متن کامل کتاب «کابالا و پایان تاریخش» ؛ قسمت سوم
ابتدا نام و عنوان کابالا
به گونههای متعدد این لفظ و تلفظ آن در میان جامعههای پیشین و امروز، به شرح زیر توجه فرمائید:
کابالا / قبالا / کبالا / قابالا / قابالاه / قباله
Kabbalah / Kabala / Kabalah / Gabala / Qabalah / Qabala / Qabbalah / Ghabala
آیا با دیدن این الفاظ که در زبانهای مختلف با لهجههای مختلف آمده، چیزی به ذهنتان خطور نمیکند؟ آیا غیر از لهجههای مختلف از قابیل چیز دیگری است؟ قابیل که بنیانگذار جریان پیروی از ابلیس است. و ابلیس اولین ستاد مدیریتش را با او تشکیل داد.
گمان نکنید من فقط بر اساس خطور ذهن یا شباهت ظاهر لفظ، چنین اصل بزرگی را ادعا میکنم بل خواهید دید که این بحث را مستدل با ادلّهی تاریخی مسلّم، و اصول ادیان، به ویژه قرآن و احادیث اهل بیت (ع)، پیگیری و روشن خواهم کرد. به توفیق خداوند.
تحریف یک اصل بزرگ
در این ماجرا نام سه تن از فرزندان آدم، محور آن اولین حادثهی بزرگ است: قابیل، هابیل و قاین. قابیل هابیل را کشت. پس از گذشت زمانی، قاین به انتقام هابیل، قابیل را کشت. اما اگر امروز به دنبال نام قاتل هابیل در زبان انگلیسی، فرانسوی و اسپانیولی، بگردید، آن را کاین یا کین مییابید که همان قاین است.
خاصیت خاص جریان کابالیسم در طول زمان که بر بشر گذشته، این است که همیشه جنایات خود را حق مسلّم خود دانسته، کشتارهائی را که مرتکب شده همه را کار مثبت و لازم و انسانی تلقی کرده. و اگر طرف مقابل برای دفاع از خود یا برای مجازات قاتلان، اقدامی کند، او را مجرم بزرگ نامیده است. همانطور که امروز در نظر قدرت جهانی کابالیسم فلسطینیان قاتل و تروریست نامیده میشوند و صهیونیستها معصومانی که از خود دفاع میکنند. این قانون همیشگی کابالیسم است.
در ماجرای پسران آدم، قتل اول را به فراموشی سپرده و قتل دوم را (که مصداق مجازات حقوقی است) فراز کردهاند. گوئی تنها قتلی که در میان پسران آدم رخ داده، کشتن قاین است قابیل را. اما این برنامهی تحریف طوری برگزار شده که واقعیت ماجرا همچنان همراه با ابهاماتی برای مردم جهان باقی بماند.
عیاشی در تفسیرش یک سخن عجیب از علی (ع) نقل کرده است: «عَنْ عِیسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْعَلَوِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِی (ع) قَالَ إِنَّ ابْنَ آدَمَ الَّذِی قَتَلَ أَخَاهُ کانَ الْقَابِیلَ الَّذِی وُلِدَ فِی الْجَنَّةِ [۱] آن پسر آدم که برادرش را کشت قابیل بود که در آن باغ متولد شده بود.»
در میان مسلمانان هرکس این حدیث را بشنود تعجب میکند: مگر کسی در نام قاتل شک و تردید داشته که علی (ع) در صدد تعیین نام قاتل است!؟ آیا علی (ع) توضیح واضحات میکند؟! خود من بارها این حدیث را دیده بودم و احساس تعجب کرده بودم. و شاید آن را در پیش هرکس بگذارید و یا برایش بخوانید، این حالت برایش دست خواهد داد.
اما به خوبی روشن است قابیلیان (کابالیستها) میخواستند در اسلام هم تا جائی نفوذ کنند (مانند نفوذی که در آئین موسی و عیسی کردند) که این موضوع را در عرصه اسلام نیز تحریف کنند [۲]، که امیرالمومنین (ع) در مقابلشان به دفاع پرداخته و مانع تحریف میشود.
مسعودی در مروج الذهب، میگوید: «و فی زمن أنوش قتل قاین بن آدم قاتل أخیه هابیل و لمقتله خبر عجیب قد أوردناه فی کتاب أخبار الزمان و فی الکتاب الأوسط : و در زمان اَنوش، قاین پسر آدم قاتل برادرش هابیل را کشت. و این داستان عجیبی دارد که در کتاب اخبار الزمان و کتاب اوسط آوردهام.»
ائمهی اهل بیت (ع) یکی پس از دیگری در مقابل این تحریف ایستادند و همیشه نام قابیل را به عنوان قاتل، در جامعه مسلمانان محفوظ داشتند. و کابالیستهای نفوذی در ادیان از قبیل سامری در میان یهود و پولس در میان مسیحیان، و… را معرفی کردهاند که در مباحث آینده خواهد آمد.
اینک عنوان کابیل (کاباله، کابالا، قبّالا، قباله) واژه مقدس و مورد پرستش کابالیستها است. و در عوض، عنوان کاین (کین، قاین، قین، قیین) در نظرشان منفور و ترورکنندهی برادر است؛ قابیل مقدس و قاین منفور است. مشاهده میکنید که با چه وضوحی معنی کابالا و کابالیسم روشن میشود.
اما جریان کابالی، برای هرچه ریشهدار کردن و تحکیم تحریفشان، کار دیگری هم کردند، گفتند کابالا (و یا تلفظات مختلف از آن) یعنی: دریافت، رسمرسیده، دیرین، کهن، قدیمی، باستانی، پنهانی. تا هرچه بیشتر از روشنشدن ماهیت تحریفشان، پیشگیری کرده باشند. معلوم نیست این واژه بدین معنی از کدام زبان، و از آنِ کدام مردم است. واژه را در قالب تلفظات مختلف آوردهاند که بالاخره شباهتی یا شبیهی در یکی از زبانهای دنیا برایش قابل ادعا نباشد.
کودکانهتر از همه این است که گفتهاند کابالا یک واژهی عبری است در حالیکه دیرینگی آن به قرنها پیش از آن میرسد که خبری از ابراهیم (ع) سر سلسله نژاد عبری نبود، آنان میتوانستند به جای آن، یک واژهی دیگری به کار برند و در میان خودشان رایج کنند تا کاملاً از فاش شدن سرّشان در امان باشند. اما نظر به احترام و اهمیتی که به بنیانگذار راهشان قائل بوده و هستند همچنان به نام قابیل وفادار ماندند.
پرسش:
تورات امروزی میگوید: قاین برادر بزرگ بود که برادر کوچک خود بنام هابیل را کشته است. چه فرق میکند نام او قاین باشد یا قابیل؟ از تعویض نام چه چیزی برای تحریفکنندگان حاصل میشود؟ و از جانب دیگر میبینیم که در ادبیات اسلامی نام خیلی شخصیتهای امتهای پیشین متفاوت آمده و باصطلاح معرّب شده و گاهی با تفاوت اساسی آمده مثلاً تورات میگوید: ابراهام، ما میگوئیم: ابراهیم، یا شاؤل را طالوت، ایلیا را الیاس، میگوئیم. همینطور نیز قاین را قابیل گفتهایم. بنابراین تلفظ قابیل نیز مانند اسامی دیگر از تعبیرات اسلامی است.
پاسخ:
برای تدوین پایاننامهای به انجمن کلیمیان تهران نامهای نوشته شد. در پاسخ، اصل پرسش و جواب آن را شمارهبندی کرده و به شرح زیر ایمیل کردند:
سؤال: با عرض سلام و احترام، دانشجوئی هستم که در حال تهیه پایاننامه ارشد میباشم بسیار متشکر میشوم لطف فرمائید و نام هابیل و قابیل را در زبان عبری به همراه تلفظ صحیح آن برایم ارسال کنید پیشاپیش از مساعدت شما سپاسگزارم.
جواب: هابیل = هِول. قابیل = قیین.
اکنون ما میپرسیم: چرا در ترجمههای عربی، فارسی، ترکی، که از تورات شده که برای همین مردمان مسلمان و امت اسلامی ترجمه شده، چرا هِول به هابیل که مطابق تعبیر مسلمانان است ترجمه شده اما قاین به قابیل ترجمه نشده و با همان لفظ قاین آمده است؟ این یک بام و دو هوا برای چیست؟
و در بیان دیگر: در ترجمهها همیشه تلفظ اصلی خودشان را آوردهاند مثلاً نوشتهاند: شاؤل، نه طالوت، ایلیا، نه الیاس، چرا در ماجرای هابیل و قابیل به جای هِول هابیل آوردهاند. چه عاملی موجب شده که دربارهی هول، تعبیر اسلامی را بیاورند؟ این رفتار استثنائی برای چیست؟ چرا هر دو را با تعبیر اصلی خودشان هول و قاین نیاوردهاند و یا هر دو را با تعبیر اسلامی هابیل و قابیل نیاوردهاند؟ دلیل این رفتار ویژه و مخصوص، چیست؟
کابالیسم از آغاز کوشیده است که نام قابیل (قابل، قابال، کابل، کاباله، قباله) همچنان برایشان مقدس و پنهان بماند به طوری که برای پیروان خودشان نیز آن را به «پنهان» معنی کردهاند. و پس از نفوذ در امت موسی (ع) (که شرحش خواهد آمد) قاین را به جای آن گذاشتند و تورات را تحریف کردند.
و چون اسلام آمد و راز پنهان آنان را روشن میکرد و اسم مقدسشان که عنوان مسلکشان است را افشا میکرد، در ترجمهها نیز از آوردن عنوان قابیل خودداری کردند و نام هابیل را با تعبیر اسلامی آوردند تا در ذهنها بکارند که در تعبیر مسلمانان نیز قاتل هابیل، قاین است. و دیدیم که علی (ع) اصرار دارد که نام قاتل، قابیل است.
و اینکه میپرسید: چه فرق میکند؟ فرقش همین است که نمیخواهند عنوان مقدسشان، عنوان اولین قاتل انسان باشد. همیشه کشتهاند اما از عنوان قاتل تبرّی جستهاند.
برداشتن نام سامری از ماجرای گوساله
جریان کابالیسم تنها دربارهی قابیل این کار را نکرده است بل در همهی مواردی که یکی از بزرگان و سرانشان که مستقیماً با ابلیس در تماس بوده کار یا کارهای بزرگی را برایشان کرده و در نظرشان مقدس است، اینگونه تحریفها را کردهاند.
چه کسی تندیس و بت گوساله را ساخت و نسل اسحاق و یعقوب را بتپرست کرد؟ تورات امروزی میگوید: هارون برادر موسی گوشوارههای زنان و دختران را جمع کرده ذوب نمود و بت را ساخت!!!
این در حالی است که خود همین تورات هارون را مرد شماره دو و معاون پیامبر خدا و در حد یک پیامبر میشناسد. چگونه ممکن است چنین شخصی بتسازی کند و مردم را به پرستش آن وا دارد تا موسی (ع) بیاید زحمات خودش را بر باد رفته ببیند و هارون را مؤاخذهی شدید کند که چرا مردم را بتپرست کردی. کاری که یا از ابلیس برمیآید یا از دستیار ابلیس و یا از یک فرد کودن و جاهل که در جهالت سرآمد همگان باشد. کاری که هیچ عاقلی صدور آن را از شخصی مثل هارون، باور نمیکند.
این تحریف نیز به خاطر مخفی داشتن نام خبیثترین، هوشمندترین و پیچیدهترین شخصیت تاریخ کابالا یعنی سامری است. پس روشن میشود که پنهان کردن نام برخی از مهرههای مهم و مؤثر کابالا یکی از سنتهای جاری کابالیسم است که قاین در جای قابیل و هارون در جای سامری قرار بگیرد.
نظر خود یهودیان دربارهی تحریف تورات
برای تدوین کتاب «جامعه شناسی کعبه» جهت برخی مسائل به کنیسه یهودیان در اصفهان رفتم، هرچه از شخص فرهیختهی آنان دربارهی مطالب نامعقول تورات پرسیدم، گفت: اینها را مسیحیان به تورات وارد کردهاند. مثلاً خداوند به دنبال آدم میگشت و صدا میزد آدم کجائی، یا خداوند آمد و با یعقوب کشتی گرفت. و… دربارهی همهی اینگونه مسائل میگفت: مسیحیان تحریف کردهاند. این آقای فرهیخته دو اشتباه داشت:
۱- اشتباه تاریخی
گمان میکرد که مسیحیان این تحریف را در تورات ایجاد کردهاند. او توجه نمیکند که این تحریفات خیلی پیشتر از تولد مسیح ایجاد شده است. و در جای خود خواهیم دید که نفوذ کابالیسم در امت یهود از زمان خود موسی شروع شده و در زمان تجزیه دولتشان به دو دولت یهودا و اسرائیل، این نفوذ به اوج خود رسیده و حتی بعلپرستی نیز به میانشان وارد شده است و حدود هفتاد پیامبر یهودی در برابر نفوذ کابالیسم و بعل مبارزه کردهاند و نتوانستند از آن کاملاً پیشگیری کنند و اگر نبود حملهی بخت النصر (بنوآکد ناصْر) و سقوط دولتشان و اسارتشان در بینالنهرین، وضعیت دینشان بدتر از این هم که هست، میگشت. زیرا همواره دو دولتشان در رقابت با همدیگر از دولت کابالیست و بعلپرست لبنان در مشرقشان، و از دولت کابالیست و بعلپرست مصر در مغربشان، استمداد میکردند و همچنین هر شخص سیاستمدار که میخواست به جائی برسد با قدرتهای کابالیست همکاری کرده و از آنان بهره مالی و سیاسی میگرفت. درست مانند وضعیت کشورهای اسلامی امروز. با این تفاوت که امت موسی فقط به دو دولت تقسیم شده بود و امت محمد (ص) به دولتهای متعدد.
معجزه حدیث را ببینید: «قال رسول الله (ص): یکونُ فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ کلُّ مَا کانَ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ حَذْوَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ [۳] در این امت، هر آنچه در بنیاسرائیل رخ داده، رخ خواهد داد نعل به نعل و قُذّه به قُذّه.»
شرح: اگر کسی در روی برف، خاک و رمل راه برود جای پاهایش میماند، و اگر شخص دیگری به دنبال او دقیقاً به جای پای او پا نهد و راه برود، میشود قذّه به قُذّه. و اگر کفش (نعل) در پا داشته باشند میشود نعل به نعل.
در برخی ضبطها ادامه دارد: «… لو دَخَلَ أَحَدُهُمْ فِی جُحْرِ ضَبٍّ لَدَخَلْتُمُوهُ : اگر کسی از آنان به لانه آفتابپرست داخل شده باشد شما هم داخل خواهید شد.» مراد تاکید است که هرچه در امور فردی و اجتماعی بنیاسرائیل رخ داده، در جامعهی شما هم رخ خواهد داد. این حدیث از حدیثهای اجماعی و ردیف اول است که در منابع شیعه و سنّی آمده است.
۲- اشتباه در نام و عنوان تحریف کنندگان
اشتباه دوم آن یهودی فرهیخته این بود که میگفت: این قبیل موضوعات را مسیحیان به تورات وارد کردهاند. از یک دیدگاه سخن او باصطلاح فیالجمله درست است. زیرا در دوران مسیحی نیز تحریفها ادامه داشته است؛ مسیحیان مطالبی از هر دو کتاب (عهد عتیق و عهد جدید) شان را به طور مرتب تعویض میکنند و اخیراً این کارشان را انکار هم نمیکنند و به حساب تکامل میگذارند. اما اینان مسیحی نیستند بلکه مسیحی کابالیست هستند. و تنها یک جریان واحد است که از آغاز تاریخ به نفوذ در ادیان و تحریف آنها پرداخته است: کابالیسم.
گفتهاند: «الکفر ملة واحدة» [۴] کفر فقط یک فرقه و یک جریان است گرچه گونههای مختلف داشته باشد. ادبیات و منطق قرآن، همیشه و همهجا، دو جریان حق و باطل را در برابر هم میگذارد. در این مقال حق فقط یک فرقهی واحده است و باطل نیز فقط یک فرقه واحده است. و همینطور است ادبیات و منطق رسول خدا (ص) و ائمه طاهرین (ع).
امیرالمومنین (ع) در خطبه ۱۶ نهجالبلاغه میگوید: «حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ لِکلٍّ أَهْلٌ فَلَئِنْ أَمِرَ الْبَاطِلُ لَقَدِیماً فَعَلَ وَ لَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ لَرُبَّمَا وَ لَعَلَّ : یک حق است و یک باطل، و هرکدام پیروان خود را دارد. اگر باطل حکومت کند از قدیم حکومت کرده است، و اگر اهل حق کمتر باشند بساکه چنین بوده و میشود.»
شرح: باصطلاح ادبی، تنوین « ٌ» در دو لفظ حق و باطل، «تنوین وحدت» است؛ یعنی یک حق است و یک باطل.
پیش از آنکه راز کابالا بر ملا شود، معنی برخی آیات و نیز حدیثها را چنان که باید دریافت نمیکردیم و نمیدانستیم که واقعاً و در عینیت جامعهی جاری بشری عملاً تنها یک جریان معین کفر هست که از آغاز تاریخ، جاری بوده است. امروز این واقعیت روشن شده است.
اشتباه سوم
نه فقط آن آقای یهودی فرهیخته، بل همهی یهودیان، مواردی از تحریفات را اساساً تحریف نمیدانند و به آنها معتقد هستند. و تنها موارد باصطلاح افتضاح که به وضوح غیرعقلانی هستند را تحریف مسیحیان مینامند. مثلاً به حذف نام قابیل و جایگزین کردن قاین به جای آن، اساساً توجهی ندارند و همینطور جامعهی معتقد مسیحی. و کابالیسم اینگونه با آنان و دینشان بازی کرده است.
دجّال
دجال در ادیان پیشین، و همچنین در نظر اهل تسنن، یک شخص و یک فرد معین است که در آخرالزمان ظهور خواهد کرد. اما از نظر احادیث اهل بیت (ع) (البته اگر احادیث را غربال کنید و نفوذیها را کنار بگذارید) دجال یک جریان است، یک جریان فکری، سیاسی، فرهنگی است که در آخرالزمان ظهور خواهد کرد. دجّال یعنی «وارونه نشان دهنده». حقایق را معکوس نشان داده و به مردم القاء میکند. و بالاخره: لذت را به جای سعادت قرار میدهد که شرحش خواهد آمد.
این «ظهور» دو عنصر معنائی دارد:
۱- به نهایت اقتدار و تسلط خود بر جامعه، میرسد.
2- پردهی مداوم و همیشگی برمیافتد و سرّ مخفی و راز پنهان چند هزار ساله، فاش میگردد. زیرا که به پایان تاریخ خود رسیده است. و در آغاز تاریخ نوین، به دست عیسی (ع) به فرمان امام زمان (عج) از بین میرود.
مدیریت دائمی
اگر بخواهید حدیثهای ما را دربارهی دجال بررسی کنید دقت کنید که اینبار نیز از آن طرف بام سقوط نکنیم. اینکه گفته شد دجال در بینش تشیع یک فرد نیست بل یک فرهنگ است، بدین معنی نیست که کسانی، یا ستادی، یا قدرت مدیریتی، در پشت سر آن نیست. مراد این است که دجال شخص معین و یک فرد نیست که مانند قیامکنندگان تاریخ، قیام کند. بلکه یک جریان است که در طول تاریخ، نسلاً بعد نسل، جریان داشته و افرادی در ستاد مرکزی آن، با باز کردن شبکهشان در میان مردمان، آنرا فرماندهی و برایش برنامهریزی میکردند و میکنند. و همیشه ابلیس در مرکز ستادشان حضور عینی و مشهود داشته و دارد. که در مباحث آینده به شرح خواهد رفت.
برنامهی امروزی ستاد کابالیسم دربارهی دجال
امروز شرایط و مسائل جهانی بشر، از دایرههای جغرافی محیطی خارج شده، و سرنوشت همهی مردمان جهان، یکی میشود که اصطلاح دهکده جهانی به زبانها افتاده است. همگان (اندیشمندان و جامعهشناسان و آنان که توان اندامشناسی و نیز ماهیتشناسی جامعه و تاریخ را دارند) به چیزی به نام پایان تاریخ رسیدهاند گرچه در بیان آن نظرهای مختلف دارند. و همچنین در موضعگیریها و نسخهپیچیها برای آینده، پیشنهادهای مختلف دارند.
در اینجا این سخن را داشته باشید، تا باصطلاح در میان پرانتز مطلبی را بگویم: وبریسم که آخرین ایسم جریان کابالیسم بود. به شدت با «نسخه دادن برای آینده» مخالفت کرد؛ ماکس وبر خشت اول این بنا را با سخنرانی معروفش که به عنوان «پیامبر و سیاستمدار» ایراد کرد، تاریخیاندیشان، و آنان را که برای آینده نسخه میدادند، به باد انتقاد گرفت و اشخاصی مانند هگل، مارکس و همه پیشینیان از خود، را دارای اندیشههای غیرعلمی که یا مانند پیامبران پیشگوئی میکنند، و یا سیاستمدار عوامفریب هستند، دانست. و با این سخنرانی بود که افسار اندیشه و علم را در دست گرفت، و اندیشه و علم را از آیندهنگری باز داشت. و در این برنامه موفق شد و محافل علمی را پیرو خود کرد.
اما امروز خلف و شاگرد مکتب او که زمانی به شدت مخالف آیندهنگری و مخالف نسخهپیچی علمی برای آینده بود، نسخهی جنگ تمدنها را داده ره چارهی خروج تاریخ کابالی از بنبست را، در این نسخه میداند. و بدینسان، غرب وبریسم را زیر پا نهاده است و به نادرستی و غلط بودن آن، تاکید میکند. اما برخی از متفکران ما، بل هنوز مراکز آکادامیک ما به دنبال ماکس وبر له له میزنند!
برگردیم به ادامه مطلب پیش؛ آنان اصل «بنبست» را مسلّم میبینند و تاریخ کابالیشان را در حال سقوط. به دنبال این هستند که به قول خودشان آلترناتیو این سقوط چیست و کیست و کدام اندیشه و مکتب است؟ به همهجای این کره زمین که در اثر امکانات ارتباطی بس کوچک و کوچکتر شده، مینگرند، بررسی میکنند، همهی ملتها، تفکرها و اندیشهها، بینشها و مکتبها را یک به یک بررسی کرده و میکنند. نتیجه میگیرند: هیچ سکوئی برای تاریخ نوین که از راه میرسد، وجود ندارد مگر تشیع. لذا کل قدرتشان را برای سرکوبی شیعه در هر زمان و هر مکان به کار گرفته و میگیرند؛ سرکوبی رسانهای، سرکوبی اقتصادی، سرکوبی نظامی، سرکوبی فرهنگی، ایجاد گروههای ترور و… از جانب دیگر؛ مطابق طرح برنامه ریزی شده از ناحیه ابلیس، به شدت برای دو چیز کار میکنند:
۱- دجال سازی
میکوشند پیشاپیش زمینهسازی کنند تا اگر نهضتی علیهشان عملاً قیام کند، آنرا در نظر مردم، دجال معرفی کنند. یعنی، نام خود را به دشمن خود، بدهند تا شاید اجل مرگ تاریخشان را به تاخیر بیندازند. همان کاری که همیشه با انبیاء کردند، آنان را مجنون، مرتبط با جن و شیطان [۵]، یا کسی که به خدا افترا میبندد و مدعی وحی است [۶]، شاعر است میخواهد با شیوائی سخن مردم را تسخیر [۷] کند خیالپرداز است [۸] و… و بالاخره وارونهکنندهی حقایق و واقعیتها (دجال) معرفی کردند. بهویژه با نفوذ در نهضتهای ضد کابالیسم خواه در صورت نبوتها و خواه در قالب هدایت ائمه (ع) و خواه در قالب دیگر، آنچه را خواستند کردند.
فرقی که میان تاکتیکهای گذشتهشان با امروزشان وجود دارد، فرقی است بس مهم؛ در گذشته قرنها فعالیت میکردند که تاریخ مال آنان باشد و تا ابد بر جامعهی بشری مسلط باشند. اما اینبار فقط در اندیشهی «تاخیر» هستند. تاخیر سقوط، هرچه باشد چند سال هم چند سال است.
۲- موعود سازی
سران کابالیسم بیش از دینداران همهی ادیان، به آخرالزمان، دجال و موعود معتقد هستند. همانطور که رهبرشان ابلیس به توحید، نبوتها، آخرالزمان، دجال و موعود، معتقد است. همانطور که ابلیس و دستیاران نزدیک او از بشر، توحید و نبوتها را وارونهسازی کردند، امروز دربارهی آخرالزمان، دجال، موعود به وارونهسازی مشغول هستند.
موعود را طوری معرفی میکنند که خواهد آمد و از این همه جنایات آنان و ستمهایشان، دفاع خواهد کرد. و دجال را طوری معرفی میکنند که بر علیه نظام مقدس کابالی (!) قیام خواهد کرد.
موسی در دامن فرعون
اما بیهوده دست و پا میزنند، هرچه تقلاّ کنند بیشتر به باتلاقی که خودشان ساختهاند فرو خواهند رفت. با این کارها و برنامههایشان، به موعود (عج) کمک میکنند. همانطور که موسی روی زانوی فرعون بزرگ شد. اینان نیز دارند با دست خودشان زمینه را برای موعود آماده میکنند.
آیه۹ سورهی قصص
«وَ قالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَینٍ لی وَ لَک لا تَقْتُلُوهُ عَسى أَنْ ینْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ هُمْ لا یشْعُرُونَ : همسر فرعون گفت: او (موسی کودک) را نکشید شاید سودی برای ما داشته باشد، یا او را فرزند خود قرار دهیم، در حالی که نمیدانستند.»
توضیح:
1- برخلاف مشهور، این زن فرعون غیر از «آسیه» است که زن دیندار و مؤمن بود. زیرا موسی در عصر یک فرعون متولد شده و در عصر فرعون دیگر به مبارزه پرداخته و آسیه ملکهی عصر دوم است.
2- فرد کابالیست هرگز نمیتواند از سود مادی صرفنظر کند (عَسى أَنْ ینْفَعَنا).
3- نمیدانستند که با دست خودشان موعود را پرورش میدهند؛ موعودی که برای پیشگیری از آمدن او آن همه شکم زنان را دریده و کودککشی کردند.
آن همه اطفال را کشتند لیک … موسی حق را بپروردند نیک
قرآن با شرحی از ماجراهای محشر، شیطانپرستان و کابالیستها را چنین معرفی میکند:
آیه۹۲ تا ۹۸ سورهی شعراء: «وَ قیلَ لَهُمْ أَینَ ما کنْتُمْ تَعْبُدُونَ * مِنْ دُونِ اللَّهِ هَلْ ینْصُرُونَکمْ أَوْ ینْتَصِرُونَ * فَکبْکبُوا فیها هُمْ وَ الْغاوُونَ * وَ جُنُودُ إِبْلیسَ أَجْمَعُونَ * قالُوا وَ هُمْ فیها یخْتَصِمُونَ * تَاللَّهِ إِنْ کنَّا لَفی ضَلالٍ مُبینٍ * إِذْ نُسَوِّیکمْ بِرَبِّ الْعالَمینَ : به آنان گفته میشود: در کدام مسیر بودید پرستش میکردید؟ خدا را واگذاشته بودید، آیا معبودهایتان یاریتان میکردند یا از شما یاری میگرفتند؟ پس مکرر بر دوزخ به رویشان کوبیده میشوند آنان (معبودان) و ره گم کردگان و لشکر ابلیس. در آنجا با هم مخاصمه میکنند به شیاطین میگویند: به خدا سوگند ما در گمراهی واضح، بودهایم که شما را با پروردگار عالمیان مساوی میدانستیم.»
آیه۲۰ سورهی سباء: «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیهِمْ إِبْلیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَریقاً مِنَ الْمُؤْمِنینَ : ابلیس گمانش را دربارهی آنان درست یافت، که پیروی کردند از او مگر گروهی که عبارت باشند از مؤمنان.»
آیه۶۰ سورهی یس: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیکمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیطانَ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبینٌ : ای فرزندان آدم، مگر یادآوری نکردم بر شما که شیطان را پرستش نکنید زیرا او دشمن آشکار است برای شما.»
آیه۳۸ سورهی نساء: «مَنْ یکنِ الشَّیطانُ لَهُ قَریناً فَساءَ قَرینا : کسی که شیطان همدم و همراز او باشد، پس چه همدم بدی را برگزیده است.»
آیه۶۰ همان سوره: «وَ یریدُ الشَّیطانُ أَنْ یضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعیداً : شیطان تصمیم دارد آنان را گمراه کند و به گمراهی دور (عمیق) بکشاند.»
و آیههای متعدد دیگر. بویژه آیههای ۶۱ تا ۶۵ سوره اسراء: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ قالَ أَ أَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طیناً * قالَ أَ رَأَیتَک هذَا الَّذی کرَّمْتَ عَلَی لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى یوْمِ الْقِیامَةِ لَأَحْتَنِکنَّ ذُرِّیتَهُ إِلاَّ قَلیلاً * قالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَک مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُکمْ جَزاءً مَوْفُوراً * وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِک وَ أَجْلِبْ عَلَیهِمْ بِخَیلِک وَ رَجِلِک وَ شارِکهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما یعِدُهُمُ الشَّیطانُ إِلاَّ غُرُوراً * إِنَّ عِبادی لَیسَ لَک عَلَیهِمْ سُلْطانٌ وَ کفى بِرَبِّک وَکیلاً : آنگاه که به ملائکه گفتیم بر آدم سجده کنید، سجده کردند مگر ابلیس که گفت آیا سجده کنم بر کسی که از گِل آفریدی، و گفت اینطور که میبینی او را بر من گرامی داشتی، اگر تا روز قیامت به من مهلت دهی، افسار خواهم زد بر (سر) ذریه او مگر گروه اندکی. خدا گفت: برو، پس هرکس از آنان که پیروی کند از تو، دوزخ جزای اوست، جزائی تمام. و به حرکت درآور هرکس از نسل آدم را که بتوانی با صدای خودت، و برانگیزان بر ایشان سوارگان و پیادگان خودت را، و شریک باش با آنان در اموال و اولاد و وعده(ها) بده به آنان. و شیطان وعده نمیدهد به آنان (به پیروان خودش) مگر فریب را. حقاً که تو را بر بندگان من (مؤمنان) تسلطی نیست و (ای رسول ما) پروردگارت به عنوان وکیل، برای (مؤمنان) کافی است.»
ادامه دارد…
نویسنده: مرتضی رضوی
پینوشتها:
[۱] بحارالأنوار، ج۱۱ ص۲۴۵
[۲] کابالیستها در این تحریف در میان مسلمانان نیز تا حدودی موفق بودند و از آثار آن است که طبری در جلد۱ ص۶۴ قاتل را پسر اول آدم میداند اما نام او را قاین ثبت کرده است.
[۳] منلایحضره الفقیه، ج۱ ص۲۰۳
[۴] الصوارم المحرقه ص۵۵ و متشابه القران ج۲ ص۱۸۶
[۵] إِنْ هُوَ إِلاَّ رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ- آیه۲۵ سورهی مومنون
أَمْ یقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ- آیه۷۰ سورهی مومنون
[۶] أَفْتَرى عَلَى اللَّهِ کذِباً أَمْ بِهِ جِنَّةٌ- آیه۸ سورهی سباء
[۷] قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ- آیه۵ سورهی انبیاء
أَ إِنَّا لَتارِکوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ- آیه۳۶ سورهی صافات
[۸] قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ- آیه۵ سورهی انبیاء
أَ إِنَّا لَتارِکوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ- آیه۳۶ سورهی صافات
تنها با یک کلیک به کانال تلگرام اندیشکده مطالعات یهود بپیوندیم:
سلام و درود …
با سپاس از سایت خوب و مطالب خوبتون …
بسیار عالی هستند …
چه جوری باید با نویسنده یا ادمین سایت ارتباط برقرار کرد ؟
با سلام. بهترین راه برای ارتباط با مسئولین سایت همین نظر گذاشتن ذیل مقالات است. اما برای ارتباط با نویسندهی این مقاله (کابالا از قابیل …) میتوانید به سایت ایشان (www.binesheno.com) مراجعه کنید. موفق باشید.
می خواستم ببینم ، شرایط تبادل لوگو با سایت شما چیه ؟
با سلام. تا قبل از رسیدن به رتبهی زیر ۱۰۰۰ در سیستم رتبهبندی آلکسا قصد تبادل لوگو نداریم. با تشکر
باسلام.به نظر میرسد این قسمت که فرمودید زن فرعون که موسی را از اب گرفته اسیه نبوده با این استدلال که فرعون زمان تولد با زمان رسالت موسی متفاوت بوده اشتباه باشد…چون بر طبق قران زمانی که فرعون با موسی روبرو میشود میگوید تو همان کودکی نیستی که نزد ما پرورش یافتی و ان عمل(قتل)را انجام دادی؟……..رجوع شود به قران…با تشکر از مطالب خوبتون
من فکر میکنم شما با کسی روبرو هستید که نگاه عمیق تری به قرآن داره و در واقع شما میخواهید که او هم مثل ما فقط به ظاهر توجه کنه.
فرعون وقتی میگه تو همان کودکی نیستی که پیش ما بزرگ شدی منظورش از ما خودش نیست بلکه غیر بنی اسرائیل و یا دربار فرعون هست.