فیلم مردی در آتش Man on Fire 2004 تا کنون چندین نوبت از تلویزیون پخش شده است. شاید اکنون که مخاطبان بیشتری آن را دیدهاند، فرصت مناسبی باشد برای پرداختن به این فیلم و لایههای زیرین آن که در نسخهی تلویزیون حذف شده بود. مردی در آتش (۲۰۰۴) ساختهی تونی اسکات (Tony Scott) است که بیشترین اعتبار خود را مدیون فروش فیلمهایی مانند تاپ گان (۱۹۸۸) و دشمن ملت (۱۹۹۸) است، و همچنین برادری بهنام ریدلی که بیش از ده فیلم مشهور در کارنامه دارد. این فیلم که توسط یک کارگردان و تهیهکنندهی یهودی ساخته شده است در ورای ظاهر خود مسیحیان و حضرت عیسی (ع) را تمسخر میکند.
* خلاصه داستان
در پی کودکرباییهایی که در مکزیک اتفاق میافتد، ساموئل راموس (با بازی مارک آنتونی) مردی بهنام جان کریسی (با بازی دنزل واشنگتن) را برای محافظت از دختر ۹ سالهاش پیتا (با بازی داکوتا فانینگ) استخدام میکند. کریسی که یک نظامی سابق آمریکایی است در همان روزهای نخستِ شروع کار، قصد خودکشی دارد اما گلوله شلیک نمیشود! کمکم پیتا علاقه به زندگی را در کریسی تقویت میکند. کمی بعد وقتی پیتا ربوده میشود کریسی جانفشانی فوقالعادهای میکند و چند تیر میخورد. پدر پیتا که یک کارخانهدار است حاضر میشود ده میلیون دلار به فدیه آزادی دخترش بپردازد. اما پولها در میانهی راه دزدیده میشوند و نتیجتاً سارقان دختر را میکشند.
کریسی به کمک یک خبرنگار به نام ماریانا (با بازی ریچل تیکوتین) و رابطی که او در پلیس دارد، سرنخهایی بهدست آورده و همهی حلقههای واسطه در این آدمربایی را میکُشد. آنها در یک باند بهنام «برادری» فعالیت میکنند. یکی از آنها پلیس فاسدی است بهنام ویکتور فوئنتس (با بازی عیسی اوچوآ)، همان که پولها را در میانهی راه دزدیده است. او قبل از آنکه به دست کریسی منفجر شود فاش میکند که به جای ۱۰ میلیون، فقط ۲.۵ میلیون دلار در کیسهها بوده است. او جردن کالفوس وکیل خانوادهی راموس را مقصر میداند.
کریسی به سراغ جردن میرود و میبیند که او در خانهاش کشته شده است. سپس به نزد راموس و همسرش میآید و از خیانت راموس پرده برمیدارد. پدر اعتراف میکند که دزدیدن دخترش با نقشهی وکیلشان بوده است. اما چون ماجرا آنطور که او گفته بود پیش نرفت، لذا وی را کشته است. وکیل از این معامله ۲.۵ میلیون و راموس نیز پنج میلیون دلار سود میبرده است. لیسا (با بازی رادا میشل) مادر پیتا، از کریسی میخواهد تا شوهرش را بکشد. آنگاه کریسی همان گلولهی عمل نکردهی خود را به او میدهد و راموس خودش را میکشد.
ماریانا علیرغم تهدید شدن به قتل، تصویر رئیس این باند مشهور که به «صدا» (The Voice) ملقّب است را در روزنامه منتشر میکند. کریسی برادر رئیس را مییابد و با گروگان گرفتن او و خانوادهاش، «صدا» را وادار میکند تا با او معامله کند. صدا خبر میدهد که پیتا زنده است و او میخواهد دختر را در ازای برادر خود و شخصِ کریسی معاوضه کند. کریسی نیز میپذیرد و به همراه لیسا و گروگان به آنجا میرود. پیتا آزاد میشود و به نزد مادرش برمیگردد. کریسی نیز خود را تسلیم کرده و در راه به سبب جراحتهایی که در این چند روز تحمل کرده در صندلی عقب اتومبیل جان میدهد.
* مختصری دربارهی کارگردان و نویسندگان
تونی اسکات (۲۰۱۲-۱۹۴۴) کارگردان و تهیهکنندهی انگلیسی در ۱۶ اوت سال ۲۰۱۲ با پریدن از روی یک پل در کالیفرنیا خودکشی کرد. او کارگردان شانزده فیلم سینمایی بوده که از میان آنها میتوان به این آثار اشاره نمود: تاپ گان (۱۹۸۸)، دشمن ملت (۱۹۹۸)، جاسوس بازی (۲۰۰۱)، گرفتن پلهام ۱۲۳ (۲۰۰۹). تونی همچنین در پنجاه فیلم مختلف به عنوان تهیهکننده فعالیت داشته است.
تونی اسکات (Tony Scott)
فیلیپ نیکُلسون (۲۰۰۵-۱۹۴۰) که این فیلم بر اساس داستانی از او ساخته شده، یک رماننویس انگلیسی است که رمانهایش را با نام مستعار کوئینل (A.J. Quinnell) مینوشت. مردی در آتش (۱۹۸۱) نخستین رمان منتشرهی اوست که دو نوبت برای ساخت فیلم از آن اقتباس شده. نسخهی قبلی مردی در آتش، محصول سال ۱۹۸۷ کشورهای فرانسه و ایتالیا بود. نویسنده در پاسخ به سؤالی جواب داده که ماجرای این رمان در سال ۱۹۷۵ در ایتالیا به وقوع پیوسته است. کریسی در داستان او زنده میماند. لذا او توانست چهار دنباله برای این رمان بنویسد. تا سال ۲۰۰۵ هشت میلیون نسخه از نسخهی اصلی کتاب و ترجمههای آن در جهان به فروش رفته است.
کوئینل همچنین یک رمان ضداسلامی بهنام مهدی (۱۹۸۱) نوشته است که در آن مأموران انگلیسی و آمریکایی بهدنبال یافتن حضرت مهدی (عج) هستند تا از طریق او جلوی بنیادگرایی اسلامی را بگیرند و از قطع نفت کشورهای عربی به اروپا ممانعت کنند. این رمان در اغلب نقدها ضعیف ارزیابی شد.
فیلیپ نیکلسون (کوئینل) نویسنده رمان ضداسلامی «مهدی»
برایان هالگلند نویسندهی فیلمنامهی مردی در آتش، برای نوشتن فیلمهای محرمانه لسآنجلس (۱۹۹۷) برندهی اسکار بهترین فیلمنامه شد و برای فیلمنامهی رودخانهی مرموز (۲۰۰۴) نامزد دریافت این جایزه.
آرنون میلچان (Arnon Milchan) تهیهکنندهی این فیلم، در سال ۱۹۴۴ در فلسطین اشغالی بهدنیا آمد و هماکنون نیز در همانجا اقامت دارد. او که از صهیونیستهای افراطی است سالها به جاسوسی برای دولت متبوعش اشتغال داشت. سپس در سال ۱۹۸۲ یک شرکت فیلمسازی در آمریکا دایر کرد و از سال ۱۹۹۱ نام آن را به ریجنسی (Regency) تغییر داد. او تاکنون تهیهکنندهی بیش از ۱۳۰ فیلم و سریال بوده است.
در اوت سال ۲۰۱۱ کتابی دربارهی میلچان منتشر شد که از فعالیتهای جاسوسی او برای اسرائیل پرده برمیداشت. نویسندهی این کتاب جوزف گلمن است: «محرمانه: زندگی آرنون میلچان مأمور مخفیای که به غول هالیوود تبدیل شد». (۱)
آرنون میلچان در بین بنیامین نتانیاهو و شیمون پرز
* نقد و نظر
رمان مردی در آتش (۱۹۸۱) اولین مرتبه در سال ۱۹۸۷ برای فیلم اقتباس شد. آن نسخه نیز توسط آرنون میلچان تهیه شده بود. قصهی کتاب و نسخهی نخست فیلم، در ایتالیا میگذرد که در آن یک مأمور سابق سازمان سیا بهنام جان کریسی به مقابله با مافیا میرود. ولی در نسخهی اخیر محل وقوع ماجرا به مکزیک انتقال داده شده است.
مردی در آتش (۲۰۰۴) سکانس غیراخلاقی چندانی ندارد که نیازمند به سانسور باشد؛ ولی در عوض پر است از نمادهای مسیحی که در مکزیک و عقاید مسیحیان کاتولیک این کشور نمود و بروز دارد، و این همان چیزهایی است که تماماً از نسخهی پخششده از شبکه سوم سیما حذف شده است.
فیلم، یک جامعهی فاسد با پلیسهایی فاسدتر را تصویر میکند که همهشان مسیحی هستند. کریسی نیز همهی آن مفسدان را میکشد، لکن برای آزاد کردن پیتا در حالیکه برتری با اوست، خودش را به دشمنانش تسلیم میکند!
۱. تمسخر مسیحیان
اما اینها فقط ظاهر ماجرا است و فیلم لایههای عمیقتری نیز دارد. کریسی خسته و تنها وارد شهری در مکزیک میشود و به سراغ دوستش پل ریبورن (با بازی کریستوفر واکن) میرود و از او میپرسد: آیا خداوند ما را میبخشد؟ پاسخ هر دو منفی است. پل به او پیشنهاد میکند تا به نگهداری از فرزند خانوادهی راموس مشغول شود؛ مردی که صاحب یکی از کارخانههای اتومبیلسازی مکزیک است.
بعد از اشتغال، کریسی یک خودکشی ناموفق را از سر میگذراند. با مدیر مدرسه کاتولیک پیتا در مورد جملهای از نامهی پولس به رومیان 12/ ۲۱ صحبت میکند (مغلوب بدی مشو، بلکه بدی را به نیکویی مغلوب ساز)، و معلم متعجب میشود از اینکه کریسی کتاب مقدس را بهخوبی میشناسد. او در خانه کتاب مقدس میخواند. پیتا که به کریسی علاقمند شده، یک گرنبند یهودای مقدس به او هدیه میکند تا بر گردن بیاویزد و محافظ او باشد.
کریسی بعد از دزدیده شدن پیتا، از مجرمان این ماجرا انتقام میگیرد. تقریباً همهی کسانی که در دزدی پیتا دست داشتهاند آدمهایی مذهبی هستند که انواع و اقسام نشانهی صلیب را یا با خودشان حمل میکنند یا در اتومبیل و دیوار خانه آویختهاند. راموس (پدر پیتا) یک محراب عبادت در منزل دارد که چیزی کم از کلیسا ندارد! او نهایتاً وقتی فسادش آشکار میشود در همان محراب خودکشی میکند.
به این ترتیب، فیلم مردی در آتش، مسیحیان و خصوصاً کاتولیکها را واضحاً تمسخر میکند و آنها را مقصّر اصلی در ناامنی و فساد بیرون و درون خانوادهها معرفی میکند.
۲. تمثیل عیسی (ع)
اما این نیز همهی ماجرا نیست. مردی در آتش، چهرهای مسیحگونه از جان کریسی به دست میدهد. در فیلم شباهتهای زیادی میان جان کریسی و مسیح (به قرائت رایج مسیحیان) دیده میشود. او خسته و تنها به شهری وارد میشود، مفسدان را عقوبت میکند و در حالیکه برگ برنده در دست اوست به نحوی غیرطبیعی خود را به دشمنانش تسلیم میکند تا بمیرد!
کریسی عهد جدید و انجیلها را بلد است و از همان ابتدا از گناهان بشر سؤال میکند که آیا خداوند چگونه ما را میبخشد. قصد میکند خودش را بکشد، اما چاشنی گلوله ایراد دارد و اسلحه شلیک نمیکند. در بالای تخت او یک صلیب بر دیوار نصب است و نهایتاً وقتی رئیس باند «برادری» در قبال آزادی پیتا، تسلیم شدن خودِ کریسی را علاوه بر آزادی برادرش که نزد او گروگان است میخواهد، او بهراحتی میپذیرد. کریسی لحظاتی بعد از تسلیم شدن بر اثر کثرت جراحات وارده میمیرد.
نام جان کریسی (John Creasy) تداعیکنندهی عیسی مسیح (Jesus Christ) است. اولاً که هر دو نام (کریسی و کریست)، مشابه هستند. ثانیاً مخفف هر دو نام (JC) است که یکی از علائم رایجی است که به عیسی (ع) اشاره دارد. ثالثاً از آنجا که حروف آغازین نام حضرت یحیی (John) و حضرت عیسی (Jesus) شبیه است و این دو نبی خدا نیز همعصر بودهاند، گاهی فیلمسازان از این قرابتها استفاده میکنند تا از طریق حضرت یحیی به حضرت عیسی (ع) اشاره کنند.
برای نمونه، آرنولد شوارتزنگر در فیلم ترمیناتور ۲ از آینده به زمان حال فرستاده میشود تا از جان کانر (John Connor) بهعنوان منجی عالم بشریت محافظت کند. نام «جان کانر» یادآورندهی نام «عیسی مسیح» است. برای نمونهای دیگر میتوان از فیلم دالان سبز (۱۹۹۹) نام برد که شخصیت جان کافی (John Coffey) در آن فیلم بهعنوان تمثیلی از عیسی (ع) از منظر یهود، طراحی شده است.
«جان کافی» در فیلم دالان سبز / مسیر سبز
میدانیم که یهودیان نهتنها این پیامبر بنیاسرائیل را به نبوّت قبول ندارند، بلکه حتی او را انسان راستگویی نیز نمیدانند. در این فیلم، پل اجکامب (تام هنکس) همچون پیلاطس در انجیلها که عیسی را برای اعدام به او سپردهاند، درصدد آزادی او برمیآید، لکن علیرغم میلش نهایتاً مجبور میشود خودش او را اعدام کند.
۳. چرا کریسی خود را تسلیم میکند؟
در فیلم مردی در آتش، تسلیم شدنِ کریسی به رئیس تبهکاران غیرمعقول است و این مسأله در متن رمان و نسخهی نخست فیلم نیز وجود ندارد. کریسی در نسخهی کنونی، از همان ابتدا میخواهد بمیرد و فیلم با اضافه کردن خودکشی ناموفق او به داستان، قصد نموده تا این مسئله را منطقی جلوه دهد.
همچنین در فیلم دالان سبز نیز جان کافی به طرز نامعقولی از پل میخواهد تا او را اعدام کند و برای آزادی او تلاش ننماید. این مسأله گرچه برخلاف منطق درام و داستانپردازی است، اما با عقیدهی کاتولیکها موافق میآید که میگویند: حضرت عیسی (ع) خودش را تسلیم دشمنانش کرد که او را بکشند تا کفارهی گناهان بشر شود!
۴. عیسای حقیقی
ادعای کفاره شدنِ حضرت عیسی (ع) برای گناهان بشریت، جزو بدعتهای پولس بوده است و ما در مقالات قبلی خود در اینباره به قدر کفایت سخن گفتهایم (نگاه کنید به بند ۶ از مقالهی: چرا پولس فرستاده عیسی (ع) نیست؟) حقیقت آن است که در همان شام آخر چهرهی یهودای خائن به معجزهی خدا شبیه عیسی (ع) شد و سربازان، او را بهجای حضرت عیسی (ع) دستگیر کردند.
کفرگوییهای یهودا در آن لحظات دستگیری، سبب شد تا اغلب مردم از ایمان به حضرت عیسی (ع) خارج شوند. آنها تا حکم قتل او را از پیلاطس نگرفتند آرام ننشستند. و این در حالی بود که تا پیش از این، کاهنان به سبب اعتبار و محبوبیت عیسی (ع) دشمنی خود را با آن حضرت کتمان میکردند. در نهایت حضرت عیسی (ع) چند روز بعد از تصلیب در اورشلیم ظاهر شد و حقیقتِ مصلوب شدن یهودا و زنده بودنِ خود را علنی نمود.
در این ماجرا آبروی کاهنان یهود ریخته شد و لذا است که آنها هنوز هم سعی دارند به انحاء مختلف حضرت عیسی (ع) را مؤسس فرقهای جدید بدانند. در حالیکه حضرت عیسی (ع) همچون حضرات داوود و سلیمان یکی از پیامبران یهود بود که خود را پیرو تورات موسی (ع) میدانست. پیروان واقعی عیسی (ع) و شاگردان حقیقی او، نصارا نام داشتند و در فلسطین و خاورمیانه ساکن بودند و با ظهور دین اسلام بهسرعت مسلمان شدند.
اما پولس در یونان و روم توانسته بود بدعت خود را بنیان بگذارد و عیسی (ع) را پیامبر خاتم (ماشیح / مسیح موعود) معرفی کند، در حالیکه آن حضرت هیچکدام از چهل خصوصیت پیامبر موعود در تورات را دارا نبوده و خصوصاً که خود عیسی (ع) نیز چنین ادعایی نکرده است، بلکه بر خلاف آن ماشیح را از خود و از یهود نفی کرده بود (متی ۲۴/ ۵ ـ متی۲۲/ ۴۱ تا ۴۵). پولس که چندین سال برای کاهنان خدمت میکرد، همچنین عیسی (ع) را در شهرهای یونان و روم، مصلوب و رسوا معرفی مینمود.
۵. چرا یهودیان فیلم نمادین میسازند؟
فیلمهای زیادی بهصورت نمادین در خصوص حضرت عیسی (ع) ساخته شده است. ویلیام آر. تلفورد در مقالهاش با عنوان «عیسی مسیح ستارهی سینما»، سعی کرده تا برخی اقتباسهای غیرمستقیم از زندگی حضرت عیسی (ع) در سینما را معرفی و شرح کند. او در میانهی مقاله اینطور نتیجه گرفته است:
مجموعهای متنوع از چهرههای مسیحگونه در فیلمهای دیگر نیز وجود دارند، از جمله گذشتن از مخمصهی سه طبقه (۱۹۳۵) ساختهی برتولت بیرتنل، محمولهی لاک و مهرشده (۱۹۴۰) از فرانک بورزیگ، فراری (۱۹۴۷) اثر جان فورد، چهره (۱۹۵۸) ساختهی اینگمار برگمان و غیره. ان. پی. هارلی در کتابش در سال ۱۹۸۲ مدعی شد که بیش از ۶۰ نمونه از اینگونه «تجلّیهای سینمایی» مسیح را شناسایی کرده است. (۲)
در فهرست فیلمهایی که بنده در سال ۱۳۸۵ از فیلمهای سمبولیک مذهبی صورت دادهام، فقط ۴۰ عنوان به موضوع حضرت عیسی (ع) اختصاص دارد. جالب این است که بیش از نود درصد از این فیلمها از سوی فیلمسازان و کمپانیهای یهودی هالیوود و در تمسخر این نبی خدا ساخته شده است.
یهودیان بهعلت کثرت پیروان حضرت عیسی (ع) مجبورند این فیلمهای تمسخرآمیز را بهطور سمبلیک و نمادین بسازند. هرچند ارجاعات واضح دو فیلم از این قبیل، اعتراض کلیسای کاتولیک را نیز درآورده است: درود بر مریم (۱۹۸۵) ساختهی ژان لوک گدار و همچنین راه رفتن مرد مرده (۱۹۹۵) ساختهی تیم رابینز. (۳)
بنده رمان مردی در آتش را نخواندهام، اما اصولاً خود نویسندهی رمان زمینهی این تمثیل و نمادپردازی در خصوص حضرت عیسی (ع) را فراهم کرده است (انتخاب نام جان کریسی و…) این وقایع از این نویسندهی التقاطی که داستانی نیز علیه مسلمانان و امام دوازدهم شیعیان نوشته است، دور از انتظار نیست. او در پاسخ به سؤال یکی از خوانندگان کتابش پاسخ داده است که شخصیت کریسی ترکیبی است از شخصیتهایی که او در دههی ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ در آفریقا و ویتنام دیده است.
۶. علت ماندگاری حضرت عیسی (ع) از منظر یهود
یهودیان در پاسخ به این سؤال که: سبب ماندگاری و علت تأثیر حضرت عیسی (ع) در اذهان چیست؟ جوابهای مختلفی میدهند. اغلب آنها این تأثیر را احساسی میدانند.
ئی.تی (۱۹۸۲) ساختهی استیون اسپیلبرگ، نمونهای از این نوع فیلمها است. یک موجود کوتولهی کریهالمنظر از آسمان به زمین میآید و با چشمانش عدهای کودک را مسحور میکند. او سپس میمیرد اما کمی بعد زنده شده و به کمک همان بچهها به آسمان فرستاده میشود.
برخی مانند فیلم دالان سبز (۱۹۹۹) حتی اعتراف میکنند که حضرت عیسی اهل کرامت و معجزه نیز بوده است. اما آنها از سوی دیگر همان عیسای مورد نظر خود را زشت و بدصدا و ابله تصویر میکنند و مدعی هستند که او در مواضع اتهام وارد میشده است. این مسئله بازتاب آن واقعهی اناجیل است که نقل است که حضرت عیسی به منزل فقرا و گناهکاران وارد میشد تا آنها را توبه دهد.
فیلم مردی در آتش (۲۰۰۴) نیز جان کریسی را یک عیسای مدرن تصویر میکند که در کشتن و به هم ریختن جامعه تخصص دارد و بسیار علاقمند است که بمیرد و نهایتاً خود را در آغوش دشمنانش میاندازد و بر اثر جراحات وارده در این مدت از سوی آنها جان میسپارد. این عیسای معوّج در اینجا شبیه فیلم ئی.تی موفق شده است تا علاقهی یکی از کودکان را به خود جلب کند!
نویسنده: امیر اهوارکی
پینوشتها:
۱. Joseph Gelman, Confidential: The Life of Secret Agent Turned Hollywood Tycoon- Arnon Milchan, Gefen Books, New York, 2011, 297 pages
۲. کلایو مارش و دیگران، کاوشی در الهیات و سینما، ترجمه امید نیکفرجام و دیگران، انتشارات بنیاد سینمایی فارابی، ۱۳۸۴؛ ص۱۵۲
3. همان منبع
مردی در آتش ، مردی در آتش
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: