سندی که ۳۲ سال قبل خبر از ظهور «داعش» داد سند کیوونیم
بحرانها و تحولات امنیتی و نظامی که در منطقه از سال ۲۰۱۱ میلادی تاکنون شاهد آن هستیم و چند سالی است، برخی از کشورهای منطقه مانند سوریه و عراق را درگیر خود کرده، زاییده اتفاق و تصادف نیست، بلکه نتیجه مستقیم توطئهای آمریکایی – صهیونیستی است که هدف آن ترسیم مجدد خطوط و مرزهای کشورهای منطقه به گونهای است که تامین کننده اهداف و منافع واشگتن و تلآویو باشد.
تاکنون گزارشهای متعدد و خبرهای افشاگرانه بیشماری از سوی رسانههای منطقهای و خبرگزاریهای بینالمللی منتشر شده که هریک از آنها به نحوی تاکید کردهاند، آنچه هماکنون در منطقه جریان دارد، از سالها پیش برای آن تدارک دیده است.
جدیدترین سند از این دست، سندی به نام «وثیقه کیوونیم» است که بار دیگر صحت و درستی گزارشها و خبرهای سابق منتشر شده درباره تحولات منطقه را مورد تاکید قرار میدهد و پیشینه طرح تقسیم منطقه را به سه دهه قبل ارجاع میدهد. مطلب زیر ترجمهای از این سند است.
سی و دو سال قبل سیزدهم ژوئن ۱۹۸۲ میلادی اسرائیل شاحاک خاخام یهودی اقدام به ترجمه متنی نمود که به سند کیوونیم معروف شد، سندی که نشان از نقشهای صهیونیستی برای تجزیه تمام کشورهای عربی منطقه بدون استثنا داشت.
اجرای این نقشه صهیونیستی از کشور عراق با تقسیم آن به سه کشور کوچک سنی، شیعی و کردنشین آغاز میشد و تهیه کنندگان آن بر این باور بودند که برای تقسیم کشورهای عربی منطقه که حدود ۱۹ کشور را شامل میشود، باید بر اختلافات و شکافهای دینی و طایفهای در آنها تمرکز کرد.
این سند تقسیم بندی کنونی کشورهای عربی در منطقه را تقسیم بندی موقت خوانده و اشاعه نفرت و دشمنی و خصومت ورزی بین طوایف ساکن این کشورها را بهترین راهبرد برای تغییر مرزبندیهای موجود و ایجاد مرزهای جدید در منطقه عنوان میکند.
بر این اساس کارشناسان منطقه تاکید میکنند، آنچه اکنون در عراق و سوریه جریان دارد و آنچه در سودان و مصر به وقوع پیوسته در حقیقت اجرای بندهای این سند است.
سند کیوونیم
یک: نگاه کلی به جهان عرب و جهان اسلام
– جهان عرب و جهان اسلام به مثابه برجی کاغذی است که بیگانگان (فرانسویها و انگلیسیها) آن را در دهه بیست قرن گذشته بدون توجه به خواستهها و چشم داشتهای ساکنان این دو جهان آن را بنا کردند.
– این دو جهان به ۱۹ کشور تقسیم شده است که هریک از آنها آمیزهای از اقلیتها و طوایف و مذاهب مختلف است که با یکدیگر در نزاع و درگیری هستند، به همین دلیل همه کشورهای عربی و اسلامی امروزه در معرض خطر تقسیم و تجزیه براساس تقسیمبندهای نژادی و طایفهای و مذهبی قرار دارند و این نقشه باید با راهبرد برافروختن آتش جنگهای داخلی در برخی از این کشورها پیاده شود.
– اگر به شرایط فوق، وضعیت اقتصادی کشورهای منطقه را نیز بیفزاییم، خواهیم دید، توصیف این کشورها به برجی کاغذی توصیفی دقیق بوده و بر این اساس این کشورها توان دفاع و حمایت از خود در برابر مشکلات و چالشهای خطرناکی با آن مواجه هستند، را ندارند.
– در این دنیای بزرگ و متفرق، اقلیتهای بسیار ثروتمند و مردمان فقیر و مستمندی زندگی میکنند، به گونهای که میانگین درآمد سالیانه اغلب این اعراب بیش از ۳۰۰ دلار نیست.
– این وضعیت حاکم بر کشورهای پیرامون اسرائیل است، اما در عین حال که این وضعیت برای اسرائیل چالشها و مشکلات و خطراتی ایجاد میکند، فرصتهای بزرگی نیز ایجاد میکند.
دو: مصر
– در کشور مصر اکثریت اهل سنتی در کنار اقلیت بزرگی از مسیحیان زندگی میکنند که نسبت بالایی از جمعیت (در حدود ۸۰ درصد) را تشکیل میدهند. «انور سادات»، رئیس جمهوری اسبق مصر ماه مه سال ۱۹۸۰ میلادی در سخنانی گفته بود که از این بیم دارد، مبادا این اقلیت مسیحی خواستار تشکیل دولتی مستقل همانند مسیحیان در لبنان برای خود در مصر شوند.
– نیمی از انسانهای روی زمین در آستانه گرسنگی قرار دارند و ۵۰ درصد این افراد از بیکاری و نداشتن مسکن رنج میبرند و اغلب آنها در مناطقی ساکن هستند که پر جمعیت ترین مناطق دنیا شمرده میشود.
– برخلاف ارتش مردمان گرسنه تابع هیچ قاعده و قانونی نیستند و بر این طیف از مردم هیچ قانونی حاکم نیست.
– روند کمبود بودجه و ناتوانی در باز پرداخت دیون در میان دولتهای مصر روندی مستمر و دنباله دار است و دولت این کشور کمکهای خارجی وعده داده شده در قبال امضای توافقنامه صلح با اسرائیل موسوم به «کمپ دیوید» را دریافت نکرد.
– بازپسگیری صحرای سینا به همراه تمام منابع و ثروتهای طبیعی آن باید یکی از اهداف اصلی و اساسی از نوع درجه اول در نظر گرفته شود. این باور وجود دارد، با بازگرداندن صحرای سینا به مصریها، آنها به توافقنامه صلح پایبند نخواهند بود و هرآنچه در توان خواهند داشت، به کار خواهند برد تا به آغوش جهان عرب و اسلام بازگردند، در این شرایط تنها راه حل پیش روی ما بازگرداندن شرایط در صحرای سینا به وضعیت سابق آن است.
– مصر به دلیل اختلافات و شکافهای داخلی در بلندمدت خطری علیه موجودیت و امنیت اسرائیل تشکیل نمیدهد و اگر همچنین خطری احساس شود، به راحتی و به شیوههای مختلف میتوان، اوضاع در این کشور را به وضعیت پس از جنگ ژوئن ۱۹۶۷ میلادی باز گرداند.
– اسطوره مصر قدرتمند و راهبر و رهبر جهان عرب در سال ۱۹۵۶ میلادی فروپاشید و زوال و فروپاشی این کشور در سال ۱۹۶۷ میلادی مورد تاکید قرار گرفت.
– با توجه به ساختار سیاسی و ماهیت و بافت داخلی جامعه، همچنین به دلیل تفرقه و اختلاف بین مسلمانان و مسیحیان که در آینده روند شدیدتری به خود خواهد گرفت، مصر بیش از هر زمان دیگر به جسد در حال فروپاشی و تجزیه شبیه است.
تقسیم و تجزیه غرب مصر به مناطق و اقلیمهای جغرافیایی جدا از یکدیگر مهترین هدف سیاسی اسرائیل در دهه هشتاد قرن بیست شمرده میشده است.
– مصر تجزیه شده و تفکیک شده که رهبران متعدد بر هر بخش آن حکومت کنند، درست برخلاف آنچه امروزه شاهد آن هستیم، نه تنها تهدیدی برای اسرائیل تشکیل نمیدهد، بلکه تضمینکننده امنیت و ثبات و استقرار آن برای دورهای طولانی است و اجرای این طرح اکنون نزد تلآویو در دست بررسی جهت اجراست.
– کشورهایی همانند لیبی و سودان و کشورهایی آن سوتر در آینده به شکل کنونی آن، وجود و ماهیت خارجی نخواهند داشت، بلکه آنها نیز همانند مصر در معرض تفکیک و تجزیه قرار خواهند گرفت.
در صورت تفکیک و تجزیه مصر، دیگر کشورها نیز تجزیه و تفکیک خواهند شد، ایده تشکیل دولت قبطی میسیحی در مصر علیا (شمال مصر) در کنار کشورهای کوچک دیگری که قرار است، از تجزیه و تقسیم این کشور تشکیل شوند، دقیقاً برعکس آنچه امروز شاهد آن هستیم، ابزار ما برای ایجاد تغییر و تحولات تاریخی در مصر است.
تقسیم لبنان به ۵ اقلیم باید الگویی برای تجزیه و تقسیم دیگر کشورهای منطقه از جمله مصر و سوریه و عراق و عربستان سعودی باشد.
سه: لیبی
از لیبی جنگهای ویرانگری علیه اعراب صورت میگیرد، در حالی که این کشور از جمعیت خالی شده و تنها یکی از اقوام بزرگ این کشور بر لیبی حکومت خواهند کرد و برای حفظ قدرت و حاکمیت خود تلاش خواهد کرد، معاهدات و توافقنامههایی با کشورهای قدرتمند منطقه منعقد کنند، همان گونه که در گذشته شاهد بودیم، لیبی در زمان سرهنگ قذافی تلاش کرده بود، معاهدات و پیمانهایی با مصر منعقد کند.
چهار: سودان
سودان را باید کشوری با گروهها، قبایل و طوایف متعدد شمرد که هریک با دیگری بیگانه است و در این بین اقلیت عربی مسلمان بر اکثریتی آفریقایی غیرعرب و همچنین قبایلی مسیحی و بتپرست حکومت میکند.
پنج: سوریه
– سوریه از حیث ترکیب و ساختار طوایف و گروههای جمعیتی تفاوتی با لبنان ندارد، تنها تفاوت نظام حاکم بر سوریه با لبنان حاکمیت قدرتمند نظامیان است. اما جنگ داخلی واقعی که امروزه بین اکثریت اهل سنت با اقلیت شیعه علوی حاکم بر کشور که تنها ۱۲ درصد از جمعیت را تشکیل میدهد، جریان دارد، نشان دهنده اهمیت موضوع و خطر بزرگی است که در عرصه داخلی این کشور را تهدید میکند.
– تقسیم و تجزیه عراق و سوریه به اقلیمهای طایفهای و مذهبی مستقل در مرحله آتی همانند آنچه در لبنان شاهد آن هستیم، مهمترین هدف اسرائیل در کوتاه مدت در جبهه شرقی خاورمیانه است.
– بر این اساس دولت علویها در سوریه محدود به سواحل غربی آن خواهد شد.
– در استان حلب دولتی سنی تشکیل خواهد شد.
– در دمشق نیز دولتی سنی تشکیل خواهد شد، اما دولت سنی تشکیل شده در حلب در ستیز خواهد بود.
– اما دروزیها دولت خود را در منطقه جولان سوریه تشکیل خواهند داد که اسرائیل بر آن تسلط خواهد یافت.
– همچنین در منطقه حوران و شمال اردن نیز برای تضمین امنیت و ثبات و استقرار منطقه شاهد تشکیل یک دولت خواهیم بود و مقدمات این طرح هم اکنون درحال فراهم شدن است.
شش: عراق
– عراق نیز تفاوت چندانی از حیث ساختار اجتماعی و تعدد طوایف و قبایل با کشورهای همجوار خود ندارد، با این تفاوت که شیعیان در این کشور در اکثریت و اهل سنت در اقلیت هستند. ۲۰ درصد از جمعیت عراق را کُردها تشکیل میدهند که به عنوان بزرگترین اقلیت در شمال این کشور تمرکز دارند. در این بین مطالعات صورت گرفته نشان میدهد، ۶۵ درصد مردم عراق هیچ تاثیری بر تصمیمگیریها نداشته و فاقد هرگونه مشارکت سیاسی هستند.
– اگر قدرت نظامی نظام حاکم و درآمدهای نفتی نبود، سرنوشت عراق تفاوت چندانی با گذشته لبنان و حال حاضر سوریه نداشت.
– آنچه مایه دل گرمی است که نشانههای تفرقه، اختلافات و جنگ داخلی است که امروزه در افق این کشور قابل ملاحظه است، بویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران که بسیاری از شیعیان عراق به آن اقتدا و رهبران و روحانیون ایران تبعیت و پیروی میکنند.
– کشور نفت خیز عراق که سرتاسر آن را تفرقه و اختلافات داخلی فرا گرفته، گزینه بعدی برای اجرای طرح اسرائیل و تحقق اهداف آن در این کشور است.
– تجزیه و تقسیم عراق، بسیار مهمتر از سوریه است، چون از سوریه قدرتمندتر است.
– عراق قدرتمند در کوتاه مدت برای اسرائیل خطری بزرگتر از هر خطر منطقهای است.
– اما میتوان براساس تقسیمات طایفهای و مذهبی، عراق را به چندین اقلیم تقسیم کرد، همانند آنچه در سوریه دوران عثمانی رخ داد.
– بر این اساس میتوان سه اقلیم و حتی بیشتر در سه شهر عراق ایجاد کرد. اقلیم بصره در جنوب، اقلیم بغداد در مرکز، اقلیم موصل در غرب و اقلیم کردستان در شمال. به این ترتیب اقلیم شیعی بصره در جنوب از اقلیمهای سنی بغداد و موصل و کردستان جدا میشود.
هفت: لبنان
– لبنان به دلیل وجود چندین قدرت و نبود قدرت مرکزی متحد و قدرتمند از بُعد سیاسی تکه تکه و از بُعد اقتصادی درحال فروپاشی است، به گونهای که اکنون ۵ قدرت در عرصه سیاسی این کشور قابل مشاهده هستند، مسیحیان مورد حمایت سوریه در شمال به رهبری «سلیمان فرنجیه»، شرق لبنان منطقه تحت نفوذ و سیطره مستقیم سوریه است، در مرکز قدرتی مسیحی به رهبری «کتائب» وجود دارد، در جنوب لبنان و تا رود لیتانی سازمان آزادیبخش فلسطین فعالیت دارد، همچنین باید از قدرت «سعد حداد» مسیحی و همچنین تمرکز نیم میلیون شیعی در این جنوب لبنان سخن گفت.
هشت: عربستان سعودی و شیوخ خلیج فارس
– تمام کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس و همچنین عربستان سعودی بر پایه و اساسی سست و متزلزل بنا شدهاند و موجودیت و بقای خود را مدیون نفت هستند.
– در بحرین شیعیان اقلیت بدون نفوذ هستند، در امارات و عمان با اینکه در اکثریت قرار دارند، اما در قدرت مشارکتی ندارند. در یمن شمالی و جنوبی اقلیت شیعه بزرگ ترین اقلیت کشور هستند.
– نیمی از جمعیت عربستان را مصریها و یمنیها و اتباع کشورهای دیگر تشکیل میدهند و قدرت حاکمه در این کشور در اقلیت است. ساختار جمعیتی کویت نیز به همین ترتیب است و تنها یک چهارم جمعیت این کشور بومی هستند.
– عربستان سعودی و شیوخ خلیج فارس در کنار لیبی دارای بزرگترین ذخایر نفت جهان هستند، اما از درآمدهای کلان آن تنها اقلیتی کوچک بهره میبرند که فاقد هرگونه پشتوانه داخلی و مردمی هستند و حتی دستگاه نظامی در این کشورها قدرت حفظ نظام حاکم و دفاع از آن را ندارد، در مورد عربستان کافی است به آنچه در سال ۱۹۸۰ میلادی در مکه رخ داد، اشاره کنیم.
– منطقه شبه جزیره العرب نمونه کامل فروپاشی و تجزیه در اثر فشارهای داخلی و خارجی است و این موضوع به شکلی خاص کشور عربستان را آن هم در آیندهای نزدیک تهدید میکند. هرج و مرج و فروپاشی داخلی نتیجه حتمی و طبیعی مورد انتظار در عربستان است، چون حکومت در آن بدون هیچ پایه و اساسی بنا شده است.
نه: منطقه مغرب عربی
– مناطق کوهستانی الجزایر شاهد وقوع جنگ داخلی بین دو قبیله از قبایل ساکن این کشور است. این درحالی است که بین دو کشور مغرب و الجزایر نیز اختلافاتی وجود دارد که میراث دوره استعمارگران اسپانیایی است.
– در تونس افراطگرایی دینی وحدت و یکپارچگی این کشور را تهدید میکند.
ده: ايران، تركيه ، پاكستان و افغانستان
– ساختار جمعیتی در ایران چند زبانه است، نیمی از آنها را فارس زبانها و نیمی دیگر آذری زبانها تشکیل میدهند.
– جامعه ترکیه به دو بخش اصلی تقسیم میشود، نیمی از آنها اهل سنت ترکتبار و نیمی دیگر را اقلیت شیعی علوی به عنوان بزرگترین اقلیت ترکیه تشکیل میدهند. کردهای اهل سنت اقلیت دیگر ترکیه هستند.
– در افغانستان نیز شیعیان بزرگ ترین اقلیت این کشور هستند و حدود یک سوم جمعیت افغانستان را به خود اختصاص میدهند.
– در پاکستان سنی نیز شیعیان بزرگ ترین اقلیت بوده و موجودیت نظام حاکم را تهدید میکنند.
یازده: اردن و فلسطین اشغالی
– اردن در واقع همان فلسطین است، به نحوی که اقلیتی بدوی از اردنی تبارها در قدرت قرار دارند، در حالی که اکثریت نیروهای نظامی و همچنین شاغلان در دستگاههای اداری و حکومتی این کشور فلسطینی هستند و «امان» پایتخت اردن شهری فلسطینی است و هدف راهبردی و اصلی اسرائیل چه در بلندمدت و چه در کوتاهمدت است، چون هرگونه وحدت و یکپارچگی آن تهدیدی واقعی برای امنیت و موجودیت اسرائیل تشکیل میدهد.
– غیر ممکن است، اردن ساختار و ترکیب کنونی جمعیتی خود را برای مدتی طولانی حفظ کند. راهبرد اسرائیل در قبال این کشور چه با توسل به سلاح باشد، چه مسالمتآمیز، باید به سرنگونی حکومت کنونی اردن و انتقال قدرت به اکثریت فلسطینی منتهی شود.
– راهبرد تغییر قدرت در شرق رود اردن چالش تراکم جمعیت اعراب در کرانه باختری رود اردن را حل خواهد کرد.
– افزایش میانگین مهاجرت از مناطق کرانه باختری، متوقف کردن رشد اقتصادی و جمعیتی، راهبردهای دیگری هستند که برای ایجاد تغییر در دو کرانه رود اردن میتوان به آنها متوسل شد.
– در این راستا، نباید به هیچ طرحی مبتنی بر اعطای حکومت خودگردان یا تقسیم مناطق یا حل اختلافات عربی – اسرائیلی موافقت کرد.
– در این کشور [فلسطین اشغالی] بدون جدا کردن دو ملت یهود و عرب وجود ندارد. در این بین باید اردن به فلسطینیها و کرانه باختری به یهودیها تعلق گیرد.
– همزیستی مسالمت آمیز و صلح واقعی زمانی برقرار خواهد شد که اعراب دریابند، بدون تسلیم خود به یهود و حاکمیت یهودیان از رود تا دریا، ذرهای امنیت و لحظهای موجودیت نخواهند داشت و امنیت و موجودیت و کیان آنها فقط و فقط در اردن است.
– تبعیض در اسرائیل قرار گرفته در مرزهای ۱۹۶۷ و ۱۹۴۸ هیچ معنا و مفهومی ندارد و در آینده در هر شرایطی باید بپذیرند که تنها راه حل مشکلات اعراب اسرائیل پذیرش موجودیت اسرائیل درمرزهایی امن کشیده شده از رود اردن تا ماورای آن است.
– با توجه به اینکه عصر جدید عصر و دوره هستهای است که اسرائیل نیز به آن مجهز خواهد شد، نمیتوان پذیرفت، سه چهارم یهودیان در نوار ساحلی باریکی به زندگی خود ادامه دهند.
– تجدید نظر در پراکندگی جمعیت یکی از اهداف راهبردی داخلی در درجه اول اسرائیل است و بدون آن نمیتوان بقای و موجودیت یهود در چارچوب هرگونه مرزی را تضمین کرد، لذا یهودا و سامره و الجلیل تنها ضامن ادامه بقا و موجودیت اسرائیل است.
– باید اکثریت جمعیتی در مناطق کوهستانی را داشته باشیم، در غیر این صورت نمیتوانیم قدرت را در دست گیریم و به صلیبیهای دیگری تبدیل میشویم که قدرت و حاکمیت در این مناطق را از دست دادند.
– در این راستا، بازنگری در موازنه راهبردی و اقتصادی جمعیت مهمترین و اصلیترین هدف اسرائیل در حال حاضر است.
– تسلط بر منابع آبی از بئرسبع گرفته تا الجلیل هدفی قومی برگرفته از یک هدف اصلی راهبردی است و در این راستا، باید یهود در مناطق کوهستانی اسکان داده شوند.
آنچه گذشت، بندهای سند موسوم به سند کیوونیم بود که از دهه هشتاد قرن گذشته تاکنون اسرائیل در حال پیاده کردن آن در منطقه است. نگاهی گذرا و کوتاه به بندهای این سند و مقایسه و مطابقت دادن آن با تحولات جاری در منطقه و بحرانهای درگیر به آن ثابت میکند که این بحرانها و رخ دادهایی که از سال ۲۰۱۱ میلادی در قالب «بهار عربی» منطقه شاهد آن است، اجرای بندهای این سند و عمل به آن است.
سند کیوونیم ، سند کیوونیم ، سند کیوونیم ، سند کیوونیم ، سند کیوونیم
تنها با یک کلیک به کانال تلگرام اندیشکده مطالعات یهود بپیوندیم:
سلام مقاله بسیار افتضاحی بود اما پنج یرادی که به ذهنم رسید اول بخشی از متنی که درمورد سوریه بود«اما جنگ داخلی واقعی که امروزه بین اکثریت اهل سنت با اقلیت شیعه علوی حاکم بر کشور که تنها ۱۲ درصد از جمعیت را تشکیل میدهد، جریان دارد،»این عبارت خلاف واقع است چون اولا این چنین نمود میکند که این اکثریت همگی خلاف حاکمیت سوریه اند در حالی که این صحیح نیست ثانیا حکومت سوریه منحصر به علوی ها نیست و واقعا اهل سنت فراوانی در حد وزیر و مدیران ارشد و تصمیم گیر وجود دارند
اما نکته دوم در مورد لبنان که اشاره ناچیزی به شیعیان لبنان کردید درحالی که اکثریت لبنان را شیعیان تشکیل میدهند و اشاره به نفوذ تکفیری های تحت حمایت سعودی در طرابلس نکردید
نکته سوم این عبارت عجیب بود که شاه بیت مقاله بود و دقیقا برعکس آن چه هست بود«در بحرین شیعیان اقلیت بدون نفوذ هستند، در امارات و عمان با اینکه در اکثریت قرار دارند، اما در قدرت مشارکتی ندارند. در یمن شمالی و جنوبی اقلیت شیعه بزرگ ترین اقلیت کشور هستند»
نکته چهارم در مورد پاکستان است نوشتید«در پاکستان سنی نیز شیعیان بزرگ ترین اقلیت بوده و موجودیت نظام حاکم را تهدید میکنند»در حالی که نظام حاکم را شیعیان تهدید نمیکنند بلکه طالبان پاکستان و سلفی ها تهدید حاکمیت پاکستان اند و لااقل فعلا صلاح نیست حاکمیت پاکستان را تهدیدی باشند
نکته پنجم این که حاکمیت اردن فقط از سوی فلسطینیان تهدید نمیشود امروز تهدید از جانب اردنی ها دست کمی از فلسطینی هایی که گفتید ندارد
سلام دوست عزیز. اشکال شما این است که مقاله را درست نخواندهاید. این مطالبی که دارید به آن اشکال میکنید، حرف ما نیست. بلکه مطالبی است که در «سند کیوونیم» آمده است. در ابتدای متن به این نکته اشاره کردیم و در انتهای متن هم نوشتیم که: «آنچه گذشت، بندهای سند موسوم به سند کیوونیم بود که از دهه هشتاد قرن گذشته تاکنون اسرائیل در حال پیاده کردن آن در منطقه است». سعی کنید قبل از ایراد کردن، ابتدا با دقت مطالعه کنید. موفق باشید.