یوسف ترومپلدور (۱) دوست ژابوتینسکی است و برای فهم روحیات و عملکرد او می توان به شرح حال ژابوتینسکی مراجعه نمود.
ترومپلدور از جمله یهودیهای ماجراجویی است که به سال ۱۹۲۰ در فلسطین به قتل رسیدند. وی در نزدیک مرزهای شمالی کشته شد و یهودیها در مرگ او مراسم سوگواری عظیمی به راه انداختند، برایش مجلس یادبود به پا کردند و عهد بستند که انتقام خون او را بگیرند.
ژابوتینسکی در جریان حوادث یوم النبی موسی، با نفرات خود مسلحانه به داخل شهر قدیمی (قدس که گرداگرد آن حصار قرار داشت) نفوذ کرد تا به ادعای خود از یهودیهای ساکن محله یهود دفاع کند، اما قصد واقعی او این بود که به انتقام خون همکارش یوسف ترومپلدور که تنها چند هفته از مرگش میگذشت، به شکار فلسطینیها بپردازد.
یوسف ترومپلدور به سال ۱۸۸۰ در قفقاز به دنیا آمد و مثل دیگر یاران خود به حرفهی نویسندگی و روزنامهنگاری پرداخت. او تلمودی است و جام وجودش لبریز از تلمود میباشد و میدانیم که صهیونیست تلمودی با تمام وجود آماده است تا از تعالیم احد هاعام جام بادهی تجمع و یورش را سرکشد؛ جامی که به نوبهی خود از سرچشمهی پروتکلها پر میشود. [برای کسب اطلاعات دقیق حتماً لینکها را مطالعه کنید.]
او در جنگ روس – ژاپن (۱۹۰۴-۱۹۰۵) داوطلبانه شرکت جست و بازوی چپ خود را از دست داد. کلنل کیش در یادداشتهای خود مینویسد که ترومپلدور نخستین یهودی در ارتش روسیه بود که به درجه افسری نایل آمد و نشانهایی دریافت کرد. خواننده نباید گول این را بخورد؛ زیرا یهودیای که بر اساس عقیدهی تجمع و یورش پرورش یافته است در هیچ ارتشی بویژه ارتش تزاری روس داوطلب نمیشود، مگر برای هدفی که به نحوی با صهیونیسم ارتباط دارد و هدف ترومپلدور از شرکت داوطلبانه در این جنگ، علیرغم تظاهر او به ملیگرایی روسی، آزمودن یک رشته امور نظامی بود که برای یهودیها اهمیت داشت؛ یهودیهایی که مترصد فروپاشی حکومت تزاری بودند و بلکه خود در راه شعلهور ساختن آتش جنگ میان روسیه و ژاپن مخفیانه فعالیت کردند.
بعد از آن که ترومپلدور در سال ۱۹۰۵ خدمت در ارتش روسیه را ترک گفت، به یک صهیونیست انگشتنما و ماجراجو تبدیل شد. تو گویی او و ژابوتینسکی دو نیمهی یک سیب هستند. ببینید که چگونه یک شبه از یک افسر وطنپرست در ارتش روس که دستکم به زبان دم از تزار میزد، به صهیونیستی شیفتهی عقیدهی تجمع و یورش و پروتکلها تبدیل میشود.
از زندگی ترومپلدور در فاصله ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۲ اطلاعی نداریم. اصولاً یک پژوهشگر به این نکته در زندگی رجال صهیونیسم بر میخورد که غالباً هر یک از آنها یک مرحلهی پیچیده و مبهم در دوران حیات خویش دارد که در آن پنهان میشود و ای بسا که این امر علتی داشته باشد.
ترومپلدور در سال ۱۹۱۲، شش سال پس از بن گوریون به فلسطین آمد و درست مانند بن گوریون، علیالظاهر به عنوان کارگر کشاورزی در مستعمره داجانیا مشغول کار شد، اما در ورای آن و تحت پوشش ورزشهای جسمانی به تمرین و آموزش جوانان پیشاهنگ پرداخت و تمامی این فعالیتها تا ۱۹۱۴ پنهان از چشم جاسوسان دولت عثمانی، در فلسطین ادامه یافت.
چنانکه میبینید ترومپلدور سالهای زیادی را در فلسطین سپری نکرد، اما فعالیت صهیونیستی، در گونههای مختلف آن، پرتوان و فشرده و بلکه مستقل بود. رشد دهی روحیه نظامی مهمترین هدف آنها را تشکیل میداد و طبیعی است که پرورش مخفیانه براساس پذیرش عقیدهی تجمع و یورش در اینباره به کار گرفته شود. در این زمینه، ترومپلدور با بهرهگیری از تجربیات خود در ارتش روس فعالیت میکرد.
با شعلهور شدن آتش جنگ در ۱۹۱۴، بیشتر شخصیتهای صهیونیسم مخفیانه از فلسطین به خارج گریختند. عاملی که بر وحشت و بیقراری سران صهیونیسم افزود این بود که با رویآوردن به مذاکره با لندن بر گفتگوهای خود با آلمانیها برای رسیدن به فلسطین خط بطلان کشیدند و اینک برلین آستانه و گروه ترکهای تورانی را در قبضهی خود گرفته بود. از این رو فقط صهیونیستهایی در فلسطین باقی ماندند که مأمور بودند به نفع انگلیس جاسوسی کنند.
آگاهان و ناقدان تأکید میکنند که لورنس در خلال جنگ روابط نزدیکی با دستگاه جاسوسی یهود در فلسطین داشته است. داستانهای این جاسوسی پس از جنگ برای مردم جهان منتشر شد. قهرمانهای این داستانها را اکثراً دختران یهودی تشکیل میدهند و بعضی از نویسندگان کتابهای قطوری در ستایش این قهرمانها به رشتهی تحریر کشیدهاند.
یوسف ترومپلدور به منظور فعالیت در دستگاه جاسوسی مصر به این کشور که در آن زمان تحت استیلای انگلستان بود، گریخت و در اسکندریه با دوست خود ژابوتینسکی ملاقات کرد و قرار گذاشتند که با هم فعالیت کنند. این دو نفر خود را در رأس اندیشه و قافلهسالار بهشمار میآوردند و نخستین کسانی بودند که ایدهی شرکت داوطلبانه در سپاه یهود را در کنار بریتانیا مطرح کردند. تصور آنها این بود که ترکیه در جنگ شکست نابودکنندهای خواهد خورد و مایملک آن میان قوای پیروز تقسیم خواهد شد و سرانجام بعد از مدتها انتظار به فلسطین دست خواهند یافت.
آن دو فکر کردند که سپاه یاد شده به نام سپاه یهود، و نه صهیونیسم، خوانده شود تا یهودیهای غیرصهیونیست نیز براحتی به آن بپیوندند. این سپاه تشکیل شد و شعار متفقین را در پیش گرفت ولی مقصود آن در عمل منحصراً بریتانیا بود. این سپاه که سپاه قاطری نام گرفت در نبرد گالیپولی (۱۹۱۶-۱۹۱۵) شرکت کرد. بیاهمیتی و کمارزشی این سپاه از نام آن – سپاه قاطری – پیداست.
از این به بعد، دربارهی ترومپلدور و روزهایی که وی سپرده کرده است اطلاعات مفصلی نداریم، تا آنکه پس از پایان جنگ، در سال ۱۹۱۹ بار دیگر او را در فلسطین مشاهده میکنیم. او و ژابوتینسکی در راه عقیدهای واحد مشترکاً دست به کار شدند. حالا اعلامیه بالفور هم وجود داشت اما هنوز دست و پای آن بسته بود.
در ماه مارس ۱۹۲۰ دارندگان عقیدهی تجمع و یورش تصمیم گرفتند این عقیده را به مرحلهی عمل در آوردند و آنرا به عنوان نمونه و مثالی کوچک در ضمن رویدادهایی با عربها تجربه کنند. به تعبیر ژنرال بولز انگلیسی، تبختر و تندخویی وجود این عده را فرا گرفته بود. سکنهی مستعمرات یهودی شمال فلسطین نیز در خلق و خوی روباه – خرگوشی مانند دیگر همنژادان خود بودند. آنها دست به حرکات تعرضی و تجاوزکارانه زدند. از جمله این مستعمرات، مستعمرهی جلعادی و تل حی بود که عربهای این مناطق آنها را ادب کردند و سرجایشان نشاندند.
ترومپلدور به همراه دار و دستهی خود و عدهای از دختران مرد نمای مسلح به این منطقهی مهاجرنشین شتافت (۲) و بلافاصله به طرز وحشتناکی کشته شد. مرگ ترومپلدور یهودیها را در غم و ماتم شدیدی فرو برد. آنها از نام یا عقیده و یا تعالیم او واژهی بتار (۳) را ساختند و آن را نشان خود قرار دادند و سوگند یاد کردند که انتقام خون ترومپلدور را از مردان و زنان عرب بستانند. در اینجا عمر یوسف ترومپلدور به سر آمد. یهودیها گور او را در تل حی به زیارتگاهی تبدیل کردهاند و هر ساله به زیارتش میروند.
هنگامی که ژابوتینسکی در جریان حوادث یوم النبی موسی (سال۱۹۲۰) خود را به داخل بیتالمقدس رساند شور و هیجان شدیدی او را فرا گرفته بود که باید انتقام خون همکار خود را که چند هفته پیش دفتر عمرش بسته شده بود، بگیرد اما او نیز شکست خورد.
با آگاه شدن از مجموع این مطالب، خوانندگان یقین پیدا میکنند که تمامی قتلعامها و کشتارهایی که یهودیها در فلسطین بویژه در سال ۱۹۴۸ به بعد و در دیریاسین مخصوصاً در سال ۱۹۴۸ و کشتار سال ۱۹۶۶ در کفرقاسم و وحشیگری آنها در دریدن شکم زنان و مثله کردن اجساد و جنایاتی از این قبیل … آری تمامی این جنایاتی که یهودیها مرتکب شدند برخاسته از تعالیم تجمع و یورش است.
پینوشتها:
۱- (Brit Yosef Trumpeldor (1880-1920.
2- از جمله جزئیاتی که توانستیم به آن دست یابیم این است که وقتی ترومپلدور، برای کمک، به سمت شمال حرکت کرد چند تن از جوانان پیرو خود و دو دختر را نیز با خود برد. در تعالیم تجمع و یورش همان طور که مردان باید بجنگند زنان نیز باید پیکار کنند و چنانچه در اثنای نبرد کشته شوند در ردیف مردانی به حساب می آیند که به قتل رسیده باشند.
3- تا چند سالی پس از ۱۹۲۳، مهمترین بخش از تشکیلات تجدید نظرطلبان یا رویزیونیستها را گروهی جوانان «پیراهن قهوه ای» تشکیل می دادند که تحت عنوان «سازمان بتار» عمل می کردند و پیشبرد اهداف ایدئولوژیک خود را تنها از طریق اقدامات نظامی میسر می دانستند. «بتار» مخفف نام بریت یوسف ترومپدور است (مثلث آهنین، ص ۱۰۸)- م.
منبع: عجاج نویهض (۱۳۸۷)، پروتکلهای دانشوران صهیون، برنامه عمل صهیونیسم جهانی، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ پنجم (۱۳۸۷).
یوسف ترومپلدور ، یوسف ترومپلدور
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: