(از سری مقالات یهودیان، انگلیسیها و آغاز عصر نو) ناتان مایر روچیلد
منابعی که در دسترس ماست درباره ارتباطات ناتان مایر روچیلد با کانونهای سیاسی انگلستان در نخستین سالهای استقرار او در این سرزمین اطلاع زیادی به دست نمیدهند. بنابراین درباره رابطه دو خانواده روچیلد و ولزلی در دوران پیش از جنگهای شبه جزیره ایبری چیزی نمیدانیم. تنها میدانیم که مهاجرت ناتان روچیلد از فرانکفورت به منچستر مقارن با آغاز حکمرانی ریچارد ولزلی در هند است و استقرار او در لندن نیز تقریباً مقارن است با بازگشت برادران ولزلی از هند.
معهذا، تردیدی نیست که پیوند برادران ولزلی با زرسالاری یهودی مستقر در لندن، به ویژه با گلداسمیدها ریشهدار است و درواقع میان یهودیان و ولزلیها همان نوع رابطهای برقرار بود که میان ایشان و فرزندان جرج سوم و دریاسالار نلسون و ویلیام پیت. (۱) عمق و گستره پیوندهای مالی و اطلاعاتی که از زمان جنگهای شبه جزیره ایبری میان دو خاندان روچیلد و ولزلی برقرار بود ثابت میکند که این اعتماد یک شبه پدید نشد و مسبوق به پیشینهای دراز و پیوندهایی عمیق و استوار است و درواقع بخشی است از پیوند گستردهتر میان زرسالاری یهودی و الیگارشی مستعمراتی بریتانیا.
در دهه نخستین سده نوزدهم پیوند روچیلدها با ویلیام، حکمران هسه کاسل، تداوم داشت.
در اکتبر ۱۸۰۶ جنگ فرانسه و پروس آغاز شد. ناپلئون “بیطرفی” دولت هسه کاسل را نپذیرفت و دستور اشغال این سرزمین و دستگیری ویلیام، که در ارتش پروس درجه فیلد مارشالی داشت، و ضبط کلیه ذخایر او را صادر کرد. (۲) با پیشروی ارتش فرانسه به سوی فرانکفورت، ویلیام به شمال اروپا گریخت و بخشی از نقدینگی خود را به مایر آمشل روچیلد سپرد. بدینسان، انتقال نقدینگی ویلیام به انگلستان شتابی بیش از پیش یافت و این سرمایه دستمایه عملیات مالی گسترده ناتان مایر روچیلد در لندن قرار گرفت. به تعبیر ویرجینیا کاولس، وحشت حکمران ثروتمند هسه کاسل از ناپلئون “درِ غار علاءالدین را به روی روچیلدها گشود.” (۳) ریچارد دیویس معتقد است بدون سرمایه نقدی حکمران هسه کاسل ناتان نمیتوانست به این سرعت رشد کند. (۴)
ما دقیقاً نمیدانیم چه مقدار از سرمایه هنگفت ده میلیون پوندی ویلیام هسه کاسل در دهه نخستین سده نوزدهم به انگلستان انتقال یافت. میدانیم که در این زمان ویلیام، بجز سرمایههایش در انگلستان، حدود ۶ میلیون پوند استرلینگ از فرمانروایان اروپا طلب داشت و حداقل نیمی از آنان به وی بدهکار بودند. (۵) و نیز میدانیم که او تنها در فاصله فوریه ۱۸۰۹ تا دسامبر ۱۸۱۰ حداقل ۵۵۰ هزار پوند برای ناتان مایر روچیلد به لندن فرستاد. (۶)
معهذا، درباره اهمیت سرمایه ویلیام هسه کاسل در تکاپوی اولیه ناتان مایر روچیلد و انباشت ثروت روچیلدها نباید اغراق کرد. در تاریخنگاری رسمی خاندان روچیلد، سهم نقدینگی ویلیام در عملیات اولیه مالی ناتان مایر روچیلد به شدت برجسته میشود و در مقابل عضویت ناتان در شبکه الیگارشی یهودی کاملاً مسکوت میماند. این شگرد، بیتردید، برای انحراف توجه مورخین از جایگاه برجسته زرسالاری یهودی در اقتصاد و سیاست انگلستان پیش از صعود روچیلدهاست. درباره جایگاه و اهمیت مالی و سیاسی زرسالاران یهودی در انگلستان، از سده هفدهم تا پایان سده هیجدهم، پیش از این سخن گفتهایم. کسانی چون آنتونیو کارواخال، موسس و آبراهام داکوستا، سِر اگوستین کورونل، بارون آنتونیو لوپز، سولومون مدینا، اسحاق پریرا، مناسه لوپز، جوزف سالوادور، سامسون گیدئون و سرانجام خاندان گلداسمید در دو سده گذشته صرافان درجه اول لندن به شمار میرفتند. ناتان مایر روچیلد وارث این سنت دیرینه بود و در زمانی در انگلستان استقرار یافت که بخش مهمی از تجارت مستعمراتی انگلستان، با قاره آمریکا و نیز با شرق، در انحصار یهودیان بود و شمار یهودیان آشکار مستقر در انگلستان به بیش از ۱۲ هزار نفر میرسید. این بجز خانوادههای یهودی مخفی چون هد (مندس) و لوپز و گیدئون (ابودینته)، است که در این زمان “مسیحی” به شمار میرفتند. (۷) و نیز توجه کنیم که زرسالاران یهودی حامیان اصلی دولت ویلیام پیت کوچک بودند؛ نخستوزیری که ثروت انبوه نیایش از طریق پیوند با یهودیان مستقر در هند به دست آمد. این یهودیان سه سال پیش از استقرار ناتان مایر روچیلد در انگلستان وام عظیم ۱۴ میلیون پوندی را برای دولت انگلستان فراهم آوردند که بمنظور تأمین هزینههای جنگ با فرانسه انقلابی بود. (۸) پیش از ناتان، آبراهام گلداسمید و فرانسیس بارینگ صرافان درجه اول لندن به شمار میرفتند. درباره پیشینه مشکوک بارینگهای مهاجر از آلمان و پیوند آنان با یهودیان و مشارکتشان در غارت شرق نیز در آینده سخن خواهیم گفت. در اینجا تأکید میکنیم که در سالهای آغازین تکاپوی ناتان مایر روچیلد در انگلستان، سِر فرانسیس بارینگ از گردانندگان درجه اول کمپانی هند شرقی بود. به تبع این پیشینه و با اتکاء بر این جایگاه است که در سال ۱۸۱۰، با مرگ آبراهام گلداسمید و فرانسیس بارینگ، ناتان مایر روچیلد به چهره برتر بازار مالی لندن بدل شد. (۹)
اشغال سرزمینهای آلمانینشین و فرار حکمران هسه کاسل، موقعیت مایر آمشل روچیلد و پسرانش را در فرانکفورت به مخاطره نینداخت. ناپلئون اتحادیهای از دولتهای محلی آلمان تشکیل داد و نام آن را کنفدراسیون راین نهاد و در ۱۲ ژوئن ۱۸۰۶ یکی از اشراف آلمانی به نام بارون کارل فن دالبرگ (۱۰) را بهعنوان رئیس این کنفدراسیون منصوب کرد. مقر دالبرگ و مرکز کنفدراسیون راین در شهر فرانکفورت بود. بدینسان، نخستین سنگپایههای تأسیس کشور آلمان به وسیله ناپلئون نهاده شد. دالبرگ با روچیلدها رابطه دوستانه داشت و بطور جدی از آنان حمایت میکرد. به علاوه، مایر آمشل و پسرانش از حمایت سایر یهودیان نیز برخوردار بودند. برای نمونه، کمیسر پلیس محلی فرانکفورت به نام فن اینزشتین (۱۱) یهودی بود و به ویژه از مایر آمشل روچیلد حمایت میکرد.
در این دوران، پلیس ناپلئونی به دلیل پیشینه پیوند مایر آمشل روچیلد با ویلیام هسه کاسل به عملکردهای بنیاد روچیلد در فرانکفورت مشکوک بود. نامههای روچیلدها در اختیار بارون باخر (۱۲) سفیر فرانسه در فرانکفورت، قرار میگرفت و پس از قرائت و نسخهبرداری پنهانی از آن برای ایشان ارسال میشد. باخر امیدوار بود که از این طریق بتواند در مدت کوتاهی “با شبکه دسیسههای آنان در تمامی شاخههای بغرنج آن” آشنا شود. کمیسر کل پلیس فرانسه از کمیسر پلیس شهر ماینز (آلمان) درباره روچیلدها گزارشی خواست. پلیس فرانسه در ماینز در گزارش خود اعلام کرد که “بنیاد روچیلد در گذشته در تجارت کالاهای مستعمراتی و انگلیسی مشارکت فراوان داشته” ولی از زمانی که محاصره اقتصادی علیه انگلستان آغاز شده، بطور عمده به صرافی و تجارت کالاهای اروپای قاره اشتغال دارند. در این گزارش افزوده شده که رئیس بنیاد روچیلد “نگاه دوستانهای به فرانسه ندارد هرچند وانمود میکند که صادقانه به این کشور وفادار است.” (۱۳)
ناپلئون در تداوم سیاست گذشته خود در تحریم اقتصادی انگلستان، کلیه معاملات و ارتباطات شهر فرانکفورت با جزایر انگلیس، حتی مکاتبات، را ممنوع اعلام کرد و از سال ۱۸۱۰ قوانین جدید و سختگیرانهای را علیه مبادله اقتصادی با انگلستان برقرار ساخت. معهذا، نه تحریم ناپلئونی و نه کنترل پنهان پلیس فرانسه هیچ یک نتوانست در ارتباط مایر آمشل روچیلد و پسرانش با ناتان در انگلستان خللی وارد سازد. در این دوران، قاچاق منبع مهم درآمد روچیلدها بود و آنان از این طریق سودهای هنگفت به جیب میزدند. قاچاقچیان کالاهای انگلیسی را به اروپای قاره حمل میکردند و در مقابل طلا و نقره به انگلستان میبردند. دولت انگلستان نیز، برای درهم شکستن تحریم ناپلئون، از این قاچاقچیان حمایت میکرد. (۱۴) بدینسان، در پایان نخستین دهه سده نوزدهم، فرانسه و سایر سرزمینهای تحت فرمان ناپلئون از مسکوکات طلا و نقره تهی شد و این امر مشکلات مالی فراوانی برای امپراتوری ناپلئونی به بار آورد. تارله مینویسد:
محاصره بری سالهای ۱۸۱۰ و ۱۸۱۱ با محاصره بری سال ۱۸۰۶… تفاوت بسیار داشت… [ناپلئون] تصور میکرد که تنها یک محاصره اقتصادی قارهای میتواند انگلستان را ورشکسته سازد و به زانو درآورد… قاره اروپا بندهوار تسلیم شده بود و بنظر میرسید که نابودی تنها دشمن باقیمانده، یعنی انگلستان، امری کاملا امکانپذیر است… کینه او در سالهای اخیر بیشتر متوجه متخلفان پنهانی محاصره بری شده بود و در سرتاسر اروپا… هیچ تخلفکننده علنی وجود نداشت. سرکوبی و فشار خارج از تشریفات معمول اجرا میگشت. قاچاقچیان تیرباران میشدند. کالاهای انگلیسی ضبط و به آتش کشیده میشد و سلاطینی که با قاچاقچیان همدست و شریک بودند تاج و تخت خود را از دست میدادند… محاصره بری تودههای مصرفکننده همه اروپای مرکزی را ظالمانه از پای درمیآورد و سبب ورشکستگی کامل بورژوازی بازرگانی و صاحبان کشتی شهرهای اتحادیه تجاری و همه شهرهای ساحلی آلمان میشد… پیدا کردن دهها هزار گمرکچی، ژاندارم، پلیس و کارمندان لازم دیگر که فسادناپذیر باشند و وظایف خود را شرافتمندانه انجام دهند، کاری بسیار مشکلتر از مجازات پادشاهان همدست قاچاقچیان و یا فرمانداران دزد بود. مصرفکنندگان اروپایی، قهوه، کاکائو، فلفل و ادویه را با بهای پنج، هشت و حتی ده برابر قبل از محاصره بری میخریدند… نخریسان و چیتبافان فرانسوی، ساکسونی، بلژیکی، چک و رنانی، پنبه و نیل را به پنج تا ده برابر قیمت میخریدند زیرا بدون آن ناگزیر بودند صنایع خود را متوقف سازند… این سودهای کلان غیرقانونی به کجا میرفت؟ در مرحله نخست به جیب صاحبان کشتیها و قاچاقچیان انگلیسی و در مرحله دوم به جیب کارمندان گمرک و ژاندارمهای فرانسوی سرازیر میشد… سرانجام، امپراتور تصمیم دیگری اتخاذ کرد و با این تصمیم مصادره اموال قاچاق در دهکدهها و شهرهای ساحلی، و حتی در مرکز اروپا، آغاز شد. همه کالاهای “ساخت” انگلستان مصادره میشد… صاحبان ورشکسته و خشمگین مواد غذایی مستعمراتی… کوشش میکردند به ثبوت برسانند که کالاهایشان آمریکایی است و انگلیسی نیست. در حقیقت آمریکاییها با حمل کالاهای انگلیسی بهوسیله کشتیهای خود و در زیر پرچم آمریکا سودهای کلانی میبردند… بعضی از قشرهای بورژوازی مستعمراتی فرانسه و کشورهای تابع از شرایط موجود بهره بسیاری میبردند و بطور کلی از محاصره اقتصادی ابراز رضایت میکردند… در چنین شرایطی بحران تجاری و صنعتی سال ۱۸۱۱ آغاز شد… طلای انگلیسی که باید در برابر کالاهای پاریسی پرداخت شود کمیاب شد. (۱۵)
آنچه انگلستان را در برابر محاصره سهمگین ناپلئونی حفظ کرد سیل ثروتی بود که از مستعمرات به این جزیره کوچک سرازیر میشد. در زمان امپراتوری ناپلئون، جمعیت کل قاره اروپا حدود ۱۸۰ میلیون نفر تخمین زده میشد. از این میان، جمعیت “پادشاهی متحده” بریتانیا (شامل انگلستان و اسکاتلند و ایرلند) ۱۸/۵ میلیون نفر، جمعیت فرانسه، بزرگترین قدرت اروپایی، ۲۹ میلیون نفر و جمعیت ایالتهای آلمان ۲۵ میلیون نفر بود. (۱۶) در این میان جمعیت انگلستان، به تنهایی، کمتر از ده میلیون نفر و جمعیت شهر لندن کمتر از یک میلیون نفر گزارش شده است. در این دوران، بیشتر سکنه اروپا روستایی بودند و شهرهای بزرگ را بندرت میشناختند. (۱۷) هرچند بازارهای اروپا به روی کالاهای انگلیسی بطور رسمی مسدود شد، ولی در مقابل بازارهای شرق در ابعادی بیسابقه گشوده شد. به گزارش دروتی (۱۸) کنسول فرانسه در مصر، در سال ۱۸۱۲ انبارهای آسیا و آفریقا پر از قماشهای ارزان انگلیسی بود و این امر کارگاههای نساجی مصر را به تعطیل کشانیده بود. (۱۹) به علاوه، باید به غارتگریهای مستقیم الیگارشی مستعمراتی انگلیس و شرکای یهودیشان در شرق، چون غرامت سه میلیون پوندی که در سال ۱۷۹۲ از تیپو سلطان دریافت کردند و غارت پایتخت میسور در سال ۱۷۹۹، (۲۰) نیز توجه کرد. پیشتر گفتیم که در دهههای نخستین سده نوزدهم تنها چای وارداتی کمپانی هند شرقی به بازارهای اروپا سالیانه ۳۰ میلیون پوند استرلینگ ارزش داشت. (۲۱) و نیز گفتیم که برخی محققین میزان ثروتی را که در کمتر از ۶۰ سال، از جنگ پلاسی (۱۷۵۷) تا جنگ واترلو (۱۸۱۵)، از هند به وسیله کمپانی هند شرقی به غارت رفت بین ۵۰۰ الی یکهزار میلیون پوند استرلینگ برآورد کردهاند. (۲۲) در رأس کسانی که از این وضع بهره فراوان بردند و سودهای افسانهای به جیب زدند زرسالاران یهودی بودند؛ کسانی که به دلیل استقرار شبکه جهانوطنیشان در تمامی بنادر مهم دنیای آن روز، از اروپا و آمریکا تا خلیج فارس و بنادر هند و خاوردور، امکانی منحصربفرد برای مبادله کالا و پول در اختیار داشتند. الیگارشی مستعمراتی انگلستان و آمریکا شریک اصلی یهودیان در این تکاپو بود و این وضع به توسعه شبکه تجاری و سیاسی و اطلاعاتی آنان در سرزمینهای شرقی گسترهای بیش از پیش بخشید. جنگ اول ایران و روسیه و تکاپوی سِر گور اوزلی در ایران در این دوران رخ داد و بخشی از عملیات جهانشمولی بود که با تحولات قاره اروپا پیوند تنگاتنگ داشت.
استقرار ارتش انگلستان به فرماندهی سرلشکر سِر آرتور ولزلی در شبه جزیره ایبری و گشایش جبهه فوق علیه ناپلئون (آوریل ۱۸۰۹) نقطهعطفی در تاریخ جنگهای انگلستان و فرانسه است.
آرتور ولزلی از نخستین ماههای استقرار در شبه جزیره ایبری با کمبود شدید نقدینگی برای تأمین مخارج ارتش خود مواجه شد. محاصره اقتصادی قاره اروپا به وسیله نیروی دریایی ناپلئون مانع میشد که وی بتواند از طریق دریا مبالغ عظیمی پول نقد به شبه جزیره ایبری منتقل کند. او در سال ۱۸۰۹ به دولت انگلستان نوشت: “ما به شکلی وحشتناک به پول نقد نیاز داریم… پرداخت حقوق نظامیان دو ماه است به تأخیر افتاده. من احساس میکنم وزارت خزانهداری در انگلستان کاملاً در قبال عملیات ما در اینجا بیتفاوت است.” ولزلی سپس تهدید کرد که اگر پول کافی به او نرسد توان ادامه نبرد را نخواهد داشت. معهذا، و به رغم موفقیتهای نظامی ولزلی، دولت انگلستان نتوانست راهی برای انتقال نقدینگی به ولزلی، که اینک ولینگتون نامیده میشد، بیابد. این وضع دو سال ادامه یافت و ولینگتون از بانکداران و صرافان مستقر در اسپانیا و پرتغال مبالغی سنگین با بهرههای هنگفت قرض کرد و خرج ارتش خود را تأمین نمود. تمامی تمهیدات وزارت خزانهداری برای تأمین نیازهای مالی ولینگتون ناکافی مینمود. سرانجام، ولینگتون به دولت بریتانیا اطلاع داد که اگر وضع به اینگونه ادامه یابد بناچار شبه جزیره ایبری را تخلیه خواهد کرد. این تهدید نیز ثمر نبخشید. در ماههای بعد وضع به روال گذشته ادامه داشت و ولینگتون در نامههای خود مسئولان مالی دولت بریتانیا را مورد شدیدترین حملات قرار میداد. او مینوشت متأسف است که میبیند افسران زخمی انگلیسی مجبورند برای امرار معاش لباسهای خود را بفروشند. (۲۳) در این دوران دو سه ساله، روچیلدها، از طریق شبکه صرافان یهودی مستقر در شبه جزیره ایبری، تأمینکنندگان اصلی مالی ارتش ولینگتون در اسپانیا بودند.
اهمیت نظامی و سیاسی جبهه ولینگتون در شبه جزیره ایبری، دولت بریتانیا را مجبور میکرد که برای این معضل چارهای اساسی بیندیشد. چنین بود که وزارت خزانهداری در اول اکتبر ۱۸۱۱ جان چارلز هریس (۲۴) را در سمت کمیسر کل تامین مالی نیروهای نظامی انگلستان و متفقین در سراسر اروپای قاره منصوب کرد. (۲۵) پیوند هریس ۳۳ ساله و ناتان مایر روچیلد 34 ساله پایانی بود بر دشواریهای ولینگتون و آغازی بر یکی از عجیبترین و بغرنجترین عملیات اطلاعاتی – مالی که پایههای امپراتوری ناپلئون را فروریخت و بنیان عظیمترین و گستردهترین شبکه اقتصادی جهان معاصر را استوار ساخت.
عملیات مالی – اطلاعاتی زرسالاران یهودی و الیگارشی مستعمراتی انگلستان علیه ناپلئون با ارسال محموله بزرگ شمش طلای کمپانی هند شرقی برای ولینگتون آغاز شد. در این زمان، طلا حتی در انگلستان نیز به شدت کمیاب بود. چنین نیست که کمیته سرّی مدیران کمپانی (۲۶) با درک “منافع ملی” خود، این محموله را به شکل نسیه در اختیار دولت بریتانیا قرار دهد و پس از پایان جنگ پول آن را دریافت کند. برای انتقال این محموله، فعل و انفعالاتی پیچیده صورت گرفت و در این میان سودی هنگفت از خزانه دولت بریتانیا به جیب یهودیان سرازیر شد. هیئت مدیره کمپانی در اواخر سال ۱۸۱۰ محموله فوق را به مبلغ ۸۰۰ هزار پوند استرلینگ به ناتان مایر روچیلد فروخت. این نخستین معامله کلان ناتان به شمار میرود. گفته میشود بمنظور خرید این محموله مایر آمشل روچیلد مبلغ ۶۰۰ هزار پوند برای پسرش از فرانکفورت به لندن فرستاد. (۲۷) ارسال این پول در زمانی صورت گرفت که پلیس و مأموران اطلاعاتی ناپلئون مبارزهای سخت را علیه قاچاق آغاز کرده بودند.
پس از خرید محموله فوق به وسیله ناتان مایر روچیلد، هریس آن را از وی برای دولت بریتانیا خریداری کرد و در این معامله “سودی هنگفت” نصیب ناتان شد. این پایان کار نیست. مسئله مهم انتقال این محموله به ولینگتون بود. ناتان مایر روچیلد به دولت بریتانیا اعلام کرد که حاضر است در ازای دریافت حقالزحمه مکفی محموله فوق را از طریق خاک فرانسه به ولینگتون در اسپانیا انتقال دهد و از این پس در مقیاس وسیع و با سرمایه دولت بریتانیا همان کاری را ادامه دهد که پیشتر با سرمایه شخصی خود و در مقیاس محدود انجام میداد. (۲۸) دولت انگلستان این پیشنهاد را پذیرفت. ناتان به هلند رفت و به کمک چهار برادرش میلیونها سکه طلایی را که ناپلئون ضرب کرده بود خرید و به اسپانیا انتقال داد و بدینسان ولینگتون را قادر ساخت تا با قدرت مالی کافی با ارتش فرانسه مصاف کند. (۲۹) توجه کنیم که این اقدام در زمانی صورت گرفت که ریچارد ولزلی، حکمران نامدار پیشین کمپانی در هند، وزیر امور خارجه و مرد متنفذ انگلستان به شمار میرفت و کمی پیش از آن به عنوان سفیر انگلستان در اسپانیا در کنار برادرش، آرتور، حضور داشت.
ناتان مایر روچیلد برای سازماندهی عملیات مالی خود به حضور فردی مطمئن در پاریس نیازمند بود. او ماهها پیش از انتصاب جان هریس در سمت فوق، در اوایل سال ۱۸۱۱ این درخواست را طی نامهای به اطلاع پدرش در فرانکفورت رسانید. نامزد مایر آمشل برای انجام این مأموریت کوچکترین پسرش، یاکوب، بود. مایر آمشل روچیلد از رابطه حسنه خود با گرانددوک دالبرگ، رئیس کنفدراسیون راین، در فرانکفورت بهره جست و علاوه بر دریافت روادید سفر یاکوب به پاریس توصیهنامهای نیز خطاب به یکی از مقامات عالیرتبه وزارت خزانهداری فرانسه از او دریافت داشت. در مارس ۱۸۱۱ یاکوب روچیلد 19 ساله در پاریس مستقر شد. (۳۰) این سرآغاز تأسیس شاخه پاریس بنیاد روچیلد است. یاکوب روچیلد پس از استقرار در پاریس جیمز نامیده میشد.
طرح روچیلدها برای انتقال نقدینگی به ارتش ولینگتون در اسپانیا بسیار پیچیده است و یکی از برجستهترین نمونههای عملیات فریب در دو سده اخیر به شمار میرود. این عملیات دارای دو رویه آشکار و پنهان بود:
روچیلدها اعتماد مقامات مالی دولت ناپلئون را جلب کردند و چنین وانمود کردند که یک شبکه گسترده قاچاق طلا برای انتقال نقدینگی دولت انگلستان به خاک فرانسه به پا میکنند. این اقدام ظاهراً به سود فرانسه بود و لذا مورد حمایت مقامات مالی دولت ناپلئون قرار گرفت و حتی به جیمز روچیلد بابت این عملیات حقالزحمههای کلان نیز پرداخت میشد. ولی درواقع، هدف پنهان از ارسال انبوهی از سکه طلای انگلیس به فرانسه، عملی مغایر با اصول متعارف اقتصاد و در تضاد با رویه پیشین قاچاقچیان انگلیسی، تأمین پول برای ارتش ولینگتون بود. (۳۱) هدفی که دولت فرانسه بطور کامل از آن غافل ماند. اوگن کورتی مینویسد:
ارسال گینه [سکه طلا] به وسیله ناتان از لندن به فرانکفورت دقیقاً در چارچوب طرحهای دولت بریتانیا بود و جیمز، برای جلب حمایت دستگاههای دولتی فرانسه از این عملیات، در پاریس نزد وزیر خزانهداری [فرانسه] وانمود کرد که مقامات دولتی انگلیس به شدت مخالف صادرات پول نقد هستند و با تمامی توان خود میکوشند مانع آن شوند. او نه تنها موفق شد کنت مولین [وزیر خزانهداری ناپلئون] را فریب دهد بلکه موفق شد از طریق او ناپلئون را نیز اغفال کند. (۳۲)
ماریون در تاریخ مالی فرانسه (۳۳) مینویسد: “دولت فرانسه با رضایت به واردات [قاچاق] سکه گینه طلای انگلیس مینگریست و آن را نشانهای از زوال فزاینده انگلستان تلقی میکرد.” (۳۴) به نوشته مورتون، منطق جیمز روچیلد در فریب دادن ناپلئون بسیار ساده بود و طبق این اصل روانشناختی صورت گرفت: هر کاری که دشمن از آن بترسد به سود توست. (۳۵) انگلستان وانمود میکرد که از خروج مسکوکات طلای خویش هراسان است و در نتیجه فرانسه تصور میکرد این کار به ضرر انگلستان و به سود اوست!
روش این عملیات چنین بود:
مقادیر کلانی حوالههای آرتور ولزلی (ولینگتون) به دست ناتان در لندن میرسید، وی آنها را در وزارت خزانهداری انگلیس نقد میکرد و در ازای آن بطور عمده سکه گینه طلا دریافت میداشت. ناتان این محمولههای سکه را در ظاهر به عنوان قاچاق، ولی با آگاهی هم پلیس انگلستان و هم پلیس فرانسه، برای جیمز میفرستاد. این محمولهها در بندر دانکرک (۳۶) معمولاً به وسیله جیمز روچیلد دریافت میشد. از سال ۱۸۱۲ کارل و سالومون، دو برادر دیگر ناتان، نیز در دریافت محمولهها شرکت داشتند. برادران روچیلد این سکهها را به بانکداران فرانسه تحویل میدادند و در مقابل حوالههای قابل پرداخت به وسیله صرافان اسپانیا، سیسیل و مالت دریافت میکردند. این حوالهها به ولینگتون منتقل میشد و وی درازای آن از بانکداران محلی پول نقد دریافت میکرد. به نوشته کورتی:
پول نقدی که از لندن ارسال میشد سفر کوتاهی به پاریس میکرد و سپس از طریق شبکه پیچیده موسسات مالی، که اغلب یهودی بودند و از درون قلب کشور دشمن، در نهایت به دست فرمانده انگلیسی در اسپانیا میرسید. (۳۷)
تمامی این نقل و انتقالات با موافقت و در زیر نظارت کنت مولین، وزیر خزانهداری ناپلئون، انجام میشد.
برخی مورخین، فرانسوا مولین (۳۸) (۱۷۵۸-۱۸۵۰) را بانکداری برجسته و “مردی بسیار باکفایت و شرافتمند” میشناسند و انتخاب او را به عنوان وزیر خزانهداری فرانسه از نیکبختیهای ناپلئون میشمرند. (۳۹) معهذا، این امر مانع از آن نبود که مولین در دام ترفندهای بغرنج زرسالاران یهودی گرفتار شود. مولین خروج طلا از انگلستان و ورود آن به فرانسه را نشانههای پیروزی سیاست محاصره اقتصادی، سرآغاز فروپاشی اقتصاد انگلستان و رونق اقتصاد فرانسه میپنداشت. او گمان میبرد که انگلستان با یک بحران عظیم مالی دست به گریبان است، با تخلیه نقدینگی این کشور وضع آن روز به روز بدتر خواهد شد و در مقابل بانک فرانسه با جذب این پول استوارتر خواهد شد و ارزش پول فرانسه افزایش خواهد یافت. بر بنیاد این تحلیل نادرست بود که “سکههای طلا با حفاظت کامل و در زیر چشم و درواقع با تضمین دولت فرانسه و از طریق خود فرانسه به جیب ولینگتون، دشمن بزرگ فرانسه، ریخته میشد.” (۴۰)
کنت مولین عمری طولانی (۹۲ سال) داشت و روچیلدها را در اوج ثروت و اقتدارشان نظارهگر بود. او بعدها در خاطراتش کوشید تا نقش خود را در این ماجرا انکار کند و مدعی شد که ناپلئون این “نگرش را از دیگران گرفت.” معهذا، سند زیر به روشنی ثابت میکند که وزیر خزانهداری ناپلئون به روچیلدها اعتماد کامل داشت. در ۲۶ مارس ۱۸۱۱، اندکی پس از استقرار جیمز روچیلد در پاریس، مولین به ناپلئون چنین گزارش داد:
یک فرانکفورتی که اخیراً با یک گذرنامه فرانکفورتی در پاریس مستقر شده و با نام روچیلد فعالیت میکند، بطور عمده به وارد کردن پول نقد از انگلیس، از طریق ساحل انگلیس به دانکرک، اشتغال دارد و از این طریق هر ماهه یکصد هزار سکه گینه وارد میکند. او با بانکداران درجه اول پاریس مانند موسسات ماله، (۴۱) شارل داولیه (۴۲) و هاتینگر (۴۳) ارتباط دارد و آنها به او در قبال دریافت پول نقد حواله لندن میدهند. او میگوید اخیراً، در بیستم همین ماه، نامههایی از لندن دریافت داشته که طبق آن انگلیسیها قصد دارند برای مسدود کردن صادرات سکههای طلا و نقره ارزش کرون را از ۵ به ۶۵ شیلینگ و ارزش گینه را از ۲۱ به ۳۰ شیلینگ افزایش دهند… این اقدام با عملیات اتریشیها و روسها هماهنگ است. من صمیمانه آرزومندم که روچیلد فرانکفورتی از این مسایل به خوبی مطلع شود. وزرای مختار ما در لندن آنقدر احمق هستند که نمیتوانند به اینگونه اطلاعات دست بیابند. (۴۴)
این سند اهمیت جدی دارد و نشان میدهد که جیمز روچیلد 19 ساله از بدو استقرار در پاریس به عنوان یک منبع اطلاعاتی مهم و موثق مورد اعتماد وزیر خزانهداری ناپلئون بود و مجوز غیررسمی قاچاق طلا با انگلستان را از او و شخص ناپلئون به دست آورد. دولت ناپلئون جیمز روچیلد را منبعی مهم میدانست برای آشنایی با توطئههای اقتصادی انگلیسیها! مضافاً این سند نشانگر ارتباطات عالی روچیلدها در این دوران با بانکداران درجه اول پاریس است. برخورداری از اینگونه ارتباطات و دستیابی به چنین پیوندهایی در توان هر صراف و تاجر تازهبهدوران رسیده، و حتی سرشناس و کهنهکار، نیست. به دلیل عضویت در شبکه پنهان الیگارشی یهودی بود که روچیلدها توانستند از یکسو به طرف مورد اعتماد کمپانی هند شرقی، ولینگتون و دولت انگلستان بدل شوند و از سوی دیگر اعتماد مقامات عالی دولت ناپلئون را جلب کنند. ناپلئون و مقامات مالی دولت او را نیز نباید ابله پنداشت. این بغرنجی عملیات زرسالاران یهودی و سلطهشان بر بازارهای پولی اروپا بود که آنان را در وضعی چنین ابلهانه قرار داد.
در آرشیوهای اروپا برخی از مکاتبات ناتان و جیمز روچیلد، که ابتدا به وسیله پلیس مخفی ناپلئون مخفیانه نسخهبرداری میشد، موجود است. نمونهای از این مکاتبات، نامه مورخ ۶ آوریل ۱۸۱۲ جیمز روچیلد از پاریس به ناتان در لندن است که در آن وصول محموله ارسالی ناتان اعلام شده. جیمز در این نامه دریافت شش محموله سکه به مبلغ ۲۷۳۰۰ گینه انگلیس و ۲۰۰۲ اونس سکه طلای پرتغال و ۶۵۷۹۸ پوند استرلینگ حواله موسسات صرافی هاتینگر، داولیه، مورل (۴۵) و فیبر (۴۶) را به ناتان اطلاع میدهد و از او میخواهد که اگر اخبار اقتصادی دارد هرچه سریعتر بنویسد. به نوشته کورتی، هر دو برادر طبعاً به دقت مواظب ارزش سهام در بازار بودند و هر گاه این سهام کاهش مییافت به خرید آن دست میزدند. (۴۷)
هرچند مولین عمیقاً فریب روچیلدها را خورد و ناخواسته به آلت دست آنان بدل شد، ولی در همین زمان یکی دیگر از دستگاههای دولت ناپلئونی با دقت و سوءظن عملیات مشکوک یهودیان را زیر نظر داشت. تصادفاً نامه یکی از تجار (قاعدتاً یهودی) فرانکفورت به یکی از روچیلدهای مستقر در بندر دانکرک به دست پلیس مخفی ناپلئون افتاد، رمز آن کشف شد و ماهیت این عملیات پیچیده را فاش ساخت. مقامات امنیتی گزارشی مشروح برای مارشال داوو ارسال داشتند. لویی داوو (۴۸) (۱۷۷۰-۱۸۲۳) از دوران جنگهای مصر و شبه جزیره ایتالیا در زیر فرمان ناپلئون قرار داشت و اینک از برجستهترین سرداران او به شمار میرفت و فرماندهی نظامی هامبورگ را به دست داشت. داوو از افسرانی است که تا پایان عمر به ناپلئون وفادار ماند؛ در زمان حکومت صد روزه ناپلئون (۱۸۱۵) وزارت جنگ او را به دست گرفت و ارتشی را ساخت که در جنگ واترلو شرکت نمود. (۴۹)
مارشال داوو مکاتبات فوق را به دقت مطالعه کرد و به توطئه پیچیده و عظیم یهودیان و ماهیت عملیات گسترده مالی روچیلدها پی برد. او به علت اهمیت فوقالعاده مسئله تصمیم گرفت گزارشی برای شخص امپراتور تنظیم و ارسال کند. گزارش داوو به دست ناپلئون رسید. مارشال داوو در این گزارش اقدام کسانی را که مدعی خارج کردن نقدینگی انگلستاناند مشکوک دانسته و آنان را “توطئهگرانی” خوانده که “مانورهای خود را در زیر این ادعا پنهان میکنند” حال آنکه میبینیم “انگلیسیها با تمامی توان ممکن خود در حال کمک به تسریع صادرات سکه خویشاند.“
ناپلئون گزارش داوو را خواند ولی به آن اعتنایی نکرد. به نوشته کورتی، او تردیدی نداشت که داوو یک سردار بزرگ است ولی این بدان معنا نبود که از مسایل بغرنج مالی چیزی میفهمد؛ آنهم در حالی که اقتصاددانی برجسته چون مولین این تحرکات را زیر نظر دارد و آن را به سود فرانسه میداند. معهذا، این گزارش سبب شد که رئیس کل سازمان پلیس مخفی ناپلئون با دقت بیشتر خانواده روچیلد را زیر نظر بگیرد. او یک کمیسر امنیتی را مأمور کرد که از تاریخ خانواده روچیلد گزارشی مشروح تهیه کند. (۵۰)
این حادثه در فوریه ۱۸۱۲ است و در زمانی است که کارل و جیمز روچیلد در پاریس به سر میبرند. پلیس امنیتی ناپلئون در پاریس از کمیسر فرانسوی پلیس در ماینز خواست که گرایشهای سیاسی خانواده روچیلد، ارتباطات تجاری آنان در خارج و عملیات مالی آنها و نیز نقششان در معاملات قاچاق را گزارش کند. کمیسر فوق در گزارش مشروح خود، ضمن اشاره به پیشینه پیوند روچیلدها با ویلیام هسه کاسل و رابطه نزدیک کنونی آنان با گرانددوک دالبرگ، نوشت: “او [مایر آمشل روچیلد] به هیچ وجه به ما فرانسویها علاقه ندارد هرچند وانمود میکند فدایی دولت فرانسه است.” (۵۱)
مقامات امنیتی فرانسه در پی بررسیهای مفصل خود سرانجام به این نتیجه رسیدند که باید مانع از استقرار روچیلدها در بندر دانکرک شد. کنت ریل (۵۲) رئیس پلیس مخفی پاریس، در یادداشت خود بر گزارش فوق، به رئیس کل پلیس فرانسه پیشنهاد کرد که “روچیلد خارجی“، “کسی که برادر خود را در لندن مستقر کرده و با او منافع مشترک دارد“، از ساحل دانکرک اخراج شود. ولی محتاطانه افزود: “زمانیکه اعلیحضرت به قاچاقچیان اجازه تجارت میدهند [باید دید که] در مغز مبارک ایشان چه اندیشهای است؟“
گزارش رئیس پلیس مخفی پاریس به رئیس کل پلیس فرانسه رسید و او تصمیم گرفت که کارل و جیمز روچیلد را دستگیر کند. ولی حمایت وزارت خزانهداری فرانسه از روچیلدها مانع از این اقدام شد. خطر دستگیری مرتفع شد و جیمز و کارل روچیلد با خونسردی در برابر دیدگان پر سوءظن پلیس مخفی ناپلئون در پاریس ماندند و به تکاپوی خود ادامه دادند. (۵۳)
ادامه دارد…
پینوشتها:
1. بنگرید به: این مقاله
2. Corti, ibid, p. 43. / 3. Cowles, ibid, p. 27. / 4. Davis, ibid, p. 28. / 5. Cowles, ibid, p. 26. / 6. Frederic Morton, The Rothschilds, A Family Portrait, New York: Crest Book, 1963, p. 45; Cowles, ibid, p. 38.
7. درباره پیشینه استقرار زرسالاران یهودی در انگلستان بنگرید به: این مقاله و این مقاله و این مقاله
8. بنگرید به: این مقاله
9. Judaica, vol. 4, p. 174. / 10. Karl von Dalberg / 11. von Inzstein / 12. Baron Bacher / 13. ibid, pp. 101-102. / 14. Corti, ibid, pp. 52, 99, 113.
15. آکادمیسین تارله، ناپلئون، ترجمه صمد خیرخواه و ایرج همایونپور، تهران: انتشارات کیهان، ۱۳۴۹، صص ۲۱۵-۲۲۲.
16. David Thomson, Europe Since Napoleon, London: Penguin Books, 1984, pp. 112, 114.
17. بنگرید به: این مقاله
18. Drovetti / 19. Alfred C. Wood, A History of the Levant Company, Oxford: Oxford University Press, 1935, p. 192.
20. بنگرید به: این مقاله
21. بنگرید به: این مقاله
22. بنگرید به: این مقاله. درباره جایگاه مستعمرات در اقتصاد انگلیس این عصر بنگرید به: این مقاله
23. Corti, ibid, p. 116. / 24. John Charles Herries / 25. ibid, pp. 117, 425.
26. درباره این کمیته بنگرید به: این مقاله
27. ibid, p. 117; Davis, ibid, p. 29. / 28. Corti, ibid, p. 118. / 29. Cowles, ibid, pp. 45-46. / 30. Corti, ibid, p. 114. / 31. ibid, p. 115. / 32. ibid. / 33. Marion, Histoire financiere de la France depuis 1715, Paris: 1914. / 34. ibid. / 35. Morton, ibid, pp. 47-48. / 36. Dunkirk
بندر دانکرک، واقع در شمال فرانسه، از سده هفدهم به عنوان مأمن دزدان دریایی و قاچاقچیان شهره بود. (Americana, vol. 9, p. 475)
37. Corti, ibid, p. 117. / 38. Mollien
39. ویل و آریل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه اسماعیل دولتشاهی و علی اصغر بهرامبیگی، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۵، ج ۱۱، صص ۳۷۹، ۹۲۱.
40. ibid, pp. 118-119. / 41. Mallet / 42. Charles Davillier / 43. Hottinguer / 44. ibid, p. 114-115. / 45. Morel / 46. Faber / 47. ibid, p. 118. / 48. Louis Nicolas Davout / 49. Americana, vol. 8, p. 540./ 50. Corti, ibid, p. 119./ 51. ibid, p. 120./52. Count Real/ 53. ibid, pp. 120-121.
منبع: عبدالله شهبازی ؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، ج ۲، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم (پائیز ۱۳۹۰)
…..
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: