متن کامل کتاب «کابالا و پایان تاریخش» ؛ قسمت بیستوپنجم موسی و فرعون
موسی و فرعون
در دورهی سلسلهی نوزدهم فراعنه، كاهنان پیشگویی كردند كه پسری متولد خواهد شد و سلسله نوزدهم در اثر قیام او دچار ضعف و سقوط خواهد گشت. برخی گفتهاند موسی (ع) در عصر رامسس دوم متولد شده، و به نظر برخی دیگر در زمان منفلی اول (منفطا)، به دنیا آمده است.
صوفیان كابالیست بر آئین یهود و میان یهودیان نفوذ كرده و تورات را تحریف كردند؛ تورات كه سهم بزرگی در سازمان تاریخ دارد در این نكتهی اساسی كه تاریخ خودش است، چیزی به دست نمیدهد و هرچه در اینباره از آن برآید دچار اشكالات است. قرآن نیز چنانكه پیشتر به شرح رفت [۱۰] بنابر دلایلی حكیمانه، از آوردن ارقام تاریخی خودداری كرده است.
به هر صورت آن چه مسلم است؛ موسی (ع) در دورهی سلسلهی نوزدهم در زمان یك فرعون متولد شده و در خانه او بزرگ شده و از مصر فرار كرده است و در زمان فرعون بعدی كه جانشین او بوده، به مصر باز گشته است.
بر اساس غیبگویی صوفیان، قدرت كابالیسم فرمان داد؛ مأموران مذكر و مونث به كشتن نوزادان پسر طایفهی بنیاسرائیل، گسیل شدند؛ سر نوزادان پسر با خنجرها بریده شد، شكم كودكان پسر با نیزهها پاره گشت.
ابلیس در مجلس سنای مصر
كاهنان این غیبگویی را از ابلیس گرفته بودند. دربارهی تماس كاهنان با ابلیس و شیاطین، آیههای۲۲۱، ۲۲۲، ۲۲۳، سورهی شعراء، میگوید: «هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیاطینُ تَنَزَّلُ عَلى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثیمٍ یُلْقُونَ السَّمْعَ وَ أَكْثَرُهُمْ كاذِبُونَ : آیا خبر دهم شما را از كسی كه شیاطین بر او نازل میشوند؟ شیاطین نازل میشوند بر هركسی كه از راه خارجكننده و نیز مرتكب غیرحلال باشد میشنوند (سخنان شیاطین) را و اكثرشان دروغگویانند.»
افّاك: از ماده «اَفِكَ یأفَكُ»: به معنای دروغگو و بهتانزننده است، اما اَفّاك: از ماده «اَفِكَ یأفَكُ»: به معنای از راه به در كننده است و آنكه دیگران را از رأی و تصمیم درست به رأی و تصمیم نادرست برمیگرداند. در آیه بالا مراد همین معنی دوم است یعنی شیطان بر كسی نازل میشود كه دو صفت داشته باشد: دیگران را از راه درست به راه نادرست بكشاند، و روش غیرحلال را برگزیند. و البته دروغگویی در همین معنی دوم نیز نهفته است.
و مراد از چنین شخصی، كاهن و كاهنان هستند. و نكته مهم این است كه میفرماید «یُلْقُونَ السَّمْعَ»: گوش فراداده و میشنوند. نمیگوید از وسوسههای شیطان پیروی میكنند. و آیه نصّ است در این كه آنان با شیطان به صورت مشافههی حضوری رابطه داشته و به طور مجسم او را میبینند و گفتههایش را نیز میشنوند.
اصول كافی: ج۱ ص۲۵۲-۲۵۳، از امام باقر(ع): «… إِنَّهُ لَیسَ مِنْ یوْمٍ وَ لَا لَیلَةٍ إِلَّا وَ جَمِیعُ الْجِنِّ وَ الشَّیاطِینِ تَزُورُ أَئِمَّةَ الضَّلَالَةِ : هیچ شبانهروزی نیست مگر اینكه همهی جنها(ی كافر) و شیاطین، رهبران جریان گمراهی را زیارت میكنند.»
رهبران ضلالت و گمراهی دو گروه هستند: رهبران فكری و نظری. و رهبران قدرت و اجرائی.
پیشتر به شرح رفت و در آینده بویژه در مبحث اسلام و كابالیسم خواهیم دید كه ابلیس در مجالس سنا نیز شخصاً حاضر میشده و در «دارالندوه» قریش نیز در جلسه سران قریش حاضر شد و برایشان نظر مشورتی داد و برنامهریزی كرد.
در ماجرای حضرت موسی، سه جریان كابالی را در برابر او مشاهده میكنیم: كاهنان، ملاء (= سنا و به قول قرآن: مؤتمر) و فرعون. یعنی او هم با جریان معنوی و هم با جریان ملاء و مجلس سنا، و هم با سمبل قدرت به نام فرعون، مبارزه كرده است.
مجلس سنای مصر مطابق برنامهریزی ابلیس، كشتار كودكان بنیاسرائیل را تصویب كرد و فرعون فرمان اجرای آن را صادر كرد. دربارهی سنای مصر سخن خواهد آمد. اما نمیدانیم كه افرادی از كاهنان معبد بزرگ علاوه بر پیشگویی، در مجلس سنا نیز به عنوان عضو حضور داشتهاند یا نه. قدر مسلّم این است كه هر سه جریان به طور متحد در تصویب و اجرای این قانون عمل كردهاند. برخلاف زمان بعثت موسی و برگشت مجدد او به مصر كه میان فرعون و سنا اختلاف بوده است كه شرحش خواهد آمد.
كابالیسم همیشه موفق بوده زیرا ابلیس برایش برنامهریزی میكرده و غرایز انسان نیز در خدمتش بوده است. تنها در مواردی شكست خورده كه «قضاء» بر «قَدَرَ» مسلط شده است، ابلیس و هركسِ مثبت یا منفی در برنامهریزی خود از قَدَرهای خلقت بهره میجوید. اما قضا چیز دیگر است و جریان قدرها (قوانین طبیعت) را تحت تاثیر میگذارد و آنها را در مسیر ویژه قرار میدهد. در این صورت ماهرترین، نیرومندترین و اندیشمندترین برنامهریز شكست میخورد، خواه كسی باشد كه در برنامهریزی خود از قوانین طبیعت حسناستفاده میكند و خواه کسی باشد که سوءاستفاده میكند. برای مشروح این مسئلهی بس مهم، پیچیده و عمیق، رجوع كنید: كتاب «دو دست خدا».
سرنوشت موسی (ع) مشمول قضا گشت و یكی از موارد آن شد، و موسی در دامن فرعون و خانهی او بزرگ شد.
و یكی از موارد بزرگ قضاء، دو بخش بودن تاریخ است؛ تاریخ با ماهیت كابالیسم -كه از آغاز تا به امروز بوده و اكنون به پایان خود رسیده- و بخش دوم، تاریخ با ماهیت انسانی است و هم اكنون دارد شروع میشود.
سنا اعدام موسی را تصویب میكند
موسی جوان هیجده ساله بر درشكهی سلطنتی سوار و از قصر خارج شده وارد شهر شد: «وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوى آتَیناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ وَ دَخَلَ الْمَدینَةَ عَلى حینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فیها رَجُلَینِ یقْتَتِلانِ هذا مِنْ شیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذی مِنْ شیعَتِهِ عَلَى الَّذی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَیهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبینٌ قالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسی فَاغْفِرْ لی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ قالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَی فَلَنْ أَكُونَ ظَهیراً لِلْمُجْرِمینَ فَأَصْبَحَ فِی الْمَدینَةِ خائِفاً یتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِی اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ یسْتَصْرِخُهُ قالَ لَهُ مُوسى إِنَّكَ لَغَوِی مُبینٌ فَلَمَّا أَنْ أَرادَ أَنْ یبْطِشَ بِالَّذی هُوَ عَدُوٌّ لَهُما قالَ یا مُوسى أَ تُریدُ أَنْ تَقْتُلَنی كَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ إِنْ تُریدُ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ جَبَّاراً فِی الْأَرْضِ وَ ما تُریدُ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْمُصْلِحینَ وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدینَةِ یسْعى قالَ یا مُوسى إِنَّ الْمَلَأَ یأْتَمِرُونَ بِكَ لِیقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَكَ مِنَ النَّاصِحینَ فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ [۱۱] آن هنگام كه به كمال نیروی جسمی و روحی رسید و كامل شد، به او دانش، توان داوری و تشخیص، دادیم و ما این چنین پاداش میدهیم نیكوكاران را (از قصر در آمده و) داخل شهر شد در وقتی كه مردم شهر در بیخبری (فاصله میان مغرب و عشاء) بودند (زیرا میخواست به اوضاع شهر سركشی كند و از چگونگی جامعه خبردار شود) دو مرد را دید با همدیگر به قصد كشت دعوا میكنند یكی از حزب او و دیگری از دشمنانش، آن كه از حزب او بود از موسی بر علیه دشمن یاری خواست؛ موسی مشتی بر دشمن نواخت و او مُرد. موسی به آن مرد كه از حزبش بود گفت: این دعوا كه به راه انداخته بودید از عمل شیطان بود كه او دشمن گمراه كنندهی آشكار است (زیرا آن درگیری بر خلاف برنامه سیاسی موسی بود) گفت خدایا من بر نفس خود ظلم كردم (كه بر خلاف برنامه ام وارد درگیری شدم) پس ببخش بر من، خدا نیز بر او بخشید كه خداوند بخشاینده و مهربان است و گفت: پروردگار من آن چه را كه به من ارزانی داشتهای در پشتیبانی از مصریان و درباریان مجرم به كار نخواهم گرفت. شب را در شهر با ترس به صبح رسانید در حالی كه مترقبانه به اطراف مینگریست. ناگهان همان مرد دیروزی را دید كه باز با یك مصری دیگر درگیر است و از او كمك میطلبد، موسی گفت: تو آشكارا در اشتباه هستی (كه با دشمنان درگیر میشوی و این با برنامهی من مطابق نیست لیكن باز از یاری او دریغ نكرد) پس وقتی كه خواست مرد مصری را بگیرد گفت: ای موسی میخواهی من را نیز بكشی همانطور كه دیروز یكی را كشتی، تو در صدد اصلاح جامعه نیستی میخواهی در زمین جبار باشی و مردی از گوشه دور شهر شتابان فرا رسید و گفت: ای موسی ملاء كنگره تشكیل داده اند تا اعدام تو را تصویب كنند. پس بیرون رو كه من از خیر خواهان تو هستم. پس موسی از شهر خارج شد در حال ترسان كه اطراف را میپائید. گفت: پروردگار من مرا از این قوم ستمگر نجات ده.»
از كلمهی «شیعه = حزب» برمیآید كه موسی (ع) نیز به عنوان پسرخوانده فرعون عضو كنگره بوده و یك گروهی را نمایندگی میكرده است.
موسی از «تبس» پایتخت فرعونیان خارج شد تا از مصوبهی مجلس سنا = مؤتمر = كنگره، نجات یابد. در چهار جانب كشور مصر مردمان بَدوی غیرمتمدن حضور داشتند. اما پیامبران هجرت از مدنیت را حرام میدانستند، برای موسی تنها یك راه بود و آن حركت به سوی خلیج قلزم (سوئز) بود تا خود را به صحرای سینا و سپس به یكی از مدنیتهای سامی برساند.
خود را به نوك خلیج قلزم رسانید و وارد صحرای سینا شد، باریكهی هموار ساحل را طی كرد كه كوهستان سینا در سمت چپ او قرار داشت. از سینا نیز خارج شد و در شهر مدین (فاصله میان عربستان و اردن) میهمان شعیب شد. او كه به ظاهر شاهزادهی دربار فرعون بود اینك به دامادی شعیب در آمده و گلّه گوسفندان او را چوپانی میكند.
وقتی كه ابلیس دچار ضعف شدید میگردد
سنا و دولت مقتدر مصر از یافتن موسی بازماندند. شاید این اولین مصوبهی مؤتمر مصر بود كه به مرحلهی اجرا نرسید، وگرنه خود فرعون ناچار بود كه فرزندخواندهی خود را اعدام كند. كاهنان و سناتورها تبلیغات شدیدی در انتقاد به فرعون راه انداخته بودند كه برخلاف پیشگوییها همانكس را پرورانید كه قرار است بر علیه قدرت كابالی مصر قیام كند و سلسلهی نوزدهم را از بین ببرد. همین انتقادها خود علت ضعف دولت كابالی میگشت به طوری كه ده سال پس از آنكه موسی برگشت هم دولت دچار ضعف شده بود و هم رقابت شدید میان سنا و فرعون در جریان بود.
ابلیس با همهی توان ابلیسی خود، در ایجاد وحدت میان مثلّثِ معبد (كاهنان)، سنا و فرعون عاجز مانده بود. زیرا قضاء چنین ایجاب میكرد همانطور كه به شرح رفت. و ابلیس هوشمند و برنامهریز در مورد قضا، ناتوان و ضعیف است و در این مواقع است كه: «إِنَّ كَیدَ الشَّیطانِ كانَ ضَعیفاً [۱۲] كید و رهكار ماكرانهی ابلیس ضعیف است.»
سه ركن كابالیسم (كاهنان، سنا و پادشاه) با همدیگر ناسازگار شده بودند در حالیكه نمیدانستند همین ناسازگاریشان زمینه را برای موسای موعود آماده میكند. همانطور كه فرعون نمیدانست با دست خودش موسی را میپروراند. همانطور كه قدرت كابالیست امروزی به رهبری بزرگ مركز كابالی آمریكا به منطقه ما آمده، در كشورهای عربی پایگاهها زده و آن همه اسلحه به آنان فروخته، ولي نمیداند كه همگی این كارهایش زمینه را برای موعود آخرالزمان (عج) آماده میكند. و در عین حال، مراكز قدرت كابالیستی به شدت تضعیف شده است. و از جانب دیگر خودشان به وضوح پایان تاریخ منحوس كابالی را مشاهده میكنند. و از جانب چهارم پرده از راز كابالا برافتاده و كاملاً واضح است كه اینبار نیز كید ابلیس برای حل معضلات كابالیسم دچار ضعف شدید شده است و دیگر كاری از او برای سامان دادن به نظام كابالا برنمیآید.
موضوع به حدی روشن است كه اكثریت تودهی مردم نیز جریان زوال كابالیسم را درك میكنند. گرچه كابالا كه خود دجال واقعی است در صدد دجالسازی در اذهان جامعه جهانی است، و با تبلیغات به محور آرماگدون به هیاهو پرداخته تا مرحلهی گذر از تاریخ كابالیسم به تاریخ انسانی را دچار درنگ و تأخیر كند تا در آخرین دورهشان ایامی را به وجود خود ادامه دهند لیكن اجلشان فرا رسیده است و «إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلا یسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یسْتَقْدِمُونَ» [۱۳] لحظهای نخواهند توانست كه سقوطشان را به تاخیر اندازند همانطور كه دانشمندانشان به این واقعیت اعتراف میكنند.
موسی (ع) به مصر برمیگردد / گفتگوی تمدنها
قرآن دربارهی یهودیان كابالیست عصر پیامبر اسلام (ص) كه در مدینه و اطراف حضور داشتند میگوید: «بَأْسُهُمْ بَینَهُمْ شَدیدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یعْقِلُون [۱۴] درگیریشان میان خودشان شدید است پنداری با هم متحد هستند در حالیكه دلهایشان پراكنده است این بدان علت است كه آنان مردمی هستند که تعقل نمیكنند.»
ابعاد سهگانه قدرت مصر ده سال است كه با همدیگر در چالش هستند. فرعونی كه موسی پسرخواندهی او بود مرده و فرعون دیگر به جای او نشسته است [۱۵] (حوالی سالهای۱۳۵۰ و ۱۴۰۰ پیش از میلاد) هنوز هم قدرت كابالیسم دچار اختلاف درونی است. و موسی قصد دارد به همراه همسر و فرزندان و گلّه گوسفندانش به مصر برگردد تا در كنار مادر و برادر خود زندگی كند. او ده سال است كه در شهر مدین (كه در سهراهی جاده بزرگ كه تمدن بینالنهرین را به تمدن مصر وصل میكند و جاده بخور كه هند، جنوب ایران، دریای عمان و یمن را به جاده بزرگ وصل میكند) به چوپانی گلّهی شعیب مشغول است او برابر اخبار رسیده از مصر و اوضاع نابهسامان حاكمیت آن، میاندیشد: در این شرایط كسی در صدد شناسائی او نخواهد بود، زیرا دیگر سر و وضع شاهزادگان را ندارد. چرا باید حاكمیت مصر برای یك چوپان حساس باشد.
از شهر مدین كه در امتداد نوك خلیج عقبه قرار دارد، خارج میشود وارد صحرای سینا شده و از باریكه هموار ساحل همگام با پای گوسفندان پیش میرود. هنگام فرار از مصر، كوهستان سینا در سمت چپ او قرار داشت این بار در سمت راست او قرار دارد. وادی ایمن= درهای كه در سمت راست او از دامنه تا بالای كوه كشیده شده، آتشی را در آن دوردستها دید به خانوادهاش گفت: بروم از آن آتش قبسی بیاورم برافروزیم تا شما در این شب سرد و تاریك گرم شوید.
«سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّی آنَسْتُ ناراً لَعَلِّی آتیكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ فَلَمَّا أَتاها نُودِی مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَیمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ یا مُوسى إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمینَ وَ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ یعَقِّبْ یا مُوسى أَقْبِلْ وَ لا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنینَ [۱۶] خانوادهاش را پیش میبرد، از طرف كوه سوسوی آتش را بدید به خانوادهاش گفت: درنگ كنید من آتشی را دیدم شاید از آن آتش برای شما خبری یا پارهای بیاورم تا گرم شوید. وقتی كه به آن رسید از جانب درّهی سمت راست از درختی كه در جایگاه با بركت بود، ندا داده شد كه: ای موسی منم خدائی كه پرورندهی عالمیان است. عصایت را بیفكن. آنگه كه دید عصا به جنبش درآمده گویا ماری است میجنبد برگشت پشت كرده و میرفت و باز نگشت. ای موسی پیشآی و نترس زیرا كه تو از ایمنها هستی. اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآیاتی وَ لا تَنِیا فی ذِكْری اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیناً لَعَلَّهُ یتَذَكَّرُ أَوْ یخْشى [۱۷] برويد تو و برادرت با معجزههای من، و سستی نكنید در یاد كردن من (در دعوت مردم به یكتاپرستی سستی نكنید) بروید به سوی فرعون كه او نافرمانی را از حد گذرانیده است و با او به نرمی سخن بگوئید شاید به خود آید و یا (از خدا) بترسد. فَقُلْ هَلْ لَكَ إِلى أَنْ تَزَكَّى وَ أَهْدِیكَ إِلى رَبِّكَ فَتَخْشى [۱۸] به فرعون بگو: آیا ممكن است به پاكی گرایی؟ و هدایت كنم تو را به سوی پروردگارت خدا ترس شوی؟»
ادامه دارد…
نویسنده: آیتالله مرتضی رضوی
قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله
پینوشتها:
[۱۰] در مبحث نوح (ع)
[۱۱] آیههای۱۴ تا۲۱ سورهی قصص
[۱۲] آیه۷۶ سوره نساء
[۱۳] آیه۴۹ سوره یونس
[۱۴] آیه۱۴ سوره حشر
[۱۵] رامسس دوم مرده و منفلی (منفطا) اول در جای او نشسته است. یا منفلی اول مرده و سیتی به جای او نشسته است. بنابر اختلاف مورخین.
[۱۶] آیههای ۲۹، ۳۰، ۳۱ سورهی قصص
[۱۷] آیههای ۴۲، ۴۳، ۴۴ سوره طه
[۱۸] آیههای ۱۸، ۱۹ سوره نازعات
…..
تنها با یک کلیک به کانال تلگرام اندیشکده مطالعات یهود بپیوندیم: