متن کامل کتاب «کابالا و پایان تاریخش» ؛ قسمت ششم
امروز که سرّ و راز قرنها، فاش شده، کابالیستها رابطهی اساسی خود با ابلیس را انکار نمیکنند. و اعتراف میکنند که در طول قرنهای گذشته ابلیس رهبری و برنامهریزی جریانشان را بهعهده داشته است. زیرا نمیتوانند این واقعیت را انکار کنند. با وجود اینهمه فیلم، نوار ویدیوئی و مدارک دیگر که از روند جریانشان پخش شده، دیگر جایی و امکانی برای انکار نمانده است. اینان در همان حال ارتباط با ابلیس و شیاطین، به دستور و برنامهی خود ابلیس، زمانی در دنیا رواج دادند که وجود جنّ و شیطان خرافهای بیش نیست (این هم پردهی دیگری بود برای پنهان داشتن رازشان). که روشنفکران خود باختهی ما نیز فریب آن را خورده و با بیشرمی دین را تمسخر میکردند و میگفتند: قرآن سخن از جن و شیطان میگوید، یک سوره هم به نام «جن» دارد، اینها خرافه است.
شماها و نسل شما نمیدانید که ماها از دست این فریب خوردگان غربی چهها کشیدهایم، بویژه از دست جریانی که کابالیست معروف محمدعلی فروغی به راه انداخته بود، سفیهانی که خود را اهل دانش، روشنفکر، و واقعگرا میدانستند در حالی که بازیچهی دست کابالیسم بودند.
کابالیستها با پرورش منفی ذهنِ این روشنفکران، مجال ندادند که ذهن جامعه به سوی آیههای قرآن متوجه شود و کابالا را بشناسد. به آیههای زیر توجه کنید:
آیه۶ سورهی جن: «أَنَّهُ کانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ یعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزادُوهُمْ رَهَقاً : همیشه مردانی از بشر، به مردانی از جنّ پناه میبردند، و جنها بر ستمگری آنان میافزودند.»
به روشنی پیداست که مراد گردانندگان جامعه هستند که برنامهها را از ابلیس و شیاطین میگرفتند و بر ستمگریشان میافزودند.
مراد از لفظ «جن» در این آیه همان است که در آیه۵۰ سورهی کهف آمده است: «فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ کانَ مِنَ الْجِن : سجده کردند مگر ابلیس که از جن بود.»
همیشه جریان قدرت (کابالا) با شیاطین دست به دست هم داده و با نبوتها مبارزه کردهاند: «وَ کذلِک جَعَلْنا لِکلِّ نَبِی عَدُوًّا شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ». [۱]
شیطانپرستی که امروز در اختیار همگان قرار گرفته و گروههایی از فرزندان طبقه پائین [۲] ادای آن را در میآورند، پیش از فاش شدن راز کابالا در انحصار سردمداران کابالیسم بود که از آن طریق بر مردمان جهان مسلط بودند. آیه ۴۱ سورهی سباء دربارهی آنان میگوید: «بَلْ کانُوا یعْبُدُونَ الْجِن».
این آیه میگوید: شیطانپرستی چیز جدیدی نیست، هماکنون [۳] بخشی از عالم برزخ پر است از آنان. کابالیسم در برابر هر پیامبری بدون استثناء مقاومت و مبارزه کرده. سپس به متن فکری، فرهنگی، علمی امتهای پیامبران نفوذ کرده و آنها را تحریف کرده است.
چرا همیشه ستمگران بر بشر مسلط شدند؟ چرا همیشه خوبان منزوی شده و از بین رفتند؟ چرا همیشه بیداد مجالی به «داد» نداده است؟ به دلیل شورای دائمی سران کابالا با رهبرشان ابلیس.
به آیه ۱۲۸ سوره انعام توجه کنید که محاکمهی کابالیستها را در روز محشر، شرح میدهد: «وَ یوْمَ یحْشُرُهُمْ جَمیعاً یا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَکثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَ قالَ أَوْلِیاؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنا بِبَعْضٍ وَ بَلَغْنا أَجَلَنَا الَّذی أَجَّلْتَ لَنا قالَ النَّارُ مَثْواکمْ خالِدینَ فیها إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ إِنَّ رَبَّک حَکیمٌ عَلیمٌ : روزی که محشور میکند خداوند همه آنان را، (میگوید:) ای طایفه جنّها واقعا پیروان فراوان از آدمیان گرفتید. و میگویند آدمیانی که پیروان جنها بودند: پروردگارما! ما آدمها و جنّها از همدیگر بهرمند شدیم و به سر آمد دوران ما دورانی که مقرر کرده بودی برای ما. خداوند میفرماید جایگاهتان دوزخ است و در آن جاودان خواهید ماند، مگر آنچه خداوند بخواهد.»
نکات:
1- جنها پیروان فراوان از انسانها میگیرند به طوریکه همیشه اکثریت با جریان کابالی میباشد.
2- هم انسانهای کابالیست از جنها بهرهمند میشوند و از راهنمائیها و برنامههای ابلیس و ابلیسان، استفاده میکنند، و هم ابلیسها از کابالیستها بهرمند میشوند و جامعه انسانی را از هدایت و سعادت باز میدارند که هدفشان همین است.
3- در روز محشر نیز مانند دنیا به وجود خداوند معتقد هستند، همانطور که ابلیس معتقد است و به طور دانسته راه منحرف و ستمگری را برگزیده بودند و برگزیدهاند.
4- اجل: این موضوع به شرح نیازمند است. در قرآن سه نوع «اجل» عنوان شده است:
الف: اجل فردی هر فرد
این اجل جبری است یا در اختیار خود فرد است؟ مثلاً میتواند با خودکشی یا عدم مراعات حفاظت به عمر خود پایان دهد؟ صورت اول جبر است و صورت دوم تفویض. و «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضَ بَلْ أَمْرٌ بَینَ أَمْرَینِ»، یعنی نه جبری است و نه کاملاً به خود فرد واگذار شده است بلکه بر اساس امر بین امرین است. برای توضیح این «امر بین امرین» کتاب «دو دست خدا» را تقدیم کردهام. و در اینجا تکرار نمیکنم، موضوعی است دقیق و عمیق و بس پیچیده.
ب: اجل هر جامعه
مانند اجل سومریان، اجل آکدیان، اجل جامعه هخامنشی، اجل جامعه مصر باستان و… این اجل جبری محض است. از نظر اسلام، جامعه شخصیت دارد، تولد دارد، عمر دارد، و اجل دارد. و اجل هر جامعه به طور جبری فرا میرسد، مانند زرد آلوئی که در روی شاخه رسیده و دیگر نمیتواند در آنجا بماند، باید سقوط کند. ممکن است عمر یک جامعه کم و عمر جامعه دیگر طولانی باشد.
در این جا یک موضوع بس مهم علمی نهفته است: از آیههای قرآن برمیآید که عوامل سقوط هر جامعه در درون خود آن جامعه تکوّن مییابد؛ جامعه از درون پوسیده میشود و مانند زردآلوی رسیده با یک نسیم فرو میافتد؛ مانند سقوط جامعه ایران در حملهی مغول. که مغولان فقط نقش آن نسیم را ایفا کردهاند. و همینطور سقوط جامعه هخامنشی ایران در حملهی اسکندر و… یعنی در سقوط جامعهها اصالت با عوامل درونی است. وگرنه، هیچ جامعهای صرفاً بهوسیله حمله دشمن از بین نمیرود. این اصل بس مهم است که باید دستاندرکاران علوم انسانی اهمیت کافی را به آن بدهند.
نمونه از آیهها
1- آیه۵ سورهی حجر: «ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّهی أَجَلَها وَ ما یسْتَأْخِرُونَ : هیچ جامعهای بر اجل خود سبقت نمیگیرد و نیز نمیتواند آنرا به تاخیر اندازد.»
2- همان آیه در سورهی مومنون به شماره ۴۳، آمده است تا موضوع مورد تاکید قرار گیرد.
3- آیه۳۴ سورهی اعراف: «وَ لِکلِّ أُمَّهی أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یسْتَأْخِرُونَ ساعَهی وَ لا یسْتَقْدِمُونَ : هر جامعه اجل دارد، وقتی که اجلش فرا رسید نه میتواند آنرا ساعتی به تاخیر بیندازد و نه میتواند آن را ساعتی به پیش اندازد.»
ج: اجل کابالیسم
در آیه مورد بحث که مشاهده کردیم بشرهائی که از ابلیس پیروی کرده و از راهنمائیها و برنامههای او استفاده کردهاند، میگویند: خداوندا ما این استفاده را از شیاطین کردیم و شیاطین نیز برای هدفشان از ما استفاده کردند، تا اجلمان؛ یعنی اجل این همکاری دوجانبه فرا رسید و این روند به پایان رسید.
آیه به روشنی اعلام میکند که جریان کابالیسم اجل دارد و اجلش به پایان خواهد رسید. و امروز میبینیم که خودشان با قلمهای خودشان، فرا رسیدن پایان تاریخشان را اعلام میکنند. با این وجود، دست و پا میزنند که قدری این اجل را به تأخیر اندازند. اما نه تنها موفق نخواهند شد بلکه هر تقلایی که بکنند به سقوط خودشان و زایمان تاریخ جدید و جامعه جدید، کمک خواهد کرد و میکند.
این اجل، اجل یک جامعه نیست بلکه اجل جریان جامعه جهانی کابالیسم است که در هر مقطعی از تاریخ به صورتی و با مرکزیت معینی، از آغاز تا کنون بر بشر مسلط بوده است. این اجل نیز جبری است نه میتوانند لحظهای آنرا پیش اندازند و نه لحظهای آنرا به تاخیر اندازند.
اما باید به خوبی توجه کرد: سقوط جامعه و تاریخ کابالی، حتمی، جبری و بدون تقدم و تأخر (حتی یک لحظه) است. [۴] اما جایگزین آن، و نیز تولد جامعهی جایگزین، و تحقق آن، چهقدر طول خواهد کشید؟ این دیگر جبری نیست. و هیچ دلیلی بر تعیین مدت زمان میان سقوط تاریخ پیشین و تحقق تاریخ نوین، تعیین نشده است؛ نه آیهای در اینباره داریم و نه حدیثی. و نه دلیلی از اصول جامعهشناسی و نه حتی از «جبرهای اجتماعی»، و نه از اصول دانش «انسانشناسی». بل برعکس؛ همهی ادلّه گویای این است که باید انسانها کار کنند، فعالیت کنند و زمینهی تحقق آن را فراهم کنند.
قرنها هزینهی کاهلی، مسامحه، ترس از جان و مال، پیروی از روح غریزه و ترک اقتضاهای روح فطرت [۵] را پرداختهایم، اینک تاریخ کابالی سقوط میکند، اگر باز هم کاهلی و مسامحه و ترس و پیروی از روح غریزه در ما باشد، شاید تحقق تاریخ نوین خیلی به طول انجامد و بشریت اینبار در برزخ میان تاریخ پیشین و تاریخ نوین، اسیر و بلاتکلیف بماند.
به عبارت دیگر: باید انسانهای سالم و به تنگ آمده از جریان کابالیسم بکوشند تا «مرحلهی گذر» نه طولانی باشد و نه گیج کننده.
سران اندیشمند کابالیسم از آن جمله فوکویاما میکوشند یک مرحلهی گذر طولانی و یک مرحلهی برزخ درازمدت، میان تاریخ کهنه و نو، ایجاد کنند. آنچه بس مهم است درک این مطلب است. اما به هر صورت، این جامعه نوین و این تاریخ نوین فراخواهد رسید و انسان به جامعه ایدهآل و مدینه فاضلهی جامعه واحد جهانی خواهد رسید؛ جامعهای بر آسوده از سلطه و مزاحمت کابالا و قابیلیان. و این وعدهی حتمی الهی است.
در «الْجَمْعِ بَینَ الصِّحَاحِ السِّتَّة» که یک منبع معتبر سنیان است، از «صحیح ابیداود» و «صحیح ترمذی» آورده است که رسول خدا فرمود: «لَوْ لَمْ یبْقَ مِنَ الدَّهْرِ إِلَّا واحدا [یوْمٌ وَاحِدٌ] لَبَعَثَ اللَّهُ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ بَیتِی یمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا کمَا مُلِئَتْ جَوْراً [۶] حتی اگر از عمر دنیا نماند مگر تنها یک روز، خداوند مردی از اهل بیت من بر خواهد انگیخت که زمین را پر از عدل کند، همانطور که پر از ظلم بوده است.»
ابن بطریق از علمای اهل سنت در «مستدرک» از «حلیة» ابی نعیم از طریق ابن مسعود آورده است: «لَا یذْهَبُ الدُّنْیا حَتَّى یمْلِک رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیتِی یوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی [۷] دنیا تمام نمیشود تا مردی از اهل بیت من دنیا را مالک شود که نامش مطابق نام من است.»
امام صادق (ع): «وَ اللَّهِ لَوْ لَمْ یبْقَ مِنَ الدُّنْیا إِلَّا یوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ تَعَالَى ذِکرُهُ ذَلِک الْیوْمَ حَتَّى یخْرُجَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَیت [۸] به خدا سوگند اگر از عمر دنیا نماند مگر یک روز، خداوند متعال آن روز را طولانی میکند تا قائم ما اهل بیت ظهور کند.»
مراد از اینگونه حدیثها تأکیدی است بر حتمیت پایان تاریخ کابالیسم و فرارسیدن تاریخ انسانی جامعهی واحد جهانی که رهبریت و مدیریت آن با امام زمان عجلاللهتعالیفرجه باشد. که «إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً» [۹] باطل محکوم است که از بین برود گرچه اَمَد آن طولانی باشد.
علاوه بر قرآن و حدیث، اگر یک جامعهشناس واقعاً دانشمند جامعهشناسی باشد، دید و بصیرت علمی ژرفاندیش داشته باشد، هم سقوط تاریخ و جامعهی کابالی را به روشنی مشاهده میکند و هم تحقق تاریخ نوین و جامعهی نوین را.
در روزگار عجیبی به سر میبریم؛ هم بهترین و زیباترین تجربهها را مشاهده میکنیم (و نسل جوان بهتر از ماها خواهند دید) و هم در مشکلترین و پرزحمتترین و پرمسئولیتترین دوران به سر میبریم، شگفتا! مردم ایران بیش از دیگران این مسئولیت را به دوش گرفتهاند.
مغز ابلیس از کار میافتد
به پیام این آیه دقت کنید: «نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَیدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ [۱۰] حق را بر باطل میافکنیم که مغز باطل را متلاشی کند، آن وقت باطل از بین میرود.»
ترجمه آزاد: در این درگیری تاریخی حق و باطل، در این کشتی حق و باطل، حق باطل را بر زمین میافکند و مغز آنرا از کار میاندازد، در آن هنگام باطل از بین میرود.
نکات:
1- لغت: یدمغه: مغز او را متلاشی میکند.
2- نمیگوید: عقل او را از بین میبرد. زیرا باطل عقل ندارد. گرچه در دوران کابالیسم دانشمندانی مانند «پاراتو» سخن از «رفتار عقلانی انسان» بزنند و رفتارهای خودمحوری، سودجویی، و خودخواهیها را رفتار عقلانی و رفتارهای انسانی از قبیل ایثار و اخلاق را رفتارهای غیرعقلانی بنامند.
3- مغز کابالیسم از کار افتاده است؛ چندین دهه است که یک «ایسم» ارائه نداده، حتی از ارائهی یک فکر به صورت جعلی محض که باصطلاح برای خالی نبودن عریضه باشد نیز ناتوان گشته است. دیگر مغز ابلیس کار نمیکند، راه او به پایان رسیده است. براستی از کار افتاده است و به پایان تاریخ خود رسیده و اینک «لیبرال – دموکراسی» و مدرنیته مانند آب راکد میگندد و گندیده است.
ادامه دارد…
نویسنده: مرتضی رضوی
پینوشتها:
[۱] آیه۱۱۲ سورهی انعام
[۲] و یا نو کیسهها
[۳] یعنی در زمان نزول آیه
[۴] مراد از «ساعت» در آیه، ساعت ما نیست که شصت دقیقه باشد و هر دقیقهی آن شصت ثانیه باشد. ساعت یعنی «تکه ای از زمان» حتی یک لحظه هم ساعت است
[۵] در مبحث «انسان شناسی» به شرح رفته است.
[۶] بحارالأنوار ج۳۶ ص۳۶۸
[۷] بحارالأنوار ج۳۶ ص۳۶۸
[۸] بحارالأنوار ج۳۶ ص۴۰۸
[۹] آیه۸۱ سورهی اسراء
[۱۰] آیه۱۸ سورهی انبیاء
تنها با یک کلیک به کانال تلگرام اندیشکده مطالعات یهود بپیوندیم:
دست شمادرد نکنه از زحماتی که میکشید