مسیحیت و الهیات پولسی

پولس یهودی ؛ پیامبر واقعی مسیحیت (۲)

رساله‌های پولس، به وضوح نشان‌دهنده‌ی ادبیاتی خاص در تبیین و تبلیغ آیین مسیحیت است؛ ادبیاتی عرفانی که تفاوت بسیاری با ادبیات عیسی (ع) دارد. پولس به تعالیم عیسی (ع) اشاره نمی‌کند، عنوان ناصری را به کار نمی‌برد، مطلبی را به حواریان، که ملازمان مسیح بودند، نسبت نمی‌دهد و مرجعی برای تأیید سخنان خود معرفی نمی‌کند. شاید علت این امر آن است که پولس هرگز عیسی (ع) را ندیده بود و آنچه درباره عیسی (ع) می‌دانست از مردم فراگرفته بود. آثار پولس برای شناخت شخصیت تاریخی عیسی (ع) چندان کمکی نمی‌کنند؛ زیرا عیسای مورد نظر او عیسایی است که در رؤیا و تجربه‌ی شخصی‌اش شناخته است. شاید بتوان ادعا کرد که پولس، عیسایی غیر از آنچه رسولان دیده‌اند، خلق و معرفی کرده است. خود پولس نیز، در رساله‌اش به غَلاطیان، به این نکته اشاره می‌کند:

اما ای برادران، شما را اعلام می‌کنم که انجیلی که من بدان اشارت دادم که به طریق انسان نیست؛ زیرا که من آن را از انسان نیافتم و نیاموختم، مگر به کشف عیسی مسیح. (۱۹)

شاید به علت همین تفاوتِ عیسای پولس با عیسای ناصری بود که پولس در افکار و اندیشه‌هایش چندان دل‌مشغول آن نبود که سخنانش با عیسی (ع) مطابقت داشته باشد و بسیاری از اوقاتِ به نحو چشمگیری از تعلیمات عیسای ناصری فاصله می‌گرفت (۲۰) (برای نمونه‌ای از این تفاوت‌ها به جدولی که می‌آید نگاه کنید)، تا حدی که الهیاتی پدید آورد که در سخنان مسیح، چیزی جز نکات مبهم درباره‌ی آن نمی‌توان یافت. (۲۱) در تعالیم مسیح و حواریان، بشارت به ملکوتِ آسمان، محور اصلی تبلیغ بود؛ اما در تعالیم پولس، این واژه نقش خود را از دست داد و جای خود را به مفاهیمی مانند پسر خدا، رستاخیز، فداء، فیض و ایمان داد. در واقع، پولس «دین عیسی (ع)» را به «دینی درباره‌ی عیسی (ع)» تبدیل کرد. پایه‌ها و بنیادهای «الاهیات پولسی» مفاهیم و آموزه‌هایی هستند که در یهودیت – که بستر و همچنین محور سخنان عیسی (ع) بود – وجود نداشتند و اگر هم وجود داشتند، مفهومی متفاوت با آنچه پولس اراده می‌کرد داشتند. اندیشه‌های پولس تأثیر فراوانی بر ساختار عقیدتی و چهره‌ی عملی مسیحیت در دوره‌های بعد از خودش تا به امروز داشته است؛ امروزه الهیات مسیحی در واقع، الهیات پولسی است:

عیسی یا پولس

پولس خود را رسول امت‌ها (غیریهودیان) می‌دانست (۲۳) و همت و تلاش اصلی او مسیحی کردن مشرکان رومی بود. آنچه در آن روزگار در میان رومیان شایع بود، ادیان اسرار‌آمیز و رمزی یونانی بود؛ مثلاً در شهر طَرسوس، زادگاه پولس، همانند بیشتر شهرهای یونان، کسانی وجود داشتند که پیرو ادیان رمزی، مانند اورفئوسی بودند. پیروان این مذاهب معتقد بودند خدایی که می‌پرستند، به خاطر آنان مرده و از قبر برخاسته است و اگر با ایمانِ محکم و مطابق رسوم صحیح او را بخوانند آنان را از «هادس» نجات می‌دهد و در نعمت زندگانی جاوید و سرشار از سعادت سهیم می‌گرداند. (۲۴)

غیریهودیان انطاکیه و سایر شهرهایی که پولس در آنجا به بشارت پرداخت، هرگز عیسی (ع) را در طول زندگانی‌اش نشناخته بودند و مفهوم مسیح (ماشیح) نیز مفهومی یهودی بود که در عهد قدیم ریشه داشت و در نتیجه، برای آنان ناشناخته بود. سهل‌الوصول‌ترین راه برای این‌که آنان عیسی (ع) را بپذیرند، این بود که عیسی (ع) نیز همچون خدایان منجی به ایشان معرفی شود؛ خدایانی مانند اوزیروس که مُرد تا زنده شود و حیات جاودانی را به بشر عطا کند. یونانی‌ها، بر اساس مبادی عرفانی خویش، معتقد بودند که می‌توان با عبادات روحانی، جسم فانی را الوهی و ازلی ساخت؛ از این‌رو پولس سخنان خویش را متناسب با فکر و اندیشه این اقوام سامان داد و مسئله مرگ و رستاخیز عیسی (ع) را به نحو دیگری تفسیر کرد. (۲۵)

پولس می‌گفت عیسی (ع) موجودی آسمانی است که طبیعت و ذاتی الهی دارد؛ اما به زمین آمده و صورتی جسمانی به خود گرفته است. پولس «مسیح یهودی» را کنار گذاشت و به جای آن «لوگوس» (کلمه) را مطرح کرد که ریشه در فلسفه یونان داشت:

مسیح قوت خدا و حکمت خداست و او صورت خدای نادیده است، نخست‌زاده تمامی آفریدگان؛ زیرا که در او همه چیز آفریده شد. آنچه در آسمان و آنچه بر زمین است… همه به وسیله او و برای او آفریده شد. او قبل از همه است و در وی همه چیز قیام دارد. (۲۶)

پولس مسیح را پسر خدا می‌داند. در اعتقاد او عیسی (ع) به دنیا آمده است تا با مرگ خود گناه‌کاران را نجات بخشد. (۲۷)
در واقع، پولس به اندیشه‌های شرک‌آلود، لباس مسیحیت پوشانید؛ در نتیجه، مسیحیت نه تنها شرک را از بین نبرد بلکه آن را درخود پناه داد و موجب حیات آن شد. (۲۸)

یکی از اموری که موجب تفاوت چهره دیانت مسیحی با دو دین هم خانواده‌اش (اسلام و یهودیت) شده، نفی شریعت است. اسلام و یهودیت هر دو دارای احکام فقهی هستند؛ اما مسیحیتِ امروزین، دینی بدون احکام و فقه است. کنار گذاشتن شریعت نیز بر اثر نوشته‌های پولس بود. پولس توجه بسیاری به شریعت و احکام داشت؛ چنان‌که در رساله به غلاطیان که رساله‌ی نسبتاً کوتاهی است، بیش از ۲۵بار و در رساله به رومیان که اندکی طولانی‌تر است، بیش از ۷۰بار از کلمه شریعت استفاده کرده است. (۲۹) پولس از این جهت، شباهت بسیاری به عیسی (ع) دارد؛ زیرا عیسی (ع) نیز در سخنان و تعالیمش بر شریعت تأکید می‌‌کرد؛ اما نکته اصلی در این است که عیسی (ع) در پی تأیید شریعت بود و پولس در صدد نفی و طرد آن!!

در این مورد نیز هدف پولس گسترش بیشتر مسیحیت بود. پولس در انطاکیه ایمان مشرکان را بی‌آنکه از آنان اجرای ختنه را بخواهد می‌پذیرفت؛ به همین دلیل، چند نفر از اورشلیم به انطاکیه رفتند تا «برادران را تعلیم دهند که اگر بر حسبِ آیین موسی مختون نشوند، ممکن نیست که نجات یابند»؛ (۳۰) زیرا ختنه نمادی از پیمان مقدس خدا با امتش بود. پولس می‌دانست که اگر این عده سخن خود را به کرسی بنشانند، هرگز عده قابل توجهی از غیریهودیان، مسیحیت را نخواهند پذیرفت؛ لذا بر سر این مسئله با حواریان مخالفت کرد که نتیجه‌ی آن شورای اورشلیم شد. (۳۱)
ادامه دارد… الهیات پولسی

قسمت قبلی این مقاله  ؛  قسمت بعدی این مقاله

پی‌نوشت‌ها: الهیات پولسی
۱۹. غلاطیان، ۱: ۱۱-۱۲.
۲۰. همفری کارپنتر؛ عیسی؛ ص ۱۵۴.
۲۱. ویل دورانت؛ تاریخ تمدن؛ ج۳، ص ۶۸۹.
۲۲. آیاتی که مسیحیان در این زمینه به آنها استدلال می‌کنند، هیچ کدام صراحتی در مدعای آنان ندارند؛ بلکه مسیحیان مجبورند با تأویل، آنها را برای مدعای خود به کار بگیرند. یک دسته از این آیات، آیاتی هستند که در آنها عیسی پسر خدا خوانده شده است (متی ۱۷:۳). برای معلوم شدن بطلان این استدلال نگاه کنید به آیاتی که افراد دیگری نیز پسر خدا خوانده شده‌اند (تثنیه ۱:۱۴ / خروج ۴:۲۲ / اول یوحنا ۱:۵). دسته دیگر آیاتی مثل یوحنا ۲۰:۱۷ هستند که به همین شیوه نقض می‌شوند (ر. ک به: اول یوحنا، ۱۵:۴).
۲۳. غلاطیان، ۷:۲.
۲۴. ویل دورانت؛ تاریخ تمدن؛ ج۳، ص ۶۸۰.
۲۵. جان ناس؛ تاریخ جامع ادیان؛ ص ۶۱۴.
۲۶. اول قرنتیان، ۲۴:۱ و کولسیان، ۱: ۱۸-۱۵.
۲۷. عبرانیان، ۱: ۳-۲ و اول تیموتائوس، ۱۵:۱.
۲۸. ویل دورانت؛ تاریخ تمدن؛ ج۳، صص ۶۸۹ و ۶۹۶.
۲۹. مهراب صادق‌نیا؛ پولس و شریعت؛ ص ۲۷.
۳۰. اعمال رسولان، ۱:۱۵.
۳۱. مهم‌ترین تحول در مسیر جدایی مسیحیت از یهودیت را باید «شورای اورشلیم» دانست. در میان مسیحیانِ نخستین، بر سر مسائل اعتقادی و مناسک، اختلافات بسیاری وجود داشت. یکی از این اختلافات، اختلاف بین پولس و برخی از حواریان بود. این نزاع بر سر این مسئله بود که آیا غیر یهودیانی که به مسیحیت می‌گروند و می‌خواهند عضو کلیسا شوند نیز باید به تمامی احکام شریعت موسوی عمل کنند و آیا لازم است ختنه شوند و احکام یهودی در باب خوراکی و طهارت و غیره را رعایت کنند. برای رسیدگی به این مسئله، در کلیسای اورشلیم شورایی برگزار شد که شرح آن در کتاب اعمال رسولان باب پانزدهم آمده است. در این شورا، در پایان به نفع پولس حکم شد و پس از آن، غیریهودیان بدون اینکه به شریعت یهودی ملتزم شوند، می‌توانستند مسیحی شوند.

منبع: محمد حقانی‌فضل، تاریخ مسیحیت از دین عیسی (ع) تا دین روم، جلد اول، تهران: کانون اندیشه جوان، چاپ اول

الهیات پولسی ، الهیات پولسی ، الهیات پولسی ، الهیات پولسی ، الهیات پولسی

اندیشکده مطالعات یهود در پیام‌رسان‌ها:

پیام رسان ایتاپیام رسان بلهپیام رسان سروشپیام رسان روبیکا

همچنین ببینید

مئیر عزری سفیری که سفیر نبود

مئیر عزری؛ سفیری که سفیر نبود!

شاه در سال ۱۹۵۷ با توجه به اهمیت همکاری اسرائیل در زمینه‌های امنیتی و اقتصادی، …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

4 × یک =