اسطورهها و بنیانهای اندیشه سیاسی یهود (۱۱) تأثیرپذیری یهودیت
مصاحبه با استاد عبدالله شهبازی
در اینجا لازم است به یک نکته مهم اشاره کنم. فرایند تاریخ بشری بسیار پیچیده و همهجانبه است. زمانی که به نقش و جایگاه یهودیت در این فرایند توجه میکنیم نباید چنان در آن غرق شویم که به مطلقگرایی برسیم. من در کتابم تلاش کردهام که از این مطلقگرایی پرهیز کنم و تصویری علمی از فرایند پیدایش کانونهای استعماری و نقش آن در ایران به دست بدهم. در این فرایند یهودیت یک عامل البته مهم و مؤثر است زیرا به دلایلی که مفصلاً توضیح دادهام در بخش عمده تاریخ مسیحی، یعنی از زمان استقرار در بینالنهرین در قرون اولیه میلادی، به عنوان یک سازمان منسجم و متمرکز جهانوطن عمل میکرده است. در کتاب زرسالاران، یهودیان را به عنوان تنها نوع جامعه انسانی تعریف کردهام که از تمامی مختصات یک ملت برخوردار بود. بجز اقامت در یک محدوده معین جغرافیایی و این خلاء را با ایجاد هلاخه (شرع) و سازمان سیاسی خاص خود پر کردهاند.
علت دوام و بقا این جامعه در طول تاریخ طولانی فوق همین دو عامل بوده است و جهانوطنی بودن این جامعه به آن مختصاتی عطا میکرده که تا دوران اخیر در سایر جوامع یافت نمیشد. در دنیای گذشته، که جوامع انسانی به شدت در چارچوبهای جغرافیایی محصور بودند، تنها یک جامعه وجود داشت که چند زبانه بود، چند فرهنگی بود، همزمان در کانونهای تمدنی مختلف زندگی میکرد و شاخههای آن در سراسر جهان با هم ارتباط منظم داشتند و از هم حمایت میکردند و از یک مرکزیت واحد تبعیت مینمودند. این قوم، یهودیان بودند و این ویژگی به آنها قدرت انعطاف و امکانات مادی و سیاسی و فرهنگی فوقالعادهای میبخشید. مرکزیت جامعه جهانوطنی یهود از اقتدار سیاسی و قضایی مشابه اقتدار یک دولت بر اتباع خود برخوردار بود و در بعضی جوامع این اختیارات قضایی از طرف دولتهای میزبان به رسمیت شناخته میشد.
معهذا، یهودیان در طول تاریخ از محیطهای پیرامون خود تأثیرات فراوان گرفتهاند. یعنی در آن مقاطع تاریخی که یک تمدن به اوج خود رسیده، بر یهودیان نیز به شدت تأثیر گذاشته است. آبراهام گیگر و دکتر لئوپولد زونر، که بنیانگذاران تحقیقات جدید علمی در یهودیت هستند، هر دو در آثارشان نشان دادهاند که دین و فرهنگ یهود محصول شرایط اجتماعی و متحول با تحولات اجتماعی و فرهنگی بوده است. دکتر زونر کتابی دارد درباره مواعظ یهودی و نشان میدهد که یهودیان در طول تاریخ طبق شرایط زمانه آئینهای خود را تغییر دادهاند و کتابی دارد درباره نامهای یهودی و نشان میدهد که یهودیان همیشه اسامی رایج در فرهنگهای غالب زمان خود را جذب کردهاند. در دوران برتری فرهنگ اسلامی، اسامی اسلامی در میان یهودیان رواج یافت، در اسپانیا و پرتغالِ مسیحی، اسامی اسپانیایی و پرتغالی و امروزه در اروپای جدید، اسامی اروپایی.
پیدایش تمدن اسلامی سبب یک تحول بسیار بزرگ در وضع یهودیان جهان شد و این تأثیر چنان عمیق بود که تا قرن چهاردهم میلادی بسیاری از متون یهودیان به زبان عربی نوشته میشد نه عبری. مثلاً، یهودا هالوی، متفکر بزرگ یهودی قرن دوازدهم میلادی، مهمترین اثر خود به نام خزری یا کتاب الحجه و الدلیل فی نصرالدین الذلیل را به عربی نوشته است. یا رساله یوسف بن وقار یهودی، از رهبران فرقه کابالا در قرن چهاردهم میلادی، به نام المقالة الجمع بین الفلسفة و الشریعة، به عربی است نه عبری. این تأثیر را در تصوف یهودی (کابالا) و در رواج گسترده اسامی اسلامی در میان یهودیان میتوان دید.
تأثیر بزرگ دیگر اسلام بر یهودیت پیدایش مذهب قرائی است که در قرن دوم هجری/ هشتم میلادی در بغداد ایجاد شد. همانطور که عرض کردم، در آن زمان بغداد مرکز یهودیان جهان بود. مذهب قرائی به وسیله عنان بن داوود تأسیس شد که به خاندانهای سران یهودی تعلق داشت. قرائیون منکر تلمود و روایات شفاهی حاخامها بودند و تنها منبع معتبر دینی خود را تورات میدانستند. عنان بن داوود از ابوحنیفه متأثر بود و برخی از نظریات خود را از اسلام گرفته است. بعداً، مأمون عباسی مذهب قرائی را در کنار یهودیت حاخامی و تلمودی به رسمیت شناخت. از این زمان مبارزه سختی میان قرائیون و یهودیان شروع شد و یهودیت حاخامی به شدت علیه قرائیون توطئه میکرد و در راه انهدام آنها میکوشید.
در دورانی ایران مرکز اصلی فعالیت قرائیون به شمار میرفت و در رأس این مذهب فردی به نام بنیامین بن موسی نهاوندی قرار داشت. سپس، مذهب قرائی در عربستان و آسیای صغیر رواج یافت و کار آنها در سرزمینهای اسلامی و مسیحی شبهجزیره ایبری هم بالا گرفت. در اندلس، یهودا هالوی و ابراهیم بن داوود رسالههای معروف خود، خزری و سفر قباله، را برای مقابله نظری با قرائیون تدوین کردند. در کاستیل سران یهودی حکمرانان مسیحی را ترغیب کردند تا قرائیون را از این سرزمین اخراج کنند و یوسف فریزوئل و تودروس ابولافی، وزرای قدرتمند یهودی شاهان مسیحی کاستیل، با بیرحمی به سرکوب قرائیون دست زدند. قرائیون به مصر پناه بردند و برای مدتی کار آنها در این سرزمین بالا گرفت. لذا، ابن میمون، حاخام و فیلسوف نامدار یهودی، برای مبارزه با آنها از اندلس به مصر مهاجرت کرد. سرانجام، به علت فشارهای شدید حاخامهای یهودی، پیروان این مذهب به کریمه و لیتوانی پناه بردند و در سال ۱۸۶۳ شهروند روسیه شدند.
اوجگیری تمدن مسیحی در شبهجزیره ایبری نیز بر یهودیت تأثیر فراوان نهاد و علاوه بر رواج نامهای اسپانیایی و پرتغالی در میان یهودیان سبب پیدایش موجی از گروش به مسیحیت در میان آنها شد. این یهودیانی که مسیحی میشدند با مارانوها فرق میکنند. آنها در واقع و از سر صدق مسیحی میشدند در حالی که مارانوها در خفا همچنان یهودی بودند. در منابع یهودی هم میان این دو گروه تفاوت قائل شدهاند. مثلاً، در دائرةالمعارف یهود مارانوها در ذیل مدخلهایی چون “مارانو” و “یهودی مخفی” معرفی شدهاند ولی این یهودیان واقعاً مسیحی شده در ذیل مدخل “مرتدین“. از معروفترین این مرتدین یهودی اسپانیا، یعنی یهودیانی که واقعاً مسیحی شدند، باید به آبنر برغشی و آلفونسو کارتاژنا اشاره کرد. آلفونسو در دستگاه کلیسا مقام بالایی یافت و در اواخر عمر اسقف شهر مهم برغش (بورگس) بود. جالب است بدانیم که اسقف آلفونسو از مخالفان سرسخت ایجاد انکیزیسیون بود و با انتشار رسالههایی با آن مخالفت کرد ولی راه به جایی نبرد.
پیدایش تمدن جدید غرب در اواخر قرن هیجدهم و اوایل قرن نوزدهم نیز بر یهودیت تأثیر عمیق بر جای نهاد و در میان یهودیان بحرانی ایجاد کرد که کم از بحران دوران پیدایش و گسترش مذهب قرائی نبود. اولین کسی که این موج را شروع کرد اسپینوزای یهودی در نیمه دوم قرن هفدهم بود که در آثارش به شدت به الیگارشی یهودی حمله کرد. کار او به جایی رسید که از سوی حاخامهای آمستردام به اتهام ارتداد به مرگ محکوم شد ولی اسپینوزا توبه کرد و جان خود را نجات داد.
از این دوران است که اولاً، از درون جوامع بسته یهودی بتدریج افراد مستقل یهودی، یهودیانی که پیوندهای فردی و انسانی خویش را بر پیوندهای قبیلهای – نژادی ترجیح میدادند، سر برآوردند. دوم، این فرآیند مکانیسم رهبری جوامع یهودی را پیچیدهتر کرد و زرسالاران یهودی را به سوی ابداع شیوههای جدید برای تداوم سلطه خود سوق داد. معهذا، این فرآیند هیچگاه به فروپاشی کامل نظام سنتی جوامع یهودی نینجامید و تنها بخشی از یهودیان را به “شهروندان” فارغ از سلطه “دولت” غیررسمی یهود تبدیل کرد، در حالیکه بخش دیگر همچنان در چارچوب ساختار متمرکز و پنهان سنتی خود باقی ماندند. از این دوران است که بتدریج شاهد شکایت برخی از یهودیان فرودست و فقیر از ثروتمندان و رهبران جوامع خویش به دادگاههای کشورهای محل استقرارشان در اروپا هستیم.
بعد از اسپینوزا، بیشترین نقش را در این موج استحاله فرهنگی در جامعه اروپایی، موسس مندلسون، فیلسوف معروف یهودی قرن هیجدهم، داشت. این موج در قرن نوزدهم به “جنبش هاسکالا” یا “روشنگری یهودی” معروف شد و “ماسکیلیمها” یا روشنگران یهودی این نغمه جدید را ساز کردند که یهودیت فقط یک دین است نه یک دولت یا ملت و آنها شهروندان آزاد دولتهای متبوع خود هستند. شعار اصلاحطلبان یهودی این بود: “در خیابان انسان باش و در خانه یهودی.” در نیمه اول قرون نوزدهم روابط این روشنگران با الیگارشی یهودی بسیار تشنجآمیز بود. برای مثال، در سال ۱۸۱۸ تعدادی از این روشنگران یهودی در شهر هامبورگ موارد مربوط به ظهور مسیح و بازگشت به صهیون را از ادعیه یهودیان حذف کردند. این اقدام با مخالفت شدید اکثریت جامعه یهودی هامبورگ مواجه شد در حدی که برای مدتی مراسم نیایش در کنیسهها تحریم بود. این روشنفکران مستقل و اصلاحطلب یهودی بعدها هسته اصلی یهودیان مخالف صهیونیسم را در کشورهای غربی تشکیل دادند.
سوسیالیستهای یهودی چون فردیناند لاسال و رزا لوکزامبورگ نیز در تداوم همین جنبش پیدا شدند. یکی دیگر از این یهودیان معترض یاکوب برافمن است که در ۳۴ سالگی مسیحی شد و در سال ۱۸۶۰ کتاب دوجلدی مفصلی مشتمل بر اسناد درونی سازمان یهودیان روسیه (کاهال) منتشر کرد. این اثر به کتاب کاهال معروف است و یکی از منابع مهم محققین برای آشنایی با ساختارهای سرّی جوامع یهودی در قرن نوزدهم و آداب و سنن آنها به شمار میرود. این کتاب کاملاً معتبر است و دائرةالمعارف یهود نیز صحت اسناد مندرج در کتاب برافمن را تأیید میکند. برافمن در مقدمه این کتاب مینویسد جوامع یهودی با حفظ ساختارهای سرّی درونی خویش، از طریق استقرار در سرزمینهای مختلف، “دولتی در درون دولت” تشکیل میدهند با هدف استثمار سکنه آن سرزمینها و سلطه بر آنان.
در مقابل “جنبش هاسکالا“، با حمایت الیگارشی یهودی، جنبش ناسیونالیسم یهود سربرکشید. مثلاً، پرز اسمولنسکین در مقالهها و کتابهایش به مندلسون و “حلقه برلین” و به تمام کسانی که یهودیت را صرفاً یک دین میدانستند و “عنصر ملی” آن را انکار میکردند، سخت حمله میکرد. به اعتقاد اسمولنسکین، یهودیان یک ملتاند و خصایص ملی بطور عمده در فرهنگ آنها تبلور یافته که عمدهترین آن زبان عبری و آرمانهای مسیحایی است؛ و کسانی که “روح ملی یهودیت” را انکار میکنند به مردم خود خیانت میکنند. در رأس این جنبش خاندان روچیلد و مجموعه مقتدری که آن را زرسالاری یهودی مینامم، قرار داشت.
این الیگارشی بر پایه میراث قوم یهود، شکل جدیدی از جهانوطنی یهودی را، در آمیزش با آریستوکراسی مستعمراتی دنیای غرب، سازمان داد که با ماجرای مرموز “پوگرومها” جان گرفت و صهیونیسم جدید را آفرید. آنها ابتدا در سال ۱۸۶۰ سازمان آلیانس اسرائیلی را در پاریس تأسیس کردند و در دهه ۱۸۷۰ سازمانهای متعددی ایجاد نمودند و به کمک ثروت انبوه و نفوذ سیاسی فراوان خود، ساختار سیاسی متمرکز و جهانوطن یهودیان را به شکل جدیدی تداوم بخشیدند. این تحولی است که تاریخنگاری رسمی یهود از آن با عنوان “تجدید حیات ملی یهودیان” یاد میکند. شاخص این “ناسیونالیسم یهود” احیای آرمان” بازگشت به صهیون” بود که سازمان “آلیانس اسرائیل” و نشریاتی چون هاشههار، به سردبیری اسمولنسکین، و اندیشمندانی چون موسس هس ترویج میکردند. موسس مونت فیوره، باجناق ناتان مایر روچیلد زرسالار بزرگ یهودی و بنیانگذار بنیاد روچیلد انگلستان، در این تجدید سازمان یهودیان نقش بسیار مهمی داشت. تأثیرپذیری یهودیت ، تأثیرپذیری یهودیت
ادامه دارد… تأثیرپذیری یهودیت ، تأثیرپذیری یهودیت ، تأثیرپذیری یهودیت
قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله
تأثیرپذیری یهودیت ، تأثیرپذیری یهودیت ، تأثیرپذیری یهودیت ، تأثیرپذیری یهودیت
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
سلام چرا شما کتاب کاهال رو ترجمه نمی کنین ؟
سلام. متاسفانه تا کنون اصل کتاب را نیافتهایم.