پروندهی سریال «خانه داوود» – یادداشت اول
نقد نباید با گزارههای شخصی شروع شود؛ اما راستش را بخواهید از دیدن سریال «منزلگاه داوود» [خاندان داوود] بسیار خوشحالم. دلیلش هم این است که الحق و الانصاف سریال آموزندهای است. شاید گمان کنید چون سریال تاریخی است، منظورم آموزنده در همان موضوع است؛ اما سخت در اشتباهید!
«هوس اف دیوید» [House of David] یا همان «خانه و منزلگاه داوود» به آدم، فنِّ «چگونه دروغ گفتن» را میآموزد؛ آن هم کاملاً دقیق و ساختار یافته. پیام اصلی سریال این است که اگر میخواهی دروغ بگویی، آن هم طوری که اثر گستردهای روی مردم بگذاری، دروغ بزرگ و با مخلّفات بگو، اما همان دروغ مفصّل را در روایت اصلی جاگذاری نکن. بگذار دروغت در داستان اصلی گم شود؛ اما دائم جلوی چشم مردم باشد!

منزلگاه داوود دروغ شاخداری به اسم «پادشاهی اسرائیل» را در ذهن مخطب میاندازد و قوم یهود را از یک گروه محدود و پراکنده تبدیل میکند به یک جامعهی مدنی رومی که تنها در یک جنگ، ۵۰۰۰ نفر کشته میدهند!! سریال از یک قبیله، پادشاهی میسازد و مخاطبِ از همه جا بیخبر میگوید لابد ذیل همان قاعدهی «تا نباشد چیزکی…» عمل شده و حتماً پادشاهی اسرائیلی بوده که اینها اینطور از آن سخن میگویند! در همان قسمت اول لفظ پادشاهی اسرائیل برایتان تثبیت میشود و دیگر چرای ماجرا برایتان طرح نمیشود، چون قصه شما را میکشاند تا بروید سراغ باقی ماجرا.
قصهی سریال «منزلگاه یا خانه داوود» همان قصهی داوود نبی است و از اساس سریال با نمای درگیری بین داوود و جالوت هم آغاز میشود. طالوت با فلسطینیها درگیر است (کارگردان اصرار دارد بگوید اینها فلسطینی هستند) نکتهی بامزّهی ماجرا نمایی است که از حملهی فلسطینیها به سرزمینهای پادشاهی اسرائیل (!) گرفته میشود و ما در تصویر میبینیم که آسمان پر از تیرهای آتشینی است که بر سر پادشاهی فرود میآید. انگار که وعدهی صادقی اتفاق افتاده است!
بعد از ماجرای نبرد اولیهای که پیش از جدال اصلی طالوت و فلسطینیها اتفاق میافتد، داستان در دو محور جلو میرود، یک طرفِ داستان، قصهی داوود نبی است و یک طرف دیگر، طالوت و اهل و عیالش. داوود به مرور زمان در حال رشد و پرورش است و طالوت هم در حال زوال و گمراهی. حالا دیگریِ آنها کیست و ازشان چه میدانیم؟ تقریباً هیچ! آنها اهل جادو هستند، وحشی و احشام هستند و منطقاً چنین موجوداتی برای بشریّت مُضر هستند! همانطور که بیبی در سخنرانی آخر خود در سازمان ملل گفت، برای دفاع از بشر باید کلک یکسری از موجودات کنده شود!
داوود در ابتدای داستان، کلک شیری را میکَند که روستایشان را تهدید میکند و در نهایت هم کلک جالوت را. حالا چه فرقی بین احشام و فلسیطنیها وجود دارد؟ هیچ فرقی؛ صغیر و کبیرشان باید بمیرد! کارگردان برای آنکه حرفی باقی نگذارد و ما هم در کُشتن دیگریِ اسرائیلیها شک نکنیم یک نمای کلوز از صورت غیر آدمیزادی مهاجمان میگیرد تا مخاطب با خودش بگوید چنین جانورانی اصلاً آدم نیستند که بخواهند زنده بمانند! آنها اصلاً برای مال یا گرفتن زمین و قدرت، وحشیگری به خرج نمیدهند، آنها میجنگند چون وحشیگری خصلت ذاتیشان است و نه چیزی عارض بر آنها!

حالا این شکل از شرح تاریخ را بگذارید کنار داستانهایی که ما از پیامبران ساختیم؛ در کدامیک از روایتهای ما دربارهی دشمنان پیامبران و خاندان نبوی، دیگریِ حق، به شکل ذاتی در باطل مانده؟! در «یوسف پیامبر» آیا آنخماهو ذاتاً در باطل است؟ ابنمرجانه در مختارنامه، یازار در ملک سلیمان و یا فرعون در موسی کلیمالله چطور؟! کدامشان ذاتاً در باطل هستند؟!
چرا هرگاه در هالیوود قرار است «دیگری» نمایش داده شود، به جای آنکه «منطقِ دشمنی کردنِ» دیگری به تصویر کشیده شود، آنها را دیو به تصویر میکشند تا نیازی به شرح دشمنی نباشد. ماجرای فیلم ۳۰۰ را به خاطر بیاورید؛ آنجا هم بهجای شرح آنکه چرا با خشایارشا مسئله دارند، او را غیرانسان به تصویر میکشند که از اساس نیازی به شرح حقّانیت خود و باطلبودن دیگری نباشد! همینجا تفاوت روایت صهیونیستی از تاریخ با روایت اسلامی عیان میشود.
در روایت صهیونیستی خودشان حق هستند و در روایت اسلامی و شیعی حق بر اساس افراد و قبیلهها تعیین نمیشود. قبیله هم گمراه میشود. قبیله هم دچار گوسالهپرستی میشود و اصلاً منطقِ آمدنِ پیامبر این است که آدمها هدایت شوند و نه آنکه بیایند صرفاً خالصسازی انجام دهند. منطقِ سریال «منزلگاه داوود» از اساس سلبی است. «دیگری» را بکُش چون «دیگری» است! حق و باطلی وجود ندارد. ما حقّیم و تا زمانی که وحی نازل نشود، حق بودن ما تغییری نمیکند.
منطق صهیونیسم همینجا خودش را در این سریال لو میدهد. کارگردان، داستانِ داوود نبی را گرفته و با منطقِ نتانیاهو و حزب لیکود آن را میسازد و از نظرگاه صهیونیسم، جهان و خدا و پیامبر را شرح میدهد.
این شرح و زاویهی دید وقتی به خدا و وحی هم میرسد نکات جالبی را به تصویر میکشد؛ وحی در خانه داوود هیچ تفاوتی با مدیتیشن ندارد! خدا هم دیگریای است که ارتباطش با داوود نبی نامعلوم است. کارگردان سعی میکند بگوید وحی چیست، اما از اساس در حد و اندازهی کتابهای زرد مذهبی-کاتولیک میماند. داوود در هنگام شنیدن وحی صدای دریا میشنود و مشخّص نیست چرا و به چه دلیل؟! داوودِ سریال خوب آواز میخواند اما نهایتاً برای جذب جنس مخالف از آن استفاده میکند!!

کارگردان تلاش میکند منطقِ «انتخاب داوود» را شرح بدهد؛ اما از آنجا که رابطهی متافیزیکی را بیشتر در جادو دیده تا وحی، نمیتواند تمایزی میانِ این دو قائل شود. پیامبر هر کسی میتواند باشد یا به بیان بهتر: «هر جوانِ اسرائیلی»!! واضح است که چنین خدایی میتواند با یعقوب کُشتی بگیرد و حتّی میتواند یک «دیگریِ» موهوم باشد.
حالا یک سوال جدی؛ آیا سریال «خانه داوود» برای مخاطب جهانی کار میکند؟! آیا نوشتههای دائماً عبری روی تصویر با توجه به نگاههایی که علیه اسرائیل به راه افتاده، باعث میشود ما بر حاکمیّت مطلق اسرائیل بر سرزمینهای اشغالی واقف شویم؟! آیا تصاویر اکستریم از تپههای فلسطین حاکمیّت اسرائیل را برایمان ترسیم میکند؟! آیا بیبیها همان داوودها هستند؟!
در حقیقت و با توجه به شرایط پیشآمده، سریال «منزلگاه داوود» نهایتاً بتواند برای مخاطب اسرائیلی و مسیحیهای راستگرا جذّاب باشد که سریال را با تفاسیر تندروها تطبیق بدهند و از این تطبیق در پوست خود نگنجند. سریالی که نمونههای عبری و عربیاش را بسیار در این سالها دیدهایم. احتمالاً پمپاژ دروغ ادامه خواهد داشت؛ حالا برخیها هنرمندانهتر برخی هم مثل «معاویه» کمدی-تاریخی. راستی قسمت بعدی یوسف پیامبر امشب هم پخش میشود؟!
نویسنده: محمدحسین سلطانی
اندیشکده مطالعات یهود
««« پایان »»»
رنگهای بهکار رفته در متن:
رنگ آبی ⇐ کلمات کلیدی.
رنگ بنفش ⇐ تیترهای اصلی.
رنگ قرمز ⇐ لینک به خارج.
رنگ قهوهای ⇐ نقلقول.
…
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
اندیشکده مطالعات یهود | Jewish Studies Center



