سینما و صهیونیسم (۱) چارلی چاپلین
دستگاههای تبلیغاتی صهیونیسم با امکانات و ابزاری که در جهان دارند، سعی درجاودانهسازی فرقهای خودشان داشته و دارند. در این میان در دهه پنجاه میلادی همزمان با جنجال «مککارتیسم» و حضور عناصر خودفروختهای چون «الیا کازان» در هالیوود، فضای دستراستی پلیس آمریکا هرچند بهصورت منفی علیه عدهای از هنرمندان بهویژه در هالیوود جار و جنجال سیاسی بهراه انداختند، اما این اعمال برای جاودانهکردن آنها چه آگاهانه و چه غیرآگاهانه مؤثر بود.
در این میان، فضای سیاسی آمریکا به چارلی چاپلین، بُعدی اسطورهای داد و او را از سینماگر صرف تا سطح یک نماد مظلومیت، تهیدستی، آوارگی و کسی که در زیر چرخدندههای نظامهای حاکم صنعتی، خرد و خمیر میشود، بالا کشید.
در آثار او، همچنانکه در دیگر آثار هنرمندان و نویسندگان یهودی همدوره با او دیده میشود، مختصات انسانهای منفرد و منزوی، حاشیهای و کوچک نگهداشته شده، تعریف و نمایانده میشوند.
در این جنجال برچسبِ کمونیست بودن، نمیتوانست در دههی سی و چهل قرن بیستم باعث منفورشدن چاپلین باشد، بلکه بهطور طبیعی به نمایشها و فیلمهای او نشانی از واقعیتها میزد. در ادامه خواهیم دید که او بهطور متعارف از انسان کمونیستی، انسان پرولتاریا به تعریف مارکسیسم و لنینیسم که دارای وجوه، میل و اجبار به هم پیوستن، تشکل داشتن، افکار سندیکایی و صنفی داشتن و هویت تودهای هستند، فاصله داشت و غربت موضوعی سراسری جهانی جنبش صهیونیسم [همان اسطورهی یهودی سرگردان] را تبلیغ میکرد.
بیشتر بدانیم: اسطوره دیاسپورا یا آوارگی
فیلمها، مقالهها و مصاحبههای فراوان پیرامون زندگی و آثار چارلی چاپلین در سطح جهان عرضه شده است. این فلاسفه، جامعهشناسان و سیاستمداران یهودی بودند که ایدهای بهنام مارکسیسم را در اروپا بهراه انداختند و در پیرامون مارکس، انگلس، سیسرو، آرنت، تروتسکی و… کاریکاتور عدالتمحوری را برای جهانیان به نمایش گذاشتند.
بیشتر بدانیم:
چرا کمونيسم به پيکار عليه صهیونیسم برنخاست؟
به این معنا در دو سوی مبارزه علیه فاشیسم یک پای ثابت یهودیان معرفی شدند و پای دیگر مارکسیستها یا آمریکاییها به نمایش گذاشته شدند. کسانی چون برشت، چارلی چاپلین، یفتوشنکو و… محل تلاقی مارکسیسم و صهیونیسم بودند و پیشروی با هر کدام پیشروی با آن دیگری محسوب میشد. اینکه نوزده نفر از بیست نفر اعضای کادر رهبری حزب کمونیست شوروی در سال ۲۴-۱۹۱۷ همگی از یهودیان بودند، این امر را اثبات میکند.
همچنین سران اکثر احزاب چپ اروپا فراماسونرها و یهودیان بودند. در چنین شرایطی یهودیان پیشروی بهسوی چنگانداختن به مراکز فرهنگسازی، ایدئولوژیسازی و سازماندهی و تبلیغات را آغاز کرده بودند. هالیوود، مرکزی بود که بیشترین یهودیان را در خود جای داد.
بیشتر بدانیم: یهودیان و هولوکاست بلشویکی
شمایل چارلی چاپلین حداقل در دو فیلم «زندگی و هنر چارلز اسپنسر چاپلین» و «زندگی چارلی چاپلین» ویدیویی و سینمایی در ایران به معرض تماشای بینندگان گذاشته شده و چندین کتاب از زندگی چارلی چاپلین ترجمه شده است. بنابراین مبلّغین پیگیر و دارای پشتکار در زنده نگاه داشتن «شمایل چاپلین» فعال بوده و هستند. مروری کوتاه بر هر یک از این آثار میتواند شناختی کلی در این مورد ارائه بدهد.
۱- «چارلی: زندگی و هنر چارلی چاپلین»
نویسنده و کارگردان: ریچارد شیکل. راوی: سیدنی پولاک. با حضور: وو دی آلن، جانی دسپارت، داونی جونیور، میلوش فورمن، مارسل مارسو، ریچارد آتن برو، مارتین اسکورسیزی، مزمن لویه، مایکل چاپین، جرالدین چاپلین، سیدنی چاپلین، دیوید رکسین، کلر بلوم، دیوید تاسن، دیوید رابینسن، محصول ۲۰۰۳ آمریکا، سیاه و سفید و رنگی، ۱۳۲ دقیقه.
این فیلم شرح حال چارلز اسپنسر چاپلین است که از خلال نمایش تصاویری از خود او و بخشهایی از فیلمهایش و نیز گفتوگو با اشخاص متعدد از میان سینماگران معاصر و نیز افراد خانوادهی چاپلین و دیگر نزدیکانش به معرفی چاپلین میپردازد.
چارلی چاپلین در صحنهای از فیلم ولگرد
این فیلم بیننده را غرق در لذت شمایلی که ارائه میشود، می کند. فیلمها یکی پس از دیگری به نمایش درمیآیند و بیننده از تماشای آنها چنان در صحنه فرو میرود که جای تحلیل برای وی باقی نمیماند.
ریچارد شیکل جمع پرشماری از شرححالنویسان، منتقدان، بازیگران و کارگردانها را گرد هم آورده و حاصل کار آشی همهجوش است که شمایل «معصومیت، آوارگی» را در اذهان تماشاگران جاودانه سازد.
این مستند، کارنامهی او را از زمان شکلگیری شخصیت «ولگرد» تا فیلمهای برجستهی دهه ۱۹۲۰ و ۳۰ (پسربچه و روشنایی شهر) تا زمان افول شهرت و تبعید سیاسیاش از آمریکا پی میگیرد و اطلاعات جامع و جانبی فروانی را از زندگی و کارهای چاپلین ارائه میدهد.
۲- «زندگی چارلی چاپلین»
فیلم دوم مستندگونهی دیگری است با همین سبک و سیاق که در آن «دایانا هاوت» نویسندهی شرح حال چارلی چاپلین دستنوشته خود را درباره زندگی و آثار چاپلین نزد او که در سالهای آخر عمرش است، آورده است.
ورود «دایانا هاوت» صبحهنگام است، شرح حال، تصویرهای متعدد از زندگی و فیلمها و سؤال و جوابها را شامل میشود و فیلم به پایان میرسد. اولین صحنهها از رفتن چارلی چاپلین بر روی سن و ترانهخوانیاش است. نوجوانیاش با بیماری روانی مادر همزمان میشود. چارلی در این دوره بهعنوان آوازهخوان و کمدین به آقای کانو معرفی و استخدام میشود. در نمایش سیرک نقش آدم مستی را ایفا میکند. از سوی تماشاگران بهشدت تشویق میشود.
کودکی چارلی چاپلین در لندن
در اینجا نویسنده و چاپلین وارد سؤال و جواب میشوند. با شروع فیلم، مادر چارلی در بیمارستان روانی بستری میشود و خود او به آمریکا میرود. سال ۱۹۱۳ به سفارشی با هفتهای ۱۵۰ داور در هفته در هالیوود استخدام میشود. موفقیتها را پشت سر میگذارد و خود نگارش فیلمنامه و کارگردانی فیلمهایش را برعهده میگیرد. در ۲۹سالگی ازدواج میکند. دستراستیهای آمریکایی برایش تولید دردسر میکنند. فیلمی از او در معرض توقیف قرار میگیرد. کمونیست بودن او شایع میشود. دوباره به لندن برمیگردد، در این هنگام مادرش دیوانه شده است.
بازی چارلی چاپلین ۱۳ساله در تئاتر شرلوک هلمز
این سفر چاپلین به لندن برای مراسم افتتاحیهی فیلمش است. یادش میآورند که اولین عشق او در لندن، دختری که میخواست با او ازدواج کند، در جریان جنگ اول جهانی مرده است. در آمریکا در جواب جریان «مککارتیسم» که عقیده داشتند کمونیستها به همهی نهادهای فرهنگی کشور آمریکا نفوذ کردهاند او تنها به جوابِ «من وطنی ندارم» اکتفا میکند.
«من وطنی ندارم» چنان با رمزآمیزی ادا و بیان میشود که هم در بر دارندهی نپذیرفتن ملیت آمریکایی میشود و هم انگلیسی بودنش را شامل میشود.
برای اطلاع از مککارتیسم نگاه کنید به:
هاليوود و صهيونيسم؛ يک روح در دو بدن
در آمریکا زن دوم میگیرد. در این قسمت همچنان بین چارلی چاپلین و نویسندهی شرح حالش گفتوگو ادامه مییابد. چاپلین در برابر سؤالهای مکرر نویسنده که آیا اتهام کمونیست بودن را قبول دارد، میگوید: اگر میخواهی مرا درک کنی فیلمهایم را خوب ببین. وایزمن نظریهپرداز یهودی در دفاع از چاپلین میگوید: چارلی از سینمای صامت برای مردم غیر انگلیسیزبان دفاعیه ارائه میدهد.
در بررسی فیلمها، پسزمینههای دوران رکورد اقتصادی دههی ۳۰ قرن بیستم آمریکا نمایانده میشود. با استفادهی بیشتر از ماشین در اقتصاد، میلیونها کارگر بیکار میشوند و همین بیکاران آشوبهای اجتماعی بهوجود آورند و فیلم «عصر جدید» ساخته میشود. در این قسمت که چارلی اخبار جنگ جهانی دوم را در آمریکا تعقیب میکند در ادامه از مرگ مادرش حرف میزند.
پوستر فیلم عصر جدید
شرححالنویس دربارهی یهودی بودن و اعتقاد مذهبی او میپرسد. چارلی چاپلین جواب میدهد: «دیکتاتور بزرگ» هجو فاشیسم بود و عدهای بیخودی فکر میکردند من کمونیست هستم. فیلم در این قسمت به دادگاه او در آمریکا میپردازد که زنی مدعی شده است از او فرزندی دارد. دادگاه بر عدم تقاضای پذیرش ملیّت آمریکایی از سوی چاپلین او را محکوم میکند. فیلم اصرار میورزد تا نادیده گرفته شدن جواب آزمایش خون را از سوی دادگاه برجسته نماید. چاپلین پس از پرداخت جریمه در سال ۱۹۵۲ از آمریکا تبعید میشود و در سوئیس اقامت میگزیند.
شرححالنویس میپرسد: هم مادر و هم مادربزرگت دیوانه بودهاند، این امر را چگونه ارزیابی میکنید؟ چارلی چاپلین پیر در جواب میگوید: مردم را خنداندن، کار بدی نبود، آفتاب غروب کرده است. نماهایی از فیلم «سیرک بزرگ» پخش میشود. از فیلمهای دیگرش نیز گزیدههایی به نمایش درمیآید. در سال ۱۹۷۵ نشان شوالیه و در سال ۱۹۸۳ اسکار به چارلی چاپلین تعلق میگیرد. او از آخرین زن خود هشت فرزند دارد.
گرچه چارلی چاپلین در سن ۸۸سالگی مُرد، اما شمایل «آواره، ولگرد و بیگناه» او همچنان زنده نگهداشته میشود. چنانچه ملاحظه میکنیم چارلی در مقام یک یهودی و در بُعد جهانی بر کار محوری صهیونیسم یعنی «مبارزه علیه فاشیسم» و جلب نظر جهانیان برای لزوم چیرگی بر آوارگی توسط «بهدست آورن ارض موعود» کار کرده است و آن فیلمهایی از او بیشترین موفقیت را کسب کرده است که «عصای تمثیلی موسی» را بر دست داشته و میل به رهایی از سرزمین خود را دارد، چنانکه در فیلم «دهفرمان» میل رهایی از مصر توسط دیگر یهودیان به تصویر کشیده شد.
بیشتر بدانیم:
اسطوره ارض موعود و شهر زایان
فیلمهای دیگر چاپلین که خارج از مقولهی سیاسی صهیونیستیاش بوده، کمترین موفّقیتی در بر نداشتهاند، «جویندگان طلا» و «کنتی از هنگکنگ» از این دست کارهای اوست. کتاب «سرگذشت من» چارلی چاپلین توسط محمد قاضی، جمشید نوایی و دیگران در دهههای گذشته به فارسی ترجمه شده است.
عکسها و دیدارهای چاپلین با رهبران و متنفّذین یهودی و فراماسونرهایی مانند «وینستون چرچیل» قابل توجه است. در این فیلم مستندگونه نیز خود وی به دیدگاه یهودیاش بیشتر تأکید میکند و کمونیست شمرده شدنش را ذهنیّت دیگران نسبت به خود بیان میکند.
بیشتر بدانیم:
وینستون چرچیل در خدمت روچیلدها
فیلم «عصر جدید» در دههی ۱۹۳۰ که به مفهوم کارِ بیگانه شده با وجود انسان میپردازد از شاخصترین فیلمهای چارلی چاپلین است. مفهومی که بهنوعی با تعریف مارکس از «ازخودبیگانگی» (الیناسیون) نزدیکی دارد. کارفرما در دفتر کارش نشسته است و بر روی مانیتور «ارزش افزوده» را با حرص تمام به نظاره نشسته است. کارگران از آنچه تولید میکنند سهم اندکی دارند.
کارگر زندگیاش را وقف تولید کالا میکند. کالایی که حتی خارج از دسترس او قرار میگیرد. در این میان او تنها نیروی کارش را از دست میدهد. در تبیین «ارزش افزوده»، مارکس به مفهوم یهودی «گوساله سامری» نظر داشته و طبیعی است که چارلی چاپلین، یهودی هنرمند، آن مفهوم را با عینیتی دیگر (هجو شدهی آن با تأثیر موسیقی) بیان کند. زبان مارکس زبان اقتصاددان و فیلسوف است و زبان چاپلین زبان یک هنرمند کمدین و به همین دلیل است که بهواسطهی فیلمهای چاپلین، مفهوم سادهشده در اختیار بیننده قرار میگیرد.
بیان تصویری و کمیک چاپلین در دو صحنه از چارچوب قاعدهمند کمونیسم مارکسیسم بیرون میرود. آنجا که هنگام عبور از خیابان، میبیند که پرچمی از پشت یک تریلی روی زمین میافتد، او پرچم را برمیدارد و راننده را صدا میکند و به طرفش میدود. همزمان گروهی از اعتصابکنندگان کارگر از پشت سر او وارد خیابان شده به گروه اول برخورد میکنند. پلیس چاپلین را که به تصادف در محل تلاقی آنان بوده است بهعنوان رهبر کمونیست اعتصاب کارگری دستگیر میکند. در صحنهی پایانی نیز آجری به تصادف بر سر پلیس میخورد و پلیس چاپلین را بهعنوان شورشی دستگیر میکند. سالها بعد در دههی ۱۹۷۰ «هربرت مارکوزه» فیلسوف یهودی آلمانی مقیم آمریکا رویکردی جدید از دو یهودی نظریهپرداز اقتصاد سیاسی (مارکس – انگلس) و یهودی دیگر نظریهپرداز روانکاوی (زیگموند فروید) بهدست داد که در بر گیرندهی هر دو نظریه بود.
هربرت مارکوزه
«مارکوزه» همراه «زیگموند فروید» تاریخ تمدن بشری را تاریخ سرکوب میداند. مفهوم سرکوب، محور روایت فروید از فرهنگ و تمدن را تشکیل میدهد. بهزعم «فروید»، برای تکوین تمدن، سرکوب غرایز بشری و مهار آن ضروری است. پس سرکوب و تمدن همبستهاند. «فروید» ابزار این سرکوب را در مکانیسمهای نظامهای ارزشی میجوید. «مارکوزه» در عین تصدیق ماهیت سرکوبگرانه تمدن، در جستوجوی بدیل دیگری است. او در مقدمه کتاب «اروس و تمدن» مدعی است که در بطن روابط فروید از فرهنگ، چنین بدیلی نهفته است. بهزعم مارکوزه، سرکوب فرویدی در قالب نهادهای اجتماعی عینیت مییابد.
این نکتهای است که فروید بدان نپرداخته است. عصر مدرن، طی فرآیند صنعتی شدن و بوروکراتیزه شدن بهنحوی قادر است این سرکوب را در هیئت نهادهای مختلف اجتماعی، عینیت بخشد.
در بخشی از آثار فرانتس کافکا («نامه به پدر» سرکوب غرایز و امر ازدواج را مورد نکوهش قرار میداد و در «محاکمه» این سرکوب را نهادهای اجتماعی (دادگاه و کلیسا) به عهده داشتند) تحلیل یکی دیگر از یهودیان را شاهد بودیم. در ژانر دیگر طنز از نویسنده یهودی اکرایینی همدوره (سولومون رابینوویچ) که از پدر طنزنویسی «گوگول» متأثر بود شاهدیم که چگونه عناصر آوارگی، مبهوتبودن از پیشرفت صنعتی و جایگزینی ماشین بهجای کارگر نظریه مارکسیستی ازخودبیگانگی روایت میشود.
طبق نظریه رابینوویچ، عناصر فشارزای بیرونی فرد را وادار به هجو کردن خود و دیگران میکند تا از درون آن عنصر شادی فراهم گردد. در «عصر جدید» چارلی چاپلین، این نقش را «بازی» برعهده میگیرد تا اینگونه جزئی از ماشین نگردد. در واقع چارلی چاپلین با طنزهای رابینوویچ و کافکا و بینش گروتسکی (طنز + اشمئزاز + عناصر ناهمگون) برتولت برشت یهودی آلمانی در تئاتر به این شیوهی مستندسازی دست مییابد.
تمبر یادبود برتولت برشت
برشت در هجو جنگ جهانی اول جمهوری وایمار (آلمان) مراسمی را بر روی صحنه میآورد که سربازان ارتش آلمان سرباز مردهای را که دل و رودهاش در جنگ بر زمین ریخته است با کمک دو پرستار و موعظه کشیش به درون شکمش ریخته و آن را دوخته و سپس با مارش نظامی به جبهه جنگ برمیگردانند!
در مجموعهاشعار برشت (من، برتولت برشت) نیز که همدورهای چارلی چاپلین میباشد (این یهودی آلمانی معروف به کمونیست از آلمان رفته و در آمریکا اقامت گزیده است)، نهادهای اجتماعی سرکوبگر بهقول مارکوزه و مارکس (کلیسا + قانون و…) مشترکاً غرایض را منهدم میکنند و شادی را زدوده و خودبیگانگی را مستقر میسازند.
باید به این نکته از افکار مارکوزه اشاره کرد که مارکوزه «کار» را به شیوهای رمانتیک نفی نمیکند بلکه از امکانات درونی زمینه «کار» بهمثابه عنصر سازنده تمدن صنعتی بهره میگیرد. این امر خود نیازمند دگرگونی نهادهای اجتماعی است. بنابراین نیازمند دگرگونی «وضع موجود» است. به این منظور که این وضع موجود دیگر نه صرفاً بر شالودهی «اصل واقعیت» بلکه استوار بر شالودهی «اصل لذت» میباشد. نظریهی انتقادی مارکوزه از خلال بسط همین نکات بروز مییابد. وضعیت افسرده و هراسناک چارلی چاپلین در «عصر جدید» با بازی آچار و پیچ و مهره، عنصر «بازی» را برای بهدست آوردن شادی در پایان فیلم بههمراه میآورد.
چنانچه ملاحظه شد، جنبش یهودیان صهیونیست در اواخر قرن نوزدهم و نیمهی اول قرن بیستم در عرصهی فرهنگی به موازات دستیازی به جایگاههای اقتصادی و سیاسی، تشکیل احزاب کمونیست که رهبرانشان یهودیان بودند و به قدرت رسیدن فراماسونرها در کشورهای اروپایی، مناسبات تنگاتنگی با هم دارند. رشد و تثبیت موقعیت امثال چارلی چاپلین که به روایت زندگینامهی خود او قابل استفاده است، بدون حمایت یهودیان آمریکا، انگلیس، وینستون چرچیل، ونسان اوریول رئیسجمهور فرانسه و رمزی مکدونالد نخستوزیر ممکن نبود.
کافی است به صدها هنرمندی اشاره کنیم که چون از حمایتهای مستمر و مؤثر و مفید یهودیان برخوردار نبودند، ناکام ماندند، و در مقابل موقعیت هنرمندانی نظیر «جین فوندا» و «آرنولد شوارتزنگر» را بهعنوان مبلّغین فاشیسم صهیونیستی در آمریکا بررسی کنیم که بهواسطهی تأثیرگذاریشان بر اذهان عمومی بر ضد مسلمانان و فلسطینیها و اعراب هر روز بیش از پیش رشد میکنند!
تحقیق و نگارش: مجتبی حبیبی
با ویرایش مجدد اندیشکده مطالعات یهود
منابع:
1- فیلم «عصر جدید» و کتاب «سرگذشت من»، از: چارلی چاپلین
2- فیلم «چارلی: زندگی و هنر چارلی چاپلین»، از: ریچارد شیکل
3- کتابهای «من، برتولت برشت» و «کله گردها و کله تیزها»، از: برتولت برشت
4- کتابهای «نامه به پدر» و «محاکمه»، از: فرانتس کافکا
5- کتاب «خیاط جادو شده»، از: سولومن رابینویچ
6- کتاب «کاپیتال» (سرمایه)، از: کارل مارکس
7- کتاب «استیک» (شناخت زیبایی)، از: فلیسین شاله
8- کتاب «مثلث سرنوشت، آمریکا، اسرائیل و فلسطینیان»، از: نوآم چامسکی
…..
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: