(از سری مقالات یهودیان، انگلیسیها و آغاز عصر نو) سالومون روچیلد
سالومون مایر روچیلد، فروتنترین و مطیعترین پسر مایر آمشل، بنیانگذار شاخه وین بنیاد روچیلد است.
در همان زمان که ناتان مایر روچیلد و سایر اعضای الیگارشی یهودی مستقر در لندن، ساختار جدید زرسالاری یهودی را در امپراتوری بریتانیا، ثروتمندترین قدرت اروپایی آن زمان، سامان میدادند، و جیمز (یاکوب) مایر روچیلد سخت در کار استقرار امپراتوری روچیلدها در پاریس بود، سالومون روچیلد برادر بزرگتر آنان، نیز با حمایت الیگارشی یهودی اروپا نفوذ عمیق و گسترده خود را در دربار هابسبورگ استوار میساخت. آنتونی الفری مینویسد روچیلدها در دوران پنجاه ساله پس از کنگره وین (۱۸۱۵-۱۸۶۵) در اتریش “صعودی حیرتانگیز” داشتند و با اتکاء بر حمایت استوار صدراعظم مقتدر اتریش، پرنس مترنیخ، “شراکتی سحرآمیز” از پول و قدرت پدید آوردند. (۵۰)
تا سال ۱۸۱۹، بجز ناتان و جیمز که در لندن و پاریس مستقر بودند، بقیه برادران روچیلد (آمشل، سالومون و کارل) هنوز در شهر فرانکفورت میزیستند. آنان پس از مرگ پدر (۱۸۱۲) اداره دفتر مرکزی بنیاد را در این کانون مهم صرافی اروپا به دست داشتند.
صرفنظر از پیشینه رابطه روچیلدها با دربار اتریش در دوران جنگهای ناپلئونی و “کنگره وین” و نقش این بنیاد در انتقال کمکها و وامهای دولت بریتانیا به اتریش، نخستین وصلت بزرگ مالی دولت اتریش و بنیاد روچیلد از نوامبر سال ۱۸۱۹ آغاز شد. در این زمان مترنیخ به نماینده دربار اتریش در شهر فرانکفورت دستور داد که مذاکره با روچیلدها را برای دریافت یک “وام بزرگ” آغاز کند. سه ماه بعد، در ۳ مارس ۱۸۲۰، به درخواست مترنیخ و با فرمان امپراتور به ناتان روچیلد عنوان کنسول اتریش در لندن اعطا شد. (۵۱)
این اقدام بمنظور برخورداری از مصونیت دیپلماتیک، ارسال و دریافت محمولهها از طریق پست دیپلماتیک و حضور در مجامع رسمی بود و طبعاً در افزایش منزلت اجتماعی و اقتدار سیاسی روچیلدها تأثیر فراوان داشت. کمی بعد جیمز روچیلد به عنوان کنسول اتریش در پاریس و پسر سالومون به عنوان کنسول اتریش در فرانکفورت منصوب شد. این سنتی دیرین است که احتمالا در سده هفدهم به وسیله زرسالاران آمستردام و دولت هلند پدید آمد. از آن پس، یهودیان متنفذ فراوانی را میشناسیم که در سمت کنسولی دولتهای اروپایی جای داشتند. برای نمونه، در اواخر سده هفدهم و اوایل سده هیجدهم گیدئون مندس کنسول هلند در مراکش بود و در حوالی نیمه سده نوزدهم آبراهام و یسه جوزف کنسولهای دولت بلژیک در کهبک و مونترال بودند و یوسف بنزاکن کنسول سوئد و نروژ در مراکش.
علت اقدام دولت اتریش به دریافت “وام بزرگ” از بنیاد روچیلد، بحرانی بود که پول کاغذی رایج این کشور را فراگرفته بود. وزارت خزانهداری اتریش تصمیم گرفت این اسکناسها را گردآوری و از دور خارج کند و برای این کار به ۵۵ میلیون سکه گولدن، که در آن زمان برابر با ۵ میلیون پوند انگلیس بود، نیاز داشت. کمی پس از اعطای منصب کنسولی به ناتان، در ۴ آوریل ۱۸۲۰ امپراتور فرمان دریافت این وام را خطاب به کنت اشتادیون، که اینک وزیر خزانهداری بود، صادر کرد.
سالومون روچیلد رابط بنیاد روچیلد با دربار وین، تأمین این وام را، در دو قسط ۲۰ و ۳۵ میلیون گولدنی، متقبل شد. او برای بازپرداخت این وام روشی نامتعارف را پیشنهاد کرد که تا آن زمان در قاره اروپا معمول نبود: انتشار اوراق قرضه عمومی به صورت برگههای بختآزمایی (لاتاری). (۵۲) در سده هیجدهم، لاتاری (۵۳) به عنوان نوعی قمار در اروپا و مستملکات انگلستان در قاره آمریکا رایج بود ولی نخستین بار در جریان جنگهای استقلال آمریکا (۱۷۷۶) و احداث شهر واشنگتن (۱۷۹۳، ۱۸۱۲-۱۸۲۸) به عنوان یک روش جذب نقدینگی عمومی از سوی دولتها به کار گرفته شد. (۵۴) در این روش، اوراق قرضه از سوی یک موسسه معتبر مالی انتشار مییافت و به قید قرعه به تعدادی از خریداران آن “جایزه” پرداخت میشد. این روشی موثر برای جذب نقدینگی پراکنده تودههای مردم بود.
قرارداد “لاتاری روچیلدها” متضمن شرایطی سخت برای مردم اتریش بود. سالومون روچیلد در ازای پرداخت نقدی ۲۰ میلیون گولدن بابت قسط اول ۳۸ میلیون گولدن به صورت اوراق لاتاری و در ازای ۳۵ میلیون گولدن قسط دوم ۷۶/۸ میلیون گولدن دریافت کرد. به عبارت دیگر، روچیلدها در این معامله قریب به ۶۰ میلیون گولدن علاوه بر مبلغ وام دریافت داشتند. به علاوه، به آنان بابت سازماندهی این عملیات مالی بیسابقه و گردآوری نقدینگی مردم از طریق اوراق لاتاری چهار درصد کمیسیون در قسط دوم پرداخت شد که برابر با ۱/۴ میلیون گولدن بود.
انتشار خبر وام لاتاری روچیلدها تأثیری گسترده بر افکار عمومی اتریش بر جای نهاد. گزارشهای پلیس مخفی اتریش در آن زمان حاکی از تحریک شدید مردم وین و مناطق پیرامون آن است. یکی از این گزارشها حاکی است که به گفته برخی از مردم “تمامی این عملیات یک فریبکاری شرمآور یهودی است” که به وسیله روچیلدها و یک کارگزار دربار به نام جوئل (۵۵) سازمان داده شده. جوئل وزیر خزانهداری را به پذیرش این معامله قانع کرده و در ازای آن ۱۰۰۰ برگ اوراق قرضه به او، ۲۰۰۰ برگ به کنت اشتادیون و ۵۰۰ برگ به منشی وزارت خزانهداری رشوه پرداخت شده است.
انتشار اوراق لاتاری بسیار موفق بود و ارزش هر برگ آن در بازار بورس به زودی ۱۵۰ درصد و بیشتر افزایش یافت. سودی را که صرافان از خرید و فروش این اوراق به جیب زدند، و بیتردید بخشی از آن به جیب روچیلدها و همدستانشان رفت، باید به سود این معامله افزود. (۵۶)
بدینسان، در جریان ساماندهی عملیات عظیم مالی فوق، از سال ۱۸۲۰ سالومون روچیلد در وین مستقر شد و شاخه بنیاد روچیلد را در این شهر تأسیس کرد. سالومون معروفترین و مجللترین هتل وین، به نام قیصر روم (۵۷) را بطور کامل به عنوان محل کار و سکونت خود اجاره کرد. کمی بعد این مکان به محل اجتماع شاهزادگان و اشراف اروپا بدل شد. در همین هتل بود که او در سال ۱۸۲۰ از شاه ورتمبرگ پذیرایی میکرد. سالومون مدتی بعد به تابعیت دولت اتریش درآمد و هتل فوق و ساختمان همجوار آن را خرید. (۵۸)
کمی پس از استقرار سالومون روچیلد در وین، نوبت به کارل مایر روچیلد، چهارمین پسر مایر آمشل، رسید. کارل ۳۳ ساله نیز در سال ۱۸۲۱ با حمایت مترنیخ در ناپل مستقر شد و شاخه بنیاد روچیلد را در شبه جزیره ایتالیا بنیان نهاد.
در سال ۱۸۲۲ به پیشنهاد گنتس، مترنیخ از امپراتور اتریش برای برادران روچیلد عنوان بارونی گرفت. از آن پس تمامی پنج برادر روچیلد بارون شدند و بدینسان پیشوند فن (۵۹) به نام آنان افزوده شد. تنها ناتان در لندن از کاربرد این عنوان درباری اتریش خودداری کرد زیرا میدانست این امر خوشایند برخی محافل سیاسی بریتانیا نیست. (۶۰) در همین سال، با دلالی گنتس، روچیلدها یک وام عظیم ۶/۶ میلیون پوندی به دولت روسیه اعطا کردند و در ازای آن، علاوه بر بهره کلانی که دریافت داشتند، نشان ولادیمیر نیز به بارون سالومون و بارون جیمز فن روچیلد اعطا شد. (۶۱) این آغاز افتخارات روچیلدهاست.
