مک‌کارتیسم

هاليوود و صهيونيسم ؛ يک روح در دو بدن

از زمان شکل‌گيري هاليوود، يهوديان که همواره به دنبال منافع مادي و کسب سود بيشتر هستند، احساس کردند اين مؤسسه تبليغاتي و ديداري مي‌تواند برايشان بسيار مفيد باشد. آنان تصميم گرفتند اين مؤسسه را به يک دستگاه پول‌ساز تبديل کنند و طبق معمول از اين درآمدها در جهت تحقق اهداف صهيونيسم و در وراي آن رژيم صهيونيستي، حداکثر استفاده را ببرند. مک‌کارتیسم

هنگامي که در سال ۱۹۱۴ ميلادي، اولين تير ترکش‌هاي جنگ جهاني اول شليک شد و نفير گلوله، آسمان اروپا را در نورديد، صادرات فيلم‌هاي سينمايي و مستند به ينگه دنياي آن زمان که جامعه‌اش سخت تشنه هنر هفتم بود، متوقف شد. اما اين جنگ براي آمريکا و به ويژه بزرگترين کارتل هنري آن يعني هاليوود مايه خير و برکت شد و به آن مجال داد تا مانند اختاپوسي عظيم‌الجثه بر سينماي جهان چنگ بيندازد.

هاليوود از هفت شرکت بزرگ فيلم‌سازي يعني «پارامونت»، «يونيورسال»، «فوکس قرن بيستم»، «وارنر بروز»، «کلمبيا پيکچرز»، «يونايتد آرتيست» و «مترو گلدوين ماير» تشکيل شده است.

در شيوه کار هاليوود، کارگردان، متکي بر مدير توليد يا تهيه‌کننده است. اين مدير توليد يا تهيه‌کننده است که کارگردان يا بازيگر را انتخاب مي‌کند و سناريوي دلخواهش را به دست کارگردان مي‌دهد. در چنين محيطي، ناگفته پيداست که اين شرکت سازنده است که نوع فيلم و صحنه را در آثار کميک، تاريخي، وسترن، پليسي، درام و ملودرام، انتخاب کرده و بر کارگردان تحميل مي‌کند. به اين ترتيب، هرچه که سازنده در مخيله خود دارد، به تصوير کشيده مي‌شود و بيننده را نيز چاره‌اي نيست جز آن که اين انديشه‌ها را بر پرده سينما تماشا کند.

فيلم‌هايي که در هاليوود ساخته مي‌شود، اغلب يا تخيلي هستند و يا ساختار و مضموني غير واقعي و عجيب و غريب دارند. گويا آمريکايي‌ها و پولدارهاي يهودي که از اين فيلم‌ها حمايت مي‌کنند، قادر به بازگو کردن واقعيت نيستند و نمي‌خواهند قهرمانان خود را به صورت طبيعي و به عنوان يک انسان عادي به بيننده نشان دهند.

در هاليوود همه چيز افسانه است. قهرمان فيلم‌ها اسطوره‌اند و هيچ چيز بر آن‌ها کارگر نمي‌افتد. انواع بمب، موشک و راکت در کنارشان منفجر مي‌شود، بي‌آنکه خراشي بر آن‌ها وارد شود يا حداقل از اين همه گرد و خاک سرفه کنند! آن‌ها با لبخندي بر لب که بيشتر به لبخند فاتحان جنگ مي‌ماند، از ميان دود و آتش خارج مي‌شوند!

قهرمانان هاليوود، اسطوره‌هايي عجيب و غريب هستند. آنان در جنگ ستارگان با دشمنان فضايي مي‌جنگند و زمين را نجات مي‌دهند. انگار که سياره زمين فقط به آن‌ها تعلق دارد.

جنگ ستارگان

در فيلم‌هاي زميني هم قهرمانان هاليوود سوار بر ماشين‌هاي غول پيکر با سرعتي سرسام‌آور رانندگي مي‌کنند، همه موانع را از ميان مي‌برند، از ارتفاعات بالا مي‌روند و در صحنه‌هايي هيجان‌انگيز و نفس‌گير با همين ماشين‌ها از روي پل يا دره‌هاي بسيار عميق به درون آب شيرجه مي‌زنند، البته باز هم ماشين آن‌ها کاملاً سالم مي‌ماند!

در قاموس هاليوود، تعقيب و گريز بخش لاينفک فيلم به شمار مي‌رود. ماشين‌هاي آمريکايي که از استحکام و قدرت زيادي برخوردار هستند در همه صحنه‌ها ديده مي‌شوند، ماشين‌هايي که هرگز متوقف نمي‌شوند، بنزينشان تمام نمي‌شود و خرابي براي آنها معنايي ندارد! گويي قهرمان اصلي فيلم ماشين است نه انسان!

در اين سينما که صهيونيسم بين‌الملل صحنه‌گردان آن است، قتل و کشتار بسيار طبيعي و راحت است. فرد به راحتي يک اسلحه برمي‌دارد، هرکس را که مي‌خواهد مي‌کشد، بعد اسلحه را در جيب پالتويش مي‌گذارد و با خونسردي از محل دور مي‌شود. گويي هيچ اتفاقي نيفتاده است!

البته اين بدان معنا نيست که در هاليوود هيچ اثر هنري مثبت يافت نمي‌شود. زيرا کارگرداناني بزرگ که به اصول اخلاقي پايبند هستند، سعي در ساخت فيلم‌هاي ارزشي داشته و دارند. اما متأسفانه در اين هياهوي عظيم تبليغاتي که از سوي سران صهيونيسم و آمريکا به راه افتاده صداي آنها به جايي نمي‌رسد.

از اين دست فيلم‌ها مي‌توان به «گفت‌وگوي هيچکاک و تروفو»، «خاطرات و زندگي‌ام در تصاوير چارلي چاپلين»، «نام روي نشاني» از «فرانسيس فورد کاپولا» و «شاه کمدي» از «مک سنت» اشاره نمود.

هاليوود در دوران جنگ سرد با بزرگ کردن خطر کمونيسم، کوشيد تا خطر صهيونيسم را در جهان عرب کوچک جلوه داده و به اصطلاح بر آن سرپوش بگذارد. چرا که رژيم صهيونيستي نياز به زمان داشت تا به عنوان پايگاه آمريکا در منطقه، جاي پاي خود را محکم کند.

لذا مي‌بينيم که در سال ۱۹۵۱، سناتور آمريکايي جو مک کارتي طي نطقي آتشين از رواج افکار کمونيستي در ميان فرهيختگان و هنرمندان ايالات متحده سخن راند و از مقامات کاخ سفيد خواست تا هر چه زودتر ريشه کمونيسم را در عهد تمدن غرب بخشکانند! (۱)

جوزف مک‌کارتی
تصاویر جوزف مک‌کارتی روی جلد مجله تایم

از اين رو کميته بررسي فعاليت‌هاي ضد آمريکايي، هنرمندان و کارگردان‌هاي مهاجر اروپايي را مورد بازجويي قرار داد و آنان را تهديد کرد که اگر در مسير مورد نظر آمريکا گام برندارند به سختي مجازات خواهند شد.

هدف از اين اقدام، جلوگيري از فعاليت کارگردانان و فيلم سازاني بود که قصد داشتند خارج از چهارچوب‌هاي ساختگي و مبتذل هاليوود دست به خلق آثار هنري بزنند.

اگر آن روز مک کارتي از به اصطلاح خطر نفوذ کمونيسم سخن گفت، به واقع خود نيز مي‌دانست که چنين نفوذي در جامعه سراسر غربي آمريکا يا وجود ندارد يا اگر هم باشد بسيار کمرنگ است و نمي‌تواند به ارکان آن صدمه‌اي بزند.

جوزف مک کارتی و مک کارتیسم

در آن دوران افرادي چون رونالد ريگان (۲) که يکي از اعضاي اين کميته بود، عده‌اي از سرشناس‌ترين و بنام‌ترين کارگردان‌هاي جهان از جمله «آرتور ميلو» و «کليفورد اوديتس» و «چارلي چاپلين» را به ضديت با آمريکا و همسويي با اتحاد جماهير شوروي (که همچنان تحت سلطه رژيم خودکامه «استالين» قرار داشت) متهم کردند و بسياري ديگر را در ليست سياه قرار دادند.

کار به جايي رسيد که ده تن از سينماگران و سناريونويسان هاليوود که بعدها به هاليوودي‌‎هاي دهگانه شهرت يافتند به زندان و محروميت از کار و سفر محکوم شدند. (الفا بيزني، هربرت بيبرمن، لسترکول، ادوارد ديميتريک، رينگ لاردنر، جان هاوارد لاوسن، آلبرت مالتس، سام اورنيز، آدريات اسکات و دالتون ترومپو.)

به اين ترتيب، هاليوود پس از تصفيه‌هاي خونين استالين در عهد شوروي سابق که پشت همه را به لرزه درآورد، دست به بزرگترين تصفيه فرهنگي و سينمايي در جهان غرب زد تا راه براي سلطه‌جويي سران کاخ سفيد و صهيونيسم بين‌الملل براي سيطره بر منابع و ثروت‌هاي جهان و چپاول آن همواره گردد.

جوزف مک‌کارتی و مک‌کارتیسم

پس از اين تصفيه سياه که آمريکا همچنان مي‌کوشد آن را مخفي نگاه دارد، مجموعه فيلم‌هاي «جيمز باند»، «مرد شش ميليون دلاري»، «رمبو» و غيره به بازارهاي آثار هنري و سينمايي جهان، به ويژه جهان سوم، راه يافت و چشم نسل‌هاي جوان را که بي‌اطلاع از ماهيت سلطه‌جويانه آمريکا و صهيونيسم بودند به خود خيره ساخت.

پي‌نوشت‌ها:
(۱) مک‌کارتیسم اصطلاحی است برای اشاره به فعالیت‌های ضدکمونیستی سناتور جوزف مک‌کارتی (۱۹۰۸ تا ۱۹۵۷) در آغاز دوره جنگ سرد، که موجب شد موجی از عوام‌فریبی، سانسور، فهرست‌های سیاه، گزینش شغلی، مخالفت با روشنفکران، افشاگری‌ها و دادگاه‌های نمایشی و تفتیش عقاید، فضای اجتماعی دهه ۱۹۵۰ آمریکا را دربرگیرد. بسیاری از افراد به ویژه روشنفکران، به اتهام کمونیست بودن شغل خود را از دست دادند و به طرق مختلف آزار و اذیت شدند. نکته جالب توجه، شباهت زیاد این مبارزه ضد کمونیستی با روش‌های مرسوم در کشورهای کمونیستی بود. مک کارتییسم هم چنین دوران سیاهی را برای هالیوود رقم زد و کارگردانان زیادی را به بهانه کمونیست بودن تحت تعقیب قرار داد.
(۲) رونالد ريگان: رئيس جمهور آمريکا از حزب جمهوري‌خواه که در خلال سالهاي ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ – دوران رياست خود – ايده «جنگ ستارگان» را مطرح کرد. وي يکي از سرسخت‌ترين طرفداران صدام در جنگ عليه جمهوري اسلامي ايران بود. از مهمترين رسوايي‌هاي دوران وي مي‌توان به ماجراي «ايران گيت» اشاره نمود. وي در اين ماجرا به منظور برقراري رابطه با ايران، يک کيک کليدي و يک انجيل امضا شده را همراه با نماينده خود «مک فارلين» به تهران اعزام کرد که در اين کار شکست خورد و پس از مدتي از سوي مجلس سناي آمريکا مورد بازخواست قرار گرفت.

منبع: سعید طبیعت‌شناس ، صهیونیسم و سینما ، تهران: انتشارات قبله اول (جمعیت دفاع از ملت فلسطین).

مک‌کارتیسم ، مک‌کارتیسم ، مک‌کارتیسم

اندیشکده مطالعات یهود در پیام‌رسان‌ها:

پیام رسان ایتا پیام رسان بله پیام رسان سروش پیام رسان روبیکا

مک‌کارتیسم ، مک‌کارتیسم ، مک‌کارتیسم

همچنین ببینید

برتری تاریکی بر روشنایی؛ نقد انیمیشن اوریون و تاریکی

برتری تاریکی بر روشنایی؛ نقد انیمیشن اوریون و تاریکی

در انیمیشن «اوریون و تاریکی» که مخاطب کودک دارد، چون «معاد» انگار می‌شود، طبیعتاً هدف زندگی نیز زیر سؤال رفته و به همین دلیل فیلمساز در اثر پوچی را ترویج و تبلیغ می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

17 − شش =