به بهانه مراسم اسکار نودوپنجم / اکسدوس
بالاخره فصل جوایز ۲۰۲۳ با برگزاری نودوپنجمین مراسم اهدای جوایز آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا (Academy of Motion Picture Arts and Sciences) موسوم به اسکار (Oscar) به پایان رسید و یک دورهی کشدار بیش از ۳ ماهه که مثل همیشه از اواخر نوامبر شروع شد، با یک سری انتخابهای همسان و یک رنگ و یک جور به پایان رسید.
بازهم از میان ۸۰۰-۹۰۰ فیلم تولیدی در آمریکا و هزاران فیلم ساخته شده در جهان، فقط ۳۰-۴۰ فیلم توسط دهها کانون و اتحادیههای هنری اعم از کارگردانان و تهیهکنندگان و بازیگران و نویسندگان و… و همچنین دهها انجمن منتقدان از شیکاگو و بوستون و نیویورک گرفته تا تگزاس و کانزاس و تا لسآنجلس و سانفرانسیسکو و… و همچنین مراسم اعطای جوایز مانند گلدن گلوب و بفتا و جوایز اسپریت مستقل و جوایز منتقدان و… در لیستهای برگزیدگان و نامزدها و جایزهبگیرها قرار گرفتند و بازهم از میان آنها حدود ۱۰ فیلم اغلب جوایز و تقدیرها را بردند!
طرفه آنکه امسال در میان شگفتی و حیرت، برگزیدگان مراسم «جوایز اسپریت مستقل» (Independent Spirit Awards) که متعلق به فیلمهای مستقل از استودیوها و کمپانیهای هالیوودی است، دقیقاً مشابه همانهایی بود که آکادمی اسکار بهعنوان حامی اصلی استودیوها و کمپانیهای هالیوودی برگزید!! و اینهم یکی دیگر از عجایب و غرایب این فصل جوایز در غرب بود!
اینکه چنین وحدت رویّهای آنهم در چنان وسعت گسترده و کثرت عظیمی از انتخابکنندگان چگونه امکانپذیر شده؟!! از آن سوالهای بدون پاسخ سالیان دراز است. اینکه چگونه ۸۰۰۰ عضو آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا که اکثراً هم از شاغلین صنعت سینما بوده و در طی سال در صدها پروژه سینمایی مشغول هستند، فرصت میکنند حدود ۹۰۰ فیلم آمریکایی و هزاران فیلم غیرآمریکایی را دیده و دربارهشان قضاوت کنند، بازهم از آن سوالهای بیپاسخ مانده است!!
در شرایطی که در همین سینمای خودمان و با تمامی محدودیتهایش، میبینیم در چند مراسم قلیل سینمایی سال مثل جشنواره فیلم فجر، جشن خانه سینما و مراسم شب منتقدان و جشن دنیای تصویر و برگزیدگان ماهنامه فیلم و… منتخبین در هریک از این مراسم و لیستها به شدّت متفاوت بوده و بهندرت میتوان در میان آنها فصل مشترکی یافت.
یک تم مشترک؛ تعیینکننده برگزیدگان فصل جوایز
بهنظر میآید علیرغم همه گستره وسیع تولیدات سینمایی در غرب و به خصوص در هالیوود، اما همواره در میان نامزدها و برگزیدگان این فصل جوایز، یک «تِم» مشترک وجود داشته و دارد که در هر سال برجسته شده و فیلمها و تولیداتی که در میان آن ۳۰-۴۰ فیلم برگزیده و خصوصاً ۱۰ فیلم جایزهبگیر قرار داده میشوند، بیشتر از سایر آثار، تم یاد شده را به نمایش گذاردهاند.
در واقع سالهاست که در مراسم اسکار برای تقدیر از فیلمها، تم و موضوع تعیین شده؛ از همان نخستین میهمانی مراسم اسکار در منزل «لوئیس بی. مایر» (Louis B. Mayer) (از بنیانگذاران هالیوود و کمپانی مترو گلدوین مایر) در ماه مه ۱۹۲۷ که تصمیم به برگزاری جشنی برای تقدیر از آثار تولیدی هالیوود گرفته و عنوانش اسکار نهاده شد، از همان زمانی که برای دریافت این جایزه در همان نخستین بیانیه اولیه پایهگذاران اسکار و فیلمهایی که شابسته دریافت جایزه فوق میگردند، دو شرط تعیین شد: اول اینکه صنعت سینمای آمریکا را با خلاقیّتها و بداعتها رشد دهند و دوم باعث بسط فرهنگ و ایدئولوژی آمریکایی در سراسر جهان شوند.
اما مهمترین بخش ایدئولوژی آمریکایی، سبک زندگی یا همان Lifestyle آمریکایی بود که براساس اسناد سازمان CIA و پنتاگون، از سال ۱۹۵۵ در نشستهای مشترک سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی فوق با هالیوودیها در یک دفترچه و دستورالعملی تحت عنوان «Militant Freedom» تدوین و بهعنوان فرمول هالیوود و محور تولیدات آن، در اختیار فیلمسازان قرار گرفت.
برای نظارت بر رعایت آن نیز افرادی مشترک در سرویسهای سیاسی و امنیتی فوق با هالیوود مأموریت یافتند از جمله جان فورد، جان وین، سیسیل بی. دومیل و بهویژه یکی از مأمورین ارشد بخش جنگ روانی سازمان CIA به نام «کارلتون آلسوپ» (Carlton Alsop)، مأمور القای «تم» در فیلمها گردید.
کارلتون آلسوپ
صاحبان مشترک هالیوود و پنتاگون و سازمان سیا و وال استریت و…
از طرف دیگر بهدلیل ریاست گروهی بر کمپانیهای هالیوودی که در سایر مراکز مؤثر و تصمیمگیرنده ایالات متحده مثل مراکز اقتصادی (بانکها و مؤسسات اقتصادی و والاستریت)، مراکز نظامی (پنتاگون و کارخانههای اسلحهسازی)، مراکز سیاسی و استراتژیک (تینکتانکها که سیاستهای آتی آمریکا را تعیین میکنند) نیز حضور مؤثر و بلکه مدیریتی داشته و در واقع دولت اصلی آمریکا را تشکیل میدهند، هالیوود در واقع بهصورت ویترین سیاستهای ایالات متحده آمریکا درآمده و بنابر چالشهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامیاش، در این ویترین، کالا و محصول قرار داده شده. همان کالاهایی که در کمپانیهای هالیوودی تولید و در مراسم اسکار و اقمارش یعنی فصل جوایز جایزه میگیرند.
اما طیّ سالهای گذشته همواره براساس چالشهای روز غرب و آمریکا، تم مورد نظر در فیلمهای برگزیده فصل جوایز رؤیت گردید؛ فیالمثل در سالهایی که جنبش والاستریت و یا ۹۹درصدی علیه سرمایهداری بهراه افتاده و کلیّت غرب و آمریکا را تحت تأثیر قرار داده بود، تم سرمایهداری در فیلمهای نامزد شده یا برندهی اسکار کاملاً هویدا بود. بهشکلی که نسخهی موزیکال «بینوایان» نیز آنچنان رنگ سرمایهداری گرفت تا صدای طرفداران ویکتور هوگو در اعتراض به تحریف کتاب «بینوایان» درآید!
یا در سالهای که جنبش ضد نژادپرستی در غرب، همهی سردمداران نژادپرست نظام سلطه را کلافه کرده بود، خیل آثاری در هالیوود و مراسم اسکار و فصل جوایز به میدان آمدند که اگرچه ظلم برخی اربابان سفیدپوست به بعضی سیاهپوستان را نشان میدادند، اما در واقع از سفیدپوستان و اربابان خوب گفته و آنها را منجی و نجاتبخش سیاهپوستانی نشان میدادند که اغلب بیعرضه و بیخاصیت و لایق بردگی نمایانده میشدند!
یا در سالهایی که جنبش جلیقهزردها (Yellow vests protests) در فرانسه، به سرمایهداری میتاخت و هزاران کشته و نابینا و زخمی و زندانی برجای گذاشت، هالیوود و اسکار با تم «شورش کور» طبقهی فرودست آنارشیست و خشونتطلب و ویرانگر به تبلیغات علیه جنبشهای ضد سرمایهداری پرداخت و سیل جوایزش را بهسوی فیلمهایی مانند «جوکر» (Joker) و «انگل» (Parasite) و «روزی روزگاری هالیوود» (Once Upon a Time in Hollywood) و… سرازیر نمود.
چالشهای یکی دو سال اخیر غرب و تم مراسم اسکار
اما در یکی دو سال اخیر، غرب و آمریکا و اسرائیل بیش از همیشه با مقاومت آزادیخواهان و استقلالطلبان خصوصاً در سرزمینهای اسلامی علیه سلطهطلبی و زیادهخواهی و همان سبک زندگی غربی مواجه بودهاند.
از همینروی مقابله با این مقاومت در هر شکل و شمایلی، از مواجههی نظامی تا رویارویی با سبک زندگی مغایر با ایدئولوژی آمریکایی و غربی، تم اصلی و محوری آثار برگزیدهی فصل جوایز ۲۰۲۳ را تشکیل دادند و در بستر شبهارزشهای سیستم سرمایهداری و ایدئولوژی آمریکایی، سفر و مهاجرت بهعنوان یکی از راهکارهای این مواجهه نمایانده شد که در طول تاریخ ایدئولوژیک غرب صلیبی – صهیونی همواره بهعنوان مسیر رشد و تکثیر ایدئولوژی و فرهنگ یاد شده به نظر آمده است.
از مهاجرت شبانه یهودیان مصر برای گریز از ستم فرعون تا سفر جنگی صلیبیون به سرزمینهای اسلامی برای تسخیر بیتالمقدس طی جنگهای صلیبی تا سفر و مهاجرت فرقه پیوریتنها (مسیحیان صهیونیست) از ایرلند و بریتانیا به قاره نو برای زمینهسازی بازگشت مسیح موعود و تا مهاجرت قوم آواره یهود از روسیه و تا مهاجرت اشراف و اشرار یهودی از شرق اروپا به قاره آمریکا و…
این تمِ «مواجهه با مقاومت ایدئولوژیهای مخالف ایدئولوژی آمریکایی از طریق سفر و یا مهاجرت» در تمامی آثاری که در زمرهی برگزیدگان و کاندیداهای فصل جوایز و مراسمی مانند گلدن گلوب و بفتا و جوایز اسپریت مستقل و جوایز منتقدان و بالاخره اسکار امسال قرار گرفتهاند، به چشم خورد.
سفر بین جهانهای موازی
در فیلم «همهچیز همهجا به یکباره» (Everything Everywhere All at Once) ساختهی دنیل شاینرت (Daniel Scheinert) و دنیل کوان (Daniel Kwan)، تم یاد شده بر یک بستر آخرالزمانی قرار گرفت که از دیگر مشخصههای بارز ایدئولوژی آمریکایی خصوصاً در دو سه دههی اخیر بوده است.
فشارها و محدودیتهای یک مادر چینی به نام «اِوِلین ونگ» بر دختر خود و تحمیل سبک زندگی سنّتی چینی به او در مقابل سبک زندگی بهاصطلاح آزاد و رهای غربی باعث شکلگیری عقدههای مختلف و گسترش آنها در دختر و تبدیل وی به یک هیولای مخوف گردیده که همهی جهانهای موازی در فیلم را در خطر نابودی قرار داده و تنها همان مادر است که میتواند با پذیرفتن اشتباهات خود در تحمیل آن سبک زندگی سنّتی و سعی در اصلاح آن یعنی قبول زندگی غربی برای دخترش، از نابودی جهانها و آخرالزمان جلوگیری کرده و البته این مهم نیز تنها با سفرهای پرتکرار مادر مابین جهانهای موازی و استفاده از استعدادهای مختلف و ظرفیتهای گوناگون آنها امکانپذیر است. اگرچه اساساً شکلگیری مواجههی آن سبک زندگی سنّتی با زندگی غربی هم بر اثر مهاجرت آن خانوادهی چینی به آمریکا اتفاق افتاده بود.
مواجههی نظامی با سبک زندگی و ایدئولوژی مخالف!
شاید بتوان گفت فیلم «تاپ گان: ماوریک» (Top Gun: Maverick)، نسخهی دیگر فیلم «همهچیز همهجا به یکباره» به نظر رسید. در این فیلم مواجهه و تقابل مستقیم از طریق حملهی تروریستی و تجاوز نظامی به کشوری که مخالف منافع آمریکا بوده و در حال غنیسازی اورانیوم هم هست و بهزودی به سلاح هستهای دست پیدا میکند، انجام میشود و بازهم برای این مقابله شخصیتهای اصلی (در این فیلم کاپیتان پیت میچل، خلبان کارکشته آمریکایی و شاگردانش) بایستی به یک سفر جنگی دست زده تا کشور یاد شده را از دستیابی به سلاح هستهای بازداشته و دنیا را از یک جنگ آخرالزمانی نجات بخشند.
در دومین قسمت از فیلم «آواتار» به نام «آواتار: راه آب» (Avatar: The Way of Water) ساختهی جیمز کامرون (James Cameron) نیز ناویها در سیاره پاندورا در حال مقابله با فرهنگ و ایدئولوژی میلیتاریستی مهاجم هستند و یکی از سران آنها به نام «جیک سالی» برای دفاع از مرکز انرژی سیاره، (درختی به نام ایوا) و همچنین در امان ماندن قوم و قبیلهاش از حملهی نظامی، ناگزیر از ترک سرزمینهای جنگلی خود و مهاجرت به اقلیمهای دریایی شده است.
در فیلم «آواتار: راه آب»، یک شبهدین با تعاریف کابالا (عرفان یهودی) در حال گسترش سبک و آیین خویش بوده و با جاگذاری افراد در جسمهای مجازی و سپس تثبیت آنها، نیروهای خشونتطلب و جنگی را به هماوردی میطلبد.
سومین فیلم جنگی مجموعه آثار برگزیدهی فصل جوایز امسال که در مراسم و لیستهای مختلف مورد تقدیر و تجلیلهای بسیار قرار گرفت، فیلم «در جبهه غرب خبری نیست» (All Quiet on the Western Front) ساختهی ادوارد برگر (Edward Berger)، یکی از معدود فیلمهایی که جنگ جهانی را از داخل جبههی آلمانها روایت کرده و این روایت با تصویری فاجعهبار و دهشتناک از جوانان آلمانی که با آرزوهای بزرگ برای تسخیر فرانسه به جبهههای جنگ در آن کشور سفر کرده ولی به ورطهی نیستی و نابودی کشیده شده و برخلاف کاپیتان میچل فیلم «تاپ گان»، عملشان قهرمانانه جلوه داده نمیشود. این فیلم در واقع جبههی کلاسیک نظامی در مقابل ارتشهای غربی و متفقین یعنی آلمان را زیر علامت سؤال برده و جنگ آنها را فاجعه قلمداد نموده تا جنگ غربیها در مقابل این ظاهراً توسعهطلبی، مثبت جلوه داده شود.
گریز از زندگی سنّتی بهسوی ناکجا آباد
اما غیر از این آثار جنگی و شبهجنگی در میان برگزیدههای فصل جوایز و مراسم اسکار، فیلمهایی به چشم میخورند که بدون هیچ برخورد و منازعهای، سبک زندگی سنتی را به چالش کشیده و همان روش زیست را باعث و بانی جنگها و نزاعهای وحشتناک نشان میدهند.
تکاندهندهترین این نوع نگاه را در فیلم «اشباح اینیشرین» یا: «بنشیهای اینیشرین» (The Banshees of Inisherin) ساختهی مارتین مکدونا (Martin McDonagh) شاهدیم که همان زندگی سنّتی و بهاصطلاح غیرمدرن، باعث شکلگیری روابط شیطانی و جهنمی در جزیرهای بهشتگونه میشود که چشماندازهای خیرهکنندهاش هر رهگذری را مسحور خود میگرداند، اما زیر پوست آن بهشت خیرهکننده، جهنمی از روابط فاجعهبار به چشم خورد و هیچ انجام سازندهای هم بر آن مترتب نیست، مگر مانند خواهر یکی از شخصیتهای اصلی فیلم، مهاجرت به سرزمینی دیگر ولو در کنار یک جنگ را به جان خرید تا از آن جزیره جهنمی رهایی پیدا کند، سفری به سرزمین آرزوها.
چنین مهاجرتی را بهصورت دستهجمعی، زنان به ستوه آمده در فیلم «حرفهای زنانه» (Women Talking) ساختهی سارا پُلِی (Sarah Polley) انجام میدهند. آنها که در جامعهی شبهمذهبی و سنّتی خود، در رنج و عذاب و مصیبت ناشی از ظلم مردها به سر برده و ناگزیر و بر اساس اعتقادات شبهمذهبی خود از کتاب مقدس، به بهای آوارگی و دیاسپورا دست به مهاجرتی غریب همچون گریز بنیاسرائیل از چنگال فرعون میزنند. سفری اکسدوس وار به سرزمین موعود.
پیر و پاتالهای روسی و دو مدل سوئدی کشتی کروز فیلم «مثلث غم» (Triangle of Sadness) ساختهی روبن اوستلوند (Ruben Östlund) هم در حال سفر از سرزمینهایی هستند که بهنوعی نسبت به روابط و سبک زندگی درونیشان، معترض هستند، سفری اودیسه وار که توفان مهیبی کشتی آنها را غرق کرده و تنها ۶ نفر به ساحل نجات در جزیرهای ظاهراً متروک میرسند و ناگزیر میشوند تحت سلطهی زنی رنگینپوست و از طبقهی فرودست درآیند. زنی با روشی بسیار سنّتی که بیخبر از همسایگی با مدرنیسم، در حال شلتاق است اما تنها یک نماد از آن مدرنیسم یعنی وجود آسانسور در آن جزیرهی متروک، همهی سلطهی برساختهی آن زن سنّتی را برباد میدهد.
باتلاق سنّتشکنان موسیقی
زن متکبّر و زیادهطلب و طمعکار و دیو صفت فیلم «تار» (Tár) ساختهی تاد فیلد (Todd Field) هم اگرچه در قلب دنیای مدرن، رهبر ارکستر سمفونیک برلین است و خانوادهای همجنسگرا را هم اداره میکند، اما بهدلیل سوء استفادههایش، از آن غرب مدرن رانده شده و به شرق سنّتی پرتاب میشود. و در آنجا اگرچه درگیر روشهای سنّتی آن جامعه قرار گرفته ولی بهعنوان حتی یک تبعیدی از سرزمینهای بهاصطلاح مدرن، برای نمایشها و بازیهایشان، ارکستر موسیقی رهبری میکند تا همراه گیم و انواع و اقسام آواتاریسمهای ایدئولوژیک غربی، موسیقیهای این جهانی را هم به خوردشان دهد. بازیها و نمایشاتی که به آنها ورود به دنیا و سرزمینهای نو را وعده میدهد.
چنانچه در فیلم «اِلویس» (Elvis) ساختهی باز لورمان (Baz Luhrmann) هم خوانندهی معروف راک اند رول یعنی الویس پرسلی (Elvis Presley) پس از مطرحشدن در یک سفر مهاجرتی همراه یک سیرک موسیقایی، از زندگی سنّتیاش در ممفیس بهسوی روش تازهای مهاجرت کرده و با نوع جدید اجرای خود همهی سنّتها را نادیده میگیرد. او که با مخلوطکردن گاسپل کلیسا و موسیقی بلوز سیاهان و کانتری آمریکایی، «راک اند رول» (Rock and roll) را پدید آورده، در این مسیر همهی قواعد سنّتی اعم از کلیسا و خانواده را میشکند، مادرش را دق داده و همسر و فرزندش او را ترک میکنند و در پایان در چنبرهی اعتیاد به مواد مختلف، زندگی خود را نیز میبازد.
شاید همهی اینها به دلیل گیرافتادن در یک سری سنّتهای دیگر و اینبار از نوع محدودیتهای سرهنگ تام پارکر (مدیر برنامههایش) و جامعهی سنّتی دههی ۵۰ و ۶۰ میلادی و یا سالها درجا زدن در هتلی در لاس وگاس به جای تورهای موسیقی بود!
هالیوود؛ ویترین سبک زندگی آمریکایی
و حتی در «پینوکیو»ی گیرمو دل تورو (Guillermo del Toro’s Pinocchio) سنّتهای زندگی پینوکیو و پدر ژپتو و جیرجیرک را به سمت و سوی روایات معمول فیلمهای هالیوودی میشکند، آنجا که پینوکیو چندینبار میمیرد و دوباره زنده میشود و بعد هم آنقدر عمر میکند که هم پدر ژپتو و هم جیرجیرک میمیرند و پینوکیو بالای قبرشان حضور دارد!
اما محل نمایش و برجستهساختن همهی جلوههای سبک زندگی آمریکایی و تقابلها و مواجههها و نبردها چه از نوع نظامی و چه به شکل جنگ نرم همانطور که در بالا هم آمد، در ویترین ایدئولوژی و فرهنگ آمریکایی یعنی هالیوود تبلور مییابد.
و اینجا استیون اسپیلبرگ (Steven Spielberg) در فیلم «خانواده فِیبِلمن» (The Fabelmans)، دوران نوجوانی خودش را در روایت سفر و مهاجرت از یک زندگی سنّتی آمریکایی به زندگی جدیدی در هالیوود و اولین گامهایش در این ویترین ایدئولوژی و سبک زندگی آمریکایی به تصویر میکشد. در طیّ این سفر است که حتی به روابط غیرافلاطونی مادرش با عمو بنی نیز سرانجام تا حدودی حق داده میشود.
در فیلمهایی همچون «زیستن» ساختهی الیور هرمانوس یا «پیاز شیشهای» از رایان جانسون و یا «خانم هریس به پاریس میرود» به کارگردانی آنتونی فابیان نیز چنین سفرهایی از سنّتها و آیینهای زندگی سنّتی ملّی و هویّتی به ایدئولوژی و سبک زندگی غربی بهگونهای ضعیف یا قویتر مشاهده میشود.
فیلمهایی که چندان با تم فصل جوایز سازگار نبودند
اما در مقابل آثار یاد شده که تقریباً در همهی لیستهای نامزدها و برگزیدگان فصل جوایز ۲۰۲۳ حضور داشتند، فیلمهایی بودند که علیرغم ساختارهای سینمایی و هنری بسیار قویتر اما مورد پسند آکادمینشینان قرار نگرفته و موفقیتهای سایر آثار راه یافته را پیدا نکردند:
همچون فیلم «باردو: وقایعنگاری نادرست یک مشت حقیقت» (Bardo, False Chronicle of a Handful of Truths) ساختهی آلخاندرو گونزالس ایناریتو (Alejandro G. Iñárritu) که سفر و مهاجرت ایدئولوژیک، بهصورتی معکوس و در حالت پشیمان و متنفر از فرهنگ و سبک زندگی غربی و آمریکایی به سوی زندگی سنّتی و ریشهها و هویّت مکزیکی شخصیت اصلی داستان روی میدهد،
یا در فیلم «امپراتور روشنایی» (Empire of Light) به کارگردانی سام مندس (Sam Mendes) که زندگی بهاصطلاح مدرن در جایگاه سمبلیک مدرنیسم یعنی یک سالن سینما، موجب تخریب و پریشان احوالی شخصیت اصلی ماجرا میگردد،
یا در فیلم «نهنگ» (The Whale) ساختهی دارن آرونوفسکی (Darren Aronofsky) علیرغم وفاداری به برخی باورهای کابالیستی اما سنّتشکنی شخصیت اصلی در خانواده و سبک زندگی سنّتی، موجب فروپاشی و اضمحلال خود و دخترش میشود،
همچنین در فیلم «بابیلون» (Babylon) از دیمین چزل / شزل (Damien Chazelle) که همه سنتشکنیها و سنتشکنهای هالیوود دهه ۲۰ و ۳۰ در مسیر سبک جدید زندگی ایدئولوژیک، له میشوند،
یا فیلم «پسر» (The Son) از فلوریان زلر (Florian Zeller) تاثیر سبک زندگی تنوعطلب و بی بند و بارانه آمریکایی در فروپاشی خانوادهها و روانی کردن فرزندان تا مرز نابودی را به تصویر کشید،
و فیلم «آمستردام» (Amsterdam) ساختهی دیوید او. راسل (David O. Russell)، شراکت سرمایه داران آمریکایی و مدعیان سبک زندگی و ایدئولوژی رهایی بخش غربی در قدرت گیری نازیسم هیتلری را به نمایش گذارد،
و در فیلم «مرگ بر روی نیل» (Death on the Nile) ساختهی کنت برانا (Kenneth Branagh) نیز کسانی که برعلیه سنتهای جامعه شوریده و در واقع به نوعی سبک زندگی جدید غربی در اوایل قرن بیستم را نمایندگی میکردند، عامل اصلی قتلها معرفی میگردند،
همهی این فیلمها بهعلاوه تعداد بسیاری از دیگر آثار تولیدی هالیوود که تم فصل جوایز امسال را دارا نبوده و یا این تم از انعکاس ضعیفی در این آثار برخوردار بود، از جوایز اصلی و بلکه فصل جوایز دور ماندند و حتی پایشان نیز به مراسم اسکار نرسید!
نویسنده: سعید مستغاثی / مستند ساز و کارشناس سینما
««« پایان »»»
آشنایی با رنگهای بهکار رفته در مقالهی فوق:
رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده شده.
رنگ قرمز برای لینکدادن استفاده شده.
اکسدوس ، اکسدوس ، اکسدوس
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
اکسدوس ، اکسدوس ، اکسدوس ، اکسدوس ، اکسدوس ، اکسدوس ، اکسدوس ، اکسدوس ، اکسدوس ، اکسدوس ، اکسدوس
آفرین به شما بابت انتشار این مقاله اما شناخت نیات واقعی دشمن و قصدش برای تهاجم به ما بدون دفاع و ضد حمله کار آمد چندان فایده ای ندارد