یکی از مهمترین متحدین روچیلدها در وین، کنتس ملانی زیخی فراریس (۶۲) همسر سوم مترنیخ، است.
ملانی با سالومون رابطه صمیمانه داشت تا بدان حد که حتی در حضور امپراتور از او با عنوان “سالومون ما” نام میبرد. برادران روچیلد نیز بطور مرتب از لندن، پاریس، ناپل و فرانکفورت برای او هدیههای رنگارنگ میفرستادند. (۶۳) الفری مینویسد:
هرچند مترنیخ به دلیل درخواستهای بیپایان خزانهداری به شدت بر سالومون متکی بود، ولی روابط آنها تنها مبتنی بر ملاحظات عملی صرف نبود. بتدریج، میان این دو رابطه دوستانه شخصی پایدار و صمیمانهای ایجاد شد.
در پی سومین ازدواج مترنیخ، با کنتس ملانی زیخی فراریس، این رابطه بسیار مستحکم شد. خانواده ملانی به طرزی نامعقول ولخرج بودند و سالومون میتوانست رضایت عروس و داماد را به بهترین شکل تأمین کند. کنتس غالباً به خانه سالومون میرفت و از عتیقههای نفیس “سالومون عزیز” تعریف میکرد. بنظر ملانی، گاوصندوق سالومون روچیلد “بیتردید زیباترین قسمت خانه او بود. در آن ۱۲ میلیون [گولدن] دوستداشتنی قرار داشت که مرا کاملا دیوانه میکرد.” (۶۴)
در این دوران، ماری لوئیز دختر امپراتور اتریش و همسر خیانتکار ناپلئون، نیز متحد استوار روچیلدها در دربار هابسبورگ به شمار میرفت.
ماری لوئیز تا زمانی که ناپلئون قدرتمند بود در کنار او زیست، ولی آنگاه که بخت از همسرش روی گرداند، پاریس را ترک گفت و بهمراه تنها پسرش به نزد پدر رفت بی آنکه کمترین تأسفی بر سرنوشت همسرش ابراز دارد.
پس از سقوط پاریس، رفتار امپراتور فرانتس و مترنیخ با ناپلئون از نظر اخلاقی به شدت رذیلانه است. مترنیخ، که با دلالی وی ازدواج میان ماری لوئیز و ناپلئون سرگرفت، در کنگره وین سازی دیگر سر داد. او ماری لوئیز را به عنوان نمادی از قربانیان “استبداد ناپلئونی” پیش کشید و با این ترفند دوکنشین پارما (۶۵) در ایتالیا را به عنوان “غرامت” برای ماری لوئیز گرفت. بدینسان، ماری لوئیز به عنوان “دوشس پارما” در این شهر مستقر شد و حکومتی خودکامه بپا کرد. در دوران زندگی ماری لوئیز پس از ناپلئون، سالومون روچیلد بانکدار شخصی او بود و امور مالی سرزمین پارما به وسیله روچیلدها اداره میشد.
مترنیخ میخواست خاطره ناپلئون برای همیشه به فراموشی سپرده شود. کینه او به امپراتور نگونبخت فرانسه و خاندانش فراتر از حد معمول بود. برای نمونه، در سال ۱۸۲۵، چهار سال پس از مرگ ناپلئون، مادر ۷۵ ساله و بیمار او که در رم میزیست، خواستار دیدار با پسر بزرگش ژزف، پادشاه پیشین اسپانیا، شد. در این زمان، ژزف بناپارت با نام مستعار “کنت سرویلیه” (۶۶) در آمریکای شمالی میزیست و ده سال از جدایی مادر و فرزند میگذشت. یکی از دوستان خانواده بناپارت به سالومون روچیلد مراجعه کرد و از او خواهش نمود که از نفوذ خود بر مترنیخ استفاده کند و مجوز دیدار مادر و پسر را به دست آورد. معهذا، به رغم وساطت سالومون، مترنیخ حاضر به پذیرش این خواست نشد. (۶۷)
ماری لوئیز در این سیاست عنودانه با مترنیخ همراه بود. این همسر ناسپاس و مادر ولیعهد ناپلئون، هیچگاه، نه در الب و نه در سنهلنا، به دیدار همسرش نرفت و هیچگاه حتی به نامههای او پاسخ نداد.
مترنیخ با این هدف که مانع هرگونه تماس احتمالی خانواده ناپلئون با ماری لوئیز شود، یک ژنرال ۳۹ ساله به نام کنت فن نیپرگ (۶۸) (۱۷۷۵-۱۸۲۹) را بهمراه او راهی پارما کرد. نیپرگ در سال ۱۸۱۲ وزیر مختار اتریش در سوئد بود و نقشی موثر در جلب این کشور به اتحاد ضد ناپلئونی ایفا کرد. (۶۹)
نیپرگ در مأموریت جدید خود بسیار موفق بود تا بدانجا که ماری لوئیز شیفته او شد و از او صاحب دو فرزند نامشروع (یک دختر و یک پسر) شد. (ماری لوئیز تا زمان مرگ ناپلئون همسر قانونی و شرعی او بود.) ماری لوئیز بر این دو کودک نام “مونتنوو” (۷۰) را نهاد. این شکل ایتالیایی نیپرگ آلمانی است به معنی “کوه جدید”.
ماری لوئیز در دوران حکومت پارما، ثروتی انبوه گرد آورد، آن را در اختیار بانکدار شخصیاش، سالومون روچیلد قرار داد و خواستار آن شد که پس از مرگ وی با این سرمایه زندگی دو فرزند نامشروعش تأمین شود زیرا آنان رسماً پیوندی با خاندان سلطنتی اتریش و با خاندان پدری خود نداشتند. پسر نامشروع ماری لوئیز بنیانگذار خاندانی است که به کنت مونتنوو شهرت دارند. (۷۱)
در دوران پس از سقوط ناپلئون، رابطه قدرتهای بزرگ اروپا سرشار از رقابت و دسیسه بود و این امر بنیاد جهانوطنی روچیلد را -که اینک در لندن، پاریس، وین، فرانکفورت و ناپل دفاتر خود را مستقر ساخته بود- با بغرنجیهایی مواجه میساخت. این بنیاد در تمامی کشورهای میزبان بانکدار دولتی به شمار میرفت و برای حفظ این جایگاه لاجرم باید به عنوان مدافع منافع دولتهای متبوع شناخته میشد.
تحرک در میان قدرتهای معارض برای روچیلدها دشوار نبود. آنان ادامه و وارث سنن کهن زرسالاری یهودی بودند و در این زمینه تجربهای غنی را در پشت خود داشتند. برادران روچیلد به خوبی میدانستند که چگونه هم پیوند نزدیک و استراتژیک خود را با الیگارشی مستعمراتی لندن حفظ کنند و هم لویی فیلیپ و مترنیخ خودکامه و جاهطلب را در پاریس و وین راضی نگه دارند و در این بازی پیچیده منافع مستقل خود و سایر اعضای الیگارشی یهودی را پیش برند.
لذاست که برادران روچیلد، به رغم اتحاد استوارشان، گاه وانمود میکردند که با یکدیگر در تعارضاند. یک نمونه ماجرای معادن نقره اسپانیاست.
در سال ۱۸۳۴ در قاره اروپا دو معدن مهم نقره وجود داشت: یکی در ایدریا (۷۲) اتریش که به وسیله ناتان روچیلد لندن خریداری شد و دیگری در آلمیدا (۷۳) اسپانیا.
ناتان روچیلد برای چنگاندازی بر معدن نقره اسپانیا رابطه دوستانهای با ماریا کریستینا (۷۴) مادر ملکه خردسال و نایبالسلطنه “لیبرال” اسپانیا که مورد حمایت لندن بود، برقرار کرد و ۶۰۰ هزار پوند استرلینگ به او وام داد. این در حالی است که مترنیخ حامی اصلی دن کارلوس، عموی ملکه و رهبر جناح “استبدادگرای” مخالف او، بود.
مترنیخ، که روچیلدها را در جبهه خود میپنداشت، از این اقدام ناتان سخت به خشم آمد. سالومون روچیلد برای به دست آوردن دل مترنیخ به او گفت که ناتان به دلیل تمایل همسرش حنا، که یک “کوهن لیبرال” است و به ملکه اسپانیا علاقه دارد، وام فوق را اعطا کرده است. این توضیح مترنیخ را قانع نکرد. سالومون ترفندی دیگر اندیشید. او قطعاً با توجه به اینکه مکاتباتش با لندن به وسیله جاسوسان مترنیخ کنترل میشود و متن آن به اطلاع صدراعظم اتریش میرسد، نامهای تند به ناتان نوشت. او در این نامه اقدام ناتان را مورد حمله قرار داد و پرخاشگرانه به او گفت که وی “در سیاست هنوز کودک است.” این نامه، به خشم مترنیخ پایان داد. (۷۵)
انقلابهای سال ۱۸۴۸ به دوران طولانی اقتدار مترنیخ و سلطه “سیستم مترنیخ” بر اروپای قاره پایان داد.
