تبلیغ دالایی لاما در آخرین کنترلکننده باد
فیلم آخرین کنترلکننده باد بیشک بهدنبال تبلیغ زندگی تنزین گیاتسو و اثبات رهبری معنوی جهانی برای رهبر بودائیان لامایی است. این رهبر بودایی که در زمان انتخابات سال ۸۸ همنوای فتنه سبز بود، در برخی برنامهها و مصاحبهها با پلاکاردی سبز با شعار حقوق بشر برای ایران و آزادی ایران جلوی دوربین میآمد.
دلایل فراوانی وجود دارد که میتوان اثبات کرد فیلم سینمایی آخرین کنترلکننده باد به دنبال ترویج فرهنگ بودائیسم و تبلیغ لامای چهاردهم و بودای معاصر، تنزین گیاتسو است. تنزین گیاتسو که در روستای تاکتسِر استان آمدو در شمال شرقی تبت، در ششم جولای ۱۹۳۵ در خانوادهای کشاورز و پرجمعیت به دنیا آمد، امروز به عنوان آخرین دالایی لاما شناخته میشود. وی با آنکه اذعان دارد آئین بودا آئینی است الحادی و مفهومی به نام خدا (به عنوان خالق هستی) در قاموس این آیین وجود ندارد، اما باز هم ادعا دارد آئینش تنها مسیر حقیقی بوداست. خطر این جریان در همین ادعای جناب دالایی لاما و باور مصلحتی غرب است که او را به عنوان بودای معاصر بشناساند و تبلیغ کند.
ایکییوسان انیمیشنی برای جا انداختن برتری آئین بودا
این مسئله باعث اهمیت بخشیدن به یک جریان کوچک خواهد شد. در کودکی برای بسیاری از مخاطبان امروزی سینمای جوان، انیمیشنی برای جا انداختن برتری آئین بودا توسط شخصیت محوری ایکییوسان ساخته شد. کودکی که بودایی بود و دوران ریاضت خود را سپری میکرد.
مضمون عِلوی بودن آئین بودا در این فیلم و نزدیک به ۱۵ فیلم و سریال قوی و مطرح دیگر همه میتوانند در یک راستا به حساب آیند. به ویژه که در فیلمها و مستندهای بسیاری که ساخته میشوند، تناسخ به نحوی مطرح میشود که فرد اول فرقه و رئیس گروه مذهبی در آئینهای گوناگون همان بودای مطرح در تاریخ جناب شاکیامونی معرفی میشود.
بودای معاصر؛ شیفتهی سلطه جهانی و مرید صهیونیسم
تنزین گیاتسو که از گزینههای مطرح برای رهبری دین نوین جهانی (new age religion) است که برای تقارب ادیان و با هدف مبارزه با ادیان اصولی مانند اسلام شکل گرفته است، تاکنون بارها شیفتگی و نزدیکی خود به جهان سلطه و رژیم صهیونستی را اظهار کرده است و با آنکه شعار اصلی آئینش را صلح و شادمانی برای همه میداند، چند مسافرت رسمی به سرزمین اشغالی و دیدار با سرکردگان اسرائیل غاصب داشته و رسماً در مقابل دیوار ندبه در اورشلیم به ادای احترام و نیایش پرداخته است.
خلاصه فیلم آخرین کنترلکننده باد
چهار عنصر باد، آب، خاک و آتش در زمین وجود دارد و چهار ملت؛ هر ملت و مردمانش تنها قادر به کنترل یکی از این عناصر هستند. اما آواتاری که در هر دوره ظهور میکند، قابلیت و قدرت کنترل هر چهار عنصر را دارد. آواتار معاصر، کودکی است که ۱۰۰ سال قبل ناپدید شده و در نبود او ملت آتش با دزدی طومارها و علوم دیگر ملتها بر آنان برتری پیدا میکند. خواهر و برادری اسکیمو او را پیدا میکنند و آواتار برمیگردد و طبق پیشگوییها، آواتار تنها کسی است که میتواند تعادل را روی زمین برقرار کند… .
روایت داستان فیلم
کودک بازیگوش بودایی که برای آواتار شدن آموزش میدید، پس از اینکه خبردار میشود آواتار است و پس از کرنش تمامی اساتید و شاگردان معبد سرزمین کنترلکنندگان باد در مقابل او، وقتی خود را شایستهی این مقام نمییابد، از معبد میگریزد و برای در امان ماندن از دست دشمنان با داخل شدن در حبابی، زیر آب پنهان میشود. جریان آب او را به سرزمین یخبندان جنوبی میرساند و صد سال زیر این یخ ضخیم میماند تا روزی که خواهر و برادری اسکیمو، او را از زیر آب بیرون میکشند؛ اما کنترلکنندگان آتش که در کمین او بودند، پی به حقیقت او برده دستگیرش میکنند.
او که از قصد سوء آنها خبر دارد، از دست ایشان میگریزد؛ اما دوباره به دست مردان دیگری از این قبیله که قصدشان فراگیری تمام فنون و کنترل قوای طبیعت و استثمار مردم جهان به کمک این قدرتهاست، اسیر می شود. در اسارت با افراد زیادی که کنترل کننده خاک هستند، مواجه میشود.
این کودک که آنگ نام دارد و چون آخرین بازمانده از کنترلکنندههای باد است و فرد دیگری جز این دسته از انسانهای خارقالعاده نمیتواند آواتار باشد، کنترلکنندگان خاک را ترغیب به مقاومت و مقابله با زندانبانها که از کنترلکنندگان آتش هستند، میکند. پس از مبارزه و فرار از حصر به سوی سرزمینهای یخبندان شمالی میشتابند و در آنجا با کمک رؤسای این سرزمین و بهره گرفتن از قوای طبیعت در آنجا بر دشمنان طبیعت و بشریت پیروز میشوند.
نقد محتوایی فیلم
فیلم «آخرین کنترلکننده باد»؛ شرح حال زندگی دالاییلامای چهاردهم
گرچه به لحاظ محتوای فیلم و اتفاقاتی که در جریان داستان فیلم شکل میگیرد، میتوان این فیلم را به نوعی آخرالزمانی به حساب آورد و یا حتی به لحاظ وجود برخی پارامترهای خاص مانند زمانپردازی آغازین فیلم و شروع فیلم پس از صد سال از ویرانی و تسخیر دنیا توسط عدهای خاص و… جزء فیلمهای فراآخرالزمانی دانست. اما وقتی به زندگانی تنزین گیاتسو، رهبر بودائیان تبت و دالایی لامای چهاردهم دقت میکنیم، به وضوح درمییابیم که فیلم آخرین کنترلکننده باد، شرح حال زندگی تنزین گیاتسو است که در کودکی به مقام دالایی لامایی رسید و برای دستیابی به رهبری معنوی مردم تبت آموزشهایی دید و از همان هنگام کودکی رهبری معنوی فرقهای از بودائیان را به عهده گرفت که هماکنون نیز رهبری این فرقه را به عهده دارد و به عنوان رهبر بودائیان لامایی و دالایی لاما چهاردهم معروف است.
وی در نوجوانی از تبت به هند گریخت و در آنجا بود که مبارزهی سرد خویش را علیه رهبران و سیاستمداران سرزمین سرخ (چین) آغاز کرد و خویش را پیامآور صلح خواند، بعد به آمریکا رفت و هماکنون در یکی از دانشگاههای آنجا مشغول تدریس است.
این فیلم بیشک جز بر زندگی گیاتسو و نقش رهبری معنوی او در دنیا دلالت ندارد و دلایل زیادی بر اینکه این فیلم درصدد اثبات رهبری معنوی جهانی برای رهبر بودائیان لامایی است وجود دارد:
۱. منجیای که در این فیلم معرفی میشود، شرقی بوده و متعلق به معبدی است که ویژه بودائیان سرزمین تبت است. شبیه این نوع معبدها را فقط در فیلمهایی مانند سمسارا و هفت سال در تبت که به نوعی برای تبلیغ بودیسم و بودیسم تبتی و معرفی اندیشهها و باورهای این جریان است، میبینیم.
۲. آنگ که به نوعی کودکی تنزین گیاتسو است، در فیلم از یکی از اساتید خود که با نام راهب گیاتسو از او یاد میکند، نام میبرد. تمامی رهبران بودائیان تبتی با نام خانوادگی گیاتسو شناخته میشوند و با آنکه در این فرقه ازدواج برای راهبها ممنوع است (یکی از علتهایی که به اعتراف آنگ باعث فرار او از آواتار شدن بود، همین زندگی غیرعادی و ممنوعیت ازدواج است) اما آنها با توسل به تناسخ خواستهاند مسئلهی جانشینی و یک خاندان بودن را حل کنند. این مسئله در فیلم آنجایی که از دست پسر پادشاه کنترلکنندگان آتش گریختند و برای نخستین بار به سرزمین کنترلکنندگان باد آمدند، از زبان آنگ برای دوستانش بیان میشود و او برخی از راهبهای آنجا را به نوعی پدر خویش معرفی میکند.
از رهبری بودائیان تا حمایت از فتنه سبز
۳. صلحطلبیای که گیاتسو از آن در تمامی صحبتهایش دم میزند، در این فیلم بسیار پررنگ است. این رهبر بودایی که در زمان انتخابات سال ۸۸ همنوای فتنه سبز بود، در برخی برنامهها و مصاحبهها با پلاکاردی سبز با شعار حقوق بشر برای ایران و آزادی برای ایران جلوی دوربین میآمد. وی همیشه دم از صلح و نوعدوستی زده و سعی کرده فرار دوران نوجوانیاش را از تبت به نوعی گریز از جنگ معرفی کند و خود را مصلحی برای نه تنها مردمان تبت که پیامآور صلح جهانی معرفی کند.
۴. اتفاقاتی که برای قهرمان داستان، آنگ میافتد درست شبیه به اتفاقاتی است که برای تنزین گیاتسو در طول بیش از ۷۵ سال زندگی رخ داده است. همه این مسائل باعث میشود این فیلم جز در راستای معرفی کردن بودائیان تبتی از سوی هالیوود برای رهبری معنوی نباشد؛ چنانکه پیشتر در فیلم ۲۰۱۲ شاهد بودیم وقتی عرب سرمایهداری (که خواه ناخواه نماد فرد مسلمان و نماینده جامعه اسلامی در فیلم هالیوود است) برای نجات خود و خانوادهاش و سوار شدن به سفینه رایزنی میکند، مبلغ نجومی بلندبالایی به او پیشنهاد میدهند که از پرداخت آن عاجز باشد. اما نوجوانی تبتی که از راهبهای تبت است، هم به سادگی و بدون هزینه به سفینه راه مییابد و هم در هنگام خروج جزو نفرات اولی است که از سفینه پیاده میشوند و فیلمها و کارتونهای بسیاری چون ایکیوسان، سمسارا، بودای کوچک و… نشاندهنده اوج اتحاد استراتژیک کمپانیهای دروغپردازی هالیوود با فرهنگ بودای تبتی است.
۵. سرزمین کنترلکنندگان آتش بهگونهای به تصویر کشیده شده که تداعیگر سرزمین چین است. چین از کهن به سرزمین سرخ معرف بوده و با القای این نکته در فیلم که این سرزمین آتش و آتشافروزی است و کمک گرفتن از روند فیلم، سرزمین کنترلکنندگان آتش؛ چین و سرزمین کنترلکنندگان آب؛ مردمان آمریکای شمالی معرفی میشوند که با اتحاد با هم، اقتدا به آنگِ آواتار که نماد دالایی لاما است و بهرهگیری از قوای درون در مهار طبیعت میتوانند بر دشمن خونریز خویش پیروز شوند.
نکته بسیار مهمی که در فیلم بود، اشاره به توان برقراری ارتباط با روح هستی و عالم رازگونه ارواح عالم بود که این عمل تنها توسط آواتار و در جایگاهی ویژه به نام عبادتگاه بود. جالب اینکه در هر جایی که عبادتگاهی بود، این مسئله میتوانست برای آواتار فیلم اتفاق بیفتد. اصل دین و اینکه چه عبادتگاهی است در فیلم بیاهمیت جلوه داده میشود و این از شعارهای دالایی لاما است.
نکته دیگر توصیه روحی که شبیه مار و اژدهایی بزرگ بود. روحی که روح هستی بود به این مضمون مطالبی را به آنگ میگوید که: “چون تو آواتاری، دلیل نمیشود جان دیگران را به بازی بگیری بلکه به همین علت باید به حفظ جان آنها اهمیت بدهی گرچه دشمنان تو هستند” و راه مقابله با این دشمن سفاک را قدرت اقیانوس معرفی میکند.
در بودای تبتی به کسی که دانای کل میشود، لقب اقیانوس میدهند و او را با این لقب میخوانند؛ همان لقبی که برخی از طرفداران دالایی لاما او را با آن نام میخوانند. در انتهای فیلم آنگ با سفارش اژدهایی که حقیقت پشت پرده عالم در فیلم معرفی میشود، به نیروی درون پی برده و با بهرهگیری از قدرت درونی خویش و به کار بستن فنون کنترل آب بدون خونریزی و اعمال خشونت با بازگرداندن کشتیها به دل دریا به کمک موج بزرگی که میآفریند باعث تمام شدن جنگ و پیروزی نهایی میشود.
این صحنهی نهایی که تداعیبخش معجزه حضرت موسی (ع) و شکافتن آب دریا است، بسیار زیبا کار شده و روشن شدن نقوش و حروف کابالی که روی بدن و سر و پیشانی آنگ نقش بسته، بیانگر پیوند عمیق لامائیسم با کابالیسم در دنیای امروز است.
جمعبندی
با آنکه تلاش شده تا با دادن تلفات و کشتههایی چون فداکاری شاهزاده سرزمینهای یخبندان شمالی از کلیشهای بودن این نوع فیلمها که معمولاً در آنها قهرمانها پیروز میشوند و هیچ اتفاقی برایشان نمیافتد، پرهیز شود اما به دلیل زیرساختهای غلط هالیوود و اسطوره و نمادین ساختن فیلمها عملاً بازیگران اصلی حتی خونی هم از دماغشان نمیآید و تنها گاهی ضربهای آرام میخورند و یا گاه اسیر و دستگیر میشوند، اما در نهایت سالم و با قدرت تا آخر فیلم حضور جدی دارند. بهرهگیری از ماچوها و پهلوانپنبهها در هالیوود نه کار تازهای است و نه از روال ساخت فیلمهای مهم، استراتژیک، آخرالزمانی و معناگرا حذف خواهد شد.
آنچه باعث تداوم چنین قالبی برای ساخت فیلم در هالیوود میشود، آرایش آخرالزمانی هالیوود است که موجب ساختن قهرمانهای خیالی برای الگودهی و فرهنگسازی از طریق این الگوهای بدلی است.
ترویج سبک زندگی آمریکایی در پوشش مبارزه با آتشافروزان
جلوههای بصری و ویژه قوی در بسیاری از صحنههای فیلم به جذابیت و جذب مخاطب کمک شایانی میکند و تا حدودی فضای فیلم را از تخیلی بودن به سمت قابل لمس و تجربه و در نهایت قابل قبول بودن فیلم میکشاند، اما ضعف در برخی از تکنیکهای ساخت، نمادپردازی و بازیگری برخی نقشهای دست دوم و چندم گاهی این زیبایی را تحت تأثیر قرار میدهد.
این فیلم هم مثل همه فیلمهای ساخته شده در شهرکهای فیلمسازی هالیوود، خالی از سبک زندگی تسامحی نیست و میتوان گفت که در لایه مبارزه با آتشافروزان کنترلکنندگان آتش و صلحطلب معرفی کردن دالایی لاما و همدستانش که سران کشور جنگافروز آمریکا هستند، لایه پنهانتری نهفته که همان لایه صدور سبک زندگی آمریکایی است و ما در گیرودار جنگ شاهد دوست شدن برادر آخرین کنترلکننده آب سرزمینهای جنوبی، با شاهزاده کنترلکننده آب شمال و عشق کوتاه مدت ایندو هستیم.
این لایه هیچگاه از فیلمهای هالیوود رخت نخواهد بست، زیرا هم اندیشمندان غرب این اعتقاد را دارند که دین متأثر و شکل یافته از سبک و نوع زندگی بشر است و هم هالیوود به این سبک از زندگی میان مخاطبانش و فرهنگ مصرفگرایی و بیمبالاتی برای فروش بیشتر محصولات خویش از طریق استثمار مخاطبهای ناآگاه نیاز دارد.
مهم نیست مسلمانان، مسیحی شوند یا هندوِ، مهم این است که مسلمان نباشند!
گرچه به خلاف رویه معمول فیلمهای هالیوود، منجی در این فیلم شرقی است اما خود به دست غرب نجات یافته، از اعماق آبهای یخزده شمالی کشف میشود و از دست شاهزاده کنترلکنندگان آتش به در برده میشود. مؤلفهی دیگر وجود نقش و نگار، خالکوبی بدن، سر و پیشانی وی است که همه اذکار و اوراد کابالی است و در هنگام مدیتیشن و رزم به او قدرت میبخشد. در این فیلم هم نجاتبخش بشریت، شرّ را نابود نمیکند زیرا از نگاه یهود وجود شرّ برای این عالم ضروری است و فقط باید آن را کنترل کرد نه اینکه با نابودی آن مسئله را حل کرد.
نکتهای که به این بهانه باید مورد توجه قرار گیرد، اتحاد استراتژیک جبهه فرهنگی صهیونیسم با سرکردگی هالیوود با جریانهای شرقی است که از لحاظ تمدنی بسیار شبیه ایران هستند و همین قرابت اگر شفافیتسازی نشود ممکن است به جذب جوانان این ملت بزرگ به شبه عرفانهای وارداتی شرقی بینجامد. برای آنها مهم نیست که جوان مسلمان، مسیحی شود یا هندو مهم این است که مسلمان نباشد.
نویسنده: علی قهرمانی
دالایی لاما ، دالایی لاما
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
بسیار خوب. ممنون از مطالبتون.
البته تمام ۱۳دالایی لاما در کودکی انتخاب میشن نه فقط گیاتسو. و در کودکی هم به هند نرفته بلکه در بزرگسالی به اونجا تبعید شده. فلذا این تشبیه با فیلم آواتار صحیح نیست. در کل مطالب بسیار ارزنده ای بود. متشکرم. ان شاءالله نقد های بعدی دقیق تر و علمی تر باشند متقن و سدید.
سلام
به نظرم آتش تنها نماد چین نیست نماد اصالت ایران هم میتونه باشه اما هالیوود وغرب نمیخواد ایران نطرح بشه خیلی تمایل داره چین طرفش باشه چون فرهنگ ایرانی امروز شیعه هست به هیچ وجه قابل معامله نیست ضمن اینکه فرهنگ شهادت وجهاد این فرهنگ را غیر قابل معامله کرده واین برای غرب مادی غیر قابل پذیرشه.اما با چین میشه معامله کرد وکنار اومد.برای ما حقیت یک نکته مشخصه وباید همه به سوی آن حرکت کنند اما در سایر فرهنگها مثل غرب یا شرقی حقیقت یه نفع مادی معلقه وخودشون براساس خواست ودلخواه میتونن مشخصش کنند.حق وحقیقت نماد خداست برای ما تغییر ناپذیره اما فرق مادی تعریفهای دلخواهی از خدا دارند که شبیه همون بتها هستند
فیلمی بسیار ضعیف
بدون شخصیت پردازی درست
با سرعت اتفاقات پشت سر هم
با بازی و کارگردانی ضعیف که بقول فیلمسازان در اتاق تدوین درآمده و در کارگردانی صفر هست
با انتخاب ضعیف بازیگران
خلاصه نمرش رو اگر در بین فیلمها ببینید حالتون بد میشه
فقط و فقط جلوه های ویژه داره
فیلمنامه آبکی
و داستانش مانند کسی است که میگن شنیده زن حامله گِل میخوره
تما چه گِلی میخوره رو نمیدونه
ی چند تا نقطه عطف سر هم کرده اسمش رو گذشته فیلمنامه
در طول فیلم بارها میخواین بقول معروف کانال رو عوض کنید
از بس کسل و بویرینگ است