(از سری مقالات یهودیان، انگلیسیها و آغاز عصر نو) میرزا ابوالحسن خان شیرازی
خاندان قوام شیرازی در تمامی دوران پسین، تا انقلاب اسلامی (۱۳۵۷ش.)، از مقتدرترین و ثروتمندترین خاندانهای حکومتگر ایران بودند. پایگاه اقتدار آنان در شهر شیراز بود و املاک پهناوری را در سراسر فارس و سایر نقاط ایران در تملک داشتند. ریاست آنان بر ایلات خمسه فارس (عرب، باصری، بهارلو، اینالو و نفر)، که از زمان علیمحمدخان قوامالملک پسر قوامالملک اول، در رقابت با ایل بزرگ قشقایی پدید شد (۱۲۷۸ق./ ۱۸۶۱م.)، (۵۷) به ایشان قدرت نظامی و سیاسی فراوانی بخشید که در زمان جنگ اول جهانی از آن به سود استعمار بریتانیا بهره بردند. پنجمین و آخرین فرد از این خاندان که به قوامالملک ملقب شد ابراهیم قوام (۱۲۶۸-۱۳۴۸ش.) است که از متنفذترین شخصیتهای دوران پهلوی به شمار میرفت. او پدر زن امیر اسدالله علم است. (۵۸)
نقش ابراهیم خان اعتمادالدوله (قوام شیرازی) در تحولات هشت ساله دوران وزارتش و به ویژه پیوند او با تکاپوهای الیگارشی یهودی و کمپانی هند شرقی بریتانیا در ایران و منطقه تاکنون مورد پژوهش قرار نگرفته است. در منابع فارسی که با ادعای افشای کارگزاران استعمار بریتانیا در ایران در دوران پهلوی منتشر شده نقش این خاندان یا کاملاً مسکوت مانده یا تلاش شده تا از ابراهیم خان اعتمادالدوله و اخلاف او چهرهای مثبت ارائه شود. برای نمونه، اسماعیل رایین بطور کامل درباره خاندان قوام شیرازی سکوت کرده و این در حالی است که کتاب او درباره “حقوقبگیران انگلیس در ایران” با زندگینامه میرزا ابوالحسن خان شیرازی (ایلچی)، خواهرزاده و داماد ابراهیم خان اعتمادالدوله، آغاز میشود (۵۹) به دلیل اشتهار کامل این خاندان به پیوندهای مرموز خارجی، به ویژه با استعمار بریتانیا، این شیوه برخورد کاملاً عجیب و غیرعادی جلوه میکند. عجیبترین برخورد را از سوی محمود محمود مییابیم؛ مورخی که به مواضع تند ضد انگلیسی شهرت فراوان دارد.
محمود محمود، ابراهیم خان اعتمادالدوله را “خدمتگزار ایران” و نخستین قربانی سیاست استعماری انگلیس در ایران معرفی میکند. او مدعی است که گویا ابراهیم خان مانع تحقق پیشنهادهای مهدی علی خان دال بر تهاجم نظامی ایران به افغانستان شد و به این دلیل مخلوع و مقتول شد. محمود سپس ستایشنامهای غرّا در دفاع از خاندان قوام شیرازی به دست میدهد و از ابراهیم خان و اخلاف او به نیکی تمام یاد میکند. محمود حتی مدعی است که پیمان منعقده میان جان ملکم و ابراهیم قوام “اولین و آخرین عهدنامهای” است که در آن حقی از ایران سلب نشده است. (۶۰)
سوء شهرت و پیوندهای مرموز خاندان قوام شیرازی نکتهای نیست که بر مورخی چون محمود پنهان باشد و بنابراین دفاع بیمبنای او از ابراهیم خان و خاندانش را باید در تناقض کامل با مواضع ضد انگلیسی او دانست. به راستی، چرا مورخی که امروزه از سوی برخی نویسندگان از اشاعهدهندگان اصلی انگلوفوبیا (ترس از انگلیس) و نظریه توطئه در تاریخنگاری معاصر ایران تلقی میشود، باید در مورد خاندانی شناختهشده و بدنام چون قوام شیرازی چنین داوری به دست دهد؟!
پیشتر، در شرح ماجرای مأموریتهای مهدی علی خان و سِر جان ملکم، عملکرد ابراهیم خان اعتمادالدوله را به سود استعمار بریتانیا شرح دادهایم. باید بیفزاییم که از سالها پیش از ورود فرستادگان لرد ولزلی به ایران سیاست خارجی ابراهیم قوام آشکارا به سود الیگارشی مستعمراتی بریتانیا بود. اعتمادالسلطنه شرح میدهد که در زمان قتل آقا محمدخان و پیش از آنکه برادرزادهاش باباخان (فتحعلی شاه) در مسند سلطنت جای گیرد، سفیر فرانسه به ایران آمد و خواستار اتحاد با دولت ایران علیه روسیه شد. (در این زمان روسیه متحد انگلستان علیه فرانسه به شمار میرفت.) “حاجی ابراهیم خان صدراعظم جواب سرسری و عامیانه به سفیر فرانسه داده و او را بازگردانید.” اعتمادالسلطنه این حادثه را به حساب بیاطلاعی ابراهیم خان اعتمادالدوله از پلتیک خارجه میگذارد. (۶۱) به گمان ما چنین نیست. این برخورد منفی ابراهیم خان به درخواست دولت فرانسه اقدامی آگاهانه و سنجیده و جزیی از سیاستی بود که بعدها از طریق انعقاد پیمانهای نظامی و سیاسی با کمپانی هند شرقی پی گرفته شد و ایران را در دایره متحدین بریتانیا جای داد.
ابراهیم خان صدراعظم در تحقق موفقیتآمیز مأموریت ملکم نقش تعیینکننده داشت و پیوند او با هیئت اعزامی ولزلی تا بدانجا بود که آنان را در خانه خود جای داد. نخستین پیمانهای سیاسی و تجاری جان ملکم و دولت ایران (شعبان ۱۲۱۵ق./ ژانویه ۱۸۰۱م.) به امضای ابراهیم خان است. بررسی مفاد این پیمانها بطلان ادعای محمود را به ثبوت میرساند. طبق ماده دوم پیمان ملکم – قوام، دولت ایران متعهد میشود که “هرگاه جماعت افغان اراده هندوستان کنند… بر ایشان لشکر کشد.” و طبق ماده پنجم، دولت ایران متعهد میشود که “اهل فرانسه را نگذارد که در سرحدات ایران از دریا و خشکی محل توقف ساخته، بار اقامت اندازند.” (۶۲) اینگونه تعهدات قطعاً به سود مردم ایران و منطقه نبود.
ادعای محمود درباره علل مغضوبیت و قتل ابراهیم خان نیز بیپایه و نپذیرفتنی است. اعتمادالسلطنه علت مغضوبیت و قتل ابراهیم قوام را “شرارت و افساد” و ستم بیش از حد او و اعضای خانوادهاش بر مردم گزارش میکند و این را ناشی از فشار مردم و رجال ایران بر دربار قجر میداند. این فشار چنان شدید بود که اگر فتحعلی شاه در برابر آن تمکین نمیکرد اساس سلطنت قجر بر باد میرفت.
[این فشارها تداوم یافت تا سرانجام،] چند نوشته به حضور حضرت خاقان مغفور آوردند و توضیح کردند که حاجی ابراهیم خان با جماعتی بزرگ معاهده کرده، عزم خیانت و قصد جنایت نموده است. تا آنکه خاقان مغفور دیدند اگر بیش از این در حمایت و رعایت این وزیر استبداد رأی به خرج دهند، هر آینه جان جهانپناهی و ملک پادشاهی در سر این کار زوال خواهد پذیرفت. (۶۳)
با دفع خطر تیپو سلطان و زمان شاه افغان، ریچارد و آرتور ولزلی تهاجمی گسترده را برای گسترش مستملکات کمپانی هند شرقی در شبه قاره هند آغاز کردند. آتور ولزلی به پاس خدماتش در آوریل ۱۸۰۲ به درجه سرلشکری رسید. اینک مهاراتهها نیروهایی آشوبگر و مخلّ امنیت منطقه تلقی میشدند و ضرورت داشت سلطه مستقیم کمپانی بر آنها تأمین شود. تهاجم به آنان به فرماندهی سرلشکر ولزلی آغاز شد و در دسامبر ۱۸۰۳ به شکست مهاراتهها و تحمیل پیمانهای تحتالحمایگی بر ایشان انجامید. به این دلیل نشان شهسوار فرمانده حمام (۶۴) به آرتور ولزلی اعطا شد و مجلس عوام از او تشکر کرد. در سال ۱۸۰۵ مأموریت ریچارد و آرتور ولزلی در هند به پایان رسید و آنان به انگلستان بازگشتند.
پس از بازگشت ریچارد ولزلی به لندن، هیئت مدیره کمپانی هند شرقی به پاس خدماتش در هند به وی مبلغ ۲۰ هزار پوند استرلینگ پاداش نقدی اعطا کرد و مجسمهاش را در لندن و کلکته برافراشت. او در سال ۱۸۰۹، در زمان جنگ فرانسه و انگلستان در شبه جزیره ایبری، به عنوان سفیر فوقالعاده به اسپانیا اعزام شد و این در زمانی است که برادرش، آرتور، فرماندهی نیروهای انگلیس را در منطقه فوق به دست داشت. کمی بعد، در همین سال، “به خواهش جرج سوم” (تعبیر جرج امرسون) وزیر امور خارجه بریتانیا شد و تا سال ۱۸۱۲ در این سمت بود. سپس، مدتی نایبالحکومه ایرلند بود. ولزلی تا زمان مرگ از متنفذترین رجال سیاسی بریتانیا به شمار میرفت و مقامی چنان بلند داشت که رجال انگلیس او را پروکنسول کبیر (۶۵) میخواندند. مکاتبات و یادداشتهای لرد ولزلی در سالهای ۱۸۳۶-۱۸۳۷ به چاپ رسیده است. (۶۶)
سرلشکر سِر آرتور ولزلی پس از بازگشت از هند مدتی نماینده مجلس عوام و دبیر امور ایرلند بود و سپس در آوریل ۱۸۰۹ برای مقابله با ارتش فرانسه به شبه جزیره ایبری اعزام شد. او در اواخر این سال به علت پیروزی بر فرانسویها ویسکونت ولینگتون (۶۷) و بارون دورو (۶۸) لقب گرفت و در سال ۱۸۱۲ به ارل ولینگتون و مارکیز ولینگتون و در سال ۱۸۱۴ به مارکیز دورو و دوک ولینگتون ملقب شد.
او در ژوئن ۱۸۱۵ در رأس قوای انگلیس در جنگ واترلو شرکت کرد و بهمراه ژنرال بلوخر (۶۹) آلمانی ناپلئون را شکست داد. ژنرال ولزلی در ۷ ژوئیه وارد پاریس شد و لویی هیجدهم، از خاندان بوربن، را بر تخت سلطنت نشاند. او به پاس این پیروزی از سوی ویلیام اول، پادشاه هلند، شاهزاده واترلو (۷۰) لقب گرفت و به درجه فیلدمارشالی رسید. آرتور ولزلی در رأس ارتش یک میلیون نفره متفقین تا سال ۱۸۱۸ در پاریس حضور داشت و در این دوران فرمانروای واقعی بخش مهمی از قاره اروپا به شمار میرفت. دولت انگلستان به پاس خدمات ولزلی به او مبلغ ۵۰۰ هزار پوند استرلینگ (معادل ۵/۱۲ میلیون پوند امروز) پاداش نقدی اعطا کرد و مجلس عوام نیز با اختصاص مبلغ ۲۰۰ هزار پوند املاک پهناوری در منطقه هامپشایر برایش خرید.
ولینگتون در دوران سی و هفت ساله پسین به عنوان یکی از رهبران اصلی حزب توری (محافظهکار) از متنفذترین چهرههای سیاست بریتانیا بود. در ژانویه ۱۸۱۹ در سمت رئیس کل تدارکات نظامی بریتانیا (۷۱) منصوب شد و در این مقام تا آوریل ۱۸۲۷ عضو کابینه بود. پس از نه ماه کنارهگیری از هیئت دولت، به عنوان نخستوزیر بریتانیا منصوب شد و تا نوامبر ۱۸۳۰ در این سمت بود. در سال ۱۸۳۴ رئیس دانشگاه آکسفورد شد و در همین سال مدت کوتاهی در دولت رابرت پیل در سمت وزیر امور خارجه جای گرفت. ولینگتون در دوران کهولت قهرمان انگلیسیها به شمار میرفت و به دوک پولادین (۷۲) شهرت داشت. (۷۳) مجموعه مکاتبات ولینگتون در ۳۴ جلد طی سالهای ۱۸۳۴-۱۸۸۰ به چاپ رسیده است. (۷۴)
خاندان ولزلی همچون خاندان پیت شالودههای ثروت انبوه خود را در شبه قاره هند پی ریخت. پیش از اعزام ریچارد و آرتور ولزلی به هند، آنان در مقایسه با اشراف انگلستان تمول چندانی نداشتند. ریچارد الدینگتون (۷۵) در شرح زندگانی آرتور ولزلی مینویسد زمانی که وی به ارتش پیوست، مخارج تحصیل و زندگیاش را برادر بزرگش، ریچارد، تأمین میکرد که رئیس خانواده محسوب میشد. آرتور ولزلی در اوایل سالهای ۱۷۹۰ عاشق کاترین پاکنهام (۷۶) شد ولی لرد لانگفورد (۷۷) برادر کاترین، به این وصلت رضا نداد “زیرا ولزلی فقیر بود.” تنها پس از بازگشت از هند بود که ولزلی توانست با کاترین پاکنهام ازدواج کند. الدینگتون میافزاید آرتور ولزلی زندگی زناشویی منزهی نداشت و پس از ازدواج با زنان فراوانی سَر و سِر داشت و به این دلیل در محافل اشرافی لندن به بیو (۷۸) (زنباره) مشهور بود. (۷۹)
خاندان ولزلی در صحنه سیاست انگلستان از مدافعین تجارت برده بودند. زمانیکه در سال ۱۸۳۳، در پی اوجگیری موج مخالفت با تجارت برده، قانون ممنوعیت تجارت برده در هند در مجلس لردهای انگلیس مطرح شد، آرتور ولزلی به مخالفت با آن برخاست و به این بهانه که “مسلمانان به داشتن برده عادت دارند” خواستار تعدیل آن شد. او گفت:
من میدانم که در کلبه هر سرباز مسلمان ارتش هند یک برده زن وجود دارد که در همه ماموریتها با اوست و من به عالیجناب پیشنهاد میکنم که اگر خواستار حفظ حاکمیت خود بر هند هستید این قانون را ملایمتر کنید.
نظر ولینگتون پذیرفته شد و در قانون فوق اصلاحاتی صورت گرفت. (۸۰)
بیشک ریچارد ولزلی در دوران ماجراجوییهای نظامیاش در هند از حمایت همهجانبه الیگارشی یهودی مستقر در منطقه برخوردار بود. نقش فعال خاندان یهودیتبار قوام شیرازی به سود تکاپوهای ولزلی در ایران بیانگر این پیوند است. توجه کنیم که در جریان مغضوبیت خاندان فوق در ایران و قتل ابراهیم خان قوام، میرزا ابوالحسن شیرازی، خواهرزاده و داماد او که در این زمان حاکم شوشتر بود، به هند پناه برد و به مدت چهار سال در این سرزمین زندگی مرفهی داشت. این سفر مصادف با چهار ساله پایانی حکومت ولزلی در هند است. مندرجات سفرنامه ابوالحسن شیرازی نیز بیانگر پیوند نزدیک او با خاندان ولزلی در دوران سفارتش در لندن (۱۸۰۹-۱۸۱۰) است.
ریچارد ولزلی که در این زمان وزیر امور خارجه بود، تمامی تلاش خود را برای افزایش وزن و اعتبار سیاسی ابوالحسن در ایران به کار برد و در پایان مأموریت او طی نامهای به میرزا شفیع مازندرانی صدراعظم ایران، “از خردمندی شاه در انتصاب فردی چنین شایسته” تشکر کرد. (۸۱) تعلق ولزلی به ابوالحسن شیرازی قطعاً تصادفی نیست و مسبوق به پیشینه پیوندهای عمیق الیگارشی مستعمراتی بریتانیا با یهودیان مخفی مستقر در ایران به ویژه خاندان قوام شیرازی است.
میهماندار و راهنمای میرزا ابوالحسن شیرازی (ایلچی) در این سفر سِر گور اوزلی (۸۲) (۱۷۷۰-۱۸۴۴) بود.
اوزلی از فعالین نامدار مستعمراتی بریتانیاست. او در سال ۱۷۸۸ به عنوان تاجر به هند رفت و به خدمت سعادت علی خان، نواب اود، درآمد. در سال ۱۸۰۵ به انگلستان بازگشت و در سال ۱۸۰۸ بارونت شد. (۸۳)
اوزلی که خود از گردانندگان لژهای ماسونی انگلیس بود، در جریان اقامت ۹ ماهه ابوالحسن خان ایلچی در لندن، او را به عضویت فراماسونری درآورد (۱۵ ژوئن ۱۸۱۰)؛ و به ابوالحسن خان مقام شامخ استاد اعظم پیشین (۸۴) گراندلژ انگلستان و استاد اعظم منطقهای ایران (۸۵) اعطا شد. (۸۶)
میرزا ابوالحسن ایلچی که در مدت اقامت در لندن دو بار در خانه گلداسمیدها میهمان بود، در سفرنامهاش شرحی مبسوط از کاخ باشکوه گلداسمید به دست داده است. (۸۷) در پایان این سفر، هیئت مدیره کمپانی هند شرقی مقرری ماهیانه یکهزار پوند استرلینگ برای میرزا ابوالحسن شیرازی تعیین کرد که به مدت ۳۵ سال، تا زمان مرگ وی، پرداخت میشد. (۸۸) در بازگشت به ایران نیز فتحعلی شاه او را مورد تفقد قرار داد و به وی لقب “خان” اعطا کرد. (۸۹)
در ۵ مه ۱۸۱۱ اوزلی به عنوان فرستاده فوقالعاده و وزیر مختار دربار بریتانیا در ایران بهمراه ابوالحسن شیرازی وارد بندر بوشهر شد و در ۱۱ نوامبر به حضور فتحعلی شاه در تهران رسید. او کمی بعد پیمان مارس ۱۸۱۲م./ صفر ۱۲۲۷ق. ایران و انگلیس را منعقد نمود. اوزلی، بهمراه ابوالحسن خان، در جنگهای ایران و روسیه نقشی فعال و مرموز ایفا نمود و معاهده گلستان (۱۲ اکتبر ۱۸۱۳م./ ۲۹ شوال ۱۲۲۸ق.) با میانجیگری او میان دو دولت ایران و روسیه منعقد شد. طرف ایرانی امضاء کننده این پیمان میرزا ابوالحسن خان شیرازی بود. تکاپوی اوزلی در این ماجرا به شکلی آشکار به سود روسیه (متحد انگلستان در جنگهای ناپلئونی) بود و به این دلیل در مسیر بازگشت به لندن (اوت ۱۸۱۴) آلکساندر اول، تزار روسیه، او را مورد التفات قرار داد. (۹۰) سِر دنیس رایت مینویسد:
عهدنامه گلستان… برای ایرانیان ضربه سختی بود و آنان مجبور شدند تمام قلمرو خود را در شمال رود ارس از دست دهند و از آن پس این رودخانه به صورت خط مرزی شمال باختری ایران باقی ماند. ایرانیان اوزلی را به خاطر این تحقیر سرزنش کردهاند و اشتیاق او را در برقراری صلح ناشی از ترجیح دادن منافع بریتانیا به منافع ایران دانستهاند. (۹۱)
مهدی بامداد مینویسد:
میرزا ابوالحسن خان در ۲۵ جمادیالثانیه سال ۱۲۲۹ قمری برای تغییراتی در عهدنامه گلستان و تجدیدنظر در مواد آن… با تحف و هدایای بسیار به سفارت فوقالعاده مأمور دربار روسیه شد. چون سِر گور اوزلی کارهایی که مأمور و موظف بود که باید در ایران انجام بدهد، به خوبی برای دولت متبوع خود انجام داد و کارها تمام شده بود، به انگلستان احضار شد. او هم دو ماه پیش از حرکت میرزا ابوالحسن خان به پطرزبورگ رفت و از آنجا به لندن رهسپار گردید. میرزا ابوالحسن خان هم، بدون گرفتن کمترین نتیجهای از مسافرت خویش، پس از سه سال و کسری اقامت در سنپطرزبورگ دست از پا درازتر به تهران بازگشت و مانند همیشه سر ایران کلاه گذاشته شد و معاهده گلستان بدون کمترین جرح و تعدیل و تجدیدنظری در مواد آن به قوت خود باقی ماند. (۹۲)
اوزلی در سال ۱۸۲۰ عضو شورای خصوصی مشاورین پادشاه انگلیس شد. او از شرقشناسان بنام انگلیس و از بنیانگذاران انجمن آسیایی سلطنتی (۹۳) است. (۹۴)
ابوالحسن خان بار دیگر در سالهای ۱۲۳۴-۱۲۳۵ق./ ۱۸۱۹-۱۸۲۰م. به عنوان سفیر فتحعلی شاه در انگلستان بود و سپس در سال ۱۲۳۹ق./ ۱۸۲۳م. وزیر امور خارجه ایران شد و تا زمان مرگ فتحعلی شاه (۱۲۵۰ق./ ۱۸۳۴م.) در این سمت بود. در این دوران جنگ دوم ایران و روسیه رخ داد و به رغم رشادتهای عباس میرزا نایبالسلطنه به معاهده ننگین ترکمنچای (۵ شعبان ۱۲۴۳ق./ ۲۲ فوریه ۱۸۲۸م.) انجامید. قتل آلکساندر گریبایدوف (۹۵) شاعر و نمایشنامهنویس نامدار روسیه و وزیر مختار این کشور در ایران (۳ شعبان ۱۲۴۴ق./ ۳۰ ژانویه ۱۸۲۹م.)، نیز در زمان وزارت ابوالحسن خان شیرازی رخ داد.
ابوالحسن خان شیرازی، چون حاجی میرزا آقاسی ایروانی، از مخالفان سرسخت میرزا ابوالقاسم خان قائممقام فراهانی، وزیر عباس میرزا نایبالسلطنه و اولین صدراعظم محمدشاه قاجار بود و در زمان صدارت قائممقام از صحنه قدرت برکنار شد. در این دوران، او از اعضای گروه توطئهگری بود که به دسیسه علیه قائممقام اشتغال داشتند. (۹۶)
پس از قتل قائممقام (۳۰ صفر ۱۲۵۱ق./ ۲۶ ژوئن ۱۸۳۵م.)، ابوالحسن خان شیرازی بار دیگر به قدرت رسید و در سال ۱۲۵۴ق./ ۱۸۳۸م.، در زمان صدارت حاجی میرزا آقاسی، برای دومین بار وزیر امور خارجه ایران شد. او تا زمان مرگ (۱۲۶۲ق./ ۱۸۴۵م.) در این سمت بود.
از سفرنامه لندن میرزا ابوالحسن خان شیرازی نسخهای در کتابخانه مجلس شورای اسلامی و نسخه دیگر در کتابخانه بریتانیا موجود است. متن چاپ شده این سفرنامه بر مبنای نسخه کتابخانه مجلس است. به نوشته حسن جوادی، محقق ایرانی ساکن آمریکا، نسخه سومی نیز از این سفرنامه موجود است که مفصلتر از دو نسخه فوق است و در اختیار اعقاب ابوالحسن خان شیرازی (ساکن تهران) میباشد. (۹۷)
خاندان ولزلی تنها به تاریخ سده نوزدهم تعلق ندارد؛ همچون بسیاری از خاندانهای عضو الیگارشی غارتگر سه چهار سده گذشته یک پدیده زنده و بالفعل جهان امروزین است. ولزلیها در پایان سده بیستم همچنان حضور دارند و چون گذشته در پیوند استوار با زرسالاران یهودی از اعضای الیگارشی جهانوطن معاصر به شمار میروند.
امروزه، نواده ولینگتون، که او نیز آرتور ولزلی (متولد ۱۹۱۵) نام دارد هشتمین دوک ولینگتون است. (۹۸)
آرتور ولزلی کنونی، فارغالتحصیل آکسفورد، در دوران جنگ جهانی دوم در صفوف ارتش بریتانیا در خاورمیانه حضور داشت و پس از یک دوران خدمت در سمتهای مهم نظامی، از سال ۱۹۶۷ عضو هیئت مدیره یکی از کمپانیهای وابسته به مجتمع مسی فرگوسن (۹۹) شد و تا سال ۱۹۸۹ در این سمت بود. وی در سالهای ۱۹۷۳-۱۹۸۴ در هیئت مدیره کمپانی مادر این مجتمع (۱۰۰) نیز عضویت داشت. او در سالهای ۱۹۸۳-۱۹۸۹ نایب رئیس انجمن جانورشناسی لندن بود. (۱۰۱)
پسر دوک ولینگتون فعلی، که او نیز آرتور ولزلی (متولد ۱۹۴۵) نام دارد، هم اکنون مارکیز دورو خوانده میشود (۱۰۲) و پس از مرگ پدر دوک ولینگتون نهم خواهد بود. لرد دورو 53 ساله تحصیلات خود را در کریست کالج آکسفورد به پایان برد و در شبکه موسسات متعلق به زرسالاری جهانی به کار پرداخت. (۱۰۳) از جمله، در سالهای ۱۹۷۷-۱۹۸۰ عضو هیئت مدیره کمپانی راهآهن شیلی – بولیوی (۱۰۴) بود.
لرد دورو هماکنون عضو هیئت مدیره کمپانیهای ترانس آتلانتیک هولدینگز (۱۰۵) (از ۱۹۸۳)، گلوبال اَسِت منیجمنت ورلدواید (۱۰۶) (از ۱۹۸۴)، کمپانی بیمه عمر سان (۱۰۷) وابسته به مجتمع سان روچیلدها (از ۱۹۸۸) و روتمن اینترنشنال (۱۰۸) (از ۱۹۹۰) است. او از سال ۱۹۹۱ ریاست کمپانی دانهیل هولدینگز (۱۰۹) را به دست دارد که از کمپانیهای وابسته به مجتمع مُعظَم تولید سیگار روتمن – دانهیل است. وی در سالهای ۱۹۷۹-۱۹۸۴ نماینده مجلس عوام بریتانیا بود.
لرد دورو در سال ۱۹۷۷ با پرنسس آنتونیا فن پروسن (۱۱۰) دختر پرنس فردریک (از خاندان هوهنزولرن)، ازدواج کرد و در سال بعد (۳۱ ژانویه ۱۹۷۸) از این دو پسری متولد شد که وی نیز آرتور ولزلی (۱۱۱) نام دارد. این پسر ۲۱ ساله هماکنون دارای یکی از عالیترین عناوین اشرافی است و ارل مورنینگتون خوانده میشود. (۱۱۲) او قاعدتاً هماکنون در حال تحصیل در آکسفورد یا کمبریج است؛ زمانی دوک ولینگتون دهم خواهد شد و اگر همچون گذشته حکمرانی پلوتوکراسی جهانی بر دنیای معاصر تداوم یابد، در رأس مجموعهای از کمپانیهای مُعظَم وابسته به آن جای خواهد داشت.
و سرانجام، نواده هنری ولزلی، پنجمین و کوچکترین پسر گارت ولزلی، نیز امروزه با نام لرد کاولی هفتم حضور دارد و نام نیایش، گارت، را بر خود دارد. گارت گراهام ولزلی (۱۱۳) یا لرد کاولی هفتم (متولد ۱۹۳۴)، یک آمریکایی تمام عیار است. او فارغالتحصیل دانشگاههای کالیفرنیا و هاروارد است و همسری از اهالی نوادا برگزیده است. لرد کاولی در رأس گروهی از کمپانیهای “آمریکایی” وابسته به مجتمع مالی بانک آمریکا (۱۱۴) جای دارد. (۱۱۵)
پینوشتها:
57. حسن حسینی فسایی، فارسنامه ناصری، تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۷، ج۲، ص۹۶۷.
58. درباره اعضای خاندان قوام شیرازی بنگرید به: فسایی، فارسنامه ناصری، ج۲، صص ۹۶۰-۹۷۰؛ محمدحسین رکنزاده آدمیت، دانشمندان و سخنسرایان فارس، تهران: خیام، ۱۳۴۰، ج۴، قسمت اول، صص ۲۱۹-۲۲۳؛ Picot, ibid, pp. 76-80. درباره ابراهیم قوام و نقش او در دوران پهلوی بنگرید به: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۶۹، ج۲، صص۴۸۴-۴۸۶.
59. اسماعیل رائین، حقوقبگیران انگلیس در ایران، تهران: جاویدان، چاپ ششم، ۱۳۵۶.
60. بنگرید به: محمود محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس، تهران: اقبال، چاپ جدید، ۱۳۶۷، ج۱، صص۱۲۴-۱۲۷.
61. اعتمادالسلطنه، همان مأخذ، صص۳۳-۳۴.
62. بنگرید به: فسایی، همان مأخذ، ج۱، ص۶۷۸؛ محمود، همان مأخذ، صص۳۲-۳۹.
63. اعتمادالسلطنه، همان مأخذ، صص۳۰-۳۳.
64. KCB / 65. The great Proconsul / 66. Emerson, ibid, vol. 2, p. 886; Buckland, ibid, p. 445. / 67. Viscount Wellington / 68. Baron Douro / 69. Blucher / 70. Prince of Waterloo / 71. Master-General of Ordnance / 72. Iron Duke / 73. Americana, vol. 28, pp. 610-613; Palmer, ibid, p. 304; Buckland, ibid, pp. 445- 446; Emerson, ibid, pp. 886-887. / 74. The Dispatches of Field Marshal the Duke of Wellington… from 1799-1818, comp. by Lt. Col. John Gurwood, 12 vols., London: 1834-1839; Supplementary Despatches and Memoranda… from 1794-1818, ed. by his son, the 2d duke of Wellington, 14 vols., London: 1858-1872; Despatches, Correspondence, and Memoranda… in continuation of the former series… from 1818-1832, ed. by his son, the 2d Duke of Wellington, 8 vols., London: 1867-1880. / 75. Richard Aldington / 76. Catherin Pakenham / 77. Earl of Longford / 78. Beau / 79. Americana, ibid, p. 610. / 80. D. R. Banaji, Slavery in British India, Bombay: D. B. Taraporevala Sons, 1933, p. 15.
81. رایت، ایرانیان در میان انگلیسیها، ص۱۲۶.
82. Sir Gore Ouseley / 83. Buckland, ibid, p. 324. / 84. Past Grand Master / 85. Provincial Grand Master / 86. Robert Freke Gould, The History of Freemasonry, London: Caxton Publishing Company [1885], vol. VI, p. 336.
87. بنگرید به: حیرتنامه؛ سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به لندن، بکوشش حسن مرسلوند، تهران: رسا، ۱۳۶۴، ص۳۳۷.
88. رایت، همان مأخذ، ص ۱۲۶؛ اسماعیل رائین، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، تهران: موسسه تحقیق رائین، ۱۳۴۸، ج۱، ص۳۳۳.
89. Iranica, vol. 1, p. 309.
90. کلمنت مارگام، تاریخ ایران در دوره قاجار، ترجمه میرزا رحیم فرزانه، تهران: نشر فرهنگ ایران، ۱۳۶۴، ص ۵۰.
91. رایت، انگلیسیان در ایران، صص ۲۱-۲۲.
92. بامداد، همان مأخذ، ج۱، صص ۳۶-۳۷.
93. Royal Asiatic Society / 94. Buckland, ibid, pp. 324-325. / 95. Alexander Sergeyevich Griboyedov
96. احمد خانملک ساسانی، سیاستگران دوره قاجار، تهران: چاپخانه فردوسی، ۱۳۴۶، ج۲، ص ۵۳.
97. Iranica, vol. 1, p. 309. / 98. Arthur Valerian Wellesley, 8th Duke of Wellington / 99. Massey Ferguson Holdings Ltd. / 100. Massey Ferguson Ltd. / 101. Who’ Who 1993, p. 1985. / 102. Arthur Charles Valerian Wellesley, Marquess of Douro
103. درباره شبکه جهانوطن کمپانیهای فوق در مقالهی “الیگارشی جهانی و دنیای امروز” بحث مفصلی خواهیم داشت.
104. The Antofagasta (Chili) and Bolivia Railway Co. Ltd. / 105. Transatlantic Holdings PLC / 106. Global Asset Management Worldwide Inc. / 107. Sun Life Corporation plc / 108. Rothman International plc / 109. Dunhill Holdings plc / 110. Antonia von Preussen / 111. Arthur Gerald Wellesley, Earl of Mornington / 112. Who’s Who 1993, pp. 529-530, 1338. / 113. Garret Graham Wellesley / 114. Bank of America / 115. ibid, p. 420.
منبع: عبدالله شهبازی ؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، ج ۲، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم (پائیز ۱۳۹۰)
میرزا ابوالحسن خان شیرازی
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
میرزا ابوالحسن خان شیرازی ، میرزا ابوالحسن خان شیرازی ، میرزا ابوالحسن خان شیرازی