تابوشکنی مرحلهای در سینمای ایران (قسمت دوم) سینمای رضا قزاق
با نگاهی به تاریخ اجتماعی اوایل قرن چهاردهم ایران، میتوان بهصورت جدی بر این مسئله تاکید داشت که حتی جامعهی آن روزهای ایران با نمایشهای بیپروا که با سبک زندگی اسلامی و ایرانی او سازگار نبود و در بسیاری از موارد همراه با تابوشکنی بود؛ مشکل جدی داشته است.
بر این اساس مخالفت جامعه و زیست ایرانی و اسلامی با پدیدهی سینما و موضوعات تابوشکنانه آن در چنان حدی بود که بهعنوان مثال در آغاز دوران دوبله فارسی فیلمها که برای نخستین بار توسط اسماعیل کوشان (Esmail Koushan) و برای فیلم سینمایی «دختر فراری» که محصول سینمای فرانسه بود و مراحل فنّی آن تحت امتیاز استودیوی تازه تأسیس او با عنوان «میترا فیلم»، در استودیویی موسوم به «سس فیلم» در استانبول ترکیه انجام شد، حتی برای گویندگی نقشهای زنان که به هیچوجه چهره و هویت شخص گوینده و دوبلور مشخص نمیشد هم دختران و بانوان ایرانی حاضر به همکاری نشدند تا آنجا که اسماعیل کوشان ناگزیر از زنان ترک که کمی فارسی میدانستند، استفاده کرد که نتیجهی کار مضحک و مسخره از آب درآمد.
اسماعیل حریرفروش، که بعدها به تبعیت از عمویش فامیل خود را به اسماعیل کوشان تغییر داد؛ در اسفند سال ۱۲۹۳، در تهران متولد شد و در ۱۴ تیر ۱۳۶۲، در همین شهر درگذشت. وی که بعد از پایان تحصیلات متوسطه به آلمان رفته بود، همزمان با تحصیل در رشته اقتصاد به تحصیل در رشته روابط عمومی تلویزیون و سینما نیز مشغول شد و همین امر موجب شد تا وی در سال ۱۳۲۴، به وین رفته و با خرید دو فیلم سینمایی فرانسوی و اسپانیایی، با عنوان «دختر فراری» و «زن سنگدل» به ترکیه رفته و فعالیت رسمی هنری خود را با حضور در استودیو «سس فیلم» کشور ترکیه و دوبله فیلم سینمایی دختر فراری، به زبان فارسی آغاز نماید.
دکتر اسماعیل کوشان در سال ۱۳۲۵، بنابر توصیه دوست نزدیک خود، یعنی اسدالله رشیدیان که یکی از اصلیترین عوامل اطلاعاتی اینتلیجنس سرویس – اسآیاس (SIS) و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا – سیآیاِی (CIA) در ایران بود و در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، نقش بسیار اساسی داشت و بعداً هم از عناصر مهم دوره دوم تاریخ سینمای ایران خصوصاً با تأسیس مؤسسه سینما تئاتر رکس بهشمار آمد، به کار تولید سینما روی آورد و با همکاری عدهای از سرمایهداران شاخص عصر پهلوی، از جمله اسفندیار یگانگی و طاهر ضیایی، که هر دو نفر از رؤسای کلوپهای روتاری وابسته به تشکیلات فراماسونری در ایران بودند، اقدام به تأسیس استودیویی با عنوان میترا فیلم در ایران نمود.
در این رابطه و در پاسخ به نقدی که درباره فیلم سینمایی دختر فراری چاپ شد، میترا فیلم جوابیهای انتشار داد که از فحوای این جوابیه، نوع برخورد زنان مسلمان و جامعه ایران با مقوله سینما در آن زمان روشنتر میشود:
… چون متاسفانه هنوز دوشیزگان و بانوان ایرانی به اهمیت هنرپیشگی واقف نبوده و هنرپیشگی را کاری رکیک و برخلاف شرافت و حیثیت میدانند، مجبوراً از چند نفر غیر ایرانی که حتی یک کلمه هم فارسی نمیدانستند استفاده کرده و با یاد دادن کلمه به کلمه به آنها موفق شدند این فیلم را به طوری که ملاحظه شد، تهیه نمایند…
به این ترتیب میبایست دختر فراری را بهعنوان نخستین اثر سینمایی دوبله شده به زبان فارسی در تاریخ صنعت سینمای ایران معرفی نمود؛ اثری سینمایی به کارگردانی هنری دکوئن (Henri Decoin) که محصول سال ۱۹۴۱ صنعت سینمای فرانسه بود و حتی عنوان اصلی آن، یعنی نخستین وعده دیدار (Premier rendez-vous)، توسط دکتر اسماعیل کوشان تغییر پیدا نموده و تحت عنوان فیلم سینمایی دختر فراری برای نخستین بار در سینما کریستال تهران بر روی پرده سینما رفت و در طی ۶ هفته نمایش، توانست به موفقیت فروشی بیش از ۲ میلیون ریال با بلیطهایی به قیمتهای ۸ ریال، ۱۰ ریال و ۱۲ ریال، دست پیدا نماید.
اما این تابوشکنیها پی در پی ادامه پیدا میکند و در مرحلهی بعد باید شاهد این تابوشکنیها در فیلمهای خارجیای باشیم که روی پرده سالنهای ابتدایی سینمای آن روزها نمایش داده میشدند و بهعنوان مثال یکی از آثار مشهور سینمایی آن دوران، به نام فایرفلای (The Firefly) بود که در ایران تحت عنوان جاسوسه کاستیل منتشر گردید و زندگی و فعالیتهای جاسوسی یک زن، را برای مخاطبان سینمای ایران به نمایش میگذاشت.
فایرفلای (The Firefly) اثر سینمایی شاخصی به کارگردانی رابرت زی. لنرد (Robert Z. Leonard) بود که در سال ۱۹۳۷ میلادی در صنعت سینمای آمریکا تولید گردید و تنها بهسبب حضور آوازهخوان و رقاصهی مشهور آن دوران سینمای جهان، یعنی جانت مکدانلد (Jeanette Anna MacDonald)، بهعنوان یکی از تولیدات برجسته کمپانی مترو گلدوین مایر (Metro-Goldwyn-Mayer) شناخته میشد؛ که البته برای مشخص شدن محتوای این فیلم کافی است به آگهی تبلیغاتی این فیلم توجه شود:
… ژانت ماکدونالد در فیلم جاسوسه کاستیل میرقصد، با تبسم شیرین و آواز نمکین خود قلب همگان را جلب میکند. ناطق به زبان فرانسه، شیرینترین فیلم، سراپا موزیک و محصول کارخانه مشهور مترو گلدوین مایر….
ایجاد جاذبه برای دفع تقابل با تابوشکنی آثار دوبله شده سینمایی بهنحوی است که بهعنوان نمونه یک خبرنگار سینمایینویس در روزنامه اطلاعات ۱۲ اسفند ۱۳۱۸، اینچنین در مدح حرکات مبتذل و تابوشکنانه رقاصهی خارجی فیلم سینمایی برای مخاطب مسلمان ایرانی قلمفرسایی میکند:
… ژانت مک دونالد که با ایفای رل نینا ماریا، منتهای زبردستی خود را به خرج داده و با آوازهای روحپرور و حرکات دلفریب خود، عموم بینندگان را مات و مبهوت میسازد. به قسمیکه هنگام آواز خواندن، دل از تمام شنوندگان میرباید و آنان را به عالم دیگری سوق میدهد که در آنجا جز از زیبایی و عشق از چیز دیگری خبری نیست…
البته به مرور زمان و با حمایتهای گستردهی حاکمیت پهلوی، جریان پویای تابوشکنی در جامعه اسلامی ایران، از گویندگی فیلمهای خارجی به دنیای تصاویر در یک فیلم غیرایرانی و با یک بازیگر خارجی کشیده میشود تا شرایط را برای گامهای بعدی خود مهیا کند.
اینگونه است که فیلم سینمایی حاجی آقا آکتور سینما (Haji Agha, the Cinema Actor) محصول سال ۱۳۱۰، به کارگردانی اوانس اوهانیانس (Ovanes Ohanian)، که عنواندار دومین فیلم صامت تولید شده در صنعت سینمای ایران است را میتوان بهعنوان اثری پیشرو در این زمینه معرفی نمود؛ اثری شاخص که مستقیماً باورها و اعتقادات دینی و ملی ایرانیان را نشانه رفته است و نمایش عمومی آن در ایران با انتقادات بسیاری مواجه گردید.
در این میان یکی از مهمترین نوشتههای انتقادی نسبت به این اثر سینمایی در این دوره متعلق به نویسندهای با عنوان مستعار غ-مقدم بود که در شماره ۱۴۴۴ روزنامه اطلاعات مورخ ۲۶ مهر ۱۳۱۰ به چاپ رسید و طی آن نویسنده بهصراحت در نقد این اثر سینمایی نوشته است:
سینما، هرچند که نواقص آزادی آن نسبت به سایرین (کافه و تئاتر) کمتر است ولی یقیناً آن نیز از نقطه نظر اخلاقی با این وضعیت فعلی خوب نبوده و محتاج به اصلاحاتی است… ورود انواع و اقسام فیلمها که جز تخریب افکار مردم نتیجه دیگری ندارد، چه فائده دارد؟ معمولاً جوانان ما هنگام خروج از سینماها، جز یک درس عشقی، حکایات و روایات مهمل چیز دیگری نمیآموزند…
تأکیدهای مدام منتقدان فرهنگی و سینمایی کشور در آن مقطع زمانی، بر این مهم که محتوای فیلمهای آن دوره با وضعیت کشور و هنجارهای جامعه اسلامی ایران در تضاد است را میبایست بهعنوان دلیلی روشن بر عزم جدی متولیان صنعت سینمای ایران در عصر پهلوی و یا بهتر است بگوییم شاغلین و فعالین عرصهی سینمای ایران، در دوران پهلوی اول و دوم از برای تغییر سبک زندگی مردم مسلمان ایران قلمداد نمود.
به این ترتیب این روند ادامه پیدا میکند تا آنکه نخستین فیلم ناطق صنعت سینمای ایران با عنوان دختر لر (Lor Girl) که بهوسیله اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا، از مجموعه پارسیان مقیم هند ساخته شده بود در ۳۰ آبان ۱۳۱۲، به روی پرده سینماهای ایران میرود و صنعت سینمای ایران را به مرحلهی جدیدی وارد میسازد.
فیلم دختر لر (Lor Girl) با نام اصلی ایران دیروز، ایران امروز (The Iran of Yesterday and the Iran of Today) هرچند فیلمی پروپاگاندا برای نشان دادن پیشرفت کاذب ایران در دوره رضاخانی است، اما در آن میتوان تابوشکنیهای بسیاری چون رقص یک زن ایرانی در کابارهای در شهر خوزستان را شاهد باشیم.
اینگونه بود که پروژه تابوشکنی از جامعه اسلامی ایران در قالب ترسیم روابط زن و مرد و همچنین رقاصی و مطربی و… بهواسطه این دست فیلمها کمکم وارد جامعه ایران میشود و این در حالیاست که روابط خارج از عرف زن و مرد و همچنین رقصیدن در جامعه آن روزهای ایران در ملاء عام امری پسندیده بهشمار نمیآمد، حال چه برسد که بخواهد بهصورت عمومی نمایش داده شود.
در همین ایام است که نیروهای متفقین و بالاخص مستشاران فرهنگی فرانسه و انگلستان و آمریکا برنامه دیگری برای سبک زندگی ایرانی پیریزی نموده و اینگونه است که نیلا کرم کوک (Nilla Cram Cook) بهعنوان کاردار فرهنگی سفارت ایالات متحده مأمور میشود تا اقدامات تابوشکنانه فرهنگی را بهنحو ویژهای در جامعه اسلامی ایران پیگیری نموده و ترسیم عمومی رقص و اختلاط روابط میان زن و مرد و… را بهعنوان نیاز جامعه ایران سامان داده و از طریق تولیدات فرهنگی و بالاخص سینمایی به برطرف کردن این نیاز مبادرت ورزد.
نیلا کرم کوک (Nilla Cram Cook) زنی آمریکایی بود که در حوزه فرهنگ و هنر ایران، فعالیتهای متنوعی را عهدهدار گردید، که از آنجمله میتوان به نقش ویژهی او در صنعت سینمای ایران و عهدهداری ریاست ممیزی تئاتر و سینما اشاره نمود. مسئولیتی ویژه که پس از ورود متفقین به ایران در سال ۱۳۲۰، بر عهده وزارت داخله (کشور) گذاشته شد و دایرهای با عنوان اداره نمایشها در این وزارتخانه ایجاد گردید که البته در آن زمان موارد ممیزی بیشتر حول منافع متفقین بهویژه ایالات متحده آمریکا و انگلستان بود و موارد اخلاقی و… نادیده گرفته میشد، بهطوری که مطبوعات با انعکاس خواست عمومی جامعه اسلامی، خواستار اعمال سانسور اخلاقی بر روی فیلمها بودند و بهعلت کثرت موارد غیرقابل قبول و پیگیری و فشار مطبوعات، در نهایت نیلا کرم کوک از سمتش برکنار میشود.
نیلا کوک را اولین مسئول اداره سانسور وزارت کشور پس از شهریور ۱۳۲۰ و تسلط متفقین در ایران میدانند. این مامور اداره اطلاعات جنگی آمریکا کارمند رسمی دولت ایران بود تا بتواند بر امور تبلیغاتی ایران نظارهگر باشد و نیازهای رسانهای متفقین را در ایران محقق کند. کوک بعد از اداره سانسور، استودیوی احیای هنرهای ایران باستان (Revival of Ancient Iranian Arts) را تأسیس و در آنجا آموزشگاههای رقص و هنرپیشگی به راه انداخت.
نیلا کرم کوک در مقطعی مدیرکل هنرهای وزارت فرهنگ در دولت پهلوی بود و بخش سرویسهای خارجی رادیو تهران را اداره و ترجمه خود از اشعار فارسی، عربی و ترکی را پخش مینمود؛ وی همچنین فعالیت مستمر و ویژهی خود را با سازمان پرورش افکار عمومی ادامه داد؛ سازمانی که در سال ۱۳۱۷ و به دستور رضاشاه و بهمنظور دست یافتن به یکسانسازی ملی در ایران تأسیس شد و نیلا کرم کوک در دوران ماموریت خود در ایران همکاریهای ویژهای را در حوزه تئاتر و نمایش با این سازمان داشت و ضمن ایجاد سازمان حرفهای رقص با عنوان استودیوی احیای هنرهای ایران باستان، به پیگیری برنامههای رقص در مدارس و مراکز آموزشی مبادرت ورزیده و در تأسیس نخستین مدرسه مُدرن اُپرا در ایران نقش موثر و فعالی را ایفا نمود.
این آموزشگاه شرایط را برای ورود رقص به سینما، هنر و جامعه ایرانی مهیا کرد. تابوشکنیای که بعدها تبدیل به عادت هر فیلمی در سینمای ایران گردید و بهعنوان مشخصه فیلمفارسی موجب شد تا اصولاً فیلمی که در آن صحنههایی از رقصیدن زنی وجود نداشته باشد در سینمای قبل از انقلاب بهندرت دیده شود و همین عادت، به محفل و جشنهای ایرانی هم نفوذ نموده و سبک مهمانیهای ایرانی را در قشر خاصی از ایرانیان به نحو ویژهای کاملا دگرگون ساخت.
در این میان فیلم سینمایی طوفان زندگی به کارگردانی علی دریابیگی، محصول سال ۱۳۲۷ را میبایست نخستین اثر سینمایی بهاصطلاح فیلمفارسی قلمداد نمود که ماجرای عشق و عاشقی دختر و پسری جوان در یک مجلس موسیقی و آوازخوانی را حکایت میکرد؛ اثر تولیدی شاخصی در صنعت سینمای ایران که بهکلی با باورهای مذهبی و سنتی ایران مغایر بود و تولید و ساخت آن توسط فارغالتحصیلی از مدرسه آمریکاییان و مدرسی از سازمان پرورش افکارِ تاسیس شده توسط پهلوی اول، به صورتی کاملاً دیکته شده به نظر میرسید.
بر این اساس پهلوی اول و دوم بهوضوح میخواستند در سازمان پرورش افکار، رویکرد و باورهای مردم را به سمتی که خودشان به آن مایل بودند، بکشانند. اگرچه این فیلم بهدلیل هنجارشکنیهایی که داشت توسط مردم آن روزگار پذیرفته نشد و حتی موجبات ورشکستگی کمپانی تولید کنندهاش، یعنی میترا فیلم را نیز فراهم آورد.
از جمله کاریکاتورهای اعتراضی کشیده شده در دهه ۱۳۵۰ پیرامون سینمای ایران که نشاندهنده محتوا و ساختار فیلمفارسی در آن دوران میباشد.
این تابوشکنیها تا جایی ادامه پیدا کرد که در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰، نمایش صحنههای غیراخلاقی و مفسدهآمیز و یا قصههایی که رکن اساسی آنها فحشا و روابط نامشروع بود، پرده تمام سینماها را اشغال کرده بود و این روند تابوشکنی از صحبت درباره رقصیدن دختری در کابارهها در فیلمهایی همچون دختر لر شروع و تا برهنه شدن و نزدیکی در فیلم کلبهای آن سوی رودخانه پیش رفته و جامعه اسلامی ایران را متاثر از خود ساخته بود.
کلبهای آنسوی رودخانه، اثری سینمایی به نویسندگی و کارگردانی احمد شیرازی و بر اساس داستانی از منوچهر مطیعی بود که در سال ۱۳۵۰ در سینمای ایران تولید گردید و برای نخستین بار، بازیگر زن این اثر سینمایی، یعنی خانم زری خوشکام، بهعنوان نخستین زن ایرانی در مقابل دوربین کارگردان برهنه و عهدهدار ایفای نقش و بازی صحنههای سکسی اثر گردید! شایان ذکر است که تا پیش از این عموماً بازیگران زن خارجی به ایفای نقشهای سکسی و برهنگی در آثار فیلمفارسی مبادرت میورزیدند.
البته باید توجه داشت که ساز و کار تابوشکنی جز این را برنمیتابد. سودجویی عدهای که با ترفند گذر از خطوط قرمز سیاسی و اخلاقی سعی میکنند علاوه بر به انحراف کشیدن جامعه به سمت سبک زندگی مورد پسند خود، شرایط را جهت پیش بردن اهداف سیاسی مطبوع خود فراهم آورند.
نویسنده: سید وصال مهدوی
ادامه دارد…
قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله
سینمای رضا قزاق ، سینمای رضا قزاق
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
سینمای رضا قزاق ، سینمای رضا قزاق
سینمای رضا قزاق ، سینمای رضا قزاق