(از سری مقالات دسیسههای سیاسی و فرقههای رازآمیز یهودی)
مقدمه:
شناخت فرایند تکوین الیگارشی زرسالار معاصر بدون بررسی پیوند یهودیان با اندیشهها و حرکتهای رازآمیز و مسیحایی، که بهویژه در پیرامون تصوف یهودی (کابالا) رخ نمود، کامل نخواهد بود. در این بررسی، نقش مهم این اندیشهها را در اشاعه موج تهاجم ماوراء بحار الیگارشی اروپا درخواهیم یافت. این بررسی آن بنیادهای نظری/ فرهنگی تمدن جدید غرب را آشکار میسازد که در تاریخنگاری رسمی غرب یکسره مسکوت مانده است. در الگوی تاریخنگاری فوق، تکوین تمدن جدید غرب فرایندی است خردگرایانه که در نوزایی عقلی سدههای شانزدهم و هفدهم میلادی ریشه دارد. بررسی ما، به عکس، سهم عظیم انگیزشها و آرمانهای رازآمیز و جادویی و خرافی را در این فرایند نشان میدهد. تنها با شناخت این بُعد از اندیشه و فرهنگ جدید غرب است که میتوان جایگاه و نقش فرقههای رازآمیز امروزین، بهویژه فراماسونری را در ساختار سیاسی و نظری الیگارشی زرسالار معاصر شناخت.
مکتب کابالا: خاستگاه فرقههای رازآمیز
کابالا (۱) نامی است که بر تصوف یهودی اطلاق میشود و تلفظ اروپایی کباله عبری است به معنی قدیمی و کهن. این واژه به شکل قباله عربی برای ما کاملا آشناست.
پیروان آئین کابالا / کابالیستها (۲) این مکتب را دانش سری و پنهان حاخامهای یهودی میخوانند و برای آن پیشینهای کهن قائلاند. برای نمونه، مادام بلاواتسکی رهبر فرقه تئوسوفی مدعی است که کابالا / قباله در اصل کتابی است رمزگونه که از سوی خداوند به پیامبران، آدم و نوح و ابراهیم و موسی، نازل شد و حاوی دانش پنهان قوم بنیاسرائیل بود. به ادعای بلاواتسکی، نه تنها پیامبران بلکه تمامی شخصیتهای مهم فرهنگی و سیاسی و حتی نظامی تاریخ، چون افلاطون و ارسطو و اسکندر و غیره، دانش خود را از این کتاب گرفتهاند. مادام بلاواتسکی برخی از متفکرین غربی، چون اسپینوزا و بیکن و نیوتون، را از پیروان آئین کابالا میداند. (۳)
این ادعا نه تنها نپذیرفتنی است بلکه برای تصوف یهودی -به عنوان یک مکتب مستقل فکری- نیز پیشینه جدی نمیتوان یافت. مشارکت یهودیان در نحلههای فکری رازآمیز و عرفانی به فیلو اسکندرانی در اوایل سده اول میلادی میرسد. ولی فیلو واضع مکتب جدید فکری نبود و کار او را باید به ارائه اندیشههای دینی یهود در قالب فلسفه یونانی و فرهنگ هلنی محدود دانست. به عبارت دیگر، فیلو بیشتر یک متفکر هلنی است تا یهودی. در دوران اسلامی نیز چنین است. نحلههای فکری گسترده عرفانی/ رازآمیز که در فضای فرهنگ اسلامی پدید شد بر یهودیان نیز تأثیر گذارد و برخی متفکرین یهودی آشنا با مباحث عرفانی پدید شدند که مهمترین آنان ابویوسف یعقوب بن اسحاق القرقسانی (۴) (سده چهارم هجری/ دهم میلادی) است. معهذا، باید توجه نمود که قرقسانی، ساکن بغداد، از متفکرین و نویسندگان برجسته قرائی است و به فضای فکری یهودیت تلمودی تعلق ندارد. دو کتاب اصلی او، کتاب الانوار و المراقب و کتاب الریاض و الحدایق، نیز به زبان عربی است. (۵)
اوج تولید فکری یهودیان در عرصه اندیشه عرفانی در دوران پیش از کابالا، دو رساله سِفر یصیرا (آفرینشنامه) (۶) و سِفر بهیرا (روشنایینامه) (۷) است. این دو رساله را باید تلاشی دانست برای ارائه عقاید دینی/ سیاسی یهود در قالب مفاهیم عرفانی رایج در دنیای اسلام. بدینسان، مفاهیمی چون نور و سلوک و تجلی و جدایی و وصل و غیره به یهودیت راه یافت؛ نخستین تجلی نور در کوه طور بر موسی (ع) است و سپس داوود، نماد نور الهی، به حامل آن در دنیای زمینی و شخینا (۸) تجلی روحانی داوود، به حامل آن در دنیای ماوراء زمینی بدل میشود. این همان اسطوره سیاسی خاندان داوود است که اینک جامه رازآمیز پوشیده است.
این میراث نه چندان غنی، که قباله (کابالا) خوانده میشد، در سده سیزدهم میلادی به پیدایش تصوف یهودی (کابالا) انجامید. تا زمان فوق، قباله (کابالا) واژهای عام بود و مصداقی مشخص نداشت. نه کتابی به این نام در کار بود نه مکتبی جدی از عرفان یهودی. از زمان تدوین کتاب ظهر [ کتاب زهر / کتاب زوهر ] در اواخر سده سیزدهم میلادی، واژه قباله (کابالا) بطور عمده به این کتاب اطلاق شد و پیروان این مکتب جدید کابالیست نام گرفتند.
کابالا، تصوف جدید یهودی نیز به شدت متاثر از فرهنگ اسلامی است و حتی بسیاری از مفاهیم آن شکل عبری مفاهیم رایج در فلسفه و عرفان اسلامی است. درواقع، اندیشهپردازان مکتب کابالا به دلیل زندگی در فضای فرهنگ اسلامی و آشنایی با زبان عربی، به اقتباس از متون مفصل عرفان اسلامی دست زدند و با تأویلهای خود به آن روح و صبغه یهودی دادند. این کاری است که یهودیان در شاخههای متنوع علم و دانش، از فلسفه مشائی که به وسیله ابنمیمون یهودی شد تا پزشکی و نجوم و غیره، انجام دادند. برای نمونه، باید به مفاهیم هوخمه (۹) (حکمت)، کدِش (۱۰) (قدس)، نفش (۱۱) (نفس)، نِفِش مدبرت (۱۲) (نفس مدبره)، نِفِش سیخلت (۱۳) (نفس عاقله)، نِفِش حی (۱۴) (نفس حیاتبخش)، روح (۱۵) و غیره در کابالا اشاره کرد. مکتب کابالا نیز به دو بخش حکمت نظری (۱۶) و حکمت عملی (۱۷) تقسیم میشود. در تصوف کابالا بحثهای مفصلی درباره خداوند و خلقت وجود دارد که مشابه عرفان اسلامی است به ویژه در تأکید فراوان آن بر مفهوم نور و مراحل تجلی آن. آنچه از زاویه تحلیل سیاسی حائز اهمیت است، شیطانشناسی (۱۸) و پیام مسیحایی (۱۹) این مکتب است و دقیقاً این مفاهیم است که کابالا را به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی معنادار میکند.
سرآغاز طریقت کابالا به اوایل سده سیزدهم میلادی و به اسحاق کور (۲۰) (۱۱۶۰-۱۲۳۵) میرسد که در بندر ناربون (۲۱) (جنوب فرانسه) میزیست. او برخی نظرات عرفانی بیان میداشت. تعالیم اسحاق کور چون سایر آموزشهای عرفانی است که برای کمال معنوی مراتب مختلف قائلاند و سیری استعلایی را برای رسیدن به کمال مطلق پیشنهاد میکنند. مفهوم عین صوف (۲۲) ساخته اوست. این مفهوم را، که به معنی لایتناهی است، اسحاق به معنای خداوند به کار برد ولی بعدها به معنای نظام هستی بطور عام به کار گرفته شد. (۲۳)
دوران شهرت اسحاق کور در بندر ناربون مصادف است با سلطنت جیمز اول شاه آراگون (۱۲۱۳-۱۲۷۶). جیمز اول همان شاه مسیحی شمال اسپانیاست که از سال ۶۲۷ هجری/ ۱۲۲۹ میلادی به دولتهای اسلامی اندلس هجوم برد و موجی از جنگهای صلیبی را علیه اسپانیای اسلامی برانگیخت که باز پسگیری (۲۴) خوانده میشد. جیمز با اشغال جزایر بلیار (بالریک) و سرزمین ثروتمند و مسلماننشین بلنسیه (والنسیا) قلمرو دولت قدیمی آراگون را، که اینک با انضمام کنتنشین بارسلونا به آن کشوری قابل اعتنا بود، گسترش داد و با تجهیز نیروی دریایی خود به یک قدرت مدیترانهای بدل شد. او در سال ۱۲۵۶ با لویی نهم، پادشاه فرانسه، پیمانی امضا کرد و ثبات مرزهای آراگون را تأمین نمود.(۲۵) بدینسان، در حوالی نیمه سده سیزدهم میلادی جیمز اول آراگون، که اینک به جیمز فاتح شهرت داشت، از قدرتهای سیاسی و نظامی درجه اول اروپا و از سرکردگان جنگهای صلیبی به شمار میرفت.
سلطنت جیمز اول مقارن است با جنگ صلیبی پنجم، پایان دادن به خلافت عباسی بغداد به وسیله هلاکوخان مغول (۶۵۶ ق./ ۱۲۵۸م.)، ظهور دولت مقتدر ممالیک ترک در مصر (۶۴۸ ق./ ۱۲۵۰م.)، انتقال مرکز خلافت عباسی به قاهره و پیوند آن با دولت ممالیک. از این پس، تا سالهای مدید، دولت ممالیک مصر به عنوان دشمن اصلی الیگارشی صلیبی اروپا شناخته میشد.
دولت ممالیک که به مدت ۲۷۵ سال فرمانروایی منطقه را در دست داشت، دولتی منظم و بسیار باعظمت بود که به رغم جنگهای داخلی و آشوبهای سیاسی متعدد و کشمکشهای طایفهای توانست تمدنی تأسیس کند که آثار آن هنوز در مصر و سوریه باقی است. بویژه که سلاطین این دولت به علوم و فنون توجه تام داشتند. از جهت نظامی نیز سلاطین مملوک توانستند با قدرت فوقالعادهای با صلیبیان به مقابله برخیزند و با یورش مغولان، که پس از استیلا بر سوریه و آناتولی مصر را تهدید میکردند، روبرو شوند. (۲۶)
ادامه دارد…
پینوشتها:
1. Kabbalah / 2. Kabbalists / 3. H. P. Blavatsky, The Theosophical Glossary, London: Theosophical Publishing Society, 1892. p. 168; Arthur Lillie, Madame Blavatsky and Her Theosophy, London: Swan Sonnenschein & Co., 1895, p. 194. / 4. Al-Kirkisani / 5. Judaica, vol. 10, p.1047. / 6. Sefer Yezirah / 7. Sefer ha-Bahir / 8. Shekhinah / 9. Hokhmah / 10. Kodesh / 11. Nefesh / 12. Nefesh Medabberet / 13. Nefesh Sikhlit / 14. Nefesh Hayyah / 15. Ru’ah / 16. Kabbalah iyyunit / 17. Kabbalah ma’asit / 18. Demonology / 19. Messianism / 20. Isaac the Blind / 21. Narbonne / 22. Ein-Sof / 23. ibid, vol. 6, p. 535; vol. 9, pp. 35-36; vol. 10, p. 523. / 24. Reconquista / 25. Americana, vol. 15, p. 674.
26. استانلی لینپل و دیگران، تاریخ دولتهای اسلامی و خاندانهای حکومتگر، ترجمه صادق سجادی، تهران: نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۳، ج ۱، ص ۱۳۸.
منبع: عبدالله شهبازی ؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، ج ۲، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم (پائیز ۱۳۹۰)
تنها با یک کلیک به کانال تلگرام اندیشکده مطالعات یهود بپیوندیم: