بازی دیابلو (Diablo) از معروفترین بازیهای کامپیوتری است که نسخهی چهارم آن توانسته است مخاطبین وسیع جهانی پیدا کند. بازی دیابلو ۴
بازی دیابلو ۴ (Diablo IV) در جهانی وسیع، بهصورت جهان آزاد (گردش در جهان بازی بهعهدهی بازیکن است) و نقشآفرینی (بازیکن، شخصیتی با نامی دلخواه و تواناییهای خاص جنگاورانه میسازد و در بازی آن را رشد میدهد) تجربهای جالب و کمی خستهکننده ارائه میدهد. جالب از حیث طراحی فضا، صداگذاریهای خوب و داستان گیرا؛ اما خستهکننده بهدلیل گیمپلی تکراری و محدود بودن فنون جنگاورانه، خصوصاً برای بازیکنهایی که جادوگری را برای نقشآفرینی در بازی، انتخاب میکنند.
مایکل مورهایم (Michael Morhaime) یهودی، از مؤسسین شرکت بلیزارد است که بازی معروف دنیای وارکرافت و سری دیابلو از همین کمپانی منتشر شده است.
فروش ۶۶۶ میلیون دلاری دیابلو ۴ در پنج روز و رسیدن تعداد گیمرها به حدود دوازده میلیون تا آگوست ۲۰۲۳، موفّقیّتی چشمگیر برای این شرکت بهحساب میآید. نمرات سایتهای نقد مختلف نیز همگی بیش از ۸.۵ است که نشان از قوّت ساخت بازی دارد. [۱]
با حملهی شیاطین به کلیسا، نه تنها کشیشها کشته شدهاند، بلکه روح آنها نیز به تسخیر شیاطین درآمده است. این حملهی شیاطین به یکی از کلیساهای جامع با هدف بهدست آوردن کتابهای باستانی شیطانی بوده که در کلیسا برای جلوگیری از سوء استفاده، نگهداری میشده است. گفته میشود در واتیکان نیز کتابهای مختلف جادویی ضبط و نگهداری میشود.
خلاصه داستان
داستان بازی دیابلو حول محور شیطانی به نام لیلیث (Lilith) است که در جهان بازی که سَنکچواری (Sanctuary به معنای محل مقدس یا امن) نام دارد، ظهور میکند. لیلیث به همراه ایناریوس (Inarius) سنکچواری را خلق کرده و حالا به جهان مخلوقاتش بازگشته تا مردم را در برابر حملهی اربابان جهنم، آماده سازد. در این بین شخصیتی بینام و نشان (که بازیکن با آن بازی میکند) وارد سنکچواری شده و در پایان نیز لیلیث را شکست میدهد.
بازی دیابلو ۴ بهدلیل انتشار وسیع، ساخت قوی و محتوای عمیق و ضد دینی، بایستی مورد تحلیل و نقد عمیق محتوایی قرار گیرد تا علاوه بر شناخت فضای رسانهای، هنری و تمدنی غرب، مخاطبین اینگونه بازیها با کسب سواد رسانهای عمیق، کمی در برابر این محصولات واکسینه شوند.
بازی دیابلو ۴ با احضار لیلیث به این جهان، شروع میشود.
تصویری از ظهور لیلیث. هیبت این شیطان را در کنار اشارهی خداگونهی بازی به وی دقت نمایید. دست لیلیث شبیه به دست خدا در نقاشی معروف میکلآنژ، به دست مخلوقاتش میرسد تا نمادی از اتصال مخلوق با خالقش باشد.
در اساطیر یهودی و کابالای زوهری، لیلیث در دوران تبعید قوم بنیاسرائیل که منجر به جدایی شخینا (وجه مؤنث خدا) از خدا شد، بهدلیل عروجی شیطانی، حالا همسر خداست! [۲] در میدراش [تفاسیر یهودی] و تلمود، لیلیث بهصورت زنی با موی بلند و بالدار ترسیم شده است. [۳]
در بعضی اساطیر یهودی گفته شده است که لیلیث همسر اول آدم بوده و همسان با وی از زمین خلق شده است. آدم از لیلیث درخواست نزدیکی میکند و در عین حال میخواهد به نوعی تفوّق خودش را بر لیلیث حفظ کند. لیلیث امتناع میورزد و در نتیجه خدای یهود او را از بهشت تبعید میکند.
به همین دلیل لیلیث امروزه الگویی برای ستیز فمینیستها با مردسالاری قرار گرفته است. [۴]
بهنظر میرسد اینکه امروز فمینیستهای افراطی و اباحهگر بهدنبال ترویج همجنسبازی و عادیسازی انواع و اقسام فحشای زنان هستند، ریشه در همین تأسّی به شیاطین و صفآرایی ایدئولوژیک در مقابل خدا دارد. هرچند اساطیر یهودی متأثر از اساطیر باستانی (بینالنهرین و بابل) است، اما فمینیسم شیطانگرا که در ادیان نوظهوری همچون ویکا [۵] نیز دیده میشود، لیلیث و سایر شیاطین مؤنث را وسیله و بهانهای برای مبارزه با ادیان الهی قرار میدهد.
حضور لیلیث در کلیسا و قتل کشیش توسط مردم. لیلیث مردم را به لذّتبردن از گناهان دعوت کرده و توصیهی کشیش مبنی بر مقاومتکردن در مقابل وسوسههای لیلیث، دردی را دوا نمیکند. یکی از دروغهای شیطانگرایان همین است که در دین لذّتی وجود ندارد و گناهکردن مساوی با لذّت است. در حالیکه تمام هدف دین رسیدن به لذّت بینهایت در پرتو رسیدن به مقام کمال و اتصال با خداوند متعال است. اتفاقاً ادیان الهی مدّعی لذّت جاودانه بوده و توصیه میکنند طوری زندگی کنیم تا علاوه بر آرامش در این جهان، در عوالم دیگر نیز از لذّتهایی که خدا برای ما در نظر گرفته است محروم نشویم.
۱. احضار لیلیث، منجی سنکچواری
در بازی دیابلو ۴، بازی با مراسم احضار لیلیث بهعنوان خالق سنکچواری (جهانِ بازی) همراه با ترس و دلهره آغاز میشود. مراسمی شیطانی که با قربانی انسان شروع شده و با مادی شدن کالبد لیلیث، پایان مییابد.
لیلیث در شعارهایش، هدف حضورش در سنکچواری را آماده کردن مردم برای جنگ آخرالزمانی با اربابان جهنم معرفی میکند. اما کلیسا که خدای پدر یا ایناریوس (همسر لیلیث که اشاره به ازدواج لیلیث با شخصیتی الهی، همچون آدم، دارد.) را میپرستد مردم را علیه لیلیث بسیج کرده و ما نیز بهعنوان یکی از کسانی که خون لیلیث در ابتدای بازی به اجبار به ما خورانده میشود، ارتباطی باطنی با وی پیدا میکنیم.
البته این خونِ خدا در بازی مثل یک انگل است که در بدن هرکس (بهجز شخصیت ما) وارد میشود، موجودی متعصب و شیطانی درست میکند که دست به هر جنایتی میزند. ماجرای خون خدا و نوشیدن آن در آیین عشاء ربانی مسیحی بهصورت نمادین وجود دارد؛ مسیحیان شراب را بهمثابه خون مسیح مینوشند تا در بدن آنها خون مسیح جریان پیدا کند. دیابلو ۴ به جای مسیح، لیلیث را گذاشته و خون لیلیث هم باعث دیندار شدن و گرایش به شیطانپرستی در انسانها میشود.
«زن شاخدار، هیولا. هیچ چیز نمیتواند وی را بازدارد، نه شمشیر فولادین ما، نه دعاهایمان.» اشاره به قدرتمندی شیاطین
از طرفی، مضمون «دین نوعی انگل است» که توسط ضدخدایانی همچون دَنیل دِنت (Daniel Dennett) ترویج میشود، در این بازی هم به کار گرفته شده است. [۶] در بازیهای بالدورز گِیْت (Baldure’s Gate) و رزیدنت ایول چهار (Resident Evil 4) هم دین بهمثابه یک انگل بازنمایی میشود.
این اعتقاد مغرضانه نسبت به دین از چند جنبه قابل نقد است:
اول، یکی از معانی دین، سبک زندگی متکی بر جهانبینی است و بنابراین تعریف، ادیان به شیطانی و الهی تقسیم میشوند. امروزه در مطالعات دینپژوهی تطبیقی نیز فرقههای نوظهور معنویتگرا، دین خطاب میشوند. پس این گزاره که دین نوعی انگل است، در مورد بعضی مکاتب دینی (به معنایی که گفته شد) صحیح بوده و دربارهی مصادیق الهی آن، تعبیری ناصحیح است.
دوم اینکه دین به معنایی که گذشت، مساوی با روش زندگی بوده و کسی در جهان بیدین نیست؛ بلکه عدهای از مردم به ادیان شیطانی و عدهای نیز به ادیان الهی باور داشته، طبق آن عمل میکنند. پس این گزاره که دین نوعی انگل است، بهدلیل رد کردن هر نوع تفکر و سبک زندگی انسانی، مخدوش بهنظر میرسد.
نکتهی سوم در مورد ادیان ابراهیمی است. ضدخدایان غربی شاید حق داشته باشند که در مواجهه با آیینهای اسطورهزده و تحریفشده همچون یهودیت و مسیحیت، این دو دین را که منجر به فجایعی مثل غصب سرزمین فلسطین یا رخدادن جنگهای صلیبی میشود، انگلی بدانند، اما عمل به دین اسلام مبتنی بر کتاب مقدسی که از تحریف در امان مانده، ناجی انسانها از تاریکی بوده و چنانکه در تاریخ خواندهایم، همزمان با قرون تاریک در اروپا و غرب، تمدن طلایی اسلام برای مردم زندگی سرشار از رفاهی را به ارمغان آورده بود. امروز نیز اگر حکومتهای اسلامی به تعالیم الهی پایبند باشند و طبق آن عمل کنند، خدای متعال به کار آنها برکت داده و از حیث ظاهری و باطنی میتوانند به درجات عالی دست پیدا کنند.
پس در مجموع این گزاره که دین نوعی انگل است و باعث انحطاط جوامع میشود، منبعث از نگاهی ضد خدا و مغرضانه است که سنخیت خوبی با آثار شیطانگرا مثل بازی دیابلو ۴ دارد. جالب توجه است که در بازی دیابلو ۴، کلیسا و دین با محوریت نور، در جدال با شیاطین بهسر میبرد.
عظمت لیلیث در قاببندی های بازی دیابلو ۴. در این سکانس متوجه میشویم که یکی از قدیسان کلیسا، علیرغم ادعای خودش مبنی بر نابودی یکی از شیاطین اصلی، او را زندانی کرده است. درواقع دروغی دیگر از نهاد دین برای فریب مردم. موی بلند و بالدار بودن وی که در اساطیر یهودی بیان شده، قابل توجه است.
۲. جدالِ نور کلیسایی با تاریکی شیاطین
در بازی دیابلو ۴، کشیشی را شاهد هستیم که علت نزول بلایا را گناهان مردم میداند و سپس توسط خود حضّار (که با خون لیلیث آلوده شدهاند) در کلیسا کشته میشود. همچنین گزارهی گناه نخستین توسط کشیشهای بلندپایه بیان میشود که علامتی دیگر بر مسیحیبودنِ دینداران در این بازی است. همچنین بر روی معجزهمحوری که از مؤلفههای مهم سینما و الهیات مسیحی است، از زبان دینداران تأکید میشود. [۷]
اشارهی مادر روحانی به «گناه نخستین» و رها شدن از این گناه با پا گذاشتن در نور خدا؛ خدایی که در پایان بازی نابود شده و چیزی جز خودش برایش مهم نیست!
مکانهای این گروه نیز با معماری کلیسایی ساخته شده و پرستش خدای پدر (Father) در بازی توسط مردم دیندار، در اینکه دین در این بازی استعارهای از مسیحیت است، تردیدی باقی نمیگذارد. ایناریوس (Inarius) خدای نور توسط کلیسا پرستیده شده و اصحاب کلیسا طبق پیشگوییها، معتقدند در جدال آخرالزمانی، ایناریوس، لیلیث -همسر سابقش- را نابود میکند. ادبیات آخرالزمانی مسیحی نیز مملوّ از پیشگویی بوده و مثلاً از کتاب مکاشفات یوحنا یا بعضی کتب عهد عتیق مثل دانیال، تفاسیر آخرالزمانی متنوّعی ارائه شده است.
این موارد بیان شد تا مشخص شود در مقابل لیلیث، جبههی دینداران مسیحی قرار دارد و دشمن اصلی وی، لشکر کلیسا است. اما بازیکن/پلیر با همراهی راوی بازی، نه کلیسا را قبول دارد و نه از لیلیث پیروی میکند، بلکه در یک اتحاد راهبردی با کلیسا بهدنبال نابودی لیلیث است که بهدلیل خودخواهی خدای پدر (اشاره به اقنوم پدر، یکی از اقانیم سهگانه در مسیحیت) و قدرت عظیم لیلیث، متوجه میشویم که پیشگوییهای کلیسایی باطل بوده و لشکر شِبهمسیحی نیز نمیتواند در مقابل شیاطین کاری از پیش ببرد.
برای احضار شیاطین و سفر به جهان آنان، از طرحهایی شبیه به «درخت کابالا» استفاده میشود.
۳. چیرگی تاریکی بر نور
اشاره شد که لیلیث و ایناریوس هر دو با هم جهانِ بازی را خلق کرده و همچون آدم و لیلیث، با هم زن و شوهر بودهاند. استقلال دادن به شُرور و شیاطین، از مؤلفههای مهم سینمای کابالیستی و تفکّر منحرف یهودی است. [۸]
برای لیلیث عبادتگاههایی وجود دارد که بازیکن با اتصال به آنها، قدرتهای جدیدی کسب کرده و بازی بهتری را تجربه میکند! اُبلیسک نیز کارکردی شبیه به همین دارد. درواقع بازیکن با اتصال به شیاطین قدرت بیشتری کسب میکند.
زمانی این بازنمایی مشرکانه از جهانِ هستی و قائل شدن به استقلالِ موجودات از خداوند، توهینآمیزتر میشود که ایناریوس یا خدای نور، همچون کودکی منفعتطلب، هیچ کمکی به بازیکن نمیکند! ما برای عبور از دریاچهی سیاه و رسیدن به جهان شیاطین، به موهبت و دعای خیر ایناریوس، خدای نور، نیازمندیم. اما وی توجّهی به ما نمیکند و پس از بیان چند لیچار، میگوید که بهدنبال رسیدن به مراتب عالی در بهشت است و مخلوقاتش برای وی ارزشی ندارند!
یکی از سربازان نور، پس از اینکه در راه حق میجنگد و رو به موت است، نوری نمیبیند و ناامید میشود. اما ما با دلداریدادن وی را فریب میدهیم که نورهایی برای بردن وی آمده است، در حالیکه خبری از نور نیست. درواقع در جهان ماوراء چیزی جز تاریکی وجود ندارد و نور هم مغلوب تاریکی است.
یکی از پیروان لیلیث علت شیطانپرستی خود را نوشته است: «لیلیث چشمان مرا نسبت به جرائم ایناریوس [خدای نور] باز کرد. ایناریوس به لیلیث خیانت کرده، او را تبعید کرد. ایناریوس عامل ضعف ماست چون از قدرتگرفتن ما میترسید. ما هم به او نشان خواهیم داد که حق داشت بترسد!» در واقع این متنها که در بازی پخش شده است، دلایل مختلف شیطانپرستان را که در جهانِ بازی منطقی است بیان میکند. شبیه به ماجرای خدای عقدهای در کتاب مقدس که از عالِم شدن آدم و حوا میترسد و آنها را از درخت دانش منع میکند. البته در نگاه اسلامی، هبوط مقدمهی رشد حضرت آدم در قوس صعود و رسیدن به مراتبی بس عالیتر از بهشتِ مثالیِ قبل از دنیا بوده است.
در بازی دیابلو ۴، خدای نور، خدایی از خودراضی، محدود و بیتوجه ترسیم شده که مثل یک انسان یا پادشاه خودکامه، فقط بهدنبال رستگاری خودش بوده و رعیّت را ارجی نمینهد. این ترسیم مغرضانه و خرافاتی از خدایی که جبههی نور را پشتیبانی میکند، هدفی جز تخریب ادیان الهی، ندارد. از طرفی شیاطین فعالانه بین مردم دین شیطانی خود را تبلیغ میکنند و در آخر هم بر خدای نور پیروز میشوند!
ایناریوس خدای مسیحی در یک نقاشی که شبیه نگارگریهای کلیسایی است، در حال شفا دادن یک بیمار است. از معجزاتی که مسیح/خدا در مسیحیت مکرراً انجام میدهد، شفا دادن بیماران و در نتیجه ایمان مردم است. در عکس بعدی شاهد روایت مسئول مهمانخانه از ایمان وی هستیم: «من هیچوقت دیندار نبودم، تا وقتی معجزهی ایناریوس رو دیدم و بهش ایمان آوردم. ایناریوس یک فلج رو شفا داد و اون جلوی من شروع کرد راه رفتن!» اما همین ایناریوس در مقابل شیاطین عاجز است!
به قول مرحوم استاد فرجنژاد، وقتی خدای بیعرضهی هالیوود در ذهن کسی جای بگیرد و شیطان هم موجودی مستقل از خدا و گاهی قدرتمندتر نشان داده شود، طبیعتاً مخاطب به سمت جبههی شرّ گرایش پیدا میکند.
اشارهی مغر متفکر و راوی بازی، لوراث، به اینکه ایناریوس پیشگوییها را به نفع خود تفسیر کرده و اصل پیشگویی راجع به ظهور شیاطین در آخرالزمان و نابودی جهان است. نگاهی شیطانگرایانه به آخرالزمان که دقیقاً در مقابل آخرالزمان الهی ادیان قرار دارد.
مادر روحانی پیروزی را وعدهی بهشت و حق اهالی نور میداند. در حالیکه در پایان بازی خدای نور کشته شده و میفهمیم این پیشگوییها همگی دروغ هستند!
۴. پرستش شیطان تنها راه نجات
در بخشهای پایانی بازی دیابلو ۴، بهخاطر عدم همکاری ایناریوس خدای نور با بازیکن، مجبوریم برای شکستدادنِ لیلیث به شیاطین پناه ببریم.
در یکی از مراحل، به جهنّم رفته و در محضر بتهای شیاطین مختلف، اورادی را میخوانیم تا آن شیاطین نگاهی به ما کرده تا بتوانیم لیلیث را نابود کنیم! یعنی علناً بازیکن مجبور است به پرستش خدایان شیطانی بپردازد و راهی جز پناه بردن به شیاطین ندارد!
ایناریوس خدای نور با هیبتی انسانی، از کمک به ما برای نابودی شیاطین امتناع میورزد. این خدای آنتروپومورفیسیتی و جسمانی هدفی جز تقلیل مقام خدایی و البته ترویج عقائد جسمانگارانهی کابالیستی پیرامون خداوند، ندارد.
در پایان بازی نیز پیشگویی کلیسا مبنی بر کشتهشدن لیلیث توسط ایناریوس باطل شده و شاهد کشتهشدن خدای نور توسط لیلیث، دختر نفرت هستیم! لشکریان نور نیز تار و مار شده و ما بهعنوان بازیکن، با قدرتی که از دیگر شیاطین گرفتهایم به سراغ لیلیث رفته و با قدرت شیطانی میتوانیم شیطانی دیگر را شکست دهیم!
سفر ما در جهنم و تواضع در مقابل بتهای شیطانی. در توضیحات لوراث (راوی بازی و محقق علوم غریبه) آمده است که روزگاری انسانها برای رسیدن به قدرت، شیاطین را میپرستیدند. ما در بازی هم دقیقاً باید همین کار را انجام دهیم تا قدرت کسب کنیم. در حالیکه شیطانپرستی چیزی جز تباهی و سوءاستفادهی شیاطین فرومایه از انسان ها، ندارد.
کلیشهای مرسوم در هالیوود که به فرمایش استاد مستغاثی، در غالب آثار هالیوودی منجی همیشه باید رگههایی از شرارت داشته باشد تا بتواند در مقابل جبههی شرّ بایستد. از هری پاتر گرفته که جنبهی تاریک ولدمورت باعث مصونیت هری در مقابل وی میشود تا پسر جهنمی که منجی، خود پسر شیطان است.
مفیستو یکی از شیاطین اصلی، راهنمای ما شده و با عنایت او میتوانیم لیلیث را نابود کنیم. مفیستو خود را به شکل گرگ درآورده که از ویژگیهای جنّیان در نگاه اسلامی، تبدیلشدن به شکل حیوانات است. همچنین در نگاه مسیحی، تغییر ظاهر یا Shape Shifting از اعمال شیطانی بوده و محقّقین مختلف مسیحی راجع به تغییر ظاهر شیاطین نوشتهاند. (Encyclopedia of demons and demonlogy, Rosemary Elle Guiley, P58)
در بازی دیابلو ۴ خبری از بهشت و ماوراء مادهی رحمانی نیست. هرچند اسماً بهشت ذکر میشود اما رسماً هرچه از جهان ماوراء ماده میبینیم، آتش و جنّیان شیطانی و انواع و اقسام عذابهای مختلف است.
جهان موازی شیطانی و نگاه تاریک به ماوراء ماده از مؤلفههای مهم کابالیسم شیطانگرا است که در آثاری همچون فیلمهای گیرمو دل تورو، سریال استرنجر تینگز (Stranger Things) انیمیشن آبشار جاذبه (Gravity Falls به اشتباه آبشار جاذبه ترجمه شده است و ترجمهی صحیح آن «جاذبه فروکش میکند» است) نیز شاهد این ترسیم از غیب، هستیم.
در پایان بازی نیز پس از کشته شدن لیلیث، میبینیم که مِفیستو (Mephisto) پدر لیلیث با یکی از شخصیتهای بازی همراه شده و به دل دریا میزنند. احتمالاً در قسمت بعدی شاهد همراهی نقش اصلی داستان با شیطانی دیگر (مفیستو) برای نجات جهان (!) هستیم.
ایناریوس خدای نور توسط لیلیث از پای درآمده و کُشته میشود!
جمعبندی و نتیجهگیری
در بازی دیابلو ۴، شاهد جهانی تیره و تار هستیم، شیاطین حکمرانان باطنی جهاناند و انسانِ یله و رها بایستی برای در امان ماندن از یک شیطان، به شیطانی دیگر پناه ببرد. درواقع غرب با ترسیم جهانی که در باطن نیازمند شیاطین و قدرت آنهاست، آخرالزمانی را ترسیم میکند که نه منجی ادیانی، بلکه یکی از شیاطین در آن ظهور خواهد کرد!
خداوند متعال در قرآن کریم صراحتاً فرموده است:
وَ أَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا
و اینکه مردانی از آدمیان به مردانی از جن پناه می بردند، پس [مردان جن] بر طغیان و تباهی آنان افزودند.
در آثار جدید هالیوود، باطن کابالیستی غرب عیان شده و مطالبی که در آثار امثال پیکودلا میراندولا، آگریپا، آلیستر کراولی، اسرائیل ریگاردی یا دیگر کابالیستهای مشهور نوشته شده، امروز با حمایت مالی سرمایهداران غربی در قالب هنری آمده و در رژیم رسانهای مردم جهان قرار میگیرد.
جدال شیاطین با سربازان نور در جهنم!
هرچند مسیحیت دینی تحریفشده و اسطورهزده است، اما آثاری مثل بازی دیابلو ۴ به بهانهی نقد مسیحیت، اصل خداپرستی را هدف حملات قرار میدهندو از طرف دیگر بدیلی که معرفی میکنند هم دینی شیطانپرستانه است.
پرستش شیطان امر جدیدی نیست و نیازی هم به مناسک عجیب و غریب ندارد. کسی که آثار رسانهای کابالیستی، اعم از فیلم و سریال و انیمه و انیمیشن و بازی و کمیک و… را مشاهده کند، به حکمِ «آن کس که به حرف کسی گوش کند، وی را پرستیده است» [۹] در حال پرستش شیطان است.
اما گویا این مرحله از شِرک نیز برای غرب کافی نبوده، بهدنبال پرستش علنی و خضوع مردم جهان در مقابل اربابان خود است و البته ابزاری بهجز وسوسهی رسانهای ندارد.
«بازی رایانهای» از قالبهای رسانهای فریبنده است که در نگاه عموم مردم، چیزی جز سرگرمی نیست. غافل از اینکه شبهات ضد دینی و عمیقترین مبانی شیطانی در این آثارِ بهاصطلاح سرگرمکننده به نوجوانان خورانده میشود.
سکانس پایانی بازی با محوریت مِفیستو، پدر لیلیث و از شیاطین اصلی که احتمالاً محوریّت قسمت بعدی بازی با وی است.
مدیوم بازی بهدلیل تعاملیبودن، همذاتپنداری بسیار بیشتری نسبت به سینما دارد و بازیکن خود را کاملاً جای آدمک درون بازی میبیند. در بازیهایی مثل دیابلو، کاملاً یک نظام فکری از وجود یا عدم خدا، ویژگیهای عالم غیب و نقطهی کمال انسانی در کنار توصیههای عملی تبلیغ میشود.
متأسفانه با غفلت از اهمیت بازیها و خلأ قانونی، شاهد گسترش بازیهای شیطانگرایی مثل دیابلو در جامعهی ایرانی هستیم و بهنظر میرسد فعلاً راهی جز نقد و گسترش گفتمان نقد محتوایی و سواد رسانهی همهجانبه، نداریم.
پینوشتها:
[۱] https://en.wikipedia.org/wiki/Diablo_IV
[۲] Encyclopedia Of jewish Myth Magic And Mysticism, Geofferey W.Dennis ,Bride of god
[۳] Ibid, Lilith
[۴] LILITH The queen of the night And her influence on feminism, Pinelopi Diamantopoulou, Religious Roots of Europe, Fall semester 2015
Interaction course: The role of women in religious communities and texts: Judaism, Christianity and Islam – Final Paper
[۵] https://jscenter.ir/jewish-studies/kabbalah/19513/#:~:text=%DA%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%86%D8%B1%20%D9%88%20%D8%A2%DB%8C%DB%8C%D9%86-,%D9%88%DB%8C%DA%A9%D8%A7,-(%DB%B1%DB%B9)
[۶] https://www.enotes.com/topics/breaking-spell
[۸] دین در سینمای شرق و غرب، ص۱۴۰ تا ۱۴۴.
تحلیل نفوذ فرهنگ کابالیستی در سینما، فرجنژاد و اسماعیلی، صص ۱۵۴ تا ۱۶۲.
[۹] مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ كَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ كَانَ النَّاطِقُ يَنْطِقُ عَنْ لِسَانِ إِبْلِيسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِيسَ.
امام جواد علیهالسلام فرمودند: هركس به سخن سخنرانى گوش دهد، او را پرستش كرده است. پس اگر او از خدا سخن بگويد خدا را پرستيده است، و اگر از زبان ابليس سخن بگويد ابليس را عبادت كرده است.
تحف العقول، حسن بن شعبه حرّانى، ص۴۵۶؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج۲، ص۹۴؛ الحياة، محمدرضا حكیمی، ترجمه احمد آرام، ج۲، ص۴۶۳.
««« پایان »»»
آشنایی با رنگهای بهکار رفته در مقالهی فوق:
رنگ آبی ⇐ کلمات کلیدی.
رنگ بنفش ⇐ تیترهای اصلی.
رنگ سبز ⇐ آیات قرآن.
رنگ قرمز ⇐ لینک به خارج.
رنگ قهوهای ⇐ نقلقول و ترجمه.
…
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: