(از سری مقالات یهودیان، انگلیسیها و آغاز عصر نو) خاندان ولزلی
در تبیین فرایند شکلگیری الیگارشی زرسالار سدههای نوزدهم و بیستم پیوند دو خاندان روچیلد و وِلزلی از اهمیت اساسی برخوردار است. خاندان ولزلی از مهمترین اعضای الیگارشی مستعمراتی بریتانیا از اواخر سده هیجدهم به شمار میرود که نقشی مهم و برجسته در تأسیس و گسترش امپراتوری جهانی بریتانیا ایفا نمود. این خاندان حداقل از سال ۱۸۱۰ پیوندی استوار با خاندان روچیلد یافت و سهمی تعیینکننده در پیدایش امپراتوری مالی روچیلدها داشت.
تبار خاندان وِلزلی به فردی به نام گارت وزلی (۱) (۱۷۲۰-۱۷۸۱) میرسد. او به یکی از خانوادههای زمیندار و اشرافی ایرلند تعلق داشت که از ثروت چندان برخوردار نبودند. گارت وزلی، که در سایر زمینهها توان رقابت با اشرافزادگان بلندپایه و ثروتمند انگلستان و ایرلند را نداشت، از نوجوانی به موسیقی روی آورد و نوازندهای برجسته شد. به زودی مورد توجه دربار انگلستان قرار گرفت و در سال ۱۷۴۶ عنوان بارون مورنینگتون (۲) به وی اعطا شد. در سال ۱۷۵۱ جرج ویلیام فردریک (۱۷۳۸-۱۸۲۰) نوه جرج دوم پادشاه انگلیس، به ولیعهدی رسید و به زودی گارت وزلی در زمره نزدیکان او جای گرفت. (۳)
پیوند با ولیعهد انگلستان (پرنس ولز) سرآغاز طلوع ستاره اقبال خاندان وزلی است. در سال ۱۷۶۰ جرج دوم درگذشت و پرنس ولز به عنوان جرج سوم پادشاه انگلستان شد. دوران ۶۰ ساله سلطنت جرج سوم از مهمترین مقاطع تاریخ امپراتوری بریتانیاست و مصادف است با برخی از مهمترین تحولات دوران معاصر: استقلال ایالات متحده آمریکا، انقلاب فرانسه، جنگهای ناپلئونی، جنگ ۱۸۱۲ انگلستان و ایالات متحده آمریکا و سرانجام استحکام و گسترش امپراتوری بریتانیا در شبه قاره هند. این حوادث با نام جرج سوم در پیوند است. در دوران سلطنت جرج سوم پیوند زرسالاران یهودی با خاندان سلطنتی هانوور و الیگارشی مستعمراتی بریتانیا شکل نهایی و امروزین خود را یافت.
در زمان صعود جرج سوم به سلطنت، نزدیکان و مقربان او به عناوین عالی دست یافتند و از جمله به گارت وزلی نوازنده نیز عناوین شامخ اشرافی ارل مورنینگتون (۴) و ویسکونت ولزلی (۵) اعطا شد. از این پس اعضای خانواده فوق به ولزلی شهرت یافتند. گارت وزلی در زمان سلطنت جرج سوم قریب به بیست سال زندگی کرد. در این دوران فرزندان و سایر اعضای خانواده او صمیمیترین و مورد اعتمادترین دوستان و نزدیکان پادشاه و ولیعهد انگلستان بودند.
در تداوم سنتی که در دوران الیزابت اول شکل گرفته بود، در نیمه دوم سده هیجدهم و پس از آن نیز پادشاه و ولیعهد و سایر اعضای خاندان سلطنتی انگلستان از سرمایهگذاران و شرکای درجه اول در غارت ماوراء بحار بودند. در این میان اعضای خاندان ولزلی اداره و سرپرستی تجارت ماوراء بحار جرج سوم و ولیعهد او را به دست داشتند. بدینسان، آنان به کارگزاران جرج سوم و شرکای درجه اول زرسالاران یهودی لندن در تجارت جهانی برده و غارت مستعمرات بدل شدند و در سالهای پایانی سده هیجدهم به ثروت و قدرت فوقالعاده دست یافتند.
در این زمان فردی به نام جان وزلی (۶) را میشناسیم که احتمالا برادر گارت وزلی است.
او در اواخر سده هیجدهم و اوایل سده نوزدهم از بزرگترین تجار برده بود. فعالیت جان وزلی مقارن با حضور جوامع انبوه بردگان سیاه در قاره آمریکا و آغاز فعالیتهای میسیونری برای مسیحی کردن آنان است. این تکاپویی است که از اوایل سده هیجدهم آغاز شد. (۷)
جان وزلی در اواخر عمر به “دین” و “فرهنگ” علاقمند شد و در دهه ۱۷۹۰ بهمراه شریکش، توماس کوک (۸) برای “متمدن” کردن بردگان و مردم مستعمرات بریتانیا در مشرق زمین نخستین مراکز بزرگ آموزش میسیونری را در جزایر هند غربی و شرق مکزیک تأسیس کرد و از آن پس تا زمان مرگ به این کار اشتغال داشت. جان وزلی با صرف سرمایه هنگفت کشیشان مستعد را استخدام میکرد و پس از طی یک دوره آموزشی آنان را به هند، خاور دور، آفریقا، نیوفاوندلند (شمال کانادا) و آمریکای جنوبی اعزام مینمود. او در سال ۱۸۱۵، در جریان سفر به سیرالئون برای سرکشی به میسیونرهایش، درگذشت. (۹)
گارت وزلی پنج پسر داشت که در اوایل سده نوزدهم همگی از نامدارترین رجال سیاسی و نظامی بریتانیا بودند:
بزرگترین آنان، ریچارد کولی ولزلی (۱۰) (۱۷۶۰-۱۸۴۲)، در دربار جرج سوم از جایگاهی منحصربفرد برخوردار بود و به نوشته جرج امرسون با پادشاه انگلستان صمیمیتی فوقالعاده داشت. (۱۱)
ریچارد ولزلی تحصیلات خود را در مدارس هارو و اتون، و کالجهای کریست چرچ و آکسفورد به پایان برد. در سال ۱۷۸۱، با مرگ پدر، ارل مورنینگتون دوم لقب گرفت. در سال ۱۷۸۶ وزیر خزانهداری شد و در سالهای ۱۷۸۷-۱۷۹۶ نماینده مجلس عوام بود. او از سال ۱۷۹۳ در شورای مشاورین خصوصی پادشاه انگلستان عضویت داشت. ریچارد ولزلی در ۱۸ مه ۱۷۹۸ به عنوان فرمانفرمای کل مستعمرات بریتانیا در هندوستان منصوب شد و تا ۳۰ ژوئیه ۱۸۰۵ در این سمت بود. (۱۲)
دومین پسر گارت وزلی لرد ماریبورو (۱۳) نام داشت. در منابع در دسترس ما درباره زندگینامه او اطلاع زیادی مندرج نیست.
سومین پسر او، آرتور ولزلی (۱۴) (۱۷۶۹-۱۸۵۲)، همان سردار انگلیسی است که به علت پیروزی بر ناپلئون نگونبخت به یکی از نامدارترین چهرههای تاریخ دو سده اخیر جهان بدل شد، دوک ولینگتون (۱۵) لقب گرفت و مدتی بعد به نخستوزیری انگلستان رسید.
آرتور ولزلی تحصیلات خود را در ایرلند، انگلستان، بلژیک و سرانجام در مدرسه نظامی فرانسه به پایان برد و از سال ۱۷۹۰ به سرپرستی املاک خانواده خود در ایرلند پرداخت. او از سال ۱۷۹۴ در جنگ با هلند بر سر تملک جزایر هند غربی شرکت داشت و در فوریه ۱۷۹۷ بهمراه دسته تحت فرماندهیاش وارد کلکته شد. این کمی پیش از تصدی منصب فرمانفرمایی مستعمرات بریتانیا در هندوستان به وسیله برادر بزرگش لرد مورنینگتون (ریچارد ولزلی) است. آرتور ولزلی پس از جنگهای متعدد در هند و تصرف مستملکات پهناور برای کمپانی هند شرقی در مارس ۱۸۰۵ به انگلستان بازگشت. (۱۶)
پسر چهارم گارت وزلی، جرالد ولزلی (۱۷) کشیشی عالیرتبه بود و هدایت برخی سازمانهای میسیونری آن زمان را به دست داشت. پسر او، به نام سِر جرج گرویل ولزلی (۱۸) (۱۸۱۴-؟)، در جوانی ناخدای کشتی کورنوالیس (۱۹) بود و در تجارت برده و ماجراجوییها و جنگهای دریایی، از جمله حمله به سواحل سوریه، مشارکت داشت. جرج گرویل ولزلی در سال ۱۸۶۹ فرمانده کل نیروهای بریتانیا در شمال آمریکا و جزایر هند غربی شد و سپس به مدت پنج سال فرمانده کل نیروی دریایی انگلیس در هند بود. (۲۰)
پنجمین و کوچکترین پسر گارت وزلی، به نام هنری ولزلی (۲۱) (۱۷۷۳-۱۸۴۷)، در دوران حکومت برادر بزرگش بر مستعمرات بریتانیا در هند، تا سال ۱۸۰۱ منشی خصوصی او بود و در سالهای ۱۸۰۱-۱۸۰۳ حکمران مناطق اشغالی سرزمین اود. سپس به انگلستان رفت و در سالهای ۱۸۰۷-۱۸۰۹ نماینده مجلس عوام، مدت کوتاهی وزیر دارایی (۱۸۰۸-۱۸۰۹) و پس از آن سفیر انگلستان در اسپانیا (۱۸۰۹-۱۸۲۲) و اتریش (۱۸۲۳-۱۸۳۱) و فرانسه (۱۸۴۱-۱۸۴۶) بود. در سال ۱۸۲۹ عنوان بارون کاولی (۲۲) به وی اعطا شد. (۲۳)
مدت کوتاهی پس از پایان سفارت لرد کاولی در پاریس، در سال ۱۸۵۲ پسر او، به نام سِر هنری ریچارد چارلز ولزلی (۲۴) سفیر بریتانیا در فرانسه شد. او در سال ۱۸۵۷ ارل کاولی (۲۵) لقب گرفت. (۲۶) این لرد کاولی همان کسی است که در سال ۱۸۵۷ پیمان صلح ایران و انگلیس را با فرخ خان امینالدوله کاشی منعقد کرد. (۲۷)
دوران هفت ساله حضور ریچارد و آرتور ولزلی در هند هم در تاریخ استعمار بریتانیا در شرق و هم در تاریخ خاندان ولزلی نقطه عطفی به شمار میرود.
با اوجگیری انقلاب فرانسه و آغاز جنگ میان انگلستان و متحدینش علیه فرانسه در قاره اروپا، از سال ۱۷۹۳ در شرق نیز رقابت میان این دو قدرت اروپایی به جنگهای انگلیس و فرانسه در شبه قاره هند انجامید. در این فضا و در چارچوب این ستیز، درست در زمانی که ژنرال بناپارت از سوی دولت فرانسه برای اشغال مصر اعزام شد، ریچارد و آرتور ولزلی نیز از سوی کمپانی هند شرقی و دربار بریتانیا عازم هندوستان شدند. (۲۸) اعزام ریچارد ولزلی به هند در دوران نخستوزیری ویلیام پیت بود و ماکرجی، محقق هندی، ولزلی را مجری سیاستهای پیت در هند میداند. (۲۹)
مهمترین اقدامات ریچارد ولزلی در دوران حکومت هند، که نام او را در ردیف نامدارترین کارگزاران مستعمراتی تاریخ غرب به ثبت رسانیده، جنگ با تیپو سلطان و اشغال سرزمین میسور، انضمام نیمی از سرزمین اود به مستملکات کمپانی در بنگال، استقرار سلطه کمپانی بر دولتهای حیدرآباد دکن و مهاراته از طریق تحمیل قراردادهای تحتالحمایگی بر آنان، و سرانجام پایان دادن به تهدید زمان شاه افغان است. در این رابطه، ریچارد ولزلی هیئت جان ملکم را به تهران اعزام کرد و پایههای نفوذ استعمار بریتانیا را در ایران استوار ساخت. بدینسان، به تعبیری، میتوان او را بنیانگذار سلطه غیرمستقیم استعمار انگلستان بر ایران دانست. فیلیپ لاوسون دوران حکومت ولزلی بر هند را “دوران ماجراجویی نظامی ولزلی” میخواند. (۳۰)
میسور (۳۱) سرزمینی است در جنوب فلات دکن در شبه قاره هند، در حد فاصل دو بندر گوا در غرب و مدرس در شرق. جمعیت این سرزمین در سال ۱۸۷۱ بیش از پنج میلیون نفر گزارش شده است. مهمترین شهرهای آن میسور و بنگلور (۳۲) است. در سده نوزدهم، چون امروز، این منطقه مهمترین مرکز کشت قهوه در هند به شمار میرفت و وجود برخی معادن طلا در آن امید به کشف ذخایر سرشار طلا را پدید ساخته بود. (۳۳)
در گذشته، حکومت منطقه میسور در دست خاندانهایی از راجههای هندو بود که از سده چهاردهم میلادی تابع حکمرانان مسلمان منطقه بودند. در این دوران حکومت راجههای میسور اهمیتی نداشت، پس از اورنگ زیب تا مدتهای مدید تابع دولت نظام حیدرآباد بود و بارها مورد تهاجم و چپاول مهاراتهها قرار گرفت. شهرت میسور به عنوان یک قدرت مهم منطقهای با نام حیدرعلی در پیوند است.
حیدرعلی خان (۱۷۱۷-۱۷۸۲) پسر فاتح محمد خان از نظامیان و جاگیرداران (خوانین) منطقه میسور بود.
تبار فاتح محمد به یک زاهد مسلمان پنجابی به نام محمد بهلول میرسد که بهمراه دو پسرش، محمدعلی و محمدولی، به سرزمین دکن مهاجرت کرد. او ابتدا در نزدیکی شهر حیدرآباد مستقر شد. پس از مرگ محمد بهلول، پسرانش در منطقه میسور ساکن شدند.
محمدعلی در این سرزمین درگذشت و تنها پسرش، فاتح محمد، با فقر و تنگدستی بزرگ شد. فاتح محمد از نوجوانی به صفوف نظامیان مهاراجه میسور پیوست، بتدریج به ثروت و قدرت رسید، لقب خانی گرفت و با دختری از یک خاندان ثروتمند ازدواج کرد. (۳۴) حاصل این وصلت حیدرعلی است.
حیدرعلی از سال ۱۷۴۹ به خدمت مهاراجه میسور درآمد. در سال ۱۷۵۹ به فاتح بهادر ملقب شد و فرماندهی قشون میسور را به دست گرفت. او بتدریج به قدرت اصلی سرزمین میسور بدل شد و در سال ۱۷۶۰ حکمران هندوی میسور را خلع کرد و خود قدرت را به دست گرفت.
در دوران حیدرعلی، میسور به سرعت به مهمترین قدرت سیاسی و نظامی شبه قاره هند و جدیترین رقیب کمپانی هند شرقی بدل شد و این مرهون نبوغ نظامی و سیاسی اوست. ماکرجی حیدرعلی را “تواناترین فرمانده نظامی هند در نیمه دوم سده هیجدهم” میخواند، (۳۵) و میچل فیشر مینویسد از زمان صعود حیدرعلی تا سال ۱۷۹۹ کمپانی هند شرقی “حکومت مسلمان میسور را بزرگترین تهدید برای خود در جنوب هند میانگاشت.” (۳۶)
حیدرعلی خان در آغاز با نظام حیدرآباد متحد شد و قلمرو دولت میسور را گسترش داد و سواحل مالابار را در غرب به تصرف درآورد. در سال ۱۷۶۹ نخستین جنگ کمپانی و میسور درگرفت که با پیروزی حیدرعلی به پایان رسید. کمپانی به هراس افتاد؛ در سالهای ۱۷۶۹ و ۱۷۷۰ حکومتهای انگلیسی مدرس و بمبئی از موضع ضعف دو پیمان صلح جداگانه با حیدرعلی منعقد ساختند. این پیمانها به مدت ده سال رابطه میان انگلیسیها و حیدرعلی را سامان داد. در این مدت تنها خطر جدی برای میسور تجاوز پراکنده مهاراتهها بود که با تحریک پنهان انگلیسیها صورت میگرفت.
در سال ۱۷۷۸ دور جدیدی از جنگ میان انگلیسیها و فرانسویها در جنوب شبه قاره هند آغاز شد. در این زمان انگلیسیها کوشیدند تا با حیدرعلی، که اینک بزرگترین قدرت محلی شبه قاره هند به شمار میرفت، (۳۷) متحد شوند و لذا فردی به نام شوارتس را محرمانه نزد او اعزام کردند.
کریستیان فردریک شوارتس (۳۸) (۱۷۲۶-۱۷۹۸) یک کشیش میسیونر آلمانی – دانمارکی بود. او در پروس به دنیا آمد و در سال ۱۷۵۰ از سوی دربار دانمارک عازم هند شد. شوارتس با زبانهای متداول در شبه قاره هند آشنایی داشت و میسیونری فعال بود. او در جنوب هند چند کلیسا تأسیس کرد و گفته میشود در طول دوران تکاپویش در هند حدود ۶۰۰۰ نفر را مسیحی کرد. شوارتس در هند درگذشت. (۳۹)
مأموریت مخفی شوارتس در میسور به نتیجه نرسید. در سال ۱۷۸۰ حیدرعلی برای دومین بار به مستملکات کمپانی در مدرس حمله برد، نیروهای انگلیسی به فرماندهی کلنل ویلیام بایلی (۴۰) را شکست داد، بخش مهمی از قلمرو حکومت انگلیسی مدرس را به تصرف درآورد و تا پنج مایلی شهر مدرس را به سرزمین خود منضم ساخت. بایلی زخمی شد و به اسارت حیدرعلی درآمد و در نوامبر ۱۷۸۲ در اسارت درگذشت. (۴۱)
در دسامبر ۱۷۸۲، در کوران جنگ با انگلیس، حیدرعلی درگذشت و پسر او، تیپو، قدرت را به دست گرفت. در این جنگ، فرانسویها متحد حیدرعلی به شمار میرفتند ولی این اتحاد جدی نبود. باکلند مینویسد حیدرعلی “وحشتی عظیم” در انگلیسیها ایجاد کرد و اگر از حمایت بیشتر فرانسویها برخوردار بود میتوانست انگلیسیها را از جنوب هند اخراج کند. (۴۲)
ادامه دارد…
پینوشتها:
1. Garret Wesley / 2. Baron Mornington / 3. Emerson, ibid, vol. 2, p. 369. / 4. First Earl of Mornington / 5. Viscount Wellesley / 6. John Wesley / 7. James Walvin, Black Ivory; A History of British Slavery, London: Fontana Press, 1992, p. 184. / 8. Thomas Coke / 9. ibid, p. 192. / 10. Richard Colley Wellesley / 11. Emerson, ibid, p. 886. / 12. Buckland, ibid, p. 445. / 13. Maryborough / 14. Arthur Wellesley / 15. First Duke of Wellington / 16. ibid, pp. 445-446. / 17. Gerald V. Wellesley / 18. Sir George Greville Wellesley / 19. Cornwallis / 20. Pratt and Hits, ibid, p. 489. / 21. Henry Wellesley / 22. First Baron of Cowley / 23. Buckland, ibid, p. 98. / 24. Henry Richard Charles Wellesley / 25. First Earl of Cowley / 26. Emerson, ibid, vol. 1, p. 519.
27. بنگرید به: این مقاله
28. Vincent Smith, The Oxford History of India, Oxford: Clarendon Press, 1958, p. 543. / 29. Ramkrishna Mukherjee, The Rise and Fall of the East India Company, An Sociological Appraisal, Bombay: Popular Prakashan, 1973, p. 271. / 30. Philip Lawson, The East India Company; A History, London: Longman, 1993, p. 149. / 31. Mysore / 32. Bangalore / 33. Chisholm, ibid, vol. 2, pp. 1060-1061. / 34. Henry Beveridge, A Comprehensive History of India, London: Blackie and Son, 1867, vol. 2, pp. 217-218. / 35. Mukherjee, ibid, p. 270. / 36. Michael H. Fisher, Indirect Rule in India; Residents and Residency System, 1764-1857, Delhi: Oxford University Press, 1991, p. 402. / 37. Buckland, ibid, p. 214. / 38. Christian Friedrich Schwartz / 39. ibid, p. 378. / 40. William Baillie / 41. ibid, p. 22. / 42. ibid, p. 214.
منبع: عبدالله شهبازی ؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، ج ۲، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم (پائیز ۱۳۹۰)
خاندان ولزلی ، خاندان ولزلی ، خاندان ولزلی
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
خاندان ولزلی ، خاندان ولزلی ، خاندان ولزلی