امام حسن (ع) به حکومت میرسد، در حالی که کوفه امروز بسیار متفاوتتر از کوفهی پنج سال پیش است. اگرچه امیرالمومنین (ع) هم در شرایط خاصی به حکومت رسید، اما پیچیدگیهای امروز حکومت بهویژه در کوفه راه دشواری است که نیازمند تدابیری چند منظوره برای عبور از آن است. سازمان جاسوسی یهود
شهر، غرق در آشفتگی است، با شهادت امیرالمومنین (ع) عمود حکومت از بین میرود و شهر آبستن حوادث پیچیده و دشوار میشود. در این میان دو مشکل دیگر نیز وجود دارد که این فتنه را دامن میزند:
۱- قوت گرفتن قطب شام
اولین و مهمترین حادثه، فعال شدن قطب شام است. معاویه روزی که میخواست با امام علی (ع) بجنگد، پیراهن عثمان را بهانهی خونخواهیاش کرد، وگرنه مردمشان هرگز انگیزهای برای نبرد با علی (ع) نداشتند. اما امروز و در مقابله با حسن بن علی (ع) نیازمند بهانه نیست، زیرا امام حسن (ع) رأی مردم شهرهای دیگر را با خود ندارد، حتی در کوفه که محل حکومت ایشان هست اوضاع خوب نیست و فقط بعضی از افراد که پای منبر بودند، بعد از سخنرانی با ایشان بیعت کردند! (۱)
معاویه اکنون میتواند بر سر سفرهی خون هزاران نفری که علی (ع) در صفین کُشته است (۲)، بنشیند! او ذهن مردم را علیه امام حسن (ع) بسیج میکند که اینها پس از آن همه قتلعام و بعد از پذیرش حکمیت دوباره میخواهند مملکت اسلامی را به آشوب بکشانند. اینبار شام و یمن و مصر برای جنگ با امام حسن (ع) کارشان سادهتر از قبل است.
معاویه میگوید: علی (ع) به حکمیت تن داد؛ در حکمیت نمایندهی علی (ع) او را از حاکمیت خلع کرد و نمایندهی من، مرا منصوب کرد و حالا فرزند علی (ع) باید به حکمیت تن دهد، اما نمیخواهد!
۲- کمبود نیرو
با شهادت امام علی (ع) نیروهایی که حضرت با دشواریهای فراوان در نخیله گرد هم آورده بود، متفرق میشوند. آنهایی هم که هستند، از مقام ولایت اطاعت ندارند. بنابراین، در یک سو نیروهای معاویه هستند که برای هر اقدامی توجیه شده و آمادهاند و در سوی دیگر، اطرافیان امام حسن (ع) هستند که هر کدام برای خود رأی و اجتهادی دارند، به همین دلیل متفرق و پراکنده شدهاند.
راه حل امام حسن (ع)
در صورتیکه از علم امامت چشم بپوشیم باید توقع چه کاری را از امام حسن (ع) داشته باشیم؟
سازمانهای مبارز دو تاکتیک در برخورد دارند: تاکتیک اختفاء و تاکتیک اعلان. زمانی سازمانها علنی میشوند [اعلان] که قدرت مقابله با دشمن را داشته باشند، اما در صورتیکه بر اثر حادثهها، سرنوشت سازمان در خطر باشد، بهترین راه اختفاء است، زیرا در این زمان اگر سازمان بخواهد بهصورت علنی به فعالیت ادامه دهد، اندک قدرتی را هم که برایش باقی مانده است، از دست خواهد داد.
حضرت (ع) تصمیم میگیرد سازمان شیعه را کمرنگ و بعد مخفی کند. ایشان در این موقعیت دست به انتخابی میزند که هر فرد آگاه به مسائل سیاسی و مبارزاتی، کار ایشان را تأیید میکند.
اما حضرت (ع) با این انتخاب مشکلی در پیش رو دارند؛ مشکلی که گریبانگیر همهی سازمانهای مخفی است: «فراموشی.» این همان هدفی است که معاویه هم بهصراحت از آن پرده برمیدارد.
برنامهی سقیفه این بود که اسلام بهکلی برچیده شود و از جمله اشتباهات معاویه این بود که حرف اساسی سقیفه را افشا کرد، تا جایی که مغیره گفت: معاویه دیگر بس است!
سخن معاویه چنین است:
«پسر ابوقحافه [ابوبکر] حکومت کرد و رفت و اکنون اسمی از او نیست. پسر خطاب [عُمَر] حکومت کرد و رفت و اسمی از او نیست. پسر عفّان [عثمان] هم همینطور. اما پسر عبدالله [رسول خدا حضرت محمد بن عبدالله (ص)] ادعایی کرد، اکنون که رفته روزی پنج بار اسمش را بر مأذنه میبرند. لا والله الا دفناً دفناً، نه به خدا! باید این کار را آنقدر ادامه دهیم تا این اسم دفن شود.» (۳)
تا اینجا با تدابیر امام علی (ع) این اسم بر مأذنه برافراشته مانده است و اکنون این وظیفه بر دوش امام حسن (ع) است؛ اوست که باید از اسلام حفاظت کند.
اگر حضرت اقدامی نکند، هیچ مانع دیگری در مقابل معاویه وجود ندارد؛ در مقابل معاویهای که مهمترین هدفش نابودی اصل سازمان است و در کوفهی بی سامانی است که رهبرش را هم شهید کردهاند.
اقدام امام حسن (ع) برای حفظ سازمان شیعه
راهحل حضرت (ع) در مقابل تهدیدات موجود بر سر راه، تصمیم به اختفاء سازمان شیعه است. همچنین ایشان از سوی دیگر، دست به اقداماتی میزنند تا از مهمترین آفت مخفیشدن سازمان – یعنی فراموشی – جلوگیری کنند.
اقدامات امام حسن (ع) در این مقطع از تاریخ بهمعنای واقعی، بروز مکر الهی است. اولین اقدام حضرت بازگرداندن آرامش روانی از دست رفته به کوفه است. ایشان با یک سخنرانی قاطع و کوبنده سعی میکند که چهرهی بیرونی حکومت را با استحکام و باصلابت نشان دهد. با این کار تا حدودی امنیت روانی به شهر بازمیگردد.
دومین اقدام حضرت (ع)، زمینهسازی برای اختفاء همراه با نبرد است. آمادهسازی برای نبرد و مخفی شدن، دو چیز متضادند. برای نبرد علنی باید خود را آشکار کرد و در صورت مخفی شدن، دیگر نبرد علنی معنا ندارد.
حضرت (ع) که میخواهد این دو ضد را با هم جمع کند، از نقطه ضعفی که در نیروهای معاویه وجود دارد، استفاده مینماید و نتیجهاش پیروزی پنهان ایشان در این نبرد است. شامیها اگرچه برای نبرد حاضرند، اما از جنگ دلزده و خسته شدهاند. بنابراین، اگر جنگ تعطیل شود، خوشحال میشوند. میگویند باید با طرف مقابل جنگید، اما اگر صلح شود، بهتر است.
این روحیهی دشمن، زمینه را برای مخفی کردن سازمان ایجاد میکند، اما این کار ساده نیست، زیرا اگر معاویه از این نیّت مطلع شود، همه را قلع و قمع خواهد کرد. از اینرو حضرت باید خود را آمادهی نبرد نشان دهد. بنابراین، وضعیت آمادهباشی را که حضرت علی (ع) داشتند، حفظ میکند.
چرا عبیدالله بن عباس فریب خورد؟
معاویه هم وقتی مطلع میشود که امام حسن (ع) در کوفه به حکومت رسیده است، اعلام میکند که تمرّد در کوفه هنوز ادامه دارد و باید آن را سرکوب کنیم. به سرعت نیروها برای او جمع میشوند.
معاویه بهتر از هر کس میداند اگر مسألهی کوفه حل شود، همهی مشکلاتش حل خواهد شد. از اینرو هجده روز بعد از شهادت امیرالمومنین (ع) خود را به موصل و یکی از روستاهای مسکن میرساند. (۴) در مسیر کوفه که هیچ مقاومت و مشکلی وجود ندارد؛ در کوفه هم کار راحت است.
معاویه تجربهی موفق حمله به خانهی ولایت را فراموش نکرده است. در سقیفه قرار شد به خانهی حضرت حمله کنند و در این میان، علی (ع) و حسنین (ع) کشته شوند و نسل امامت منقطع شود. به نظر او دوباره میتوان مشابه آنچه را که در سقیفه تصویب شد، اجرا کرد.
امام حسن (ع) به سرعت دست به کار میشود و به مردم کوفه میفرماید: پدرم توصیه کرد که باید مرکز فتنه را از بین برد؛ اما شما توجّهی نکردید. او که باید از بین میرفت، در راه آمدن به کوفه است تا شما را از بین ببرد. اکنون وقت اقدام است. (۵) کوفیان توجیهی برای انصراف از جنگ نداشتند و در نتیجه نیروی مختصری برای حضرت جمع شد. (۶)
حضرت (ع) میداند که این افراد مرد جنگ و رزم نیستند، زیرا زمانی هم که علی (ع) با آن موقعیت در میان آنها بود، اهمال کردند. به هرحال حضرت (ع) سپاهی تشکیل میدهد. پیشقراولانِ حضرت به فرماندهی عبیدالله بن عباس به سوی معاویه حرکت میکنند. (۷)
عبیدالله بن عباس و قیس بن سعد
معاویه و نیروهای حضرت با هم به مسکن میرسند. مسکن، مرز عراق و شام آن روز است. عبیدالله بن عباس، پسر عموی حضرت علی (ع) است و امام حسن (ع) نوه عموی عبیدالله میشود.
قائممقام او قیس بن سعد بن عباده است. قیس، انسان شجاعی است؛ مدنی و از انصار است.
عبیدالله با دوازده هزار نیرو به مسکن آمده بود. اما یک نامه هویّت او را بهکلی عوض کرد. مضمون نامه این بود که اگر به جانب ما بیایی، یک میلیون درهم به تو میدهیم؛ نصف آن نقد و نصف دیگرش در کوفه.
اگر به پول رایج امروز حساب کنیم، هر درهم حدود چهار هزار تومان است. بنابراین حدود چهار میلیارد تومان گرفت و اردوگاه را ترک کرد! (۸) این مقدار پول مبلغ کمی نیست، حتی اگر ثبات دینی او را انکار کنیم، نمیتوانیم از عرب بودن و تعصبات قبیلهای او چشم بپوشیم. عرب تعصب عشیرهای دارد و عبیدالله به دلیل بنیهاشمی بودنش باید مقاومت میکرد. علاوه بر این، معاویه قاتل پسران او بود.
به نظر می رسد امام حسن (ع) از روی عمد عبیدالله را فرمانده قرار داد تا دیگران را متوجه وضعیت نیروهایش کند. در این صورت است که میتوان درک درستی از وضعیت سپاه حضرت داشت؛ زیرا وقتی آشنایان کسی با او اینگونه برخورد میکنند، نباید توقعی از غریبهها داشت!
نیروها هم که سپاه را بدون فرمانده دیدند، دست و دلشان لرزید. علاوه بر اینکه نامههایی به آنها رسید که ما رفتیم، شما هم بروید. بنابراین آنان هم از اردوگاه دل بریدند و این امری طبیعی است؛ زیرا وقتی فرمانده که نخ تسبیح لشکر است، خودش را میفروشد، از نیروها چیزی باقی نمیماند.
حالا قیس بن سعد بن عباده مانده بود و لشکری که از هرسو آمادهی از هم گسستن بود. میان او و عبیدالله بسیار تفاوت است، زیرا اگر قرار بود او هم مثل فرماندهاش دست به خودفروشی بزند. مبلغ کمتری هم میتوانست او را راضی کند تا کوفه و امام حسن (ع) را دست بسته تسلیم معاویه کند.
قیس تمام تلاشش را برای حفظ آرامش سپاه به کار بست. اما به نظر میرسد که در کار او یک خللی وجود دارد. او توجه نداشت با دست خود در حال جمع کردن نیروهایی برای معاویه است. این افراد با شنیدن خبر فرار فرمانده و با زمینههای ذهنی قبلی که برایشان وجود داشت، نمیتوانستند نیروی جنگ در برابر معاویه باشند. این نکتهای بود که متاسفانه مورد غفلت قیس قرار گرفت.
سازمان جاسوسی یهود
خبر فرار عبیدالله به سرعت باد در میان سپاه پیچید! تأمل در اینکه چگونه این خبر و اخبار مأیوسکنندهی دیگر در زمانی کوتاه با چنین سرعتی در همهجا منتشر میشود، لایههای پنهان سازمانی قدیمی را روشن میکند؛ سازمانی مخفی و خزنده که بسیار کم مورد توجه مطالعه و شناسایی قرار گرفته است: سازمان امنیتی و جاسوسی معاویه.
پیشینهی این سازمان را باید در قوت و قدرت تاریخی یهود جستوجو نمود. سازمان جاسوسی یهود در صدر اسلام بسیار با دقت و ظرافت عمل میکرد. این مسأله که پس از شهادت پیامبر (ص) دیگر سخنی از منافقین نیست، نشانه آشکاری است که این سازمان تصمیم به پنهان کردن نیروهایش دارد.
این، همان سازمانی است که معاویه را بر سر کار میآورد و با کمکهایی که میرساند، او را تا این مرتبه ارتقا میدهد. اکنون همین سازمان در اختیار معاویه است تا او را در رسیدن به اهدافش کمک کند. از ویژگیهای شبکه مخفی این است که نیازی به نیروی انسانی فراوان ندارد. پنجاه نفر نیروی مخفی برای از بین بردن یک لشکر کافی است.
معاویه در زمان عثمان، ساختار سازمانِ امنیتی – جاسوسی کوفه را ایجاد کرده بود. نیروهای او هر چند کم اما با قوت مشغول به فعالیت هستند؛ نیروهایی که در ظاهر هیچ ارتباطی با معاویه ندارند، اما در باطن دستورات او را مو به مو عمل میکنند. ولید بن عقبه، اشعث بن قیس و دیگرانی که در کوفه دارای جایگاه اجتماعیاند، از اعضای این سازمان محسوب میشوند.
اشعث در ظاهر نیروی امیرالمومنین (ع) و در باطن زمینهساز برنامههای معاویه است. اشعث فرمانده لشکر حضرت علی (ع) است (۹) و اجازهی عبور دارد، بنابراین میتواند ابنملجم را در صف اول نماز جماعت پشتسر امیرالمومنین (ع) جای دهد (۱۰) و هیچکس نمیتواند به او اعتراض کند و یا حتی او را متهم نماید، زیرا بهصورت علنی این کار را انجام نداده است.
این سازمان سرگروههایی دارد که در دورههای مختلف و مدتهای طولانی بهخوبی توانستهاند نیروهای دیگر را سازماندهی، تقویت و رهبری کنند. وقتی کوفه در اختیار علی (ع) است، اگرچه سازمان بهدلیل پنهان بودن آسیبی نمیبیند، اما بهدلیل قدرت و نفوذ اجتماعی حضرت، موفقیت چندانی هم بهدست نمیآورد.
با شهادت حضرت امیر (ع) و شروع ناآرامیها در کوفه این سازمان جان تازهای میگیرد و فعالیتش را تشدید میکند. آنها در سپاه امام حسن (ع) که از کوفه برای مقابله با معاویه حرکت کرده است، پراکنده شدهاند و ناآرامیها را رهبری میکنند.
اینها هستند که خبر فرار عبیدالله را بهصورت گسترده منتشر و در سپاه ایجاد رعب و هراس مینمایند و نیز اینها هستند که لشکریان امام را تبدیل به قاتلان امام میکنند!!
پینوشتها: سازمان جاسوسی یهود
1 – انساب الاشراف، ج۲، ص۲۸
2 – وقعه صفین، ص۵۵۸؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۳۲۲
3 – الاخبار الموفقیات، صص۵۷۶-۵۷۷؛ مروج الذهب، ج۳، صص۴۵۴-۴۵۵؛ بحارالانوار، ج۳۳؛ صص۱۶۹-۱۷۰
4– تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۱۴
5– مقاتل الطالبین، صص۶۹-۷۰
6– همان.
7– تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۱۴
8– تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۱۵؛ الارشاد، ج۲، صص۱۲-۱۳؛ بحارالانوار، ج۴۴، صص۴۷-۴۸
9– تاریخ خلیفه، ص۱۴۶
10 – انساب الاشراف، ج۲، ص۴۹۳-۴۹۴؛ الارشاد، ج۱، صص۱۷-۲۰؛ بحارالانوار، ج۴۲، صص۲۲۸-۲۳۰
منبع: تبار انحراف ۳ (پژوهشی در جریانشناسی انحرافات تاریخی، زیر نظر استاد حجةالاسلام مهدی طائب)، چاپ اول ۱۳۹۴، انتشارات کتابستان معرفت، صص۲۶-۳۸.
««« پایان »»»
آشنایی با رنگهای بهکار رفته در مقالهی فوق:
رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ قهوهای برای نقلقول استفاده میشود.
رنگ قرمز برای لینکدادن استفاده شده.
سازمان جاسوسی یهود
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
سازمان جاسوسی یهود
سازمان جاسوسی یهود ، سازمان جاسوسی یهود