واژه یهودی مشترک لفظی میان دو معناست:
الف) پیرو دین یهود ب) وابسته به نژاد یهود (۱)
توجه به این تقسیم از آن جهت ضروری است که باید حریم پیروان آیین موسوی را از آن چه دامن یک مشت نژادپرستان تنگنظر و مدعی یهودیت را آلوده است، مبرّا سازیم.
سران صهیونسیم همواره از یهودیت به عنوان یک ابزار، برای تحقّق اهداف نژادپرستانه خویش بهره برده و حتّی گاه از اظهار الحاد و بیدینی نیز ابایی نداشتهاند.
ماکس نور داو از برجستهترین چهرههای نژادپرست صهیونسیم و دوست بسیار نزدیک هرتزل با سخنان قاطع و صریح خود، تأکید کرده است: «یهودیت، دین نیست، بلکه تنها مسئلهی خون و نژاد است.» (۲)
وی که آشکارا به کفر تظاهر میکرد، تورات را به عنوان یک فلسفه، کودکانه خواند و به عنوان یک نظام اخلاقی، چِندش آور شمرد و کتاب دولت یهودی هرتزل را همسنگ کتاب مقدّس قرار داد.
لویس براندیس رهبر صهیونیستهای آمریکا، در سخنرانی خود به سال ۱۹۱۵ اظهار داشت: «یهودیت، مسئله تعلّق خونی است.» (۳)
خود هرتزل بنیان گذار صهیونیسم سیاسی نیز، به خاخام بزرگ پاریس، آشکارا اعلام کرد: «من در طرح خود، هرگز از هیچکدام از تعالیم دینی فرمان نمیبرم.»
و در پاسخ به این پرسش که رابطهات با تورات چگونه است؟ گفت: «من اندیشمندی آزادم».
همچنان که مصوّبات نخستین کنفرانس صهیونسیتی (بال- ۱۸۹۷) به ریاست تئودور هرتزل نیز فاقد هرگونه اشاره به دیانت یهودی بود.
ولادیمیر ژابوتینسکی (۱۸۸۰-۱۹۴۰)، چهره سرشناس دیگر صهیونیسم، میگفت: «من بنّایی هستم که در ساخت مبعد جدید برای پروردگارم که نامش ملت یهود است، شرکت کردهام.» (۴)
اینگونه اظهارات آشکار ملحدانه را در بیانات دیگر رهبران سیاسی صهیونیسم، همچون پینسکر، کلاتزکین، حاییم وایزمن، ناحوم گلدمن، بن گوریون و… به فراوانی میتوان یافت.
به همین دلیل است که احد هاعام معلّم روحی وایزمن گفته است:
«بیشتر شخصیّتهای بزرگ ما که به لحاظ تحصیلات علمی و جایگاه اجتماعی، شایستهی زمامداری در دولت یهودند، واقعاً از روح دیانت یهودی بیبهرهاند.» (۵)
لائیک بودن دولت مردان رژیم صهیونیستی، موجب شده است که وابستگی نژادی در نظر آنان، بسی مهمتر از اعتقادات دینی رقم بخورد. از نگاه این نژادپرستان، یک یهودی هر قدر که از اصل دیانت یهود فاصله بگیرد، هرگز از قالب یهودی بودن خود خارج نمیشود.
دیوید دیوک عضو اسبق کنگرهی آمریکا، در این مورد مینویسد:
«شرط پذیرش مهاجر یهودی به اسرائیل، داشتن التزام دینی و باورهای یهودی نیست. مهاجر میتواند بیدین و یا مثلاً رسماً کمونیست باشد. اینها مهم نیست، تنها باید معلوم باشد که او از تیرهی یهودیان است.» (۶)
دیوک در جای دیگری از کتاب خود میگوید:
«دستکم سه چهارم یهودیان و اسرائیلیان، اعتقادی به خدا ندارند (و بیدینند).» (۷)
این مدّعیان یهودیت، آیین یهود و زبان عبری را تنها به عنوان حلقة الوصل و عامل وحدت میان یهودیان سراسر جهان برگزیدهاند.
در توضیح جملهی اخیر باید گفت:
نظر به این که یهودیان در طول تاریخ، به عنوان یک اقلیت وابسته به جامعهی اکثریت، در سراسر جهان پراکنده بودهاند، قهراً نمیتوانستهاند از تأثیرات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جامعهی میزبان، برکنار باشند.
گرچه آنان با اعتقاد به برتری نژادی و ممتاز بودن از دیگر اقوام و ملل و با اتّصاف به ویژگی درونگرایی و ایجاد یک جامعهی بسته، میکوشیدهاند از امتزاج و اختلاط با جامعهی اکثریت بپرهیزند، امّا هرگز نمیتوانستهاند از این تأثیرات، به طور کلی بر کنار باشند. چنانکه یهودیان سیاهپوست فلاشا و یهودیان هلند، فرانسه، هند، مراکش، ایران، ترکیه، روسیه و… از جهات بسیاری با یکدیگر متفاوتند. هر یک تاریخی جدا و زبان، آداب و رسوم و فرهنگی گوناگون دارند.
روشن است که مهاجرت یهودیانی اینچنین، به سرزمینی چون فلسطین اشغالی و ایجاد یک تشکّل انسانی مونتاژ شده، نمیتواند موجبات تشکیل یک ملت واحد را به معنای صحیح کلمه فراهم آورد.
این امر، از معضلات پیچیده و مشکلات اساسی رژیم صهیونیستی است که با همهی برنامههای آموزشی ویژهای که در مدارس و هم از طریق رسانهها برای عموم، به منظور همسانسازی فرهنگ افراد جامعه، انجام میگیرد، هنوز پس از گذشت قریب شش دهه، موفق به حلّ آن نشده است.
خاستگاه این مشکل آنجاست که اسرائیل، یهودیانِ مهاجرِ حدودِ یکصد کشور جهان را در خود جای داده است. از سفیدپوستان شمال اروپا تا سیاهپوستان هند و آفریقا، همه اعضای این جامعهاند.
این تنوّع فرهنگ، ملّیت، رنگ و زبان که در صدها روستا و شهر و شهرک صهیونیستنشین، ظهور و بروز دارد، در هیچ نقطهای از جهان، با محدودهای اینچنین و جمعیّتی کمتر از چهار میلیون نفر، قابل مشاهده نیست. از این روست که، اخبار رادیو اسرائیل، نه تنها به زبان عبری و عربی که به انگلیسی، فرانسه، اسپانیولی، یدیشی، آلمانی، روسی و… نیز پخش میشود.
این یهودیان جامعه اسرائیلی، از حقوق و امتیازات واحد برخوردار نیستند؛ بلکه به لحاظ مبدأ مهاجرت و فرهنگی که حامل آنند، طبقهبندی میشوند.
در این طبقهبندی، یهودیان آفریقایی و عربی در پایینترین پلکان جای گرفتهاند و از بسیاری امتیازات و امکاناتی که یهودیان اشکناز (اروپایی و غربی) برخوردارند، محرومند.
لورنس مایر مینویسد:
«جامعه اسرائیل با یک خط مستقیم، به دو بخش کاملاً مجزّا تقسیم شده است. بخش نخست، اسرائیل غربی است که ثروتمند، متخصّص و مسلّط بر دستگاههای اجرایی رژیم است. بخش دوم، اسرائیل شرقی است که فقیر و محروم بوده و از تخصّصی برخوردار نیست. اکثریت شهروندان اسرائیلی از این دستهاند.» (۸)
باری، ناگفته پیداست که در جامعه متشتّت و پراکندهای اینچنین، دستیابی به یک نظام منسجم، مستلزم تکیه و تأکید بر برخی عناصر وحدت زاست.
به همین جهت، رهبران لائیک اسرائیل، به منظور حل این بحران، بر دو عنصر دین یهود و زبان عبری (۹) به عنوان عامل وحدت یهودیان، تکیه و تأکید میکنند. بهویژه که اصولاً سخنگفتن از یک مجموعهی واحد انسانی در جهان به نام نژاد یهود امری مهمل و بیمعناست.
انبوه تبلیغات صهیونیستی ادّعا دارد که یهودیان امروز دارای نژادی ناب بوده و همه از نسل فرزندان یعقوب و عبرانیان باستانند؛ ولی ادلّهی متقن و شواهد روشن تاریخی، این ادّعا را مردود میشمارد.
مثلاً ترکان سواحل دریای خزر در سدهی هشتم میلادی، به دنبال یهودی شدن فرمانروای خود، به دین یهود در آمدند، (۱۰) و بسیاری از اعراب یمن یهودی شدند و یهودیان فلاشا از سیاهپوستان بودند و نیز یهودیان هندی تفاوت چندانی با سیکها ندارند و برخی از مردم چین نیز آیین یهود را گردن نهادند… از این رو، اختلاط و امتزاج یهود با دیگر اقوام و ملل، امری مسلّم و قطعی است که بوقهای تبلیغات صهیونیسم و هزینهی میلیونها دلار، قادر به کتمان آن نیست.
هرتزل، خود شیفتهی تئوری نژادی بود و یهودیان را دارای وحدت نژادی میدانست؛ امّا دوست وی، اسرائیل زانگویل (Israel Zangwill 1864-۱۹۲۶) داستاننویس انگلیسی و رهبر صهیونیست یهودی، مانند سیاهپوستان، بینیِ بزرگ و موهای مشکی فِر داشت. به گفتهی خودِ هرتزل، یک نگاه به وی برای ردِّ هرگونه نگرش نژادی به یهودیان کافی بود. (۱۱)
هماینک بسیاری از سازمانهای یهودی در سراسر جهان که نگاه دینی محض و مجرّد از صبغهی سیاسی به دین خود دارند، بر ضدّ صهیونیسم به فعّالیت میپردازند. یکی از مهمترین این سازمانها، انجمن آمریکایی یهودی (۱۲) در ایالات متحده است که نژاد و دین را دو مقولهی جدا از یکدیگر میشناسد و معتقد است که هیچ یهودی و یا گروهی نباید به نام یهودیان آمریکا سخن بگوید. اسرائیل نیز تنها میهن ساکنان آن است، نه آنچنان که سران رژیم صهیونیستی، اصرار و تأکید میورزند، وطن همهی یهودیان جهان!
از سوی دیگر، ما شاهد بسیاری از چهرههای فرهیختهی یهودی هستیم که با روشنبینی و آزادگی و با وجدانی بیدار، رو در روی سیاستهای بیرحمانه و خشونتبار رژیم صهیونیستی ایستادگی میکنند و غرامت و تاوان مخالفتهای خود را نیز با هر بهایی میپردازند.
در این مورد، نامهای یهودیان برجستهای چون دکتر اسرائیل شاهاک، حاخام المربرگر، خانم فیلیسیا لانگر (قاضی اسرائیلی و نماینده سابق پارلمان اسرائیل)، خانم شلیمت آلونی، اوری افنیوی، آلفرد لیلنتال، نوام چامسکی و… که در سخنان و آثار خود، صهیونیسم را به محاکمه کشانده و رفتارهای تجاوزکارانهی رژیم صهیونیستی را محکوم میسازند، شایان یادآوری است.
برای نمونه، اندک تأمّلی بر روی دو نفر نخست، خالی از بهره نیست.
اسرائیل شاهاک، استاد شیمی آلی دانشگاه عبری قدس بود که به علت مواضع ضد صهیونیستی، از آن دانشگاه اخراج شد. وی در مقالهای که با عنوان «من اسرائیل را محکوم میکنم» گفته است:
«من معتقدم که اشغال فلسطین به دست اسرائیل، تنها یک رفتار ضد لیبرالیستی نیست، بلکه یک حرکت قساوت بار و وحشی و نابودکننده در عصر حاضر است. نخستین اقدام دولت صهیونیستی، حملهی بیرحمانهای بود که طی آن فلسطینیان را از سرزمین پدرانشان بیرون راندند. آنان به ملتی که در این سرزمین به دنیا آمده و همواره در آن زیسته است، اجازه ندادند که بدان بازگردد و در خاک آن زندگی کند؛ امّا به یک هلندی یهودی اجازه میدهند به قدس وارد شود و در یک دستگاه آپارتمان اشرافی اهدایی زندگی نماید. در چنین شرایطی واقعاً طبیعی است که این عرب مظلوم، به هر شکل ممکن، پا در رکاب مبارزه زند تا حقوق تضییع شدهی خود را بازپس گیرد. بهویژه که اسرائیل، مقررات کنوانسیون ژنو را درباره اسرای جنگی و ساکنان سرزمین اشغالی به راحتی نادیده میگیرد و زیر پا میگذارد…» (۱۳)
امّا خاخام المربرگر، نویسنده برجسته یهودی، با شهامت و اندیشهای آزاد، دانش و عمر خود را در مبارزه با صهیونیسم صرف کرد.
او در سال ۱۹۵۵ از خاورمیانه دیدار کرد و طی نامهای از قدس، در زمینهی فقر و بینوایی ناشی از اقدامات صهیونیسم، مطالبی نگاشت و در آن متذکر شد:
«من از این که یهودی هستم، عمیقاً احساس خواری و شرمندگی میکنم. اسرائیل به خود یهودیان هم ستم روا میدارد.» (۱۴)
روزنامه اسرائیلی عل همشمار در شماره مورّخ ۹ /۳/ ۱۹۷۶، اظهارات و نظریّات موشه هیرش، خاخام یهودی را منتشر کرد. وی معتقد به یک دولت دموکراتیک در فلسطین است که مسلمانان، مسیحیان و یهودیان، به صورت عادلانه و بدون تبعیض نژادی، در آن سهیم باشند.
نامبرده و همفکرانش، خود را پناهندگان یهودی به فلسطین مینامند و دولت صهیونیستی را به رسمیت نمیشناسند و حتی بسیاری از ایشان، پارچهنوشتههایی را بر سر در منازل خویش نصب کردهاند که به زبانهای عربی، عبری و انگلیسی، بر آن نوشته شده است: یهودی، و نه صهیونیست. (۱۵)
با توجه به آنچه بیان شد، باید گفت: با آنکه صهیونیستها میکوشند تا بر این اصل کاذب تأکید کنند که «هر یهودی صهیونیست است، امّا لازم نیست که هر صهیونیستی یهودی باشد»؛ وجود سازمانهای یهودیِ ضدِّ صهیونیستی و شخصیّتهای برجستهی یهودیِ مخالفِ صهیونیسم، بخش نخست این اصل را نقض کرده و نشان میدهد که میان دو مفهوم کلی یهودی و صهیونیسم، اصطلاحاً رابطهی عموم و خصوص من وجه برقرار است؛ یعنی تنها میتوان گفت: بعضی یهودیان صهیونیست، و برخی صهیونیستها، یهودیاند. بنابراین، هیچ ونه تلازمی میان یهودیت و صهیونیسم وجود ندارد.
امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی، با دقّت و درایت، بارها میان دو مقولهی یهود و صهیونیسم تفکیک قائل شده و حساب آنها را از یکدیگر جدا کرد. ایشان در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۵۸ ش، در دیدار اعضای جامعهی کلیمیان ایران با ایشان در قم، فرمود:
«ما حساب جامعه یهود را از حساب صهیونیزم و صهیونیستها جدا میدانیم. آنها جزء اهل مذهب اصلاً نیستند…»
ایشان در همین سخنرانی بار دیگر تأکید میکند:
«ما میدانیم که حساب جامعهی یهود غیر حساب جامعهی آنهاست و ما با آنها مخالف هستیم و مخالفتمان برای این است که آنها با همهی ادیان مخالف هستند و آنها یهودی نیستند. آنها یک مردم سیاسی هستند که به اسم یهودی یک کارهایی را میکنند و یهودیها هم از آنها متنفّر هستند…» (۱۶)
امام خمینی یک بار دیگر در هفدهم آبان ماه همان سال، در مصاحبه با خبرنگاران آلمانی در قم، آشکارا اعلام کرد: «یهودیها حسابشان از صهیونیستها جداست…» (۱۷)
نکتهی دیگری که پیش از به پایان بردن این مقال، شایان یادآوری است، اینکه اقلیّت یهود در دو حوزه اروپایی و اسلامی، دو سرنوشت متمایز و مختلف داشته است؛ در آنجا همه تحقیر، آزار، فشار و شکنجه بود و در اینجا (به عنوان اهل کتاب و ذمّی) سراسر مهر، نوازش، عزّت و آزادی.
آنچه از ویژگیهای منفی و رذایل اخلاقیِ قوم یهود، یاد میشود ناظر بر یهودیانی است که نه به عنوان پیروان دین و آیین موسوی، بلکه در اصطلاح به منزلهی نژادی به همین نام، آنهم در کشورهای اروپایی، منشأ انجام رفتارهای ناهنجار و نفرتبار بودهاند.
اگر در سدههای میانی، یهودیان اروپا برای حفظ جان و مال خویش، و احساس امنیّت در برابر اذیّت و آزار جامعهی اکثریت، ناچار بودند که در محلههای تنگ و تاریک و آلودهی گتو در نهایت تلخی و سختی، روزگار بگذرانند، در سراسر کشورهای اسلامی، هرگز به درون دخمههای گتو نخزیدند؛ چرا که در غایت آرامش و امنیّت، با مسلمانان همزیستی مسالمتآمیز داشتند و آزادانه در معبدهای فراوانی که در شهرها بنا کرده بودند، به انجام مناسک دینی خویش میپرداختند. سلیمان بن جبرول و موسی بن میمون، دو فیلسوف یهودی بودند که در همین محیط نشو و نما یافتند و آثاری از خویش بر جای گذاردند.
تا پیش از تشکیل رژیم صهیونیستی، بخش قابل توجّهی از بازار شهرهای بزرگ اسلامی مانند بغداد، قاهره، دمشق و… در حیطهی اقتدار و قبضهی فعّالیت این طایفه بود و سرمایههای کلان جامعه، احیاناً در دستان ایشان میگشت.
فضای کار و فعالیت چنان برای اقلیت یهود در این کشورها فراهم بود که در سدههای گذشته، و نیز در دوران معاصر، بسیاری از آنان به مقامات حساس دولتی ارتقا یافتند و گاه به مقام وزارت نیز رسیدند.
به موجب این سوابق تاریخی، به روشنی میتوان اذعان کرد که وضعیت و سرنوشت اقلیت یهود در کشورهای اسلامی، جدای از وضع ایشان در بلاد غرب بوده است.
از اینرو، مباحثی که دربارهی منفور بودن قوم یهود و ویژگیهای شوم و زشت ایشان صورت می یرد، اوّلاً، ناظر بر یهودیان اروپاست و ثانیاً، از یهودیان نه به عنوان پیروان یک دین، (۱۸) بلکه وابستگان به نژادی ویژه سخن میگوید.
پینوشتها:
1. اصولاً انتساب یهودیان جهان به نژادی واحد، امری موهوم بوده و هر گونه برقراری پیوند میان ایشان با قوم بنی اسرائیل، ادّعایی بی اساس و گزاف است؛ ولی در این مقام، تعبیر «نژاد یهود» با تسامح، از اصطلاح جعلی صهیونیست ها عاریت است.
2. عبدالوهاب المسیری، صهیونیسم، ترجمه ی لواء رودباری، ص۸۳.
3. به موجب همین نگرش صهیونیستی و رفتارهای نژاد پرستانه رژیم اشغالگر، مجمع عمومی سازمان ملل، در دهم نوامبر ۱۹۷۵/م طی قطعنامه ی شماره ی (۳۰) ۲۲۷۹ خود، اعلام کرد: «صهیونیسم، یکی از انواع نژاد پرستی و تبعیض نژادی است».
4. عبدالوهاب المسیری، صهیونیسم، ترجمه ی لواء رودباری ص۵۹.
5. جودت السعد، الشخصیه الیهودیه عبرالتاریخ، ص۱۰۳.
6. دیوید دیوک، الصحوه، النفوذ الیهودی فی الولایات المتحدة الامرکیه، تعریب ابراهیم یحیی الشهابی، ص۷۲-۷۳.
7. همان، ص۳۱۹.
به ظاهر پدیده ی بی دینی در میان یهودیان ایالات متحده، آشکارتر از سایر کشورهاست. به موجب بررسی های به عمل آمده، جنبه ی نژادی یهودیت بر بُعد دینی آن، در این کشور غالب است، به گونه ای که وظایف دینی روزهای شنبه را جز ۵% از یهودیان آمریکا، به جای نمی آورند (ر.ک: هنری فورد، الیهودی العالمی، ترجمه ی علی الجوهری، ذیل ص۹۵).
8. لورانس مایر، اسرائیل الآن صوره بلد مضطرب، ترجمه ی مصطفی الرز، ص۱۷۸.
برای آشنایی با طبیعت متضادّ جامعه اسرائیلی، ر.ک: کتاب یاد شده ی بالا و برای دیدن تصویر نسبتاً گویایی از اوضاع یهودیان دسته ی دوم، ر.ک: همان، ص۱۷۷-۱۹۹.
9. زبان عبری تا یک قرن پیش، تنها زبان تورات، تلمود و کنیسه (معبد یهودیان) به شمار می آمد و تنها از سوی رجال دینی در مناسبت های ویژه مذهبی، مورد استفاده قرار می گرفت و از این جهت زبانی متروک و مرده بود. نخستین کسی که برای احیای این زبان همّت گمارد، یک یهودی روسی به نام الیعاذر بیرلمان بود که بعدها به الیعاذر بن یهودا معروف شد. وی در سال ۱۸۸۱/م به فلسطین مهاجرت کرد و همسرش را از سخن گفتن با فرزندانش، جز با زبان عبری باز داشت و از تماس و بازی آنان با سایر کودکان ممانعت به عمل آورد تا سخنی به زبان غیرعبری به گوششان نخورد. وی در این راه، از سوی اقلیّت یهود فلسطین، آزارها و ناملایمات فراوان دید. تا این که در سال ۱۹۰۴/م هم زمان با مرگ هرتزل، بن یهودا، نخستین جلد فرهنگ جدید واژه های زبان عبری را منتشر ساخت و رفته رفته با شکل گیری جنبش صهیونیسم سیاسی، رویکرد به این زبان و استفاده از آن، به عنوان یک ضرورت، مورد توجّه سران صهیونیسم قرار گرفت، به گونه ای که در سال ۱۹۱۶/م، ۴۰% از یهودیان ساکن در فلسطین، به این زبان گفت و گو می کردند. این زبان، سپس زبان رسمی تدریس در «انستیتو تکنولوژی اسرائیل» قرار گرفت و کم کم جای خود را در میان یهودیان گشود. (ر.ک: همان، ص۳۰-۳۱).
10. در یکی از مکاتباتی که میان حسدای بن شبروط، یهودی اندلسی، با یوسف، پادشاه یهودی منطقه خزر صورت گرفت، حسدای از پادشاه پرسید که به کدام یک از قبایل عبری انتساب دارد. شاه خزر در پاسخ گفت: نژاد خزر، ترکی است، نه سامی. از این رو، هیچ پیوندی با فلسطین و اسباط ده گانه و مفقود بنی اسرائیل ندارد (ر.ک: عبدالوهاب المسیری، موسوعه الیهود و الیهودیه و الصهیونیه، ج ۲، ص۱۵۲).
11. عبدالوهاب المسیری، موسوعه الیهود و الیهودیه و الصهیونیه، ج۲، ص۸۵.
12. American Council For Judaism.
13. محمد وجدی بکر الدباغ، الایدیولوجیه الصهیونیه و اسرائیل، ص۱۳۶-۱۳۷.
در ضمن برای دیدن نمونه های بیش تری از یهودیان ضدّ صهیونیسم، ر.ک: همان، ص۱۳۹-۱۵۲.
14. مجید صفا تاج، دانشنامه ی فلسطین، ج۲، ص۳۱۷.
15. سناء عبداللطیف حسین صبری، الجیتو الیهودی، ص۴۲۲.
16. صحیفه ی امام، ج ۷، ص۲۸۹-۲۹۰.
17. همان، ج ۱۱، ص۴.
18. همان گونه که بیگانگی رژیم صهیونیستی در منطقه ی خاورمیانه، نه در یهودی بودن این دولت، بلکه در اشغالگری و نژاد پرستی آن نهفته است.
منبع: احمد کریمیان، یهود و صهیونیسم: تحلیل عناصر قومی، تاریخی و دینی یک فاجعه، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیّة قم)، چاپ دوم ۱۳۸۴.
تنها با یک کلیک به کانال تلگرام اندیشکده مطالعات یهود بپیوندیم: