(از سری مقالات یهودیان، انگلیسیها و آغاز عصر نو) جنگهای ناپلئونی
در سالهای ۱۸۱۱-۱۸۱۶، در تمامی دورانی که جان هریس مسئولیت تغذیه مالی ارتشهای متفقین علیه ناپلئون را به دست داشت، ناتان روچیلد و برادرانش بانکدار اصلی نظامی انگلستان و متفقین و عامل اصلی انتقال پول به ارتشهای مستقر در اروپای قاره بودند.
در این تکاپو خویشاوندان نزدیک ناتان نیز مشارکت فعال داشتند. میر داویدسون (۵۴) در آمستردام (هلند) مستقر بود و در عملیات مالی ناتان شرکت داشت. (۵۵) آلبرت گلداسمید (سرلشکر بعدی) و موسس مونتفیوره نیز در سال ۱۸۱۱، سال آغازین عملیات مالی روچیلدها، به صفوف ارتش انگلستان پیوستند. موسس مونتفیوره را در بهار سال ۱۸۱۴ در پاریس مییابیم و در سالهای ۱۸۱۷-۱۸۱۸ در ایتالیا. (۵۶)
به نوشته ویرجینیا کاولس، تنها در ظرف دو سال (۱۸۱۲-۱۸۱۴) دولت بریتانیا مبلغ ۳۰ میلیون پوند در قاره اروپا به جریان انداخت که بیش از نیمی از آن به وسیله ناتان روچیلد انتقال یافت. حقالزحمه ناتان تنها در این معامله یک میلیون پوند بود. (۵۷) به نوشته اوگن کورتی، محقق اتریشی، از اکتبر ۱۸۱۱ تا اکتبر ۱۸۱۶ حدود ۵/۴۲ میلیون پوند استرلینگ به وسیله هریس صرف امور نظامی در قاره اروپا شد که نیمی از این مبلغ با واسطه ناتان و برادرانش انتقال یافت. در خاطرات هریس، که به وسیله پسرش به چاپ رسیده (لندن، ۱۸۸۰)، بخشی از یک سند مندرج است که هریس برای ارائه به مقامات بالاتر تنظیم کرده و در آن از ناتان روچیلد با احترام فراوان نام برده است. هریس مینویسد “تنها به کمک موسسه آقای روچیلد و برادرانش بود که او توانست این عملیات مبادله مالی را با موفقیت انجام دهد.” هریس میافزاید “بیشترین تشکر را باید از این آقایان محترم کرد که خود را بطور کامل وقف خدمات عمومی کردهاند.” (۵۸) از جمله مخارج دولت بریتانیا در دوران جنگهای ناپلئونی پرداخت ماهیانه ۳۳۰ هزار پوند استرلینگ پول نقد به دولت اتریش بود که از طریق “دشوارترین و بغرنجترین راهها” به وسیلهی خانواده روچیلد از انگلستان به وین انتقال مییافت. کورتی مینویسد: “روش روچیلدها برای انتقال این حجم انبوه پول تاکنون ناشناخته مانده است.” (۵۹)
عملیات مالی – اطلاعاتی روچیلدها در واپسین ماههای جنگ اوج گرفت. در ژانویه ۱۸۱۴، سه ماه پیش از اشغال پاریس (۳۱ مارس) و استعفای ناپلئون (۶ آوریل)، دولت بریتانیا به ناتان دستور داد که “به محرمانهترین شکل ممکن” معادل ۶۰۰ هزار پوند سکههای طلا و نقره فرانسه را در آلمان، هلند و فرانسه حداکثر ظرف دو ماه گردآوری و از دور خارج کند. در مارس ۱۸۱۴ دستور بعدی دال بر گردآوری معادل ۳۰۰ هزار پوند سکه ظرف سه الی چهار هفته صادر شد. این اقدام در آستانه واپسین تهاجم ارتشهای متفقین و اشغال پاریس است. به نوشته ریچارد دیویس، ناتان روچیلد در انجام این مأموریتها “فوقالعاده موفق” بود. (۶۰)
مأموریت بعدی روچیلدها تأمین هزینه استقرار مجدد سلطنت بوربن در فرانسه بود:
از سال ۱۸۰۷ برادر لویی شانزدهم، پادشاه مقتول فرانسه، و وارث تاج و تخت خاندان بوربن، که با نام لویی هیجدهم به سلطنت رسید، در باکینگهامشایر (۶۱) انگلیس به سر میبرد. در اوایل سال ۱۸۱۴، در زمانی که ارتشهای متفقین تهاجم نهایی را علیه ناپلئون آغاز کردند، او سخت به تکاپو افتاد تا کمی پس از سقوط پاریس خود را به این شهر برساند و در مسند پادشاهی فرانسه جای گیرد. ولی او برای تأمین مخارج این سفر پرخرج، که طی آن باید در نقش باشکوه وارث سلطنت بوربن ظاهر میشد، پول کافی نداشت. مدعی سلطنت فرانسه به وزارت خزانهداری انگلیس مراجعه کرد و درخواست وام نمود. وزارتخانه فوق درخواست او را برای جان هریس فرستاد و وی انجام این مأموریت را به ناتان روچیلد محول نمود. ناتان به کمک برادرش جیمز در پاریس حوالهای به مبلغ دویست هزار پوند برای لویی هیجدهم تهیه کرد که در پاریس قابل وصل بود. بدینسان، لویی توانست به سرعت راهی فرانسه شود و در ۳ مه ۱۸۱۴ وارد پاریس شود. اوگن کورتی مینویسد: “ناتان این اقدام خود را به شدت پوشیده نگه میداشت.” (۶۲) پل جانسون نیز به نقش موثر تالیران، وزیر خارجه ناپلئون، در اعاده سلطنت بوربن اشاره دارد و میافزاید که این اقدام تالیران با سرمایهگذاری ده هزار پوندی سرویس مخفی انگلستان امکانپذیر شد. (۶۳) کمی پس از استقرار لویی هیجدهم در پاریس، در ۱۵ مه ۱۸۱۴، هریس به یکی از کارگزاران خود در پاریس دستور داد که مبلغ ۶۳۰ هزار پوند “بدون تأخیر” در اختیار جیمز روچیلد قرار گیرد. (۶۴) احتمالا این مبلغ نیز در راه اعاده سلطنت بوربن هزینه شد. اینک فرانسه در اشغال ارتش متفقین قرار داشت و تنها در این زمان و با اعاده سلطنت بوربنها بود که جیمز ۲۲ ساله موسسه خود را، به نام برادران روچیلد (۶۵) در پاریس به ثبت رسانید. (۶۶)
با اشغال پاریس و استعفای ناپلئون بناپارت، ماجراهای این چهرهی شگفت تاریخ دو سده اخیر جهان به پایان نرسید. ده ماه پس از برکناری و تبعید به جزیره الب، (۶۷) در ۲۶ فوریه ۱۸۱۵ ناپلئون از تبعیدگاهش گریخت و در اول مارس، در رأس گارد کوچکی از محافظین وفادار خود، در ساحل فرانسه پیاده شد. اخبار ظهور مجدد ناپلئون شوری عظیم در سراسر فرانسه برانگیخت و با اقبال مردمی که از حکومت کوتاه لویی هیجدهم به تنگ آمده بودند مواجه شد. ناپلئون سه هفته بعد در کاخ تویلری بار دیگر بر تخت سلطنت نشست. این دوران، که به حکومت صد روزه (۲۰ مارس تا ۲۲ ژوئن ۱۸۱۵) شهرت دارد، با جنگ واترلو و سقوط نهایی ناپلئون به پایان رسید. تارله مینویسد:
در عصر روز پنجم مارس خبر باورنکردنی پیاده شدن ناپلئون در ساحل فرانسه… به لویی هیجدهم رسید… حکومت در ابتدا یقین داشت که حل این مسئله ناگوار چندان به طول نخواهد انجامید و مطمئن بود که ناپلئون راهزن بطور قطع شعور خود را از دست داده است، زیرا تنها یک دیوانه میتوانست به چنین عمل مخاطرهآمیزی دست یازد. با این وصف، پلیس به زودی به موضوع وحشتآوری پی برد… همه نمایندگان نسل دوم انقلاب که در مدتها پیش شناخته شده و زیر نظر بودند، بیپرده رضایت خود را نشان میدادند و از بازگشت خودکامهای که در همان آغاز ظهورش انقلاب را خفه کرده بود و در سراسر دوران فرمانرواییاش به تعقیب هواداران انقلاب پرداخته بود، شادمانی میکردند… در پاریس و به ویژه در مراکز بورژوازی مرفه تا اندازهای آشفتگی به چشم میخورد… در میان سلطنتطلبان و بخصوص مهاجرینی که در سال ۱۸۱۴ بهمراه بوربنها بازگشته بودند ترس فلجکنندهای حکمفرما بود. ایشان عقل خود را از دست داده بودند و در وحشت توصیفناپذیری میترسیدند که سرشان را از دست بدهند. غول کرس با آنها چه خواهد کرد؟ (۶۸)
با پیوستن تودههای مردم فرانسه به ناپلئون، گارد شخصی کوچک او به سرعت به ارتشی عظیم بدل شد و همچون بهمنی به سوی پایتخت به حرکت درآمد. تارله دگرگونی روانشناسی محافل عالی سیاسی پاریس را همپای حرکت ناپلئون به سوی پایتخت چنین توصیف کرده است:
مطبوعات دولتی پاریس و نشریههایی که به مقامات عالیرتبه وابسته بودند، از یک اعتماد به خود دور از حقیقت به یک درماندگی کامل و سپس به یک وحشت آشکار دچار شدند. توصیف آنها از ناپلئون، با پیشرویش به سوی شمال، تغییر مییافت. سردرگمی و تغییر روش عجیب آنها در این عبارات به چشم میخورد:
بار اول: “مار آبی کرس در خلیج ژوان قدم به ساحل گذاشت.”
بار دوم: “غول به سوی گراس پیش میرود.”
بار سوم: “غاصب وارد گرانویل شد.”
بار چهارم: “بناپارت لیون را اشغال کرد.”
بار پنجم: “ناپلئون به فونتن بلو وارد میشود.”
بار ششم: “امروز پاریس، پایتخت باوفای اعلیحضرت امپراتور، چشم به راه مقدم ایشان است.”
همه این عبارات، در شمارههای متوالی یک روزنامه درج شده بود. هیئت نویسندگان و مدیران و کارکنان این نشریه، از آغاز تا پایان این ماجرا، تغییر نکرده بودند. (۶۹)
اعاده حکومت ناپلئون قدرتهای اروپایی را به هراس انداخت. در ۲۵ مارس ۱۸۱۵ چهار قدرت بزرگ اروپا (انگلستان، اتریش، پروس و روسیه) اتحاد خود را تجدید کردند و هر یک ارتشی انبوه گرد آوردند. انگلستان بار دیگر متعهد شد پول و تدارکات مورد نیاز ارتشهای متفقین را تأمین کند و پارلمان انگلیس برای سرنگونی ناپلئون مبلغ ۱۱۰ میلیون پوند بودجه تعیین کرد. (۷۰) بدینسان، ولینگتون در رأس یک ارتش ۸۰ هزار نفره و بلوخر، ژنرال پروسی، در رأِس یک ارتش ۱۱۰ هزار نفره راهی جنگ با ناپلئون شدند.
جان هریس و ناتان روچیلد نیز به سرعت فعالیت خود را از سر گرفتند. برای نمونه، تا پایان ماه آوریل ۱۸۱۵، ناتان روچیلد مبلغ ۲۰۰ هزار پوند به وسیله برادرش، سالومون، در اختیار دولت پروس قرار داد. مقامات پروسی این پول را ناکافی دانستند و سالومون روچیلد که برای انجام این مأموریت در برلین به سر میبرد، با مسئولیت شخصی خود مبلغ ۱۵۰ هزار پوند دیگر، و البته در ازای بهرهای هنگفت، بر آن افزود. (۷۱)
سرانجام، در صبح روز ۱۸ ژوئن ۱۸۱۵ ارتش ناپلئون در برابر ارتش قدرتهای متحد اروپایی به فرماندهی ولینگتون و بلوخر قرار گرفت. این همان نبرد تاریخی واترلوست که با شکست ناپلئون به پایان رسید. ناپلئون در ۲۲ ژوئن برای همیشه از سلطنت استعفا داد، در ۲۹ ژوئن به جزیره دوردست سن هلنا (۷۲) واقع در اعماق جنوبی اقیانوس اطلس فرستاده شد، تبعیدی تحقیرآمیز را در زیر نظارت زندانبانان انگلیسی گذرانید و سرانجام در ۵ مه ۱۸۲۱ ظاهراً به بیماری سرطان درگذشت در حالی که تنها ۵۲ سال داشت. امروزه، پژوهشگران با آزمایش موهای به جای مانده از ناپلئون بر این نظرند که وی در اثر مسمومیت تدریجی به قتل رسید.
پایان جنگ واترلو آغاز یک شعبده بزرگ مالی در لندن است؛ ماجرایی که در فاصلهای کوتاه ثروت ناتان مایر روچیلد را چند برابر کرد و به عنوان یکی از شگفتترین حوادث تاریخ بازار بورس اروپا به ثبت رسید.
ناتان روچیلد به شبکه عوامل خود در فرانسه دستور داد سریعاً اخبار را به او منتقل کنند و برای کسی که زودتر از دیگران اخبار جنگ را به او برساند جایزهای تعیین کرد. یکی از عوامل ناتان، به نام روثورث (۷۳) به محض انتشار روزنامه محلی داچ گازته (۷۴) که حاوی آخرین اخبار جنگ واترلو بود، نسخهای از آن تهیه کرد و به سرعت با قایق راهی انگلستان شد و صبح زود ۲۰ ژوئن به لندن رسید. ناتان بلافاصله خبر پیروزی واترلو را به اطلاع دولت انگلستان رسانید. مقامات دولتی با ناباوری به این خبر برخورد کردند زیرا تا این زمان از سوی ولینگتون هیچ اطلاع رسمی به آنان نرسیده بود. (پیک ولینگتون روز بعد وارد لندن شد.) (۷۵)
ناتان از ساختمان هیئت دولت یکسره به بازار بورس لندن رفت و آرام و خونسرد در محل دائمی خود ایستاد؛ پشت به ستونی که امروزه به عنوان اثری تاریخی به یادگار مانده است. او بیآنکه سخنی بگوید با اشاره به فروش سهام خود پرداخت. وحشت سراسر بورس را فراگرفت. همه تصور میکردند که ناتان از اخبار جنگ واترلو مطلع است و این اقدام او به معنای شکست انگلستان در جنگ بود. با هر اعلام فروش ناتان قیمت سهام به سرعت کاهش مییافت تا به حداقل ممکن رسید. آنگاه ناتان با یک اشاره کوتاه حجم بسیار عظیمی از سهام را خرید؛ چندین برابر آنچه فروخته بود. با رسیدن اخبار پیروزی انگلستان در جنگ واترلو ارزش سهام افزایشی چشمگیر یافت و بدینسان ناتان روچیلد با وارد کردن این “شوک” سریع و تکاندهنده به بورس لندن در فاصلهای اندک ثروت خود را چند برابر کرد. (۷۶) اطلاع سریع ناتان روچیلد از نتیجه جنگ واترلو و سود هنگفتی که از آن برد برای مردم انگلستان حیرتآور بود و شایعات فراوانی را سبب شد. از جمله شایع شد که ناتان شخصاً در صحنه نبرد واترلو حاضر بوده و پس از شکست ناپلئون خود را به سرعت به لندن رسانیده است. (۷۷)
ماجرای فوق از دیرباز مورد توجه مورخین بوده و فرضیاتی را درباره نقش مرموز ناتان روچیلد و ولینگتون سبب شده است. برخی برآنند که ناتان اخبار جنگ واترلو را بگونهای نادرست در لندن انتشار داد و از اینطریق سود سرشار برد. در مقابل، کسانی نیز کوشیدهاند تا ناتان را از اتهام خدعه مالی در ماجرای واترلو تبرئه کنند.
جدیترین تلاشی که در این زمینه صورت گرفته از سوی لرد ویکتور روچیلد است در کتابی که درباره زندگی نیایش نگاشته با عنوان سایه یک مرد بزرگ. (۷۸) پروفسور دیویس، که کتاب خود را در مشاوره با لرد ویکتور روچیلد نگاشته، (۷۹) ماجرای واترلو را کم اهمیت جلوه میدهد و میافزاید: “همانگونه که لرد روچیلد کنونی [ویکتور] در یک تکنگاری نشان داده، درباره این ماجرا اغراق شده است.” (۸۰) ویرجینیا کاولس سه صفحه از کتاب خود را به بررسی این مسئله اختصاص داده است. او در نهایت ماجرا را به سود روچیلدها فیصله میدهد و اتهام خدعه مالی در ماجرای واترلو را از ساختههای دیرنوائل، نویسنده فرانسوی کتاب روچیلد اول پادشاه یهود میداند. (۸۱) کاولس مدعی است که دیرنوائل متن چاپ نشده این کتاب را به بارون جیمز روچیلد ارائه کرد و برای عدم انتشار آن خواستار حق و حساب شد. روچیلد این درخواست را نپذیرفت و دیرنوائل کتاب خود را منتشر کرد. جیمز روچیلد نیز اطلاعیهای منتشر کرد و هرگونه مشارکت ناتان در ماجرای واترلو را تکذیب نمود و اعلام کرد که هدف دیرنوائل از این جعلیات اخاذی بوده است. (۸۲) این درست است که بارون جیمز روچیلد چنین اتهامی را علیه نویسنده کتاب جنجالی روچیلد اول پادشاه یهود مطرح ساخته، ولی صِرف ادعای بارون روچیلد برای اثبات نادرستی نظر دیرنوائل و نیز رفع اتهام فوق کفایت نمیکند. بهرروی، در بررسی ماجرای واترلو باید به سه نکته توجه نمود:
اول، اقدام شگفت ناتان روچیلد در بازار بورس لندن، به شکلی که بیان شد، واقعاً رخ داد و در همان روز (۲۰ ژوئن) خبر آن، به عنوان حادثهای مهم، در مطبوعات انگلیس به چاپ رسید. (۸۳) اگر ناتان روچیلد از پیروزی ولینگتون در جنگ واترلو مطلع نبود چرا با این سرعت و جسارت به خرید مقادیر عظیمی سهام دست زد؟!
دوم، چرا ولینگتون خبر بسیار مهم پیروزی در جنگ واترلو را با چنین تأخیری به لندن ارسال داشت؟
سوم، چه کسانی از پخش شایعه دروغ شکست انگلستان در جنگ واترلو، و به تبع آن کاهش شدید ارزش سهام در بازار بورس لندن، سود بردند؟!
تعمق در نکات فوق این پرسش را به جد مطرح میسازد:
آیا اشاعه اخبار دروغ دال بر شکست ارتش انگلیس در جنگ واترلو و “شوک” ناشی از آن بر بازار بورس لندن یک شیادی سازمانیافته مالی نبود که با تبانی آرتور ولزلی (دوک ولینگتون) و ناتان روچیلد صورت گرفت و به همین دلیل ولینگتون، فرمانده ارتش انگلیس در واترلو، تعمداً اخبار پیروزی را با تعلل ارسال داشت تا در این فاصله ناتان بتواند کار خود را انجام دهد؟!
داستان عملیات مشترک مالی زرسالاران یهودی و الیگارشی مستعمراتی بریتانیا علیه ناپلئون برای طراحان و بازیگران یهودی – انگلیسی آن پایانی مطبوع داشت و تمامی آنان را به سودهای هنگفت رسانید. برخی چون روچیلدها و ولزلیها و هریس سودهای افسانهای بردند و برخی، چون کارمندان دستاندرکار وزارت خزانهداری انگلیس، رشوههای درخور به جیب زدند. یک نمونه، چارلز آربوتنوت (۸۴) دوست نزدیک ولینگتون و مقام عالیرتبه وزارت خزانهداری انگلیس در دوران عملیات روچیلدهاست که در سال ۱۸۲۰ مبلغ ۱۲ هزار پوند از ناتان روچیلد به عنوان “وام” دریافت کرد. این “وام” درواقع رشوهای بود که به آربوتنوت پرداخت شد و احتمالا تنها مبلغ پرداختشده به او نیز نبود. ریچارد دیویس در پژوهش خود اشاره میکند که در آن زمان مرز میان “کمک مالی” و “رشوه” سخت مخدوش بود و درواقع میان این دو تفاوتی وجود نداشت. (۸۵)
پیروزی در جنگهای ناپلئونی برای مردم بریتانیا خوشیمن نبود و پیامد آن برای این کشور، تبدیل آن به بدهکار بزرگ الیگارشی زرسالار بود.
ویلیام کولیر در تاریخ امپراتوری بریتانیا (۱۸۸۲) مینویسد: بدهی ملی بریتانیا که در پایان جنگهای هفت ساله 139 میلیون پوند و در پایان جنگهای آمریکا 268 میلیون پوند بود، در پایان جنگهای ناپلئونی به ۸۸۰ میلیون پوند رسید و به عبارت دیگر ۶۱۲ میلیون پوند افزایش یافت. در پایان جنگ، انگلستان در وضع وخیم اقتصادی قرار داشت؛ نان کمیاب بود و دستمزدها ناچیز. خشکسالی سال ۱۸۱۷ وضع را بدتر کرد و شورشهایی را برانگیخت که سرکوب شد. (۸۶)
فرانک برایت از این سالها به عنوان دوران فقر عمومی یاد میکند و از سودهای فراوان گروهی معدود و تداوم رنج طبقات فقیر سخن میگوید. این حوادث منجر به شورشهای متعدد و خرد کردن ماشینها، به ویژه در شرق انگلستان، شد. شورشیان به مدت دو روز شهر لیتلپورت را در تصرف داشتند و ماجرا تنها با مداخله ارتش فیصله یافت. “نارضایتی و تیرهروزی مردم به یک جنبش سیاسی بدل شد.” در ۱۶ اوت ۱۸۱۹ شورش بندر منچستر را فرا گرفت و ارتش اجتماع ۸۰ هزار نفری مردم را مورد حمله قرار داد. (۸۷) در این حادثه، که به قتلعام پاترلو (۸۸) شهرت دارد، ۱۱ نفر کشته و ۴۰۰ نفر زخمی شدند. (۸۹) این حوادث سرانجام، در سال ۱۸۳۸ جنبش گسترده کارگران و مردم تهیدست بریتانیا، معروف به جنبش چارتیستها (۹۰) را پدید ساخت.
با تعمق در این نکته و با ملحوظ داشتن سودهای هنگفتی که خاندان روچیلد و سایر اعضای الیگارشی زرسالار آن زمان، از جنگهای ناپلئونی به جیب زدند، به درستی باید سرمایهگذاری دولتی در “جنگ” را از منابع اصلی انباشت ثروت در دست زرسالاری معاصر دنیای غرب دانست. در این جنگها “دولت” ابزار تحقق اهداف سیاسی و مالی الیگارشی حاکم است و فرایندی را تحقق میبخشد که طی آن زرسالاران، به ویژه صرافان یهودی، با پرداخت وامهای کلان دولتهای غربی را تغذیه مالی میکنند و سپس از طرق گوناگون، مانند تأمین و فروش تجهیزات و تدارکات نظامی یا ارائه خدمات اطلاعاتی به دولتها، این بودجه را خود هزینه میکنند.
عملیات مالی روچیلدها در دوران جنگهای ناپلئونی نمونه بارزی از این مکانیسم است:
دولت بریتانیا نقدینگی مورد نیاز خود را به صورت وام از زرسالاران بزرگ لندن دریافت میکرد و سپس همین پول را در ازای پرداخت حقالزحمههای کلان و از طریق همان شبکه هزینه مینمود. آشفتگی سیاسی نیز فضایی مناسب میآفرید تا اعضای الیگارشی زرسالار از طریق انواع بندوبستها و سفتهبازیهای خدعهآمیز، مانند ماجرای واترلو، ثروت خود را انبوهتر کنند. در بررسی تاریخ اروپای سده نوزدهم نمونههای دیگری از اینگونه جنگها را خواهیم دید و پیوند آن را با الیگارشی زرسالار معاصر، بویژه یهودیان، خواهیم شناخت.
درباره ثروتی که روچیلدها در دوران جنگهای ناپلئونی اندوختند اطلاع دقیقی در دست نیست. ناتان روچیلد بعدها گفت که از زمان ورود به انگلیس تا پایان جنگهای ناپلئونی ثروتش ۲۵۰۰ برابر شده است. نمیدانیم ثروت اولیه او چه مقدار بوده است. معمولاً گفته میشود که ناتان حداقل با نیم میلیون پوند سرمایه ویلیام هسه کاسل در انگلیس آغاز به کار کرد ولی سرمایه شخصی او ۲۰ هزار پوند بود. براین اساس، ویرجینیا کاولس ثروت ناتان روچیلد را در پایان جنگهای ناپلئونی ۵۰ میلیون پوند استرلینگ میداند. این حداقل مبلغی است که به عنوان سرمایه ناتان مایر روچیلد در سال ۱۸۱۵ میتوان تخمین زد. بهرروی، این مبلغ کافی بود تا روچیلدها را، به تعبیر کاولس، به “ثروتمندترین بانکداران اروپا” و به “نیروی جدیدی که مقدر بود سرمایهداری سده نوزدهم را پی ریزد” بدل کند. (۹۱)
پینوشتها:
54. Myer Davidson / 55. Davis, ibid, p. 31. / 56. Lipman, ibid, pp. 11-14, 27. / 57. Cowles, ibid, p. 46. / 58. Corti, ibid, pp. 169-170. / 59. ibid, p. 42. / 60. Davis, ibid, p. 31. / 61. Buckinghamshire / 62. Corti, ibid, p. 148; Cowles, ibid, p. 47. / 63. Johnson, ibid, p. 86. / 64. Davis, ibid, p. 31. / 65. Rothschild Frères / 66. Corti, ibid, p. 150. / 67. Elba
68. تارله، همان مأخذ، صص ۳۳۰-۳۳۱.
69. همان مأخذ، ص ۳۳۵.
70. William Francis Collier, History of the British Empire, London: T. Nelson and Sons, 1882, p. 300. / 71. Corti, ibid, p. 154. / 72. St. Helena / 73. Rothworth / 74. Dutch Gazette / 75. ibid, pp. 158-159. / 76. Morton, ibid, p. 50. / 77. Corti, ibid, p. 159. / 78. Lord Rothschild, The Shadow of a Great Man, London: 1982. / 79. Davis, ibid, p. 9. / 80. ibid, p. 35.
81. درباره کتاب دیرنوائل در آینده سخن خواهیم گفت.
82. Cowles, ibid, pp. 47-50. / 83. ibid, p. 49. / 84. Charles Arbuthnot / 85. Davis, ibid, pp. 33-34, 67.
درباره جایگاه خانوادههای هریس و آربوتنوت در الیگارشی زرسالار معاصر در مقالهی “الیگارشی جهانی و دنیای امروز” سخن خواهیم گفت.
86. Collier, ibid, p. 302. / 87. Franck Bright, ibid, pp. 1351, 1362-1363. / 88. Paterloo Massacre / 89. Americana, vol. 13, p. 324. / 90. Chartism / 91. Cowles, ibid, p. 50.
منبع: عبدالله شهبازی ؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، ج ۲، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم (پائیز ۱۳۹۰)
جنگهای ناپلئونی ، جنگهای ناپلئونی
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
جنگهای ناپلئونی ، جنگهای ناپلئونی ، جنگهای ناپلئونی ، جنگهای ناپلئونی ، جنگهای ناپلئونی ، جنگهای ناپلئونی