یادداشت محمدرضا کائینی درباره کتاب «تاریخ مختصر ایران» اثر محمدعلی فروغی
۱- محمدعلی فروغی دردشتی فرزند محمدحسین فروغی (ذکاءالملک اول) از داعیهداران تجدد در ایران معاصر و نیز احیاء و بزرگنمایی بنیادهای باستانی و مواریث فرهنگی-تاریخی ایرانی است. مروری بر آثار علمی و عملی او، نمایانگر این تلاش پیگیر است.
او بهرغم آنکه در آثار خویش، به ظاهر احترام اسلام و بزرگان آن را نگه میدارد (و اثر مورد استناد ما در این مقال، شاهدی بر این مدعاست) اما به شکل بارزی جانب گرایشات پیشا اسلامی را میگیرد و درصدد پررنگ کردن آنهاست. این اما، وجه ظاهری تلاشهای اوست.
اگر به یافتن و دیدن پشت صحنه عناصر و جریانات نیز باور داشته باشیم (که این لازمهی درک واقعی از پدیدههاست) به شهادت اسناد، فروغی یهودیتبار است و ازلی مذهب. مدارک نشان میدهد که ازلیان او را از خود میدانند و بهائیان نیز او را به ازلیه منتسب میکنند.
گرایش او به فراماسونری نیز، روشنتر از آن است که نیاز به اثبات داشته باشد، چیزی که بسیاری از تذکرهنویسان حامی او نیز، نتوانستهاند بهراحتی از کنار آن بگذرند و ناچار از توجیه شدهاند.
۲- فروغی یک سیاستمدار پرکار نیز هست. حضور فعال در نهضت مشروطیت، تئوریپردازی برای نشاندن رضاخان بر سریر سلطنت و قرار گرفتن در زمرهی ابوابجمعی «دیکتاتوری منور» و نیز نقش میانجی در انتقال سلطنت از رضاخان به فرزندش و جلوگیری از روی آوردن انگلیسیها به بازمانده سلسله قاجار، در زمرهی سرفصلهای فعالیت سیاسی اوست.
او اگرچه از رضاخان ضربات سنگینی نیز دریافت کرد، تا جایی که در واپسین روزهای سلطنت او حاضر نشد در کاخ به دیدن وی برود، اما نهایتاً با لابیگریهای خویش، سلطنت را به مدت ۳۷ سال دیگر در سلسله پهلوی نگاه داشت.
همین رویکرد در برابر قزاق سوادکوه (که برخی از نزدیکان او را کشته یا داغدار کرده بود) نمایانگر آن است که تلاشهای سیاسی وی نه معطوف به شخص یا سلسلهای خاص، که معلول تعهدی فراتر از یک همپیمانی یا همکاری سیاسی است.
۳- گفتیم که فروغی تلاش فراوانی در تقویت سازههای فرهنگی پیشااسلامی دارد، از این روی نمیتواند حتی کوچکترین پدیدهای را در تقویت این بنیادها نادیده بگیرد. حالا جای نشان دادن یکی از شگفتترین داوریهای تاریخی اوست.
او در کتاب «تاریخ مختصر ایران» که در آغازین سالیان به قدرت رسیدن رضاخان و برای تدریس در کلاسهای سوم و چهارم به نگارش درآورده، اساساً سلسله هخامنشیان و نیز پدیدهای بنام «کوروش» را ندیده است!!
آیا فروغی از نقش هخامنشیان، بهترتیبی که روشنفکران باستانگرای ایرانی مدعی آنند، بیخبر مانده است؟! یا غلوهای صورت گرفته در اینباره را بلا سند و مصداق جعلیات میداند؟! و یا…
هرچند که بسیاری از قلمفرساییهای نویسندگان پهلوی درباره هخامنشیان و پدیدهای بنام «کوروش»، مربوط به بعد از نگارش این کتاب است، اما به هرروی فروغی نمیتوانسته از مبانی آن بیاطلاع مانده باشد. از این روی راز بیاعتنایی او به هخامنشیان بهویژه کوروش در تاریخنویس خویش را، باید در امری دیگر جستوجو کرد.
نوشتاری که در پی میآید، درصدد بازخوانی این سند تاریخی است. جالب آن است که ستایندگان و یادنامهنگاران حرفهای فروغی، از این اثر تاریخی، گویا و پرنکته او کمتر سخن به میان میآورند و آن را مغفول نهادهاند.
جای دارد که این کتاب موجز، از سوی یکی از ناشران حوزهی تاریخ، به ضمیمه تصاویر چاپهای اولیه آن منتشر شود و علاقمندان در جریان دیدگاههای یکی از بانیان شاخص تجدد در دوران معاصر، درباره ادوار گوناگون تاریخ ایران قرار گیرند.
۴- درباره ویژگیهای نسخهای که در اختیار نگارنده است نیز باید گفت که این اثر توسط محمدجواد بن ملکالخطاطین الشریفی، خطاطی و نیز به نقاشیهایی از وقایع و سلاطین ادوار گوناگون تاریخ تزئین شده است. کتاب توسط شرکت مطبوعات ایران (که در دوره رضاخان برای انتشار کتب درسی تأسیس شده بود) نشر یافته و شرحی از رزومه این شرکت نیز در پایان این اثر آمده است. نگارنده چاپ یازدهم این کتاب را در اختیار دارد که نشان میدهد که این اثر بهرغم مهجوریت، در دوران خود به کرّات تکثیر شده و در پستوی کتابخانهها و آرشیوهای دولتی و شخصی، میتوان چاپهای متعددی از آن را به دست آورد.
ما ایرانیها
توصیف عادات و روحیات ایرانیان اولیه، آغازین موضوعی است که در نگارش «تاریخ مختصر ایران» مورد توجه محمدعلی فروغی قرار گرفته است. او بهرغم اینکه ایرانیان نخستین را میستاید و بسیاری از اخلاقیات مستحسن را به آنان نسبت میدهد (که البته در جای خویش صحیح است) اما درعین حال طیفی از افسانهبافیها درباره تاریخ کهن ایران را رد میکند:
۱- ما ایرانی هستیم و ایرانیان قوم خیلی قدیم هستند.
۲- ایرانیهای قدیم در بسیاری از چیزها با ما تفاوت داشتند. ایرانیهای قدیم فارسی را طوری حرف میزدند که حالا ما نمیفهمیم و خّط آنها را نمیتوانیم بخوانیم.
۳- زندگانی آنها بوضع دیگر بوده و آداب و اخلاق دیگر داشتند. مسلمان هم نبودند چونکه هنوز دین اسلام نیامده بود.
۴- پیغمبر ایرانیها زردشت نام داشت و بهاین جهت آنها را زردشتی میگویند.
۵- خداوند خالق عالم را هورمزد میگفتند و معتقد بودند که آدم باید رفتار و گفتار و افکار خود را خوب کند تا هورمزد از او راضی باشد و او را بعد از مرگ به بهشت ببرد و اگر غیر از این باشد به جهنّم میرود.
۶- زردشتیها میگفتند هورمزد همه چیزهای خوب را آفریده و چیزهای بد را مثل تاریکی و ناخوشی و کثافت، خرابی و حیوانات موذی به اهریمن نسبت میدادند و میگفتند آدم باید دشمن اهریمن باشد وآثار او را خراب کند.
۷- چهار عنصر یعنی باد و خاک و آب و آتش را پاک نگاه میداشتند و مخصوصاً آتش را احترام میکردند. بهاین واسطه مردم زردشتیها را آتشپرست گمان کردهاند، اما آنها خداپرست هستند.
۸- ایرانیهای قدیم زراعت را که اسباب آبادی است بسیار ثواب میدانستند.
۹- از دروغ گفتن هم احتراز داشتند و همیشه راست میگفتند.
۱۰- از بس ایرانیها قدیمی هستند، از احوال اوائل آنها درست خبر نداریم. بعضی داستانها از آن زمان نقل کردهاند که بیشتر آنها صحیح نیست و افسانه است.
نادیده گرفتن «هخامنشیان» و «کوروش»!
محمدعلی فروغی در فصل اول این اثر، از «پادشاهان پیشدادی و کیانی» سخن گفته است. او این فصل را در شش صفحه و ۱۹ بند به نگارش درآورده است. او در این بخش، سخن را از پادشاهی کیومرث میآغازد و تا اولِ پادشاهی سلسله اشکانیان ادامه میدهد.
بیتردید اگر بنا بود فروغی درباره سلسله «هخامنشیان» و نیز پادشاهی به نام «کوروش» سخنی بر زبان براند، باید در این فصل سخن میگفت، اما همانگونه که در دیباچه بدان اشارت رفت، در این بخش اثری از حالات و مقامات این سلسله و چهرههای شاخص آن به چشم نمیآید!
او تنها در بند هجدهم این فصل، به جنگ «دارا» با یونان اشاره کرده بدون آنکه او را به سلسلهای خاص نسبت دهد. برخی تاریخپژوهان دارا را، همان داریوش هخامنشی خواندهاند، اما فروغی در اینباره تصریحی ندارد. بخشهایی از این فصل (که بهترتیب مورد ادعای برخی تاریخنگاران باستانگرا، باید در آن از هخامنشیان سخن میرفت) بدین شرح است:
۱۵- اما در ایران یک نفر پهلوان بود رستم نام که خیلی شجاع بود و درجنگها همیشه پیش میبرد و به کیکاووس و کیخسرو که پادشاهان ایران بودند خدمتهای بزرگ کرد و نگذاشت تورانیها بر ایران غلبه کنند و عاقبت افراسیاب در جنگ کیخسرو کشته شد. نواده کیخسرو گشتاسب نام داشت.
۱۶- میگویند زردشت در زمان گشتاسب ظهور کرده است.
۱۷- پسر گشتاسب، اسفندیار خیلی رشید بود. خواست با رستم جنگ کند، اما او به تدبیر، اسفندیار را کور کرد تا هلاک شد.
۱۸- سلاطین ایران با یونانیها هم خیلی جنگ کردهاند. عاقبت در زمانیکه دارا پادشاه بود، اسکندر پادشاه مقدونیّه که اصلاً یونانی بود به جنگ ایران آمد. دارا از اسکندر شکست خورد و به دست سرداران خود کشته شد. بهاین واسطه دولت قدیم ایران منقرض گردید و از آنوقت تا بهحال دو هزار و دویست سال گذشته است.
۱۹- پادشاهان قدیم ایران که اسم بردیم پیشدادیان کیان خوانده میشوند.
تصریحات فروغی درباره اشکانیان
محمدعلی فروغی در حالی در تاریخنگاری خویش سلسله هخامنشی و چهرههای نامدار آن را نادیده میگیرد، که در فصل دوم، به تفصیل درباره سلسلههای اشکانی و ساسانی و پادشاهان آن سخن گفته است. بندهای یک تا هفت این فصل به شرح ذیل است:
۱- همینکه دارا کشته شد اسکندر به پادشاهی ایران رسید و او از سلاطین نامی دنیاست.
۲- همینکه ممالک سلطنت ایران را که در واقع تمام دنیای آن زمان بود متصرف شد، امّا در جوانی مرد.
۳ـ چون اسکندر وارث صحیحی نداشت ممالک او میان سردارانش قسمت شد و ایران چندین سال بیتکلیف بود، عاقبت یکی از طوایف خراسانی که آنها را پارت میگویند و تیراندازهای قابلی بودند کمکم تمام ایران را متصّرف شدند سلسله تشکیل دادند که اشکانیان خوانده میشوند.
۴- اشکانیان قریب پانصد سال سلطنت کردند در اواخر دوره آنها حضرت عیسی علیهالسّلام در فلسطین ظهور کرد و دین عیسوی تأسیس شد.
۵- در زمان اشکانیان در مغرب ایران دولت دیگری بود که آن را روم میگفتند و آن دولت بسیار معتبر و مقتدری بود و چون با ممالک ایران همسایه بود غالباً با سلاطین ایران زد و خورد داشت.
۶- بعضی از پادشاهان اشکانی با رومیها خوب جنگیدند و آنها را مغلوب کردند، امّا بعضی دیگر بیکفایت بودند و کاری نتوانستند بکنند.
۷- کمکم سلاطین اشکانی ضعیف شده و شخصی از اولاد سلاطین قدیم ایران که معروف به اردشیر بابکان است مدعی سلطنت شده با اشکانیان جنگ کرد و دولت آنها را منقرض نمود و به پادشاهی رسید. ۲۲۶ میلادی.
نگاه فروغی به تاریخ اسلام و بعثت پیامبر (ص)
در دیباچه گفتیم که فروغی در نوشتارهای خویش، سعی داشت تا دستکم ولو به ظاهر، حرمت معتقدات دینی مردم این دیار را نگاه دارد. او در بندهای ۱۹ تا ۲۳ فصل دوم، داستان بعثت پیامبر اسلام (ص) و فراگیر شدن آئین وی را روایت کرده است.
روایت فروغی از مکانت و مظلومیت خاندان پیامبر اسلام (ص)
تاریخ اسلام در مقطع پس از رحلت پیامبر (ص)، از آن روی که با تاریخ ایران پیوندی آشکار دارد، مورد توجه و روایت فروغی در نگارش این کتاب درسی قرار گرفته است. فصل سومِ «تاریخ مختصر ایران» بهروایت «دولت اسلام» اختصاص یافته و طی آن نکات جالبی از رفتار خلفای پس از پیامبر (ص) و نیز رویکرد خاندان آن حضرت نسبت به زمامداری و حکومت بیان شده است.
واپسین کلام
فروغی از فصل چهارم تا فصل نهم از تاریخ مختصر ایران، از مقطعِ ایران پس از تسلط اعراب تا دورانِ قدرتیابی رضاخان را بهگونهای موجز و بر اساس دیدگاههای تاریخی خویش، نگاشته است. دراین بخشها نیز نکاتی خواندنی و درخور تأمل وجود دارند که به دلیل خارج بودن از موضوع مورد توجه این نوشتار، از ذکر آنها صرفنظر میکنیم.
بیشتر بدانیم:
لینک مقالات کوروششناسی در سایت اندیشکده
…..
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
احسنت برشما
واقعا خدا قوت
ان شا الله خداوند توفیق روز افزون عنایت کنه به شما
سلام وتبریک به مناسبت عیدسعیدفطر.من دنبال کتاب {صهیونیسم درمسیرسلطه}نوشته {اندروهیچکاک}میگردم.امکانش هست واسه دانلودبذارید روسایت؟
سلام. تا جایی که اطلاع دارم، این کتاب پیدیاف نشده.