تبلیغ جنبش رائلیان در فیلم پرومتئوس

تبلیغ جنبش رائلیان در فیلم پرومتئوس

مقدمه رائلیان

با شکست سیاست‌های سکولاریسم افراطی در غرب، تلاش برای بازسازی معنویت در عصر حاضر رو به گسترش نهاد؛ چراکه متفکران غربی دریافتند نیاز انسان به معنویت، تنها راه حل برای برون رفت از خشونت‌ها و سرخوردگی‌های روحی و روانی حاصل از زندگی ماشینی امروزی است. از طرفی هم گرایش نسل جوان به ادیان بزرگ، متفکران سکولار را بر آن داشت که برای ابقای اهداف استعماری خویش چاره‌ای بیندیشند.

راه‌حل برون‌رفت از این بحران ایجاد معنویت‌های نوینی بود که برای ارتباط با ماوراء، افراد را به درون‌گرایی و صلح تشویق می‌کرد و عاری از هرگونه تعالیم اجتماعی چون ظلم‌ستیزی و قیام علیه بی‌عدالتی، بی‌نیازی از تعالیم وحیانی را در عصر علم و تکنولوژی تبلیغ کند.

یکی از این معنویت‌های ابداعی «جنبش رائلیان» است که با بهره‌گیری از زیر ساخت‌هایی چون اعتقاد به‌وجود بشقاب پرنده‌ها و داستان‌ها و فیلم‌های علمی ـ تخیلی در مورد موجودات فضایی پا به عرصه‌ی وجود گذاشت. هرچند ناکارآمدی و شکست چنین جنبش‌هایی از قبل روشن است، اما باید اذعان داشت که این سراب‌ها هریک برای مدتی بشر سرگردان و تشنه‌ی حقیقت را از مسیر حقیقی دور کرده و به اشتباه افکنده است.

در این نوشته که به نقد و بررسی اجمالی این معنویت دروغین پرداخته است، نگارنده تنها با استفاده از براهین ساده‌ی عقلی و آیات کتب الهی، پرده از جعل و ناکارآمدی این معنویت الحادی برمی‌دارد.

رائلیان و کلود وریلهون

شبه‌آیین رائلیان (Raëlism) جنبش معنوی نوینی است که در سال ۱۹۷۳ در فرانسه توسط کلود وریلهون (Cloude Vorilhon) که ادعای برگزیده‌شدن توسط «الوهیم» (Elohim) یعنی کسانی که از آسمان فرود آمدند، داشت، پایه‌گذاری شد. این جنبش مبتنی بر تفکر وجود «Ufo» بشقاب پرنده‌ها و موجودات فضایی است که وریلهون با گرته‌برداری از کتاب مقدس و برخی از تعلیمات ادیان الهی و غیرالهی و تغییر نام خدا به الوهیم در بیان مراحل آفرینش ایجاد و توسعه آن پرداخت. کلیدواژه الوهیم، نقطه عطفی برای ادعاهای وریلهون بود. او با بیان این نکته که الوهیم در زبان عبری بد ترجمه شده و به اشتباه خدا نام گرفته است، منکر اعتقاد به خدا و اشتباهی بزرگ در تورات شد.

کلود وریلهون بنیانگذار رائلیان

کلود وریلهون – رائل

به گفته‌ی وریلهون که کمی بعد خود را رائل (Raël) نامید، الوهیم او را به پیامبری و این نام برگزیده‌ است. الوهیم به معنی کسانی است که از آسمان آمدند که مفرد آن الوها است نه خدا؛ و به این ترتیب نتیجه گرفت که هیچ خدایی وجود ندارد جز خالقین علمی که در کرات دیگر و در لوله‌های آزمایشگاهی دست به خلق این جهان زده‌اند و برترین دستاوردشان هم انسان و برترین نژاد انسان هم یهود است.

او ادعا کرد که آگاهی او به این حقایق به‌واسطه مشاهده سفینه فضایی و چند ملاقات او با موجودی فضایی صورت گرفته است که او را الوهیم نامید. او با ردّ هرگونه مذهب و اعتقاد به روح، تنها هدف انسان را رسیدن به لذّات حسّی و رهایی از رنج و رسیدن به دوران طلایی در همین دنیا می‌داند. در آخر هم عشق‌ورزیدن به الوهیم و آماده‌سازی زمین برای فرود آنها را هدف غایی زندگی بشر معرفی می‌کند.

رائلیان کتاب خاصی ندارند و رائل برای این‌که پیروانش خیلی هم دست خالی نباشند، روش مدیتیشن حسّی را به‌عنوان راهی برای ارتباط با بی‌نهایت و بی‌کرانگی فضا توصیه می‌کند. روشی که اصالت را به حواس پنج‌گانه می‌دهد و هر نوع کام‌جویی و هوس‌رانی را ممدوح می‌شمارد. هرچند او اعتقادی به روح ندارد، اما پیروانش را از زندگی جاودانه مأیوس نمی‌کند و به آنها توصیه می‌کند با ارسال کد ژنتیکی خود به مراکز رائلیان، فرصت شبیه‌سازی و ادامه زندگی به این صورت را برای خود فراهم کنند.

مدیتیشن در جنبش رائلیان

کلود وریلهون معروف به رائل در ۲۰ سپتامبر ۱۹۴۶ در ویشی (Vichy) به‌دنیا آمد. او که نتیجه‌ی یک ارتباط نامشروع بود، بعد از تولد مخفیانه‌اش در کلینیکی در ویشی، به امبرت منزل پدری مادرش برده شد:

«برای این‌که از پدر ناشناخته‌ای به‌دنیا آمده بودم، نمی‌توانم بگویم که یک دوران طفولیت عادی داشتم … پدرم احتمالا یک پناهنده‌ی یهودی بود. مادر بیچاره‌ی من برای مدت طولانی سعی کرد تظاهر کند که من، پسر یکی از دوستانش هستم و او برای مدتی از من نگهداری می‌کند، اگرچه پدربزرگم این مسئله را دریافت و واقعیت بر علیه مادرم تمام شد» (رائل، ۱۹۸۶: ۳).

رائل بعد از فوت پدربزرگش، نزد مادربزرگ و خاله‌اش بزرگ شد، تا به سن مدرسه رسید. به‌علت بی‌علاقگی‌اش به درس، مادرش بااجبار او را به مدرسه شبانه‌روزی فرستاد؛ در آنجا بود که از شدت تنهایی، به قول خودش شعر را کشف کرد. با رسیدن به سن ۱۵سالگی مدرسه و خانه را ترک و به خوانندگی کاباره‌ها مشغول شد، در این هنگام، اسم مستعار کلود ‌سِلر (Claude Celler) را به‌دلیل علاقه‌ای برای خود برگزید که به اسکی‌باز و قهرمان مسابقات رالی «تونی سلر» داشت. چهار پنج سال به خوانندگی کاباره‌ها و ضبط آهنگ‌هایش مشغول بود، اما بعد از یک تصادف رانندگی، مسیر زندگیش را به‌سمت روزنامه‌نگاری مسابقات رالی تغییر داد. سه سال به روزنامه‌نگاری مسابقات گذشت، تا این‌که رائل در تاریخ ۱۳ دسامبر ۱۹۷۳ ادعای پیامبری کرد:

«در کنار آتشفشان دولاسولا (Puy-de-lassala) در حال قدم‌زدن بودم که ناگهان در میان مه، چشمم به نور قرمزی افتاد که چشمک می‌زد … شیئی نزدیک به ۲۰ متری بالای زمین در پرواز بود، می‌توانستم شکل آن‌را که کم‌وبیش مسطح بود ببینم. یک بشقاب پرنده! همیشه به‌وجود این قبیل اشیاء پرنده عقیده داشتم، اما هیچ‌گاه فکر نمی‌کردم روزی یکی از آنها را به‌صورت واقعی مشاهده کنم … بعد موجودی با ۱/۲۰ متر قد، چشمان کمی بادامی شکل و موهای سیاه و بلند که ریش سیاه کم‌پشتی داشت از آن پیاده و به من نزدیک شد…» (رائل، ۱۹۸۶: ۱).

دیدار رائل با الوهیم در سفینه فضایی

او ادعا کرد که بعد از این، همراه این موجود فضایی که او را الوهیم خواند، به سفینه وارد شده است و الوهیم او را با حقایقی در مورد هستی آشنا کرده‌ است و این‌که او مأمور رساندن پیام آنها به انسان‌ها است. پس از این ادعا، در فرصت کوتاهی موفق به چاپ مکالماتش با الوهیم و همین‌طور شرکت در برنامه‌های تلویزیونی و برگزاری میتینگ‌هایی با همین موضوع شد و در آخر جنبشی با نام جنبش مادک (Madech) که به قول خودش، بنا به درخواست الوهیم بود را پایه‌گذاری کرد. مادک به معنی حرکت برای خوش‌آمدگویی به الوهیم یا به قول او، خالقین انسانیت بود که چندی پس از شکل‌گیری به جنبش رائلیان تغییر نام پیدا کرد.

باورهای رائلیان

رائلیان یک شبه‌مذهب بی‌خدا است که هدفش پخش پیام‌های به‌اصطلاح آشکارسازی بین مردم زمین است که به ادعای رائل توسط الوهیم بیان شده است. به تعبیر او، الوهیم در زبان عبری بد ترجمه شده و به اشتباه خدا نام گرفته است و همین موضوع باعث یک اشتباه بزرگ در تورات شده و آن اعتقاد به‌خدا است. او از این مقدمه نتیجه می‌گیرد که:

«هیچ خدایی وجود ندارد، اما الوهیم، خالقین ما، وجود دارند که ما آرزوی خوش‌آمدگویی به آنها را داریم چون شایسته‌ی خوش‌آمدگویی هستند و به آنها ایمان داریم و بهتر است بگوییم اعتماد داریم. هم‌چنین روح ملکوتی که بعد از مرگ از بدن خارج می‌شود، وجود ندارد، بلکه کد ژنتیکی وجود دارد که حیات جاودانه را برای‌مان امکان‌پذیر می‌کند» (رائل، ۱۹۹۸: ۲۸).

البته در جای‌دیگر می‌گوید منظور از خالقین، دانشمندان سیاره جاودانگان هستند که ۲۵۰۰۰ سال از نظر علمی از ما جلوترند و ما را به‌صورت علمی در آزمایشگاه‌ها خلق کرده‌اند و بعد می‌گوید: البته آنها تسلطی بر ما ندارند، بهشت و دوزخی وجود ندارد و تنها آنها می‌خواهند ما به آنها عشق بورزیم و سفارتخانه‌ای برای حضورشان و ارتباطشان با همه‌ی کشورها در اسرائیل بنا کنیم. در پاسخ به این پرسش که خالق این الوهیم چه کسانی هستند، رائل می‌گوید:

«همه چیز جاودانه است، چه در شکل ماده یا انرژی و ما خودمان هم از ماده‌ی جاودانه ساخته شده‌ایم. الوهیم هم توسط افرادی که از کره‌ی دیگری آمدند، خلق شدند؛ که آنها خودشان توسط افراد دیگری خلق شدند، به این طریق تا بی‌نهایت. این احمقانه است که به جست‌وجوی شروع زمان در دنیا بپردازیم و همین‌طور به ابتدای فضا» (رائل، ۱۹۹۸: ۳۳).

سفارتخانه الوهیم

رائلیان به‌دنبال ساخت سفارتخانه برای الوهیم

نقشه سفارتخانه الوهیم و موجودات فضایی

در اینجا باز به همان جاهلیت گذشته، اما به‌شکلی امروزی یا بهتر بگوییم فضایی برخورد می‌کنیم. این نظریه که همان نظریه‌ی تسلسل علت‌ها است، به‌وسیله‌ی فلاسفه‌ی الهی و علماء کلام با براهین بسیاری که در رد آن اقامه کرده‌اند به‌شکل مبسوط در کتب فلسفه و کلام آورده شده است. به‌طور خلاصه باید گفت:

موجود ـ به حسب فرض عقلی ـ یا واجب‌الوجود است یا ممکن‌الوجود؛ هیچ موجودی عقلاً از این دو فرض خارج نیست و نمی‌توان همه‌ی موجودات را ممکن‌الوجود دانست؛ زیرا ممکن‌الوجود نیاز به علت دارد و اگر همه‌ی علت‌ها هم ممکن‌الوجود و به نوبه‌ی خود نیازمند علت دیگری باشند هیچ‌گاه، هیچ موجودی تحقق نخواهد یافت و به دیگرسخن، تسلسل علت‌ها محال است پس به ناچار سلسله‌ی علت‌ها به موجودی منتهی می‌شود که خودش معلول موجود دیگری نباشد، یعنی واجب‌الوجود باشد. این برهان ساده‌ترین برهان فلسفی برای اثبات وجود خدا است که از چند مقدمه عقلی محض تشکیل یافته و نیازی به هیچ مقدمه‌ی حسّی و تجربی ندارد (مصباح یزدی۱، ۱۳۷۷، ۱: ۵۷).

رائل در جایی دیگر برای رد وجود خدا می‌گوید:

«از آنجایی‌که جهان بی‌نهایت است، هیچ مرکزیّتی نمی‌تواند وجود داشته باشد تا وجود خدا را ثابت کند و از آنجایی که آنهایی که ما را خلق کردند، این عمل را در آزمایشگاه با فهم عالی ژنتیکی انجام دادند، روح هم وجود ندارد … با این‌که خدا وجود ندارد، «بی‌نهایت» وجود دارد که در درون ما است، همان‌طور که ما در درون آن هستیم که جاودانه است. اگر در ذهن شما منظورتان از خدا این بود، اشتباه نمی‌کردید؛ اما توجه کنید که «بی‌نهایت» به اَعمال شما اهمیتی نمی‌دهد، شما چه نوع‌دوست باشید، چه قاتل ۱۰۰۰ نفر، برای «بی‌نهایت» مهم نیست. برای همین دلیل ساده و خوب که «بی‌نهایت» خود، آگاهی ندارد، همه‌جا هست و هیچ‌کجا نیست» (رائل، ۱۹۸۸: ۵).

الوهیم از دید رائلیان

باید متذکر شد که نداشتن مرکزیت، چه ارتباطی به نفی وجود خدا دارد؛ مگر جای خدا در مرکز هستی است؟! خداوند محیط بر عالم هستی است، خالق کل جهان و مخلوقات است نه مرکز مخلوق خویش! حال باید از رائل پرسید: چرا ما باید به الوهیم یا «بی‌نهایت» که او آنها را خالقین ما می‌نامد، عشق بورزیم و زمین را برای آمدنشان مهیا کنیم؟! خدایانی که طبق گفته‌ی پیامبرشان رائل، هیچ اهمیتی به ما و کارهایمان نمی‌دهند و حتی آگاهی هم نسبت به ما ندارند!! او در کتاب دیگرش باز به همین نکته اشاره می‌کند و می‌گوید:

«بی‌نهایت مستقیماً و دائماً بالای سر، مراقب ما نیست و در خودش هیچ آگاهی و علاقه‌ای به رفتار ما ندارد، چه انسان به دوره‌ی طلایی برسد و چه خودش را نابود کند، هیچ اهمیتی برای بی‌نهایت ندارد؛ همان‌طور که ما به مولکولی که از انگشت دستمان که آن را موقع لمس پارچه روی آن جا می‌گذاریم، اهمیتی نمی‌دهیم … آنانی که خدا را به چشم بی‌نهایت می‌بینند، مانند اکثر مذاهب شرقی، درست می‌گویند تا جایی‌که این تصور کلّی بدون هیچ‌گونه هویّت و شخصیّتی و بدون هیچ‌گونه آگاهی و هوشیاری از ما یا چیز دیگری در نظر گرفته شود. آن افرادی که «خدا» را الوهیم، خالقینمان در نظر می‌گیرند، کاملاً در اشتباه نیستند، به شرطی که الوهیم را مانند اشخاصی که بایستی با دست و زانوهای افتاده بر زمین و سجده‌کنان، آنان را پرستش کنیم، نشان ندهند؛ بلکه بهتر است به آنها به چشم برادران بزرگترمان در بی‌نهایت نگاه کنیم که باید به آنها عشق بورزیم، همان‌طور که آرزو داریم انسان‌هایی که روزی خلقشان خواهیم کرد به ما عشق بورزند» (رائل، ۱۹۹۸: ۲۸).

در مواجهه با چنین افکار و ادعاهای پوچ و بی‌اساسی است که انسان به سِرّ تکرار توصیه به تدبّر و تفکّر در کلام الهی پی می‌برد که بارها خداوند متعال در جای جای قرآن می‌فرماید «افلایتدبرون» و «افلایعقلون». با توجه به رد تسلسل که در قبل اشاره شد و اثبات خداوند به‌عنوان علت‌العلل و واجب‌الوجود، با کمی تأمل درمی‌یابیم که مشاهده‌ی کمالات و زیبایی‌هایی که در مخلوقات موجود است، چنین نتیجه می‌دهد که خدای جهان که خالق، علت اصلی و حقیقی همه‌ی مخلوقات است، باید واجد همه‌ی این کمالات به نحو کامل باشد، چون اگر واجد نبود نمی‌توانست این کمالات را به مخلوقات عنایت کند. اما باید در نظر داشت کمالاتی که خدای متعال واجد آنها است، هیچ قید و حدّی ندارد و کم و کاست نمی‌پذیرد و بسی برتر و بالاتر است؛ چون درمی‌یابیم که خدا واجد همه‌ی کمالاتی است که در جهان وجود دارد. از این‌رو، خدای متعال را با صفات کمال توصیف می‌کنیم و می‌گوییم: خدا حیّ و زنده است، خدا عالم و آگاه است، خدای قادر و توانا است، بصیر و بینا است، خدا رحیم و مهربان است، رحمان و بخشنده است و… (امینی، ۱۳۹۹: ۱۱۳).

الوهیم و موجودات فضایی خالق انسان

به این ترتیب مشخص می‌شود آن خدای بی‌نهایت و دارای تمام صفات جمال و کمال که در ادیان ابراهیمی از آن یاد می‌شود، با بی‌نهایتِ بدون شعور و آگاهی که رائل از آن دم می‌زند، هیچ تناسب و وجه اشتراکی ندارد.

جایگاه پیامبران در اندیشه‌ی رائل

رائل روشی متزوّرانه و عوام‌فریبانه‌ای را برای هم‌سو جلوه‌دادن آیین خود با تعالیم انبیاء و ادیان بزرگ در پیش می‌گیرد؛ اما دیری نمی‌پاید که با اعلام پیش‌فرض‌هایش برای به رسمیّت‌شناختن ادیان، توخالی‌بودن ادعایش نمایان می‌شود.

او در ابتدا سعی می‌کند پیامبران را فرستادگانی از جانب الوهیم معرفی کند، اما از آنجا که شبه‌آیین رائلیان تفاوت ماهوی با تعالیم ادیان دارد، برای توجیه این فاصله‌ی عمیق، مدّعی می‌شود که تنها او بنا به الهامات خالقین فضائیش قدرت رمزگشایی از مطالب کتاب‌های مقدس را یافته و جز اندکی که به او الهام شده، بقیه‌ی مطالب به‌ویژه در انجیل، حرف‌های بیهوده و شاعرانه‌ای بیش نیستند و دست‌آخر هم به این نتیجه می‌رسد که دیگر هیچ احتیاجی به اجرای احکام و تعالیم مذهبی نیست و اعتقاد به ادیان، تنها برای درک آرامش درونی و عشق‌ورزی به الوهیم کافی است:

«حتی اگر رائلیان اعتقاد به «خدایی» ندارند، آنها هنوز عیسی مسیح را به‌عنوان پیامبری که از طرف خالقینمان فرستاده شده است به رسمیّت می‌شناسند، همین‌طور هم موسی، بودا، محمد، جوزف اسمیت و تمام پیامبران بزرگ دیگری را که در این کره‌ی زمین زندگی کرده‌اند که با همراهی الوهیم برمی‌گردند، همان‌طوری که نوشته‌های مذهبی پیشگویی کرده بودند. رائلیان به معنای حقیقی و اصلی کتاب‌های مقدس اعتقاد دارند، بیشتر به کتاب مقدس تورات و همچنین به قرآن و خیلی نوشته‌های مذهبی دیگر. پیام‌هایی که توسط الوهیم به ما داده شده است، نوشته‌های مذهبی را از معانی رمزی تهی کرده است و به آنها معانی اصلی‌شان را داده است. بنابراین رائلیان قانون‌های بشر که به نوشته‌های مذهبی پیوند زده شده‌اند را نادیده می‌پندارد، این قانون‌ها توسط انسان‌ها درست می‌شده‌اند تا به دولت و قانون‌هایی که کاملاً انسانی بودند، احترام گذاشته شود … ستایش را که ما تسلیم الوهیم می‌کنیم می‌تواند یک «آیین دین» به‌شمار رود، چراکه نه؟ آیین دینی به خودی خود غلط نیست تا جایی که توسط افرادی که الوهیم را به چشم خدایی می‌بینند اجرا نشود، بلکه توسط افرادی انجام شود که به الوهیم عشق می‌ورزند … هیچ احتیاجی به زانوزدن یا درازکشیدن با صورتتان در خاک به زیر ستارگان نیست» (رائل، ۱۹۹۸: ۸۴).

پیامبران الهی از نگاه رائلیان

رائل در مطلب بالا به‌شکل رندانه‌ای سعی کرده است اسم جوزف اسمیت را که یکی از مدعیان نحله‌های انحرافی است، در کنار نام پیامبران بزرگ بیاورد و او را جزء آنها محسوب کند. او در شرح ملاقاتش با الوهیم و بیان الهامات آنها می‌نویسد:

«تنها قسمت‌هایی از انجیل را که من ترجمه خواهم کرد مهم است، بقیه‌ی مطالب زائد و شاعرانه است که درباره‌ی آنها گفت‌وگویی نخواهیم داشت» (رائل، ۱۹۷۴: ۹).

رائل کم‌کم پا را از این هم فراتر گذاشته و مسئله‌ی عصمت پیامبران از خطا و اشتباه را نشانه می‌گیرد و آنها را انسان‌هایی فراموش‌کار، دروغ‌گو و ترویج‌کننده‌ی خرافه در بین مردم، برای پی‌نبردن آنها به اسرار الوهیم معرفی می‌کنند و خود را در این میان، پیامبر دوران طلایی دانش و ناجی بشر از خرافه‌های دینی معرفی می‌کند:

«پیامبران دروغین زمان ما یعنی کسانی که اطلاعات نادرست افشا و تدریس می‌کنند، همه‌ی آن افرادی هستند که سعی می‌کنند بشریّت را برگردانند به اعتقادات ابتدایی یک خدای غیرمادی و غیرقابل لمس؛ ولی قادر مطلق، که هر انسانی را نظارت می‌کند و بسته به وضعیتش او را مجازات می‌کند و یا پاداش می‌دهد» (رائل، ۱۹۹۸: ۵۱).

او در مطلبی دیگر در بیان پیام الوهیم از پیامبران به‌عنوان انسان‌هایی ابتدایی و بدون اطلاعات کافی یاد می‌کند:

«نسبت به ما، یوحنا مرد ابتدایی بود و از آن جنبه، همین‌طور موسی و عیسی و تمام پیامبران ما قبل از این که ما به آنها به اندازه‌ی کافی اطلاعات و معلومات در اختیارشان بگذاریم که آنها را قادر به درک و فهم این موضوع بکند که تمام کارهایی را که انجام دادیم، برای به دست‌آوردن مهارت کامل در هنر و فنون تغییر شکل‌دادن ماده بوده است» (رائل، ۱۹۹۸ :۱۴).

کلود وریلهون پیامبر رائلیان و یهود

رائل بیش از همه می‌کوشد خود را به آیین یهود و قوم اسرائیل نزدیک کند:

«مردمی که توسط خالقینمان الوهیم انتخاب شدند و کامل‌ترین نوع انسان تشخیص داده شده بودند، مردم اسرائیل بودند، انسان‌هایی که در آزمایشگاه آن ناحیه از کره‌ی زمین خلق شده بودند. شاید به دلیل این‌که آنها کامل‌ترین انسان‌ها بودند و پسران الوهیم (دانشمندان سیاره‌ی الوهیم) به دختران آنها علاقه‌مند شدند و از آنها بچه‌دار شدند که از آن به بعد، نژاد یهودیان به‌وجود آمد» (رائل، ۱۹۹۸ :۱۴).

«نشانی که می‌بینید بر این سفینه و بر لباس من نقش بسته است، بیان‌گر حقیقت است. این نشان علامت مردم یهود نیز است و بدین‌معنی است که آنچه در بالا قرار دارد شبیه به آن چیزی است که در پایین قرار دارد» (رائل، ۱۹۸۶ :۴۵).

«کابالا به‌ویژه از نظر شواهد خیلی قوی است، اما شما نمی‌توانستید به‌ راحتی یک کپی از آن را به دست آورید. اما اگر روزی یک جلد آن را یافتید، خواهید دید که اشارات زیادی به ما در آنجا شده است، کتاب کباله (کابالا) کتاب رمزی و عرفانی یهود است» (رائل، ۱۹۸۶: ۶۳).

عجیب نیست که رائل کابالا را شبیه‌ترین فرقه به شبه‌آیین ابدائیش می‌بیند؛ چراکه کتاب کابالا (کتاب زوهر) کتابی است آمیخته به خرافه و سحر و جادو که ربّی‌های یهودی آن را با عنوان تصوف یهود تدوین کردند:

«کابالا حاصل ترکیب عقاید خرافی باستانی با مفاهیم دین یهود است که یهودیان منحرف در طول قرن‌های متمادی صورت دادند. توجه این شبه‌عرفان به سحر و جادو و فلسفه‌بافی‌هایی که در مورد ماهیت شرّ و پیوند آن با ساحت خداوند برقرار کرده، موجب شده است که بسیاری از گروه‌های شیطان‌گرا در قرن‌های بعد، به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم از مفاهیم و آیین‌های تصوف یهودی در فرقه‌ی خود سود جویند» (عرب، ۱۳۹۲: ۳۴).

به عقیده‌ی فیبر اولیوت، مورخ یهودی: کابالا سنتی است که برخی رهبران بنی‌اسرائیل از عقاید مصریان باستان آموختند و به‌شکل شفاهی نسل به نسل منتقل کردند. از دیگر مورخان یهودی تئودور ریناخ درباره‌ی آثار زیان‌بار کابالا بر دین یهود می‌نویسد: کابالا یک سمّ بی‌صدا بود که وارد عروق یهود شد و تمام آن را آلوده کرد. (یحیی، ۱۳۸۶: ۲۳).

شاید این قرابتی که رائل با کابالا احساس کرده است ناشی از آلوده‌بودن هر دو جریان به الهامات جنّیان و شیاطین است. شاهد این مدعا آنجا است که در اولین دیدار رائل با موجود فضایی، او شرایطی را برای دیدار بعدی معیّن می‌کند که تأمل‌برانگیز است:

«فردا در همین زمان بیایید و کتاب انجیل و چیزی برای یادداشت‌کردن با خود بیاورید. هیچ چیز فلزی با خود نیاورید و درباره‌ی گفت‌وگویمان با هیچ‌کس صحبتی نکنید و الا هرگز ملاقات دیگری نخواهیم داشت» (رائل، ۱۹۸۶: ۷).

در شبه‌آیین رائلیان تقریباً تمام کارها و اَعمالی که در ادیان بزرگ حرام اعلام شده‌اند، جایز و حتی بر انجام آنها تأکید می‌شود که از آن جمله می‌توان به جواز زنا، همجنس‌گرایی، بی‌قیدی در انجام مناسک عبادی، بی‌توجهی به بنیان خانواده، عدم اعتقاد به روح و تقدیس و تکریم شیطان اشاره کرد.

کلود وریلهون پیامبر جنبش رائلیان

ادعای پیامبری

رائل که ادعای پیامبری دوره‌ی طلایی زندگی بشر را دارد، علت برگزیده شدنش توسط الوهیم را طیّ بیان دیالوگی با الوهیم این‌گونه بیان می‌کند:

«اما شما چرا مرا انتخاب کردید؟ به‌دلایل بسیار، اول این‌که ما به کسی نیازمندیم که در کشوری زندگی کند که در آنجا اندیشه‌های تازه و ایده‌هایی به‌صورت آشکار امکان داشته باشد. دمکراسی در فرانسه زاده شد و این کشور شهرتی عالم‌گیر یافت دال بر این‌که سرزمین آزادی است. ما هم‌چنین به کسی نیازمند هستیم که باهوش و فهیم و روشنفکر بوده و در هر زمینه‌ای کاملاً بی‌آلایش و رک‌گو باشد. بالاتر از همه کسی را می‌خواهیم که لامذهب و ضددین باشد؛ چون شما از پدری یهودی و مادری کاتولیک به‌وجود آمده‌اید، شما را به‌منظور پیوند میان دو گروه بسیار مهم مردم در تاریخ جهان قرار داده‌ایم. در ضمن کار و فعالیت روزمره‌ی شما با افشاء مطالب شگفت‌انگیز و غیرقابل باور مغایرت دارد، در نتیجه سخنان شما برای مردم قابل قبول‌تر خواهد بود. چون دانشمند نیستید، چیزی را پیچیده نخواهید کرد و مطالب را به سادگی بیان می‌کنید. زیرا مردی ادیب نیستید، جملات مرکب نخواهید نوشت که خواندن آنها برای بسیاری از مردم مشکل است. و در آخر تصمیم گرفتیم کسی را انتخاب کنیم که پس از انفجار اتمی سال ۱۹۴۵ زاده شده باشد و شما در سال ۱۹۴۶ به‌دنیا آمدید. درواقع، شما را از هنگام تولد و حتی پیش از آن دنبال کرده‌ایم. این بود دلیل بر این‌که چرا شما را انتخاب کرده‌ایم» (رائل، ۱۹۸۶: ۵).

رائل که ادعایش را بی‌معجزه می‌یابد راه توجیه را در پیش می‌گیرد و از جانب الوهیم می‌گوید:

ما هرگز به‌طور آشکار به شما کمکی نخواهیم کرد که بهانه‌ای به‌دست افراد بدبین و شکاک دهد؛ چراکه اغلب بدبینی با تهاجم‌گری همراه است. افراد باهوش به شما اعتقاد خواهند آورد؛ چراکه چیزی که می‌گویید هیچ نکته‌ی افسانه‌ای و رمزی به همراه ندارد. این امر بیشتر از هر چیز دیگری به ما ثابت می‌کند که ایشان باهوشند و در نتیجه لایق دریافت معلومات علمی از ما هستند (همان: ۷۳).

البته رائل چند سال بعد ادعا کرد که سال ۲۰۱۲ سال نابودی زمین است و تنها کسانی که به او ایمان آورند توسط سفینه‌ها و بشقاب پرنده‌های الوهیم نجات خواهند یافت. حال چطور باید پیامبریِ چنین دروغگویی را پذیرفت؟! در صورتی‌که نه زمین در سال ۲۰۱۲ نابود شد و نه بشقاب پرنده‌ای مشاهده گشت!

کلود وریلهون رائل

او اعتقادی به جهان پس از مرگ ندارد و به پیروانش نوید می‌دهد که با پیشرفت علم دیگر مرگی وجود نخواهد داشت. تنها با ارسال کد ژنتیکی برای مرکز رائلیان می‌توان با شیوه‌ی شبیه‌سازی ژنتیکی برای همیشه زندگی کرد. او به پیروانش وعده می‌دهد که می‌توانند مدام خود را شبیه‌سازی کنند و این ادعا در حالی است که هنوز یک مدل شبیه‌سازی سالم در حیوانات هم صورت نگرفته است که بدون نقص بتواند به زندگی ادامه دهد.

شبیه‌سازی، کشف علمی نوپایی که به‌خیال رائل برای حذف خدا و روح از زندگی بشر کافی است، تنها کشف یکی از راه‌های تولید مثل در انسان است. روشی مانند قلمه‌زدن. در این روش خالقیّتی صورت نگرفته، بلکه تنها به‌وسیله‌ی لقاح سلول تخمی که آفریده‌ی پروردگار عالم است، به روشی غیرمعمول تولید مثل صورت گرفته است.

تاکنون سرمایه‌گذاری گسترده‌ای برای ترویج این تفکر نوظهور و انحرافی صورت گرفته است که از آن جمله می‌توان به ترجمه کتاب‌های رائل به زبان‌های مختلف و توزیع آن به کشورهای مختلف با تیراژ بالا و همچنین ساخت فیلم اشاره کرد. در این‌باره یکی از پرهزینه‌ترین و موفق‌ترین اثر سینمایی فیلم «پرومتئوس» بود.

تحلیل فیلم پرومتئوس

این فیلم محصول ۲۰۱۳ به کارگردانی ریدلی اسکات (Ridley Scott) است. فیلم که با ژانری اکشن ـ تخیلی به تصور همگان ادامه‌ای از فیلم‌های بیگانه به‌حساب می‌آمد، به‌گفته‌ی اسکات پیش‌درآمد بیگانه‌ها لقب گرفت.

داستان فیلم به تحقیق یک زوج باستان‌شناس به نام‌های الیزابت شاو (نائومی راپاس) و چارلی هالووی (لوگان مارشال-گرین) می‌پردازد که برای اثبات نظریه‌ی اکتشافی‌شان در جزیره‌ی اسکای در اسکاتلند در مورد وجود خالقینی در فضا، دست به سفری نامعلوم می‌زنند. فیلم با ساختاری سه بُعدی و جذاب، همین‌طور با جلوه‌های ویژه‌ای کم‌نظیر، جایزه‌ی اسکار جلوه‌های ویژه‌ی ۲۰۱۳ را از آن خود کرد. این فیلم جدای از جلوه‌های بصری ویژه، سعی در طرح اعتقادی کفرآمیز دارد که در سال ۱۹۷۳ توسط کلود وریلهون (رائل) مطرح شد و شبه‌آیینی بدون خدا را به نام رائلیان پایه‌گذاری کرد.

پوستر فیلم پرومتئوس

دیالوگ‌های به‌ظاهر متفکرانه‌ی الحادی و هم‌چنین برخی سکانس‌ها، برگرفته از نظرات رائل است. برای مثال: در ابتدای فیلم نقشی که روی دیوار غاری در جزیره‌ی اسکای کشف می‌شود، تصویر حکاکی‌شده‌ی مردمانی است که به سمت آسمان و به اشیایی در فضا اشاره می‌کنند و تصویر به‌گونه‌ای است که گویا در حال پرستش آنها هستند.

در دقیقه‌ی ۵۲ از این فیلم ۱۲۴ دقیقه‌ای، دکتر هالووی به دیوید می‌گوید: ما می‌خواستیم خالقینمان را ببینیم و اول از همه از آنها بپرسیم اصلاً برای چی ما رو خلق کردن؟!
دیوید در پاسخ می‌گوید: مردمِ شما برای چی من را ساختند؟
و هالووی پاسخ می‌دهد: چون توانائیش رو داشتن.
و دیوید ادامه می‌دهد: شاید همین رو از خالقینتون بشنوید.

این دیالوگ درست مطابق با نظریات رائل است که انسان‌ها ربات‌ها را می‌سازند؛ چون از نظر علمی به این توانایی رسیده‌اند و آن ربات‌ها هم بعدها به توانایی خالقین خود دست خواهند یافت و انسان‌هایی شبیه به خود را می‌سازند، همان‌طور که خالقین، انسان‌ها را شبیه به خود ساختند و این روند تا بی‌نهایت ادامه داشته!

او بعد از این تسلسلِ خالقین که نظریه‌ای مردود از نظر علمی است، نتیجه می‌گیرد که خدای ماورائی و قدرت مطلق وجود ندارد. در دقیقه‌ی ۵۸ فیلم این مطلب را به‌وضوح در مکالمه هالووی و همسرش مشاهده می‌کنیم.

دکتر هالووی: حالا می‌تونی اون صلیبی رو که پدرت بهت داده باز کنی.
شاو: چرا؟
ـ چون که اونا ما روخلق کردن!
ـ و کی اون‌ها رو خلق کرده؟
ـ ما هیچ وقت نمی‌تونیم اینو بفهمیم. هیچ چیز بخصوصی وجود نداره، با یک DNA و کمی عقل هر کسی می‌تونه انجامش بده.

جالب اینجا است که ردّ معاد و توانایی ساخت بشر از روی کد ژنتیکی که از دیگر ادعاهای رائل است و بازخوانی نظریه‌ی تسلسلِ علت‌ها را به شکلی فضایی در این فیلم و در چند سکانس مشاهده می‌کنیم. نظریه‌ای که ردّ آن از ابتدایی‌ترین محکمات فلسفی است. در سکانسی از فیلم که دیوید به مکان و اتاق خدایان یا مهندسین می‌رسد، با به صدا درآمدن فلوت، ناگهان همه‌جا را در احاطه‌ی آسمان و ستاره‌ها و سیارات می‌بیند و خود را مانند جزئی از این کهکشان و معلق در آن می‌یابد و در این حالت آرامش شگرفی او را در برمی‌گیرد. این صحنه درست مطابق این نظریه رائل است که انسان را جزئی کوچک از کهکشان می‌بیند و کهکشان را بی‌نهایت و دست نیافتنی!

فیلم پرومتئوس ریدلی اسکات

البته به‌گفته‌ی رائل سرنوشت انسان‌ها و کارهایی که می‌کنند، به هیچ‌وجه برای این خالقین فضایی اهمیتی ندارد؛ چراکه به گفته‌ی او، انسان‌ها مثل مولکولی از پیکره‌ی کهکشان هستند، ممکن است هرکدام مولکولی از کف پای موجودی بزرگ‌تر باشند که هیچ اهمیتی ندارد که در اثر ساییده‌شدن بر سطحی یا شستشو از بین بروند. این مطلب در صحنه‌ای ظهور می‌یابد که پیترلن – تنها خالق فضایی باقی مانده – همراهانش را بدون هیچ توجهی قلع و قمع می‌کند. همین‌طور این طرز تفکر در گفت‌وگوی میان دیوید و شاو، زمانی که بعد از دکتر هالووی، تازه به هوش آمده به چشم می‌خورد.

ـ دیوید: باید احساس بی‌اعتنایی از طرف خداتون رو داشته باشین. شوهرتون کشته شد، همان‌طور که پدرتون از ویروسی ناشناخته.

در انتهای فیلم، شکل سفینه‌ی فضایی که سقوط می‌کند، نیم دایره‌ای است که یک طرف آن شکل انگشت اشاره‌ای به سمت آسمان است که دوباره برای مخاطب همان پیام نقشینه‌های غار در ابتدای فیلم را تداعی می‌کند.

در سکانس دیگری از فیلم، شاهد دیالوگی بین دیوید و دکتر هالوی هستیم که بیانگر ادعای بزرگ رائل است.

ـ هالووی: دَرست به کجا رسید؟
ـ دو ساله که دارم چند زبان را رمزگشایی می‌کنم، اگه نظریه‌ی شما درست در بیاد.

و بعد در صحنه‌ی بیدارشدن آخرین نفر از خالقین فضایی، شاهد این هستیم که تنها کسی که می‌تواند با آنها ارتباط برقرار کند و سخن آنها را بفهمد، دیوید است که رمزگشایی زبان‌ها را می‌داند. این مطلب درست مطابق ادعای رائل است که خود را تنها رمزگشای زبان‌ها و تعالیم انجیل و تورات می‌داند و با این ادعا سعی در القای نظرات کفرآمیز خود دارد. روشی که با گرته‌برداری از کتب مقدس و همین‌طور استفاده از معنای متفاوت لغات در زبان‌های مختلف به روشی غیرعلمی داعیه‌ی کشف حقیقت را دارد.

نتیجه‌گیری

با بررسی اجمالی شبه‌آیین رائلیان به این نتیجه می‌رسیم که این مسلک همسو با تفکر دین نوین جهانی است و توسط استعمارگران برنامه‌ریزی شده و تبلیغ می‌شود. این مطلب با تعریف و تمجیدهایی که رائل از یهودیان و کشور آمریکا در جای جای الهاماتش ارائه می‌دهد و از تغییر آرم این فرقه و حذف علامت سواستیکا (صلیب شکسته) از داخل ستاره داوود و تبدیل آن به ستاره‌ی شش‌پر (هکساگرام) در حال دوران، به علت اعتراض و خصمانه قلمدادشدن از طرف یهودیان، به‌خوبی دریافت می‌شود.

تغییر نماد جنبش رائلیان از سواستیکا به ستاره پنج‌پر چرخان

تغییر نماد جنبش رائلیان از سواستیکا / صلیب شکسته (چپ) به ستاره شش‌پر چرخشی (راست)

اگر همه‌ی این قطعات را در کنار معنویت شخص‌محور و لذت‌گرای توصیه‌شده‌ی رائل بگذارید که بشر را بی‌نیاز از خدا و در رده‌ی خدایان قرار می‌دهد، خواهید دید که این آیین تنها برای تأئید و گسترش سیطره‌ی غرب بر زندگی معنوی مردم تعریف شده است تا با جداکردن جامعه انسانی از تعالیم الهی و معنویت حقیقی، آخرین خطر برای برچیده‌شدن سیطره‌ی استعماری خود بر ملت‌ها از بین رود.

نویسنده: طاهره یاوری

فهرست منابع
رائل وریلهون، کلود (۱۹۷۴) ترجمه ۱۹۸۶، الوهیم مرا به سیاره خویش بردند، انتشارات پیام.
رائل وریلهون، کلود (۱۹۸۸) مدیتیشن حسی، نشر موسسه رائلیان.
رائل وریلهون، کلود (۱۹۹۸) به استقبال پدران آسمانیمان، نشر موسسه رائلیان.
عرب، حسین (۱۳۹۲) بی‌نقاب، قم، نشر صهبای یقین، چاپ اول.
کتاب مقدس، عهد عتیق و عهد جدید، ترجمه هزاره نو.
مصباح، محمدتقی (۱۳۷۷) آموزش عقاید، سه جلد، تهران، نشر بین الملل، چاپ چهل و دوم.
مکارم شیرازی، ناصر (۱۳۸۳) یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ برگرفته از تفسیر نمونه، تدوین و تنظیم جمعی از فضلای حوزه علمیه قم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم.
یحیی هارون (۱۳۸۶) فراماسونری جهانی، ترجمه سید داوود میرترابی، تهران، نشر المعی، چاپ دوم.

“Le Liver Dit La Verite “L Edition du Message،۱۹۷۴.
“Les Extra-Terrestres Mont Emmene Sur Leur Planete” L Edition du Messeg،۱۹۷۵.
Rael Claude.”The Took Me to Their Planet” Raelian Foundation، ۱۹۸۶.
Rael Claude. “Lets Welcome Our Fathers fram Space ” (Accueilir Les Extra-Terrestres 1980)

رائلیان ، رائلیان ، رائلیان ، رائلیان

اندیشکده مطالعات یهود در پیام‌رسان‌ها:

پیام رسان ایتاپیام رسان بلهپیام رسان سروشپیام رسان روبیکا

رائلیان ، رائلیان ، رائلیان ، رائلیان

بانکداران بزرگ ، بانکداران بزرگ ، بانکداران بزرگ

همچنین ببینید

کمیته ۳۰۰ کانون توطئه‌های جهانی

کمیته ۳۰۰؛ کانون توطئه‌های جهانی

راه‌اندازی جنگ‌ها، جنایات سازمان‌یافته، کودتا و... در زمره ساده‌ترین برنامه‌های عملیاتی کمیته ۳۰۰ است؛ اما مهم‌ترین هدف این کمیته، تسلّط بر جهان است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

17 − 16 =