ماشیح و دولت ماشیحانی موعود در یهودیت – قسمت اول
چکیده
انتظار موعود براساس پیشبینیهای متون دینی، در همهی ادیان وجود دارد. یهود نیز از این قاعده مستثنا نیست. «تنخ» (کتاب مقدس یهود) و «تلمود»، وعدهی ظهور شهریاری از نسل داوود را با شرایطی مطرح میکنند. در فلسفه و عرفان یهودی نیز این شیوه ادامه مییابد. رنج، فساد و سختی، پیش از ماشیح وجود دارد و او پس از ظهور، یهودیان را به اورشلیم برمیگرداند و سپس حکومت عدالت و رحمت ماشیحانی را تشکیل میدهد و همهی ملتها تابع او خواهند شد. یهودیان هنوز منتظر این ماشیح هستند. این تفکر، به «صهیونیسم دینی» معروف است؛ اما ملّیگراها و یهودیان ناسیونالیست، در پی تشکیل دولت یهودی پیش از ظهور ماشیح هستند که به آن «صهیونیسم سیاسی» یهود گویند که تحت تأثیر «صهیونیسم مسیحی» است. آنان با کمک مسیحیان صهیونیست، دولت یهودی اسرائیل را بنا کردند. ارتباط هرتزل با نمایندهی دولت انگلستان در همین راستا معنا مییابد. این نوشتار با بررسی این موارد، نتیجه میگیرد که دولت کنونی یهودی در فلسطین، با دولت موعود ماشیحانی در تورات و تلمود، فاصله دارد و این دولت به تفکرات صهیونیسم مسیحی نزدیکتر است تا صهیونیسم دینی توراتی و تلمودی.
مقدمه
اعتقاد به موعود و منجی، از ارکان اعتقادی همهی ادیان بهشمار میرود؛ چنانکه مذهب یا دینی یافت نمیشود که اعتقاد به ظهور موعود را در مباحث اعتقادی خود مطرح نکرده باشد. پیشبینی تحقّق ظهور منجی در آخرالزمان نیز از مواردی است که در ادیان، ذیل بحث موعود، بررسی میشود. دین یهود نیز به تفصیل، دربارهی منجی آخرالزمان یا ماشیح و دولت ماشیحانی بحث کرده است.
بسیاری از اقوام، به گذشتهی خود اهتمام میورزند؛ اما یهودیت از آنجا که گذشتهای زرّین ندارد، همواره به آینده امیدوار است. یهودیان کامیابی خود را نه در گذشتهی خویش، بلکه در آینده میجویند. این عبارت کتاب مقدس که «گرچه ابتدایت صغیر میبود، عاقبت تو بسیار رفیع میگردد» (ایوب، ۸: ۷) در میان یهودیان رایج است. از اینرو، انتظار ماشیح و ظهور شخصی که بتواند با تشکیل دولت ماشیحانی، رفاه، عدالت و آزادی بیاورد، اهمیتی بهسزا یافت. در تورات به نقل از حضرت یعقوب (ع) آمده است:
عصای تأدیب از یهودا دور نخواهد شد و نه فرمانفرمایی از میان پایهای وی (یعنی سلطنت از میان او ترک نمیشود) تا شیلو بیاید و مر او را اطاعت امتها خواهد بود. (پیدایش، ۴۹: ۱۰)
تشکیل دولت ماشیحانی در تلمود، فلسفه و عرفان یهودی نیز از اهمیتی خاص برخوردار است؛ بهطوری که اصل دوازدهم از اصول سیزدهگانه ایمان یهودی – که برگرفته از دانشمند بزرگ یهودی، موسی بن میمون در کتاب دلالة الحائرین است – به ظهور ماشیح و دولت ماشیحانی ارتباط دارد (ابنمیمون، بیتا، ۱۱۵).
این نوشتار درصدد است پس از بررسی بحث اعتقاد به ماشیح و پیشگویی تحقق دولت ماشیحانی در کتاب مقدس یهود، تلمود و نیز در تفکر فلسفی و عرفانی یهودیان، به تحلیل دولت جدید یهودی در کشور [غصبی] اسرائیل بپردازد و بیان کند که آیا میتوان تشکیل این دولت یهودی را مطابق آرمانهای دین یهود دانست و آیا کشور [غصبی] و دولت اسرائیل، میتواند همان دولت ماشیحانی موعود در کتاب مقدس و تلمود باشد؟ اگر پاسخ مثبت باشد، آموزهی انتظار در یهودیت به سر آمده و باید منتظر تحقّق سَروَری یهودیان بر عالمیان با این دولت تازهتأسیس در فلسطین باشند و اگر این دولت، براساس پیشبینیهای دینی یهودیان شکل نگرفته باشد، نباید انتظار داشت یهودیان مؤمن، همفکر آنان باشند و برای بقای این دولت تلاش کنند.
در این نوشتار، اعمال و رفتار دولت یهودی قدس، مدّنظر نیست. بررسی رفتار رژیم صهیونیستی در فلسطین و تطابق آن با پیشبینیهای تورات و تلمود، تحقیقی جدا میطلبد. این مقاله تنها درصدد بررسی مشروعیت این رژیم با مبانی تورات و تلمود است.
بررسیهای انجام شده در پیشینهی این بحث، نشان میدهد که چنین تحقیقی با این رویکرد، کمتر مورد دقت محقّقان قرار گرفته است. اگرچه ویژگیها و شرایط ماشیح و دولت ماشیحانی بهویژه در میان یهودیان، بررسی شده و حتی در کتابهایی مانند «گنجینهای از تلمود» و «دایرةالمعارف بزرگ جودائیکا»، دربارهی ماشیح و دولت ماشیحانی به تفصیل بحث و بررسی شده است؛ در هیچیک با رویکرد مورد نظر بحث نشده است. از اینرو، نوشتار پیشرو درصدد است با بررسی متون دینی و دیدگاههای بزرگان یهودی دربارهی دولت ماشیحانی، به تحلیل مشروعیت بنای رژیم صهیونیستی بپردازد.
ماشیح و دولت ماشیحانی در کتاب مقدس
کتاب مقدس یهودیان یا تنخ، همان نسخه عبری کتاب مقدس است که از سه بخش تورات (توراه)، انبیاء (نووییم یا نبیئم) و مکتوبات (کتوویم یا کتوبیم) تشکیل شده و دربردارندهی ۳۹ صحیفه، معادل عهد جدید در مسیحیت است (ر.ک: Ginsberg, 1996: Vol 4, 814-96).
تنخ همواره بر ظهور منجی تأکید دارد. تعبیر ماشیح در یهودیت، دربردارندهی مفهوم منجی است. «ماشیح» (Masihg-ho یا messiahy یا Messhia) که در فارسی به مسیحا شهرت دارد، به معنای مسحشده یا تدهینشده با روغن مقدس است. ابتدا این کلمه لقب پادشاهان بنیاسرائیل بود، اما به مرور به کاهنان و حتی گاه غیربنیاسرائیلیان مانند کوروش نیز اطلاق شد. در زمانهای بعد، به پادشاه آرمانی یهود نیز ماشیح گفتند (المسیری، ۱۳۸۲: ج۵، ۳۱۹). نخستینبار در داستان تدهین شائول (طالوت) به دست سموئیل نبی، این واژه به کار رفت (اولسموئیل، ۲۴: ۶ به بعد) و بر پادشاهان بعد مانند داوود و سلیمان نیز اطلاق شد؛ اما به مرور از لقب پادشاهان، به منجی تغییر مفهوم داد و بنیاسرائیل هرگاه دچار مشکل میشدند، منتظر ظهور یک ماشیح و منجی بودند (شاله، ۱۳۶۸: ۳۱۷).
تاریخ سراسر درد و رنج یهودیان سبب شد آنان همواره درپی طرح مفهوم ماشیح و گئولا (نجات) باشند و از این طریق به آینده امیدوار شوند و از سوی دیگر، ماشیح، وعدهی خداوند بر قوم یهود بود. خداوند در کتاب مقدس، بارها به آنان وعده داده اگر بر پیمان و عهد خود با خدا باشند، خداوند نیز به وعدهی خود عمل میکند و ماشیح را خواهد فرستاد. بر این اساس، علمای یهود معتقدند پس از آشفتگی و فساد در جهان و تحملناپذیرشدن جهان، خداوند ماشیح را برای اصلاح امور و برپایی عدالت میفرستد (کهن، ۱۳۸۲: ۲۶۱-۲۶۲).
جولیوس گرینستون در کتاب خود با تقسیم مفهوم ماشیح در پیش از جلای بابل و پس از آن، به تحلیل این مفهوم پرداخته است (ر.ک: گرینستون، ۱۳۷۷: ۱۷-۵۲).
الف) مسیحا قبل از جلای بابل
یهودیان پس از موسی (ع) هربار با مشکلی روبهرو میشدند، از خداوند تقاضای داور داشتند تا اینکه تصمیم به تشکیل حکومت واحد گرفتند و سموئیل، شائول (طالوت) را بهعنوان مسیحا برگزید (اول سموئیل، ۲۴: ۱به بعد)؛ اما نخستین مسیحای واقعی، داوود بود. عصر داوود و سلیمان عصر شکوفایی آرمان مسیحایی و تشکیل دولت ماشیحانی و رهایی از دست دشمنان ستمگر بهشمار میرود. پس از سلیمان، با تجزیهی دولت وی و فراگیری ظلم، اندیشهی مسیحا جدّیتر شد.
انبیای پس از سلیمان بارها به ظهور منجی موعود یا همان ماشیح، وعده دادند و گاه از لفظ مسیحا و ماشیح و گاه از مفهوم مسیحایی و دولت ماشیحانی نام برده میشد. اشعیا از تولد کودکی با نام عمانوئیل، یعنی: «خدا با ماست» (اشعیا، ۷: ۱۴) یاد میکند و از ویژگی عصر مسیحایی میگوید که: «گرگ با برّه سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و…» (اشعیا، ۱۱: ۶).
البته در پیشگوییهای قدیمیتر که از اشعیا و میکاه نقل شده، از شخص مسیحا سخن گفته نمیشود؛ اما بر مفهوم مسیحایی تأکید شده و «صهیون» و «اورشلیم» را تنها منبع الهام دینی معرفی میکنند و میگویند: «شریعت از صهیون، و کلام خداوند از اورشلیم صادر خواهد شد و او امتها را داوری خواهد کرد» (اشعیا، ۲: ۲-۴؛ میکاه، ۴: ۱-۳).
نکته اینجاست که در این پیشگوییها نشانی از فراگیری و جهانشمول بودن آرمان مسیحایی مشاهده نمیشود. اساساً این پیشگوییها زمانی بود که حاکمی ظالم بر بنیاسرائیل غلبه کرده و گاه آنان را آواره مینمود؛ از اینرو امید به صلح و زندگی دینی، نوید یک مصلح و منجی را تقویت میکرد. دوران منسیّ و آمون نمونهای از وجود چنین حاکمان ظالمی بود که در عصر اشعیا و پس از آن حکومت میکردند.
ناحوم نبی و صفنیا نیز که در عصر افول «آشوریان» و حکومت یوشیا میزیستند، سقوط «نینوا» و شروع عصر مسیحایی را پیشگویی کردند و عباراتی مانند آنچه اشعیا آورد به کار بردند. آنان نیز به شخص مسیحا اشاره نمیکنند؛ اما دوران مسیحایی را توصیف میکنند. البته برخی از پیشگوییهای صفنیا از پیشگوییهای اشعیا نیز جهانشمولتر است؛ او میگفت: «عصر مسیحایی زمان اصلاح کل جهان است» (صفنیا ۳: ۹). او در باب اول به وضعیت سیاه جهان اشاره میکند و سپس وعدهی زندگی آرام و همراه با صلح را در دیگر ابواب مطرح میکند.
ارمیای نبی نیز چنین پیشگوییهایی را مطرح میکند (ارمیا ۲۷:۳۱ و ۹:۳۳). نبوت او در عصری است که حاکمی ستمکار وجود دارد و او از اصلاح امور ناامید است؛ از اینرو وعدهی دوران مسیحایی میدهد و وعدهی خدا را عملی میداند. او مسیحا را یک شهریار از جنس بشر و نهالی از خاندان داوود میداند که خواهد آمد؛ زیرا خدا برای داود سوگند خورده که سلطنت وی را تا ابد استوار بدارد (ارمیا ۳۳: ۲۵-۲۶). او معتقد است این شهریار را مستقیماً خدا نصب خواهد کرد تا خدا بر تختگاه خود، «اورشلیم» حکومت کند و همهی ملّتها به سوی آن شهر کشیده شوند (ارمیا ۳: ۱۷؛ ۳۰: ۳؛ ۳۰: ۲۱-۲۲).
حزقیال و یوئیل نیز آمدن ماشیح را همراه با معجزهای از جانب خداوند و قابل مقایسه با رستاخیز مردگان معرفی میکردند (حزقیال، ۳۷: ۱۱-۱۲؛ یوئیل ۳: ۱۵-۱۶).
شاید جهانشمولترین دیدگاه در باره ماشیح در کتاب مقدس، مربوط به اشعیای تبعیدی باشد که بابهای ۴۰ تا ۶۶ «کتاب اشعیا» به او منسوب است و در دورانی که امپراتوری بابل آنان را به اسارت برد و اورشلیم ویرانهای بیش نبود، او از شکست بابل و پیروزی یهوه، خدای یهودیان سخن میگوید و کوروشِ فارس را همان ماشیح خدا میداند که منجی بنیاسرائیل و سپس جهان خواهد شد (اشعیا، ۴۵: ۱). حتی در باب شصت به بعد، اورشلیم را مرکز دینی جهان و افتخار همهی نسلها، زیبا و کامل دانست که همهی جوامع مطیع آن خواهند شد.
سرانجام دستور بازگشت یهودیان زیر نظر زروبابل به اورشلیم توسط کوروش صادر شد. پیروان زروبابل او را فرستادهی خدا میدانستند و حتی حجی و زکریا هر دو معتقد بودند زروبابل همان مسیحای منتظر است (حجى :۲ ۲۳؛ زکریا ۱: ۱۴-۱۷). البته آنان حکومت این مسیحا را محدود به «اورشلیم» و «بنیاسرائیل» میدانستند.
البته اثرات پیشگوییهای اشعیای تبعیدی در دورهی پس از جلای بابل و بازسازی معبد نیز مشهود بود و ملاکی نبی نیز همان اندیشهی جهانشمول را مطرح کرد (ملاکی ۱: ۱۱). ورود بنیاسرائیل به اورشلیم و تشکیل حکومت کاهنان، مقداری از رشد اندیشهی مسیحا کاست، اما آن را از بین نبرد.
ب) مسیحا پس از جلای بابل
تاریخ یهود در زمانی که تازه از «بابل» بازگشته بودند، چندان روشن نیست؛ اما نکتهی مهم این است که در زمان حکومت کاهنان، ملّتی که به مواعظ انبیاء و کاهنان توجّهی نداشتند، پس از آن به سخن رهبران دینی گوش فرا دادند و در عمل به قوانین شریعت، کاهلی و سستی نداشتند و همهجا زندگی نوینی به چشم میخورد: حکومتِ تازه، عقاید تازه، آداب و رسوم تازه فراگیر شد.
قدرت در حکومت کاهنان به دست سوفر / سوفریم (کاتب / کاتبان) بود که شریعت میدانست و کاهن حاکم صوری بود. عزرای کاتب، «تورات» را مطابق فهم مردم نگاشت و کاتبان خویش را به نسخهبرداری از آن فرمان داد. عزرا به کمک نحمیا (حاکم سیاسی گمارده شده از سوی پادشاه ایران) حکومتی مبتنی بر شریعت بنا کرد. او تمام عقاید و اعمال را در شریعت گنجاند؛ بهگونهای که تمام جوانب زندگی را دربرمیگرفت.
آرمان مسیحایی نیز مانند سایر اعتقادات یهود، در قلبهای مردم جای داشت؛ زیرا هنوز سخنان ملاکی نبی (آخرین پیامبر عهد عتیق) طنینانداز بود. او بار دیگر یهود را مژده میدهد که خداوند قربانیهای «یهودا» و «اورشلیم» را دوباره میپذیرد. ملاکی اندیشهای نو بر اندیشهی مسیحایی افزود. او خبر از آمدن الیاس نبی داد. ملاکی او را فرشته عهد میدانست که فرارسیدن روز بزرگ خدا را اعلام میکند و میان پدران و فرزندان آشتی خواهد داد (ملاکی، ۴: ۵-۶).
ملاکی از آمدن پسر داوود خبر نمیدهد؛ بلکه شرط تحقق وعدهی الهی را عمل به شریعت موسی (ع) میداند. کتاب ملاکی نبی، آخرین کتاب از کتب تنخ (یا همان عهد عتیق)، بیانگر الهیاتی نوین در باب ماشیح است. اعتقاد به رستاخیز مردگان در عصر مسیحایی، همراه با جاودانگی قوم یهود، از مهمترینِ این دیدگاههاست؛ بهگونهای که بسیاری از مؤمنان یهود معتقد بودند پس از مرگ خود و هنگام قیام ماشیح، برای دیدن شکوه آیندهی قوم، برخواهند خاست (گرینستون، ۱۳۷۷: ۳۹). دانیال نبی نیز در کتابش بار دیگر اعتقاد به ماشیح را مطرح میکند و میگوید: «نیکان برای گرفتن مزد و بدان برای دیدن مجازات برخواهند گشت» (دانیال، ۱۲: ۲-۳).
بر این اساس، اندیشهی رجعت همراه با رستاخیز مردگان و عصر مسیحایی در هم گره خورد و انتظار ظهور ماشیح به امری مسلّم در میان یهودیان تبدیل شد.
پس از حکومت کاهنان، به مرور فرقههای گوناگونی در اورشلیم شکل گرفت و نوشتههای متعددی در فلسطین و خارج از فلسطین نگاشته شد که از آن به ادبیات «اپوکریفایی» و «مکاشفهای» یاد میشود. بیشتر این نوشتهها مورد تأیید نبود. بسیاری از آنها از بین رفته و برخی از این نوشتهها هنوز باقی است. در بسیاری از این نوشتهها امید به مسیحا به چشم میخورد. حتی آثاری مانند «کتاب دوم مکابیان»، «کتاب باروک» و «حکمت سلیمان» که به دست یونانیمآبان نوشته شده، به مناسبتهای مختلف به تقویت این امید میپردازند. یشوع بن سیراخ در کتاب جامعه (از کتابهای اپوکریفای عهد عتیق) از مسیحا سخن میگوید و از الیاس ستایش میکند. در کتاب «طوبیت» نیز از چنین امیدی سخن به میان آمده است.
اغلب کتابهای اپوکریفایی در زمانهای خاص و برای اهداف کوتاهمدت نوشته شده بود؛ اما همهی آنها به تقویت باور مسیحایی پرداختند؛ گرچه تأثیر این کتابها بر مسیحیت بیش از یهودیت بود، ولی باید توجه داشت که مؤلفان این آثار، یهودی بوده و این کتابها هم برای پاسخگویی به نیازهای یک محیط یهودی پدید آمده بودند.
البته در پاسخ به این پرسش که اگر اندیشهی مسیحایی، این همه در یهودیت مطرح بود، چرا کسی یهودای مکابی را مسیحا معرفی نکرد؟! باید گفت: دلیل آن این بود که مسیحا باید از نسل داوود باشد و یهودای مکابی کاهن بود و کاهنان به فرمان تورات از قبیله لاوی انتخاب میشدند و لذا او نمیتوانست از نسل داوود باشد. یهودیان معتقد بودند یهودای مکابی مورد تأیید خداوند بود و برای جلوگیری از نابودی قوم قیام کرد و این گشایشی موقّت بوده و با نجات و رهایی آخرالزمان که همه منتظر آن بودند و برای آن دعا میکردند، فرق دارد.
در کتاب مکاشفهای دانیال، به مفهوم مسیحایی بیشتر پرداخته شده و همین مباحث در کتاب اخنوخ نیز دیده میشود. در کتاب اخنوخ به دو جهان اشاره میشود: جهانی فاسد و نجاتناپذیر و تحت حاکمیت شیطان و جهانی که در آینده تحت لوای حاکمیت عدل و پارسایی کامل برپا خواهد شد و خداوند شبانان ظالم گوسفندان خود را از بین میبرد و به دوزخ میاندازد؛ اورشلیم را ویران میکند و خود، اورشلیم تازهای برپا میکند و قوم خود (بنیاسرائیل) را در آن جای خواهد داد و مردگان برمیخیزند تا این پادشاه باشکوه را مشاهده کنند. جالب اینجاست که بر اساس کتاب اخنوخ مسیحا پس از بازسازی جهان و کاملشدنِ هر چیز خواهد آمد.
«مزامیر سلیمان» که احتمالاً بین سالهای ۴۰ تا ۷۰ پیش از میلاد نوشته شده، تصویری روشن از مسیحا ارائه میدهد. او اورشلیم را پاک میکند و سرزمین فلسطین را بین بنیاسرائیل تقسیم میکند و به بیگانگان اجازهی سکونت در آن سرزمین را نمیدهد. البته این کتاب گرچه مسیحا را معصوم و تحت حمایت روح مقدس الهی میشمرد، ولی باز او را حاکمی عرفی (نه دینی) میشمرد.
تأثیر اندیشهی مسیحایی بر قوم یهود را حتی در عصر عیسی (ع) نیز میتوان دید؛ در آثار اندیشمندان یهودی که تحت تأثیر «فلسفه یونان» همهی امور، حتی احکام و حوادث کتاب مقدس را تأویل میکردند، میتوان امید به آرمان قوم یهود و حکومت صالحان در آینده را همانگونه که عالمان یهودی ساکن فلسطین بیان میکردند مشاهده کرد. فیلون، بزرگترین نمایندهی یهودیت اسکندریه مصر از مسیحای شخصی سخن میگوید. او گاه مسیحا را جنگاوری میداند که یک دوران کامیابی و آرامش را پدید خواهد آورد و در آن زمان همه بهسوی خدا بازخواهند گشت. او این دوره را دورهی «صلح جهانی» مینامد.
تفکّر مسیحایی در یهود آنقدر تأثیرگذار بود که وقتی «یحیای تعمید دهنده» ندا داد: «توبه کنید، زیرا ملکوت آسمان نزدیک است» تودههای مردم بهسوی او رفتند و همین امر باعث شد هردوس حاکم رومی اورشلیم یحیی را زندانی و سپس به شهادت برساند.
عیسی بن مریم شاگرد یحیی نیز بر همین اساس خود را مسیحا خواند و به شاگردان خود، مسیحا بودنِ خود را اعلام کرد و به آنان گفت به کسی نگویند که او مسیح است. بر این اساس یحیی، همان الیاس است که قبل از مسیح آمده است. گرچه بسیاری از یهودیان، مسیحا بودنِ عیسای ناصری را نپذیرفتند. چون او موفق به نجات بنیاسرائیل نشد و آن عده که مسیحا بودنِ عیسای ناصری را پذیرفتند، به تشکیل فرقهای دست زدند که بعدها «مسیحیت» خوانده شد. بدینترتیب، یهودیان همچنان منتظر مسیحای موعود خود ماندند؛ بهویژه پس از تخریب معبد در سال هفتاد و سپس ۱۳۲ میلادی و پراکندگی و آوارگی آنان، این اندیشه قوّت یافت. آنان هنوز منتظر ظهور پسر داوود برای نجات قوم خود هستند (طاهری، ۱۳۹۰: ۲۱۳-۲۱۵).
جمعبندی
در مجموع در اندیشهی بنیاسرائیل، تفکّر مسیحایی از ابتدا وجود داشته و اگر «جلای بابل» را نقطه عطف مهم تاریخ بدانیم، باید بگوییم مسیحا در ابتدا فقط به جنگاوری که قوم را در برابر دشمنان بیگانه حفظ خواهد کرد، اطلاق میشد؛ اما به مرور تحوّل یافت و به انتظار قیام پادشاهی بزرگ و با شکوه از خاندان داوود مبدّل گشت که با فرمان الهی و با دمیده شدنِ روح خدا در او، حکومت شایستهای را بر تپه «صهیون» برپا خواهد کرد. آن سرزمین در همهجای جهان نمونه خواهد شد و همهی ملّتها برای آموختن راههای الهی به آنجا رهسپار خواهند گردید. البته برخی مانند اشعیا، این پیروزی را پیروزی معنوی بنیاسرائیل بر جهان و برخی از انبیای متأخر، این پیروزی را پیروزی سیاسی و حکومتی بنیاسرائیل بر جهان تفسیر میکردند. این اندیشه پس از جلای بابل گرچه گاه کمرنگ میشد، ولی همواره وجود داشت و در کتابهای مقدس و حتی کتابهای اپوکریفایی که یهودیان آنان را از زمرهی کتابهای مقدس خارج کردند، وجود داشت. تخریب معبد و آوارگی یهودیان، این اندیشه را کماکان در دل و جان یهودیان زنده نگه داشت. ظهور مسیحا و امید به آیندهای روشن، کماکان از اصلیترین آموزههای یهود است.
ادامه دارد…
نویسنده: حجةالاسلام دکتر محمدحسین طاهری آکِردی؛ استادیار و عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) قم.
منابع
_ ابنمیمون، موسی (بیتا)، دلالة الحائرین، تحقیق حسین آتای، بیجا، المکتبة الثقافیه.
_ شاله، فیلسین (۱۳۶۸)، تاریخ مختصر ادیان بزرگ، ترجمه خدایار محبی، تهران، دانشگاه تهران.
_ طاهری آکردی، محمدحسین (۱۳۹۰)، یهودیت، قم، مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی.
_ کتاب مقدس (ترجمه قدیم، ۲۰۰۹، ایلام).
_ کرینستون، جولیوس (۱۳۷۷)، انتظار مسیحا در آیین یهود، ترجمه حسین توفیقی، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب.
_ کهن، ابراهام (۱۳۸۲)، خدا، جهان، ماشیح در آموزههای یهود، ترجمه امیرفریدون گرگانی، انتشارات المعی.
_ المسیری، عبدالوهاب (۱۳۷۴)، صهیونیسم، ترجمه لواء رودباری، تهران، وزارت اور خارجه.
_ Ginsberg, Harold Louis, 1996, “Bible” in: Encyclopedia judaica, vol.4, Jerusalem: Keterpress Enterprises.
««« پایان »»»
رنگهای بهکار رفته در متن:
رنگ آبی ⇐ کلمات کلیدی.
رنگ بنفش ⇐ تیترهای اصلی.
رنگ نارنجی ⇐ تیترهای فرعی.
رنگ قرمز ⇐ لینک به خارج.
رنگ قهوهای ⇐ نقلقول.
…
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: