از آنجا که سایت اندیشکده مطالعات یهود ترویج باستانگرایی افراطی را از جمله برنامههای یهود میداند و مبارزه با آن را از اهداف خود تعریف کرده است، اقدام به انتشار مقالاتی پیرامون سلسلهی هخامنشیان و علیالخصوص شخص کوروش هخامنشی نموده و قصد دارد کماکان به این مسیر ادامه دهد. با توجه به اینکه در اغلب مقالات پیرامون کوروش، به منشور او ارجاع داده میشود، مناسب دیدیم که ترجمههای معتبر این منشور را در سایت منتشر کنیم و در مقالات آینده به همین ترجمهها ارجاع دهیم. اولین مورد از این ترجمهها، ترجمه منشور کوروش از استاد عبدالمجید ارفعی است.
مقدمه از پرویز ناتل خانلری
نوشتهای که به زبان بابلی نو، روی استوانهی گلی در سال های آخر قرن نوزدهم کشف شده و متضمن فرمان کوروش بزرگ (کبیر) هخامنشی هنگام تسخیر شهر بابل است…
این سند تا کنون مورد تحقیق دانشمندان کشورهای بیگانه قرار گرفته و به چندین زبان ترجمه شده و بحث های علمی دربارهی آن انجام گرفته است. اما نقل آن به فارسی همیشه از روی ترجمههای دیگران صورت پذیرفته است، لازم بود که پژوهندهای ایرانی اصل این سند مهم را مورد مطالعه قرار دهد و به فارسی نقل کند و فرهنگستان ادب و هنر ایران که به لزوم و اهمیت این کار توجه داشت توفیق یافت که این کار را بر عهدهی همکار دانشمند آقای عبدالمجید ارفعی قرار دهد و اینک نتیجهی تحقیق ایشان منتشر میشود.
پیشگفتار عبدالمجید ارفعی
لوحهی استوانهای کوروش بزرگ در سال ۱۸۷۹ میلادی توسط «هرمز رسام» در شهر بابل یافته شد. نخستین آوانویسی لوحه توسط «سر هنری راولینسون» (Sir H.C. Rawlinson) در «مجلهی انجمن سلطنتی آسیایی» (Journal of the Royal Asiatic Society) سری جدید شماره۱۲ (سال ۱۸۸۵) به چاپ رسید.
نخستین نسخه برداری توسط «تئوفیلوس گ. پینچس» (Theophilus G. Pinches) در کتاب «سنگ نبشتههای آسیای غربی» (Cuneiform Inscription of Western Asia) معروف به «پنج راولینسون» در مجلد پنجم شماره ۳۵ در سال ۱۸۸۲ میلادی به چاپ رسید.
در این اواخر تحقیقات جدید نشان داد که قسمتی از یک لوحهی استوانهای که آن را نبونئید پادشاه بابل میدانستند و در موزهی دانشگاه «ییل» (Yale) در آمریکا نگهداری میشد و در کتاب سنگ نبشتههای بابلی در مجموعهی «ج.ب. نیس» (Babylonian Inscription in the Collection of J.B. Nies) مجلد دوم شماره۳۲ به چاپ رسیده است، جزئی از لوحهی کورش بزرگ از سطر ۳۶ تا ۴۳ می باشد. از اینرو قطعهی مزبور به انگلستان برده شد و به لوحهی اصلی ملحق گردید. متن این قطعه همراه با متن لوحهی اصلی یکجا در سال ۱۹۷۵، به همراه تصحیحات و یادداشتهای بسیار سودمند آقای پروفسور «پاول ریچارد برگر» (Paul Richard Berger) استاد دانشگاه «مونستر» (Munster) آلمان در مجلهی آشورشناسی (Zeitehrift für Assyriologie) مجلد ۶۴ (جولای ۱۹۷۵) به چاپ رسید.
به سبب آنکه در نسخه برداری چاپ شده در سال ۱۸۸۲ اشتباهاتی موجود بود از برای برطرف کردن آن اشتباهات و نیز افزودن قطعهی تازه یافته شده، نسخه برداری جدیدی توسط این جانب انجام گرفت. با این امید که خالی از نقص باشد.
بر خود فرض میداند که از مهربانیهای استاد ارجمند جناب آقای «پرویز ناتل خانلری» که از هیچ یاری و یاوری در انجام این کار دریغ نفرمودند، سپاسگزاری کنم.
همچنین از آقای پروفسور برگر سپاسگزارم که نه تنها شفاهاً راهنمایی بسیار به اینجانب فرمودند بلکه تصحیح نقل به تلفظ لوحه را نیز بر عهده گرفتند. هرچند ایشان به تمامی در انجام این قول کوشیدند اما دریغا که آن یادداشتهای تصحیح شده به همراه یادداشتها و مقالات مورد نیاز دیگر که ایشان برای اینجانب فرستاده بودند، هیچگاه به دست اینجانب نرسید.
چون تمامی کارهای کتاب انجام گرفته و آمادهی انتشار شد، از اقبال نیک آقای پرفسور برگر به ایران آمد و فرصتی دست داد تا تمامی لوحه را از آغاز تا انجام با یکدیگر بررسی کنیم.
در این بررسی بخش «نقل به تلفظ» که توسط اینجانب انجام گرفته بود، تصحیح شد. همچنین اشتباهاتی که به سبب پارهای اشتباهات موجود در نسخه برداری رخ داده بود تصحیح گردید. به علاوه ما موفق شدیم قسمت هایی از سطر ۳۶ را بازسازی کرده و بر دانستنیهای خود بر این لوحه بیافزاییم.
نکات دستوری این لوحه که توسط آقای پرفسور برگر تهیه شده و هنوز به چاپ نرسیده است، پس از آنکه به فارسی ترجمه شد در چاپ دوم، ضمیمهی این کتاب خواهد شد.
همچنین بر خود لازم میدانم از هیات امنای موزهی برینتانیا به ویژه آقای پروفسور «ادموند سولبرژه» (Endmond Sollberger) نگهدارندهی الواح بابلی آن موزه که در کمال لطف عکس های لوحه و بدل لوحه را در اختیار این جانب گذارده و اجازهی چاپ آنها را داده اند سپاسگزاری کنم.
از دوستان و همکاران گرامیم خانم دکتر «مهین صدیقیان» که متن فارسی را تصحیح کردهاند و آقای «بهنام خلیلی» که موارد مشکل مقالات آلمانی را ترجمه کرده، خانم «مهری رحمانی» که نسخه برداری لوحه را آمادهی چاپ کرده، و آقای «علیرضا رضایی» که در تهیهی نقشهی شهر بابل مرا یاری کردند بسیار سپاسگزارم.
متن کامل فرمان کوروش بزرگ
۱. …………………………………………………………………………………. [بنا کرد] (؟)
2. ………………………………………………………………………………… گوشهی جهان.
3. …………………………………… ناشایستی شگرف بر سروری [۱] کشورش چیره شده بود [۲]
4. ……………………………………… (فرمود تا به زور) باج گندم و دهش رمه بر آنان بنهند [۳]
5. (پرستشگاهی) همانند اَسنگیل Esangila [بنا کر]د … از برای او ur و دیگر جای های مقدس
6. با آیین هایی نه در خور ایشان، آیین پیش کشی قربانی ای نهاد که (پیش از آن) نبود. هر روز به گونهای گستاخانه و خوارکننده سخن میگفت، و نیز با بدکرداری از بهر خوار کردن (خدایان) [۴]
7. بردن نذورات را (به پرستشگاه ها) برانداخت. [او (همچنین) در آیینها (به گونههایی ناروا) دست برد. اندوه و ناشادمانی] را به (= در) شهرهای مقدس بپیوست. او پرستش مردوک Marduk پادشاه خدایان را از دل خویش بشست.
8. کسی که همواره به شهر وی (= شهر مردوک = بابل Bābilion) تباهکاری روا می داشت (و) هر روز [به آزردن (آن) سرزمین دست (می یازید)، مردمانش] را با یوغی بیآرام به نابودی میکشانید، همهی آنها را.
9. از شکوههای ایشان انلیل Enlil خدایان (= سرور خدایان = مردوک) سخت به خشم آمد. [جایهای مقدس رها شدند و یادنمای (آن) پرستشگاهها (= آثار) به فراموشی سپرده شد]. دیگر خدایان باشنده در میان ایشان (نیز) پرستشگاههای خویش را ترک کردند.
10. در (برابر) خشم وی (= مردوک) او (= نبونئید Nabūna’id) آنان (= پیکره های خدایان) را به بابل فرا برد. لیک مردوک، [آن بلند پایه که آهنگ جنگ کرده بود]، از بهر همهی باشندگان روی زمین که جایهای زندگیشان ویرانه گشته بود،
11. و (از بهر) مردم سرزمینهای سومر Šumer و اکد Akkadî که (بسان) [کالبد] مردگان (بیجان) گشته بودند، او (= مردوک) از روی اراده و خواست خویش روی به سوی آنان باز گردانید و بر آنان رحمت آورد و آنان را ببخشود.
12. (مردوک) در میان همهی سرزمینها، به جستجو و کاوش پرداخت، به جستن شاهی دادگر، [۵] آنگونه که خواستهی وی (= مردوک) باشد، شاهی که (برای در پذیرفتن او) دستان او به دست خویش گرفت. [۶]
13. او (= مردوک) کورش، پادشاه شهر انشان Anšan را به نام بخواند (برای آشکار کردن دعوت وی) و او را به نام بخواند (از بهر) پادشاهی بر همهی جهان.
13. او (= مردوک) سرزمین گوتیان Qutî و تمامی سپاهیان مندَ Manda (= مادها)، [۷] را به فرمانبرداری از او (= کورش) واداشت. [۸] او (مردوک) – (واداشت تا) – مردم، سیاه سران، [۹] به دست کورش شکست داده شوند.
14. (در حالی که) او (= کورش) با راستی و داد پیوسته آنان را شبانی می کرد، خدای بزرگ، نگاهبان مردم خویش، با شادی به کردارهای نیک و دل (پر از) داد او (= کورش) نگریست.
15. (پس) او را فرمود که به سوی شهر وی، بابل، پیش رود. (مردوک) او (= کورش) را برانگیخت تا راه بابل را در سپرد (و خود) همانند دوست و همراهی در کنار وی همواره گام برداشت.
16. (در حالی که) سپاهیان بی شمار او [۱۰] که همانند (قطرههای) آب یک رود به شمارش درنمیآمدند، [۱۱] پوشیده در ساز و برگ جنگ، [۱۲] در کنار وی گام برمی داشتند.
17. او (= مردوک) بی هیچ کارزاری وی (= کورش) را به شهر خویش، بابل، فرا برد. (مردوک) بابل را از هر بدبختی برهانید (و) نبونئید را – پادشاهی که وی (= مردوک) را پرستش نمیکرد – به دست او (= کورش) سپرد. [۱۳]
18. همهی مردم بابل، همگی (مردم) سومر و اکد، (همهی) شاهزادگان و فرمانروایان [۱۴] به وی (= کورش) نماز بردند و بر دو پای او بوسه دادند (و) از پادشاهیاش شادمان گردیده، چهرهها درخشان کردند.
19. سروری که به یاری وی خدایان ِ(؟) در خطر مرگ (قرار گرفته) زندگی دوباره یافتند و از گزند و آسیب رها شدند، (و) همهی خدایان (؟) به شادی او را همی ستودند و نامش را گرامی داشتند.
20. من، کورش، پادشاه جهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهار گوشهی جهان،
21. پسر کمبوجه، شاه بزرگ، شاه (شهر) انشان، نوهی [۱۵] کورش، شاه بزرگ، شاه (شهر) انشان، نبیرهی چیش پیش، شاه بزرگ، شاه (شهر) انشان،
22. از تخمهی پادشاهیای جاودانه، آن که پادشاهیش را خداوند [۱۶] (= مردوک) و نبو Nabû دوست میدارند و از بهر شادی دل خویش پادشاهی او را خواهانند.
آنگاه که من (= کورش) آشتی خواهان به بابل اندر شدم، [۱۷]
23. با شادی و شادمانی در کاخ شهریاری خویش، اورنگ سروری خویش بنهادم، مردوک، سرور بزرگ، مهر دل گشادهام را که د[وستدار] بابل است به خواست خود به [خویشتن گروانید] (پس) هر روز پیوسته در پرستش او کوشیدم. [۱۸]
24. (و آنگاه که) سربازان بسیار [۱۹] من دوستانه اندر بابل گام برمیداشتند، من نگذاشتم کسی (در جایی) در تمامی سرزمینهای سومر و اکد ترساننده باشد.
25. من (شهر) بابل و همهی (دیگر) شهرهای مقدس را در فراوانی نعمت پاس داشتم. درماندگان باشنده در بابل را که (نبونئید) ایشان را به رغم خواست خدایان یوغی [۲۰] داده بود (؟) نه در خور ایشان،
26. درماندگیهاشان را چاره کردم و ایشان را از بیگاری برهانیدم. [۲۱]
مردوک، خدای بزرگ از کردارهای من شاد شد و
27. (آنگاه) مرا، کورش، پادشاهی که پرستندهی وی است و کمبوجیه، فرزند ِزاده شدهی من و همگی سپاهیانم را
28. با بزرگواری، افزونی داد و ما به شادمانی، در آشتی تمام، کردارهایمان به چشم او زیبا جلوه کرد و والاترین پایهی [۲۲] [خدائیش] را ستودیم. به فرمان او (= مردوک) همهی شاهان بر اورنگ شاهی برنشسته
29. و همگی (شاهان) جهان [۲۳] از زبرین دریا (= دریای مدیترانه) تا زیرین دریا (= دریای پارس)، (همهی) باشندگان سرزمینهای دور دست، همهی شاهان آموری شاهان Amurrû آموری، [۲۴] باشندگان در چادرها همهی آنها
30. باج و ساو بسیارشان [۲۵] را از بهر من؛ (= کورش) به بابل اندر آوردند و بر دو پای من بوسه دادند.
از … تا (شهر) آشور Aššur و شوش MŬŠ. ERIN = Šusan
31. آگاده Agade، سرزمین اشنونا Ešnunna، (شهر) زمین مه – تورنو Mê – Turnu، دیر Dēr تا (پایان) نواحی سرزمین گوتیان و نیز (همهی) شهرهای مقدس آن سوی دجله که از دیرباز ویرانه گشته بود، [۲۶] (از نو باز ساختم).
32. (و نیز پیکرهی) خدایانی را که در میانهی آن شهرها (= جایها) به جایهای نخستین بازگردانیدم و (همهی آن پیکره ها را) تا به جاودان در جای (نخستین شان) بنشاندم (و) همگی آن مردم را (که پراکنده بودند)، فراهم آوردم و آنان را به جایگاههای خویش بازگردانیم.
33. (و نیز پیکرهی) خدایان سومر و اکد را که نبونئید (بی بیم) از خشم سرور خدایان (= مردوک) با بابل اندر آورده بود، به فرمان مردوک، خدای بزرگ به شادی و خوشی
34. در نیایشگاه هایشان بنشاندم – جایهایی که دل آنها شاد گردد –
باشد که خدایانی که من به جایهای مقدس (نخستین شان) باز گردانیدم،
35. هر روز در برابر خداوند (= مردوک) و نبو زندگی دیریازی از بهر من بخواهند [۲۷] و هماره در پایمردی من سخنها گویند، با واژههایی نیک خواهانه باشد که به مردوک، خدای من، گویند که «به کورش، پادشاهی که (با بیم) تو را پرستنده است و کمبوجیه پسرش،
36. بیگمان باش، بهل تا آن زمان باز سازنده باشند … با روزهایی بی هیچ گسستگی.» همگی مردم بابل پادشاهی را گرامی داشتند و من همهی (مردم) سرزمینها را در زیستگاهی آرام بنشانیدم.
37. [ ……………………. یک ؟ غا]ز، دو اردک و ده قمری (فربه) بیش از (رسمِ معمولِ دادنِ) غازها، اردکها و قمریان (معین کردم)
38. [……………بل]ند و بر آنها بیفزودم. در استوار گردانیدن بـ[نای] باروی «ایمگور – انلیل Imgur – Enlil» باروی بزرگ شهر بابل کوشیدم [۲۸] و
39. […………….] دیوار کنارهای (ساخته از) آجر را بر کنار خندق شهر که (یکی از) شاهان پیشین [ساخته و (بنایش را) به انجام نرسانیده] بود،
40. [بدانسان که] بر پیرامون [شهر (به تمامی) برنیامده بود]، [۲۹] آنچه را که هیچ از یک شاهان پیشین (با وجود) افراد به بیگاری گرفته شدهی [کشورش] در بابل نساخته بودند،
41. [….. از قیر] و آجر از نو بار دیگر بساختم و [بنایشا]ن [۳۰] [را به انجام رسانیدم.]
42. [دروازه های بزرگ وسیع مر آنها را بنهادم ……. و درهایی از چوب سدر] با پوششی از مفرغ، با آستانه ها و پاشنه[هایی از مس ریخته شده … هر آن جایی که دروازه ها]یشان (یافت میشد)،
43. [استوار گردانیدم ………………………………………………………………….. نو]شتهای لوحهای (در بردارندهی) نام آشور بانی پال Aššur – bāni – apli شاهی پیش [۳۱] از من [در میان آن (= بنا) بدید]م.
44. ……………………………………………………………………………………….
45. …………………………………………………………………………… تا به روز جاودان.
پانوشتها:
[۱] استفاده از واژه ی enūto «سروری» (صفت از واژه ی EN سومری به معنی خداوند، صاحب) احتمالا نمایانگر آن است که هنوز اعتقاد ابتدایی راجع به نزدیکی بسیار بین قدرت حیاتی فرمانروا و ترقی و پیشرفت کشور در میان نویسندگان بابلی رواج داشته. نقل از مرحوم پروفسور «ا. لئو اوپنهایم» (A. Leo Oppenheim) رجوع کنید به :
Anceint Near Eastern Texts Related to Old Testament, ed. James B. Pritchard, 3rd ed. With Supplement (Priceton: Princeton University Press, 1696), P. 315, n. Ι.
[۲] معنی لغوی : قرار گرفته بود.
[۳] پیش از دوباره خوانی لوحه توسط آقای پروفسور «Paul Richard Berger» به جای واژه ی (؟) buli واژه ی tamšili بازسازی شده بوده است و از این رو این سطر به گونه ی زیر ترجمه شده بود :
[ «… نبوئید راستین پیکره های خدایان را از اورنگ هاشان برداشته و ] (دیگران را) بر آن واداشت تا پیکره های (دروغین) بر آن ها (= اورنگ ها) جای دهند.»
نسخه برداری اینجانب وجود bu را تایید نمی کند و آنچه باقی مانده به ši شباهت بیشتری دارد.
[۴] در بازسازی پایان سطر ۶ اختلاف نظرهایی وجود دارد. در بازسازی پایان سطر ۶ اینجانب نظر شادروان اوپنهایم و فرهنگ آشوری شیکاگو را نقل کرده است. در فرهنگ آشوری شیکاگو (Assyrian Dictionary Chicago) جلد سوم D ص ۱۱ شماره ی ۳ در ذیل واژه ی «dabābu» این عبارت به صورت زیر بازسازی شده است.
Umišamma iddinibub šipr{I m}agritim
«هر روز از رفتارهای خوار کننده سخن می گفت»
و این بازسازی در ترجمه ی شادروان پروفسور اوپنهایم نیز آشکار است.
آقای پروفسور برگر این شکستگی را «u ana magriti» بازسازی کرده که با بررسی های دوباره توسط اینجانب و خود آقای برگر، به جهت نبودن فضای کافی برای واژه ی «ana» این بازسازی کنار نهاده شد.
[۵] معنی لغوی : درست، با تقوی
[۶] شادروان اوپنهایم از آن جهت که شاه می بایست در هنگام انجام آیین های سال نو دست خداوند مردوک را بگیرد این قسمت را چنین ترجمه کرده :
«شاهی که (در آیین سال نو akîtu) یاری اش کند».
[۷] واژه ای که به «ماد» باز گردانیده شده به دو صورت «Ummānmanda» ماد و «Umman Manda» سپاهیان ماد خوانده و ترجمه شده است.
[۸] معنی لغوی : آن ها را واداشت تا (در برابر) دو پایش نماز برند.
[۹] واژه ی «şalmat qaqqadi» به معنی سیاه سران استعاره ای شاعرانه است برای مردم به طور کلی به سبب آفریده شدن از جانب خدایان و شبانی – نگهبانی – شدن از جانب شاه.
[۱۰] معنی لغوی : به گونه ی وسیعی گسترده.
[۱۱] معنی لغوی : شمارش آن ها غیر قابل شناخت و فهم است.
[۱۲] معنی لغوی : سلاح هایشان بسته شده.
[۱۳] معنی لغوی : دستانش (= دستان کوروش) را از او (= نبونئید) پر کرد.
[۱۴] واژه ی «šakkannakkî» که در این جا به «فرمانروایان» بازگردانیده شده، حکمرانان محلی به ویژه امرای دست نشانده ای بوده اند که در سرزمین های فتح شده از سوی پادشاه پیروز به حکمرانی منصوب می شده اند.
[۱۵] معنی لغوی : پسر ِپسر.
[۱۶] واژه ی «EN = bēl» به معنی مطلق «خداوند» در این زمان تنها برای خداوند مردوک بکار برده می شده است.
[۱۷] در سال هفدهم نبونئید سپاهان کوروش در ماه تشریتو Tašrîtu (شهریور- مهر سال ۵۳۹ پیش از میلاد) برای نخستین بار سپاهان بابل را به فرماندهی پسر نبونئید در محلی به نام اپیس Opis شکست می دهند. در این هنگام مردم بابل بر (نبونئید) سر به شورش برمی دارند، اما این شورش را نبونئید با کشتاری سهمگین سرکوب می کند. روز چهاردهم تشریتو (۱۰ مهر ماه) شهر سیپر sippar در شصت کیلومتری شمال بابل به دست سپاهیان کورش گشوده می شود. روز ۱۶ تشریتو (= 12 مهرماه) گبریاس فرمانده سپاهان گوتی (= آشور) از راه بستر رود فرات وارد بابل می شود و شهر را بی خونریزی تصرف می کند. روز سوم ماه Arahsamnu ارخسمنو (= 18 آبان) کورش به بابل می آید.
رجوع کنید به : سیدنی اسمیت
Sidney Smith, Babylonian Historical Texts Relating to the Capture and Downfall of Babylonian. London: Methuen and Co. Ltd. 1924.
[۱۸] معنی لغوی : جستجو کردم.
[۱۹] رجوع کنید به زیر نویس ۱۰.
[۲۰] منظور از «یوغ» بیگاری است.
[۲۱] جمله ی «anhussn upasih usaptir sarbasunu» به گونه های مختلفی ترجمه شده از آن جمله :
a. Weissbach: Verfall besserte ich aus, liess aufgraben ihren Einsturz.
b. Schrader: ihr Schaden besserte ich aus: ihre sarbu liess ich ofnen.
c. oppenheim: I brought relief to their dilpidated hausing, putting (thus) an end to their (main) complaints.
A. Leo Oppenheim, Ancient Near Eastern Texts. P 316.
d. Paul Richard Berger : schaffte ich Erholung von ihrer Erschopfung, liess ihre fron losen.
P. R. Berger “der Kyros – Zylinder mit dem Zusatzfragment BIN II Nr. 32 und die akkadischen Personennamen in Danielbuch”. Zeitchrift fur Assyriologic, 64 (Juli, 1975), 199.
e. The Assyrian Dictionary, Chicago, Vol. 1/11, p. 120, sub anhutu: I relieve their weariness, unfastening the ropes (they pulled).
در این مرجع به جای واژه ی «sarbasunu» به اشتباه «sardisunu» به چاپ رسیده.
[۲۲] معنی لغوی : مقام اول.
[۲۳] معنی لغوی : تمامی سرزمین های مسکون.
[۲۴] واژه ی Amurru «آموری» چون به قومی اطلاق می شده که در آغاز هزاره ی دوم پیش از میلاد از سوی غرب رود فرات به بین النهرین مهاجرت کردند، به معنی مطلق «غرب» نیز آمده از این رو گروهی این واژه را در این متن غرب نیز معنی کرده اند.
[۲۵] معنی لغوی : سنگین.
[۲۶] معنی لغوی : پایین افتاده شده بود، رها شده بود.
[۲۷] معنی لغوی : گفتگو کنند.
[۲۸] رجوع کنید به زیر نویس۱۶.
[۲۹] معنی لغوی : سبب حصار شدن به تمامی نشده بود.
[۳۰] معنی لغوی : [ کارهایشا]ن.
[۳۱] معنی لغوی : شاهی که پیش من رونده است.
بن نوشت:
فرمان کورش بزرگ – به کوشش عبدالمجید ارفعی، فرهنگستان ادب و هنر ایران، شماره ی ۹، سال ۱۳۶۶.
ترجمه منشور کوروش ، ترجمه منشور کوروش
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
ترجمه منشور کوروش ، ترجمه منشور کوروش ، ترجمه منشور کوروش ، ترجمه منشور کوروش ، ترجمه منشور کوروش ، ترجمه منشور کوروش ، ترجمه منشور کوروش ، ترجمه منشور کوروش
ذکر یک نکته اینجا ضروری است در متن اصلی این استوانه نام بعل آمده است که پرفسور ارفعی به درستی آن را به مردوخ ترجمه نمودند.
خوانندگان گرامی توجه داشته باشند. بعل در شکل اصیل خود واژه ای سامی است که در ادبیات عبرانی בעל و آرامی به معنای صاحب و سرور و آقا است.
و نباید نام بعل در استوانه کوروش کبیر را با بعل ایزد کنعانی که در اساطیر فینیقی و اوگاریتی و کنعانی فرزند ال אל (ال) می باشد. یکی دانست.
بعل ایزدی است که بنا به نقل کتاب قاموس کتاب مقدس ایزد خورشید است. که البته این نقل اشتباه است. و طبق نظر ما ایزد مشتری می باشد.
هنگامی که اقوام سامی اکدی به منطقه میان رودان می آیند و کم کم تمدن سومر را کنار می زنند. اساطیر سومری و سامی در هم می آمیزد. و زبان اکدی زبان رسمی بابلیان می شود. در این دوره مردوخ را بعل مردوخ می نامیدند. بنابراین آنجا که نام بعل همراه با نبو آمده منظور مردوخ است.
ضمن اینکه باید توجه داشت استوانه کوروش کبیر در معبد اسگیله که نیایشگاه مردوخ بوده پیدا شده است. مردوخ خدای بزرگ شهر بابل بوده است که شاهان بر طبق یک رسم کهن در بابل مشروعیت حکومت خویش را از وی دریافت می نمودند.