تازه شروع ماجراست؛ رؤیای تکرار تاریخ؛ ۲۰۲۴-۱۹۲۴ / غده سرطانی
دوستی از من پرسید؛ یعنی همهچی تمام شد؟! گفتم نه تازه شروع شد. یکسال و نیم از زمانی میگذرد که طوفان الاقصی همهی مناسبات و قراردادهای ماقبل خود را تغییر داد. طوفانی که نهتنها همهی معادلات را عوض کرد، بلکه سرعت تحولات را هم بالا برد. هیچچیز مثل قبل ۷ اکتبر نیست، اما هنوز هم وقایع ریشه در گذشته دارند.
برای خیلیها هنوز هم این سؤال باقی است که اصلاً چرا این اتفاقات رخ داد؟ چطور این اتفاقات رخ داد؟ میزان غافلگیریها و شوکها به حدّی بود که حتی از کسانی که توقّع میرفت جا نخورده و تحلیلی داشته باشند، در بهترین حالت جز سکوت چیزی عایدمان نمیشد، مثلاً مثل قضیهی خوشحالی بعضی از اهالی غزه از سقوط اسد یا تعجب از عکس منتشرشدهی شهید اسماعیل هنیه بهعنوان رهبر دفتر سیاسی حماس، کنار شورشیهای سوری، در زمان آغاز درگیریها و شلوغیهای سوریه و روبهروی ایران قرارگرفتن بخشی از حماس در منازعهی سوریه (البته برای مدتی). همهی اینها یعنی خوانش گذشته و فهم اتفاقات تاریخی مهم و گاه ضروری است.
علیرغم پیچیدهبودن و سریعشدن تحولات، تاریخ همیشه تکرار شده است. یکی از مشکلات مواجهه با تاریخ و خوانش سیر تاریخی رویدادها، پیداکردن نقطهی آغازین است. اینکه چرا این اتفاقات رخ داد و منطقه به این روز افتاد، از دید خیلیها با ۱۹۴۸ و شکلگیری اسرائیل شروع میشود. از دید برخی دیگر نقطهی آغازین، بیانیه بالفور یا زمان شکلگیری آژانس یهود یا حتی قبلتر، مهاجرت یهودیها از مصر بهسمت سرزمین موعود است. اما اگر اسرائیل را با لنز استعمار نگاه کنیم، درستتر این است که نقطهی آغازین را «لحظهی عوضشدن شکل استعمار از سنّتی به نوین» قرار دهیم، یعنی اواخر جنگ اول و فروپاشی عثمانی و تقسیم منطقه به کشورهایی که الان میشناسیم.
نقشهی جدید خاورمیانه
نقشهای که چندان جدید هم نیست!
عبارت «نقشه جدید خاورمیانه» یا «خاورمیانه جدید» که این روزها لقلقه زبان نتانیاهو شده، برنامه یا اتفاق جدید و نویی نیست. هرچند شاید خیلیها یاد نقشهی معروف کاندولیزا رایس افتاده باشند، اما بیشتر شبیه خطکشیهای صد سال قبل، در بازهای حولوحوش ۱۹۱۵ تا ۱۹۲۴ است. غرب آسیا از این مدل نقشهکشیها و ترسیمها زیاد دیده است، نمونهاش سلسله اتفاقات بعد از جنگ جهانی اول و فروپاشی عثمانی و یکییکی ظاهرشدن کشورهای همسایهای است که در این اتفاقات بعد از ۷ اکتبر (طوفان الاقصی) اگر نگوییم مقصّر، حتماً میتوان گفت که مؤثرند.
کشورهایی که عقبهی شکلگیری آنها مثل گلولهبرفی هرچه جلوتر آمده، به بهمن طوفان الاقصی تبدیلشده و به ما رسیده است. دو نقشهی دست بیبی (نتانیاهو) در سازمان ملل، هرچند به یارگیری دو جبههی روبهروی هم در نزاع اخیر اشاره داشته (حتی یکی از نقشهها هم کارکردی اقتصادی- کریدوری دارد)، اما اتفاقی که برای سوریه، دقیقاً بعد از آتشبس با لبنان افتاد، از جهاتی شبیه و انگار از جنس فروپاشی عثمانی و تقسیم آن بین انگلیس و فرانسه بود؛ سرزمینی که دوباره چندپاره شد و هر بخش تحتکنترل قدرتی درآمد. شرق فرات، در اختیار کردها (قسد) با حضور مستقیم آمریکا؛ غرب و شمال برای تحریرالشام و ترکیه (عضو ناتو) و غیرمستقیم تحتنظارت آمریکا؛ جنوب، جیشالوطنی و اتاق عملیات جنوب که زمین بازی اردن، عربستان و امارات است و جنوب غرب، بخشی از القنیطره هم که فعلاً اسرائیل در آن حضور دارد. چه اینکه، چندماه قبل در عراق نیز زمزمههایی بود که مثل سوریه هر بخشش تحتکنترل گروه و قومیتی باشد. دراینبین اردوغان -که هر شب در خواب، رؤیای احیای امپراتوری عثمانی را میبیند- بدش نمیآید از جایی شروع کند که زمانی از همان نقطه، آغازی بر پایان عثمانی شروع شده بود.
تقریباً مثل حوالی صد سال قبل. براساس توافق سایکس – پیکو (Sykes–Picot Agreement)، حوزهی نفوذ فرانسه از جنوب شرقی ترکیه امروز شامل شهرهای سیواس، دیاربکر، ماردین، آدانا، مرسین (در ترکیه و سوریه کنونی) آغاز میشد و تا شمال عراق یعنی موصل، رواندوز و سپس حلب، دمشق و همچنین لبنان امروز، در حاشیهی خاورمیانهای دریای مدیترانه امتداد مییافت. در عوض حوزهی قیمومیت بریتانیا مناطق جنوبی و مرکزی عراق یعنی کرکوک، بغداد، بصره و سپس کویت و نواحی حاشیه خلیجفارس، عربستان، مناطق فلسطینی و اردن امروز را شامل میشد. شرق ترکیه هم که شامل بخشی از سواحل دریای سیاه تا مرزهای ایران و آذربایجان (شهرهای ترابوزان، ارزروم، وان و بتلیس) میشد، در حوزهی نفوذ روسیه قرار گرفت. دو کشوری (عراق و سوریه) که در نقشه دست بیبی، بهخاطر نزدیکی به ایران، سیاه کشیده شده بودند. منطقهای که قلب خطکشی غرب آسیا (قرارداد سایکس- پیکو) بود. پربیراه نیست بگویم که داشت زمینی برای کاشت اولین نطفه اسرائیل آماده میشد.
کاشت اولین بذرهای توطئه
انصافاً دورین اینگرامز (Doreen Ingrams) برای کتاب خود، درمورد ریشههای شکلگیری اسرائیل در خاورمیانه اسم مناسبی انتخاب کرده است. (نام کتاب: Palestine Papers, 1917-1922, Seeds of Conflict) هرچند اینجا قصد پرداختن به این کتاب را فعلاً نداریم (در آینده دربارهاش خواهیم گفت)، اما از اسم این کتاب استفاده میکنیم برای توصیف نقشهای که چند دهه قبل از شکلگیری اسرائیل، شرایطی را برای آژانس یهود و مهاجرت یهودیان به فلسطین فراهم کرد؛ قرارداد سایکس- پیکو.
مارک سایکس (Mark Sykes) و فرانسوا ژرژ پیکو (François Georges-Picot)، دو دیپلمات بریتانیایی و فرانسوی بودند که در سال ۱۹۱۶ به نیابت از سوی دولتهای متبوعه خود دربارهی «تقسیم سرزمینهای خاورمیانهای امپراتوری عثمانی» به توافق رسیدند. این موافقتنامه بهطور محرمانه در ۱۶ می ۱۹۱۶ به امضاء رسید؛ قراردادی که در آن مناطق تحت نفوذ یا کنترل مستقیم توسط بریتانیا و فرانسه مشخص شده است. اگرچه مفاد این بهاصطلاح موافقتنامه سایکس – پیکو یکبهیک اجرا نشد، زمینهی مأموریت از سوی نهاد بینالمللی «جامعه ملل» به فرانسه و بریتانیا را فراهم آورد تا حوزهی نفوذ خود در این منطقه استراتژیک را تعیین کنند.
فرانسوا ژرژ پیکو (راست) و مارک سایکس (چپ)
بهعبارتی سایکس و پیکو خطکش و مداد را بهدست گرفتند و بر نقشهای که روی میزشان پهن بود، با ترسیم خطوط مستقیم ارضی، کشورهای امروز عربی خاورمیانه و سپس دولتهای آن را براساس منافع استراتژیک خود تعیین کردند، بیآنکه انسجام قومی و مذهبی درون این سرزمینها را در نظر بگیرند و بیآنکه نمایندگان مردم این منطقه را در طراحی خود دخیل بدانند و بهنوعی از آنها نظرخواهی کنند. اتفاقی که از همه بیشتر سودش را بعدها آژانس یهود برد.
ادامه دارد…
نویسنده: محمد وحیدی
لینک مرتبط ⇐ قسمت بعد
««« پایان »»»
رنگهای بهکار رفته در متن:
رنگ آبی ⇐ کلمات کلیدی.
رنگ بنفش ⇐ تیترهای اصلی.
رنگ قرمز ⇐ لینک به خارج.
غده سرطانی ، غده سرطانی ، غده سرطانی
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
واقعا خنده داره است، پشت پرده اسرائیل اروپا جهان مسیحیت محکم ایستاده این نظریه ها که اسرائیل بزرگ یا نیل تا فرات در خواب هم ممکن نیست ديده شود چه برسد به اینکه اجرا گردد. غرب و اروپا هز جنگهای صلیبی آرزوی آنها گرفتن بیتالمقدس بود که در نهایت پس از شکست امپراطوری عثمانی به این آرزو رسيدند اما انگلیس که حساسیت مسلمانان به بیتالمقدس میدانستند جرأت تشکیل کشور مسيحی بر بیتالمقدس را نداشتند بدلیل اینکه ممکن میشد مسلمانان دوباره اتحاد و انسجام دوبارهی برای تشکیل یک امپراطوری اسلامی اقدام نمايند بهمین دلیل تا پایان جنگ جهانی دوم تنها قیمومیت بر فلسطین را داشته و بعدا با توطئههای کثیفی برای تحریک نکردن مسلمانان توانستند با تاسیس رژیم اسرائیلی قطعا کمتر باعث تحريک مسلمانان نسبت به یک کشور مسيحی در بیتالمقدس میگردید. بهمین دلیل بهانه هالوکاست یهودیان آواره ترغيب به سفر به فلسطین کرده و در پس پرده از این رژیم جعلی صهیونیستی اسرائیل حمايت کردند. اسرائیل جعلی بدون حمايت غرب و جهان مسیحیت وجود خارجی نخواهد داشت. و بهترین مصداق بارز آن دول عربی وقتی در جنگ شش روزه به اسرائیل جعلی درگیر شدند چرا همه اروپایی به کمک اسرائیل جعلی آمدند و ارتش دول عربی را شکست دادند. نيل تا فرات یا خاورمیانه جديد يا چنین مزخرفاتی…. خواب و خيالي بیش نیست و ممکن نیست. اسرائیل جعلی پایگاه استعماری انگلیس و فرانسه و روسیه و جهان مسیحیت با حمايت دولت ایالات متحده آمریکا عليه مسلمانان است و با پرده پوشانی و توطئههای مختلف و تبلیغات مغرضانه رسانه ای باعث پنهان شدن حقيقت شدهاند.