پولس مخالفت با شریعت را به یکی از اصول الهیاتی خویش تبدیل کرد. او میگفت نجات «تنها با ایمان» به دست میآید و شریعت و احکام هیچ جایگاهی در نجات انسان ندارد:
زیرا یقین میدانیم که انسان بدون اعمال شریعت، محض اِیمان عادل شمرده (۳۲) میشود؛ … هیچکس از اعمال شریعت عادل شمرده نمیشود؛ بلکه به ایمان به عیسی مسیح … زیرا که از اعمال شریعت هیچ بشری عادل شمرده نخواهد شد. (۳۳)
او در اینباره جدّیت بسیاری از خود نشان داد و هرکه طرفدار عمل به شریعت و احکام بود را توبیخ میکرد. او در نامهای به کلیسای شهر فیِلپّی، شریعتگرایان را «سگهایی» خواند که بر «بریدن عضوی از بدن» اصرار دارند. (۳۴)
این رویکرد مورد قبول حواریون نبود؛ زیرا آنان مطابق تعالیم مسیح عقیده داشتند که عیسی (ع) نیامده بود تا باطلکننده تورات باشد؛ بلکه برانگیخته شده بود تا آن را کامل کند:
هرگاه کسی کوچکترین حکم از احکام شریعت را نقض کند و به دیگران نیز چنین تعلیم دهد، در ملکوت آسمان پستترین فرد محسوب میشود؛ اما هر کس شریعت را رعایت کند و به دیگران نیز چنین تعلیم دهد، در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد. (۳۵)
یعقوب رهبر کلیسای اورشلیم و از رسولان مسیح نیز در رساله خود از عمل به شریعت دفاع میکند:
ای برادران من! چه سود دارد اگر کسی گوید: «ایمان دارم» وقتی که عمل ندارد؟ آیا ایمان میتواند او را نجات بخشد؟ پس اگر برادری یا خواهری برهنه و محتاج خوراک روزینه باشد و کسی از شما بدیشان گوید: «به سلامتی بروید و گرم و سیر شوید» لیکن مایحتاج بدن را بدیشان ندهد چه نفع دارد؟ همچنین ایمان نیز اگر اعمال ندارد در خود مرده است. (۳۶)
چنانکه پیش از این اشاره شد، انتقادیترین سخنان عیسی (ع) انتقاد از شریعت نیست؛ بلکه از مبلّغان و کاهنان شریعت است. در واقع، او از چگونگی اطاعت از شریعت انتقاد میکند؛ حال آنکه پولس نافی اصل و جوهره شریعت است (۳۷) و آن را از اساس بیارزش دانسته، در نجات انسان بیتأثیر میداند. (۳۸)
البته پولس گاه در رسالههایش دستوراتی از شریعت را به پیروانش توصیه میکند؛ مانند «از زنا بگریزید» یا «به یکدیگر دروغ مگویید»؛ (۳۹) اما در همین موارد نیز تفاوتی عمده بین نگاه پولس و نگاه عیسی (ع) (شریعت موسوی) وجود دارد؛ عیسی (ع) ، همانند کتب عهد قدیم، میگوید این امور را باید رعایت كرد، زیرا خداوند به آنها امر کرده است؛ اما پولس چنین رأیی ندارد؛ او مخاطبش را به نوعی اطاعت درونی و باطنی فرا میخواند: «زیرا مختونان ما هستیم که خدا را در روح عبادت میکنیم» (۴۰) و این اعمال و احکام را نیز زاییدهی همان اطاعت روحانی (ایمان) میداند. (۴۱) در واقع، تأکید پولس بر این احکام نه از آن جهت است که آنها حکمی از احکامِ شریعت و در نتیجه خواست خدایند؛ بلکه از آن جهت است که این احکام از لوازم زندگانی روحانیاند. (۴۲)
یکی دیگر از تأثیرات مهم اندیشههای پولس بر الهیات مسیحی آن است که او تلاش کرد ایمان را از اموری مانند عقل و معرفت جدا کند – همانطور که عمل را در ایمان بیاثر میدانست – به همین جهت عنصر اندیشه و تدبیر بشری را بیارزش میداند و فلسفه و فیلسوفان را دزد ایمان میخواند. (۴۳)
یکی از مسئلهسازترین اندیشههای الهیاتی پولس جبر است. او حتی ایمان آوردن را نیز از حیطهی اختیار انسان بیرون میداند. در کلمات پولس عباراتی یافت میشود که حاکی از آن است که در اعتقاد وی، خوبی و بدی افراد، خارج از قدرت و اراده آنان است و انسانها از قبل از تولد، خوب یا بد برگزیده شدهاند. او در رساله به رومیان میگوید که خدا یعقوب را برکت داد و نه عیسو (۴۴) را؛ اما این کار را بر اثر استحقاق آن دو و بر اساس اَعمال آنان نکرد؛ بلکه علت این حکم اراده خداوند بود. سپس مینویسد:
پس چه گوییم؟ آیا نزد خدا بیانصافی است؟ حاشا! زیرا به موسی میگوید: “رحم خواهم نمود بر هرکه رحم کنم و رأفت خواهم نمود بر هرکه رأفت نمایم”… بنابراین هرکه را میخواهد رحم میکند و هرکه را میخواهد سنگدل میسازد. (۴۵)
گناهکار بودنِ ذاتی انسان نیز از آموزههای پولس است. او میگوید: وقتی آدم گناه کرد، گناه او تمام نسل انسان را آلوده ساخت و «از نافرمانی یک شخص، بسیاری گمراه شدند» (۴۶) و مجازات گناه، یعنی مرگ، بر تمام کسانی که خودشان شخصاً و عمداً گناه نکردهاند نیز جاری میشود. (۴۷)
به علت این سخنان و اندیشههای پولس، حواریان و پیروان آنان با پولس مخالفت میکردند؛ اما جواب پولس این بود که او از طرف عیسی (ع) مأمور به هدایت امتها (غیریهودیان) است و این اعمال و سخنانش نیز در جهت انجام این رسالت است؛ البته پولس این مطلب را میپذیرفت که عیسی (ع) پطرس را به جانشینی خویش برگزیده است؛ اما مدعی بود که مأموریت پطرس تنها محدود به یهودیان بوده است و بعدها (پس از رؤیای پولس) عیسی (ع) مأموریت تبلیغ در بین غیریهودیان را به او سپرده است. پولس در رساله به غلاطیان مینویسد: «… بشارت نامختونان به من سپرده شد، چنان که بشارت مختونان به پطرس…». (۴۸)
پولس تا یک قرن بعد از مرگش تقریباً فراموش شده بود؛ اما هنگامی که نخستین نسلهای مسیحی از میان رفتند و روایت شفاهی حواریان از عیسی و آیین او کم کم داشت محو میشد، لازم بود تا برای مقابله با چند دستگی، چارچوبی از عقاید پدید آید. در این زمان، اورشلیم ویران گشته بود (۴۹) و پیروان شریعت و حواریان پراکنده شده بودند. از طرف دیگر، بیشترِ مسیحیان، غیریهودیانی بودند که مسیحی شده بودند. به این دلایل بود که رسالههای پولس پایه و اساس این الهیات قرار گرفت؛ البته تا مدتها گروههایی کمجمعیت – مانند ابیونیها – همچنان به مقابله با اندیشههای پولس میپرداختند؛ اما این عده نیز در قرن چهارم میلادی از بین رفتند و سلطهی اندیشههای پولس بر مسیحیت کامل گردید. (۵۰)
با این همه، نوشتههای پولس پازل الهیات مسیحی را تکمیل نمیکند؛ زیرا پولس تنها خدای پدر و خدای پسر را معرفی میکند؛ اما روحالقدس را اقنوم سوم تثلیث معرفی نمیکند. اندیشهی تثلیث بعدها و در قرون دوم تا چهارم شکل گرفت و اولین سند رسمی مسیحیت که در آن بر تثلیث تأکید شده است، یعنی اعتقادنامه نیقیه، مربوط به قرن چهارم است. (۵۱)
در پایان بررسی، یک سؤال لازم به نظر میرسد و آن اینکه تا چه اندازه انحراف از اندیشههای مؤسس یک دین را باید بدعتگذاری محسوب کرد. آنچه در اندیشههای پولس مییابیم، همانطور که بسیاری از دانشمندان مسیحی معترفاند، شباهتی به تعالیم عیسی (ع) ندارد. حال آیا مسیحیت کنونی، که برگرفته از اندیشههای پولس است، همان دین عیسی (ع) است یا یک دین جدید؟ در پاسخ به این سؤال، عباراتی را از کتابهای دو نویسنده مسیحی نقل میکنیم:
پولس به خاطر توسعه یافتن افکارش متهم شده است، مخصوصاً توسط دستهای از نویسندگان در پایان قرن اخیر، که آنقدر مسیحیت را تغییر داده که گویی مؤسس دوم آن است. (۵۲)
پولس حواری (رسول) را غالباً دومین مؤسس مسیحیت لقب دادهاند و مسلماً او در این راه جهاد بسیار کرده، فرقه طرفداران اصول و شرایع موسوی را مغلوب ساخت و… . (۵۳)
در روایات اسلامی نیز در دو مورد از پولس نام برده شده است که سخن این نویسندگان را تأیید میکند. امام موسی بن جعفر (ع) در ضمن روایتی طولانی، سرزمینی را در جهنم معرفی میکنند که اختصاص به بدعتگذاران و گمراهان دارد. در این سرزمین، پنج نفر از امم گذشته، از جمله پولس، قرار دارند. (۵۴) امام صادق (ع) هم در ضمن حدیثی فرمودهاند:
رسولان خداوند در زمان خود و پس از خود به شیطانهایی مبتلا بودند که آنان را میآزردند و مردم را پس از آنان گمراه میکردند، … پولس و مریسا در امت عیسی (ع) چنیناند. (۵۵)
پینوشتها:
32. عادل شمردگی یکی از ارکان مهم نجات در الهیات پولسی است (برای آگاهی بیشتر ر. ک به: هنری تیسن؛ الاهیات مسیحی؛ ص ۵- ۲۶۱).
33. رومیان، ۲۸:۳ و غلاطیان، ۱۶:۲.
34. از سگها بر حذر باشید از عاملان شریر احتراز نمایید. از مقطوعان بپرهیزید؛ فیلپیان، ۲:۳ (ترجمه تفسیری کتاب مقدس، این آیه را چنین ترجمه کرده است: مواظب سگهای خطرناک باشید. منظورم شیطان صفتانی هستند که میگویند برای نجات یافتن باید ختنه شد: کتاب مقدس، ترجمه تفسیری، انتشارات ایلام، ۱۹۹۹).
35. متی، ۱۹:۵ / لوقا، ۱۷:۱۶.
36. رساله یعقوب، ۲: ۱۸-۱۴.
37. در واقع مسیحیان باید به این پرسش پاسخ دهند که در حالی که مسیح به صراحت اعلان کرده است که «هرگاه کسی کوچکترین حکم از احکام شریعت را نقض کند و به دیگران نیز چنین تعلیم دهد در ملکوت آسمان پستترین فرد محسوب میشود»، چگونه معتقدند پولس جایگاه رفیعی در نزد عیسی دارد. آیا عیسی این سخنان را با این صراحت گفته است تا پس از مدت کوتاهی به وسیلهی پولس نقض شوند؟
38. مهراب صادقنیا: پولس و شریعت؛ ص ۵۷.
39. اول قرنتیان، ۱۸:۶ و کولسیان، ۹:۳.
40. فیلپیان، ۳:۳.
41. غلاطیان، ۲۲:۵.
42. مهراب صادقنیا؛ پولس و شریعت، ص ۴-۵۳.
43. اول قرنتیان، ۱: ۲۱-۱۹/ کولسیان، ۸:۲.
44. پولس در اینجا به داستان برکت دادن اسحاق به یعقوب اشاره دارد؛ طبق این داستان، یعقوب و عیسو با یکدیگر برادر بودند؛ اما عیسو نخستزاده اسحاق بود (در فرهنگ یهودی نخستزاده امتیازات و جایگاه خاصی دارد). اسحاق در آخر عمر تصمیم میگیرد که عیسو را برکت دهد و او را بر برادرانش سروری بدهد؛ اما یعقوب با نیرنگ این برکت را میرباید (ر. ک به: سفر پیدایش، ۲۷: ۱-۴۰). پولس میخواهد تمام این قضایا را ناشی از تقدیر ازلی خداوند، و نه اراده و یا اعمال افراد، بداند.
45. رومیان، ۹: ۱۴-۱۸.
46. همان، ۱۹:۵.
47. همان، ۵: ۱۲-۱۴. از بین سه دین ابراهیم، تنها مسیحیت، به تبع از سخنان پولس، است که انسان را از بدو تولد گناهکار و دارای ذاتی فاسد میداند. در مقابل بر اساس اسلام، انسان، نه تنها پاک و بیگناه پا به این دنیا میگذارد؛ بلکه سرشت او متمایل به حق و حقپرستی به وجود آمده است. (ر. ک به: آیاتی مانند روم: ۳۰).
48. ۷:۲.
49. اورشلیم در سال ۷۰ م توسط رومیها ویران شد.
50. ر. ک به: شریعتگرایان، فصل چهار، سؤال «از نگاه مسیحیان در این دوره چه بدعتهایی پدید آمده است؟».
51. محمدرضا زیبایینژاد؛ مسیحیتشناسی مقایسهای؛ ص ۱۰۳/ عبدالرحیم سلیمانی؛ درآمدی بر الاهیات تطبیقی؛ ص ۱۳۳.
52. جُوان اُگریدی: مسیحیت و بدعتها؛ ص ۴۶.
53. جان ناس؛ تاریخ جامع ادیان؛ ص ۶۱۳.
54. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج۸، ص ۳۱۱، ح۷۷ و نیز ج۱۲، ص ۳۷، ح۲۰.
55. همان، ج۱۳، ص ۲۱۲، ح۵. البته در این روایت مولس آمده است «… و اما صاحبا عیسی فمولس و مریسا…»؛ اما با توجه به قرائن و روایات دیگر روشن میشود که مراد همان پولس است. و به نظر میرسد که مریسا نیز همان مارسیون یا مارکیون، بدعتگذار مسیحی (۱۶۰م) باشد.
منبع: محمد حقانیفضل، تاریخ مسیحیت از دین عیسی (ع) تا دین روم، جلد اول، تهران: کانون اندیشه جوان، چاپ اول
اندیشههای پولس ، اندیشههای پولس ، اندیشههای پولس ، اندیشههای پولس
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: