیگر سو، خود را عامل نجات یوسف (ع) معرّفی نمود. در «قرآن کریم»، میان واژهی «بنیاسرائیل» و «یهود» تفاوت بسیاری است.
بنیاسرائیل، به قوم پیامبری چون حضرت موسی (ع) اطلاق میشود؛ در حالیکه واژهی یهود ناظر بر مفهومی متفاوت است که از قوم یهود در سدههای اوّلیهی میلادی شکل گرفته بود. نماد بارز آن، اقوام یهودی ساکن در «عربستان» بودند که به رباخواری اشتغال داشتند. آنان در «قرآن»، قوم حریص و ناسپاس توصیف شدهاند (۲) و هیچ نسبتی با پیامبران الهی ندارند. آنان کتاب خدا، تورات را پنهان کرده و گمراهی را بر هدایت ترجیح دادند.
جلالالدین آشتیانی در کتاب «تحقیقی در دین یهود» دربارهی کهانت بنیاسرائیلی مینویسد:
مهمترین وظیفهی کاهن در کتاب مقدّس، نظارت و اجرای شعائر قربانی است. در بخشهای متعدّد، لاویان و کاهنان بنیهارون، مجریان قربانی ذکر شدهاند و حتّی در لوی تأکید میشود که اگر «بنیاسرائیل» قربانی خود را توسط کاهن و در مقابل خیمهی مقدّس ذبح نکند و در جای دیگر قربانی کند، او قاتل محسوب خواهد شد و به گناه خونریزی از جامعه باید بیرون رانده شود.
امّا از سوی دیگر، در بین کوچگران و سامیان بدوی، پدر که مقام روحانی خانواده را داراست، مجری شعائر قربانی بوده است و از روایات کتاب مقدّس نیز برمیآید که در دوران قضاوت، شیوخ موظّف به اجرای این آداب بودهاند.
از بررسی روایات، میتوان حدس زد که تا قبل از ظهور سلطنت، کهانت متشکّل در جامعهی بنیاسرائیل تظاهری نداشته است.
رینگگرن معتقد است در دوران صحرا، دین موسی فاقد روحانی و کاهن بوده و این مقام در «کنعان» اقتباس شده است. او مینویسد: «گزارش پنتاتویخ درباره هارون و لاویان، شرایط زمان بسیار جدیدتر را منعکس میسازد. منابع بسیار قدیمتر گواه بر آن است که افراد عادی بدون دخالت کاهن، قربانی تقدیم کردهاند.» او نتیجه میگیرد: «دستگاه کهانت بهتدریج شکل گرفته و باید توجه کرد که ما در اینجا، آشکارا با شعائر تلفیقی روبهرو هستیم.»
فروید معتقد است: «شعائر معبدی و قربانی و روحانیت… عبارت بود از شعائر سحر و جادو که موسای مصری با آن مخالف بوده و شدیداً و عمیقاً آن را مردود ساخته است.»
تورات شغل روحانیت را موروثی تعیین کرده است. در روایت قضات، اولینبار بهطور نامشخص از یک خانوادهی لوی سخن گفته میشود که برای معبدی خدمت میکرده که در دان برپا شده و مجسمهای از یهوه در آن پرستش میشده است. ولی کهانت موروثی در ساموئل مطرح میشود که الی (۳) (عیلی) پسران خود را به کهانت «شلیوه» (۴) برگزیده و این شغل را در خانواده خویش موروثی میسازد، و آبیاتار کاهن، داوود را به الی و خانواده او نسبت میدهد. به عبارت دیگر، کهانت از الی آغاز گشته است. در دوران سلیمان، ابیاتار تبعید شده و کهانت به خانواده زدوک (صدوق) منتقل میگردد و تا حدود هزار سال در این خانواده باقی میماند.
جالب است که در اولین روایت مربوط به کاهنان، فساد و ریا و شرارت آنها مطرح میشود. فرزندان الى، بهنام روحانی به غارت اموال مردم میپردازند و با دروغ، مکر و حتی زنا و جنایت از معتقدات مردم سوءاستفاده میکنند. اگر در کتاب مقدس دقت کنیم درمییابیم که کهانت به معنی واقعی از دوران داوود شکل گرفته است و قبل از آن نمیتوان وجود یک کهانت متشکّل را حدس زد…
در دوران سلیمان، با بنای معبد و دربار در کنار هم، تشکیلات روحانیت، بیشتر درباری میشود و معبد اصولاً یکی از مؤسسات دربار سلطنتی میگردد. با انتصاب زدوک به کهانت «اعظم اورشلیم»، رابطهی کهانت و دین دولتی مستحکمتر میشود؛ زیرا بهنظر میرسد او از تبار همان شاه کاهنان قدیم سالمشهر است که قبل از ورود داوود، «رهبری اورشلیم» را به عهده داشتهاند…
کاهنان اولیه، لباس سادهای به تن میکردند و هنگام قربانی لبادہ کتانی میپوشیدند و آن را اِفُد [افود] مینامیدند. برای ساموئل (شموئیل) کاهن و قاضی مشهور اسرائیلی در آغاز، سالیانه یک روپوش کتانی از جانب مادرش تهیه میشده است تا در آداب قربانی بهکار گیرد. ولی بهتدریج بر تشریفات معبدی و تجملات کاهنان نیز افزوده میشود. لباس آنها زینت میگردد…
…هر قدر بر تعداد کاهنان موروثی افزوده میشد، تشکیلات و رسوم و نظام آنها نیز توسعه مییافت. کم کم حتی یک اشرافیّت دینی بهوجود آمد که از کاهنان اعظم و رؤسای کاهنان تشکیل میشد. حتى رؤسای کاهنان اجازه داشتند با دربار وصلت کرده و با شاهزادگان درباری ازدواجی کنند. از این وصلتها در کتاب مقدس نیز اشاراتی دیده میشود. به هر حال، در تمام دوران سلطنت، معبد کاملاً تحت نظر دربار اداره میشد و کاهنان مطیع اوامر شاه بودند.
پس از تبعید که جامعه یهود فاقد دولت بود، روحانیت متولی دین و واسطهی یهوه و سلطان واقعی قوم او شد. اغلب دستورات و قوانینی که درباره وظیفه کهانت و شعائر معبدی وضع شده است متعلق به همین دوران میباشد. مهمترین اقدام روحانیت در بازگشت به «اورشلیم»، وضع قوانین منع ازدواج با غیریهودیان و اخراج دورگهها و طلاق زنان غیریهودی بود. در این دوران، کاهنان به ۲۴ گروه تقسیم میشدند که تقریباً نماینده ۲۴ خانواده بودند و کهانت را به ارث میبردند. هریک از این ۲۴ دسته میبایستی هر هفته عدهای نماینده به اورشلیم بفرستند تا مراسم قربانی و شعائر مذهبی را رهبری کنند. علاوه بر این کاهنان، گروه بسیار زیادی از لویها و خدمه معبد که چندین برابر کاهنان بودند، در خدمت معبد قرار داشتند.
وظایف کاهنان غیر از ذبح قربانی، سوزاندن بخشهای لازم، تقسیم گوشت قربانی، پاشیدن خون به محراب (مذبح) و پرده مقدس، نیازهای غذایی… حفظ و مراقبت محراب و آتشدان که باید دائماً روشن باشد آرایش و رسیدگی به میز مخصوص نانپانیم، محافظت و رسیدگی به شمعدانها، تشت شستوشو و دیگر ظروف و وسایل معبد، تعیین میزان بازخرید نخستزاده و دیگر نیازها و پرداختهای مؤمنان و دریافت آنها، معاینه بیمارهای جذامی و مبتلا به برص (که بهجای معالجه برای آنها، آداب و شعائر خاص پیشبینی شده بود)، اظهار نظر درباره گناهان و خطاها، بهخصوص زنا و اتهام مرد به زن خود در مورد بکر نبودن… و در صورت لزوم، نظارت بر اجرای کیفر سنگسار یا دیگر کیفرها، نظر دادن درباره پاکی و نجسی که برای یهودیان بسیار قابل اهمیت بود و جنبه شعائری داشت… و بالأخره دمیدن بوق در اعیاد مخصوص و…
دستوراتی که درباره وظایف و اختیارات کاهنان داده شده است بیشتر در کتب لاویان، اعداد و قانون دوم آمده است. در کتاب میثاق و روایت خروج نیز درباره کاهنان اشاراتی بیان شده است.
درباره سهم روحانیون، به اشکال مختلف در «کتاب مقدس» دستوراتی ذکر شده است. چون قربانیهای اولیه بیشتر برای آتش نیاز و ایجاد دود خوش و تأمین آرامش یهوه انجام میشد، طبیعتاً بهره کاهن از این قربانیها زیاد نبود. به نظر نمیرسد که برای لاویانت نیز سهم خاصی از در آمد اسرائیلیان تعیین شده باشد. پس از تبعید که کهانت یهود بر کلیهی مسائل فکری و اجتماعی این مردم نظارت یافت، در تولید و درآمد [برای] یهودیان نیز سهم گردید. حزقل پیمبر کاهن یهودی، در اینباره از زبان یهوه چنین دستور میدهد:
«کاهنان مجازند که قربانیها و نیازهای غذایی، قربانی تقصیر و گناه مرا بخورند، هر نیازی که در اسرائیل وقف به خدا میشود، به آنها تعلق دارد (۵) بهترین نیازهایی که از محصول و نخستزادهها وجود دارد، هر چه از زکات که شما باید تقدیم کنید به کاهن تعلق میگیرد. همچنین از بهترین نانشیرینیهایی که میپزید، باید به کاهن دهید تا آنها برکت و رحمت به خانه شما آورند.»
این صریحترین دستوریست که با قاطعیت، یهودیان را موظف میسازد که کاهنان را به طفیلیگری بپذیرند و بهنام یهوه و وساطت او، آنها را سیر کنند تا رحمت و برکت یابند. البته این هدایا غیر از زکات مال است که هر یهودی موظف است به روحانیون تقدیم کند. (۶)
میراثداران سامری
همهی میراث سامری و اسلافش (ساحران و کهنه معابد فراعنه) به کاهنان معبد، اشرار «بنیاسرائیل» و دین به دنیافروشان منتقل شد تا همچنان جریان شیطانی «قبیلهی لعنت» در زمین استمرار یابد و در آزمونی سخت، همهی خلق روزگار در کشاکش فتنهی بنیاسرائیل به آزمون کشیده شوند و خطّ نورانی قبیلهی «صبغةالله» از قبیلهی لعنت بازشناخته شود.
سخنان رهاییبخش انبیای الهی، در زمانهی کور و کر و در میان بنیاسرائیل عنود و دنیاطلب کارگر نیفتاد و روم مردهدل و ستمگر، دست در دست کاهنان فرصتطلب، همهی مجال را از آن حضرات ربودند.
به گواهی منابع تاریخی، فرهنگ معبدی که توسط کاهنان معبد پاس داشته میشد، پیش از آنکه، نسبتی با حقایق دینی و تعالیم موسوی داشته باشد، برخاسته از آیینهای معبدی اقوام بتپرست بود.
استاد جلالالدین آشتیانی دربارهی ورود آیین کاهنان معابد به میان «قوم اسرائیل» مینویسد:
قبایل و عشایر ایبری که قوم اسرائیل را بهوجود آوردند، قبل از ورود به «کنعان» فاقد معبد و آداب و رسوم خاصّ معبدی و دین شعائری بودهاند و به طوریکه از روایات مختلف برمیآید، آنها پس از ورود به «کنعان»، رفتهرفته شعائر محیط متمدّن و متدیّن را پذیرفتند و همانگونه که شرح داده شد، فرهنگ معبدی این سرزمین را سرمشق قرار دادند.
این قبایل، حتّی به نام یهوه، خدایان کنعانی را میپرستیدند و به شعائر پرستش بعل، اشرات، اِل و… نام یهوهپرستی میدادند. مکانهای مقدّس آنان، معابد قدیم بعل و اِل و تپّههای مقدّس کنعانی بود…
در «کتاب مقدس»، غیرمستقیم به نقش کهانت کنعانی اشاره شده است.
با توجه به شرح فوق و گزارشهای کتاب مقدس میتوانیم با احتمال نزدیک به یقین، کاهنان کنعانی را اجداد و پیشروان روحانیت اسرائیلی بدانیم. روحانی موظف را در عبری کوهن مینامند. اغلب محققان معتقدند این نام از کنعانیان اقتباس شده است. در «کنعان» به کشیش بزرگ «راوکُهنیم» میگفتهاند. وظیفه او نظارت بر آداب و رسوم قربانی و شعائر معبدی بوده و در ضمن، به پیشگویی و فالبینی و سؤال از خدای معبد نیز میپرداخته است. رئیس کاهنان را «کوهِن هاروش» و کاهن اعظم را «کوهِن گادول» و دستیار او را «کوهِن میشنه» مینامیدند…
…با وجود آنکه در تورات، از کاهنان نام برده شده و حتی از زبان موسی (ع) درباره لباس و تزئینات و تشریفات و وظایف آنها به تفصیل سخن رفته است؛ ولی مسلّم گردیده که این روایات بلااستثناء، پس از دوران سلطنت و بهخصوص درباره مسائل مربوط به کهانت پس از تبعید، تدوین شده است. (۷)
پس از تبعید تا مدتی معبد وجود نداشت و یهودیان برای دعاخوانی و قرائت قانون (تورات) در مکانهایی جمع میشدند که به آن «سیناگوگ» میگفتند. سیناگوگ به زبان یونانی به معنی محل اجتماع و ملاقات است و در اصطلاح عبری، به آن «کِنسِت» و «بِیت-ها-کِنسِت» میگویند که اطلاح دوم به معنی خانه اجتماع است. در کنست علاوه بر اجتماع دین، جایگاههایی برای تعلیم تورات، شبیه مدرسه وجود داشت که به آن «بیت-ها-میدرش» یا خانه تعلیم و آموزش میگفتند.
چون یهویان فقط «معبد اورشلیم» را «خانه خدا» میدانستند، قربانی را مختصّ این معبد میشمردند و در کنست آداب قربانی انجام نمیگرفت. هنگامی که معبد اورشلیم مجدداً ساخته شد تا انهدام کامل آن در ۷۰م. بهطور منظم در آن مکان، آداب قربانی و آتش نیاز انجام میگرفت؛ ولی کنستها در سراسر «دیاسپورا» و حتى «فلسطین» توسعه مییافت. (۸)
یهودیان در دوران تبعید به گناه شرک بسیار آلوده شدند و به بتپرستی روی آوردند. در این میان، کاهنان از این موضوع بهرههای فراوان بردند:
آنان از مصریان پرستش بعلسفون (۹) را آموخته بودند که بنابر روایت، بسته به قوانین نجومی گاهی در هیئت مادیان و گاهی به شکل سگ ظاهر میشد. یهودیانی که هنگام خروج فریفتهی زنان سیتیم (۱۰) شده بودند، بیمحابا برای بتهای بعلفهگور (۱۱) بت پلید عامونیها (۱۲) که در میان گودالها و لای صخرهها به سر میبردند، قربانی میکردند.
مؤلّف کتاب «تاریخ جادوگری»، در معرّفی بتهای مورد پرستش بنیاسرائیل مینویسد:
یهودیها، داگون (۱۳) الههی فلسطینیها را که نیمی زن و نیمی ماهی بود، میپرستیدند. مجسّمهی برنزی این الهه به شکل زنی زیبا ساخته شده بود که مانند درکهتو (۱۴) و دیرکه (۱۵) دو الهه سریانیها در اشکلون (۱۶) دُمی مانند دم یک ماهی عظیم داشت.
داگون یا داجون؛ الهه فلسطینیان قدیم
آنها الههی بابلی سوککوتی بهنوتی (۱۷) را هم میپرستیدند که بنا به روایت افسانهها این الهه به صورت مرغی با جوجههایش نمایانده میشد.
یا «آسیما» (۱۸) خدای اماتیتها که به شکل بز بود و یا اناملک که هیئت اسب را داشت و نرگال سامریها که شبیه خروس بود.
در «آکارون» تندیس بعلزبوب به شکل یک پشه ساخته میشد و آحاب شاه اسرائیل بیهوده او را احضار کرد تا بیماریاش را مداوا کند.
امّا مخوفترین خدایان، مولوخ (۱۹) بچّهخوار خدای عامونی بود. مولوخ تنها بتی بود که در خود اورشلیم معبد نداشت و درّهی مجاور اورشلیم مقرّ بنیهیوم، جایگاه تندیس آهنین او بود که پیروانش را به شرارت و تباهی میکشاند و از سرنوشت هلاکتبار آنها لذّت میبرد. نام مولوخ از واژهی عبرانی ملک به معنی شاه گرفته شده بود و آیین پرستش او به نیّت طلب سلامتی و طول عمر برای شاه انجام میشد. (۲۰)
خدای مولوخ یا مولِک
مورّخ «تاریخ تمدن»، ویل دورانت، در اینباره مینویسد:
پس از آنکه یهودیان را نفی بلد کردند، ثروت کاهنان با نموّ اجتماع یهودی جدید افزایش پیدا کرد و چون آن مردم از این ثروت مقدس استفاده صحیح کردند و در حفظ و نگاهداری آن کوشیدند، در آخر کار، کاهنان یهود، مانند کاهنان طیوره و بابل، مقتدرتر از شاهان شدند.
با وجود این، ازدیاد قدرت کهنه و رواج تربیت دینی، برای آزاد کردن عقل عبرانیان از بندهای خرافات و اوهام و بتپرستی کافی نبود. قلّهی تپهها و جنگلها آرامگاه خدایان بیگانه و صحنه آداب و شعائر دینی پنهانی بود؛ اقلیت چشمگیری از مردم به سنگهای مقدس سجده میکردند یا بعل و آستارته را میپرستیدند یا بر روش بابلیان، به خبر گرفتن از غیب میپرداختند یا بتهایی برپا میداشتند و برای آنها بخور میکردند یا به پرستش گوساله طلایی میپرداختند یا در هیکل، جلسهها و جشنهای بتپرستانه تشکیل میدادند، یا فرزندان خود را وادار میکردند که بهعنوان قربانی «از میان آتش بگذرند.» حتی بعضی از شاهان، مانند «سلیمان» (۲۱) و «آحاب»، نسبت به خدایان بیگانه چاپلوسی میکردند. مردان صالحی همچون «ایلیا» و «الیشع»، گرچه به درجه کاهنی نرسیدند، پیوسته مردم را به دستبرداشتن از این عادات دعوت میکردند و بر آن بودند که مردم را به پیروی از خود بخوانند و به راه راست بیاورند. در میان این اوضاع و احوال و بر اثر انتشار فقر و فاقه و استثمار مردم در اسرائیل، مردان بزرگی در دیانت یهودی پیدا شدند که همان گروه انبیای غیرتمند بنیاسرائیل بودند. (۲۲)
همهی انبیای راستین بنیاسرائیل، علیه روحانیت معبدی و کهنهی حاکم بر معبد شوریدند. برای نمونه، به چند گفتار از این هشدارها که در مورد شعائر معبدی و روحانیت اسرائیل بیان شده و قضات و کاهنان را شامل میشود، اشاره میکنیم:
عاموس، در سر فصل «عبادت حقیقی از زبان یهوه» میگوید:
«من از جشنهای شما متنفّرم و آنها را تحقیر میکنم و اعیادتان را نمیتوانم تحمّل کنم. آنگاه که شما برای من آتشنیاز میآورید، به هدایای شما تمایلی ندارم و حتّی مایل نیستم که قربانیهای شما را نگاه کنم. دور باد جنجال و هیاهوی سرودهایت. من مایل نیستم آهنگ چنگ تو را بشنوم. بلکه مایلم که حق چون آب روان گردد و عدالت چون نهری که هرگز خشک نمیشود، جریان یابد. آیا در آن چهل سال حرکت در صحرا، شما برای من قربانی یا نیازهایی میآوردید؟ شما ای وابستگان خانهی اسرائیل؟» (۲۳)
در رؤیایی، عاموس صدای یهوه را میشنود که میگوید:
«سرستونهای معبد را در هم کوب تا همهی تیرها به لرزه درآیند. من مغز همهی آنها (معبدیان) را در هم خواهم کوفت و آنچه از آنان باقی ماند، با شمشیر خواهم کشت… یهوه تالارهایش را در آسمان خواهد ساخت و طاق خود را بر روی زمین برپا خواهد داشت.»
هوشع (۲۴) در سر فصل «دادگاه علیه کاهنان» چنین میگوید:
«بشنوید کلام یهوه را ای بنیاسرائیل که یهوه علیه ساکنان این سرزمین، اقامهی دعوی میکند. یهوه میگوید: در این سرزمین، عشق و وفا نیست و از معرفت خدا اثری یافت نمیشود. ناسزا، فریب، جنایت، دزدی و زنا پراکنده شده است و خونریزی بهدنبال خونریزی حادث میگردد. از اینروست که این سرزمین باید بخشکد و هر که در آن میزید، پژمرده شود. با جملهی حیوانات صحرا… امّا متّهم واقعی، شخص نامعلومی نیست و همه شماتت نمیشوند؛ بلکه تو را ای کاهن! من محکوم میسازم. در روز روشن، تو به تله خواهی افتاد و چون تو نبی هم، در تیرگی سقوط خواهد کرد و همچنین مادرت را فنا و نابود خواهم ساخت.»
از این گفتار هوشع، به صراحت و روشنی میتوان دانست که گناه اصلی را کسانی مرتکب میشوند که مربّی مردم بوده و دین و معتقدات آنها را شکل میدهند. یهوه همهی خطاکاران و بدکاران فاسد را کیفر خواهد داد؛ ولی در رأس همه، مقصّر واقعی را لعنت میکند که مسبّب این انحراف و فساد شده است.
ادامهی گفتار هوشیا، این واقعیت را مشخّص میسازد. با توجّه به این صراحت، رابطهی نبیهای مردمی، با کهانت و روحانیت معبدی و به خصوص شعائر و رسوم و تشریفاتی که آنها بر دین موسی (ع) بار کردهاند، روشن میشود و در نتیجه، به جای آنکه مردم را به نیکی و عمل صالح و عشق به خدا هدایت کنند، با قربانی و آتشنیاز و آیین جشنها و… سرگرم ساختهاند.
هوشیا به دنبال این سخنان، از قول یهوه چنین می گوید:
«قوم من فنا میشود؛ زیرا فاقد معرفت است، چون تو معرفت او را دزدیدهای، پس من نیز تو را از مقام کھانت عزل خواهم کرد. تو دستورات خدای را فراموش کردهای. پس من هم پسران تو را فراموش خواهم کرد. (۲۵) هر قدر بر تعداد شما افزوده شد، همانقدر نیز دامنهی گناهان وسعت گرفت و شرافت شما به ننگ و عار مبدّل گردید. شما از گناهان و خطاهای قوم من تغذیه میکنید و حریصید برای قربانیهای بیخاصیت او…
شراب و قربانی، عقل قوم را میرباید و به بتهای چوبی ساختگی خود روی میآورد و از عصای او انتظار آگاهی و خبر دارد… اینچنین دختران شما به فواحش تبدیل میشوند و عروسهای شما زنا میکنند. اما من دختران شما را برای آنکه فاحشه میشوند، مجازات نخواهم کرد و عروسهای شما را چون زنا میکنند، کیفر نخواهم داد؛ زیرا کاهنان خود با فواحش در کنار هم میروند و با عروسان مقدس (فاحشههای مقدس معبد)، قربانیها را جشن میگیرند و با این اعمال، قوم نا آگاه به سقوط دچار میشود. بهسوی گلیگال نیایید و جانب «بیتآون» (۲۶) نروید و به نام یهوه سوگند نخورید… توفانی آنها (کاهنان) را با بالهای خویش درهم خواهد پیچید و آنها با ننگ و عار نابود خواهند شد، بهسبب مذبح و محرابهای خود (محرابهای ننگین خویش).
ای کاهنان! گوش فرا دارید و ای اسرائیلیان دقت کنید و ای درباریان با دقت گوش دهید؛ زیرا شما حافظ قانون و حقّید، اما شما برای قوم خود دامی در میزپا شدهاید و توری که در تابُور گسترده شده است و حفرهای عمیق در شیتّیم (۲۷) ولی من همه شما را کیفر خواهم داد.
یهوه میگوید: من خواهان عشق و محبّتم، نه قربانی، معرفت به خدا را طالبم، نه آتش نیاز را… [آنان] به قتل و جنایت میپردازند. آری آنها کارهای شرمآور مرتکب میشوند. در «بیت اِل» من چیزهای هولناکی از آنها دیدم.
– افرایم محرابهای زیادی برپا داشته است، برای عذر گناه خود (برای شستن گناه خود). ولی محرابهای او به گناه مبدّل شدهاند. من میتوانم برای آنها، قوانین بسیاری وضع کنم؛ ولی این قوانین برای آنها همانقدر ارزش دارند که برای یک بیگانه. آنها به قربانی بسیار علاقه دارند. آنها گوشت نیاز میکنند و خود هم از آن میخورند؛ ولی یهوه به این قربانیها علاقه ندارد.
– هرقدر اسرائیلیان فراوانتر شدند، بر قربانیهای خود در محرابها افزودند… ولی یهوه محرابهای آنها را در هم خواهد کوفت و مصطبههای آنها را خواهد شکست.
– عدالت بکارید، محبت و رأفت حق، شامل شما خواهد گردید. خدا را جستوجو کنید، او نزد شما خواهد آمد. اما شما زشتی کاشتید، به همین جهت، جنایت درو کردید و میوه دروغ را خوردید و به فلاکت دچار شدید. (۲۸)
به شهادت تاریخ، در دورهای طولانی، کاهنان معابد، به نام دین و خدا، در مقابل انبیای الهی و اوصیای ایشان، بهصورت علنی ایستادگی کردند و با همدستی و تماس با ابلیس و سایر شیاطین، جنّی و انسی، بساط «تلبیس» را پهن کردند و آموزههای انحرافی خود را تحت عناوین فریبندهای همچون «عرفان» و ارتباط با عوالم غیبی، به مستضعفان القا کردند و از خوان گسترده بهرهها بردند. بدین ترتیب، هر نبوّتی و هر آئین و امّتی را فرسوده و تحریف کردند.
آیین موسوی حضرت کلیمالله (ع) در ۳۴۰۰ سال پیش از این، متأثّر از جریان انحرافی و کابالایی معبدی، تحریف شد. «هندوان» نیز به همین ترتیب به انواع آموزههای محرّف و شیطانی مبتلا شدند؛ چنانکه آیین کهن ایرانیان، دین «جاماسب» (مجوسی)، حدود ۲۶۰۰ سال پیش از این از صحنهی حیات حقیقی ساکنان زمین محو گردید تا آیین شیطانی و فرهنگ محرّف معبدی خود را به پیش براند.
انبیای عظام الهی، هر یک در عصر خود، از کهانت و آیین معبدی تبرّی میجستند و آن آیین را معادل گناه کبیره و کفر معرّفی کرده و به مصداق کلام «الْکاهِنُ کالْکافِر: کاهن مانند کافر است»، (۲۹) پیروان خود را از آن همه برحذر داشتند.
ابلیس، به عنوان بلدِ راه، شارع و شارح آیینهای کفرآلود، به خوبی میدانست که از مسیر تعلیم ریاضتهای غیرشرعی و ممارست دادن کاهنان، میتواند دستیاران خود را در چشم مردم، به منزلتی برساند که به غلط، کاهنان را مصداقی از مردم وارسته، عارف بالله و توانمند در دستیابی به اسرار غیبی بشناسند.
بر اساس اذن عام، خداوند مجال عمل و آزمون را برای جمیع بندگانش فراهم آورده است تا با اختیار و آگاهی، طریق حق را از باطل، بازشناسی کرده و به سوی حق بشتابند. این اختیار و میدان عمل، در خود و با خود، مجال ابتلا و امتحان را دارد.
سنّتی که دربارهی همهی انسانها و سایر موجودات صاحب اختیار، یعنی جنّیان معمول داشته شده است تا حجّت بر همگان تمام شود؛ چنانکه با قرار دادن حجّتهای باطنی (عقل) و ظاهری (انبیا و اوصیا) برای بشر، او را برای دستیابی و تجربهی مسیر حقیقی آسمانی، یاری داده است.
اعجاز انبیا که به اذن خدا اتّفاق میافتد، خود حجّت و دلیلی است برای اثبات حقّانیت انبیا و رسواسازی کاهنان. همآنان که با استفاده از قوای شیطانی و گاه از مسیر ریاضتهای نفسانی، سعی در راهزنی مردم میکردند و در نظر سادهلوحان، خود را همسنگ انبیا معرّفی میکردند. در حقیقت، اینان اعمال شیطانی کهانت را به عنوان کرامت جلوه میدادند.
«تلبیس ابلیس»، کاهنان کافر را در مقام مؤمنترین مؤمنان و واجد مقامات عالی معرفتی، معرّفی میکرد.
توجّه به این معنا، ضروری است که در کتاب مقدّسِ «تورات»، همان که امروزه تنها صورتی از آن در اختیار ما است، گاه از واژهی کاهن، مفهومی مثبت ارائه شده است؛ چنانکه حضرت هارون (ع) را به عنوان کاهن معبد معرّفی مینماید.
به همانسان که ابلیس از طریق «تلبیس»، سعی در مشتبه کردنِ همهی امور نزد بندگان خدا داشت، در اثر نفوذ تدریجی، این مقام و حتّی واژهی کاهن را بهوسیلهی دستیاران خودش، مصادره کرد و از کاهنان مزوّر، آلوده به سحر و جادو و دنیاطلب، چهرهی خادمانی صمیمی، متولّیان امور مذهبی و مدّعیانی همسنگ انبیاء و رقیب انبیاء ارائه کرد.
«إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّیاطینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ اللهِ وَ یحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُون (۳۰) آنها کسانی هستند که شیاطین را به جای خدا سرپرست و یاور خود گرفتند و میپندارند که رهیافتگانند.»
ادامه دارد…
قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله
پینوشتها:
(۱) آشتیانی، جلالالدین؛ تحقیقی در دین یهود، ص۳۹۳
(۲) سورهی بقره، آیهی ۹۶ : و آنها [یهودیان] را حریصترین مردم -حتی حریصتر از مشرکان- بر زندگی (این دنیا، و اندوختن ثروت) خواهی یافت؛ (تا آنجا) که هر یک از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود! در حالی که این عمر طولانی، او را از کیفر (الهی) باز نخواهد داشت. و خداوند به اعمال آنها بیناست.
(۳) Elli
(۴) Shilo
(۵) بهطوری که دیده میشود در این زمان آتش نیاز عمومیت ندارد. اغلب فقط بخشی از قربانی را که دنبه و پیه و خون آن نام برده میشود برای ایجاد رایحهی آرامشبخش، بر روی مذبح میسوزانند و بقیه سهم کاهنان است.
(۶) آشتیانی، جلالالدین؛ تحقیقی در دین یهود، ص۳۹۷-۴۰۱
(۷) آشتیانی، جلالالدین؛ تحقیقی در دین یهود، ص۳۹۲-۳۹۳
(۸) آشتیانی، جلالالدین؛ تحقیقی در دین یهود، ص۴۰۳
(۹) Beelsephon
(۱۰) Sittim
(۱۱) Beelphegon
(۱۲) عامونی Ammonite مردمی که در مشرق اردن بین یبوک و ارنون میزیستند.
(۱۳) Dagon
(۱۴) Derecto
(۱۵) Dirce
(۱۶) نام شهری در کنار دریای مدیترانه، واقع در فلسطین اشغالی است.
(۱۷) Succoth Benoth
(۱۸) Assima
(۱۹) Moloch
(۲۰) گلسرخی، ایرج؛ تاریخ جادوگری، ص۶۱-۶۲
(۲۱) ویل دورانت با تکیه بر آموزهها و منابع موجود در میان یهودیان و مورّخان که با مراجعه به آن منابع، تاریخ انبیا را نگاشتهاند، سلیمان نبی را هم در عرض سایر پادشاهان شناسایی میکند.
(۲۲) ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج۱، ص۳۶۷-۳۶۸
(۲۳) از این صریحتر نمیتوان تأکید کرد که در دوران «صحرا» و در دین موسی این شعائر وجود نداشته است. آهنگ و چنگ و سرود از لویها و کاهنان است.
(۲۴) هوشع – هوشیای بن بئیری (هوزآ) نام او را میتوان «خدامدد» معنی کرد. هوشیا دهقانزادهای از قبیله افرایم بود.
(۲۵) پسران کاهنان مقصود اعضای تشکیلات روحانیت و کهانت است.
(۲۶) «بیتآون» به جای «بیت اِل» نام برده میشود و معنی خانهی فساد میدهد. مقصود آن است که خانهی خدا به خانهی فساد مبدّل شده است.
(۲۷) در «میزپا» و «شیتّیم» مکانهای مقدّسی برپا بوده، «تابور» نیز کوه و بلندی مشهوری است.
(۲۸) آشتیانی، جلالالدین؛ تحقیقی در دین یهود، ص۴۰۵-۴۰۷
(۲۹) مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، ج۳۳، ص۳۴۷
(۳۰) سورهی اعراف، آیهی ۳۰
منبع: کتاب «تاریخ فرهنگی قبیله لعنت»، جلد۳، بنیاسرائیل و پیامبری، نوشته: اسماعیل شفیعی سروستانی، صفحات ۱۰۹-۱۲۷
فرهنگ معبدی ، فرهنگ معبدی
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
فرهنگ معبدی ، فرهنگ معبدی ، فرهنگ معبدی ، فرهنگ معبدی ، فرهنگ معبدی ، فرهنگ معبدی ، فرهنگ معبدی ، فرهنگ معبدی ، فرهنگ معبدی ، فرهنگ معبدی ، فرهنگ معبدی ، فرهنگ معبدی