سلسله مقالات یهودیان و حیات اقتصادی مدرن (قسمت هشتم) بازار سهام
خرید و فروش سهام
تحول و تکامل قوانین حقوقی ناظر بر بازار بورس و سهام
در بازار سهام امروزی، میتوان صریحترین حالت جنبهی تجاری حیات اقتصادی را مشاهده کرد. سهام برای خرید و فروش و دست به دست شدن ابداع شدهاند و اگر در گردش نباشند، هدف اصلی وجودی آنها تحقق نپذیرفته است. البته در خیلی از مواقع، سهام در گاو صندوق مالک آن محبوس میمانند و درآمدی به دارندهی آن میرسانند و صاحب آنها از راه حفظ آن سهام درآمد کسب میکند، نه از راه خرید و فروش آنها. اما سهامی که در گردش نباشند، در واقع سهام نیستند و جای آنها را سفته هم میتواند بگیرد. ویژگی بارز سهام سهولت خرید و فروش آنها است.
اما اگر سهولت دست به دست شدن، علت وجودی سهام است، هرآنچه موجب سهولت بیشتر این کار شود، اهمیت خاصی دارد و لاجرم قوانین مناسب هم در این زمینه مهمتر از همه است، اما این قوانین چه موقعی مناسب میافتند؟ وقتی که در روابط بین دو نفر یا بین فرد و کالای مورد نظر، تحولات سریعی را موجب میشوند.
در جامعهای که در آن هر کالایی در کنترل و تملک کامل یک فرد است، قوانین در این سمت تلاش خواهند کرد تا روابط بین افراد و اشیا را تغییر دهند. از سوی دیگر، اگر ادامهی بقای جمعی از افراد به تحصیل مستمر کالاهای مختلف بستگی داشته باشد، نظام حقوقی حاکم بر آن جمع، از مبادله و معاوضه حمایت خواهد کرد.
در عصر جدید و با این نظام سازمانیافتهی ارتباطات و بهویژه با توجه به پیشرفتهای ویژه در امور خرید و فروش سهام و انواع سندهای اعتباری، حذف روشهای قدیمی و اوجگیری روابط حقوقی جدیدی با خود به دنبال آورده است، اما این امر مخالف روح حاکم بر قوانین رم و آلمان بود که هردو در برابر دست به دست شدن کالا موانع متعددی قرار میدادند. در واقع، در چهارچوب قوانین رم و آلمان، هر آن کس که کالای خود را برخلاف رعایت دقیق موازین قانونی از دست داده بود، میتوانست خواهان بازگشت آن از مالک فعلی آن باشد، بیآنکه حتی مجبور شود پولی برای آن پرداخت کند، اما از سوی دیگر، در قوانین جدید، بازگشت کالا فقط در صورتی امکانپذیر میشد که مدعی معادل نقدی کالای مزبور را به مالک فعلی آن میپرداخت و البته واضح بود که مالک اصلی هیچ حق و ادعایی علیه مالک فعلی آن نداشت.
اما چگونه پای این تغییر و تحول که در نظام قدیم اصلاً حضوری نداشت، به قوانین جدید باز شد؟ پاسخ این است که به احتمال قوی از طریق قوانین حقوقی یهود به اینجا رسید؛ که در آن قوانین هوادار مبادله و معاضه از اصول کهن و دیرین قوانین یهود به حساب میآیند.
در تلمود میبینیم که چگونه مالک فعلی هر کالایی در برابر مالک یا مالکان قبلی آن مصونیت دارد. در بخشی از آن میخوانیم:
اگر کسی بعد از وقوع سرقت در منزلش متوجه شود که کتابها و اموالش در دست فرد دیگری است باید به او رجوع کند و مالک فعلی نیز باید سوگند بخورد که چه مبلغی بابت آنها پرداخت کرده و در صورتی که مالک قبلی عین همان مبلغ را بپردازد آن کالاها را به وی بازگرداند، اما اگر سرقتی اتفاق نیفتاده باشد، نیازی به این کارها نیست چون در آنصورت فرض بر این خواهد بود که مالک قبلی کالاهای مزبور را به فردی فروخته و مالک فعلی نیز آن کالاها را از آن فرد خریداری کرده است.
بنابراین در هر صورت، مالک فعلی بابت اشیایی که در اختیار دارد پولی دریافت خواهد کرد و در موارد خاصی هم، اجناس مزبور در تملک او باقی میماند. در بخشهای مختلفی از تلمود به این نکته اشاره شده و در مجموع رأی قوانین یهود بر آن است که مالک اصلی معادل قیمت بازار کالاهای مورد نظر مصونیت دارد و مالک قبلی باید معادل قیمتی که مالک فعلی پرداخت کرده است، به او پرداخت کند تا بتواند کالاها را پس بگیرد.
بنابراین، روح قوانین حاکم بر تلمود، طرفدار مبادله است و یهودیان در سراسر قرون وسطا بر آن تکیه کردند، اما سوای آن – و این نکتهی بسیار مهمی است – آنها توانستند از خیلی قبل، این اصول را در محاکم مسیحی و در مواردی که یهودیان درگیر بودند جا بیندازند. برای قرون متمادی، قانون خاصی در مورد تملک یهودیان بر کالاهای منقول جریان داشت و برای اولین بار در مجموعهی قوانینی که شاه هنری چهارم برای یهودیان ساکن اسپیرز در سال ۱۰۹۰ و تحت عنوان امتیازات فراهم آورد، به طور رسمی پذیرفته شد. در این امتیازات چنین آمده است:
اگر کالاهایی که به سرقت رفته در تملک فردی یهودی پیدا شود که مدعی باشد آن را خریده است باید طبق قوانین خود سوگند یاد کند که چه مبلغی برای خرید آن پرداخت کرده و اگر مالک اصلی کالا همان مبلغ را به او پرداخت کند، در آن صورت یهودی مزبور میتواند کالا را به مالک اصلی آن بازگرداند.
این قوانین نه تنها در آلمان بود، بلکه در سرزمینهای دیگر نیز مثلاً در فرانسه از حدود نیمهی سده دوازدهم میلادی قوانین ویژهای در مورد یهودیان به کار میرفت.
بازار سهام
اما بعد از همهی این حرفها، اصل اساسی این بود که بازار مناسبی برای اسناد اعتباری تثبیت شود. بازار سهام پاسخ مناسبی برای این نیاز بود و درست همانطور که کالاهایی که در آن خرید و فروش میشدند، کالاهای غیر شخصی بودند، معاملات تجاری برای خرید و فروش آنها هم ویژگیهای شخصی خود را از دست داد. در واقع، این یکی از جنبههای مهم بازار سهام است که آن را از دیگر بازارها متمایز میکند. دیگر قابلیت اعتماد و شناسایی یکدیگر براساس تجارب شخصی نیست که نقشی بازی میکند، بلکه حرف اول در معاملات تجاری را ارزش کل و انتزاعی سهام و قیمت روز آنها میزند. قیمت سهام چیزی نیست که در چک و چانه زدن دو نفر تعیین شود، بلکه یک فرآیند مکانیکی است که ارزش سهام را معین و مشخص میکند.
اما تاریخ بازار سهام را به گستردهترین تعبیر آن، میتوان به دو دوره قسمت کرد:
۱. از آغاز آن در سدهی شانزدهم میلادی تا پایان سدهی هیجدهم که عصر رشد و توسعه بود.
۲. از سدهی نوزدهم تا زمان حال که عملاً بازار سهام بر تمامی فعالیت های اقتصادی تفوق یافت.
در حال حاضر، نظر عموم بر این است که سرمنشأ معاملات در بازار سهام، به احتمال خیلی زیاد، با معاملات تجاری میان دلالان برات آغاز شد. مراکزی که در سدههای شانزدهم و هفدهم میلادی در آنها اولین معاملات تجاری بازار سهام انجام گرفت، مراکزی بودند که پیشتر به عنوان کانونهای انجام معاملات سریع در خرید و فروش برات مشهور بودند.
نکتهی مهم برای ما این است که درست در همان ایامی که بازار سهام پا به عرصهی وجود نهاد، یهودیان کم و بیش به طور کامل بازار خرید و فروش برات را در انحصار خود داشتند. در واقع، در بعضی از شهرها این تجارت به عنوان تخصص ویژهی یهودیان شناخته میشد. از جمله در ونیز اوضاع چنین بود و همین امر در مورد آمستردام هم مصداق داشت. البته باید اضافه کنیم که تا پایان سدهی هفدهم این نکته در جایی مطرح نمیشود که تجارت برات تخصص ویژهی یهودیان بوده است، اما با این همه، به اعتقاد من با اطمینان خاطر میتوان فرض را بر این نهاد که حتی تا پیش از آن تاریخ هم یهودیان دلالان منتفذ برات بودند.
همین مطلب را در فرانکفورت هم میشنویم. حتی در سده شانزدهم میلادی یکی از معاصران آن دوره که در بازارهای مکارهی آن ناحیه شرکت میکرده، دربارهی یهودیان چنین مینویسد:
حضور آنها در این بازارها گرچه چندان پذیرفته نمیشد، ولی با این حال بسیار مفید بود چون آنها به ویژه در دلالی برات تبحر خاصی داشتند.
و در عین حال، در سال ۱۶۸۵ بازرگانان مسیحی و فرانکفورت شِکوه کرده بودند که یهودیان تمام تجارت خرید و فروش برات را در انحصار خود درآورده اند. سرانجام اینکه، خانم گلوکل فن هاملن (۱) در کتاب خاطرات خود مینویسد که:
دوستان خانوادگی او درست همانطور که در میان یهودیان مرسوم بود، در معاملات برات دست داشتند.
در مورد هامبورگ، تردیدی نیست که این یهودیان بودند که تجارت برات را به این شهر آوردند. حدود صد سال بعد از آن در سال ۱۷۳۳ سندی در آرشیو سنای هامبورگ، به این نکته اشاره میکند که:
یهودیان استادان دلالی برات هستند و در این عرصه بر همدینان ما تفوق بارزی یافتهاند.
و حتی تا اواخر سدهی هیجدهم میلادی یهودیان کم و بیش تنها دلالان برات در هامبورگ بودند. در میان دیگر شهرهای آلمان نیز مدارک مستندی در دست هست که نشان میدهد دلالی برات در شهر فورت (۲) در سدهی هیجدهم کم و بیش به طور کامل در دست یهودیان متمرکز بود.
اوضاع در وین هم چندان متفاوت نبود. در اواخر سدهی هیجدهم میلادی پایتخت اتریش به یکی از مراکز مشهور بازار سهام بدل شده بود و لودویگ (۳)، فرماندار شهر، نگران فعالیتهای یهودیان بود که:
در وین نفوذ و فعالیت زیاد دارند و به ویژه در زمینهی مبادلات ارزی و صادرات و واردات کالا فعال هستند.
همینطور در شهر بوردو در فرانسه نیز که در آن اصلیترین فعالیت تجاری شامل خرید و فروش برات و خرید و فروش طلا و نقره بود. حتی از نقاط شمالی اروپا از جمله از استکهلم نیز اخباری مشابه به گوش میرسد. در آنجا هم بازار دلالی سهام در اوایل سدهی نوزدهم در سال ۱۸۱۵ تحت سلطهی یهودیان بوده است.
بنابراین، یهودیان به عنوان اصلیترین چهرههای دلالی برات در آن دوره، در تأسیس و فعالیتهای بازار سهام نقش مهمی داشتند، اما نقش آنها فقط به همین محدود نمیشود. یهودیان بودند که به بازار بورس و سهام و معاملات آن، جنبهی ویژهای بخشیدند و در واقع بنیانگذاران بورسبازی در آینده شدند و عملاً بورس بازی را رواج دادند.
اما هنوز نمیتوان به سادگی معین کرد که بورسبازی از چه تاریخی عملاً آغاز شد. برخی بر این عقیدهاند که چیزی شبیه به آن در برخی از شهرهای ایتالیا و از ایام قدیم، در حوالی سدهی پانزدهم میلادی جریان داشت، اما به عقیدهی من، این ادعا هنوز به اثبات نرسیده است.
به اعتقاد من صحیحتر آن است که نه ایتالیای سدهی پانزدهم، بلکه آمستردام سدهی هفدهم، به عنوان نقطهی آغاز بورس بازی مدرن شناخته شود. تقریباً تردیدی وجود ندارد که شرکت هلندی هند شرقی خرید و فروش سهام را باب کرد. ورود ناگهانی رقم عظیمی از سهام این شرکت به بازار سهام که ارزش واحدی داشتند، حضور روحیهی آمادهی خطر کردن در بازار بورس و بورس بازی در آن ایام توجه عظیمی که به فعالیتهای این شرکت از بدو تأسیس آن میشد، تفاوت میزان سودی که فعالیتهای متنوع این شرکت به بار میآورد، همه و همه مسلماً انگیزه و تکان اولیه را در بازار سهام و معاملات سهام در بازار بورس آمستردام که بازار توسعه یافته و با تجربهای بود، ایجاد کرد. ظرف فقط هشت سال، بورس بازی چنان رایج و چنان عنانگسیخته شده بود که برخی مقامات آن را معاملات شیطانی مینامیدند و سعی در سرکوب آن داشتند. دولت هلند در بیست و ششم فوریه سال ۱۶۱۰ فرمانی انتشار داد که به موجب آن، بازرگانان از فروش سهامی، بیش از آنچه عملاً در اختیار داشتند، منع میشدند. فرمانهای ممنوعیت مشابهی در سال های ۱۶۲۱، ۱۶۲۳، ۱۶۷۷، ۱۷۷۰ و بعد از آن نیز صادر شد که هیچکدام فایدهای دربر نداشتند.
اما این بورسبازان چه کسانی بودند؟ پاسخ این است که تمامی آن کسانی از هر دین و مذهب که پول کافی در اختیار داشتند و به مدد آن در خرید و فروش سهام مشارکت میکردند. با این همه، فرض نامعقولی نخواهد بود که تصور کنیم در این عرصه از فعالیت، یهودیان بیش از سایرین مشارکت داشتند. سهم آنها در رشد بازار بورس، تخصصی بود که در دلالی و نیز در تمهید پیش فروش داشتند. در هر دوی این موارد، مدارکی هم در دست داریم. در اواخر سدهی هیجدهم میلادی این حقیقتی مورد قبول همگان بود که یهودیان پیشهی بورسبازی و سهام را ابداع کرده بودند. این باور الزاماً چیزی را به اثبات نمیرساند، با این همه، نمیتوان مدعی شد که خیلی هم بیپایه و اساس است، به ویژه آن که شاهدانی هم هستند که در تأیید آن ابراز عقیده کردهاند. نیکلاس مایز وان هالی (۴) در نیمهی دوم سدهی هفدهم میگوید که یهودیان از اصلیترین چهرههای دارای سهام بودند. کمی بعد آنها را به عنوان سرمایهگذاران بزرگ شرکت هند شرقی هلند میبینیم. این را دوپینتو (۵) شهادت میدهد و در مورد نقش یهودیان در شرکت هند غربی نیز نامهی مدیران شرکت خطاب به استوی وسانت (۶) فرماندار آمستردام را داریم که از او میخواهند تا به یهودیان در مستعمرات این شرکت اجازهی اقامت بدهد:
چون آنها سرمایهگذاریهای گزاف و چشمگیری در سهام این شرکت انجام دادهاند.
منسه بن اسرائیل در اشاره به این دو شرکت، در گزارشی خطاب به کرامول مینویسد:
یهودیان در شرکتهای هند شرقی هلند و هند غربی سرمایهگذاریهای گزافی انجام دادهاند.
اما مهم تر از همه، کتابی است که توسط یک یهودی پرتغالی در آمستردام، در اواخر سدهی هفدهم میلادی نوشته شده است و در آن برای اولین بار تمامی ریزهکاریها و ظرایف حرفهی بورسبازی و بازار سهام را به تفصیل شرح میدهد. منظورم کتاب «پیچیدهترین پیچیدگیها» اثر دون جوزف دو لا وگا (۷) است که به سال ۱۶۸۸ انتشار یافته و متخصصان بازار سهام آن را کماکان بهترین توصیف شکلی و محتوایی از بازار سهام و معاملات آن حتی در زمان حال میدانند. کتاب مدعی است که اولین تئوریسین در عرصهی بورسبازی و پیش فروش سهام، یک فرد یهودی بوده است. دو لا وگا خود در بازار بورس دست داشته و رسالهاش به وضوح فضایی را که او در آن میزیسته است، به نمایش میگذارد.
کتاب دو لا وگا و دیگر شواهد و مدارکی که در بالا به آنها اشاره کردیم، بیتردید ما را به این سمت هدایت میکند که اگر هم یهودیان عملاً پدران حرفهی بازار سهام نبودند، به یقین در شکلگیری و گسترش آن، نقش درجهی اولی ایفا کردهاند.
از آنجا که ممکن است کماکان برخی با دیدهی تردید به این ادعا بنگرند، برگ برندهی خود را به عنوان مدرک مستقیم اثبات ادعاهایم، رو خواهم کرد.
گزارش مستندی در دست داریم که به احتمال زیادی توسط سفیر فرانسه در لاهه، به عنوان گزارش به دولت خود در سال ۱۶۹۸ نوشته شده که او در آن به صراحت خاطرنشان میکند که یهودیان حرفهی بازار سهام را کاملاً در دست گرفته و طبق خواستههای خود، آن را گسترش و توسعه میدهند. برجستهترین بخش این گزارش را در زیر میآورم:
در این کشور (هلند)، یهودیان قدرت قابل توجهی دارند و براساس پیشبینیهای این به ظاهر ناظران سیاسی که خود آنها چندان قابل اعتماد نیستند، قیمت سهام این بازار آن چنان متغیر است که در طی روز چند بار بالا و پایین و این دست و آن دست میشود و این دست به دست شدن ها را نباید تجارت سالم نامید، بلکه بهتر است آن را شرطبندی یا قمار خواند و یهودیانی که بر این نوع معاملات تسلط دارند، انواع و اقسام دوز و کلک را بلد هستند که در برخورد با آدم های عادی، هر چه قدر هم که زرنگ باشند، سوار میکنند…. دلالان و کارگزاران یهودی بازار سهام، در نوع خود در دنیا نظیر ندارند و از همه باهوشترند و هرکدام انواع سهام و بورس شرکتهای مختلف را در مقیاسی عظیم و خیرهکننده در اختیار دارند.
نویسندهی این مطلب که آشکارا با تمام رمز و رازهای بازار سهام آشنایی دارد، به تفصیل شرح میدهد که چگونه یهودیان توانستند با موفقیت تمام، موقعیت مهم و پرنفوذ خود را بر بازار سهام آمستردام به دست آورند و حفظ کنند. من در جای خود به این مطلب رجوع خواهم کرد.
در مورد پایتخت هلند حرفهای زیادی زده شد، اکنون وقت آن است که به دیگر مراکز تجاری اروپا نظری بیندازیم. بیایید ابتدا از لندن شروع کنیم که از سدهی هیجدهم به این سو، جای آمستردام را به عنوان مهمترین مرکز امور مالی اروپا اشغال کرده است، اما تسلط یهودیان بر بازار سهام لندن شاید حتی از تسلط آنها بر بازار سهام آمستردام هم آشکارتر باشد. رشد روزافزون فعالیت در بازار سهام لندن در اواخر سدهی هفدهم میلادی را میتوان به کوششهای یهودیان آمستردام مربوط دانست که در آن ایام از هلند مهاجرت کرده و در انگلستان ساکن میشدند. اگر بتوان این امر را اثبات کرد، خود گواه مستدلی خواهد بود بر اینکه یهودیان تا حدّ بسیار زیادی باعث و بانی گسترش معاملات بازار سهام در آمستردام بودند. در غیر این صورت، چگونه میتوانستند در بازار سهام انگلیس که خود بازاری توسعه یافته و کامل بود، این چنین صاحب نفوذ و قدرت شوند؟
در حدیث دستیابی یهودیان به قدرت در بازار سهام انگلیس، یکی دو نکتهی مهم و ویژه وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد.
سولومون دورمیدو (۸) در سال ۱۶۵۷ درخواست کرد تا به عنوان عضو هیأت مدیرهی بازار سهام که یهودیان به طور رسمی به آن راه نداشتند، پذیرفته شود. ظاهراً قانونی که این ممنوعیت را برقرار کرده بود، فراموش شده بود. به هر حال، در اواخر سدهی هفدهم میلادی بازار سهام انگلیس که از سال ۱۶۹۸ به این سو به عنوان راستهی سهام مشهور شده بود، سرشار از یهودیان بود. تعداد آنها چنان زیاد شده بود که گوشهی خاصی از ساختمان بازار سهام به عنوان گذر یهودیان نامیده میشد و یکی از نویسندگان آن دوره نوشته است که:
بازار سهام لندن مملو از یهودیان است.
این ازدحام از چه موقع شروع شد؟ پاسخ ساده است. آنها در التزام رکاب ویلیام سوم از آمستردام به لندن آمدند و ساز و کار معامله در بازار سهام را که در آمستردام رایج بود، با خود همراه آوردند.
بازار سهام درست مانند مینروا (۹) یا الههی خرد بود که با ساز و برگ کامل در صحنه حاضر میشد. اولین دستاندرکاران در اولین وامی که انگلیس گرفت، یهودی بودند. آنها با توصیههای خود به ویلیام سوم یاری رساندند و یکی از ایشان به نام مداینا (۱۰) ثروتمند، بانکدار شخصی ژنرال مارلبرو (۱۱) بود و سالانه شش هزار پوند به او مقرری میداد و در عوض، تازهترین اخبار جنگ، اول از همه به دست او میرسید. پیروزیهای ارتش انگلیس همانقدر که برای این کشور غرورآفرین بودند، برای مداینا هم پول میساختند. اولین پدران و بنیانگذاران بازار سهام، با تمام دوز و کلکهای بالا و پایین بردن قیمتها، ارسال گزارشهای جعلی از جبهههای جنگ، وانمود کردن به این که حاملان اخبار جنگ وارد شدهاند، ایجاد انواع حقههای مالی در پشت پرده و نظایر آن، آشنا بودند و از آنها به بهترین وجهی به نفع خود استفاده میکردند.
در کنار سِر سولومون مداینا که او را مداینای یهود میخواندند و او را میتوان آغازگر بورس بازی در بودجهی عمومی انگلیس دانست، چند یهودی ثروتمند دیگر را هم میتوان نام برد که در دورهی سلطنت ملکه آن، در بازار سهام انگلیس به بورس بازی اشتغال داشتند. مناسه لوپز (۱۲) یکی از ایشان بود. او بعد از پخش خبر جعلی مرگ ملکه و اضطراب و آشوبی که مدت کوتاهی سراسر انگلیس را در بر گرفت، پول هنگفتی از راه خرید تمامی سهام حکومتی که قیمت آنها در اثر انتشار این شایعه به شدت افت کرده بود، به جیب زد. قصهی مشابهی را در مورد سامسون گیدئون (۱۳) حکایت میکنند که در میان غیریهودیان به دلال کبیر یهودی مشهور است. از سوی دیگر، قدرت مالی یهودیان لندن در آن سالها را میتوان با توجه به این نکته دریافت که در آغاز سدهی هیجدهم میلادی و طبق گزارشی که توسط پیکیوتو (۱۴) انتشار یافته بود، تعداد خانوادههای یهودی که درآمد سالانهای بین هزار تا دوهزار پوند داشتند، حدود صد خانوار ذکر شده و در همین گزارش تعداد خانوادههایی که درآمد سالانهی آنها دست کم سیصد پوند بوده است، بالغ بر هزار خانواده بود و برخی از افراد یهودی نظیر مندز دو کوستا (۱۵)، موزس هارت (۱۶)، آرون فرانک (۱۷)، بارون داگیلار (۱۸)، موزس لوپز پریرا (۱۹) و آنتونی داکوستا (۲۰) که در اواخر سدهی هفدهم یکی از مدیران بانک انگیس بود، از جمله ثروتمندترین بازرگانان لندن به حساب آمدند.
بنابراین کاملاً واضح است که یهودیان با ثروت خود، در مقیاس وسیعی در بورسبازی در بازار سهام انگلیس دست داشتند، اما از آن هم مهمتر این است که حرفهی دلالی یا مقاطعه کاری سهام که خود حرفهای تخصصی بود، توسط یهودیان و احتمالاً در نیمهی اول سدهی هیجدهم میلادی در بازار سهام انگلیس مطرح شد. تا آنجا که من میدانم، تاکنون به این حقیقت مسلّم توجه چندانی نشده است، اما مدارک و شواهد زیادی در اثبات آن وجود دارد.
پوستلتوایت (۲۱) که در مواردی از این دست، منبع موثق و قابل اعتمادی است، چنین ابراز میدارد که:
دلالی یا مقاطعه کاری سهام در ابتدا فقط نقل و انتقال سادهی سود و سهام از فردی به فرد دیگر بود و هنگام خرید و فروش اموال و دارایی ها رخ میداد، اما به تدریج که دلالان و کارگزاران سهام کنترل بازار را به دست گرفتند، این کار رواج عام یافت و رفته رفته به یک کار پردوز و کلک و ریاکارانه بدل گردید. این دلالان و کارگزاران به بورس بازی جنبهی قماربازی بخشیدند و قیمت سهام را به میل خود بالا و پایین میکردند و همواره خریداران و فروشندگانی داشتند که معصومانه حاضر و آماده بودند تا پول خود را به این مزدوران و زبان بازان تسلیم کنند.
اینکه بخش قابل توجهی از این دلالان و کارگزاران یهودی بودند، امر شناخته شدهای است. حتی در سال ۱۶۹۷ از میان صد دلال قسم خوردهی بازار سهام لندن، دست کم بیست نفرشان یهودی یا غیرانگلیسی بودند. تردیدی نیست که در قرنهای بعدی تعداد ایشان رو به فزونی نهاد. فرانسیس (۲۲) مینویسد:
یهودیان از هر گوشه و کناری به راستهی سهام هجوم آورده بودند.
در واقع یک ناظر قابل اعتماد در دههی ۱۷۳۰ و به عبارت دیگر، یک نسل بعد از اولین ظهور یهودیان در بازار سهام لندن، خاطر نشان میسازد که تعداد دلالان یهودی سهام به مراتب بیشتر از آن بود که برای همهی آنها کار باشد. بنابراین، همین امر خود تا حدی باعث شد تا حدود نیمی از دلالان یهودی بازار سهام به بورسبازی و مقاطعهکاری سهام رو آوردند. همین منبع موثق، تعداد یهودیان لندن در آن ایام را حدود شش هزار نفر برآورد میکند.
این فرآیند که طی آن بورسبازی به نوعی ماحصل رابطه با دلالان سهام بود، فقط به لندن منحصر نمیشد. همین تمایلات را میشد در بازار بورس فرانکفورت هم دید. در آنجا و در اواخر سدهی هفدهم میلادی یهودیان به تمامی بر حرفهی دلالی سهام تسلط داشتند و طبیعتاً به تدریج، بورسبازی را هم در کنترل خود گرفتند و معامله با دلالان سهام را در انحصار خود درآوردند. در هامبورگ، در سال ۱۶۱۷ یهودیان پرتغال چهار دلال سهام داشتند، حال آنکه کمی بعد همین تعداد به بیست نفر افزایش یافت.
با عنایت به این حقایق و در ضمن با در نظر داشتن این واقعیت مسلم که افکار عمومی مردم، یهودیان را مسبب رشد حرفهی واسطهگری در بازار سهام لندن میدانست و این نکته که یهودیان در اواخر سدهی هیجدهم سرمایهگذاریهای گزافی در سهام حکومتی انگلیس انجام داده بودند، هیچ چارهای برای ما باقی نمیگذارد، جز اینکه این دیدگاه را که از سوی یک منبع موثق و صاحب مقام ابراز شده بپذیریم که اگر امروزه لندن در صدر مرکز مالی جهان قرار دارد، کسب این جایگاه را تا حدّ زیادی مدیون فعالیتهای یهودیان است.
در دورهی اوان سرمایهداری بازار سهام شهرهای دیگر، با فاصلهی زیادی پشت سر بازار سهام آمستردام و لندن قرار داشت. حتی در پاریس هم تا اواخر سدهی هیجدهم میلادی طول کشید تا بازار سهام آن دارای تجارتی گرم و پر رونق شد. آغاز سرمایهگذاری در بازار سهام پاریس را میتوان به اوایل سدهی هیجدهم رساند. برای اولین بار در هیجدهم ژانویه سال ۱۷۱۱ به نمونهای از سرمایهگذاری در بازار سهام برمیخوریم، اما تا دههی ۱۷۳۰ برتری اقتصادی انگلیس و هلند بر فرانسه مشهود بود و نویسندگان زیادی بر این واقعیت صحه گذاشتهاند. یکی از نویسندگان آن دوران این نکته را به صراحت مطرح میکند که:
چرخش سهام، یکی از منابع قوت اقتصادی همسایههای ما است. آنها بانک دارند، سود سرمایهگذاریها به موقع پرداخت میشود و بورس و سهام دست به دست میگردد.
ظاهراً در آن ایام، چنین روابطی در فرانسه وجود نداشت. حتی در مورخ هفتم اوت ۱۷۸۵ نیز امریهای وجود دارد که اعلام میکند:
شاه متوجه شده است که مدتی است شکل تازهای از معاملات تجاری در پاریس رواج یافته است.
که منظور همان سهام و بورس بوده است.
اینکه بازار سهام فرانسه در سدهی هیجدهم میلادی از اهمیت چندانی برخوردار نبوده، خود نشانگر آن است که در آن ایام یهودیان در حیات اقتصادی فرانسه و به ویژه پاریس نقش مهم و بانفوذی نداشتند یا دست کم این نقش بسیار کمرنگ بوده است. از سوی دیگر، بازار شهرهایی که محل تجمع و سکونت یهودیان بود، از جمله لیون و بوردو، آمادگی تأسیس و فعالیت بازار سهام را نداشت. با این همه، در یک دورهی بسیار کوتاه در سدهی شانزدهم میلادی در لیون مراودات اقتصادی پررونقی صورت گرفت که شبیه معاملات اسناد مالی امروز بود، اما تا اینجا هیچ دلیل مستدل و راضیکنندهای در مورد علت آن مشاهده نشده است. به هر حال، این دوره بسیار کوتاه بود و هیچ پیآمد مهمی هم نداشت.
اما بازگردیم به پاریس. اگر هم در این شهر دلالی سهام و خرید و فروش آن انجام میگرفت، این امر مدیون یهودیها بود. مرکز این معاملات در خیابان کنکامپوا (۲۳) قرار داشت که بعدها به بدنامی شهره شد و شیادان و کلاهبرداران فراوانی در آن پیدا میشدند که با فردی به نام جان لاو (۲۴) در ارتباط بودند، اما به گفتهی یک منبع موثق، در این خیابان تعداد زیادی یهودی هم زندگی میکردند. با توجه به این امر، مردی که از او به عنوان اولین سرمایهگذار در امر بورس و سهام در فرانسه یاد میشود و بعدها به یکی از استادان کلاهبرداری حتی زبردستتر از لاو بدل شد، ساموئل برنارد (۲۵) نام داشت که از تأمین کنندگان سرشناس نیازهای مالی لویی چهاردهم (۲۶) بود. بیهوده نیست که اولین نمونههای اسناد اعتباری از این دست را که بعدها بیارزش شد، برناردین (۲۷) مینامیدند و اما در مورد جان لاو باید گفت که دانش او از ساز و کار بازار سهام در آمستردام حاصل شده بود. من هنوز نتوانستهام مدرکی دال بر یهودی بودن او به دست آورم. البته برخی معتقدند که نام خانوادگی لاو و لیوی که نامی یهودی است، هر دو از یک ریشهاند. شاید هم واقعاً چنین باشد. مگر نه اینکه پدر او زرگر و بانکدار بود؟ البته این درست است که خود او مسیحی بود، اما همین هم خود دلیل آن نیست که او یهودی نبوده و بعدها به مسیحیت نگرویده است. قیافهی یهودی او در تابلوهایی که از وی موجود است، این نظریه را تقویت میکند که او احتمالاً یهودی بوده است. از سوی دیگر، ترکیب غریب غرور و ماجراجویی او که از ویژگیهای بارز این فرد به حساب میآمدند، علیه فرضیهی ما مبنی بر احتمال یهودی بودن او است.
در آلمان بازار سهام شهرهای فرانکفورت و هامبورگ که دو شهر مشهور به اسکان یهودیان بسیار بودند، اشتهار و اعتبار فراوانی به دست آوردند. پیشتر به نفوذ و قدرت یهودیان در این دو شهر اشاره کرده بودیم.
در مورد برلین هم میتوان گفت که بازار سهام این شهر از بدو تأسیس، یک نهاد یهودی بوده است. در آغاز سدهی هیجدهم حتی پیش از سال ۱۸۱۲ که دست و بال یهودیان بازتر شد، تعداد آنها در بازار سهام به نحو چشمگیری رو به افزایش نهاد. از چهار رئیس بازار سهام، دو نفرشان یهودی بودند و در کل کمیتهی سرپرستی بازار سهام، این ترکیب به چشم میآمد؛ از مجموع بیست و سه مدیر بازار سهام، در مجموع، ده نفرشان یهودی بودند. منظورم این است که این ده نفر آشکارا یهودی بودند و به آن اعتراف داشتند. متأسفانه غیرممکن است که بتوان دریافت چند تن از ایشان اجداد یهودی داشتند یا خودشان در ابتدا یهودی بودند و سپس تغییر دین داده بودند. [یهودیان مخفی]
به هر حال، حتی همین ارقام و درصدها نیز به صراحت نشان میدهد که در بازار سهام، یهودیان سهم بزرگی در اختیار داشتند. از شش دلال قسمخوردهی سهام، سه نفر ایشان یهودی بودند. افزون بر آن، از دو دلال سهام قسمخورده در زمینهی نخ و ابریشم، یکی یهودی بود و جالب اینجا است که جانشین او هم یهودی بود. به عبارت دیگر، میتوان گفت که از مجموع سه دلال، دو نفر یهودی بودند.
دلالی سهام در آلمان در سدهی هیجدهم میلادی فقط در هامبورگ و فرانکفورت انجام میگرفت. باید دانست که در آغاز این سده معاملهی اسناد مالی ممنوع بود. در فرمانی که از سوی شورای شهر هامبورگ به تاریخ نوزدهم جولای سال ۱۷۲۰ انتشار یافته بود، چنین میخوانیم:
شورای شهر در کمال نفرت و بیزاری شنیده است که برخی شهروندان به بهانهی تأسیس شرکتهای بیمه سرخود وارد حرفهی دلالی سهام و خرید و فروش اوراق اعتباری شدهاند. شورای شهر از این بیم دارد که پیآمدهای ناگواری در اثر این فعالیتهای غیرقانونی گریبانگیر کلّ جامعه و به ویژه شهروندان مورد نظر شود.
از متن این بیانیه چنین برمیآید که شورای شهر احساس عمومی در این مورد را بیان میدارد. یکی از نویسندگان آن ایام نیز با عصبانیت این معاملات را معاملات خطرناک و شرآفرینی که میتواند بازار تجارت را نابود کند، نام نهاده است.
آیا در اینجا هم یهودیان آغازگر بودهاند؟ دستکم در این مورد اطمینان داریم که انگیزهی معاملهی سهام از محافل بیمهگران آغاز شد، کما اینکه در فرمان سال ۱۷۲۰ شورای شهر هامبورگ نیز به آن اشاره شده است، اما جالب اینجا است که اسناد معتبری حکایت از آن دارد که رشد تجارت بیمهی دریایی در هامبورگ یهودیان سهم بزرگ و فعالانهای داشتند. مدارک دیگری که در این زمینه و ارتباط آن با بازار سهام وجود دارد، مدارک غیرمستقیمی هستند. همین نکته در مورد فرانکفورت هم مصداق پیدا میکند. اولین نشانههای فعالیت در خرید و فروش سهام در فرانکفورت در حوالی سال ۱۸۱۷ پیدا شد و ظاهراً خاندان آگسبورگ (۲۸) در آن دست داشتند. سند مکتوبی از دخالت دادگاه در مورد سهامی وجود دارد که تاریخ چهاردهم فوریه سال ۱۸۱۷ در آن دیده میشود. در این سند، درخواست پرداخت مابهالتفاوت بهای یک سند اعتباری که ارزش آن به خاطر افزایش قیمت بازار بالا رفته بود، مردود شناخته شده است. مبلغ مورد تقاضا ۱۷۶۳۰ فلورین بود و اصل قرارداد برای انتقال بلیتهای بختآزمایی به ارزش نودهزار فلورین به بنگاه دولتی بلیتفروشی ایالت باواریا به امضا رسیده بود. نام شاکی هیمن (۲۹) و نام طرف مقابل نیز اولمان (۳۰) بود. این اولین پروندهی سرمایهگذاری در بازار اسناد اعتباری در آلمان است.
اما در سال ۱۸۱۷ به دورهای میرسیم که با دورهی قبل از خود تفاوتی بارز داشت و به اعتقاد من، سرآغاز عصر تازهای در تاریخ معاملات بازار سهام است. اما چرا این دوره تازه است؟ ویژگیهای بارز آن کدام بود که باید آن را با واژهی وحشتناک مدرن توصیف کرد؟
داوریهای افراد مختلف در مورد بازار سهام که از سوی معاصران گذشته و حال بیان شده، به خوبی نشان میدهد که موقعیت بارز آن در امروز با آنچه حتی فقط صد سال پیش داشته، چه تفاوتهای فاحشی کرده است؟
تا حتی اواخر سدهی هیجدهم میلادی و حتی در محافل سرمایهداری، به سرمایهگذاری در اوراق قرضهی عمومی، با سوءظن و تحقیر نگریسته میشد. کتابهای راهنمای امور تجاری و فرهنگهای لغات انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی و آلمانی که از سدهی هیجدهم به دست ما رسیده است یا اصلاً هیچ اشارهای به معاملات سهام نکردهاند، بهویژه در کشورهایی که از نظر اقتصادی عقبمانده محسوب میشوند یا اگر هم مانند کتاب پوستلتوایت به این موضوع گریزی زدهاند، سرشار از توهین و تحقیر نسبت به آن هستند. دیدگاهی که امروزه خرده بازرگانان، مغازهداران یا کشاورزان دربارهی بازار سهام دارند، مشابه دیدگاه بازرگانان و تاجران ثروتمند در سالهای سدهی هیجدهم میلادی است. به سال ۱۷۳۳ که طرح تقدیمی سر جان برنارد (۳۱) در حمایت از معاملهی نفرتانگیز بورسبازی در مجلس انگلیس مطرح میشد، تمامی سخنرانان در تقبیح این کار صحبت کردند و حتی یک نفر هم در موافقت با آن حرف نزد. حدود نیم نسل بعد، همان عبارات تند و انتقادی در اوراق کتاب پوستلتوایت یافت میشود که دلالان سهام را مشتی شیاد و حقهباز میخواند. او در عین حال، بورسبازان را مایهی ننگ عمومی مینامد که در پیش مردم آبرویی ندارند. بیهوده نیست که مجامع قانونگذاری آن دوره به طور کلی بورس بازی و دلالی سهام را ممنوع کرده بودند.
با این همه، نفرت از بازار سهام از این هم عمیقتر بود. این نفرت با بیزاری از زیربنای بازار سهام همراه شد که همان اسناد اعتباری بود. طبعاً منافع حکومت با منافع کسانی که مدافع تجارت در اسناد اعتباری بودند، هم آهنگ میافتاد. بنابراین، حاکمان و دلالان در یک سوی معامله قرار میگرفتند و بقیه هم در سوی دیگر قرار داشتند. در واقع، کسری بودجه و بدهی ملی به عنوان عاملی نگریسته میشد که مایهی ننگ و آبروریزی حکومت بود و نخبگان زمانه بر این عقیده بودند که رشد این کسری عنصری شیطانی است که باید با تمام قوا و با توسل به هر تمهیدی که شده، با آن مقابله شود.
متفکران و دستاندرکاران سیاست در این زمینه با یکدیگر توافق داشتند. در محافل تجاری این پرسش به جدیت مورد بررسی قرار میگرفت که چگونه میتوان از شرّ بدهی ملی خلاص شد و حتی توصیه میشد که حکومت باید از مسئولیت خود در قبال آن شانه خالی کند و زیر بار نرود تا شاید به این ترتیب، این بدهی را به صفر برساند. این تفکر در انگلستان و حتی در نیمهی دوم سدهی هیجدهم میلادی نیز جریان داشت. جالب اینجا است که حتی نظریهپردازان سرشناس آن زمان هم در این مورد هم عقیده بودند. دیوید هیوم (۳۲) نظام وامگیری از مردم را عملکردی ویرانگر، ورای هر استدلالی میداند و آدام اسمیت (۳۳) نیز مینویسد:
عملکرد ویرانگر تأمین اعتبارات بدون داشتن بودجهی کافی، رفتاری است که مایهی تضعیف هر حکومتی شده که این کار را در پیش گرفته است. این کار فقط موجب رشد بدهی حکومت میشود و در درازمدت به احتمال زیاد، تمامی حکومتهای بزرگ اروپا را از پا درخواهد آورد.
آدام اسمیت در این دسته از عقاید خود، چون همیشه، آیینهی تمام نمای شرایط اقتصادی عصر خویش است؛ عصری که در آن سرمایهداری دوران اوان توسعهی خود را میگذراند و بهترین تمایز آن دوره با دورهی ما در این واقعیت ریشه دارد که در کلّ نظام فکری آدام اسمیت، هیچ اشارهای به مطالعهی اسناد اعتباری یا بازار سهام و جایگاه تجاری آن دیده نمیشود.
اما در حول و حوش همان ایام، کتابی انتشار یافت که فقط به مسألهی اعتبارات اسنادی و فواید آن و بازار سهام و اهمیت آن اشاره میکند. کتابی که به حق باید آن را سرود سرودهای کسری بودجه، بدهی ملی و سرمایهگذاری در سهام نامید. کتابی که به آینده نظر داشت، درست همانطور که «ثروت ملل» آدام اسمیت به گذشته مینگریست. منظورم کتاب «بازار خرید و فروش سهام» است که در سال ۱۷۷۱ انتشار یافت و نویسندهی آن جوزف دو پینتو (۳۴) بود. پینتو یک یهودی پرتغالی بود و این نکته از نظر من اهمیت بسیار دارد. در اوراق کتاب او میتوان درست همان استدلالهایی را پیدا کرد که در سدهی نوزدهم میلادی در دفاع از بدهی ملی، معاملهی اسناد اعتباری و سرمایهگذاری در قرضهی حکومتی به آن برمیخوریم. در واقع میتوان گفت که موضع آدام اسمیت و دیدگاه فکری او نسبت به بازار سهام، موضع فردی بود که به آن در اوان شکلگیریش مینگریست، حال آنکه پینتو صاحب این موضع بود که در سرآغاز عصر مدرن ایستاده بود و به بازار سهام و سرمایهگذاری در این بازار به عنوان کانون و قلب حیات اقتصادی و فعالیتهای آن نگاه میکرد.
افکار عمومی در سکوت، ولی بی هیچ شک و تردیدی به تدریج به نفع سرمایهگذاری در اسناد اعتباری چرخش یافت و بازار سهام را به عنوان نیاز مسلم اقتصاد روز مورد شناسایی قرار داد. هرچه بازار سهام و خرید و فروش اسناد اعتباری بیشتر رونق میگرفت، نظر افکار عمومی هم نسبت به آنها مساعدتر میشد و قوانین ضدّ بازار سهام به تدریج کنار زده میشدند و کار به آنجا رسید که وقتی جنگهای ناپلئون به پایان رسید و یک بار دیگر سایهی صلح بر سر اروپا حاکم شد، بازار سهام به ناگهان گامی به جلو برداشت و ابعاد عظیمی پیدا کرد.
بنابراین، به این نتیجه میرسیم که توجیه معقولی برای حرفزدن از دورهی جدیدی در تاریخ بازار سهام وجود داشت، اما واقعاً چه تحولاتی رخ دادند؟ و سهم یهودیان در خلق و ایجاد این وضعیت تازه چه اندازه بود؟
سازوکار بازار سهام شاهد تحولات بارزی نبود و عملکرد آن نیز چندان تغییر نیافت. این سازوکار خیلی قبلتر و در سال ۱۶۸۸ یعنی زمانی که دو لا وگا کتاب خود را منتشر کرد، کامل شده بود. طبعاً انواع مختلفی از فعالیتهای جنبی در بازار سهام، در اینجا و آنجا سر بر میآوردند و در این موارد هم معمولاً یهودیان آغازگر این فعالیتهای جنبی بودند. برای مثال، دریافتهام که حرفهی بیمه در آلمان در شهر فرانکفورت و توسط فردی به نام دبلیو. زِد. ورتمایر (۳۵) تثبیت شده بود که از یهودیان به نام این شهر به حساب میآمد.
اما نکتهی مهم و برجسته در گسترش فعالیتهای بازار سهام، اوجگیری فعالیتهای جنبی آن نبود، بلکه رشد عمیق و گستردهی حجم معاملاتی بود که در این بازار انجام میگرفت.
افزایش خیرهکنندهی تعداد اسناد اعتباری که از آغاز سدهی نوزدهم میلادی در بازار ظاهر شده و سرعت ظهور آنها در معرض عموم، حقایق مسلم و بارزیاند که نیاز به تکرار ندارند، اما با این افزایش، در ضمن شاهد افزایش میزان سرمایهگذاریها هم بوده ایم. تا حوالی اواسط سدهی هیجدهم میلادی میزان سرمایهگذاری در بازار سهام لندن و آمستردام را میتوان به امواج بسیار کوچکی در سطح آب تشبیه کرد. به قول یکی از منابع موثق تا سال ۱۷۶۳طول کشید تا سروکلهی اولین وام خصوصی در بازار آمستردام پیدا شد. تا پیش از آن، سرمایهگذاریها به اسناد اعتباری عمومی محدود بود «ولی در طی جنگ آخر، اقیانوس عظیمی از اعتبارات اسنادی به بازار سرازیر شد.» با این همه، در اواسط سدهی هیجدهم تعداد اسناد اعتباری مختلف در بازار سهام آمستردام فقط چهل و پنج مورد بود. از این جمع، بیست و پنج مورد وامهای داخلی و شش مورد وامهای آلمانی بودند. در پایان سدهی هیجدهم تعداد وامهای داخلی از بیست و پنج مورد به هشتاد مورد رسید و تعداد وامهای آلمانی نیز از شش مورد به سی مورد افزایش یافت. سپس ناگهان و به ویژه بعد از شکست ناپلئون، رشد چشمگیری رخ داد. از تأسیس بازار سهام آمستردام تا سال ۱۷۷۰ مجموع دویست و پنجاه میلیون گولدن سهام خرید و فروش شده بود، حال آنکه در فاصلهی چهارده سال از سال ۱۸۰۸ تا ۱۸۲۲ فقط یک شرکت لندنی بیشتر از آن معامله انجام داد. همه از این ماجرا خبر دارند و هویت این شرکت لندنی که سهم بزرگی از فعالیتهای بازار سهام لندن را در اختیار داشته است، لزومی به افشا ندارد.
با اشاره به این شرکت و چهار شعبهی آن که فعالیت گستردهای دارند، به موضوع ارتباط میان رشد همه جانبهی فعالیتهای بازار سهام و نفوذ یهودیان در آن گریزی زدهایم چون توسعهی بازار سهام بین سالهای ۱۸۰۰ و ۱۸۵۰ در ضمن مصادف با توسعهی فعالیتهای بنگاه روچیلد و شرکتهای وابسته به آن بوده است. نام روچیلد فقط مترادف فعالیتهای یک شرکت نیست، بلکه ناظر بر کلّ نفوذ یهودیان بر مجموعهی فعالیتهای بازار سهام است. خانوادهی روچیلد به مدد این نفوذ قادر بودند تا موقعیت قدرتمند خود را – که میتوان گفت موقعیتی یگانه هم بوده است – در بازار اسناد اعتباری حکومتی حفظ کنند. اصلاً اغراق نیست که گفته شود که در بسیاری از مناطق اگر رئیس خزانهداری نمیتوانست با این شرکت کنار بیاید، بهتر آن بود که کلید خزانه را به کس دیگری بسپارد. در اواسط سدهی نوزدهم میلادی این گفته بر سر زبانها بود که در اروپا فقط یک کانون قدرت وجود دارد و آن هم بنگاه روچیلد است. دهها بانک مختلف زیردست این بنگاه فعالیت میکردند. سربازان آن بازرگانان و کارگران صادقند و شمشیرش نیز سرمایهی گزافی است که در اختیار دارد.
طنز هاینه (۳۶) در فرازهایی که آنچنان مشهور شده که نیازی به تکرار آنها در اینجا نیست، اهمیت خانواده روچیلد را بهتر از هر جدول ارقام و آماری نشان میدهد.
من در اینجا قصد آن ندارم که تاریخ خانواده روچیلد را مورد بررسی قرار دهم و حتی بنا ندارم خلاصهای از این تاریخ را ارائه دهم. خوانندهی مشتاق در اینباره منابع کافی خواهد یافت و خواهد توانست کنجکاویهای خود را در مورد این خانوادهی خارقالعاده فرو نشاند. تمام سعی و تلاش من در اینجا بر این است که به یکی دو ویژگی بارزی که بازار سهام مدیون آنها است، اشاره کنم تا این نکته را روشن سازم که بازار سهام نه تنها به لحاظ کمی، بلکه به لحاظ کیفی نیز تحتتأثیر فعالیتهای آنها و لاجرم فعالیتهای یهودیان قرار داشت.
اولین نکتهی مهمی که میخواهم به آن اشاره کنم، این است که از زمان ظهور خانواده روچیلد بازار سهام بینالمللی شده است. البته جز این هم انتظاری نمیرفت، بهویژه که باید در نظر داشت که گسترش خارقالعادهی فعالیتهای بازار سهام و دستاندرکاران آن، لزوم سیلان ارقام درشت پولی از سراسر نقاط به مراکز مالی را اجتنابناپذیر میکرد. امروزه بینالمللی بودن بازار سهام حقیقت محرزی است، اما در ابتدای سدهی نوزدهم میلادی این امر در میان شگفتی و حیرت مردم پذیرفته شد. به سال ۱۸۰۸ و در جریان جنگهای اسپانیا و انگلیس، وقتی که ناتان روچیلد (۳۷) هزنیههای ارتش انگلیس در اسپانیا را پرداخت، این کار او با حیرت ناظران روبهرو شد و از آن به عنوان دستآوردی حیرتانگیز و باورنکردنی یاد شد و در واقع همین اقدام او بود که زمینه را برای حضور مؤثر و با نفوذ او فراهم آورد. تا سال ۱۷۹۸ فقط شعبهی فرانکفورت فعال بود و در آن سال یکی از پسران مایر آمشل روچیلد (۳۸) شعبهای در لندن تأسیس کرد و پسر دیگرش در سال ۱۸۱۲ در پاریس ساکن شد و دو پسر دیگرش نیز به ترتیب در سال های ۱۸۱۶ و ۱۸۲۰ در وین و ناپل استقرار یافتند. آنها در واقع شرایطی پدید آوردند که با وامهای خارجی درست مثل وامهای داخلی برخورد میشد و به تدریج مردم به این نکته عادت کردند که سرمایههای خود را در اسناد اعتباری خارجی سرمایهگذاری کنند و شاهد آن باشند که سود سرمایهگذاریهای خود را در وطن خود و به ارز داخلی دریافت دارند. نویسندگان متعددی در سدهی نوزدهم به این امر اشاره کرده و آن را دست آورد درخشانی دانستهاند و گفتهاند که:
هر دارندهی سهام آلمانی میتواند بدون هیچ مشکلی و در هرکجا که هست، سود خود را دریافت کند. خانوادهی روچیلد در فرانکفورت سود سرمایهگذاری آنها در شهرهای بزرگ اروپا سود مردم را به ارزهای منطقهای پرداخت میکردند.
به این ترتیب، دامنهی سرمایهگذاران گستردهتر میشد. با این همه، خانواده روچیلد کماکان در فکر راههای مختلفی بود تا بتواند تا آخرین دیناری را که میتوانست از دیگران وام بگیرد، به هر تمهیدی که شده، اخذ کند و برای نیل به این مقصود، آنها با مهارت تمام، سازوکار نظام بازار سهام را برای حضور وامهای شناور تغییر دادند.
تا آنجا که میتوان براساس اسناد و مدارک معاصر داوری کرد، اقدام خانواده روچیلد در صدور اوراق قرضه در اتریش در سال های ۲۱-۱۸۲۰ در تاریخ وامگیری از مردم و حرفهی بازار سهام، رخدادی سرنوشتساز بود. برای اولین بار تمامی تمهیدات ممکن به کار گرفته شد تا نیاز لازم برای سرمایهگذاری مردم خلق شود و گفته میشود که دستکم در اروپای منهای انگلیس، سرمایهگذاریهای گسترده در سهام حکومتی با همین اقدام خانواده روچیلد آغاز شده است.
به این ترتیب، خلق نیاز به عبارت کلیدی بازار سهام بدل شد. تمامی دستاندرکاران بازار سهام در خدمت خلق نیاز به خرید و فروش سهام قرار گرفتند و مردم را مجاب کردند که هرطور که شده باید سهام بخرند و جالب اینجا است که خانواده روچیلد نیز از همان ابتدای این پروژه، تمام سرمایه و تلاش خود را در این راه گذاشتند. آنها به عبارتی، هیجانی در بازار سهام پدید آوردند و این اولین باری بود که یک مؤسسهی بانکی بزرگ به چنین اقدامی دست میزد. اما در واقع، خانواده روچیلد صرفاً روشهای مورداستفاده یهودیان آمستردام را پیاده میکردند که به طور مصنوعی در بازار تحولاتی پدید میآوردند و در نهایت، از آن به نفع خود بهرهبرداری میکردند و در این مورد، این تحولات جدید، عرضهی اسناد اعتباری جدید به مردم بود.
رابطهی تحول یافته میان بانکدار و بازار سهام از یک سو و عامهی مردم از سوی دیگر، بعد از نگاه اجمالی به فعالیتهای جدیدی که طلایهی آن در افق به چشم میآمد و به تدریج نقش مستقلی بازی میکرد، بارزتر و آشکارتر میشود. منظورم از این فعالیتهای جدید، عرضهی وامهای جدید است. ورنر زمبارت
ادامه دارد…
قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله
پینوشتها:
۱. Gückel Von Hameln / 2. Fürth / 3. Ludewig / 4. Nicolas Muys Van Holy / 5. De Pinto / 6. Stuyvesant / 7. Don Joseph de la Vega / 8. Solomon Dormido / 9. Minerva / 10. Medina / 11. Marlborough / 12. Manasseh Lopez / 13. Sampson Gideon / 14. Picciotto / 15. Mendes da Costa / 16. Moses Hart / 17. Aaron Frank / 18. Baron d’Aguilar / 19. Moses Lopez Pereira / 20. Anthony da costa / 21. Postethwayt / 22. Francis/ 23. Quincampoix / 24. John Law / 25. Samuel Bernard / 26. Louis XIV / 27. Bernardines / 28. Augsburg / 29. Heymann / 30. Ullmann / 31. Sir John Barnard / 32. David Hume / 33. Adam Smith / 34. Joseph de pinto / 35. W. Z. Wertheimer / 36. Heine / 37. Nathan Rothschild / 38. Mayer Amschel
منبع: ورنر سومبارت (۱۳۸۴)، یهودیان و حیات اقتصادی مدرن ، رحیم قاسمیان ، تهران، نشر ساقی، دوم.
تنها با یک کلیک به کانال تلگرام اندیشکده مطالعات یهود بپیوندیم: