رازهای پنهان صعود نازیسم

رازهای پنهان صعود نازیسم

نازیسم ، آنتی‌سمیتیسم ، صهیونیسم

۱- منشأ فکری و معرفتی نازیسم به مکتب آریایی‌گرایی سده نوزدهم می‌رسد که دو بنیانگذار نامدار آن، کنت گوبینو فرانسوی و هوستن چمبرلین انگلیسی، دارای پیوندهای نزدیک با کانون معین و شناخته‌شده‌ای از الیگارشی مستعمراتی و دربار بریتانیا بودند. در تکوین آریایی‌گرایی سده نوزدهم هندشناسان و ایران‌شناسان یهودی نقش برجسته داشتند و خویشاوندی ایدئولوژی آریایی‌گرایی سده نوزدهم با اسطوره‌های یهودی تا بدان‌جا مشهود بود که ورنر سومبارت، اندیشمند برجسته‌ی آلمانی و دوست و همکار ماکس وبر، موج آریایی‌گرایی زمان خود در آلمان را تجلّی دیگری از روان‌شناسی برگزیدگی قوم یهود می‌دانست. او می‌گفت: «نظریه‌ی رسالت جهانی ملت آریایی یا آلمانی چیزی نیست جز شکل جدیدی از باور یهودی به قوم برگزیده.»

کنت گوبینو و هوستن چمبرلین و آریایی‌گرایی

کنت گوبینو و هوستن چمبرلین دو بنیانگذار نامدار مکتب آریایی‌گرایی

۲- دومین گام اساسی در ترویج ایدئولوژی آریایی‌گرایی، که سرانجام به‌صورت نازیسم سربرکشید، با پیدایش طریقت ماسونی تئوسوفی و تأسیس انجمن جهانی تئوسوفی (نیویورک، ۱۸۷۵) برداشته شد. این نیز جریانی است به‌کلی مشکوک و دارای پیوندهای آشکار با کانون‌های معینی از زرسالاران یهودی و انگلوساکسون و آلمانی. سهم تئوسوفیسم در پیدایش نازیسم تا بدان حد است که نشان صلیب شکسته، که در اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم، البته در ترکیب با نماد ستاره داوود، به‌عنوان آرم انجمن جهانی تئوسوفی به‌کار می‌رفت، بعدها عیناً به آرم حزب نازی بدل شد. این نماد در اصل برگرفته از نقوش مندرج بر ظروف سفالی به‌دست آمده در اکتشافات باستان‌شناسی شوش (ایران) بود. [۱]

لازم به توضیح است که بنیانگذار اصلی انجمن جهانی تئوسوفی فردی به‌نام کلنل اُلکات بود که در مقام نماینده ویژه تجاری راترفور هایس، رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده آمریکا، در شبه‌قاره هند عمل می‌کرد و با کانون‌های درگیر در تجارت جهانی تریاک، به‌عنوان یکی از مهمترین شاخه‌های اقتصاد جهانی سده نوزدهم، پیوند نزدیک داشت. این موج به پیدایش برخی جریان‌های فکری- سیاسی، چون آریا ساماج و برهما ساماج، در هند انجامید که بنیانگذاران و گردانندگان آن از کارگزاران سرشناس بومی استعمار بریتانیا و دارای پیوندهای عمیق با مدیران کمپانی هند شرقی و حکومت استعماری بریتانیا در هند و الیگارشی یهودی و انگلوساکسون غرب بودند. برای نمونه، یکی از گردانندگان اصلی برهما ساماج کشاب چاندرا سن، کارمند پیشین بانک بنگال، بود که مدعی ارتباط با عالم غیب و «پیامبری» نیز شد. نواده و وارث کنونی وی، پروفسور آمارتیا کومار سن، استاد دانشگاه هاروارد، است. او در سال ۱۹۹۱ با خانم دکتر اما روچیلد، دختر لرد ویکتور روچیلد و استاد فلسفه انستیتوی تکنولوژی ماساچوست (MIT)، ازدواج کرد.

تئوسوفی Theosophy

آرم انجمن تئوسوفی که در آن نمادهای بعدیِ نازیسم و صهیونیسم آمیخته است. 
(مجله «تئوسوفیست»، شماره ۱۱ ژانویه ۱۹۱۱)

۳- موجی که بر بنیاد عوامل اجتماعی و سیاسی و فرهنگی عدیده، در آلمان گسترش یافت، پدیده‌ای به‌نام آنتی‌سمیتیسم را آفرید و سرانجام به تأسیس حزب نازی و صعود آدولف هیتلر انجامید، به‌شکلی عجیب با زرسالاران یهودی و سازمان اطلاعاتی بریتانیا پیوند دارد. این پیوند تا بدان حد مستند و عمیق است که می‌توان موج فوق را یک حرکت سازمان‌یافته تبلیغاتی- فرهنگی برای ایجاد توّهم در فرهنگ سیاسی جهان و پنهان کردن واقعیت‌های عینی و ملموس و قابل شناخت و سنجش و سوق دادن افکار عمومی به سوی اشباح و موهومات دست‌نیافتنی و ناشناختنی دانست. این موج را حکمرانان و کانون‌های زرسالار آلمان برانگیختند، کادت‌ها (دانشجویان مدارس نظامی آلمان) استخوان‌بندی آن را تشکیل می‌دادند و بستر اجتماعی رشد و بالش آن عقب‌مانده‌ترین و عوام‌ترین بخش‌های توده مردم آلمان بود.

این موجی بود در ماهیت خود علیه جنبش انقلابی آلمان، و رشد ناسیونالیسم مهاجم در عرصه‌ی فرهنگ و سیاست و نظامی‌گری در عرصه‌ی اقتصاد را به‌دنبال داشت. یکی از نخستین کانون‌های اشاعه‌ی آنتی‌سمیتیسم در آلمان حزب سوسیال مسیحی کارگری آلمان بود که در سال ۱۸۷۸ به‌وسیله آدولف استوکر (Adolf Stoecker) با هدف مبارزه با جنبش انقلابی آلمان و جلوگیری از گسترش آن در میان کارگران و با حمایت کانون‌های زرسالار دنیای غرب، از جمله شبکه‌ی معینی از زرسالاران یهودی، تأسیس شد. این حزب از تبلیغات ضدیهودی به عنوان تاکتیک برای نفوذ در میان توده‌های کارگری آلمان بهره می‌جست. بدین‌سان، در دهه‌های ۱۸۸۰ و ۱۸۹۰ انجمن‌های ضدیهودی در آلمان مانند قارچ روئیدند و با برخورداری از پشتوانه‌های مالی کلان و مرموز و ناشناخته در انتخابات سال ۱۸۹۳ مجلس آلمان (رایشتاک) ۲۵۰ هزار رأی و ۱۶ نماینده به دست آوردند.

آدولف استوکر

آدولف استوکر مؤسس حزب سوسیال مسیحی کارگری آلمان

۴- ویلهلم دوم، امپراتور آلمان، از سردمداران و مروجان این موج آنتی‌سمیتیسم بود. عجیب این‌جاست که ویلهلم دوست صمیمی سِر ارنست کاسل (Ernest Cassel)، زرسالار نامدار یهودی انگلیس، بود و کاسل در عین حال نزدیک‌ترین دوست ادوارد هفتم، پادشاه انگلیس، و سایر اعضای خاندان سلطنتی انگلیس نیز به‌شمار می‌رفت تا بدان‌جا که بعدها نوه و وارث او، به‌نام ادوینا اشلی، با لرد مونت‌باتن برمه، نوه ملکه ویکتوریا و دایی ملکه الیزابت دوم، ازدواج کرد. کاسل و لرد ناتانیل روچیلد بنیانگذاران و مالکان اصلی مجتمع نظامی ویکرز – آرمسترانگ بودند که در دوران جنگ اول جهانی به‌عنوان مُعظَم‌ترین و پیشرفته‌ترین مجتمع تسلیحاتی جهان شناخته می‌شد و فعالیت آن تا به امروز، به‌عنوان قلب صنایع نظامی انگلیس، تداوم دارد.

نامدارترین کارگزار این مجتمع، که به‌عنوان بزرگترین دلال اسلحه جهان در اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم شهرت دارد، فردی یهودی به‌نام سِر بازیل زاهاروف بود که به‌نوشته دایرةالمعارف آمریکانا به «مرد مرموز اروپا» شهرت داشت. او از طریق حق‌العمل‌هایی که از طریق فروش اسلحه به طرفین محارب و دسیسه‌های سیاسی به چنگ آورد ثروتی عظیم اندوخت و در اواخر عمر قمارخانه مشهوری در مونت‌کارلو تأسیس کرد. زاهاروف دوست صمیمی برخی از دولتمردان نامدار دنیای غرب، مانند دیوید لویدجرج (نخست‌وزیر بریتانیا) و ژرژ کلمانسو (نخست‌وزیر فرانسه)، بود. پروفسور هنری فولتورپ، از بنیانگذاران صنایع اتمی انگلیس و از سازندگان اولین بمب اتمی این کشور، نیز از سال ۱۹۴۳ کارمند مجتمع ویکرز بود. وی در سال‌های ۱۹۶۷-۱۹۷۵ ریاست تأسیسات نظامی بندر پورتموث انگلیس را به‌دست داشت.

ویلهلم دوم امپراتور ضدیهود آلمان و دوست صمیمی‌اش ارنست کاسل یهودی !!!

۵- این موج آریایی‌گرایانه و آنتی‌سمیتیستی را برخی از اعضای خاندان چمبرلین انگلستان دامن زدند که از دیرباز، از سده شانزدهم میلادی و دوران همکاری با کمپانی ماجراجویان تجاری لندن و کمپانی مسکوی، نزدیک‌ترین روابط را با الیگارشی یهودی اروپا داشتند. (استاد ریچارد چمبرلین، نیا و بنیانگذار خاندان چمبرلین، از شرکای اصلی کمپانی انگلیسی موسوم به مسکوی بود و یکی از صاحبان امتیازنامه‌ای که عبدالله خان استاجلو، حاکم شروان در زمان شاه طهماسب صفوی، در سال ۱۵۶۳ میلادی به این کمپانی اعطا کرد.) هوستن چمبرلین، برادرزاده فیلدمارشال نویل چمبرلین، منادی اتحاد آلمان و انگلیس بود. او در سال ۱۸۹۸ کتابی با عنوان بنیاد سده نوزدهم منتشر کرد که در آن تاریخ معاصر اروپا را به‌عنوان عرصه تعارض دو نژاد «آریایی» و «سامی» ترسیم می‌کرد.

توجه کنیم که آنتی‌سمیتیسم در اصل به معنای «ضدسامی‌گری» است و در بطن آن ضدیت با تمامی اقوام سامی (اعم از عرب و یهودی) و فرهنگ سامی (از جمله ادیان سامی اسلام و مسیحیت) مستتر بود. این عنصر نظری- تبلیغی بسیار مهمی بود که نگرش ضداسلامی دوران جنگ اول جهانی و فروپاشی امپراتوری عثمانی را تغذیه می‌کرد. به‌عبارت دیگر، آنتی‌سمیتیسم (ضدسامی‌گری) غولی بود که در زمان پیدایش بیش و پیش از هر چیز ایجاد نفرت ضداسلامی و بلعیدن دولت عثمانی را هدف گرفته بود. نفرت توده‌های فقیر و جاهل اروپا از زرسالاران یهودی، که بنیان‌های ملموس و مشخص داشت و برخاسته از تجربه‌ی زندگی دو سده اخیر آنها با صرافان و رباخواران و شیادان یهودی بود، به‌عنوان ابزار روانی کارآمدی برای تعمیم آن به یک روانشناسی عام ضد سامی و ضد اسلامی مورد استفاده قرار گرفت. و نیز توجه کنیم که در زمان تکوین آنتی‌سمیتیسم، یهودیان اروپا با نام «جود» شناخته می‌شدند نه «سامی» و در محافل فرهیختگان به «عبرانی» و «اسرائیلی» شهرت داشتند. تنها از سال ۱۸۸۵ است که در نوشتار انگلیسی واژه «سامی» برای ارجاع به یهودیان رواج یافت.

کتاب بنیاد سده نوزدهم

کتاب بنیاد سده نوزدهم، تاریخ معاصر اروپا را عرصه تعارض دو نژاد «آریایی» و «سامی» ترسیم می‌کرد.

۶- با پشتوانه‌ی سرمایه‌های مشکوک و ناشناخته، صدها هزار نسخه از کتاب چمبرلین در سراسر اروپا توزیع شد و بر فرهنگ آلمانی تأثیرات عمیق بر جای نهاد و پایه‌های فکری ناسیونالیسم مهاجم آلمان را استوار ساخت. قیصر ویلهلم شخصاً این کتاب را برای فرزندانش می‌خواند و همو بود که دستور داد این کتاب در دانشگاه افسری آلمان تدریس شود. این سرآغاز موجی است که بشریت را به سوی اولین و عظیم‌ترین جنگ جهانی سوق داد و در عین حال پایه‌های جریانی را بنا نهاد که دومین جنگ جهانی را، در مقیاسی بس مدهش‌تر از اولی، آفرید. پیامد این موج ناامن کردن هرچه بیشتر روابط میان کشورها و در نتیجه گسترش بی‌سابقه و حیرت‌انگیز صنایع تسلیحاتی بود. صاحبان این صنایع به‌عنوان بهره‌مندان اصلی این موج شناخته می‌شوند و در میان ایشان اعضای برخی خاندان‌های شناخته‌شده یهودی، تا به امروز، نقش فائقه دارند.

۷- در سال‌های ۱۸۸۹-۱۹۰۹ هوستن چمبرلین انگلیسی به‌طور منظم به کاخ ویلهلم، قیصر آلمان، می‌رفت و با ادعای پیوند با استادان غیبی به رؤیاهای او در زمینه‌ی سروری بر جهان و ایجاد نژاد نوین دامن می‌زد. چمبرلین پس از جنگ اول جهانی و شکست آلمان همچنان مروج عقاید آریایی‌گرایانه بود و زمانی که هیتلر در صحنه‌ی سیاست آلمان ظهور کرد، وی را به‌عنوان ناجی نژاد آریایی اعلام نمود. او در سال ۱۹۲۳ با هیتلر ملاقات کرد و سپس در نامه‌ای به او نوشت: «همین که ملت آلمان یک هیتلر را متولد می‌کند نشانه‌ی نیروی حیاتی اوست.»

۸- رابطه هیتلر جوان با والتر اشتین (Walter Stein) نیز از مواردی است که مورد توجه محققین قرار گرفته است. والتر اشتین، مقارن با دوران جوانی هیتلر و اقامت او در وین، یک فراماسون فعال مدعی ارتباط با موجودات فراطبیعی در وین بود و سازمان ماسونی پنهانی را بنیان نهاد که به ترویج عقاید رازورانه، آریایی‌گرایانه و تئوسوفیستی اشتغال داشت. هیتلر جوان به سازمان ماسونی اشتین پیوست و از نظر فکری به‌شدت از آن تأثیر گرفت. والتر اشتین بعدها، با نام دکتر اشتین، کتاب‌های متعددی درباره «رازوری آریایی» نوشت و نوعی آئین شیطان‌پرستانه را تبلیغ می‌کرد. در سال‌های جنگ دوم جهانی، دکتر اشتین در انگلستان اقامت داشت و در این زمان مشاور شخصی سِر وینستون چرچیل و عضو سرویس اطلاعاتی بریتانیا بود.

والتر اشتین

والتر اشتین، فراماسون فعال مدعی ارتباط با موجودات فراطبیعی

۹- در اواخر سده نوزدهم سازمان پنهانی و مرموزی به‌نام طریقت طلوع طلایی در انگلستان پدید شد که دارای پنج لژ در فرانسه و آلمان نیز بود. یکی از رهبران این طریقت به‌نام ساموئل لیدل ماترز در سال ۱۸۹۲، با اقتباس از نظریات کلنل اُلکات و سایر رهبران تئوسوفیسم، وجود استادان غیبی را اعلام کرد که در لژ برادری سفید مأوا دارند و امور جهان را هدایت و اداره می‌کنند. ماترز از هواداران سفت و سخت هیتلر و حزب نازی در انگلستان بود.

۱۰- فرقه مشکوک دیگری که در پیدایش نازیسم آلمان تأثیر داشت و به‌طور مستقیم با تئوسوفیسم مرتبط بود، انجمن تول است که در سال ۱۹۱۲ تأسیس شد و مرکز آن در مونیخ قرار داشت. بنیانگذار این سازمان فردی است که با عنوان اشرافی «بارون رودلف فن سباتندورف» شهرت داشت و نام اصلی‌اش رودلف گلوئر بود. او اندیشه تول، سرزمین مرموز و افسانه‌ای آریایی‌های باستان، را از کتاب آموزه سرّی مادام بلاواتسکی، از بنیانگذاران تئوسوفیسم، به وام گرفت، سازمان خود به نام انجمن تول را برپا کرد و هدف خویش را سروری نژاد برتر اعلام داشت. وی به جذب اعضای خاندان‌های اشرافی و ثروتمندان و کارخانه‌داران آلمانی به این انجمن پرداخت و با اوج‌گیری جنبش انقلابی در آلمان، و به‌ویژه قیام خونین کارگران باواریا، یک شبکه تروریستی به ریاست فردی به‌نام دیتریش اکارت ایجاد کرد که یکی از اقدامات آن قتل وحشیانه کورت ایزنر، رئیس‌جمهور باواریا، بود.

طی سال‌های ۱۹۱۹-۱۹۲۳ این سازمان به ۳۰۰ فقره عملیات تروریستی دست زد. در میان اعضای انجمن تول نام بلندپایگانی چون فرانتس گورتنر (وزیر دادگستری باواریا)، پوهنر (رئیس پلیس مونیخ)، و ویلهلم فریک (معاون یوهنر) دیده می‌شود. بعدها، در دولت هیتلر، فریک وزیر کشور و گورتنر وزیر دادگستری آلمان شدند. مورخین انجمن تول را قدرتمندترین سازمان پنهانی آلمان در دوران صعود فاشیسم می‌دانند. یکی از اعضای این انجمن، رودلف هس بود. فردی به‌نام پروفسور هوسهوفر به‌عنوان نظریه‌پرداز انجمن تول شناخته می‌شد. هوسهوفر از طریق هس با هیتلر آشنا شد و تعالیم او دستمایه اصلی هیتلر در نگارش کتاب زندگی من قرار گرفت.

دیتریش اکارت و رودلف گلوئر

۱۱- صعود هیتلر در هرم سیاسی آلمان بر بنیادهای رازورانه تئوسوفیستی نیز استوار بود. برای نمونه، بیوه فیلدمارشال فن مولتکه، فرمانده نظامی آلمان در دوران قیصر و از دوستان هوستن چمبرلین (فیلد مارشال فن مولتکه یک ماسون بلندپایه نیز بود)، اعلام کرد که با «روح همسر فقیدش» تماس گرفته و وی اعلام کرده که رهبر آینده آلمان هیتلر خواهد بود. این پیشگویی بر توده‌های عوام و جاهل آلمان تأثیر فراوان داشت.

۱۲- زمانی‌که هیتلر از سوی ضداطلاعات ارتش آلمان مأمور شد تا به حزب کارگری آلمان بپیوندد، چهل نفر از اعضای انجمن تول، با هدایت دیتریش اکارت، برای حمایت از او به عضویت این حزب درآمدند. اکارت در زمان مرگ، در سال ۱۹۲۳، به اعضای انجمن تول وصیت کرد که از هیتلر تبعیت کنند زیرا وی با استادان غیبی در ارتباط است!

انجمن تول

انجمن تول

۱۳- در زمان صعود هیتلر در آلمان (۱۹۳۸)، دولت نویل چمبرلین، پسر امپریالیست نامداری چون جوزف چمبرلین، بر سر کار بود و سرسخت‌ترین هوادار هیتلر در دولت بریتانیا لرد هالیفاکس بود که به خاندان مونتاگ تعلق داشت. خاندان مونتاگ در طول تاریخ معاصر بریتانیا، از سده هفدهم میلادی، نزدیک‌ترین پیوندهای سیاسی و مالی و خویشاوندی را با زرسالاران یهودی و خاندان‌های دسیسه‌گری چون چرچیل داشته‌اند و در این زمینه شهرت کامل دارند. تمامی اقداماتی که دولت بریتانیا در زمان دولت چمبرلین انجام می‌داد، در جهت تحکیم اقتدار هیتلر و به پیشنهاد لرد هالیفاکس بود.

۱۴- نقش سازمان اطلاعاتی بریتانیا (اینتلیجنس سرویس) و شبکه پنهان زرسالاران یهودی در صعود نازیسم در آلمان را از طریق عملیات مرموز ایگناس تربیش لینکلن نیز می‌توان پیگیری کرد. تربیش لینکلن، که به یک خانواده ثروتمند یهودی ساکن مجارستان تعلق داشت، به‌عنوان یکی از مأموران اطلاعاتی و توطئه‌گران بزرگ و افسانه‌ای نیمه اول سده بیستم میلادی شهرت فراوان دارد. او در سال ۱۹۰۳ به انگلستان مهاجرت کرد، در سال ۱۹۱۰ نماینده مجلس عوام شد و زندگی مجللی در پیش گرفت. در سال‌های بعد، به‌همراه سیدنی رایلی یهودی [۲] مأمور اطلاعاتی نامدار دیگر انگلیس، در دسیسه‌های نفتی- سیاسی مرموز آن دوران به‌سود الیگارشی یهودی و مجتمع نفتی رویال داچ شل نقش فعال داشت.

در آستانه جنگ اول جهانی، تربیش لینکلن به‌عنوان نماینده اینتلیجنس سرویس بریتانیا با سازمان اطلاعاتی آلمان وارد ارتباط شد. حداقل از اوایل سال ۱۹۱۹ به‌طور کامل در آلمان مستقر شد و در عملیات خرابکارانه و توطئه‌های گروه‌های افراطی فاشیستی نقش فعالی به‌دست گرفت. در این دوران، او یکی از عوامل اصلی پس پرده در سازماندهی و تحرکات گروه‌های اوباش موسوم به لشکر آزاد بود که از درون آن حزب نازی زائیده شد. یکی از اقدامات این گروه قتل فجیع رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنخت است. (خانم رزا لوکزامبورگ را پس از شکنجه وحشیانه با شلیک گلوله در سرش کشتند و جسد او را در فاضلاب انداختند.) در ۲۴ ژوئن ۱۹۲۲ نیز والتر راتنو، وزیر خارجه آلمان که سیاست‌های وی مطلوب مافیای صهیونیستی انگلیس نبود، به‌دست یکی از اعضای لشکر آزاد به قتل رسید. توجه کنیم که والتر راتنو یهودی بود و پدر وی (امیل راتنو) بنیانگذار کمپانی معروف AEG است.

ایگناس تربیش لینکلن

ایگناس تربیش لینکلن

در همین زمان بود که فعالیت سیاسی هیتلر آغاز شد و وی به عنوان مأمور مخفی سازمان ضداطلاعات ارتش آلمان، و در رابطه با برخی رهبران افراطی نظامی چون ژنرال لودندورف، گروه کوچک خود را تأسیس کرد؛ همان گروهی که سپس به حزب ناسیونال سوسیالیست کارگری آلمان (نازی) بدل شد. در نوامبر ۱۹۲۳ ژنرال لودندورف و هیتلر کودتای نافرجامی را ترتیب دادند که به کودتای مونیخ معروف است. امروزه مورخین می‌دانند که یکی از گردانندگان طرح‌های متعدد کودتایی ژنرال لودندورف و هیتلر همان آقای تربیش لینکلن بوده است. تربیش لینکلن بعدها در بندر شانگهای مستقر شد، نام چینی چائو کونگ را بر خود نهاد، سر خود را تراشید و ۱۲ ستاره کوچک بر پوست جمجمه‌اش داغ زد، به‌عنوان راهب بودائی صومعه‌ای به راه انداخت و گروهی مرید وفادار در پیرامون خویش گرد آورد. با آغاز جنگ دوم جهانی، چائو کونگ، یا همان آقای تربیش لینکلن، با سرکنسول آلمان در شانگهای تماس گرفت و خواستار ملاقات با هیتلر شد تا «قدرت ماوراءطبیعی» خود را در خدمت او قرار دهد. از سرنوشت این پیشنهاد اطلاعی نداریم.

نویسنده: عبدالله شهبازی

پی‌نوشت‌ها:
۱. بنگرید به شکل ۲۰، نماد شماره ۲۹ در: لویی واندنبرگ، باستان‌شناسی ایران باستان، ترجمه عیسی بهنام، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۴۸، ص ۷۵.
۲. نام اصلی سیدنی رایلی، زیگموند گئورگیوویچ رزنبلوم و پسر نامشروع یك پزشك یهودی ساكن روسیه بود. در سال ۱۸۹۶ در برزیل عضو سرویس اطلاعاتی بریتانیا (اینتلیجنس سرویس) شد. پیش از جنگ اول جهانی، در سن‌پطرزبورگ به قاچاق اسلحه مشغول بود و از این طریق پول فراوانی به جیب زد. در ماجرای خرید امتیازنامه دارسی برای دولت انگلیس، در كنار سِر ماركوس ساموئل، نقش جدّی داشت و از سال ۱۹۰۲ در عملیات مخفی و توطئه‌گرانه‌ای كه بر سر تصاحب منابع نفتی شمال ایران و باكو جریان داشت، به‌سود سِر ماركوس ساموئل و كمپانی شل درگیر بود. این حوادثی است كه در تاریخ‌نگاری معاصر ایران به ماجرای نفت شمال معروف است و یكی از مهم‌ترین پرده‌های آن قتل ماژور رابرت ایمبری، نماینده غیررسمی كمپانی استاندارد اویل نیوجرسی در تهران (۱۸ ژوئیه ۱۹۲۴)، است كه به اعلام حكومت نظامی از سوی رضاخان سردار سپه و تحكیم پایه‌های دیكتاتوری او انجامید. در دوران جنگ اول جهانی و انقلاب بلشویكی، تا سال ۱۹۲۵، نقش مهمی در تكاپوهای مخفی اطلاعاتی انگلیسی‌ها در روسیه داشت و با وینستون چرچیل به‌طور مستقیم مرتبط بود. در نوامبر ۱۹۲۵ به‌دست بلشویك‌ها تیرباران شد. در پرتو تبلیغات كانون‌های معینی به‌عنوان «سلطان جاسوسان بریتانیا» شهرت افسانه‌ای یافت. سِر رابرت بروس لاكهارت، مأمور برجسته اطلاعاتی انگلیس در روسیه، كتابی با عنوان تك خال جاسوسان درباره‌ی زندگی وی نوشته است. كمپانی تلویزیونی BBC نیز زندگی‌نامه او را به‌صورت سریال تهیه و پخش كرده است. كارگردان این فیلم خانم وریتی آن لامبرت، از اعضای خاندان معروف یهودی لامبرت و از خویشان نزدیك روچیلدها، است. برای اطلاع بیشتر درباره‌ی سیدنی رایلی بنگرید به: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد دوم: جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، صص ۱۶، ۷۸-۷۹، ۱۲۰.

نازیسم ، نازیسم ، نازیسم ، نازیسم

اندیشکده مطالعات یهود در پیام‌رسان‌ها:

پیام رسان ایتاپیام رسان بلهپیام رسان سروشپیام رسان روبیکا

نازیسم ، نازیسم ، نازیسم ، نازیسم

همچنین ببینید

پشت پرده راز بمب اتم چه کسی ایستاده است؟

پشت پرده راز بمب اتم چه کسی ایستاده است؟

برنارد باروخ معتقد بود راز بمب اتم به‌عنوان سرمایه‌ی قومی و ملی، وسیله‌ای است که باید به‌واسطه‌ی آن قدرت فراملیتی قوم یهود را در سرتاسر عالم برقرار کرد.

یک نظر

  1. مقاله بسیار جالبی از استاد شهبازی بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پانزده − هفت =