اسطورهها و بنیانهای اندیشه سیاسی یهود (۸) پوگرومها
مصاحبه با استاد عبدالله شهبازی
پنجمین اسطورهای که فرهنگ و روانشناسی سیاسی یهودیت جدید را شکل میدهد اسطوره پوگرومها است.
پوگروم واژه روسی است به معنی حمله و کشتار گروهی به وسیله گروه دیگر. از سال ۱۸۸۱ میلادی در روسیه و شرق اروپا حوادث مرموزی شروع شد که راز آن تاکنون روشن نشده است. گروهی از درون جنگلها، بخصوص در سرزمین اوکرائین، به یهودیان حمله میکردند، آنها را میکشتند و سپس ناپدید میشدند و تلاش دولت روسیه برای کشف عاملین این جنایتها نیز به جایی نرسید. برخی از مورخین یهودی معاصر این قتلها را به گروههای انقلابی نارودنیک منسوب میکنند که درست نیست. استناد آنها تنها به یک اعلامیه از سازمان “نارودنایا ولیا” (اراده خلق) است که در آن دهقانان روسیه را به قیام علیه «استثمارگران یهودی و تزار اشراف» فرا خوانده بود.
به هر حال، بلافاصله تبلیغات بسیار گستردهای در رسانههای اروپای غربی و آمریکا درباره این کشتارها شروع شد و شاخ و برگهای فراوانی به آن داده شد و موجی از همدردی عمومی به سود “مظلومیت یهودیان” ایجاد کرد. این موج چنان قوی بود که حتی نویسنده آزادهای چون ویکتور هوگو را فریب داد و او طی عریضهای به دولت روسیه خواستار “عدالت و شفقت” در حق یهودیان شد. در تبلیغات آن زمان و در تاریخنگاری کنونی یهود وانمود میشود که این کشتارها را عمّال حکومت تزاری انجام میدادند. سندی برای اثبات این ادعا وجود ندارد و قرائن نیز چیز دیگری را نشان میدهد.
یک اصل روشن است، و مورخین دانشگاه عبری اورشلیم نیز تأیید میکنند، که این حوادث را یک کانون مرکزی و سازمان یافته و پنهان هدایت میکرده است. قبلاً حکومت نیکلای اول را در روسیه سراغ داریم که با الیگارشی یهودی میانهای نداشت ولی چنین حوادثی در آن زمان اتفاق نیفتاد. برعکس، این قتلها درست در زمانی اتفاق افتاد که سرمایهداران بزرگ یهودی، مانند خانوادههای گوئنزبرگ و پولیاکف، طی دهه ۱۸۷۰ نفوذ فراوانی در روسیه پیدا کرده بودند. و این حوادث در زمانی رخ داد که بدهی دولت روسیه به خاندان یهودی روچیلد به مبلغ ۶۹ میلیون پوند استرلینگ رسیده بود. این مبلغ در قرن نوزدهم بسیار هنگفت بود و برابر با میلیاردها پوند امروز است.
به هر حال، هم اصل ماجرای پوگرومها بسیار مرموز است و هم درباره ابعاد آن بسیار اغراق شده و میشود. تعداد این “پوگرومها” زیاد نبود و اصلاً اهمیتی نداشت که به خاطر آن میلیونها نفر یهودی از زندگی در منطقهای که دویست – سیصد سال در آن حضور داشتند، چشم بپوشند و راهی سرزمینهای جدید شوند. قطعاً، پوگرومها نمیتوانست علت مهاجرتی چنین وسیع باشد. بیشک، در پشت این حادثه سازمان مخفی نیرومندی قرار داشت که طبق یک برنامه دقیق و با اهداف معین، یهودیان شرق اروپا را به سوی مهاجرت به غرب هدایت میکرد.
در این دوران بیش از چهار میلیون نفر یهودی در روسیه و شرق اروپا سکونت داشتند. توجه کنیم که این یهودیان سکنه بومی نبودند بلکه به طور عمده در قرن شانزدهم به اروپای شرقی و به خصوص به لهستان مهاجرت کرده بودند و این مهاجرت بخشی از پروژه ایجاد شبکه بینالمللی را تشکیل میداد که با مهاجرت از شبهجزیره ایبری شکل گرفت. آنها در زمانی به این منطقه رفتند که شرق اروپا اهمیت فراوان داشت و انبار آذوقه اروپا محسوب میشد. این یهودیان مباشرین املاک اشراف لهستان و اوکرائین شدند و شریان حیات اقتصادی منطقه را به دست گرفتند و تا آنجا قدرت یافتند که در اواخر قرن نوزدهم مالک حدود یک میلیون و چهارصد هزار هکتار از اراضی مرغوب کشاورزی شرق اروپا بودند. آنها صرافان منطقه نیز بودند و شبکه وسیعی از میخانهها و میهمانخانهها را در تملک داشتند. تاریخ و ادبیات شرق اروپا سرشار است از وقایع و داستانهایی درباره فجایع و ستم مباشرین و صرافان یهودی علیه مردم این مناطق.
عجیب اینجاست که “پوگرومها” و موج مهاجرت بعد از آن، درست در زمانی اتفاق افتاد که تحولات اقتصادی شرق اروپا به سود یهودیان نبود. شورشهای اشراف لهستان علیه روسیه سبب شده بود که بسیاری از آنها بگریزند و املاکشان مصادره یا مخروبه شود و مباشرین یهودی جایگاه سابق را در کشاورزی منطقه از دست بدهند. دولت روسیه محدودیتهای شدید در راه فعالیت میخانهدارها و فروش مشروبات الکلی وضع کرده بود. آزادی سرفها، یعنی تبدیل دهقانان از برده به رعیت نسبتاً آزاد، سبب شده بود که یک قشر جدید مرفه در میان دهقانان ایجاد شود که در فعالیتهای پولی و تجاری شاغل شدند و صرافان یهودی را از روستاها بیرون راندند.
تمام این عوامل سبب شده بود که یهودیان از نظر اقتصادی به رکود برسند و امکانات گذشته را برای تکاثر ثروت نداشته باشند. لذا، آنها به دنبال بهانهای بودند که شرق اروپا را تخلیه کنند و به سرزمینهای از نظر اقتصادی شکوفا، بخصوص ایالات متحده آمریکا، بروند. طبعاً این مهاجرت انبوه میلیونی در شرایط عادی امکان نداشت و برای تحقق آن به همدلی افکار عمومی و دولتهای غرب اروپا و ایالات متحده آمریکا نیاز بود وگرنه این انتقال عظیم جمعیتی واکنش شدید مردم بومی را برمیانگیخت. بنابراین، باید فضای تبلیغاتی مناسبی ایجاد میشد تا دولتهای اروپای غربی و آمریکا و مردم این کشورها مهاجرت عظیم فوق را بپذیرند. “پوگرومها” و تبلیغات و مظلومنماییهای بعد از آن بهانه لازم برای این مهاجرت بود.
بلافاصه، بعد از این حوادث و زمینهسازیهای سیاسی و تبلیغاتی، زرسالاران بزرگ یهودی، مانند بارون هرش و روچیلدها، مذاکره با مقامات روسیه را آغاز کردند. بارون هرش با دولت روسیه به توافق رسید که ظرف ۲۵ سال ترتیب مهاجرت چهار میلیون یهودی را بدهد و بر اساس این توافق با سرمایه دو میلیون پوند سازمانی ایجاد شد به نام «اتحادیه مستعمراتی یهود» یا “ایکا“. فهرست مؤسسین این سازمان نشان میدهد که رهبری موج فوق به دست چه کسانی بوده است. مؤسسین “ایکا“، علاوه بر بارون هرش، اعضای برخی از بزرگترین خاندانهای زرسالار یهودی معاصر هستند؛ یعنی خانوادههای روچیلد، کوهن، گلداسمید، کاسل، موکاتا و ریناش. بعد از مرگ بارون هرش، بارون ادموند روچیلد متولی این سازمان شد.
بارون هرش با دولت آمریکا به مذاکره پرداخت. این مذاکره دو سال طول کشید و پس از بذل و بخششهای فراوان، سرانجام دولت آمریکا تسلیم شد و “بنیاد خیریه بارون دو هرش“، با هدف اسکان یهودیان مهاجر در آمریکا، در این کشور آغاز به کار کرد. به اینترتیب، اولین گروه مهاجرین یهودی راهی آمریکا و کانادا شدند. در میان نخستین نسل مهاجرین یهودی فوق بنیانگذاران صنعت سینمای آمریکا و هالیوود قرار داشتند: لویی مایر، برادران شنک، شموئل گلب فیش (ساموئل گلدوین بعدی)، لوئیز زلنیک، برادران وارنر، سام اشپیگل، ال جلسون، اسرائیل بالین (ایروینگ برلین) و غیره.
چنین بود که بر بستر جوسازیهایی که به بهانه “پوگرومها” صورت گرفت، جنبش جدید صهیونیستی پدید شد. سازمانهایی مانند “حبت زیون” (عشق صهیون)، “بنی زیون” (اولاد صهیون)، “اهوت زیون” (برادری صهیون) و غیره ایجاد شدند. این جنبش در مجموع به “هووی زیون” (عاشقان صهیون) معروف است. در این فضا بود که رسالههای متعددی درباره تأسیس دولت یهود در فلسطین منتشر شد. ناتان برنبائوم اصطلاح “صهیونیسم” را درست کرد و تئوریسینهای سیاسی مانند دکتر لئون پینسکر به فعالیت پرداختند. این دکتر پینسکر در سال ۱۸۸۲ رسالهای منتشر کرد به نام “خود رهایی“. او در این رساله گفت که “یهود آزاری” در “یهود ترسی” (جودا فوبیا) ریشه دارد که یهودی را موجودی ماوراء انسان، چیزی مانند غول، میبیند. برای اینکه این “جودا فوبیا” از بین برود باید یهودیان کشور خاص خود را داشته باشند و به آنجا مهاجرت کنند. روح و جوهره این رساله “اقتدار دولت یهود” است. مثلا، پینسکر میگوید: «قدرت از آن کسانی است که اعمال قدرت میکنند.» برنبائوم نیز رساله “نوزایی ملی در یهود” را نوشت و خواستار تشکیل کنگره جهانی یهودیان شد. و سرانجام این موج به هرتزل و کنگره صهیونیستی انجامید.
نتیجه این موج، مهاجرت وسیع یهودیان از شرق اروپا بود. از سال ۱۸۸۱ (شروع پوگرومها) تا سال ۱۹۱۴ میلادی بیش از دو و نیم میلیون یهودی از شرق اروپا مهاجرت کردند. در این مهاجرت “صهیون” بهانهای بیش نبود و این مهاجرتها به طور عمده به ایالات متحده آمریکا صورت گرفت نه به فلسطین. در واقع، هدف اصلی از ایجاد این مهاجرت تاریخی و سرنوشتساز، اشغال کامل کشور ایالات متحده آمریکا از درون بود. توجه کنیم که از ۲/۵ میلیون یهودی مهاجر، حدود دو میلیون نفرشان به ایالات متحده آمریکا رفتند، ۳۵۰ هزار نفرشان به اروپای غربی، تعدادی به آرژانتین و سایر کشورها و تعداد بسیار کمی به فلسطین.
این بیتوجهی به سرزمین فلسطین را در گذشته، مثلاً در موج بزرگ مهاجرت یهودیان شبه جزیره ایبری در قرن شانزدهم، نیز میتوان دید که درست مانند جریان اخیر بر اساس “تئوری مظلومیت و آوارگی” و به بهانه دروغین انکیزیسیون صورت گرفت. در آن زمان نیز در حالی که انبوه یهودیان مهاجر در کانونهای اصلی تجاری حوزه مدیترانه و غرب اروپا مستقر شدند، از سواحل لبنان و شمال آفریقا تا اسلامبول و ازمیر و سالونیک تا بنادر هلند و آلمان و ایتالیا و فرانسه و بلژیک، و خیل کثیری از آنها به لهستان و شرق اروپا رفتند، تنها گروه بسیار ناچیزی به فلسطین رفتند که به طور عمده حاخامهای سالخورده یهودی بودند. در موج اخیر نیز همین گرایش مشاهده میشود.
این امر نشان میدهد که این بار نیز هدف چنگاندازی بر “فرصتهای بکر اقتصادی” بود و “آرمانگرایی دینی” تنها پوششی بود برای اهداف دیگر. البته در موج اخیر “مسئله فلسطین” برخلاف گذشته اهمیت جدی یافته بود و به این دلیل “آرمان صهیون” تابعی از چنگاندازی استعماری بر منطقه استراتژیک خاورمیانه و شمال آفریقا نیز به شمار میرفت. با کشف نفت این منطقه از اهمیت فوقالعاده برخوردار شد و به تبع آن “آرمان ارض موعود“، یا صهیونیسم، نیز جدیتر شد.
ادامه دارد…
قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله
پوگرومها ، پوگرومها ، پوگرومها
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: