یاکوب فرانک و فیلیپ برگ

از یاکوب فرانک و فیلیپ برگ تا مدونا

کابالا چیست؟ (قسمت سوم) یاکوب فرانک

فرقه فرانک و پرستش جنسی

در حوالی نیمه سده هیجدهم از درون فرقه رازآمیز کابالا و بر بنیاد میراث شابتای زوی و ناتان غزه‌ای فردی به‌نام یاکوب فرانک ( ژاکوب فرانک ) ظهور کرد و فرقه‌ای را بنیاد نهاد که به فرانکیست شهرت یافته است.
یعقوب بن یهودا لیب که با ‏نام یاکوب فرانک (۱۷۲۶-۱۷۹۱) شهرت دارد، به یک خانواده ثروتمند تاجر و پیمانکار یهودی ساکن اوکرائین تعلق داشت و همسرش نیز از یک خانواده ثروتمند تاجر بود. فرانک در جوانی به طریقت کابالا جذب شد، کتاب زهر ( کتاب زوهر ) را خواند و به عضویت فرقه شابتای زوی درآمد. در دسامبر ۱۷۵۵، فرانک از سوی سران فرقه دونمه برای تصدی ریاست این فرقه در لهستان به همراه دو حاخام راهی زادگاه خود شد. فرانک در رأس فرقه شابتای در پودولیا قرار گرفت ولی کمی بعد، در ژانویه ۱۷۵۶، کارش به رسوایی کشید. زمانی که فرانک و پیروانش در یک خانه دربسته مشغول اجرای مناسک جنسی مرسوم در فرقه شابتای بودند، به علت باز شدن تصادفی پنجره‌ها، مردم مطلع شدند و تمامی آنان را دستگیر کردند. مقامات شهر یاکوب فرانک را آزاد کردند زیرا گمان بردند وی تبعه دولت عثمانی است. فرانک به عثمانی بازگشت و مدتی به ظاهر مسلمان شد. کمی بعد، بار دیگر به پودولیا رفت و رهبری فرقه شابتای را در گالیسیا، اوکرائین و مجارستان به دست گرفت. مدتی بعد، یاکوب فرانک و صدها تن از پیروان یهودی او گروه گروه به مسیحیت (مذهب کاتولیک) گرویدند. مقامات اسقفی منطقه نیز با خشنودی آنان را به سلک مسیحیت پذیرفتند. [۶۵] دائرة‌المعارف یهود می‌نویسد:

در سال‏‌های ۱۷۵۶-۱۷۶۰ بخش بزرگی از پیروان یاکوب فرانک به مذهب کاتولیک گرویدند و فرقه‌ای مشابه دونمه‌ را در لهستان تشکیل دادند. آنان تنها در ظاهر کاتولیک بودند. [۶۶]

دائرة‌المعارف یهود به صراحت فرقه فرانکیست را «یک فرقه مخفی یهودی» می‌خواند. [۶۷]

ژاکوب فرانک

مسیحی شدن فرانک سبب جلب برخی مسیحیان لهستان و شرق اروپا به این فرقه شد. گردانندگان فرقه فرانک در لهستان و روسیه یهودیان ثروتمند و تحصیل‌کرده، گروهی از حاخام‌های جوامع کوچک یهودی و برخی از آنان پسران سران جوامع یهودی شرق اروپا بودند. بخش مهمی از اعضای فرقه میهمان‌خانه‌دارها و میخانه‌دارهای یهودی بودند. در موراویا و بوهم، تعدادی از اعضای خاندان‏‌های اشرافی و ثروتمند مسیحی به این فرقه گرویدند. [۶۸] باید افزود که پیروان یاکوب فرانک در آن زمان به عنوان فرقه شبتای زوی شناخته می‌شدند و خود آنان نیز خویش را «مؤمنین»، یعنی پیروان شابتای زوی، می‌خواندند. نام فرانکیست از سده نوزدهم به ایشان اطلاق شد. [۶۹] به ‏رغم گروش ظاهری فرانک و پیروانش به مسیحیت، تکاپوی فرقه فوق نارضایی مردم را برانگیخت و در پی فاش شدن برخی عملیات جنسی آنان، در فوریه ۱۷۶۰ مقامات دولتی فرانک را در شهر ورشو دستگیر کردند. یاکوب فرانک به مدت ۱۳ سال محترمانه به یک قلعه در چکسلواکی تبعید شد. از سال ۱۷۶۲ همسرش نیز به او پیوست. در این دوران، پیروان کثیر او به دیدارش می‌رفتند و مراسم خود را، که آمیخته با عملیات جنسی بود، در داخل قلعه و بیرون از آن انجام می‌دادند. [۷۰] فرانک پس از آزادی به شهر برنو (منطقه موراویا) رفت و در نزد دخترعموی خود، که همسر یک تاجر ثروتمند یهودی بود، اقامت گزید. شهر برنو از سده هفدهم یک کانون مهم یهودی‌نشین بود. در این زمان، یاکوب فرانک از میان پیروان خود در شهر برنو یک سازمان مسلح ایجاد کرد که اعضای آن اونیفورم‌های نظامی می‌پوشیدند و تعلیمات نظامی می‌دیدند. اینک یاکوب فرانک فرد مهمی به شمار می‌رفت، تا بدان حد که در مارس ۱۷۷۵ به وین سفر کرد و از سوی امپراتور و ولیعهد هابسبورگ مورد پذیرایی قرار گرفت. به ‏نوشته دائرة‌المعارف یهود، علت این رابطه قولی بود که فرانک به امپراتور داده بود که از طریق اعضای سازمان سرّی خود بخش‌هایی از سرزمین عثمانی را تجزیه کند. از آن پس اعضای به ظاهر مسیحی فرقه فرانک به‌طور ناشناس به عثمانی می‌رفتند و به ‏ویژه در سالونیک با دونمه‌های به ظاهر مسلمان رابطه استوار داشتند. [۷۱] منبع مالی یاکوب فرانک، که درباری باشکوه و ارتشی مسلح و مجهز بر پا کرده بود، ناشناخته است. این در حالی است که او در برنو صدها مرید مسلح داشت که به هیچ کار و حرفه‌ای اشتغال نداشتند و تمام وقت در خدمتش بودند. [۷۲] روشن است که یاکوب فرانک از یک منبع غنی مالی، بجز پیروانش، تغذیه می‌شد زیرا در سال ۱۷۸۴ برای مدت کوتاهی دریافت پول از این منبع قطع شد و او در وضع مالی دشواری قرار گرفت. [۷۳] آئین فرانک بر پرستش سه‌ خدا استوار است: «خدای خوب»، «برادر بزرگ» و «زن باکره».

خدای خوب یاکوب فرانک همان اتیکه کدیشه (علت نخستین) در مسلک شابتای زوی، است. برادر بزرگ همان خدای اسرائیل است که شابتای زوی و یاکوب فرانک پیامبران اویند. خدای اسرائیل سرانجام یاکوب فرانک را فرستاد و وی با مجسم ساختن پرستش زن، ضلع گمشده این تثلیث، رسالت خود را به پایان برد. [۷۴] پرستش زن بیان عریان همان نمادهایی است که پیش‌تر، در مکتب کابالای اسحاق لوریا، از طریق تبدیل شخینا به نماد مؤنث پدید آمده بود.
برگزاری مناسک جنسی از سوی اعضای فرقه فرانک امری مسلم و قطعی است. مورخین دانشگاه عبری اورشلیم می‌نویسند اعضای این فرقه «در جشن‌های خود به عیاشی‌های جنسی می‌پرداختند.» [۷۵] یکی از مراسم آنان پرستش بانو نام داشت. در این مراسم همسر فرانک، و پس از مرگ او دخترش، اِوا، در برابر پیروانِ مجذوب ظاهر می‌شدند و مورد پرستش قرار می‌گرفتند. فرانک در اواخر عمر شایع کرد که این دختر فرزند نامشروع کاترین کبیر، ملکه مقتدر روسیه، است که به‌طور ناشناس تحت سرپرستی او قرار گرفته. این شایعه چنان رواج یافت که حتی برخی مقامات عالی‌رتبه امپراتوری روسیه نیز آن را باور کردند و گمان بردند که به راستی دختر فرانک از خاندان تزار است. [۷۶]

مرگ یاکوب فرانک

پس از مرگ یاکوب فرانک، یکی از برادرزاده‌های او به‏ نام جونیوس فری رهبری فرقه را به دست داشت. او کمی بعد رهبری فرقه را به اوا فرانک واگذارد و خود به فرانسه رفت. این مقارن با انقلاب فرانسه است. جونیوس فری در کسوت انقلابیون در آمد و به یکی از سران کلوپ ژاکوبن‌ها بدل شد. [۷۷] اوا فرانک تا زمان مرگ (۱۸۱۶) رهبر فرقه فرانک بود.
در سده‌های نوزدهم و بیستم میلادی، فرقه فرانک به صورت یک سازمان سرّی به حیات خود ادامه داد؛ اعضای آن «به ظاهر» به‌طور دقیق آداب کاتولیکی را اجرا می‌کردند و در محل زندگی خود به عنوان مسیحیان مؤمن شناخته می‌شدند. (دائرة‌المعارف یهود تعبیر «به ظاهر» را به کار برده که نشانگر تداوم یهودیت در فرانکیست هاست.) [۷۸] اعضای فرقه، چون دونمه‌های عثمانی، تنها در میان خود ازدواج می‌کردند. بدین‌سان، به ‏نوشته دائرة‌المعارف یهود، «یک شبکه گسترده خانوادگی» از فرانکیست‌ها پدید شد؛ آنان فرزندان‌شان را طبق روش خود پرورش می‌دادند و با تاریخ و سنن فرقه آشنا می‌کردند. اعضای این فرقه، به سانِ ماسون‏‌ها، یکدیگر را «برادر» می‌خوانند. [۷۹] فرانکیست‌های لهستان، مانند دونمه‌های عثمانی، در دوران بی‌ثباتی سیاسی این کشور از موقعیت بهره جستند و برخی از آنان عناوین اشرافی برای خود به دست آوردند. [۸۰] برخی از خانواده‌های فرانکیست مقیم امپراتوری اتریش نیز به صفوف اشرافیت اتریش راه یافتند. [۸۱] در سده نوزدهم بسیاری از آنان به مقامات عالی سیاسی لهستان رسیدند. سازمان سرّی فرانکیست‌ لهستان با دونمه‌های عثمانی رابطه نزدیک داشت. [۸۲] کانون دیگر فرقه فرانک در شهر ورشو (چکسلواکی) بود. فرانکیست‌ها در این شهر به احداث کارخانه‌های متعدد دست زدند و در سازمان‏‌های ماسونی آن تکاپویی گسترده داشتند. [۸۳] در سال‏های ۱۸۴۸-۱۸۴۹ تعداد زیادی از خانواده‌های فرانکیست به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کردند. به‏ نوشته دائرة‌المعارف یهود، حتی تا به امروز نیز برخی از اعضای فرقه فرانک تصویر مینیاتور اوا فرانک، دختر یاکوب، را به گردن خود می‌آویزند. [۸۴]

فیلیپ برگ و احیای فرقه کابالا

چند سال پیش، پل اسکات در روزنامه دیلی میل [۸۵] گزارشی از پیوستن مدونا به فرقه کابالا ارائه داد و از این طریق بود که من با داستان عجیب احیای فرقه کابالا و آغاز موج گسترش سریع آن آشنا شدم.
بنیان‌گذار و رهبر این فرقه، که امروزه عملاً بر هالیوود حکومت می‌کند، یک یهودی 75 ساله به‌نام فیوال گروبرگر [۸۶] است. او ۴۴ سال پیش نام خود را به فیلیپ برگ [۸۷] تغییر داد و به کمک معشوقه سابق و همسر امروزش، کارن، سازمانی به‌نام مرکز آموزش کابالا [۸۸] تأسیس کرد و خود را رهبر طریقت کابالا خواند. برگ از کارن دارای دو پسر است: یهودا (۳۲ ساله) و مایکل (۳۰ ساله). کارن کتاب‌هایی در زمینه کابالا می‌نویسد و خزانه‌دار و مسئول امور مالی فرقه است. یهودا و مایکل نیز در اداره سازمان کابالا به پدر کمک می‌کنند.
فیلیپ برگ کمتر در محافل ظاهر می‌شود و عکس‌های اندکی از او وجود دارد. پیشینه او نیز در هاله‌ای از ابهام است. پل اسکات می‌نویسد: من کشف کردم که فیلیپ برگ قبل از ازدواج با کارن زن داشت و حداقل هشت فرزند. همسر اوّل برگ زنی به شدت مذهبی بود به‌نام ریزکا که شش ماه پیش درگذشت. ولی در زندگینامه رسمی فیلیپ برگ درباره ازدواج اوّل او مطلبی دیده نمی‌شود. برگ ادعا می‌کند که از موطنش، نیویورک، برای آموختن کابالا از ربی یهودا براندوین به اسرائیل رفت. براندوین، که دایی همسر اوّل برگ بود، به عنوان یکی از برجسته‌ترین استادان کابالا شناخته می‌شد. ولی پسر براندوین ارتباط استادی و شاگردی برگ با پدرش را تکذیب می‌کند. پل اسکات می‌افزاید: برخلاف این ادعا، برگ نه با انگیزه‌های معنوی بلکه با مقاصد مالی به اورشلیم رفت. آوراهام گروبرگر، یکی از پسران فیلیپ برگ از همسر اوّل، می‌گوید: «پدرم فروشنده بیمه بود و برای این کار به اورشلیم سفر کرد.»

فیلیپ برگ

فیلیپ برگ برای اوّلین بار در سال ۱۹۶۹ دفتر فرقه خود را در اورشلیم (بیت‌المقدس) گشود و سپس کار خود را در لس‌آنجلس ادامه داد. دفتر مرکزی فرقه در بلوار رابرتسون، واقع در جنوب شهر بورلی هیلز [۸۹] (در حومه لس‌آنجلس و در نزدیکی هالیوود)، واقع است. این رهبر «خودخوانده» فرقه کابالا فعالیت خود را بر هالیوود متمرکز کرد، در چند سال اخیر از طریق جلب هنرپیشگان و ستاره‌های هالیوود و مشاهیر هنر غرب به شهرت و ثروت و قدرت فراوان دست یافت، خانه‌های اعیانی در لس‌آنجلس و مانهاتان خرید و شیوه زندگی پرخرجی را در پیش گرفت. امروزه، شبکه فرقه برگ از توکیو تا لندن و بوئنوس‌آیرس گسترده است و این سازمان دارای چهل دفتر در سراسر جهان است. در سال ۲۰۰۲ دارایی فرقه برگ حدود ۲۳ میلیون دلار تخمین زده می‌شد ولی در سال ۲۰۰۳ تنها در لس‌آنجلس ۲۶ میلیون دلار ثروت داشت. فرقه کابالا ادعا می‌کند که دارای سه میلیون عضو است.
سازمان برگ خود را «فرا دینی» می‌خواند و مدعی است که کابالا «فراتر از دین، نژاد، جغرافیا، و زبان است» [۹۰] و با این تعبیر درهای خود را به روی همگان گشوده است. اعضای فرقه، فیلیپ برگ را «راو» می‌خوانند. «راو» همان «رب» یا «ربای» یا «ربی» است که به حاخام‌های بزرگ یهودی اطلاق می‌شود. فرقه کابالا، علاوه بر دریافت کمک‌های کلان از اعضای ثروتمندش، از روش‌های خاصی برای کسب درآمد از سایر اعضا بهره می‌جوید: آب معدنی معمولی را، که در کانادا برای فرقه فوق و با نام آب کابالا تهیه می‌شود، به قیمت هر بطری ۸ دلار می‌فروشد. کابالیست‌های مدرن معتقدند که این آب دارای «انرژی مثبت» است و بیماری سرطان را مداوا می‌کند. فرقه برگ نمادی به‌نام چشم شیطان تهیه کرده که هر عدد ۲۶ دلار فروخته می‌شود. پیروان برگ معتقدند که این نماد چشم شیطان را کور می‌کند. کتاب‌های کابالی نیز به قیمت گزاف عرضه می‌شود. برای مثال، هر دوره کتاب زهر، که در بسیاری از کتابفروشی‌ها به قیمت زیر یکصد دلار موجود است، در فرقه برگ ۴۳۰ دلار است.

فعالیت فرقه کابالای برگ در چند سال اخیر به‌ناگاه اوج گرفته و با اعلام پیوستن مدونا به این فرقه در رسانه‌ها بازتاب جنجالی داشته است. این جنجال واکنش برخی حاخام‌های سنت‌گرای یهودی را برانگیخته است. ربی یاکوب ایمانوئل شاخت [۹۱] حاخام یهودی و متخصص کابالا، می‌گوید: مدونا جذب خرافات شده است نه کابالا. چشم شیطان، که نماد آن را فرقه برگ توزیع می‌کنند، در شرک کهن رومی (پاگانیسم) ریشه دارد و آب کابالا هیچ ارزشی ندارد. ربی باری مارکوز [۹۲] از کنیسه مرکزی لندن، [۹۳] نیز علیه فرقه برگ سخن گفته و او را شیادی نامیده که در پی سودجویی است. و مهم‌تر از همه، ربی اسحاق کدوری، حاخام سرشناس بیت‌المقدس، فرقه برگ و رهبر آن را محکوم کرده و او را شیادی خوانده که پیروانش را شستشوی مغزی می‌دهد.
ولی واقعیات نشان می‌دهد که برگ تنها نیست. کانون‌ها و رسانه‌های مقتدری در پی ترویج فرقه او هستند و مقالات جذاب و جانبدارانه‌ درباره‌اش می‌نویسند. «کابالا هالیوود را فرا گرفته است» عنوانی است که این روزها به چشم می‌خورد. در میان حاخام‌های یهودی نیز کسانی هستند که از برگ و فرقه او حمایت می‌کنند. ربی پیناس گیلر [۹۴] استاد کابالا در دانشگاه یهودیت لس‌آنجلس، [۹۵] می‌گوید: «اینجا آمریکاست و ما از آزادی دین برخورداریم. به عنوان یک استاد کابالا من تلاش برگ را ارج می‌نهم زیرا او کابالای رازآمیز را به عموم معرفی کرد.» [۹۶] تایمز لندن نیز گزارش مفصلی درباره پیوستن مدونا به فرقه کابالا منتشر کرد. [۹۷] گزارش تایمز همدلانه است و تبلیغ به‌سود فرقه برگ به‌شمار می‌رود. به‌نوشته تایمز، در جشن یهودی پوریم که اخیراً در دفتر مرکزی فرقه کابالا برگزار شد، صدها تن از مشاهیر لس‌آنجلس و هالیوود حضور داشتند. یکی از مهم‌ترین این افراد مدونا است، او ۵ میلیون دلار به فرقه کابالا کمک مالی کرده است.

madonna ، مدونا

در ۱۸ ژوئن ۲۰۰۴ سی. ان. ان. نیز از عضویت رسمی مدونا در فرقه کابالا خبر داد و نوشت که مدونا در جشن اخیر پوریم، که در دفتر فرقه برگ برگزار شد، به یاد ملکه اسطوره‌ای یهودی، استر نام گرفته و اعلام کرده که از این پس او را استر بخوانند. [۹۸] مدونا به یک خانواده کاتولیک تعلق دارد.

پایان سخن

در جایی گفتم که مدونا تنها یک خواننده نیست، یک نماد فرهنگی است. اکنون باید بیفزایم، مدونا نماد هرزگی جنسی مدرن نیز هست. زمانی از او درباره اوّلین تجربه جنسی‌اش پرسیدند و پاسخ داد: با برادرم بود!!! این همان فرهنگی است که فرقه فرانک از نیمه دوّم سده هیجدهم در پی ترویج آن بود.

من در سال ۱۳۷۶ به پژوهش در زمینه کابالیسم علاقمند شدم و حاصل تلاشم در جلد دوّم زرسالاران (۱۳۷۷) عرضه شد. در آن زمان هرگز تصوّر نمی‌کردم که روزی احیاء کابالیسم را به عنوان یک طریقت امروزی و مدرن شاهد باشم. و فراتر از آن هیچ مکانیسم مؤثری را نمی‌توانستم برای ترویج و گسترش سریع کابالیسم در میان جوانان متعلق به همه فرهنگ‌ها بپندارم. تصوّر می‌کردم که این‌گونه پدیده‌ها به تاریخ تعلق دارند. ولی امروزه می‌بینم که اسطوره‌ها جان می‌گیرند و روح شابتای زوی و یاکوب و اوا فرانک را در کالبدی جدید عرضه می‌کنند. ولی در آن زمان به پیوند میان ترویج مناسک جنسی در رسانه‌های جدید با مناسک مشابه در فرقه‌های دونمه و فرانک توجه کردم و نوشتم:
احیای میراث فرقه‌گرایی جنسی شابتای زوی و یاکوب فرانک را در فرهنگ نوینی که به ‏وسیله رسانه‌های غربی ترویج می‌شود به روشنی می‌توان دید. مناسک آمیخته با رفتارهای جنسی و مصرف مواد مخدر و موسیقی تهییج‌کننده رفتار رایج در میان نسل جوان امروزین غرب است. اینک، مراسم بی‌پروای گروه‌های کوچک دونمه و فرانکیست به کمک رسانه‌های نوین ارتباطی به یک پدیده انبوه و جهانی بدل شده است. هزاران جوان گرد می‌آیند، همان آداب و مناسک را برگزار می‌کنند و رسانه‌های تصویری جوانان سراسر جهان را به پیروی از این الگو فرامی‌خوانند. رقص جنسی موسوم به لمبادا (رقص بره)، که در سال‌های اخیر از طریق وسایل ارتباط جمعی غرب ترویج می‌شود، نشانی آشکار از مناسک جنسی دونمه‌های ترکیه در جشن لمب را بر خود دارد. مایکل جکسون، «سلطان رپ»، سیاه پوستی که با عمل جراحی چهره خود را به سفید بدل ساخته – موجودی دوجنسی که در نقش ‏های مختلف ظاهر می‌شود و مشخص نیست زن است یا مرد – از نمادهای فرهنگ فرانکیست‌های جدید است؛ آئینی شیطانی که تخدیر جنسی و روانی بنیاد آن را می‌سازد. امروزه، این گرایش به اوج بی‌پروایی خود رسیده است. وارثین شابتای زوی و یاکوب فرانک در قالب گروه‌هایی چون متالیکا آشکارا پرستش شیطان و همجنس‌گرایی را ترویج می‌کنند و با ساخت و پخش سریال‌های تلویزیونی و فیلم‌های سینمایی روابط جنسی زن با زن و مرد با مرد را به ایستار متعارف اخلاقی و هنجار عادی فرهنگی بدل می‌سازند. تداوم این میراث تصادفی نیست. در آینده خواهیم دید که مروجین این آئین‌ در جهان امروز از تبار همان فرقه‌سازان سده‌های هفدهم و هیجدهم میلادی‌اند؛ همان کانون‏ هایی سرمایه عظیم خود را در ترویج این فرهنگ به کار گرفته‌اند که پیش‌تر شابتای زوی و ناتان غزه‌ای و یاکوب فرانک، و ده‏ها فرقه‌ساز دیگر، را به روی صحنه بردند. [۹۹]

نویسنده: استاد عبدالله شهبازی

لینک سه قسمت این مقاله:

قسمت اول  ؛  قسمت دوم  ؛  قسمت سوم

پی‌نوشت‌ها:

۶۵.  ibid, vol. 7, pp. 55-58.
66.  ibid, vol. 14, p. 1252.
67.  ibid, vol. 7, p. 68.
68.  ibid, p. 65.
69.  ibid, p. 58.
70.  ibid, pp. 65-66.
71.  ibid, p. 67.
72.  ibid.
73.  ibid.
74.  ibid, vol. 14, p. 1252.
75.  Ben-Sasson, ibid, p. 768.
76.  Judaica, vol. 7, pp. 67-68.
77.  ibid, p. 68.
78.  ibid, vol. 7, p. 66.
79.  ibid, p. 69.
80.  ibid, p. 66.
81.  ibid, p. 68.
82.  ibid, p. 71.
83.  ibid, p. 68.
84.  ibid, p. 71.
85.  Paul Scott, “Truth about the Madonna cult”, Daily Mail, Saturday, May 22, 2004, pp. 32-33.
86.  Feivel Gruberger
87.  Philip Berg
88.  Kabbalah Learning Center (KLC)
89.  Beverly Hills
90.  “Kabbalah in Kalamazoo”, The Jewish Week, Jun, 22, 2004.
91.  Rabbi Jacob Immanuel Schochet
92.  Rabbi Barry Marcus
93.  Central London Synagogue
94.  Rabbi Pinchas Giller
95.  University of Judaism
96.  The Jerusalem Report, July 25, 1996;
“Hollywood Style of Kabbalah is A Cult — Say Experts”, June 7, 2004,
http://www.nationalenquirer.com/stories/feature.cfm?instanceid=61848
97. “How Hollywood is Falling for the Kabbalah Promise of Eternal Life”, The Times, Wednesday, 9 June 2004, pp. 4-5.
98. “Madonna reinvents herself as Esther”, Friday, June 18, 2004, CNN.com

۹۹.  زرسالاران، ج ۲، صص ۳۵۶-۳۵۷.

…..

اندیشکده مطالعات یهود در پیام‌رسان‌ها:

پیام رسان ایتاپیام رسان بلهپیام رسان سروشپیام رسان روبیکا

همچنین ببینید

معناشناسی درخت در عرفان کابالا

معناشناسی درخت در عرفان کابالا

درخت در کابالا و فرقه‌های پاگانیستی جایگاهی مقدس دارد. هستی‌شناسی کابالا و اسطوره‌شناسی یهود بصورت سمبلیک در درختواره‌ای بنام «درخت حیات» معرفی می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار + 17 =