قتل میرزا تقیخان امیرکبیر توسط ناصرالدینشاه قاجار و تحت دسیسهی برخی اشخاص ذینفوذ از جمله مهدعلیا مادر شاه از جمله حوادث تلخ و تکاندهنده دوران قاجار است. این رویداد، آنگاه اهمیت بیشتری پیدا میکند که بدانیم هم ناصرالدینشاه تحت نفوذ اسرارآمیز پزشک یهودی خود «یعقوب ادوارد پولاک» (۱) و پس از او دکتر «ژوزف دزیره تولوزان» (۲) بود و هم مهدعلیا تحت تأثیر «حکیم یحزقل» معروف به «حق نظر» طبیب یهودی مخصوص و مورد علاقهی خود قرار داشت! (۳) میرزا آقاخان نوری
یاکوب ادوارد پولاک
ژوزف دزیره تولوزان
حضور و نفوذ حکیم یحزقل در دربار قاجار، چه زمان محمدشاه و چه ناصرالدینشاه آنچنان بود که محافل یهودی از او بهعنوان «مُردخای» دربار قاجار یاد کرده و او را معادل مُردخای در دربار خشایارشا دانستهاند.
با روی کار آمدن میرزا تقیخان امیرکبیر بهعنوان صدراعظم ناصرالدینشاه، در فاصلهای بسیار کوتاه، تحولات اصلاحی بسیار اساسی و عمده در حوزهی امنیت سیاسی و اجتماعی ایران صورت پذیرفت. این اصلاحات و تحولات در حوزههای نظامی، صنایع، چاپارخانه، آموزشی و… نیز بسیار جدّی و چشمگیر بود. برای نمونه تدابیر و اقدامات منحصر بهفرد در زمینهی بهداشت و مبارزه با بیماریهای مسری و… در دوران او، آنچنان قابل توجه بود که بعضی از اروپائیان را در همان زمان به اعتراف و تحسین واداشته بود. (۴)
میرزا تقیخان امیرکبیر
امیرکبیر توانسته بود فتنهی ماسونی – صهیونی باب را خاموش سازد (۵)؛ فتنه و توطئهای که عوامل و محافل یهودی برای برهم زدن ثبات سیاسی، ساختار اجتماعی و هویت فرهنگی مردم ایران طراحی کرده و حتی بسیاری را تحت تأثیر قرار داده بودند. (۶) این تدابیر و اقدامات امیرکبیر در ایران، با برنامهای که از طریق قدرتهای جهانی و تحت دسیسهی همان کانونهای یهودی طراحی و پیاده میشد، کاملاً ناسازگار بود.
هوشمندی امیرکبیر در ساماندهی امور داخلی از یکسو و خنثیکردن توطئههای فتنهانگیز دشمنان از سوی دیگر او را بسیار برجسته و مغضوب غرب کرده بود؛ آنچنان که م. واتسون، تاریخنگار معروف انگلیسی بهصراحت اعتراف کرده که امیرکبیر در میان همهی رجال مشرقزمین مقام بینظیری داشت. (۷) همهی اینها دلیل محکمی بود تا او از سر راه برداشته شود. اینچنین بود که با برنامهریزی و طراحی کانونهای صهیونی و لژهای ماسونی و عوامل و ایادی داخلی آنها و به دستور ناصرالدینشاه قاجار امیرکبیر در حمام فین کاشان به شهادت رسید.
با حذف امیرکبیر از صحنهی قدرت و سیاست ایران، میرزا آقاخان نوری بهجای او صدراعظم ایران شد. در دوران او نه فقط حضور و نفوذ بیگانگان در سیاستگذاری و برنامهریزی کشور افزایش یافت، بلکه شیرازهی امنیتی که امیرکبیر برپا و برقرار ساخته بود از هم گسست و اوضاع مملکت دچار بینظمی و هرج و مرج گردید.
میرزا آقاخان نوری
عوامل یهودی و بیگانه و عناصر وابستهی انگلیسی، ماسونی و صهیونی در این زمان برای تضعیف ایران، علاوه بر ایجاد فتنه و نیز دامنزدن به هرج و مرج بهوسیلهی عوامل داخلی خود، از جمله میرزا آقاخان نوری و درباریان بیکفایت، زمینهی جداسازی افغانستان از ایران را فراهم و سپس آن را عملی کردند. (۸)
میرزا آقاخان نوری اعتمادالدوله
بدون شک رویدادها و تحولات ایران آن دوران را نمیتوان با سیر حوادث و رخدادهای مشابه در امپراتوری عثمانی بیارتباط و یا اتفاقی دانست. نمایندگان اعزامی از سوی کانونهای یهودی از یکسو و نمایندگان سفارتخانههای اروپایی مستقر در ایران از سوی دیگر، وضعیت داخلی ایران را کاملاً تحت نظر داشتند.
علاوه بر این، مستنداتی وجود دارد که برخی رهبران و پیشوایان یهود ایران با سران و کانونهای یهودی مستقر در اروپا ارتباط داشتند. مکاتبهی رهبران یهودی همدان با موشه مونتفیوری (۹) در ماه مارس ۱۸۶۵م و نامههای ارسالی ملا ربی اسحق پیشوای یهودیان تهران به سازمان صهیونیستی «آلیانس اسرائیلیت اونیورسال» یعنی همان «اتحادیه جهانی یهود»، مستقر در فرانسه، در سال ۱۸۶۵ (۱۰) از این واقعیت حکایت میکند. مذاکرات و گفتوگوهای کمیته مرکزی آلیانس در جلسه ماه مه ۱۸۶۵، در خصوص اوضاع داخلی و مسائل مربوط به یهود ایران و تصمیمگیری اعضای کمیته جهت برپایی مراکز ویژه وابسته به آلیانس در ایران، همه نشان از برنامههای سازمانهای صهیونی در ایران دارد.
این کانونها در همان دوران و بهطور دقیقتر در سال ۱۸۶۲ در تتوان مراکش، در سال ۱۸۶۴ در طنجه مراکش، در سال ۱۸۶۵ در بغداد و در سال ۱۸۶۷ در آدرنه عثمانی موفق شده بود، شعبههای آلیانس یا اتحادیه جهانی یهود را که یک سازمان کاملاً صهیونیستی بود دایر کنند. بر این اساس آنها همزمان در ایران نیز دست به تکاپوی جدّی و گسترده زدند و در این راه از حمایت و پشتیبانی جدّی سفارتخانههای انگلستان و فرانسه نیز برخوردار بودند. (۱۱) حتی نمایندگان سازمان یاد شده در قالب یک هیأت علمی انگلیسی به تهران اعزام شدند.
این تکاپو تا سفر اول ناصرالدینشاه به اروپا در سال ۱۸۷۳ بهطور بیوقفه ادامه داشت. تا اینکه در سفر یادشده نمایندگان و رؤسای سازمانها و کانونهای ذینفوذ یهودی اروپا با شاه ایران ملاقات و مطالبات خود را که از جملهی آنها ایجاد شعب مؤسسه صهیونیستی آلیانس در ایران بود به او اعلام کردند. شاه و میرزا حسینخان سپهسالار، صدراعظم، نیز ضمن اعلام موافقت، قول دادند که در تهران خواستههای آنها را دنبال و اجرا و عملی سازند.
ترسیم صحنهی استقبال ویلهلم اول، امپراتور آلمان، شاهزاده فردریک، کنت بیسمارک و… از ناصرالدین شاه در پوتسدام برلین بهتاریخ ساعت ۶ عصر ۳۱ ماه مهٔ سال ۱۸۷۳(۱۲۹۰هـ.ق) سفر اول فرنگستان
در زمان مظفرالدینشاه قاجار و حدوداً در سال ۱۸۹۸م مراکز وابسته به آلیانس در تهران و یکی پس از دیگری در نقاط مختلف ایران برپا شد تا اهداف و برنامههای این تشکیلات صهیونیستی را در سرزمین ایران تعقیب و دنبال کند. این تکاپو تا زمان جنگ جهانی اول به طرز شگفتانگیز و خزنده در ایران استمرار و جریان داشت.
پینوشتها:
(۱) یاکوب ادوارد پولاک (Jakob Eduard Polak) یهودی از سال ۱۸۵۵ تا ۱۸۶۰م/ ۱۲۳۴ تا ۱۲۳۹ش، بهعنوان پزشک مخصوص ناصرالدین شاه قاجار از موقعیت و نفوذی شگرف در دربار شاه برخوردار بود.
(۲) دکتر ژوزف تولوزان (Joseph Désiré Tholozan) معروف به «حکیم باشی» نیز از سال ۱۸۵۹ تا ۱۸۹۷ به مدت ۳۸ سال، تا مدتی پس از قتل ناصرالدین شاه طبیب مخصوص دربار بود و از نفوذ و تأثیر بسیاری در دربار قاجار برخوردار بود. آنچنان که نوشتهاند امتیاز تأسیس بانک و انحصار تنباکو بهوسیلهی او به خارجیها واگذار شد. وی در سال ۱۸۹۷ مبلغ ۶۰۰۰ تومان حقوق از دربار دریافت میکرد که کمنظیرترین در ایران آن زمان بود.
(۳) حبیب لوی نویسنده یهودی در جلد سوم کتاب تاریخ یهود ایران، ص۶۳۵، به علاقهی مهدعلیا مادر ناصرالدین شاه به یحزقل (Hakim Yazghel Haqnazar) طبیب یهودی خود تصریح کرده است.
(۴) مراجعه شود به سفرنامه پولاک، (ایران و ایرانیان)، ترجمه کیکاوس جهانداری، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، چاپ دوم، ۱۳۶۸، اقدامات دوران امیرکبیر از جمله صص ۴۵۲ و ۴۵۳ و… .
(۵) https://jscenter.ir/jewish-and-sects/bahai/9217/
(۶) حبیب لوی نویسنده یهودی تاریخ یهود ایران، دربارهی ارتباط میان یهود ایران و حرکت سید علیمحمد باب، اعتراف میکند که شمار قابل توجهی از خواص یهود به او پیوستند.
(۷) غلامحسین مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ج۱، چاپ سوم، ۱۳۸۱، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، صص ۳۵۳-۳۵۲.
(۸) همان، ج۲، صص ۲۵۹۴-۲۵۹۳.
(۹) موسس مونتفیوره؛ باجناق و شریک ناتان روچیلد. اتحاد ناتان روچیلد و موسس مونتفیوره، دو باجناق، نقش مهمی در توسعه فعالیت آنان داشت و ناتان از توانایی و شمّ سیاسی و تجاری مونتفیوره بهره فراوان برد. برای اطلاع از پیوندهای متعدد دو خانواده بنگرید به:
https://jscenter.ir/other-topics/jewish-families/3078/
(۱۰) مراجعه شود به: حبیب لوی، تاریخ یهود ایران، ج۳، چاپ اول، ۱۳۳۹، ص۶۹۶.
(۱۱) ر.ک: همان، صص ۶۹۵، ۶۹۸، ۶۹۹ و ۶۷۰.
منبع: ایران و اسراییل در دوران سلطنت پهلوی، محمدتقی تقیپور، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۹۰، ج۱، ص۴۹-۵۲.
میرزا آقاخان نوری ، میرزا آقاخان نوری
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
اشتباه رایجی که وجود داره اینه که تصور میشه در زمان ناصرالدین شاه و در جریان معاهده پاریس افغانستان از ایران جدا شد. اسناد تاریخی اما بهوضوح اشاره کرده که پیش از این تاریخ هم سرزمینی بهنام افغانستان وجود داشته. معاهده پاریس در واقع هرات و فراه و زابل رو ضمیمه خاک افغانستان کرد.