در مارس ۱۸۴۸، یک ماه پس از انقلاب پاریس و فرار لویی فیلیپ، امواج انقلاب به اتریش و آلمان سرایت کرد. در خیابانهای وین و فرانکفورت و برلین نیز سنگرهای خیابانی برپاشد. فردیناند اول، امپراتور اتریش، وحشتزده از مترنیخ خواست استعفا دهد. وی بناچار استعفا داد و برای نجات جان خود تصمیم به فرار گرفت.
مورخین مینویسند مترنیخ به سالومون روچیلد ملتجی شد و به او گفت “اگر شیطان مرا لعنت کند، تو را هم لعنت خواهد کرد!” بدینسان، مترنیخ با یک هزار سکه دوکاتی که سالومون برای مخارج ضرور در اختیارش قرار داد و نامهای از سالومون خطاب به روچیلدهای لندن که اعتبار مالی مترنیخ را تضمین میکرد، در لباس یک پیرزن به لندن گریخت.
سالومون روچیلد شش ماه پس از مترنیخ در وین بود و در هتلاش بطور پنهان زندگی میکرد. سرانجام، امپراتور و درباریانش نیز از وین گریختند و سالومون چارهای جز ترک وین نداشت. منشی او، از خاندان یهودی گلداشمیت، یک گاری و کارت عبور، برای گذر از سنگرهای خیابانی، فراهم آورد. در ۱۰ اکتبر ۱۸۴۸، بارون سالومون فن روچیلد 75 ساله، مقتدرترین صراف و بزرگترین زمیندار سراسر امپراتوری اتریش، در لباس یک پیرمرد عادی در این گاری نشست و از وین خارج شد. سالومون ابتدا به فرانکفورت، نزد برادر بزرگش آمشل، و سپس به کاخ خود در سورن، (۷۶) واقع در حومه پاریس و در حاشیه رود سن، رفت. او در شش ساله پایانی عمرش در این کاخ زیست و هیچگاه به وین بازنگشت.
کمی بعد آرامش در وین برقرار شد. چهار هفته پس از اعاده نظم در وین، آنسلم، تنها پسر سالومون، به این شهر بازگشت و دفتر روچیلدها را گشود. (۷۷) بدینسان، دوران اقتدار بارون آنسلم فن روچیلد در وین آغاز شد.
آنسلم سالومون روچیلد (۷۸) (۱۸۰۳-۱۸۷۴)، پسر بارون سالومون مایر فن روچیلد از جانب مادر به خاندان اشترن تعلق دارد. او در سال ۱۸۲۶ با شارلوت، فرزند ارشد ناتان مایر روچیلد لندن، ازدواج کرد.
پیشتر به شبکه خویشاوندی ناتان مایر روچیلد لندن پرداختیم. این بحث را با نگاهی به خاندان مادری آنسلم سالومون روچیلد پی میگیریم:
از تبار خاندان اشترن و پیوندشان با خاندانهای کهن الیگارشی یهودی نیز، چون روچیلدها، اطلاعی در دست نداریم. تنها میدانیم که مقارن با دوران تکاپوی مایر آمشل روچیلد، برادران اشترن از صرافان و تجار بزرگ فرانکفورت بودند. و نیز میدانیم که در اواخر سده هیجدهم یا اوایل سده نوزدهم، برادران اشترن، چون روچیلدها، در کشورهای مختلف مستقر شدند و شبکههای بنیاد خود را بر پا کردند. (۷۹) در سال ۱۸۰۰ سالومون روچیلد با کارولین اشترن ازدواج کرد و بدینسان پیوند این دو خانواده استوارتر شد. حاصل این وصلت، آنسلم و بتی روچیلد (همسر جیمز روچیلد پاریس) است. قطعاً، اشترنها در عملیات مالی – اطلاعاتی دوران ناپلئون نیز مشارکت داشتند.
در دایرةالمعارف یهود تبارنامهای از خاندان اشترن مندرج نیست و لذا پیوندهای خویشاوندی اشترنها را نمیشناسیم. معهذا، با توجه به نمونههای مشابه و فراوان دیگر، به یقین اشترنهای مهاجر از آلمان به سایر کشورهای اروپایی و آمریکا را باید از تبار برادران اشترن فرانکفورت (معاصر مایر آمشل روچیلد) یا خویشاوند نزدیک آنان دانست.
در سال ۱۸۳۳، دیوید اشترن (۸۰) (متوفی ۱۸۷۷) و برادرش هرمان اشترن (۸۱) (۱۸۱۵-۱۸۸۸) موسسه خود را، به نام برادران اشترن (۸۲) در لندن گشودند.
این موسسه در اعطای وام به چند دولت خارجی توفیق فراوان به دست آورد. در سال ۱۸۶۹ پادشاه پرتغال به پاس خدمات برادران اشترن، به دیوید اشترن عنوان ویسکونت و به هرمان اشترن عنوان بارون اعطا کرد. از این پس پیشوند دو (۸۳) به نام آنها افزوده شد. مدتی بعد دیوید اشترن عضو هیئت مدیره “بانک شاهنشاهی” انگلیس (۸۴) و معاون شهردار لندن شد. هرمان اشترن نیز عضو هیئت مدیره “بانک شاهنشاهی” انگلیس، “بانک لندن و سانفرانسیسکو”، (۸۵) “بانک رومانی” (۸۶) و کمپانی “واترورکز” (۸۷) بود. در نیمه دوم سده نوزدهم، یکی دیگر از اعضای این خانواده به نام اسحاق اشترن از بزرگترین صرافان بروکسل به شمار میرفت. (۸۸)
سیدنی جیمز اشترن (۸۹) (۱۸۴۵-۱۹۱۲)، پسر بزرگ دیوید، در آغاز به کار در موسسه پدر پرداخت ولی کمی بعد کناره گرفت و به تکاپوهای سیاسی مشغول شد. او در سال ۱۸۹۱ نماینده مجلس عوام شد و در سال ۱۸۹۵ به مقام لردی دست یافت و لرد واندزورث (۹۰) نام گرفت. سِر ادوارد اشترن (۹۱) (۱۸۵۴-۱۹۳۳) برادر کوچک اوست. ادوارد اشترن ریاست برخی نهادهای یهودی انگلیس را به دست داشت، در سال ۱۹۰۴ به عنوان “شهسوار امپراتوری بریتانیا” دست یافت و در سال ۱۹۲۴ بارونت شد. دختر هرمان، به نام لورا اشترن، همسر سِر دیوید لیونل سالومونز (۹۲) چهره متنفذ صنایع انگلیس در اوایل سده بیستم، است. (۹۳)
از اعضای این خاندان، جیمز اشترن (۹۴) را نیز میشناسیم که از صرافان و تجار بزرگ لندن در اواخر سده نوزدهم بود. جیمز اشترن شریک کمپانی “برادران اشترن” و قطعاً خویشاوند نزدیک و محتملا پسر عموی دیوید و هرمان اشترن است. او در سال ۱۹۰۱ درگذشت و قریب به ۳/۱ میلیون پوند ثروت بر جای گذارد. (۹۵)
جیمز اشترن دارای دو پسر است که هر دو از چهرههای متنفذ سیاست و صنایع نظامی بریتانیا در اوایل سده بیستم به شمار میروند. پسر بزرگ به نام سِر آلبرت اشترن (۹۶) در دوران جنگ اول جهانی به ساخت تانکهای جدید اشتغال داشت و پسر کوچک، به نام سِر فردریک کلود اشترن (۹۷) (۱۸۸۴-۱۹۶۷)، در زمان جنگ در جبهه عثمانی حضور داشت و در زمان مذاکرات صلح ورسای مدتی منشی لوید جرج، نخستوزیر بریتانیا، بود. او در سال ۱۹۵۶ شوالیه شد. سِر کلود اشترن نیز از شرکای “کمپانی برادران اشترن” بود. او در دوران بازنشستگی از باغداران بزرگ انگلستان به شمار میرفت و در “انجمن سلطنتی باغداری” (۹۸) عضویت داشت. (۹۹)
مقارن با تکاپوی لرد واندزورث (سیدنی جیمز اشترن)، سِر ادوارد، سِر آلبرت و سِر کلود اشترن در لندن، یکی از اشترنها را در زمره دولتمردان فرانسه مییابیم.
ژاک اشترن (۱۰۰) (۱۸۸۱-۱۹۴۹) در دوران وزارت خارجه لئون بورژوا، (۱۰۱) نخستوزیر و رجل نامدار فرانسه در اوایل سده بیستم، منشی خصوصی او بود. وی در سال ۱۹۱۴ به پارلمان فرانسه راه یافت، در سالهای ۱۹۳۰-۱۹۳۳ وزیر تجارت دریایی و در سالهای ۱۹۳۵-۱۹۳۹ وزیر مستعمرات این کشور بود. ژاک اشترن در سال ۱۹۴۲ به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد. (۱۰۲)
در سده بیستم، بسیاری از اشترنها را در ایالات متحده آمریکا، اروپا و آمریکای جنوبی مییابیم.
برای نمونه، فیلیپ کوهن اشترن (۱۰۳) (۱۸۴۷-۱۹۳۳) از قضات و سیاستمداران متنفذ جاماییکا بود. (۱۰۴) هانس اشترن (۱۰۵) (متولد ۱۹۲۲) در سال ۱۹۳۹ به برزیل رفت و در ریودوژانیرو مستقر شد. او از سال ۱۹۴۰ به صادرات سنگهای قیمتی و جواهرات برزیل پرداخت و در سال ۱۹۴۵ “کمپانی تجاری و صنعتی هانس اشترن” (۱۰۶) را تأسیس کرد. چند سال بعد، این کمپانی به بزرگترین صادرکننده سنگهای قیمتی و جواهرات برزیل بدل شد که در سراسر جهان دارای شعبه است. هانس اشترن به “سلطان جواهرات” شهرت دارد. (۱۰۷)
تعدادی از اشترنها نیز از چهرههای متنفذ عرصه دانش و فرهنگ معاصرند. آلفرد اشترن (۱۰۸) (۱۸۴۶-۱۹۳۶) مورخ سویسی، (۱۰۹) ویلیام اشترن (۱۱۰) (۱۸۷۱-۱۹۳۸) روانشناس و فیلسوف آلمانی، (۱۱۱) اتو اشترن (۱۱۲) (۱۸۸۸-۱۹۶۹) فیزیکدان آلمانی و برنده جایزه نوبل (۱۹۴۳)، (۱۱۳) و ساموئل میکلوس اشترن (۱۱۴) (۱۹۲۰-۱۹۶۹) از این جملهاند.
آلفرد اشترن، استاد دانشگاههای برن و زوریخ، دارای تألیفات متعدد در زمینه تاریخ اروپاست. از آثار او باید به زندگینامه میلتون شاعر انگلیسی (دو جلد، ۱۸۷۷-۱۸۷۹)، تاریخ انقلاب انگلستان (۱۸۸۱)، زندگینامه میرابو سیاستمدار فرانسوی (چهار جلد، ۱۸۸۹، ۱۸۹۵) و مهمتر از همه به تاریخ سیاسی اروپا در سالهای ۱۸۱۵-۱۸۷۱ (ده جلد، ۱۸۹۴-۱۹۲۴) اشاره کرد.
ساموئل میکلوس اشترن فارغالتحصیل و استاد دانشگاه آکسفورد و مولف آثار متعدد در زمینه تاریخ اسلام و مترجم کتاب مطالعات اسلامی (۱۱۵) گلدزیهر به زبان انگلیسی است. (۱۱۶) او سرویراستار دایرةالمعارف اسلام (لیدن، چاپ جدید) بود و جلد اول (۱۹۶۰) این مجموعه را، از صفحه یک تا صفحه ۳۲۰، ویرایش کرده است.
در نسل معاصر نیز پروفسور نیکلاس هربرت اشترن (۱۱۷) (متولد ۱۹۴۶)، فارغالتحصیل آکسفورد، را میشناسیم. او از اقتصاددانان سرشناس انگلیس به شمار میرود و از سال ۱۹۸۶ استاد دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی لندن است. از جمله تألیفات وی باید به نظریههای توسعه اقتصادی (۱۹۷۳) و نظریههای مالیاتی برای کشورهای در حال توسعه (۱۹۸۷) اشاره کرد. (۱۱۸)
الفری، بارون آنسلم روچیلد را “موجودی تنگنظر” توصیف میکند که “دومی نداشت.” او “ثروت خود را، که بیشتر آن جواهرات قابل حمل بود، ذره ذره به چنگ آورد.” معهذا، همسر او، بارونس شارلوت، به سان بارونس بتی روچیلد پاریس، به عنوان بانویی “هنردوست” شهرت داشت. او در کاخ خود یکی از نادرترین سالنهای پذیرایی وین را به پا کرد که روسینی، (۱۱۹) فلیکس مندلسون، (۱۲۰) لیست (۱۲۱) و شومان، (۱۲۲) آهنگسازان نامدار عصر، در آن حضور مییافتند.
آنسلم و شارلوت روچیلد دارای سه پسر و چهار دخترند. پسران عبارتند از ناتانیل مایر (۱۸۳۶-۱۹۰۵)،فردیناند جیمز (۱۸۳۹-۱۸۹۸) و سالومون آلبرت (۱۸۴۴-۱۹۱۱).
این نسلی است که شاخه وین روچیلدها را از دهه ۱۸۷۰ به اوایل سده بیستم پیوند میزند. هر سه پسر از برجستهترین گردآورندگان آثار هنری به شمار میرفتند. ماتیلد، دختر آنسلم، که با ویلهلم کارل روچیلد (۱۸۲۸-۱۹۰۱) پسر کارل مایر روچیلد ازدواج کرد، در نوجوانی موسیقی را نزد شوپن (۱۲۳) فرا گرفت و یک موسیقیدان حرفهای شد. فردیناند، پسر دوم، در سال ۱۸۶۰، یک سال پس از مرگ مادر، به لندن مهاجرت کرد. او در سال ۱۸۶۵ با دختر لیونل روچیلد لندن (پسر بزرگ ناتان) ازدواج کرد و به شاخه انگلیسی خاندان روچیلد پیوست. ناتانیل، پسر اول آنسلم، نرمخو و شیفته اسبدوانی بود و هیچگاه ازدواج نکرد. آنسلم که در او توانایی مدیریت نمیدید، اداره بنیاد وین را به سومین پسرش، سالومون آلبرت عبوس و منزوی، سپرد. او در سال ۱۸۷۶ با دختر آلفونس روچیلد پاریس (پسر بزرگ جیمز روچیلد)، ازدواج کرد.
به نوشته الفری، هر دو پسر آنسلم در وین، به “ویروس کاخسازی خانواده روچیلد” مبتلا بودند. سالومون آلبرت جلوهفروشانه کاخی باشکوه به پا کرد که با بناهای عموزادگان انگلیسیاش کوس رقابت میزد. ناتانیل مایر در گردآوری مبلمانهای عتیقه با برادر لندنیاش فردیناند به رقابت برخاست و کلکسیونی بینظیر از اثاثیه لویی چهاردهم، لویی پانزدهم و لویی شانزدهم گرد آورد. آنان طبق سنت خانوادههای ثروتمند اشرافی آن عصر، به احداث بناهای خیریه چون بیمارستان، یتیمخانه، آموزشگاههای نابینایان و ناشنوایان و آسایشگاههای بیماران روانی نیز دست زدند. ناتانیل در وین پارکهای گیاهشناسی تأسیس کرد. پسران آنسلم در املاک پهناور پدربزرگشان نیز تأسیساتی به پا کردند و حتی برای روستاییان کلیساهایی احداث کردند. (۱۲۴)
ادامه دارد…
قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله
پینوشتها:
50. Allfrey, ibid, p. 62. / 51. Corti, ibid, p. 221. / 52. ibid, p. 222. / 53. Lottery / 54. Americana, vol. 17, p. 761. / 55. Joel / 56. Corti, ibid, pp. 222-225. / 57. Romischer Kaiser / 58. ibid, p. 226. / 59. Von / 60. Cowles, ibid, p. 64. / 61. Corti, ibid, pp. 279-280. / 62. Melanie Zichy-Ferraris / 63. Cowles, ibid, p. 104. / 64. Allfrey, ibid, p. 64. / 65. Parma / 66. Count de Survilliers / 67. Corti, ibid, p. 329. / 68. Adam Albert Neipperg / 69. Emerson, ibid, vol. 2, p. 439. / 70. Montenuovo / 71. Corti, ibid, pp. 349-365. / 72. Idria / 73. Almeida / 74. Maria Christina / 75. Cowles, ibid, p. 89. / 76. Suresnes / 77. Allfrey, ibid, p. 65; Cowles, ibid, p. 109. / 78. Anselm Salomon Rothschild / 79. Judaica, vol. 15, p. 380. / 80. David Stern / 81. Herman Stern / 82. Stern Brothers / 83. De / 84. Imperial Bank / 85. London and San Francisco Bank / 86. Bank of Roumania / 87. East London Waterworks Co.
88. بنگرید به: این مقاله
89. Sidney James Stern / 90. 1st Baron Wandsworth / 91. Sir Edward Stern
92. بنگرید به: این مقاله
93. Judaica, vol. 15, p. 380. / 94. James Stern / 95. Allfrey, ibid, p. 6. / 96. Sir Albert Stern / 97. Sir Frederick Claude Stern / 98. Royal Holticultural Society / 99. Judaica, vol. 15, p. 384. / 100. Jacques Stern / 101. Leon Bourgeois / 102. ibid, p. 387. / 103. Philip Cohen Stern / 104. ibid, pp. 392. / 105. Hans Stern / 106. H. Stern Comercio e Industria / 107. ibid, pp. 385-386. / 108. Alfred Stern / 109. ibid, p. 381-382. / 110. William Stern / 111. Wigoder, ibid, pp. 499-500. / 112. Otto Stern / 113. Judaica, ibid, pp. 391-392. / 114. Samuel Miklos Stern / 115. Muslim Studies. / 116. ibid, p. 392. / 117. Nicholas Herbert Stern / 118. Who’s Who 1993, p. 1795. / 119. Rossini / 120. Mendelssohn / 121. Liszt / 122. Schumann / 123. Chopin / 124. Allfrey, ibid, p. 66.
منبع: عبدالله شهبازی ؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، ج ۲، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم (پائیز ۱۳۹۰)
تنها با یک کلیک به کانال تلگرام اندیشکده مطالعات یهود بپیوندیم: