سال ۱۸۸۰: زمینهچینی برای آینده وودرو ویلسون
عوامل روچیلد به یک سری قومکشی به خصوص در روسیه، لهستان، بلغارستان و رومانی دامن میزنند. این قومکشیها باعث میشود تقریباً دو میلیون یهودی اغلب به نیویورک، شیکاگو، فیلادلفیا، بوستون و لسآنجلس فرار کنند. با این حال تعدادی از این یهودیان با کمک مالی روچیلدها به تدریج در فلسطین سکنا میگزینند. [قبلاً به این مسأله تحت عنوان اسطوره پوگرومها پرداختیم.]
علت به راه انداختن این قومکشیها، ایجاد پایگاه بزرگی از یهودیان در آمریکا بود؛ به طوری که در زمان ورود این مهاجران یهودی، به آنان آموزش داده میشد به عنوان رأیدهندهی طرفدار حزب دموکرات نامنویسی کنند. حدود بیست سال بعد، این اقدام منجر به ایجاد پایگاهی بسیار قدرتمند از دموکراتها در ایالات متحد میشود که انتخاب نمایندگان روچیلدها همچون وودرو ویلسون (woodrow Wilson) به ریاست جمهوری آمریکا و سپس پیروی از اوامر روچیلدها را در پی داشت.
سال ۱۹۱۳: حق السکوت!
در چهارم مارس، وودرو ویلسون به عنوان بیست و هشتمین رئیس جمهور ایالات متحد انتخاب میشود. مدت کوتاهی بعد از شروع به کار رسمی دولت، یک یهودی اشکنازی با نام ساموئل آنترمایر / اونترمیر (Samuel Untermeyer) از دفتر حقوقی گوگنهایم، آنترمایر و مارشال (Guggenheim,Untermeyer, Marshall) در کاخ سفید با ویلسون دیدار میکند. او تلاش میکند تا در مورد رابطهی نامشروعی که ویلسون در زمان فعالیتش به عنوان استاد در دانشگاه پرینستون با همسر یکی از اساتید آن دانشگاه داشته بود، مبلغ چهل هزار دلار از او حقالسکوت دریافت کند. رئیس جمهور این مبلغ را در اختیار ندارد؛ بنابراین آنترمایر داوطلبانه حاضر میشود تا این مبلغ را از جیب خود به آن خانمی که رئیس جمهور ویلسون با او رابطهی نامشروع داشته پرداخت نماید، به شرط آنکه ویلسون قول بدهد تا نامزد پیشنهاد شده از سوی آنترمایر را در اولین پست بلاتصدی ریاست دیوان عالی ایالات متحد منصوب نماید که ویلسون با این شرط موافقت میکند.
سال ۱۹۱۶: نوبتِ لوئیس برندیس
در چهارم ژوئن، لوئیس دمبیتز برندیس (Louis Dembitz Brandeis)، یهودی اشکنازی، بر اساس توافق انجام شده بر سر پرداخت حقالسکوت به ساموئل آنترمایر در حدود سه سال پیش، از سوی رئیس جمهور ویلسون به سِمَت رئیس دیوان عالی ایالات متحد منصوب میگردد. قاضی برندیس همچنین از سال ۱۹۱۴ در سِمَت رئیس کمیتهی اجرایی امور صهیونیسم مشغول به فعالیت میشود.
اواسط جنگ اول جهانی است. آلمان با حمایت مالی بیشتر از سوی روچیلدها نسبت به فرانسه، ایتالیا و انگلستان، در حال پیروزی در جنگ است. این حمایت گستردهتر فقط به این خاطر است که روچیلدها تمایلی به پشتیبانی از تزار روسیه ندارند و البته روسیه در همان جبههی فرانسه، ایتالیا و انگلستان است؛ کمی بعد حادثهای مهم اتفاق میافتد. در دوازده دسامبر، آلمان اگرچه در حال پیروزی در جنگ است و حتی پای یک سرباز خارجی به خاک این کشور باز نشده، بدون شرط دریافت غرامت، به انگلستان اعلام آتشبس میدهد. روچیلدها مشتاق هستند تا مطمئن شوند انگلستان این آتشبس را قبول نمیکند؛ چرا که آنان در ارتباط با علت به راه انداختن این جنگ هیچ برگ برندهای در دست ندارند. به این ترتیب در عین اینکه انگلستان در حال بررسی پیشنهاد آلمان است، عامل روچیلدها یعنی لوئیس برندیس هیئتی صهیونیستی را از آمریکا به انگلستان اعزام میکند تا به آنان وعده دهد آمریکا به طرفداری از انگلستان وارد جنگ خواهد شد؛ به شرط آن که انگلستان موافقت کند سرزمین فلسطین را به روچیلدها واگذار کند.
روچیلدها به منظور محافظت از منافع عظیم تجاریشان در شرق، نیازمند سرزمینی مثل فلسطین بودند. آنان همچنین تمایل داشتند تا کشور خود را همراه با نیروی نظامی مستقل در آن سرزمین بر پا نمایند تا از آن نیروی نظامی به عنوان نیروی متجاوز در برابر هر کشوری که منافعشان را به خطر میاندازد استفاده کنند. کمی بعد، انگلستان معامله در ازای فلسطین را میپذیرد و صیهونیستها در لندن با همتایان خود در آمریکا تماس میگیرند و این خبر را به آنان اطلاع میدهند. ناگهان تمام روزنامههای اصلی در آمریکا که تا آن زمان به طرفداری از آلمان مطلب مینوشتند، در چرخشی ۱۸۰ درجه، تبلیغاتی را به راه انداختند تا افکار عمومی آمریکا را بر ضد آلمانها تحریک نمایند؛ تبلیغاتی مثل این که «سربازان آلمانی در حال کشتار پرستاران صلیب سرخ هستند» و «سربازان آلمانی دستان کودکان را قطع میکنند.» جالب این که وودرو ویلسون در همین سال بار دیگر به عنوان رئیس جمهور انتخاب میشود. شعار انتخاباتی او این جمله است «فردی را دوباره انتخاب کنید که فرزندانتان را درگیر جنگ نخواهد کرد.»
تصویر وودرو ویلسون بر روی گواهینامۀ طلا (Gold Certiffcate)
(نوعی پول کاغدی ایالات متحده که پشتوانهٔ آن شمش طلا یا سکهٔ طلا است.)
سال ۱۹۱۷: فصل برداشت!
ماشین جنگی روچیلدها به خاطر پیشنهاد صلح آلمان با شدت هرچه تمام در آمریکا به تکاپو افتاده است و تبلیغات ضد آلمانی را در سراسر رسانههای گروهی آمریکا منتشر میکند. این شرایط رئیس جمهور را مجبور میکند تا تحت اوامر قاضی یهودی دیوان عالی کشور -یعنی لوئیس دمبیتز برندیس- از وعدهی خود به رأی دهندگان عدول نماید و در تاریخ ششم آوریل، آمریکا را درگیر جنگ اول جهانی کند.
بر اساس وعدهی روچیلدها به انگلستان در مورد وارد کردن آمریکا در جنگ، آنان به این نتیجه میرسند تا سندی مکتوب را از دولت انگلستان مطالبه نمایند تا حمایت انگلیسیها را به عنوان طرف معامله اثبات کند؛ در نتیجه وزیر خارجهی انگلستان، آرتور جیمز بالفور (Arthur James Balfour) -که فردی یهودی است- پیشنویس سندی را تهیه میکند که به طور عامیانه به بیانیه بالفور معروف است.
متن این سند به این شرح است:
وزارت خارجه
دوم نوامبر ۷۱۹۱
لُرد روچیلد عزیز
من بسیار خرسندم که از طرف حکومت اعلی حضرت، بیانیهی مزبور را به نشانهی حمایت از آرمانهای یهودی صهیونیستی به شما ابلاغ نمایم. این بیانیه تسلیم کابینه گشته و از سوی اعضا به تصویب رسیده است.
دولت اعلی حضرت از تأسیس وطنی برای مردمان یهودی در فلسطین حمایت میکند و نهایت تلاش خود را به کار میبندد تا تحقق این هدف را تسهیل نماید. این مسئله کاملاً مفهوم است که هیچ اقدامی در جهت تضعیف حقوق مدنی و مذهبی جوامع غیریهودی موجود در فلسطین یا حقوق و جایگاه سیاسی یهودیان در هیچ کشور دیگری صورت نخواهد گرفت.
ممنون خواهم شد اگر این بیانیه را به اطلاع فدراسیون صهیونیسم برسانید.
ارادتمند شما؛ آرتور جیمز بالفور
منبع: كتاب صهیونیسم در مسیر سلطه ، نوشته: اندرو کارینگتن هیچکاک ، برگردان: محمدیاسر فرحزادی ، تهران: نشر ساقی.
وودرو ویلسون ، وودرو ویلسون
وودرو ویلسون ، وودرو ویلسون
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: