سلمان فارسی صحابى بزرگ و نامدار پیامبر اسلام (ص)، نخستین مسلمان ایرانى و از اصحاب خاص امام على (ع) است. بخش عمدهی دانستههاى ما دربارهی سلمان، روایتى است که ابناسحاق (متوفى ۱۵۱) نقل کرده و ابنسعد (ج۴، ص۷۵ـ۸۰)، طَبَرانى (ج۶، ص۲۲۲ـ۲۲۶)، ابوالشیخ (ج۱، ص۲۰۹ـ۲۱۷)، خطیب بغدادى (ج۱، ص۵۱۰ـ۵۱۶) و ابنعساکر (ج۲۱، ص۳۸۴ـ۳۸۸) ضمن نقل اسناد تحریرهاى مختلف روایت ابناسحاق، متن آن تحریرها را در کتابهاى خود آورده و گاه همانند خطیب بغدادى (ج۱، ص۵۱۰) فقط اسناد مختلف را ذکر و یکى از تحریرها را که جز در جزئیات اختلاف اساسى با یکدیگر ندارند، نقل کردهاند (براى راویان تحریرهاى دیگر و اختلاف تحریرهاى آنها با یکدیگر ← ماسینیون [۱] ، ص۱۳ـ۱۶).
در اصلِ عبدالملک بن حکیم خَثعَمى (ص۹۸ـ۹۹) نیز روایتى مشابه با تحریر ابناسحاق درج شده است. ابنبابویه هم در کمالالدین و تمامالنعمة (ج۱، ص۱۶۱ـ۱۶۵) متن کتاب «حدیثُ بَدْءِ اسلامِ سلمان» از علی بن مهزیار اهوازى (← طوسى، ۱۴۲۰، ص۲۶۶) را نقل کرده است. ابونُعَیم اصفهانى روایتى همانند نقلهاى پیشین را با تفاوتهایى در اسناد و برخى جزئیات نقل کرده است (← ۱۳۸۷، ج۱، ص۱۹۰ـ۱۹۵).
برخى گزارشهاى دیگر منابع (← طبرانى، ج۶، ص۲۲۸ـ۲۳۳، ۲۴۱ـ۲۴۵؛ ابنعساکر، ج۲۱، ص۳۸۳ـ۳۸۴، ۳۹۰ـ۳۹۴، ۳۹۶ـ۴۰۲) هرچند در جزئیات با گزارش ابناسحاق یا گزارشهاى همانند او تفاوت دارند (← ابنعساکر، ج۲۱، ص۳۸۰ـ۳۸۳)، از حیث مضمون کلى داستان زندگى سلمان، چیزى جز تکرار همین گزارشهاى اصلى نیستند (نیز← صنعانى، ج۸، ص۴۱۸ـ۴۲۰؛ ذهبى، ج۱، ص۵۰۶ـ۵۱۱، ۵۱۳ـ۵۲۲) و چنانکه ذهبى (ج۱، ص۵۲۱، ۵۳۴، ۵۳۷) اشاره کرده، صحت برخى از آنها محلّ تردید است.
نام اصلى سلمان را مابه (← طبرى، ج۳، ص۱۷۱؛ ابونعیم اصفهانى، ۱۹۳۱ـ۱۹۳۴، ج۱، ص۴۸)، ماهویه (ابونعیم اصفهانى، همانجا)، روزبه (ابنبابویه، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۱۶۲ـ ۱۶۳، ۱۶۵) و فیروزان (بلعمى، ج۱، ص۳۱۳) نوشتهاند و از پدر وى با نام بوذخشان (← طبرى، همانجا؛ ابنعساکر، ج۲۱، ص۳۷۸، با تصحیف به یوذخشان)، بدخشان (ابونعیم اصفهانى، ۱۹۳۱ـ ۱۹۳۴، همانجا)، خشبوذان (ابنبابویه، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۱۶۵) یاد کردهاند که دستکم برخى از این نامها، بهویژه نام پدر او، شکل معرّب یا تصحیفشدهاى از یک اسم فارسیاند.
در برخى منابع نیز سلسلهنسبى براى سلمان ذکر شدهاست که او را با برخى از شخصیتهاى ایران باستان پیوند میدهد (← ابونعیم اصفهانى، ۱۹۳۱ـ۱۹۳۴، همانجا؛ حمدالله مستوفى، ص۲۲۹). پس از اسلام آوردن، پیامبر اکرم او را سلمان نامید (ابنبابویه، ۱۳۶۳ش، همانجا) و کنیه ابوعبدالله بر او نهاده شد (← ابنسعد، ج۴، ص۷۵، ج۶، ص۱۶، ج۷، ص۳۱۸). ابونعیم اصفهانى (۱۳۸۷، ج۱، ص۱۸۵) از سلمان با نام و نسب سلمان بن اسلام یاد کرده است (نیز ← صنعانى، ج۱۱، ص۴۳۸، که سلمان خود را «سلمان بن اسلام» معرفى میکند). کشّى (ص۱۴) نیز بنابر روایتى از سلمان نقل کرده که او در پاسخ به پرسش از اصل و نسبش، خود را سلمان بن عبدالله معرفى کرده است (نیز ← همان، ص۱۲، ۱۸؛ طوسى، ۱۴۱۴، ص۱۳۳، که از امام صادق نقل شده است که سلمان را با نسبت محمدى یاد کنید نه با نسبت فارسى).
در تاریخ و محل تولد سلمان اختلاف هست. با توجه به شواهد و قراین، تاریخ تولد او باید میان سالهاى ۵۳۱ تا ۵۷۰ میلادى باشد (← هاجرانى، ص۶۹ـ۷۶). سلمان را اهل جى اصفهان (← ابنهشام، ج۱، ص۲۲۸؛ ابنسعد، ج۴، ص۷۵، ج۷، ص۳۱۸؛ احمد بن حنبل، ج۵، ص۴۴۱؛ ابونعیم اصفهانى، ۱۳۸۷، ج۱، ص۱۹۰، ۱۹۵)، رامهرمز (صنعانى، ج۸، ص۴۱۸؛ ابنسعد، ج۴، ص۷۵، ج۷، ص۳۱۸؛ طبرى، همانجا؛ بلعمى، همانجا، که از آن با نام راماورمزد یاد میکند)، کورسابور / شهرشاپور (بیشاپور / بهشاپور؛ طبرى، همانجا) در استان فارس کنونى، و شیراز (ابنبابویه، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۱۶۲) معرفى کردهاند.
از این میان، انتساب او به جى اعتبار بیشترى دارد (← طبرانى، ج۶، ص۲۳۱؛ شوشترى، ج۵، ص۲۰۵ـ ۲۰۶)، بهویژه آنکه سلمان پس از فتح اصفهان بهدست مسلمانان به آنجا رفت و مدتى در آنجا اقامت گزید (← طبرانى، ج۶، ص۲۲۰؛ ابوالشیخ، ج۱، ص۲۲۹؛ ابونعیم اصفهانى، ۱۹۳۱ـ۱۹۳۴، ج۲، ص۳۶۵، که سخنانى از سلمان که بنابر سند روایت در اصفهان بیان داشته است، نقل میکنند) و مسجدى نیز در جى بنا کرد که تا قرون ششم و هفتم بر جاى بود (← یاقوت حَمَوى، ذیل «جَیان»). اکنون نیز در منطقه جى اصفهان بقایاى مسجدى کهن باقى است، اما اطلاع دقیقى از تاریخ بناى آن و نقش سلمان در ساختهشدن آن در دست نیست (براى شرحى از وضع فعلى مسجد جى اصفهان ← میرفتاح، ص۱۹۵ـ ۲۴۰).
زندگانى سلمان فارسی را میتوان در دو دورهی پیش از اسلام و پس از اسلام بررسى کرد. بنابر نقل منابعى که به شرححال سلمان پیش از اسلام پرداختهاند، پدر سلمان از دهقانان (اشراف زمیندار) و بزرگزادگان ایرانى بود (← ابنعساکر، ج۲۱، ص۳۹۰؛ ذهبى، ج۱، ص۵۱۳، که در خبرى پدر او را از نظامیان ساسانى یاد کردهاند).
سلمان به تبعیت از محیط خانوادگى و گرایش دینى پدر در آیین زردشتی کوشا بود، چنانکه بر افروخته نگاهداشتن آتش آتشکده مواظبت داشت (خطیب بغدادى، ج۱، ص۵۱۱). در جوانى بهسبب آشنایى با مسیحیانى که پیرامون او بودند به مسیحیت گرایش یافت (← صنعانى، ج۸، ص۴۱۸ـ۴۱۹)، به همین جهت با مخالفت سرسختانه پدر روبهرو شد و مدتى را در خانه پدرى به حبس گذراند (خطیب بغدادى، همانجا)، اما سرانجام به قصد آشنایى عمیقتر با آیین مسیحى به شام سفر کرد و از آنجا به عراق و روم شرقى (بیزانس) رفت و با اسقفان و راهبان مسیحى متعددى مصاحبت کرد (ابنهشام، ج۱، ص۲۲۸ـ۲۳۱؛ ابنسعد، ج۴، ص۷۵ـ۷۷؛ ابنبابویه، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۱۶۲ـ۱۶۳؛ ابونعیم اصفهانى، ۱۳۸۷، ج۱، ص۱۹۰ـ۱۹۱، ۱۹۳ـ۱۹۴).
بنابر گزارشها، واپسین اسقفى که سلمان مصاحب وى بود بههنگام مرگ، نام و نشان پیامبر اسلام را براى سلمان ذکر کرد و با یادآورى نشانههاى پیامبر، او را به جستوجوى پیامبر جدید تشویق کرد (← ابنهشام، ج۱، ص۲۳۱ـ۲۳۲؛ ابنسعد، ج۴، ص۷۷ـ۷۸؛ احمد بن حنبل، ج۵، ص۴۴۲ـ۴۴۳؛ ابونعیم اصفهانى، ۱۳۸۷، ج۱، ص۱۹۱، ۱۹۴).
برخى دیگر از گزارشها آگاهى سلمان را از دین اسلام و پیامبر اکرم حتى به سالها قبل از آن و به هنگام اقامت او در ایران بازمیگردانند. براساس این گزارشها، سلمان در صومعه مسیحیان نزدیک محل سکونتش در ایران نام پیامبر اسلام را بهعنوان پیامبر پس از حضرت عیسى (ع) میشنود و از همان هنگام در آرزوى یافتن پیامبر و درک حضور او بوده است (← ابوالشیخ، ج۱، ص۲۱۹؛ ابنبابویه، همانجا؛ ابونعیم اصفهانى، ۱۹۳۱ـ۱۹۳۴، ج۱، ص۵۱؛ ابنعساکر، ج ۲۱، ص۳۸۰، ۳۸۳؛ نیز ← زرینکوب، ص۲۰، که حقیقتطلبى سلمان، حیرت و سرگشتگى او را در باب عقاید مَزْدِیسْنى با احوال برزویه طبیب، مترجم کلیله و دمنه از سنسکریت به پهلوى، مقایسه کرده است).
درهرحال، سلمان براى دیدار با پیامبر اکرم (ص) عازم حجاز شد، اما بر اثر برخى حوادث به بردگى به مردى یهودى از اهل یثرب (مدینه) فروخته و در نخلستان وى بهکار گرفته شد (← ابنهشام، ج۱، ص۲۳۲؛ ابنسعد، ج۴، ص۷۸؛ احمد بن حنبل، ج۵، ص۴۴۳). سلمان در این شهر به دیدار پیامبر نایل آمد و پس از تطبیق ویژگیهاى ایشان با ویژگیهایى که براى آن حضرت وصف شده بود، اسلام آورد (ابنهشام، ج۱، ص۲۳۳ـ۲۳۴؛ ابنسعد، ج ۴، ص۷۸ـ۸۲؛ احمد بن حنبل، همانجا؛ ابنبابویه، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۱۶۴ـ۱۶۵؛ نیز ← صنعانى، ج۸، ص۴۱۸ـ۴۲۰؛ قس ابونعیم اصفهانى، ۱۳۸۷، ج۱، ص۱۹۱ـ۱۹۲، که برخلاف دیگر منابع دیدار با پیامبر و اسلامآوردن سلمان را در مکه گزارش کرده است).
مسیر مهاجرت سلمان فارسی
بنابر نقل منابع، سلمان پیش از جنگ بدر (در سال اول هجرت) اسلام آورد، اما چون تا پیش از جنگ خندق (در سال پنجم هجرت) بَرده بود در جنگهاى بدر و احد حضور نداشت (← ابنسعد، ج۴، ص۸۰، ج۷، ص۳۱۸؛ احمد بن حنبل، ج۵، ص۴۴۴؛ طبرى، ج۲، ص۵۶۶؛ قس خطیب بغدادى، ج۱، ص۵۱۸، که اسلامآوردن و آزادى سلمان را زمانى پیش از جنگ خندق و بعد از جنگ احد دانسته است).
سلمان نخستین فرد ایرانى است که اسلام آورد (← ابنسعد، ج۴، ص۸۲، ج۷، ص۳۱۸؛ ابونعیم اصفهانى، ۱۳۸۷، ج۱، ص۱۸۵، که بنابر روایتى از پیامبر از او با عنوان سابق فارس / الفرس یاد کردهاند؛ قس ابونعیم اصفهانى، ۱۹۳۱ـ۱۹۳۴، ج۱، ص۷۶، که از زنى اصفهانى یاد میکند که بنابر ادعا پیش از سلمان مسلمان شده و سلمان را به دیدار با پیامبر اسلام راهنمایى کرده بود). سلمان پس از اسلامآوردن در زمره یکى از نزدیکترین اصحاب پیامبر (ص) درآمد و از آن پس در غزوات همراه پیامبر شرکت جست (ابنسعد، ج۴، ص۸۰، ج۷، ص۳۱۸؛ احمد بن حنبل، همانجا).
در جریان پیوند برادری (مؤاخات) میان مهاجرین و انصار در سال اول هجرت، پیامبر میان سلمان و ابودَرداء عُوَیمر که از جهت حکمت و خردورزى با یکدیگر مناسبت داشتند (دربارهی ابودرداء و این ویژگى وى← ابونعیم اصفهانى، ۱۳۸۷، ج۱، ص۲۰۸ـ۲۲۷؛ نیز ← صنعانى، ج۴، ص۲۷۹، که بنابر روایت او، پیامبر سلمان را داناتر از ابودرداء معرفى میکند) عقد اُخوّت بست (ابنهشام، ج۲، ص۱۵۲؛ ابنسعد، ج۴، ص۸۴؛ طبرانى، ج۶، ص۲۱۸؛ قس ابنسعد، همانجا، که بنابر روایتى دیگر عقد اخوّت را میان سلمان و حُذَیفة بن یمان گزارش میکند؛ خطیب بغدادى، همانجا، که مطابق آن سلمان اندکى پیش از جنگ خندق در سال پنجم اسلام آورد).
مهمترین واقعه در زندگانى سلمان فارسی پس از اسلامآوردنش که موجب شهرت خاص وى شده است، واقعه جنگ احزاب (خندق) در سال پنجم است. در این جنگ، سلمان به پیامبر اکرم (ص) پیشنهاد کرد که به شیوهی ایرانیان بههنگام نبرد خندقى گرداگرد شهر مدینه حفر کند و بدینگونه مانع تجاوز مشرکان به شهر شود. پیشنهاد سلمان پذیرفته شد و حفر خندق به شکست حمله مشرکان انجامید (← ابنسعد، ج۲، ص۶۶؛ یعقوبى، ج۲، ص۵۰؛ طبرى، ج۲، ص۵۶۶).
پس از رحلت پیامبر اکرم (ص)، سلمان در کنار سه صحابى دیگر پیامبر (ابوذر غفارى، مقداد بن عمرو، عمار یاسر) در حلقهی نخستین حامیان خلافت منصوص امیرمؤمنان على (ع) جاى گرفت (← یعقوبى، ج۲، ص۱۲۴؛ سعد بن عبدالله اشعرى، ص۱۵؛ کلینى، ج۸، ص۲۴۷ـ۲۴۸؛ کشّى، ص۶، ۹، ۱۱؛ طبرانى، ج۶، ص۲۲۱). اطلاق عنوان نخستین شخص از ارکان اربعه (شیعه) به او (← طوسى، ۱۴۱۵، ص۶۵؛ شوشترى، ج۵، ص۱۸۳) از همینروست.
جملهی معروف منتسب به سلمان، «کردید و نکردید»، پس از ماجراى سقیفه بنیساعده و تعیین خلیفه بر زبان وى جارى شده است (← ابنشاذان، ص۴۵۷؛ علمالهدى، ج۳، ص۲۵۷؛ براى تفاسیر متفاوت شیعه و اهلسنّت از این عبارت ← علمالهدى، ج۳، ص۲۵۷ـ۲۵۸، ۲۶۱ـ۲۶۲؛ ابنابیالحدید، ج۶، ص۴۳، ج۱۸، ص۳۹؛ نیز ← ماسینیون، ص۱۹ـ۲۱). در مراسم مخفیانهی دفن حضرت فاطمه (س)، سلمان همراه جمعى دیگر، ازجمله ابوذر، از معدود کسانى بودند که حضور داشتند (یعقوبى، ج۲، ص۱۱۵؛ نیز ← کشّى، ص۷). او بعدها نیز به نقل روایاتى درباره فضائل امام على (ع)، همچون لزوم دوستى او و سبقت آن حضرت در اسلامآوردن، اهتمام داشت (← طبرانى، ج۶، ص۲۳۹، ۲۶۵، ۲۶۹). در کتاب سُلیم بن قیس، یکى از کهنترین متون شیعه، نیز به دفاع همهجانبه سلمان از تشیع بارها اشاره شده است (← سلیم بن قیس هلالى، ج۲، ص۵۶۵، ۵۷۷، ۶۰۰ـ۶۰۱، ۷۲۶، ۷۳۲، ۷۴۷، ۸۲۶، ۸۵۳، ۸۵۶، ۸۶۱؛ نیز ← کلینى، ج۸، ص۳۴۳ـ۳۴۴).
سلمان پس از فتح ایران بهدست مسلمانان در زمان خلیفهی دوم، عهدهدار حکومت مداین (تیسفون پایتخت ساسانیان) شد (← ابنسعد، ج۷، ص۳۱۹؛ ابناَعثَم کوفى، ج۱، ص۲۲۰؛ قس یعقوبى، ج۲، ص۱۵۱، که به روایتى مبنى بر عزیمت سلمان به مداین در عهد خلیفهی دوم و سه سال پس از فتح آن بهدست مسلمانان اشاره میکند؛ براى حکایتى از وى در زمان حکومتش بر مداین← صنعانى، ج۸، ص۴۱۹).
بنابر نقلى، سلمان در سال ۳۲ در جنگ بَلَنجَر همراه با سپاه اسلام حضور داشت و پس از شکست لشکر مسلمانان از قوم خزر، با جمعى بهسوى گیلان و گرگان رفت (← طبرى، ج۴، ص۳۰۵؛ نیز ← صنعانى، ج۳، ص۴۱۵؛ ابنسعد، ج۴، ص۹۲ـ۹۳؛ رافعى قزوینى، ج۱، ص۱۱۴؛ براى نقلى از سلمان در واقعهی بلنجر ← مفید، ج۲، ص۷۳؛ قس طبرى، ج۵، ص۳۹۶، که در آن بهجاى «سلمان فارسی»، «سلمان باهلى» آمده است).
سلمان فارسی در زمان خلافت عثمان در مداین درگذشت (← ابنسعد، ج۴، ص۹۳، ج۶، ص۱۷، ج۷، ص۳۱۹؛ خطیب بغدادى، ج۱، ص۵۰۹، ۵۱۸). ابونعیم اصفهانى (۱۹۳۱ـ۱۹۳۴، ج۱، ص۴۹) وفات او را در سال ۳۳ گزارش کرده است (قس خطیب بغدادى، ج۱، ص۵۱۸ـ۵۱۹، که بنابر نقلى، وفات سلمان را در زمان خلافت امام على و در سال ۳۶ یاد میکند؛ ابنعساکر، ج۲۱، ص۴۵۸ـ۴۵۹، که روایات مختلفى از تاریخ وفات وى از زمان خلافت عمر تا سالهاى ۳۶ و ۳۷ در زمان خلافت امام على نقل کرده است). شاذان قمى (ص۸۶ـ۹۲) گزارشى دربارهی وفات و حالات و سخنان سلمان بهنقل از متنى کهن، ظاهراً برجامانده از غُلات، نقل کرده است. در همین نقل، از حضور امام على (ع) بر بستر سلمان و تجهیز او سخن رفته است (نیز← مدرسى طباطبائى [۲]، ج۱، ص۶۱).
همهی منابع در کهنسالی سلمان اتفاقنظر دارند، که از آن میان سنین میان ۸۳ تا ۱۳۳ سال دقیقتر بهنظر میرسد (← مهاجرانى، ص۷۶). ابنعبدالبَرّ (ج۶، ص۶۳۸) بهنقل از شَعبى از درگذشت سلمان در خانهی ابوقُرّه کندى در مداین سخن گفته است. طبرانى (ج۶، ص۲۱۴ـ۲۱۵) روایتى مشابه از شعبى دربارهی وفات سلمان نقل کرده که در آن شعبى گزارشى از آخرین دقایق زندگى سلمان را به نقل از همسرش، بُقَیره، آورده است. ماسینیون (ص۲۲) این روایت را مهم و روایتى خانوادگى دربارهی سلمان تلقى کرده، زیرا در آن اخبارى از طریق عمرو فرزند ابوقرّه نقل شده است.
مزار سلمان فارسی در مداین (واقع در عراق کنونى) در نزدیکى ایوان کسری، اندکى بعد از روستاى حذیفه / حدیثه، هنوز برجاست (همان، ص۳؛ براى بحثى دربارهی مکان درگذشت سلمان و دیگر مکانهاى ذکرشده بهعنوان محل وفات وى ← یاقوت حموى، همانجا؛ ماسینیون، ص۲۲ـ۲۸). مقبرهی وى از دیرباز تاکنون زیارتگاه بوده (براى شرحى کهن از مزار او ← خطیب بغدادى، ج۱، ص۵۰۸؛ یاقوت حموى، ذیل «مدائن»)، و زیارتنامههایى نیز در برخى منابع شیعى براى زیارت مزار وى نقل شده است (← طوسى، ۱۴۰۱، ج۶، ص۱۱۸ـ۱۱۹؛ مجلسى، ۱۴۰۳، ج۹۹، ص۲۸۷ـ۲۹۱؛ نورى، ص۶۳۵ـ۶۴۱).
سلمان فرزندانى داشت و اعقاب وى نیز تا سالیان بعد باقى بودهاند (← ابوالشیخ، ج۱، ص۲۲۸؛ ابونعیم اصفهانى، ۱۹۳۱ـ۱۹۳۴، ج۱، ص۵۲؛ خطیب بغدادى، ج۱، ص۵۱۸؛ ابنعساکر، ج۵، ص۲۲۷، ج۶، ص۲۵۷، ج۲۱، ص۴۰۳). در برخى از سلسله اسناد احادیث، فرزندى به نام عبدالله براى سلمان ذکر شده است (← ابونعیم اصفهانى، ۱۹۳۱ـ۱۹۳۴، همانجا؛ نیز ← خطیب بغدادى، ج۱، ص۵۱۷؛ ابنعساکر، ج۲۱، ص۴۰۳) که با کنیه سلمان (ابوعبدالله) نیز مطابقت دارد. منتجبالدین رازى (ص۵۲ـ۵۳) از عالمى با نام شیخ بدرالدین حسن بن على، با ذکر کامل سلسلهنسب او، نام برده است که نسبش به سلمان فارسی میرسد (براى افراد دیگرى از نسل سلمان فارسی ← نورى، ص۵۷۰ـ۵۷۲).
مقبره سلمان فارسی در مداین
یکى از ویژگیهاى سلمان فارسی که به وى جایگاه ویژهاى بخشیده، حدیث مشهور منقول از پیامبر اکرم (ص) «سلمانُ منّا اهلَ البیتِ» دربارهی اوست (← ابنسعد، ج۴، ص۸۲ـ۸۳؛ طبرانى، ج۶، ص۲۱۳). چنانکه از بیشتر نقلهاى این روایت برمیآید، پیامبر اکرم (ص) این سخن را در روز حفر خندق و بههنگام بحث میان مهاجران و انصار دربارهی اینکه سلمان به کدامیک از دو آن گروه تعلق دارد، بر زبان آورد و بدینگونه سلمان را از اهلبیت خود شمرد (← ابنسعد، ج۴، ص۸۳، ج۷، ص۳۱۹؛ طبرى، ج۲، ص۵۶۸؛ طبرانى، همانجا؛ قس طوسى، ۱۴۱۱، ص۸۱۷، که از خواندهشدن سلمان با این عبارت از سوى پیامبر در زمانى دیگر نیز یاد کرده است). خطیب بغدادى (ج۱، ص۵۰۹، ۵۱۷ـ۵۱۸) انتساب سلمان را به بنیهاشم از این جهت میداند که پیامبر او را در آزادشدن از بردگى یارى کرد (نیز ← ابنهشام، ج۱، ص۲۳۴ـ۲۳۵؛ ابنسعد، ج۴، ص۷۹ـ۸۰، ج۷، ص۳۱۸؛ احمد بن حنبل، ج۵، ص۴۴۳ـ۴۴۴؛ ابنبابویه، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۱۶۵) و بدینگونه سلمان مولى (آزادکرده) پیامبر شد (← شاذان قمى، ص۸۶؛ ابنعساکر، ج۲۱، ص۳۷۶؛ طبرسى، ج۱، ص۱۸۵، که در آنها از سلمان با عنوان مولاى رسول اکرم یاد شده است).
از سوى دیگر، پیامبر اکرم یا امامان شیعه تعبیر «منّا اهلالبیت» را دربارهی عموم شیعیان خالص یا پرهیزکاران و ابرار (← کلینى، ج۸، ص۳۳۳؛ ابنبابویه، ۱۳۶۱ش، ص۱۰۶؛ طوسى، ۱۴۱۴، ص۴۵) و بهطور خاص دربارهی ابوذر (← طوسى، ۱۴۱۴، ص۵۲۵) و زُبیر در بُرههاى از زمان و پیش از برپاکردن فتنه جمل (نهجالبلاغة، حکمت ۴۵۳؛ ابنبابویه، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۱۵۷) و کسانى دیگر (← سلیم بن قیس هلالى، ج۲، ص۹۰۵؛ نصر بن مزاحم، ص۱۴۸؛ ابنادریس حلّى، ج۳، ص۵۶۴) نیز بهکار بردهاند. بدینترتیب، این تعبیر خاص سلمان و منحصر به او نبوده است (براى تحلیل متفاوت از این حدیث ← ماسینیون، ص۱۶ـ۱۹) و نمیتوان این حدیث را بهمعناى مشارکت سلمان در مقام معنوى پیامبر و اهلبیت تلقى کرد (← ابنعربى، سفر۳، ص۲۲۸، که با نقل حدیثى از امام صادق سلمان را به جهت پیروى از اهلبیت از ایشان میداند). بااینحال، این حدیث گویاى جایگاه خاص سلمان نزد پیامبر اکرم و اهل بیت و موقعیت معنوى برجستهی اوست.
در حدیثى از امام سجاد (ع)، که از طریق امام صادق (ع) نقل شده، آمده است که سلمان از اهلبیت بود و به همین دلیل از صاحبان علم (علما) گردید (صفّار قمى، ص۲۵؛ کلینى، ج۱، ص۴۰۱). در همین حدیث، با اشاره تلویحى به معرفت والاى سلمان در مقایسه با ابوذر، آمده است اگر ابوذر از آنچه در قلب سلمان بود خبر میداشت او را میکشت (همانجاها؛ نیز ← مجلسى، ۱۳۶۳ش، ج۴، ص۳۱۵، که ضمن اشاره به ضعف حدیث، آن را ناظر به معرفت والاى سلمان دانسته است).
در حدیث دیگرى از امام صادق (ع)، از سلمان با صفت محدَّث یاد شده است؛ به این معنى که فرشتگان بر قلب سلمان فرو میآمدند و مطالبى را به او القا میکردند (صفّار قمى، ص۳۲۲). دیگر حدیث گویاى مقام والاى سلمان، حدیث شوق بهشت براى برخى از اصحاب پیامبر است. در این روایت، سلمان یکى از چند صحابیاى است که پیامبر اکرم (ص) از اشتیاق بهشت بر آنان سخن گفته است (← طبرانى، ج۶، ص۲۱۵؛ ابنبابویه، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۳۰۳).
در حدیثى به نقل از امام صادق (ع)، آن حضرت ضمن اشاره به کثرت یادکردن سلمان از سوى خود، سه ویژگى سلمان را دلیل این امر برشمردهاند: ترجیح خواست امیرمؤمنان على (ع) بر خواست خود، دوستداشتن نیازمندان و همراهى با آنان در مقابل ثروتمندان، و دوستىِ دانش و دانشمندان (طوسى، ۱۴۱۴، ص۱۳۳).
احادیث فراوانى از پیامبر اکرم (ص) به روایت سلمان نقل شده است (← صنعانى، ج۱، ص۵۱۰ـ۵۱۲، ج۴، ص۳۳۰، ج۵، ص۲۸۱ـ۲۸۲، ج۶، ص۱۹۲ـ۱۹۳، ج۱۱، ص۳۱۳). همچنین سخنان و حکایات بسیارى نیز از زبان خود وى نقل شده است (براى نمونهاى از سخن حکیمانه وى در منبعى کهن ← مالک بن انس، ج۲، ص۷۶۹). طبرانى (ج۶، ص۲۲۰ـ ۲۷۲) مجموعهاى از سخنان و حکایات او و روایات وى را از پیامبر اکرم (ص) گردآورده است. در مسند بَقی بن مَخلَد، عالم اندلسى، نیز شصت روایت به نقل از سلمان بوده است (← ذهبى، ج۱، ص۵۰۵). از سلمان کسانى چون زید بن صوحان و عامر بن واثله کندى نقل حدیث کردهاند (براى فهرست راویان سلمان ← مِزّى، ج۱۱، ص۲۴۶ـ۲۴۷).
ابنشهرآشوب (ص۲) سلمان فارسی را از پیشگامان آثار مکتوب در سنّت شیعى دانسته است. ضمن آنکه آثار مکتوبى نیز به او نسبت داده شده است (براى بحثى از آثار منسوب به سلمان ← ماسینیون، ص۴۹ـ۵۰؛ مهاجرانى، ص۱۳ـ۱۴). ازجمله، طوسى (۱۴۲۰، ص۲۲۷) به نقل از ابنولید قمى (متوفى ۳۴۳) اثرى به نام «خبرُ جاثلیق الرومى» به سلمان نسبت داده است.
البته این اثر، متنى است که سلمان فقط آن را روایت کرده و مؤلف یا مصنّف آن نبوده است. «خبر جاثلیق رومى» مشتمل است بر پرسشهاى الهیاتى قیصر روم از خلیفه مسلمانان بعد از درگذشت پیامبر اکرم (ص) و پاسخ امام على (ع) به آن پرسشها. صفّار قمى (ص۲۲۲، ۲۳۶، ۲۸۸ـ۲۸۹) بندهایى از این روایت را نقل کرده و ابنبابویه (۱۳۸۷، ص۱۸۲، ۲۸۶ـ۲۸۸، ۳۱۶) سه بخش از آن را نقل و در پایان نقل دوم و سوم اشاره کرده که متن کامل آن را در پایان کتاب النبوّة خود آورده است (نیز ← طوسى، ۱۴۱۴، ص۲۱۸ـ۲۲۱؛ ابنشهرآشوب، ص۵۷؛ شوشترى، ج۵، ص۲۰۲ـ ۲۰۳). ابوریحان بیرونى (ص۲۳) از اثرى با عنوان انجیلالسبعین یاد کرده که در آغاز آن آمده که آن را سَلّام بن عبدالله بن سَلّام به نقل از سلمان نوشته است. اما ابوریحان بیرونى (همانجا) از جعلی بودن این متن سخن گفته است.
سلمان فارسی در بسیارى از متون کهن ایرانى جایگاهى نمادین بهعنوان «مسلمان ایرانی» دارد. براى نمونه باید از گزارشهایى یاد کرد که طبق آنها سلمان نخستین کسى است که قرآن، یا دستکم بخشى از آن، را به فارسى ترجمه کرده است (← اسفراینى، ج۱، ص۸؛ سرخسى، ج۱، ص۳۷؛ براى تحلیلى از این گزارشها ← عمادى حائرى، ص۱۴ـ۱۵، ۳۸). برخى از عبارات فارسى منسوب به سلمان (← ابنسعد، ج۴، ص۹۰؛ آذرنوش، ص۱۰۵ـ۱۰۶) را باید از همین دیدگاه ارزیابى کرد.
شخصیت حکیمانه و ژرفاندیش سلمان سبب شده است وى به مظهر بینش باطنى تبدیل شود و جایگاه ویژهاى نزد برخى فرقههاى مذهبى با گرایشهاى باطنى بیابد (← سعد بن عبدالله اشعرى، ص۵۲، ۵۷، ۵۹، ۶۱؛ ابوالمعالى بلخى، ص۳۱۵؛ نیز ← زرینکوب، ص۲۰، ۳۷۷ـ۳۷۸؛ شفیعى کدکنى، ص۶۰، ۱۶۶ـ۱۶۷، ۵۲۹ـ۵۳۰). ابوحاتِم رازى (ص۱۶۶) به عقیدهی برخى از غلات که قائل به الوهیت سلمان بودهاند اشاره کرده و نجاشى (ش ۶۶۸) نیز از عالمى امامیمذهب با نام علی بن عباس جَراذینى (متوفى ح ۲۴۰) نام برده است که کتابى بهنام الردّ على السلمانیة در رد گروهى از غُلات تألیف کرده بود (نیز ← ماسینیون، ص۴۶ و ص۴۷ و پانویس ۱).
این گروهها و فرقهها از دیرباز روایاتى نیز در باب جایگاه معنوى سلمان فارسی نقل کردهاند (براى نمونه ← کشّى، ص۱۲ـ۱۳، ۱۵ـ۱۷). از جملهی این فرقهها باید فرقهی ازمیانرفته مُخمّسه (← دفترى، ص۱۲۰ـ۱۲۱، ۴۱۹) و نُصیریه (← نورى، ص۱۰۲ـ۱۰۳، ۱۱۷ـ۱۲۰، ۲۱۴، ۲۱۶ـ۲۱۸؛ نیز ← ماسینیون، ص۴۳ـ۴۶) نام برد. بر همین اساس، سلمان در سنّت تفسیرى / تأویلى غُلات، اهمیت ویژهاى یافته است (← ماسینیون، ص۳۰ـ۳۹). در این میان، اسماعیلیان با تأکید خاص بر حدیث «سلمان منّا اهلالبیت» آموزهی نسبت روحانى را نظریهپردازى کردهاند (← روضهی تسلیم، ص۱۵۰؛ نیز ← محقق، ص۳۳۷ـ۳۳۹؛ قس ابنعربى، سفر۳، ص۲۳۲ـ۲۳۳، ۲۳۹ـ۲۴۲، که از منظر تصوف به انتساب سلمان و افرادى مانند خضر به اهلبیت توجه میکند). سلمان نزد بعضى فِرَق صوفیه نیز جایگاه خاصى دارد و برخى طریقتها نظیر قادریه، بکتاشیه و نقشبندیه، سلسلهی طریقت خود را به او رساندهاند (← ماسینیون، ص۲۸ـ۲۹؛ براى نمونههایى از جایگاه سلمان نزد متصوفه ← مستملى بخارى، ج۱، ص۱۱۴؛ هُجویرى، ص۱۲۰، ۵۰۷ـ۵۰۸).
ابنبابویه (متوفى ۳۸۱) در کتابى بهنام أخبار سلمان و زهده و فضائله روایات مربوط به احوال سلمان را گرد آورده بود (← نجاشى، ش ۱۰۴۹). در ادوار متأخر، میرزاحسین نورى (متوفى ۱۳۲۰) کتابى با نام نَفَسُ الرحمان فى فضائل سلمان تألیف کرده و کوشیده است همه روایات تاریخى درباره سلمان، احادیثى که او روایت کرده، سخنان منسوب به وى، مناقب و فضائل و احادیث در شأن او را گرد آوَرد. لویى ماسینیون، خاورشناس فرانسوى، رسالهاى با نام «سلمان پاک: ریشههاى تفکر روحانى در اسلام ایرانى» [۳] منتشر کرده که سخن اصلى آن تردید در ارزش تاریخى بخش اعظمى از گزارشهاى موجود در منابع اسلامى دربارهی سلمان و شخصیت تاریخى اوست، نظرى که پیش از وى هوروویتس [۴] (ص۱۷۸ـ۱۸۳) آن را بیان کرده بود (براى خلاصهاى از نظریهی هوروویتس ← ماسینیون، ص۷ـ۹). این نظر افراطآمیز ماسینیون را پژوهشگران مسلمان نقد و رد کردهاند (براى نمونه ← سَبیتى، ص۶۹ـ ۱۰۶؛ زرینکوب، ص۱۷ـ۱۸).
نویسنده: سیدمحمد عمادی حائری
منابع:
آذرتاش آذرنوش، چالش میان فارسى و عربى سدههاى نخست، تهران ۱۳۸۵ش؛ ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، [قاهره] ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست قم ۱۴۰۴؛ ابنابیشَیبه، المصنَّف فى الاحادیث و الآثار، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹؛ ابنادریس حلّى، کتاب السرائر الحاوى لتحریر الفتاوى، قم ۱۴۱۰ـ۱۴۱۱؛ ابناَعثَم کوفى، کتاب الفتوح، چاپ على شیرى، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱؛ ابنبابویه، التوحید، چاپ هاشم حسینى طهرانى، قم ۱۳۸۷؛ همو، کتاب الخصال، چاپ علیاکبر غفارى، قم ۱۳۶۲ش؛ همو، کمالالدین و تمامالنعمة، چاپ علیاکبر غفارى، قم ۱۳۶۳ش؛ همو، معانیالاخبار، چاپ علیاکبر غفارى، قم ۱۳۶۱ش؛ ابنسعد؛ ابنشاذان، الایضاح، چاپ جلالالدین محدث ارموى، تهران ۱۳۵۱ش؛ ابنشهرآشوب، معالم العلماء، نجف ۱۳۸۰/۱۹۶۱؛ ابنعبدالبَرّ، الاستیعاب فى معرفة الاصحاب، چاپ علیمحمد بجاوى، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛ ابنعربى، الفتوحات المکیة، سفر۳، چاپ عثمان یحیى، قاهره ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵؛ ابنعساکر؛ ابنهشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفى سقا، ابراهیم ابیارى، و عبدالحفیظ شلبى، بیروت: دار احیاء التراث العربى، [بیتا.]؛ عبدالله بن محمد ابوالشیخ، طبقات المحدثین باصبهان و الواردین علیها، چاپ عبدالغفور عبدالحق حسین بلوشى، ج۱، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷؛ محمد بن نعمت ابوالمعالى بلخى، بیانالادیان، چاپ جعفر واعظى، تهران ۱۳۹۰ش؛ ابوحاتِم رازى، اعلام النبوة، چاپ صلاح صاوى و غلامرضا اعوانى، تهران ۱۳۵۶ش؛ ابوریحان بیرونى؛ ابونُعَیم اصفهانى، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، چاپ محمدامین خانجى، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷؛ همو، کتاب ذکر اخبار اصفهان، چاپ سون ددرینگ، لیدن ۱۹۳۱ـ۱۹۳۴، چاپ افست تهران [بیتا.]؛ احمد بن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، بیروت: دارصادر، [بیتا.]؛ شهفور بن طاهر اسفراینى، تاجالتراجم فى تفسیر القرآن للاعاجم، چاپ نجیب مایل هروى و علیاکبر الهی خراسانى، ج۱، تهران ۱۳۷۵ش؛ محمد بن محمد بلعمى، تاریخنامه طبرى، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۶ش؛ حمدالله مستوفى، تاریخ گزیده؛ عبدالملک بن حکیم خَثعَمى، اصل عبدالملک بن حکیم الخثعمى، در کتاب الاصول الستة عشر من الاصول الاولیة فى الروایات و احادیث اهلالبیت علیهمالسلام، قم: دارالشبسترى للمطبوعات، ۱۳۶۳ش؛ خطیب بغدادى؛ فرهاد دفترى، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدرهاى، تهران ۱۳۷۵ش؛ ذهبى؛ عبدالکریم بن محمد رافعى قزوینى، التدوین فى اخبار قزوین، چاپ عزیزالله عطاردى، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷؛ روضهی تسلیم، یا، تصورات، [منسوب به] محمد بن محمد نصیرالدین طوسى، تصحیح و ترجمهی انگلیسى جلال حسینى بدخشانى، لندن: [مؤسسه مطالعات اسماعیلى]، ۲۰۰۵؛ عبدالحسین زرینکوب، جستجو در تصوف ایران، تهران ۱۳۵۷ش؛ عبدالله سَبیتى، سلمان الفارسى، بیروت ۱۹۷۷؛ محمد بن احمد سرخسى، کتاب المبسوط، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛ سعد بن عبدالله اشعرى، کتاب المقالات و الفرق، چاپ محمدجواد مشکور، تهران ۱۳۶۱ش؛ سُلیم بن قیس هلالى، کتاب سُلیم بن قیس، چاپ محمدباقر انصارى زنجانى، قم ۱۳۷۳ش؛ شاذان قمى، الفضائل، نجف ۱۳۸۱/۱۹۶۲؛ محمدرضا شفیعى کدکنى، قلندریه در تاریخ : دگردیسیهاى یک ایدئولوژى، تهران ۱۳۸۶ش؛ شوشترى؛ محمد بن حسن صفّار قمى، بصائر الدرجات فى فضائل آل محمد «ص»، چاپ محسن کوچهباغى تبریزى، قم ۱۴۰۴؛ عبدالرزاق بن همام صنعانى، المصنَّف، چاپ حبیبالرحمان اعظمى، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ سلیمان بن احمد طَبَرانى، المعجم الکبیر، چاپ حمدى عبدالحمید سلفى، چاپ افست بیروت ۱۴۰۴ـ?ـ۱۴۰؛ احمد بن على طبرسى، الاحتجاج، چاپ محمدباقر موسوى خرسان، نجف ۱۳۸۶/۱۹۶۶، چاپ افست قم [بیتا.]؛ طبرى، تاریخ (بیروت)؛ محمد بن حسن طوسى، الامالى، قم ۱۴۱۴؛ همو، تهذیبالاحکام، چاپ حسن موسوى خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛ همو، رجالالطوسى، چاپ جواد قیومى اصفهانى، قم ۱۴۱۵؛ همو، فهرست کتب الشیعة و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب الاصول، چاپ عبدالعزیز طباطبائى، قم ۱۴۲۰؛ همو، مصباح المتهجّد، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱؛ علی بن حسین علمالهدى، الشافى فى الامامة، چاپ عبدالزهراء حسینى خطیب، تهران ۱۴۱۰؛ علی بن ابیطالب (ع)، امام اول، نهجالبلاغة، چاپ صبحى صالح، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست قم [بیتا.]؛ محمد عمادى حائرى، قرآن فارسى کهن: تاریخ، تحریرها، تحلیل، تهران ۱۳۸۶ش؛ محمد بن عمر کشّى، اختیار معرفة الرجال، [تلخیص] محمد بن حسن طوسى، چاپ حسن مصطفوى، مشهد ۱۳۴۸ش؛ کلینى (بیروت)؛ مالک بن انس، المُوَطَّأ، چاپ محمدفؤاد عبدالباقى، بیروت ۱۴۰۶؛ محمدباقر بن محمدتقى مجلسى، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ همو، مرآةالعقول فى شرح اخبار آلالرسول، ج۴، چاپ هاشم رسولى محلاتى، تهران ۱۳۶۳ش؛ مهدى محقق، تحلیل اشعار ناصرخسرو، تهران ۱۳۵۹ش؛ یوسف بن عبدالرحمان مِزّى، تهذیب الکمال فى اسماء الرجال، چاپ بشار عوّاد معروف، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲؛ اسماعیل بن محمد مستملى بخارى، شرح التعرف لمذهب التصوف، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۳ـ ۱۳۶۶ش؛ محمد بن محمد مفید، الارشاد فى معرفة حججالله على العباد، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳؛ علی بن عبیدالله منتجبالدین رازى، الفهرست، چاپ جلالالدین محدث ارموى، قم ۱۳۶۶ش؛ عطاءالله مهاجرانى، بررسى سیر زندگى و حکمت و حکومت سلمان فارسى، تهران ۱۳۷۵ش؛ علیاصغر میرفتاح، «آثار باستانى جى باستان: پیگردى مسجد جى»، مجله بررسیهاى تاریخى، سال ۱۱، ش۶ (بهمن ـ اسفند ۱۳۵۵)؛ نجاشى؛ نصر بن مزاحم، وقعة صفّین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۲، چاپ افست قم ۱۴۰۴؛ حسین بن محمدتقى نورى، نفس الرحمن فى فضائل سلمان (رض)، چاپ جواد قیومى اصفهانى، تهران ۱۳۶۹ش؛ علی بن عثمان هُجویرى، کشف المحجوب، چاپ محمود عابدى، تهران ۱۳۸۳ش؛ یاقوت حَمَوى؛ یعقوبى، تاریخ؛
Josef Horovitz, “Salmān al-Fārisi”, Der Islam, vol.12, no.3-4 (Jan.1992); Louis Massignon, Salmân Pâk: et les prémices spirituelles de l’islam iranien, Tours, France 1934; Hossein Modarressi Ţabāţabā’i, Tradition and survival: a bibliographical survey of early Shīte literature, vol.1, Oxford 2003.
پینوشتها:
[۱] Massignon
[۲] Modarressi Ţabāţabā’i
[۳] Salmân Pâk: et les prémices spirituelles de l’islam iranien
[۴] Horovitz
سلمان فارسی ، سلمان فارسی
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
سلمان فارسی ، سلمان فارسی ، سلمان فارسی ، سلمان فارسی
با سلام
تشکر فراوان از تلاشهای ارجمند شما فرهیختگان که چه زیبا و زیاد پژوهش کرده و نتیجه را در اختیار حقیقت جویان قرار میدهید ، از خداوند برایتان سلامتی و موفقیت خواهانم.
اگر ایمیل برای ثبت نظر نیاز نمیبود شاید نظرات بیشتری اینجا ثبت میشد.
خدا خیرتان بدهد مطالبی که می گذارید فوق العاده عالی و بدرد بخور هست ان شاء الله با قدرت ادامه بدید براتون آرزوی موفقیت دارم