کابالا عرفان یهودی

کابالا ، عرفان یهودی

عرفان یهود را به زبان فارسی با تعابیر زیر به کار می‌برند:
آیین قباله ، آیین قبالا و آیین کابالا
از سوی دیگر به گفته برخی دین پژوهان، دین یهود پُرشریعت‌ترین ادیان است و در رأس ادیانِ پرشریعت قرار دارد. آنها معتقدند که هرچه شریعت یک دین بیشتر باشد، عرفان آن کمتر است و نسبت میانِ این دو رابطه عکس است. این سخن درباره‌ی آیین یهود صادق است و اتفاقاً یهود از ادیانی است که از مایه‌های کم‌رنگ عرفانی برخوردار است.
گفتنی این‌که به زبان فارسی در این زمینه کتابی وجود دارد با عنوان آیین قبالا، عرفان و فلسفه یهود که برگردان و پژوهش آن توسط شیوا کاویانی صورت گرفته است و انتشارات فراوان آن را در دو نوبت چاپ کرده است. (اینجا) این کتاب دارای سه بخش متفاوت است:
بخش اول: نوشتاری از مترجم (شیوا کاویانی) است که نوشته‌ای است در باب عرفان یهود و آیین قبالا.
بخش دوم: ترجمه‌ی مقاله‌ای است تحت عنوان گرایش‌های فکری عرفان یهود از گرشوم شولم که یکی از عالمان یهودی و نویسندگان پیشگام عرفان یهودی است.
بخش سوم: رساله‌ای کوچک با عنوان الهدایة الی فرائض القلوب اثر ابن باقودا. ابن باقودا فیلسوف و شاعر یهودیِ عرب اسپانیایی است که حدود ۱۰۸۰ میلادی در گذشته است.

kabbalah کابالا

یهود در طول تاریخ مراحل مختلفی را گذراند. (۱) یکی از آنها دوره‌ی اقامت یهود در اسپانیا است. در این دوره علوم مختلف در پرتو همت علمای مسلمان رونق یافت. شعر و ادب یهود در قرن یازدهم حیاتی یافت و یهود از تنگنای نصّ تلمود خارج شد و نوعی رجعت به اصل کتاب مقدس (تورات) صورت گرفت.
پیشوای این جریان شخصی است به نام عنان بن داوود بغدادی (۷۶۷ م). او برخلاف عقیده‌ی عامه قیام کرد و اعلام نمود که حقایق عالی دین محدود به عهد عتیق است و از این طریق سندیت تلمود زیر سؤال رفت. پیروان او را اطفال کتاب و فرقه‌ی او به نام قرائیم (قرائت کنندگان کتاب عهد عتیق) معروف شدند.
یکی از علمای آن عصر موسوم به سعدیا بن یوسف (۹۲۴- ۸۸۲ م) فرقه‌ی قرائیم را به حق دانست. تعالیم فلسفی او همراه مهاجران یهود از مشرق به مغرب انتقال یافت و به خصوص در اسپانیا مورد مطالعه و تحقیق دانشمندان قرار گرفت. از این طریق دانشمندانی در مغرب زمین پدید آمدند که از همه معروف‌تر موسی بن میمون (۱۲۰۴- ۱۱۳۵ م) می باشد. اثر عمده ی او کتاب هدایة المضلین است که به اثبات اصول عقاید پرداخته و درست نقطه‌ی مقابل فلسفه ارسطو است. در عین حالی که خود او نوعی فلسفه عقلی یا عقل‌گرایی خاص یهودی را مطرح می کند.
در مقابل، جمعی از روحانیون یهود این امر را نپذیرفتند و معتقد شدند که یهود دینی روحانی و عرفانی است و معانی مستور و مخفی دارد که فهم آن در حد عقل نیست؛ بلکه آنها از طریق خلوص نیت نصیب خواهد شد. این عقاید را فرقه‌ای به نام نحمانیّه در قرن ۱۲ و ۱۳ ترویج کردند.
رفته رفته عقیده به معانی مستور عهد عتیق و حقایق مرموز الهی صورتی جدی به خود گرفت و از این طریق افکاری عجیب حاصل شد، مبنی بر این که اعداد و حروف دارای معانی عرفانی مخفی می باشند و کتاب‌هایی به نام قبالا به رشته‌ی تحریر در آمد. آنها در پی کشف حکمت مرموز و دانش مستور در اعداد و حروف کتاب مقدس یعنی تورات بودند و از راه تفریق و ترکیب اعداد و حروف، سعی بر این داشتند تا رازهای نهانی و حقایق پنهان را استکشاف کنند.

moses maimonides

به دنبال آن، مسائل مهم مذهبی و امور فوق طبیعی مثل خدا در معرض تحقیقات قبالایی قرار گرفت. مبادی فیلون و نیز مبانی گنوسی اسکندریه به این روش اضافه شد و آنها معتقد شدند که از خداوند نوری الهی ناشی می شود. این نور از مرکز الهی مشیت است که از آن دو شة دیگر یکی حکمت و دیگری علم تراوش می‌کند. از ترکیب این دو که یکی مذکر و دیگری مؤنث است لطف و قوت زاییده می‌شود و از ترکیب آن دو که یکی مذکر و دیگری مؤنث است جمال به وجود می‌آید و بالاخره از لطف، قوت و جمال، جهان هستی صورت وجود می‌گیرد. انسان هم که واجد تمام اوصاف و کمالات است در حقیقت عالم صغیر است.
آیین قبالا در واقع عرفان و اشراقی است که در برگیرنده‌ی دو مفهوم اشراق و یزدان‌شناسی می‌باشد. (۲) از سوی دیگر قبالا دارای ویژگی‌های مشترکی هم با آیین رازوار نوافلاطونی است و هم با عرفان مسیحی، حتی برخی بر این عقیده‌اند که آیین پارسی زرتشتی هم بر ساختار آیین قبالا بی‌تأثیر نبوده است.
قبالاها پس از میانه‌ی سده سیزدهم سلسله مقالاتی را پدید آوردند که راه و طریقه‌ی دست‌یابی به تجربه‌های وجدآمیز را مورد بحث قرار می‌دهد. مهم‌ترین نماینده‌ی این روش آبراهام ابولافی (۱۲۹۱- ۱۲۴۰ م) بود. او در میان آثار خود بیشتر به روش‌های پیچیده‌ی وحدت با عقل فعال یا یزدان از راه یادکردن نام‌های یزدانی همراه با شیوه‌های تنفس و مراقبه توجه دارد. در بسیاری از روش‌های عرفانی او با طریقت استادان جنبش حسیدی اشکنازی هماهنگی دارد و حتی این امکان مطرح شده است که او تحت تأثیر یوگا، آیین‌های هندی و نیز تصوف ایرانی – اسلامی بوده است.
به هر حال آیین یهود بر اساس ملاحظات تاریخی و نیز ظرفیت‌های درونی خود عرفانی مستقل ندارد و آنچه به نام قبالا در عرفان یهود نام برده می‌شود، به تعبیر جان ناس چیزی جز این نیست که:

از طریق قبالا یک نوع افکار عجیب و خیالات غریب در فلسفه و کلام یهود پدید آمد … از این احکام حروفی عجیب و غریب که وقتی در اروپا رواج فراوان پیدا کرد، شیادان زمان استفاده کردند و به دعوی مسیحیت کاذب برخاستند و به این ادله‌ی قبالایی متصل شدند و موجب زحمت اهل ایمان گشتند. (۳)

تحلیل و بررسی

تنها چیزی که در باب عرفان یهود یا آیین قبالا می‌توان گفت این است که یهود اساساً عرفان ندارد و اگر هم چیزی به نام آیین قبالا مطرح است در واقع ترکیب و اختلاطی از کیش‌های عرفانی دیگر است. کیش‌هایی مثل عرفان مسیحیت، یوگا و آیین‌های عرفانی هند، تفکر نوافلاطونی، آیین زرتشتی و تصوف اسلامی. لذا یهود از این افتخار بی‌بهره است و نتوانسته چیز جدیدی در این حوزه ارائه دهد.

پی‌نوشت‌ها:
1. تاریخ جامع ادیان، ص۵۶۵-۵۶۲.
2. ر.ک: شیوا کاویانی، آئین قبالا عرفان و فلسفه یهود، ص۴۵ به بعد.
3. تاریخ جامع ادیان، ص۵۶۵.
منبع: فعالی، محمدتقی؛ آفتاب و سایه‌ها (نگرشی بر جنبش‌های نوظهور معنویت‌گرا)، تهران: انتشارات عابد، ۱۳۹۰.

همچنین ببینید

معناشناسی درخت در عرفان کابالا

معناشناسی درخت در عرفان کابالا

درخت در کابالا و فرقه‌های پاگانیستی جایگاهی مقدس دارد. هستی‌شناسی کابالا و اسطوره‌شناسی یهود بصورت سمبلیک در درختواره‌ای بنام «درخت حیات» معرفی می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نه + 11 =