اسناد رسوایی جاسوسی آکادمیک

اسناد رسوایی جاسوسی آکادمیک

ارتش سرّی روشنفکران (قسمت پانزدهم) رسوایی جاسوسی آکادمیک
علوم انسانی؛ الهیات جنگ نرم (۸)

گرچه دستاوردهای پروژه شکار متفکران بزرگ، دو دهه‌ی طلایی را برای سیا به ارمغان آورد، اما ناگهان بانگی برآمد خواجه مُرد. انتشار یک گزارش مطبوعاتی، همین سرنوشت را برای بزرگترین عملیات جاسوسی قرن بیستم در حوزه علوم انسانی رقم زد و به رسوایی همکاری بزرگترین متفکران قرن بیستم با آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا انجامید، چنان‌که کمر فیلسوفان لیبرال را شکست و ناگهان در اوج ناباوری عملیات PSB را به بن‌بست کشاند. گرچه به ظاهر، همه پازل‌ها درست سرجای خود قرار داشت و انتظار چنین رسوایی غافلگیرانه‌ای نمی‌رفت. ماجرا از آوریل ۱۹۶۶ شروع شد که روزنامه نیویورک تایمز به یک افشاگری پُررمز و راز دست زد و نوشت:

در CIA نوعی دیو عجیب‌الخلقه و شبیه به انسان وجود دارد که هیچ‌کس نمی‌تواند آن را کنترل کند. (۱۸۶)

بلافاصله نوک حمله‌ی روزنامه به قلب مهم‌ترین حلقه روشنفکران در مجله اینکانتر فرو رفت. افشاگری نیویورک تایمز پرده از روابط گسترده مالی فیلسوفان و نویسندگان برجسته اردوگاه لیبرال سرمایه‌داری با سازمان جاسوسی سیا بر می‌داشت و نشان داد سازمان از طریق بنگاه‌های خیریه پول‌های کلانی را به آنان می‌پردازد. این بنگاه‌ها مانند موسسه فارفیلد فقط برای انتقال بودجه عملیات سری به کارگزاران عملیات PSB تاسیس شدند. (۱۸۷) موضوع دیگر، افشاگری درباره وابستگی امنیتی سردبیران و نویسندگان مجلات روشنفکری لیبرال چون اینکانتر به سیا بود. آشکار گشت که محتوای نوشتارها و گفتارهای این سرآمدان تفکر مدرن از سوی سیا جهت‌دهی می‌شود و در ازای آن پول کلانی نیز پرداخت می‌گردد. (۱۸۸) در واقع، جدای از نیتِ افشاگری نیویورک تایمز، نکته حائز اهمیت اسنادی است که سر از گزارش‌های هیجان‌انگیز این روزنامه آمریکایی درآورد. به یک‌باره ثمره سال‌ها تبلیغات بی‌وقفه پیرامون نسبت علم و آزادی در جهان غرب به باد رفت و جای آن را بحث‌های تکان‌دهنده درباره رابطه علم و سلطه گرفت. بوی رسوایی موسوم به «توطئه لیبرال» به مشام می‌رسید. (۱۸۹)

برای ختم بحران، بزرگترین متفکران معاصر به میدان آمدند. CIA برای یافتن یک راه‌حل موثر دست به دامن آیزایا برلین یهودی شد تا بر بحران فائق آید؛ (۱۹۰) فیلسوفی که در میان افسران سیا لقب «پیامبر» را داشت و بیشتر نخبگان امنیتی خواهان ایفای نقش فعال او در قامت «متفکر بحران» بودند. او ابتدا پیشنهاد یک نشست مشترک در لندن را داد. این نشست با حضور ۵ نفر از افسران ارشد عملیات PSB در رستوران اسکات برگزار شد. (۱۹۱) نیمی از شرکت کنندگان از عملکرد CIA در راه‌اندازی مطبوعات روشنفکری دفاع کردند و نیمی دیگر خواهان کناره‌گیری از عملیات شدند. (۱۹۲) برلین البته بی‌طرف ماند. روز ۱۳ آوریل ۱۹۶۷ ملوین لاسکی، رابط رسمی سیا، نامه‌ای به آیزایا برلین نوشت و با یادآوری این‌که «شما تا حد زیادی در بخشی از تاریخ ما، شکوه و عظمت ما و افسوس که در بخشی از گرفتاری‌های ما شریک بوده‌اید» دوباره از او تقاضای کمک کرد. (۱۹۳) سیاست برلین، اغلب سیاست سکوت بود. بارها به روشنفکران عضو سیا می‌گفت هیچ پاسخی به افشاگری‌ها علیه خود ندهند و وارد بگو مگو با منتقدانشان نشوند. (۱۹۴) جمله معروفی داشت: «جداً توصیه می‌کنم که هر چه سریعتر آن منطقه مین‌گذاری شده را ترک کنید.» (۱۹۵) برلین می‌دانست که در چنین موقعیت‌های خطیری هرگونه واکنش به خراب‌تر شدن اوضاع می‌انجامد، بدون آن‌که گره‌ای را بگشاید. پس فقط باید در برابر اتهامات وارده سکوت اختیار کرد، اما حالا با گسترش شایعات و حرف و حدیث‌ها، برلین در پاسخ نامه ملوین لاسکی راه عبور از این رسوایی را برای سیا ترسیم کرد:

بگویید که «گروه‌های روشنفکری» دریافت‌کننده پول از موسسات خیریه و… غالباً به بررسی منابع درآمد آنان نمی‌پردازند، اما بگویید که به دلیل این افشاگری‌ها پیرامون رابطه با CIA نگرانی و نارضایتی طبیعی درباره استفاده از چنین مبالغی وجود دارد. «نقش اصلی» شما صرفاً اظهار این مطلب است که گویا آن موسسات نیز در «غفلت» و «ناآگاهی» بودند. بگویید شما مثل خیلی از «نشریات» و سازمان‌های دیگر به طور غیرمستقیم کمک‌هایی را از CIA دریافت می‌کرده‌‌اید و از دیگران هم انتظار نمی‌رفته که بدانند منابع نهایی سرمایه‌شان چیست. انسان‌هایی که از منطق و حسن نیت برخوردار هستند، این را متوجه خواهند شد. انسان‌های دیگر نیز مدام به هم می‌پرند. (۱۹۶)

فرانسیس ساندرس قضاوت صریحی درباره نامه آیزایا برلین دارد. او معتقد است این فیلسوف نه تنها هیچ‌گونه انزجاری از نیرنگ پیچیده‌ی سازمان جاسوسی سیا برای کنترل مغزها نداشت، بلکه از همه تکنیک‌ها برای لاپوشانی پدیده‌ی رسوای «اداره یک جامعه آزاد توسط یک محفل پنهان» استفاده کرد. (۱۹۷) پس از برلین، استوارت همپشایر، دیگر فیلسوف عضو MI6 وارد معرکه شد و کوشید برای دفاع از کشانی که در معرض اتهام «جاسوسی آکادمیک» بودند، نامه‌ای را به امضاء نویسندگان سرشناس جهان برساند، اما علیرغم همه این حمایت‌ها در نهایت استفن اسپندر، سردبیر مشهور مجله اینکانتر، به سبب رسوایی همکاری با CIA مجبور به کنارگیری از سمت خود شد. (۱۹۸)

در عین حال، متفکران و دانشمندان همکار سیا تصمیم گرفتند تا با صدور یک بیانیه خود را از همه اتهامات برهانند. هانا آرنت یهودی در جمع آنانی قرار داشت که انتشار بیانیه را ضروری می‌دید. (۱۹۹) او سال‌ها از مشاوره‌ها و خدمات آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا برای نگارش کتاب‌ها‌یش بهره‌مند بود. گزارش نیکلاس ناباکوف، افسر ارشد عملیات PSB در ژانویه ۱۹۵۲، کمک‌های علمی CIA را به این فیلسوف یهودی توصیف کرده است:

مذاکراتی طولانی با هانا آرنت داشتم و به وی یکی، دو نفر از متخصصان دفتر خارجه خودمان را معرفی کردم تا منابع خبری بی‌شماری را برای کتاب جدیدی مهیا کرده باشم… اگر اشخاصی را می‌شناسید که به اینجا می‌آیند و می‌خواهند ارتباطاتی مثل دکتر آرنت داشته باشند، فقط به من اطلاع دهید تا ترتیب کار را بدهم. (۲۰۰)

حتی CIA برای موفقیت هانا آرنت در سخنرانی‌هایش تکنیک‌های ویژه‌ای به کار می‌برد. مثلاً، در سمینار «پیشرفت در آزادی» گزارشی درباره «رقبای شخصی و ابهامات روشنفکرانه حاکم بر سمینار» به او دادند. (۲۰۱) آرنت، همواره به عنوان میهمان ویژه در ضیافت‌های مجلل سرویس‌های جاسوسی لیبرال حضور می‌یافت. بنیاد خیریه راکفلر ویلایی رویایی در شمال ایتالیا داشت و در سال ۱۹۶۵ آن را به شکل «خلوتگاه غیررسمی» کارگزاران عملیات مخفی سیا درآورد: «نوعی باشگاه افسری برای تفریح و استراحتِ مقام‌های ارشدِ نبرد فرهنگی.» (۲۰۲) در این خلوتگاه، هر یک از نویسندگان، هنرمندان و موسیقی‌دانان از راننده‌ای شخصی با یونیفرم آبی رنگ، زمین بازی تنیس، استخر شنا و بهترین غذاهای روی زمین استفاده می‌کردند. آرنت آن را مانند «کاخ ورسای» می‌دانست. (۲۰۳) با این همه در سال ۱۹۶۷، آرنت به همراه استوارت همپشایر در راس ۷۰ چهره سرشناسی بودند که راه گریز از رسوایی همکاری با سیا را صدور بیانیه‌ای برای کتمان همه حقایق می‌دیدند:

دوست داریم موضعمان را در برابر «یارانه‌های مخفی» سازمان سیا به «نشریات ادبی» و روشنفکری برای همه روشن کنیم. ما مطمئن هستیم که یارانه‌های پی‌درپی سازمان سیا تنها می‌تواند چنین نشریات و سازمان‌هایی را از نظر فکری و اخلاقی بی‌اعتبار نماید. ما به چنین مجلاتی اعتماد نداریم. (۲۰۴)

تکذیبیه‌های پیاپی فایده‌ای نداشت. تابستان ۱۹۶۷ انتشار گزارش مجله رامپارتس با عنوان «عملیات مخفی سیا» دوباره به این جنجال‌ها شدت بخشید و افشاگری جدید، این بار فاتحه کنگره آزادی فرهنگی را هم به عنوان مهم‌ترین سازمان CIA در حوزه علوم انسانی و هنر خواند. (۲۰۵) بلافاصله جیمز انگلتون، رئیس سازمان ضدجاسوسی آمریکا وارد عمل شد تا با استفاده از قدرتش از گسترش ابعاد این افتضاح تاریخی بکاهد. (۲۰۶) انگلتون که سال‌ها چهره یکه‌تاز جاسوسان لیبرال بود، نتوانست کاری از پیش ببرد. کار به کاخ سفید کشید و رئیس جمهور لیندون جانسون شخصاً ماموریتی ویژه را به معاون خود و رئیس سیا برای حل و فصل موضوع داد، اما هیچ‌کدام از این اقدامات نتوانست نگرانی فیلسوفان یهودی چون ریمون آرون و دانیل بل را رفع کند. بنابراین آنان در راس یک نشست اضطراری محرمانه در پاریس قرار گرفتند تا به بررسی راهکارهای موجود برای حفاظت از موقعیتشان در عرصه روشنفکری بپردازند. (۲۰۷) ۱۴ نفر از بزرگترین نظریه پردازان فلسفه و فرهنگ، از آهنگسازی مانند نیکلاس ناباکوف که در کادر رهبری عملیات PSB حضور داشت (۲۰۸) تا لوئیس فیشر، نویسنده چپ‌گرا که برای سیا کار می‌کرد، (۲۰۹) در کنار آرون و بل نشستند تا درباره سرنوشت رهبری کنگره تصمیم بگیرند. (۲۱۰) اکنون رابطه همه آنان با CIA برملا شده بود و چند قربانی نیاز داشتند تا با قبول استعفایشان – و در حقیقت اخراجشان – به دلیل ارتباط با سازمان‌های جاسوسی، غائله را خاتمه و خود را نجات دهند. آرون آنقدر اضطراب داشت که چند بار در جلسه سخت از کوره در رفت. (۲۱۱)

نشست پاریس پایانی غم‌انگیز و البته جالب داشت. بزرگترین متفکران قرن بیستم سرانجام در این گردهم‌آیی دست به یک اعتراف تاریخی زدند و تأیید کردند که سازمان جاسوسی سیا به تشکیلات آنان سوبسید (یارانه) پرداخته است. (۲۱۲) گرچه خبر این اعتراف مانند بمب در رسانه‌های جهان ترکید اما ناباکوف، همان آهنگساز جاسوس و افسر قدیمی عملیات مخفی، درباره محتوای این نشست گفت:

فکر نمی‌کنم کسی از تامین بودجه‌ی کنگره توسط سیا متأسف باشد. (۲۱۳)

چنین موضع وقیحانه‌ای، سرشت روشنفکری معاصر غرب را باز‌می‌تاباند. سال‌ها، بزرگترین نمایندگان اندیشه‌ی مدرن، دَم از «آزادی علم» و «فرهنگ آزاد» زدند، ولی حالا دست تمام آن‌ها با ترفندهای تبلیغاتی‌شان رو شده بود. تمام تکذیبیه‌های لیبرال‌های یهودی، از آیزایا برلین و هانا آرنت تا ریمون آرون و دانیل ‌بل، بی‌اعتبار گشت و علیه خودشان استفاده می‌شد. همزمان با این رویدادها، رئیس‌جمهور آمریکا تیم ویژه‌ای معروف به کمیته کاتزنباچ را برای بررسی عملیات مخفی در حوزه‌های علوم انسانی، آموزشی و روشنفکری تشکیل داد تا به تدوین یک «گزارش مشورتی» با موضوع توقف همه سرمایه‌گذاری‌های پنهانی سازمان جاسوسی سیا بپردازد. (۲۱۴) این گزارش بیشتر برای سرپوش گذاشتن روی رسوایی آکادمیکی بود که تمامیت ایدئولوژی لیبرالیسم را تهدید می‌کرد، اما ایالات متحده هیچ‌گاه عملیات «جاسوسی آکادمیک» را رها نساخت. سرانجام در سال ۱۹۷۶ بخشنامه‌ای حاوی این متن در اختیار ادارات اصلی سیا قرار گرفت:

سرمایه‌گذاری پنهان CIA در سازمان‌های بین‌المللی خارج از کشور «مجاز» است. (۲۱۵)

ادامه دارد…

قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله

پی‌نوشت‌ها:
186. جنگ سرد فرهنگی، صص ۵۹۰ – ۵۸۹. همچنین نک:
– The New York Times, 27 April 1966.
187. جنگ سرد فرهنگی، صص ۲۰۴ – ۲۰۳.
188. پیشین، صص ۶۱۶ – ۶۱۴.
189. رسوایی امنیتی موسوم به «توطئه لیبرال» اشاره‌ای است به افشاگری‌هایی پیرامون هویت جاسوسی فیلسوفان برجسته اردوگاه لیبرال دموکراسی. برای نمونه، پیتر کولمن در عصر جنگ سرد نماینده پارلمان استرالیا و روشنفکری لیبرال بود که سردبیری یکی از ژورنال‌های روشنفکری متعلق CIA به نام کوادرانت را برعهده داشت. سال ۱۹۶۷، او در کنفرانسی مطبوعاتی اعلام کرد که بدون آگاهی از سرمایه‌گذاری سازمان جاسوسی سیا در کنگره آزادی فرهنگی به دام عملیات روشنفکری – تبلیغاتی آنان افتاده است. از آن زمان، کولمن به تحقیقات وسیعی پیرامون رابطه روشنفکران لیبرال با سازمان‌های جاسوسی پرداخت و اسناد بسیاری را جمع‌آوری کرد. سرانجام پس از ۲۳ سال پژوهش مستمر و مستند، کتاب کنگره آزادی فرهنگی: توطئه لیبرال و فرار مغزها را در سال ۱۹۸۹ به چاپ رساند. نک:
-Peter Coleman. The Liberal Conspiracy: The Congress for Cultural Freedom and the Struggle for the Mind of Postwar Europe, London: Collier Macmillan Publishers. 1989, 333 pages.
190. جنگ سرد فرهنگی، صص ۶۱۱ – ۶۰۹.
191. پیشین، ص ۶۱۱.
192. پیشین.
193. پیشین، ص ۶۱۲.
194. یادداشت‌های نیکلاس ناباکوف، مرکز تحقیقات علوم انسانی هری رانسم، آستن، تگزاس: از آیزایا برلین به نیکلاس ناباکوف در ۱۸ دسامبر ۱۹۷۲، ۲۱ دسامبر ۱۹۷۶.
195. پیشین.
196. یادداشت‌های مایکل یوسلسون. مرکز تحقیقات علوم انسانی هری رانسم، آستن، تگزاس: از آیزایا برلین به ملوین لاسکی، ۱۸ آوریل ۱۹۶۷.
197. جنگ سرد فرهنگی، ص ۶۱۵.
198. الف) پیشین، ص ۶۱۹.
ب) «استفن اسپندر، اینکانتر را ترک می‌کند». نیویورک تایمز، ۸ می ۱۹۶۷.
199. جنگ سرد فرهنگی، ص ۶۵۳.
200. یادداشت‌های انجمن آزادی فرهنگی. کتابخانه جوزف گنشتاین، دانشگاه شیکاگو، ایلینوس: از جان کلوز به نیکلاس ناباکوف، ۲۷ ژوئن ۱۹۵۲.
201. جنگ سرد فرهنگی، ص ۵۳۲.
202. پیشین، صص ۵۵۲ – ۵۵۱.
203. پیشین.
204. «اظهارنظر درباره سازمان سیا». پارتیزان ریویو، تابستان ۱۹۶۷، جلد ۳۴/۳ .
205. جنگ سرد فرهنگی، صص ۶۴۵ – ۶۲۳.
206. پیشین.
207. پیشین.
208. پیشین، صص ۶۲۴ – ۶۲۳.
209. پیشین.
210. پیشین.
211. پیشین، ص ۶۲۵.
212. پیشین.
213. یادداشت‌های مایکل یوسلسون. مرکز تحقیقات علوم انسانی هری رانسم، آستن، تگزاس: از نیکلاس ناباکوف به جی. اِی. اسلاتر، ۱۱ آگوست ۱۹۷۱.
214. گزارش نهایی کمیته کاتزنبچ، خبرگزاری کاخ سفید، ۲۹ مارس ۱۹۶۷.
215. الف) جنگ سرد فرهنگی، ص ۶۴۴.
ب) دسموند فیتزجرالد، به نقل از گزارش نهایی کمیته چرچ.
منبع: پیام فضلی‌نژاد ، ارتش سری روشنفکران ، تهران: شرکت انتشارات کیهان.

رسوایی جاسوسی آکادمیک ، رسوایی جاسوسی آکادمیک

اندیشکده مطالعات یهود در پیام‌رسان‌ها:

پیام رسان ایتاپیام رسان بلهپیام رسان سروشپیام رسان روبیکا

Check Also

اهمیت کلیدواژه دروغ در جنگ نرم

اهمیت کلیدواژه «دروغ» در «جنگ نرم»

غرب با «دروغ‌گویی رسانه‌ای» و با تمرکز بر شگرد «خبررسانی جعلی» (Fake news) با تلفیق میان راست و دروغ و تغییر حقایق به «مدیریت افکار عمومی» مبادرت می‌ورزد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

14 − 4 =