مقاله حاضر گزیدهای است از پژوهش مفصلی در بیش از یکصد صفحه که دربارهی زندگی جرج کندی یانگ انجام دادهام. تا قبل از انتشار این مقاله، مورّخین ایرانی با نام جرج کندی یانگ، بهعنوان طراح و فرمانده اصلی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، آشنا نبودند و در این مقاله برای نخستین بار مطلبی درباره این شخصیت مرموز و متنفّذ تاریخ معاصر بریتانیا و پیوندهای او با ایران مطرح شد.
آغاز سخن
تاکنون نقش جرج کندی یانگ [۱] در کودتای ۲۸ مرداد 1332 و پیوندهای او با حکومت محمدرضا پهلوی در سالهای پس از کودتا مورد توجه مورّخین ایرانی قرار نگرفته است.
جرج کندی یانگ (۱۹۱۱- ۱۹۹۰) از چهرههای سرشناس سیاسی و اطلاعاتی تاریخ معاصر بریتانیاست که به دلیل جایگاه برجستهاش در حوادث معروف به «توطئه علیه دولت ویلسون» [۲] و نقش او در ایجاد شبکههای سرّی پیمان ناتو در دوران جنگ سرد، بهویژه شبکه گلادیو در ایتالیا، مورد توجه جدی پژوهشگران بریتانیا و سایر کشورهای غربی است. مورخین اطلاعاتی از یانگ بهعنوان طراح عملیات کودتای ۲۸ مرداد 1332 نام میبرند زیرا او در سال ۱۳۳۲ قائممقام اینتلیجنس سرویس بریتانیا (ام. آی. سیکس) [۳] بود و در این سمت طراحی و فرماندهی «عملیات چکمه» [۴] را بهدست داشت.
یانگ در سالهای پسین با محمدرضا پهلوی و سِر شاپور ریپورتر رابطه نزدیک داشت و تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران هم در خریدهای نظامی ایران از انگلیس و هم در فعالیتهای بهغایت مخفی شبکههای اطلاعاتی بریتانیا و پیمان ناتو در ایران مؤثر بود.
جرج کندی یانگ کیست؟
بررسی خود را از زندگینامه رسمی جرج کندی یانگ، مندرج در «هو ایز هو»، آغاز میکنیم. یانگ در این زندگینامه مختصر، خود را چنین معرفی کرده است: [۵]
جرج کندی یانگ، متولد ۸ آوریل ۱۹۱۱، پسر مرحوم جرج استوارت یانگ [۶] و مارگارت کندی [۷]. تحصیلات دانشگاهی خود را در سال ۱۹۳۶ در دانشگاه ییل با مدرک کارشناسی ارشد [۸] در رشته علوم سیاسی به پایان برد و در سالهای ۱۹۳۶- ۱۹۳۸ عضو هیئت تحریریه گلاسکو هرالد [۹] و در سال ۱۹۳۹ در خبرگزاری انگلیسی یونایتدپرس [۱۰] شاغل بود. در دوران جنگ جهانی دوم، در سالهای ۱۹۳۹- ۱۹۴۵ در شرق آفریقا، ایتالیا و اروپای غربی خدمت کرد. در سال ۱۹۴۶ بهعنوان خبرنگار خبرگزاری انگلیسی یونایتدپرس در برلین مستقر شد و در همین سال به عضویت وزارت خارجه بریتانیا در آمد. از سال ۱۹۴۹ در دپارتمان روابط اقتصادی وزارت خارجه و از سال ۱۹۵۱ در دفتر خاورمیانه شاغل بود. در سالهای ۱۹۵۳- ۱۹۶۱ در وزارت دفاع خدمت کرد و در سال ۱۹۶۰ معاون وزیر شد. در سالهای ۱۹۶۱- ۱۹۷۶ در کمپانی کلینورت بنسون [۱۱] شاغل بود. [۱۲]
چنانکه میبینیم، در این زندگینامه کمترین اشارهای به مناصب و فعالیتهای اطلاعاتی جرج کندی یانگ مندرج نیست.
جرج کندی یانگ
در سال ۱۹۹۳، یعنی دو سال پس از مرگ جرج کندی یانگ، انتشارات فیبر در لندن کتابی منتشر کرد با عنوان کتاب جاسوسی فیبر. [۱۳] ویراستار این اثر یکی از سرشناسترین مورّخین اطلاعاتی بریتانیاست که از نام مستعار «نیجل وست» استفاده میکند. نام واقعی او «روپرت الاسون» [۱۴] و از اعضای فعال حزب محافظهکار است. الاسون ده سال نماینده مجلس عوام بود و هماکنون سردبیری بخش اروپایی فصلنامه اطلاعاتی [۱۵] را بهعهده دارد. نیجل وست مؤلف کتب فراوانی دربارهی تاریخ سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی بریتانیاست [۱۶]. بررسی آثار نیجل وست بیانگر پیوندهای او با سرویسهای مخفی بریتانیاست و شیوه تحلیل و سبک نگارش وی بهگونهای است که باید او را مورّخ نیمهرسمی این سرویسها بهشمار آورد. نیجل وست نخستین مورخی است که بهطور مشروح دربارهی نقش جرج کندی یانگ در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ سخن گفت. [۱۷]
تصویر «نیجل وست» و «کتاب جاسوسی فیبر»
سیمای خانوادگی جرج کندی یانگ
پیوندهای خاندان یانگ با شبکه جهانشمول و به هم بافته زرسالاری جهانی برای ترسیم سیمای واقعی جرج کندی یانگ و شناخت علل و اهداف اقدامات مهم و جنجالی او -اعم از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، تأسیس شبکههای سرّی ناتو در بخش مهمی از جهان، ایجاد و تقویت گروههای فاشیستی و تروریستی در بریتانیا و ایتالیا و آلمان و سایر کشورها، و ماجرای موسوم به توطئه علیه دولت ویلسون- از اهمیت اساسی برخوردار است.
اگر این پیوندهای دیرین و عمیق شناخته نشود، جرج کندی یانگ تنها بهعنوان یک افسر اطلاعاتی ماجراجو و در برخی موارد خودسر جلوهگر خواهد شد که گویا تنها بهدلیل مختصات شخصیتی و ساختار فکری خود به افراطیگری تمایل داشت. این گرایشی است که در کتب و مقالات منتشر شده دربارهی یانگ مشاهده میشود. در این منابع، از جرج کندی یانگ بهعنوان «فاشیست» و «نژادپرست» سخن میرود ولی به پیوندهای او فراتر از سرویس اطلاعاتی بریتانیا و گروههای افراطی راستگرا اشارهای مندرج نیست. در واقع، پیوندهای استوار و ریشهدار با شبکه زرسالاری جهانی چهرهی پنهانتر جرج کندی یانگ است که باید اهمیت آن را فراتر از پیوندهای او با سرویس اطلاعاتی و گروههای افراطی بریتانیا ارزیابی کرد. در بررسی زیر، این چهرهی ناشناختهی جرج کندی یانگ مورد توجه قرار گرفته است.
یانگ عضوی از یک شبکه به هم پیوسته و کهنِ جهانوطن بود و اقدامات او در چارچوب منافع و برنامههای پیچیده این شبکه انجام گرفت. او به خاندانی تعلق دارد که در سده هیجدهم فراماسونری را در اسکاتلند و آمریکای شمالی بنیاد نهادند و در سدههای نوزدهم و بیستم از پیوندهای استوار با بنیادهای نامدار یهودی- صهیونیستی چون روچیلد و واربورگ و هامبرو و لازارد و غیره برخوردار بودند.
بنابراین، زمانیکه نگارنده از نقش بزرگ و ناشناخته شبکه صهیونیستی در حوادث سالهای ۱۳۲۰-۱۳۳۲ ایران سخن میگوید، که در پیوند تنگاتنگ با سرویسهای اطلاعاتی بریتانیا و ایالات متحده عمل میکرد ولی بهدنبال اهداف و منافع خاص خود بود، از جمله و بهویژه بهدلیل جایگاه و نقش جرج کندی یانگ است. در این بررسی با نام برخی از کمپانیها و مؤسسات مقتدری که در دوران پهلوی با ایران و سرنوشت تاریخی ما پیوند مستقیم داشتند آشنا خواهیم شد.
خاندان یانگ، تکاپوهای استعماری و فراماسونری
جرج کندی یانگ در اصل به کلان (طایفه یا عشیره) اسکاتلندیِ یانگ [۱۸] تعلق دارد. پیشینه اقامت این خاندان در اسکاتلند به اوائل سده شانزدهم میلادی میرسد. در کهنترین سندی که مؤید حضور آنان در این سرزمین است از فردی بهنام پیتر یانگ بهعنوان «رئیس خانواده یانگ» یاد شده که در حوالی سال ۱۵۰۷م. در اسکاتلند اقامت داشت.
در طول سدههای اخیر، اعضای این خانواده در تکاپوهای استعماری و تجارت برده و تریاک فعال و از پیوندهای گسترده و عمیق با زرسالاران یهودی برخوردار بودند. در سده هفدهم فردی به نام كاپیتان هنری یانگ از ناخداهای كمپانی هند شرقی بریتانیا بود. او در سال ۱۶۶۹ عضو شورای بمبئی و قائممقام جرالد اونگیر، حكمران بمبئی، شد ولی كمی بعد به تخلفاتی متهم گردید، كارش به محكمه كشید و عزل شد.
با تأسیس گراندلژ انگلستان در سال ۱۷۱۷ میلادی در لندن، برخی از اعضای كلان یانگ را از گردانندگان اصلی نهاد نوپای فراماسونری مییابیم. تأسیس و گسترش فراماسونری در اسكاتلند با نام خاندان یانگ در پیوند است. كاپیتان جان یانگ به مدت بیست سال گردانندهی واقعی سازمانهای ماسونی اسكاتلند بود و در سالهای ۱۷۵۲-۱۷۳۷ در مقام نایب استاد اعظم گراندلژ اسكاتلند جای داشت. او سپس برای مأموریت نظامی به قاره آمریكا رفت و در سمت استاد اعظم ناحیهای لژهای تابع گراندلژ اسكاتلند در آمریكای شمالی و جزایر هند غربی به تكاپوهای ماسونی خود ادامه داد.
جان یانگ در ۱۷۷۹ به درجه سرلشگری رسید و در ۱۷۸۶ درگذشت. اولین تكاپوهای فراماسونری در آمریكای شمالی از سال ۱۷۳۰ آغاز شد و علاوه بر جان یانگ یكی دیگر از اعضای این خاندان بهنام ماتیو یانگ نیز در زمره نخستین گردانندگان لژهای ماسونی آمریكای شمالی بود.
در سده نوزدهم میلادی اعضای خاندان یانگ را در تكاپوهای كمپانی هند شرقی بریتانیا فعال مییابیم. در این دوران، سِر ویلیام یانگ عضو هیئت مدیره كمپانی هند شرقی بود. او در بمبئی به استخدام كمپانی هند شرقی درآمد، مدتی در مالابار خدمت كرد، سپس در اشغال كلمبو و جنگ سینگلس شركت نمود، و در جنگ دكن تأمین سیورسات قشون آرتور ولزلی را عهدهدار بود. ویلیام یانگ در سال ۱۸۲۱ به مقام بارونتی دست یافت و عضو هیئت مدیره كمپانی هند شرقی شد. رابطه ویلیام یانگ با آرتور ولزلی بیانگر سننی است كه از گذشته دور تا به امروز تداوم یافته و همپیوندی اعضای خاندانهای زرسالاری را جلوهگر میسازد كه تاریخ دوران استعماری جهان را در طول سدههای اخیر رقم زدهاند.
دربارهی خاندان ولزلی و بهویژه دو عضو نامدار آن، ریچارد ولزلی (ارل مورنینگتون، نایبالسلطنه هند بریتانیا) و آرتور ولزلی (دوك ولینگتون و فاتح جنگ واترلو)، پیوندهای ایشان با زرسالاران یهودی و خاندان روچیلد و نقش آنان در تحولات تاریخ معاصر ایران در كتاب زرسالاران بهتفصیل سخن گفتهام.
پس از فوت سِر ویلیام یانگ در ۱۸۴۸، یكی دیگر از اعضای خاندان فوق، بهنام رابرت یانگ، كه به حرفه چاپ و نشر اشتغال داشت و «با زبانهای عبری و شرقی» (قاعدتاً عربی و فارسی) آشنا بود، طی سالهای ۱۸۶۱-۱۸۵۶در بندر مهم تجاری سورت (غرب هند) مستقر شد و به نشر كتب تبشیری پرداخت.
از اعضای نامدار خاندان یانگ در سده نوزدهم، باید به كاپیتان سِر جرج یانگ و پسرش سِر ویلیام مكورث یانگ اشاره كرد. سِر ویلیام یانگ اخیر در نیمه دوّم سده نوزدهم و اوائل سده بیستم میلادی میزیست. او تحصیلات خود را در دبیرستان اشرافی اتون و كالج كینگ دانشگاه كمبریج بهپایان برد. در سال ۱۸۶۳ به خدمت حكومت هند بریتانیا درآمد و كار خود را در بنگال شروع كرد. در سالهای ۱۹۰۵-۱۸۸۹ مدیر امور مالی منطقه پنجاب بود و در ۱۸۹۳ عضو شورایعالی قانونگزاری حكومت هند بریتانیا شد. او در سالهای ۱۹۰۲-۱۸۹۷ قائممقام حكومت پنجاب بود. در سال ۱۸۹۷ نشان عالی شهسوار فرمانده ستاره هند به ویلیام یانگ اعطا شد.
خاندان یانگ و آغاز توطئههای صهیونیستی در خاورمیانه
اولین نماینده رسمی دولت بریتانیا در شهر بیتالمقدس نیز یكی از اعضای خاندان یانگ، بهنام و. ت. یانگ، بود. كنسولگری بریتانیا در بیتالمقدس در سال ۱۸۳۸ آغاز بهكار كرد و یانگ در مقام نایب كنسول در این شهر مستقر شد. او اندكی بعد، در سال ۱۸۴۱ به مقام كنسولی ارتقاء یافت. چنانكه یادداشتهای ارل شافتسبوری هفتم، دوست صمیمی زرسالاران یهودی و حامی سرسخت صهیونیستها، نشان میدهد، یانگ این مأموریت را بهدلیل علاقه شخصی و با تلاش فراوان بهدست آورد.
این لرد شافتسبوری از تبار آنتونی اشلی كوپر (ارل شافتسبوری اوّل)، رهبر نامدار اشراف توطئهگر پروتستان بریتانیا در سده هفدهم میلادی است و از جانب مادر به خاندان چرچیل تعلق دارد؛ همان خاندانی كه، همچون خاندان شافتسبوری، تاریخ آن با دسیسهگری و زدوبند سیاسی و مالی و پیوندهای عمیق با زرسالاران یهودی آغاز میشود و تا به امروز تداوم مییابد.
استقرار یانگ در بیتالمقدس در زمان اقتدار پالمرستون در بریتانیا و سلطنت لویی فیلیپ در فرانسه و حكومت محمدعلی پاشا در مصر صورت گرفت و سرآغاز برنامه درازمدت و پیچیدهای بود كه از آن زمان برای ایجاد دولت یهود در فلسطین آغاز شد و ۱۱۰ سال بعد، در ۱۴ مه ۱۹۴۸ به اعلام رسمی موجودیت دولت اسرائیل انجامید.
یانگ پس از استقرار در بیتالمقدس تحریک و تفتین علیه بزرگان شهر و بهویژه خاندان حسینی را آغاز كرد و دسیسههای او به شورش بزرگ مردم شهر انجامید. این شورش از تابستان ۱۸۴۳ تا پائیز ۱۸۴۴ به درازا كشید و سرانجام، بهدلیل درخواست و اعمال فشار كنسولهای بریتانیا و فرانسه بر دولت عثمانی، با تبعید پنج تن از اعیان بیتالمقدس خاتمه یافت. مورّخین از این حادثه بهعنوان سرآغاز ظهور احساسات خصمانهی مردم فلسطین علیه اروپاییان غربی یاد میكنند.
یانگ شالودهای را بنیاد نهاد كه بهوسیله جیمز فین، كنسول بعدی بریتانیا در بیتالمقدس (۱۸۶۲-۱۸۴۵) پی گرفته شد. فین نیز، كه در تاریخنگاری صهیونیستی مورد تمجید فراوان است، بهشدت علیه خاندان حسینی عمل میكرد؛ بهطور مدام به ایشان تهمت میزد و از آنان به دولت عثمانی شكایت میكرد.
خاندان یانگ و شبکه زرسالاری یهودی
امروزه دودمان یانگ بسیار پرجمعیت و گسترده است و اعضای ثروتمند و متنفذ آن در ردههای بالای الیگارشی انگلوساکسون حضور دارند. بررسی زندگینامه و مشاغل اعضای سرشناس کنونی این خاندان بیانگر تداوم سنن دیرین گذشته و پیوندهای گسترده آنان با زرسالاران یهودی است:
لرد یانگ گرافام مقتدرترین چهره خاندان یانگ در اواخر سده بیستم میلادی است.
لرد یانگ گرافام (دیوید یانگ)
دیوید یانگ، که در سال ۱۹۸۴ به مقام بارونی دست یافت و «لرد یانگ گرافام» لقب گرفت، در سالهای ۱۹۸۰-۱۹۷۵ رئیس سازمان بازسازی روانی بهوسیله تربیت (ORT) بود و از سال ۱۹۹۰ ریاست اتحادیه جهانی ORT را بهدست داشت. وی در سالهای ۱۹۸۲-۱۹۷۹ از گردانندگان مرکز مطالعات سیاستگذاری بود که یکی از مهمترین نهادهای سیاستگذاری بریتانیا بهشمار میرود.
دیوید یانگ در سالهای ۱۹۸۴-۱۹۸۱ ریاست شورای بینالمللی خدمات اجتماعی و رفاهی یهودیان را بهدست داشت و از سال ۱۹۹۰ رئیس سازمان حمایت از یهودیان بود که از ثروتمندترین مؤسسات خیریه بریتانیاست که سالیانه حدود ۴۰ میلیون پوند هزینه میکند. وی در سال ۱۹۹۲ ریاست سازمان فوق را به لرد مایکل لوی، دوست صمیمی تونلی بلر (نخستوزیر اسبق بریتانیا)، واگذار کرد.
لرد یانگ عضو هیئت مدیره مؤسسه مطالعات عبری دانشگاه آکسفورد نیز هست و بهعنوان یکی از دوستان نزدیک لرد ویکتور روچیلد (متوفی ۱۹۹۰) و پسرش لرد یاکوب روچیلد و خانم تاچر شناخته میشود.
لرد ویکتور روچیلد
دیوید یانگ از مشاوران اصلی مارگارت تاچر بود و در دولت او (۱۹۷۹-۱۹۹۰) مشاغل مهمی چون مشاورت صنعتی و سپس مشاورت ویژه نخستوزیر (۱۹۷۹ -۱۹۸۲)، ریاست کمیسیون نیروی انسانی (۱۹۸۲-۱۹۸۴)، وزارت اشتغال وزارت تجارت و صنعت (۱۹۸۷-۱۹۸۹) را بهدست داشت و در سالهای ۱۹۸۹-۱۹۹۰ نایبرئیس حزب محافظهکار بود. از لرد یانگ بهعنوان یکی از طراحان اصلی سیاست خصوصیسازی دولت تاچر نام میبرند. مارگارت تاچر زمانی گفته بود: «دیگران برای من معضل میآورند و دیوید راه حل.»
لرد یانگ گرافام در کنار یهودیان سرشناسی چون لرد یاکوب روچیلد، لرد دیوید سیف و کِنِت مارکس (مالکین کمپانی مارکس و اسپنسر)، نیکلاس سفیر، کالین لهمن، بریان کوهن و سِر دیوید آلیانس (یهودی ایرانی) عضو هیئت مدیره اتاق بازرگانی بریتانیا-اسرائیل است. لرد یانگ در شورای مشاوران خصوصی ملکه الیزابت دوم نیز عضویت دارد. او از سال ۱۹۹۰ ریاست کمپانی کابل اند وایرلس را بهدست دارد.
لرد یاکوب روچیلد
بارونس یانگ فرد نامدار دیگر این خاندان در سالهای اخیر است. او در اصل به خاندان بیکر تعلق دارد که بهدلیل ازدواج با جئوفری یانگ به خاندان یانگ ملحق شد. ژانت یانگ به اولین نسل لردهای مؤنث بریتانیا تعلق دارد. لیدی یانگ دو دهه پیش از خانم مارگارت تاچر، در سال ۱۹۷۱ به مقام لردی دست یافت و به “بارونس” ملقب شد. (خانم تاچر در سال ۱۹۹۲ بارونس شد.)
بارونس یانگ در سالهای ۱۹۶۷ -۱۹۷۲ رهبری جناح حزب محافظهکار در مجلس لردها را بهدست داشت و در دوران نخستوزیری خانم تاچر در یک اقدام نمایشی طی سالهای ۱۹۸۱-۱۹۸۳ در مقام رئیس مجلس لردها جای گرفت. پس از کنارهگیری از فعالیت پارلمانی، بارونس یانگ در سال ۱۹۸۷ عضو هیئت مدیره دو کمپانی سرشناس متعلق به زرسالاران یهودی و شرکای ایشان شد: «مارکس و اسپنسر» و «بانک وستمینستر».
بارونس یانگ (ژانت یانگ)
از سایر اعضای کنونی کلان یانگ، که پیوند آنان با شبکه جهانی زرسالاری یهودی کاملاً آشکار است، باید به رابرت یانگ (تاجر اسلحه) اشاره کرد. رابرت یانگ در سالهای ۱۹۷۱- ۱۹۸۶ در کمپانی رولزرویس اشتغال داشت و در سالهای ۱۹۷۷- ۱۹۷۹ رئیس بخش تولیدات نظامی آن بود. وی در سالهای ۱۹۸۱- ۱۹۸۵ از مدیران بخش تجاری مجتمع تسلیحاتی ویکرز بود و از سال ۱۹۸۳ عضو ستاد بررسیهای سیاست مرکزی. رابرت یانگ از سال ۱۹۹۰ مدیر کمپانی بیوفورد است.
کمپانیهای رولزرویس و ویکرز بهعنوان مهمترین مؤسسات تسلیحاتی متعلق به زرسالاران یهودی و شرکای ایشان شناخته میشوند. در سال ۱۸۸۴ لرد ناتانیل روچیلد و سِر ارنست کاسل، دو زرسالار بزرگ یهودی بریتانیا، در شراکت با یک مخترع آمریکایی بهنام حیرام ماکسیم و فردی بهنام آلبرت ویکرز، از صاحبان صنایع آهن منطقه شفیلد، کمپانی اسلحه ماکسیم را تأسیس کردند. مسلسل ماکسیم دستاورد نوین این کمپانی برای بشریت بود.
لرد روچیلد و کاسل چهار سال بعد (۱۸۸۸) کمپانی بزرگتری بهنام کمپانی اسلحه و مهمات نوردنفلت ایجاد کردند که از همکاری و مشارکت یک یهودی دیگر بهنام سِر بازیل زاهاروف برخوردار بود. زاهاروف بهعنوان بزرگترین دلال اسلحه جهان در اواخر سده نوزدهم و اوائل سده بیستم میلادی شناخته میشود و به «تاجر مرگ» شهرت دارد. دو سال بعد، لرد روچیلد و کاسل مؤسسات پیشین را ادغام کردند و با سرمایه ۲/۵ میلیون پوند کمپانی پسران ویکرز و ماکسیم را بنیاد نهادند. در سال ۱۹۲۷ دو کمپانی تسلیحاتی ویکرز و آرمسترانگ (که پیشتر بهوسیله لرد آرمسترانگ و در شراکت با زرسالاران یهودی ایجاد شده بود) ادغام شدند. بدینسان، مجتمع عظیم تسلیحاتی ویکرز آرمسترانگ ظهور کرد که امروزه در قلب صنایع تسلیحاتی بریتانیا و جهان غرب جای دارد.
دو مجتمع ویکرز آرمسترانگ و رولزرویس کاملاً به هم پیوند خورده و بههمراه سایر کمپانیهای بزرگ متعلق به زرسالاران یهودی و شرکای ایشان مجموعهای همبسته و واحد را رقم میزنند. این پیوند را در مشاغل رؤسا و اعضای هیئت مدیره مجتمع رولزرویس بهروشنی میتوان دید.
برای مثال، سِر جیمز فریزر، که در اوج خریدهای نظامی حکومت پهلوی تا اندکی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، یعنی در سالهای ۱۹۷۱-۱۹۸۰، ریاست مجتمع رولزرویس را بهدست داشت، پیشتر (۱۹۵۶-۱۹۶۹) از مدیران یکی از بزرگترین مجتمعهای مالی یهودی یعنی بانک واربورگ بود. او پس از کنارهگیری از ریاست رولزرویس، در سالهای ۱۹۸۰- ۱۹۸۵ ریاست بانک مُعظَم یهودی دیگر، بانک برادران لازارد، را بهدست گرفت و در سالهای ۱۹۸۹-۱۹۸۵ نایبرئیس مجتمع تسلیحاتی ويكرز بود.
سِر رالف رابینز، رئیس مجتمع رولزرویس (از ۱۹۹۲)، همزمان رئیس غیراجرایی کمپانی کابل اند وایرلس است که، چنانکه گفتیم، لرد یانگ گرافام رئیس و سهامدار بزرگ آن میباشد. رابینز عضو هیئت مدیره کمپانیهای مارکس و اسپنسر، شرودر و استاندارد چارتر نیز هست.
سِر رالف رابینز
پیوند خاندان یانگ با شبکه کمپانیهای بزرگ متعلق به زرسالاران یهودی و شرکای ایشان به رابرت یانگ محدود نیست. کنت یانگ در سالهای ۱۹۵۹-۱۹۶۴ از مدیران کمپانی مسی فرگوسن و در سالهای ۱۹۶۶-۱۹۷۱ از گردانندگان اصلی کمپانی جنرال الکتریک بود. باید بیفزایم که، طبق اسناد شخصی بهجای مانده از شاپور ریپورتر، در دوران متأخر سلطنت محمدرضا پهلوی دفتر مرکزی کمپانی جنرال الکتریک در تهران، که مالکیت ساختمان آن به شاپور تعلق داشت (واقع در خیابان زرتشت، جنب خانه شخصی شاپور ریپورتر) مقر مرکزی اینتلیجنس سرویس بریتانیا (MI6) در ایران بود.
سِر لزلی یانگ یکی دیگر از اعضای خاندان یانگ است که در سالهای ۱۹۸۶-۱۹۹۰ عضو هیئت مدیره بانک وستمینستر و به تبع آن عضو هیئت مدیره بانک انگلستان (بانک مرکزی بریتانیا) بود. او در سالهای ۱۹۷۹-۱۹۸۴ از گردانندگان اصلی تلویزیون گرانادا بود؛ همان شبکه تلویزیونی که برنامه ویژهای دربارهی کودتای ۲۸ مرداد 1332 پخش کرد (نوشته بریان لپینگ) که در ایران انعکاس وسیع یافت ولی نقش اصلیترین گردانندگان کودتا، بهویژه جرج کندی یانگ و شاپور ریپورتر، را بهکلی مسکوت گذارد.
عضو دیگر این خاندان، سِر راجر (ویلیام) یانگ، نیز از سال ۱۹۷۸ از گردانندگان اصلی بنگاه سخنپراکنی بریتانیا (بی. بی. سی.) و عضو شورایعالی این سازمان بود.
کمپانی کلینورت بنسون، اینتلیجنس سرویس بریتانیا و ایران
ارتباطات خاندان یانگ با مؤسسه عظیم تجاری- مالی کلینورت بنسون در بررسی ما از اهمیت اساسی برخوردار است. زیرا، چنانکه خواهیم دید، جرج کندی یانگ طی سالهای پس از کنارهگیری ظاهری از MI6 بهعنوان عضو هیئت مدیره این مؤسسه دلالی و بانک تجاری عمل میکرد. او در این رابطه بارها به ایران سفر کرد و با محمدرضا پهلوی ملاقات نمود. کلینورت بنسون همان مؤسسهای است که در سالهای اخیر سفرهای هیئتهای بزرگ تجاری بریتانیا به ایران را سازمان داد. کلینورت بنسون، همانند مؤسسات مالی شرودر، مورگان گرنفل و والپول گرینول از مراکز اصلی سرمایهگذاری زرسالاران یهودی و شرکای ایشان بهشمار میرود. کلینورت بنسون از پیوندهای گسترده و عمیق با سرویس اطلاعاتی بریتانیا (MI6) برخوردار است تا بدان حد که میتوان آن را یکی از اصلیترین کمپانیهای پوششی MI6 دانست. کلینورت بنسون امروزه، در مشارکت با بانک درسدنر، مؤسسه درسدنر کلینورت بنسون را پدید آورده است که بهعنوان یکی از بزرگترین مؤسسات سرمایهگذاری جهان شناخته میشود.
مؤسسه کلینورت بنسون حاصل پیوند مالی دو خاندان بنسون و کلینورت است. خاندان بنسون ثروت اولیه خود را در کوران ماجراجوییهای استعماری در آفریقای جنوبی اندوخت. مهمترین چهره این خاندان سِر رکس بنسون است که پسرخاله و دوست صمیمی سرلشگر سِر استوارت منزیس، رئیس اینتلیجنس سرویس بریتانیا در سالهای ۱۹۳۹- ۱۹۵۲، بود. مورخین از منزیس بهعنوان «سرجاسوس وینستون چرچیل» یاد میکنند. بنسون در سالهای ۱۹۴۱- ۱۹۴۴ آتاشه نظامی بریتانیا در واشنگتن بود که در آن زمان مقام حساس و مهمی بهشمار میرفت. وی از اعضای بلندپایه MI6 بود و در چنان موقعیت حساسی جای داشت که حتی تا به امروز نیز نامش بهندرت در کتب و مطبوعات درج میشود. اهمیت سِر رکس بنسون را از فهرست اسامی کسانی که آگهی ترحیم او را در زمان وفاتش (۱۹۶۸) امضاء کردند میتوان دریافت.
پسر سِر رکس، بهنام دیوید بنسون، فعالیت خود را از سال ۱۹۵۷ در کمپانی حملونقل و بازرگانی شل، وابسته به مجتمع عظیم رویال داچ شل، آغاز کرد. مجتمع شل بهعنوان مرکز اصلی سرمایهگذاری نفتی شبکه زرسالاری یهودی و شرکای ایشان شناخته میشود. دیوید در سال ۱۹۶۳ به گروه کلینورت بنسون پیوست و از سال ۱۹۹۲ نایبرئیس و سپس رئیس تراست سرمایهگذاری کلینورت چارتر بود. همسر او، لیدی الیزابت چارتریس، دختر ارل ومیس و مارچ، از بزرگترین زمینداران و اشراف اسکاتلند، است. خانواده بنسون از اینطریق با خاندان سلطنتی بریتانیا و خاندانهایی چون دوکهای ولینگتون و خانواده اوجیلوی خویشاوند است زیرا مادر ملکه الیزابت دوّم دختر ارل چهارم استراتمور بود و خاله و سایر خویشان ملکه الیزابت با اعضای خاندانهای اشرافی اسکاتلند وصلت کردهاند.
دیوید بنسون تنها حلقهای نیست که مجتمع کلینورت بنسون را با خاندان سلطنتی بریتانیا پیوند میدهد. لرد راکلی، نایبرئیس (۱۹۸۸- ۱۹۹۲) و رئیس (۱۹۹۳- ۱۹۹۶) مجتمع کلینورت بنسون از طریق همسرش، دختر ارل هفتم کادوگان، با خاندان سلطنتی خویشاوند است. ریچارد اوجیلوی ونابلس، از اعضای خاندان اوجیلوی و خویشاوند نزدیک خاندان سلطنتی نیز از گردانندگان مجتمع کلینورت بنسون است. سِر انگوس اوجیلوی همسر پرنسس آلکساندرا دخترعموی ملکه الیزابت است که در غیاب ملکه جانشین او بهشمار میرود. انگوس و برخی دیگر از اعضای خاندان اوجیلوی هدایت سهام شخصی خاندان سلطنتی را در کمپانیهای بزرگ بهعهده دارند. برای نمونه، سِر انگوس اوجیلوی رئیس هیئت مدیره کمپانی لونرهو است که انحصار معادن کرم زیمبابوه را بهدست دارد و لرد دیوید اوجیلوی از گردانندگان مجتمع شرودر است.
سِر انگوس اوجیلوی و پرنسس آلکساندرا
ریچارد اوجیلوی ونابلس ابتدا مدیر کمپانی اموال خاندان سلطنتی بریتانیا بهنام ماتر اند کراوتر بود. این کمپانی در سال ۱۹۷۵ حداقل به دو کمپانی اوجیلوی اند ماتر اینترنشنال و اوجیلوی بنسون اند ماتر تقسیم شد. ریچارد در سالهای ۱۹۷۸-۱۹۸۱ ریاست کمپانی اخیر را بهعهده داشت.
مجتمع کلینورت بنسون از طریق جیمز بنسون نیز با مجتمع اوجیلوی و خاندان سلطنتی بریتانیا پیوند میخورد:
جیمز بنسون در سالهای ۱۹۴۸- ۱۹۵۸ رئیس گروه مطبوعاتی کمزلی، در سالهای ۱۹۵۹- ۱۹۶۵ عضو هیئت مدیره ماتر اند کراوتر، در سالهای ۱۹۷۰-۱۹۷۱ و ۱۹۷۵-۱۹۷۸ رئیس کمپانی اوجیلوی اند ماتر و سپس در سالهای ۱۹۷۱-۱۹۸۷ نایبرئیس مجتمع اوجیلوی بود.
مادر جیمز بنسون از خاندان هاتچینسون است و خاندان بنسون از این طریق با خاندان روچیلد خویشاوند میشود. (همسر اوّل لرد ویکتور روچیلد و مادر لرد یاکوب روچیلد از خاندان هاتچینسون بود.)
یکی دیگر از اعضای نامدار خاندان بنسون، لرد هنری آلکساندر بنسون است. او، که در ۱۹۶۴ شهسوار و درسال ۱۹۸۱ لرد (بارون) شد، در سالهای پس از جنگ دوم جهانی از کارگزاران فعال دولت بریتانیا بود و حوزه فعالیتش از آفریقای جنوبی تا زلاندنو و استرالیا و کانادا و ایالات متحده امتداد داشت. بنسون از سال ۱۹۵۳ عضو هیئت مدیره و در سالهای ۱۹۵۵-۱۹۶۲ نایبرئیس کمپانی خلیج هودسن بود. مناصب مهم وی در کمپانیهای بزرگ متعلق به شبکه زرسالاری جهانی ادامه یافت و در سالهای ۱۹۷۵-۱۹۸۱، یعنی در دوران خریدهای نظامی کلان محمدرضا پهلوی از بریتانیا، عضو هیئت مدیره مجتمع عظیم تسلیحاتی هاوکر سیدلی بود.
لرد هنری آلکساندر بنسون
عضو دیگر این خاندان سِر کریستوفر بنسون است که از سال ۱۹۸۸ عضو هیئت مدیره و از سال ۱۹۹۲ نایبرئیس مجتمع سان آلیانس بود. سان آلیانس از مهمترین و سرشناسترین مؤسسات مالی متعلق به خاندان روچیلد و سایر خاندانهای زرسالار یهودی و شرکای ایشان است.
پیتر بنسون در سالهای ۱۹۴۸- ۱۹۵۱ در کمپانی جان مولم حضور داشت. جان مولم همان شرکت مقاطعهکاری است که در سالهای پس از جنگ دوم جهانی و بهویژه پس از کودتای ۲۸ مرداد 1332 بهعنوان یکی از پیمانکاران اصلی سازمان برنامه در ایران حضور فعال داشت و در سال ۱۳۳۶ قرارداد احداث ۲۳۵۰ کیلومتر از راههای اصلی کشور را با دولت ایران منعقد نمود. پیتر بنسون پس از تصدی مشاغل متعدد و ریاست تعدادی از کمپانیهای بزرگ متعلق به این شبکه، در سالهای ۱۹۷۱-۱۹۸۰ عضو هیئت مدیره مجتمع رولزرویس و در سالهای ۱۹۸۰-۱۹۸۲ عضو هیئت مدیره مجتمع تسلیحاتی ویکرز و در سالهای ۱۹۸۲-۱۹۸۵ رئیس کورپوراسیون داوی شد. وی از جانب همسر با خاندان یانگ خویشاوند است.
جرج کندی یانگ تنها عضو خاندان یانگ نیست که در هیئت مدیره کلینورت بنسون حضور داشت:
نیل (رودریک) یانگ در سالهای ۱۹۷۱-۱۹۸۸ از مدیران کمپانی کلینورت بنسون بود و از سال ۱۹۸۸ عضو هیئت مدیره کمپانی نفتی ابردین. سِر ویلیام نیل یانگ نیز در سالهای ۱۹۸۲- ۱۹۸۷ از مدیران کمپانی بینالمللی سرمایهگذاری کلینورت بنسون بود. او در سالهای ۱۹۸۷- ۱۹۹۱ ریاست بخش سرمایهگذاریهای بانک بینالمللی سعودی (متعلق به خاندان آلسعود) را بهدست داشت.
در تصویر اجمالی که از مجتمع کلینورت بنسون بهدست دادم، از پیوندهای عمیق آن با سرویس اطلاعاتی بریتانیا سخن گفتم. این پیوندها با سِر رکس بنسون و جرج کندی یانگ، دو چهره مقتدر MI6، به اوج خود میرسد ولی این دو تنها مقامات اطلاعاتی مرتبط با کلینورت بنسون نیستند. یک نمونه شناخته شده دیگر فرانک استیله است. استیله در سالهای ۱۹۴۸- ۱۹۵۰ در اوگاندا خدمت کرد. او در سال ۱۹۵۱ نایب کنسول انگلیس در بصره شد و تا سال ۱۹۵۳ که به طرابلس عزیمت کرد در جنوب عراق فعال بود. این سالها مقارن با جنبش ملّی شدن صنعت نفت است و بنابراین نقش استیله در تحولات آن روز ایران و کودتای ۲۸ مرداد 1332 و ارتباطات او با شاپور ریپورتر قابل بررسی است. استیله در سال ۱۹۵۸ بهعنوان دبیر دوم و سپس دبیر اول سفارت انگلیس در بیروت مستقر شد و در سال ۱۹۶۵ به اردن رفت. او پس از انجام مأموریتی در نایروبی به بلفاست عزیمت کرد و و در مقام رابط سرویس اطلاعاتی بریتانیا با عوامل نفوذی در ارتش جمهوریخواه ایرلند جای گرفت. او در سال ۱۹۷۵ به کلینورت بنسون پیوست و در سالهای ۱۹۷۸-۱۹۸۷ عضو اتاق بازرگانی بریتانیا- عربستان بود. استیله در سالهای ۱۹۸۸-۱۹۹۰ ریاست انجمن سلطنتی آسیایی را بهدست داشت.
استفن دوریل، که بهعنوان یکی از برجستهترین کارشناسان تاریخ ۵۰ ساله اخیر اینتلیجنس سرویس بریتانیا شناخته میشود، بر پیوندهای عمیق MI6 با شبکه زرسالاری جهانی تأکید میکند. دوریل معتقد است که MI5 (سازمان امنیت داخلی بریتانیا) در مجموع نماینده منافع طبقات متوسط صنعتی و تجاری بریتانیاست و کارمندان آن پس از بازنشستگی بهعنوان مشاور امنیتی به استخدام کارخانهها و مؤسسات داخلی در میآیند؛ در حالیکه MI6 (اینتلیجنس سرویس یا سازمان اطلاعات خارجی بریتانیا) از پیوند تنگاتنگ با بازار لندن و کمپانیهای ماوراءبحار برخوردار است و کارمندان آن پس از بازنشستگی به اینگونه مؤسسات میپیوندند. بدینسان، در حالیکه MI5 در حد یک سازمان امنیت داخلی در جا زده، پیوندهای عمیق MI6 با محافل عالی قدرت و ثروت در بریتانیا هماره رو به تزاید بوده است.
استفن دوریل بانک هامبرو را نمونهای برجسته از پیوندهای عمیق MI6 با شبکه زرسالاری جهانی مییابد. او مینویسد:
در دوران پس از جنگ دوم جهانی، بانک هامبرو عمیقاً با MI6 پیوند داشت. ریاست این بانک با سِر چارلز هامبرو بود که مانند [سر رابرت] کلارک مدیر بانک انگلستان بود. سِر چارلز هامبرو زمانی رئیس سازمان اطلاعاتی و خرابکاری بریتانیا در زمان جنگ (اس. او. ای.) بود و سپس مدتی عضو MI6. مدیر عامل بانک هامبرو بهنام هنری اسپاربورگ نیز زمانی قائممقام اس. او. ای. بود. او در این مقام عملیات در کشورهای اسکاندیناوی را سازماندهی میکرد جایی که هامبروها بهطور سنتی دارای پیوندهای نیرومند بودند. پیتر فالیس نماینده بانک هامبرو در نیویورک بود. او در زمان جنگ و پس از آن مدیریت آموزشگاههای اس. او. ای. و MI6 را بهدست داشت. جان مککافری، افسر MI6، که در زمان تسلیم آلمان در سویس و ایتالیا با آلن دالس [رئیس بعدی سیا] کار میکرد، نماینده بانک در ایتالیا بود.
در سالهای جنگ، سر چارلز هامبرو بههمراه لرد ویکتور روچیلد، هنری اسپاربورگ و لئو مارکس گردانندگان واقعی سرویس اطلاعاتی و خرابکاری بریتانیا بودند و پس از جنگ نیز عملاً مشی و عملکرد MI6 را هدایت میکردند.
لرد هامبرو از برجستهترين زرسالاران یهودی معاصر
استفن دوریل درباره کمپانی کلینورت بنسون چنین مینویسد:
کلینورت بنسون بانک دیگری است که از طریق سِر رکس بنسون با MI6 مربوط است. بنسون خالهزاده و همکار سِر استوارت منزیس، رئیس MI6، و جرج کندی یانگ، قائممقام سابق این سازمان و عضو هیئت مدیره بانک، بود. آنتونی کاوندیش، دوست یانگ و افسر سابق MI6، نیز بهعنوان مدیر روابط بینالمللی به بانک برانت پیوست. او بعداً سه تن از همکاران سابق خود را به این بانک وارد کرد. کاوندیش رئیس این بانک تجاری، لرد الدینگتون، را به موریس اولدفیلد، رئیس جدید MI6، معرفی کرد و از آن پس اولدفیلد اغلب ناهار را در این بانک صرف میکرد.
ادامه دارد… کودتای ۲۸ مرداد
نویسنده: استاد عبدالله شهبازی
پینوشتها:
[۱] George Kennedy Young
[۲] Wilson Plot
[۳] Secret Intelligence Service (SIS, MI6)
اینتلیجنس سرویس بریتانیا بهعنوان كهنترین سازمان اطلاعاتی جهان دارای پانصد سال قدمت است. فعالیت اين سازمان از اوائل سده شانزدهم میلادی و در دوران سلطنت الیزابت اوّل آغاز شد. در آن زمان اين نهاد بهوسیله سِر ویلیام سیسیل (لرد بورلی)، وزیر و مشاور مقتدر ملكه الیزابت و نیای خاندان سیسیل، تأسیس شد و سِر فرانسیس والسینگهام در رأس آن قرار گرفت. اين سازمان در دوران پس از جنگ دوّم جهانی به ام. آی. ۶ شهرت يافت كه مخفف نام آن در زمان جنگ است: بخش ۶ اطلاعات نظامی (Military Intelligence Section 6).
برای آشنایی با تاریخ آغازین اینتلیجنس سرویس و ارتباطات آن با ایران در عصر شاه طهماسب اوّل صفوی بنگرید به: عبدالله شهبازی، زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران، ج۴، صص۳۷۸-۲۸۵.
كتاب كریستوفر اندریو، استاد ارشد دانشگاه كمبریج، بهعنوان یكی از جدّیترين پژوهشهای موجود در زمینهی تاریخ سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی بریتانیا در دوران پس از جنگ دوّم جهانی شناخته میشود. اين كتاب با مشخصات زیر به فارسی ترجمه و انتشار یافته است:
كریستوفر اندریو، سرویس مخفی: شكلگیری سازمانهای اطلاعاتی بریتانیا، ترجمه احمد تدین و داوود حیدری، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۷۸.
جدیدترین و مهمترین مأخذ در اين زمینه كتاب استفن دوریل است كه به تاريخ ۵۰ ساله اخیر ام. آی. ۶ اختصاص دارد:
Stephen Dorril, MI6: Inside the Covert World of Her Majesty’s Secret Intelligence Service, New York: The Free Press, 2000, 907 pages.
[۴] Operation Boot
آژانس مركزی اطلاعات آمریكا (سیا) بر عملیات كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در ایران نام رمز «عملیات تی. پی. آجاكس» (Operation TP- Ajax) نهاده بود و سرويس اطلاعاتی بریتانیا آن را «عملیات چكمه» میخواند.
[۵] مطالب مندرج در هو ایز هو بهوسیله خود صاحب عنوان تنظیم و ارائه میگردد. بیوگرافی جرج كندی یانگ در تمامی مجلدات هو ایز هو تا زمان مرگ او در سال ۱۹۹۰یكسان است.
[۶] George Stuart Young
[۷] Margaret Kennedy
[۸] Master of Arts (MA)
[۹] Glasgow Herald
[۱۰] British United Press
[۱۱] Kleinwort, Benson Ltd
[۱۲] Who’s Who, 1978, pp. 2719-2720.
[۱۳] Nigel West [ed.], The Faber Book of Espionage,London: faber and faber, 1993.
[۱۴] Rupert William Simon Allason
[۱۵] Intelligence Quarterly
[۱۶] بنگرید به زندگینامه رسمی و مختصر روپرت الاسون در: .Who’s Who 1993, p. 24 و زندگینامه مفصل او در:
http://www.cicentre.com/ST/STAFF_West.htm
[۱۷] Nigel West, ibid, pp. 469-474.
[۱۸] Clan Young
[۱۹] []
کودتای ۲۸ مرداد ، کودتای ۲۸ مرداد
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
کودتای ۲۸ مرداد ، کودتای ۲۸ مرداد