بررسی تاریخ سیاسی اروپا و روند شکلگیری صهیونیسم نشان میدهد که ریشههای صهیونیسم عمدتاً غیریهودی است و آنرا باید در نظامهایی چون جنبش اصلاح دینی در اروپا، ظهور پیوریتنها در انگلستان، جنگهای تجاری هلند و بریتانیا، رقابت بریتانیا و فرانسه و انگیزههای امپریالیستی و مذهبی انگلیس باید جستجو کرد. مقاله حاضر با بررسی منابع دست اول و دست دوم، تلاش دارد تا صهیونیسم را ریشهیابی نماید. استدلال مقاله بر این است که از زمان جنبش اصلاح دینی در اروپا، اروپاییان غیریهودی در پیدایش و تکوین ایده صهیونیسم، نقش اساسی ایفا کردهاند. صهیونیستها ادعا میکنند که یهودیان به تنهایی صهیونیسم را ابداع کردهاند. برنارد لوئیس وین را زادگاه صهیونیسم معرفی میکند. وی ادعا دارد که تئودور هرتزل بنیانگذار صهیونیسم، با نوشتن کتاب دولت یهود در سال ۱۸۹۶، تاریخ صهیونیسم را آغاز کرده است. ناهوم گلدمن، بنیانگذار کنگره بینالمللی یهود نیز ضمن تکرار این ادعا، ایده صهیونیسم را مربوط به سال ۱۸۹۷ میداند. بسیاری از کتب درسی جغرافیای سیاسی در ایالات متحده، این ادعاهای صهیونیستها را تکرار میکنند. بسیاری از دانشمندان جغرافیای سیاسی در امریکا، این ادعاها را باور دارند و یا اینکه در مقابل این ادعاها سکوت اختیار میکنند چرا که میترسند به یهودستیزی متهم شوند.
یهودیان، متحدان پروتستانها علیه کاتولیکها
منازعه مابین اصلاحگران مذهبی و مخالفان آنان، مهمترین رویداد ایدئولوژیکی در اروپای قرون شانزدهم و هفدهم بود. طی دوران اصلاح دینی، یهودیان گاه به سمت پروتستانها و گاه به سوی کاتولیکها کشیده میشدند. قبل از اصلاح مذهبی، ایده رجعت یهود به فلسطین یا مفهوم ملت یهود جایی در اندیشه سنت کاتولیکی نداشت. جنبش اصلاح مذهبی این مفاهیم را ابداع و در پی آن الهیات آخرالزمانی را ایجاد کرد که شامل گرایش یهودیان به مسیحیت به عنوان پیش درآمد رجعت دوباره مسیح نیز میشد. پروتستانها در حالی که با عهد جدید (انجیل)، پاپ و رم مخالفت میکردند، بیشتر بر عهد عتیق (تورات)، اسرائیلیات انجیل و اورشلیم تاکید میکردند. در همین زمان قدرتهای بزرگ اروپایی تلاش داشتند تا از یهودیان و یهودیت به عنوان مستمسک مذهبی برای استعمار سرزمین مقدس فلسطین، بهرهبرداری کنند. مارتین لوتر کشیش آلمانی و بنیانگذار جنبش اصلاح دینی برای اولین بار تلاش کرد تا از یهودیان بهرهبرداری سیاسی و مذهبی نماید. لوتر، یهودیان را متحدان بالقوه علیه کاتولیکها میدید و نیز امید داشت که آنان به مذهب پروتستانیسم تغییر مذهب دهند. وی یهودیان را وارثان حقیقی اسرائیلیات انجیل و خویشاوندان نسبی مسیح نامید. لوتر در کتاب خود از یهودیان تجلیل کرد، در حالی که دیگر همکیشان وی، یهودیان را پست میشمردند و آنان را به خاطر طرد کردن، آزار و اذیت و کشتن مسیح، مقصر میدانستند.
ریشههای واقعی صهیونیسم
بررسیهای تاریخی نشان میدهد یهودیان صهیونیسم را ابداع نکردند و نیز همه یهودیان صهیونیست و همه صهیونیستها نیز یهودی نیستند. در دوران اصلاح دینی و مرکانتیلیسم پروتستانها یهودیان را متحدان خود در مقابل کاتولیکها و نیز رهبران بخش سرمایهداری میدانستند. حتی کار به جایی رسید که لوتر اعلام کرد: «عیسی مسیح، یهودی زاده شد». پس از اقدامات ناپلئون برای بهرهبرداری از صهیونیسم، انگیزههای مذهبی و امپریالیستی انگلیس باعث به وجود آمدن مساله یهود شد. آشکار است که تمامی این امور، پیش از تولد تئودور هرتزل (به اصطلاح پدر صهیونیسم) در سال ۱۸۶۰ به وقوع پیوستهاند.
پس از جنگ جهانی دوم و با انتقال قیمومت صهیونیسم از انگلیس به ایالات متحده، صهیونیسم به عنوان میسرکننده سلطه غرب بر جهان عرب، میراث فرهنگی و منابع طبیعی آن عمل میکند و مانع تحقق برنامههای اتحاد در منطقه (در اشکال پان عربیسم یا پان اسلامیسم) میشود. وسواس فعلی آمریکا و انگلیس درباره خلع سلاح عراق و در عین حال حمایت آنان از سلاحهای کشتار جمعی اسرائیل، استمرار این روند را بخوبی نشان میدهد. لوتر در یک اقدام یهودیدوستانه دیگر و با بیاعتنایی به پاپ و کلیسای کاتولیک، کتابهای به اصطلاح ملحقات پروتستانی را که نسخه رسمی یهودی، آنان را به عنوان بخشی از کتاب مقدس عبری قبول نداشت، از عهد عتیق حذف کرد. از آن زمان به بعد، کتاب مقدس پروتستانی، این چهارده کتاب را کنار گذاشت و آنان را ملحقات یا نوشتههای مقدس قابل تردید نامید.
ابداع صهیونیسم در انگلیس
صهیونیسمگرایی نخبگان انگلیس عملاً زمانی شروع شد که هنری هشتم پادشاه انگلستان در سال ۱۵۳۴ خود را رئیس کلیسای انگلستان نامید و سپس دستور داد تا در هر کلیسا، نسخهای انگلیسی از انجیل کامل قرار داده شود. به موازات اینکه تفسیر عوامانهای از انجیل و تأکید بر عهد عتیق (تورات) در فرهنگ انگلیس نفوذ میکرد، به اصلاح مذهبی در انگلستان به عنوان فرآیند یهودیکردن مردم، حرکت میشد. با آن تفسیر از انجیل، کلماتی مانند سامی، عبری، اسرائیلیات و یهودی، رفته رفته در فرهنگ انگلیس، به معنای مترادف هم به کار گرفته میشدند. با محکوم و زنده سوزانده شدن فردی به نام فرانسیس کت به جرم وفاداری به رجعت، در سال ۱۵۸۹، صهیونیسم در انگلیس آشکار شد. به رغم حوادث یهودیستیزانه متناوب، مثل متهم شدن پزشک شخصی یهودی الیزابت اول به خیانت و تلاش برای مسموم کردن ملکه، صهیونیسم انگلیسی همچنان به رشد خود ادامه میداد.
صهیونیسم انگلیسی با ظهور پیوریتنها وارد مرحله جدیدی شد. پیوریتنهای انگلیس، از دیدگاه کالوین در مورد ثروت و آموزههای کالوینیستی، متأثر بودند که توفیق مالی و سختکوشی را بزرگترین فرمان خدا میدانست. پیوریتنهای افراطی پیشنهاد کردند که روز شنبه به جای یکشنبه تعطیل رسمی اعلام شود و نامهای توراتی برای خود اقتباس کردند. بعضی از آنان به یهودیت تغییر مذهب دادند و بقیه الوهیت عیسی را انکار کردند. همچنین در سال ۱۶۵۵ دوباره به یهودیان اجازه ورود به انگلیس داده شد و در سال ۱۷۵۳ پارلمان انگلیس، لایحهای را تصویب کرد که طبق آن به یهودیانی که ۳ سال در انگلیس اقامت میکردند، تابعیت انگلیسی اعطا میشد.
کار به آنجا رسید که در سال ۱۸۹۰، کنت میث در عمارت شهرداری، خطاب به دو هزار نفر از کشیشان و اشراف گفت: «مگر عیسی مسیح، خود یک یهودی نبود؟ ما کتاب مقدس؛ هم عهد عتیق و هم عهد جدید را مدیون یهودیان هستیم». جنگ تجاری انگلستان با هلند که در قالب رقابت کمپانی هند شرقی انگلیس با کمپانی هند شرقی هلند متبلور میشد، در قرن هفدهم شدت یافت. قدرتهای بزرگ اروپایی تلاش داشتند تا از یهودیت به عنوان مستمسک مذهبی برای استعمار سرزمین مقدس فلسطین، بهرهبرداری کنند. متعاقب آن الیور کرامول از یهودیان دعوت کرد که به انگلستان بروند؛ زیرا او تصمیم گرفته بود که به منظور تقویت انگلیس در جنگ تجاری با پرتغال، اسپانیا و هلند، بازرگانان یهودی آمستردام را به لندن منتقل کند، زیرا یهودیان، به خاطر ثروت، مهارتهای بازرگانی و روابط تجاری خارجیشان ، شهرت داشتند. با انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه و متعاقب آن ظهور ناپلئون بناپارت و حمله وی به مصر و فلسطین و اعلامیه یهودی وی، صهیونیسم انگلیسی و فرانسوی، وارد مرحله جدیدی از رقابت شدید بر سر جامعه یهودیان اروپا شدند.
ناپلئون و صهیونیسم فرانسوی
ناپلئون بناپارت به نوعی مسیر میانهای مابین مواضع جنبش اصلاح دینی و مخالفان آن جنبش درباره یهودیان اتخاذ کرد، تحت نظم اروپایی ناپلئونی، بسیاری از حکام اروپایی، فرمان تأسیس محلههای یهودینشین و اعطای حقوق مدنی به یهودیان را صادر کردند. به نظر میرسید که ناپلئون تصمیم داشت از یهودیان به عنوان ستون پنجم خود در سراسر اروپا و حتی امپراتوری عثمانی استفاده کند. حمله ناپلئون به مصر و فلسطین در ۹۹-۱۷۹۸ تحت تأثیر تصور او درباره سقوط قریبالوقوع عثمانی انجام شد و بخشی از نقشه او برای تضعیف قدرت انگلیس بود.
در پی انهدام ناوگان جنگی ناپلئون از سوی نیروهای انگلیسی، ناپلئون تصمیم گرفت به فلسطین حمله کند. گفته میشود که در خلال عملیات جفا، نیروهای ناپلئون بیش از ۴ هزار سرباز و تعداد بیشتری از ساکنان فلسطین را به قتل رساندند. وی همچنین دستور اعدام ۲۳۰۰ سرباز عثمانی را داد که تسلیم وی شده بودند. در پی این حمله، ناپلئون اعلامیهای صادر کرد و وعده سرزمین مقدس فلسطین را به یهودیان داد و آنان را وارثان حقیقی فلسطین معرفی کرد.
رقابت فرانسه و انگلیس درباره یهودیان، زمانی کاملاً مشخص شد که ناپلئون اعلام کرد: «فرانسه، میراث اسرائیل را به شما یهودیان پیشکش میکند.» وی ادامه داد که فرانسه نمیخواهد این میراث را تصرف کند بلکه میخواهد از آن در برابر همگان، محافظت کند. با صدور چنین اعلامیهای، یهودیان به عنوان عوامل مخفی ناپلئون پنداشته شدند و این اعلامیه، عنصر مهمی در تبلیغات ناپلئون برای نفوذ در بین یهودیان اروپا بود. در سال ۱۸۰۶ ناپلئون ۱۱۱ نماینده مجلس بزرگان یهود از قلمرو امپراتوری فرانسه و ایتالیایی را دور هم جمع کرد. وی از دیگر مجامع یهودی اروپا خواست تا نمایندگانی را به مجمع بزرگ بفرستند که در سال ۱۸۰۷ تشکیل شد. این مجمع و سخنرانیهای جلسات آن دشمنان ناپلئون را برانگیخت تا در خصوص وفاداری سیاسی جمعیت یهودیشان، مراقبت بیشتری به عمل آورند.
ناپلئون همچنین از رهبران یهودیان خواست تا درباره اعطای شهروندی فرانسه به تمام یهودیان، بحث و گفتگو کنند، البته به این شرط که یهودیان، در دفاع از فرانسه در جنگ با روسیه و جنگ اقتصادی وی برای ممنوعیت ورود کشتیهای انگلیسی به بنادر اروپایی قارهای، متعهد به همکاری با وی شوند. با این حال، یهودیان، صهیونیسم ناپلئونی را رد کردند و تنها یک گروه یهودی در پراگ، از اعلامیه وی استقبال کرد، در حالی که یهودیان فرانسه به ناپلئون یادآوری کردند که «پاریس، اورشلیم ماست.»
به نظر میرسد که اعلامیه صهیونیستی ناپلئون، مجلس بزرگان یهود و مجمع بزرگ باعث به وجود آمدن چیزی شد که به نام مسأله یهود شناخته میشود، یعنی جمعیتهای یهودی که درون جوامع غیریهودی زندگی میکنند. این اقدامات ناپلئون همچنین پیشدرآمدی بر ایده کنگره ملی یهود و مؤسسه ملی یهود، انجمن استعماری یهود، برنامههای تئودور هرتسل برای تاسیس جامعه یهودیان و یک شرکت یهودی و در نهایت تاسیس رژیم فعلی اسرائیل و کنگره جهانی یهود و سازمان جهانی صهیونیسم شد.
از زمان شروع جنبش اصلاح دینی تا روی کار آمدن ناپلئون سوم در فرانسه و حفر کانال سوئز، رهبران یهود با وجود تلاشهای فرانسه و انگلیس برای بهکارگیری آنان هیچ نقشی در جنبش صهیونیسم نداشتند. ریشهی غیریهودی صهیونیسم با این واقعیت بیشتر نشان داده میشود که اندیشه رجعت ابتدا در انگلیس دوران کرامول ابداع شد، در حالی که در آن زمان یهودیان در آنجا زندگی نمیکردند. بعد از الیور کرامول صد سال طول کشید تا تعداد یهودیان انگلیس به ۱۲ هزار نفر برسد و ۲۰۰ سال پس از کرامول تعداد یهودیان انگلیس به ۲۵ هزار نفر رسید.
نویسنده: Mohameden ould-mey ؛ مترجم: یعقوب نعمتی وروجنی
تنها با یک کلیک به کانال تلگرام اندیشکده مطالعات یهود بپیوندیم:
مارتین لوتر یک یهودی مخفی (مارانوس) بود. این در لغت نامه یهود ثبت شده!