سلسله مقالات یهودیان و حیات اقتصادی مدرن (قسمت چهاردهم) پراکندگی یهودیان
شرایط عینی آمادگی یهودیان برای سرمایهداری مدرن
حال که میدانیم ضامن اجرایی سرمایهدار چه کسی است و چه ویژگیهایی دارد، پرسش بعدی ما باید این باشد که چه شرایط بیرونیای بودند که به یهودیان امکان دادند تا در شکلدهی نظام سرمایهداری تا این حد فعال و سهیم باشند. برای فرمولبندی هرگونه پاسخی، باید موقعیت یهودیان غرب اروپا و آمریکا را از اواخر سدهی پانزدهم میلادی تا زمان حال مورد بررسی قرار دهیم. در این دورهی زمانی بود که سرمایهداری شکل واقعی خود را پیدا کرد.
اما موقعیت یهودیان را چگونه میتوان به بهترین وضعی مشخص کرد؟
فرماندار جامائیکا در نامهای که در تاریخ هفدهم دسامبر سال ۱۶۷۱ به وزارت خارجه نوشته، در جملهبندیهایی که از آن رضایت خاطر و نشاط میبارد، چنین نوشته است:
«او بر این عقیده بود که عالی جناب پادشاه نمیتواند رعایایی سودآورتر از یهودیان داشته باشد. آنها سهام زیاد و ارزشمندی در اختیار دارند و از یک شبکهی ارتباطی قوی بهرهمندند.»
در واقع همین دو عامل، در پیشرفتی که یهودیان از خود نشان دادند، بسیار مهم بود. ولی در ضمن باید به خاطر داشته باشیم که یهودیان در میان مردمی که زندگی میکردند، از موقعیت ویژهای برخوردار بودند. به آنها به عنوان بیگانه و غریبه نگاه میشد و در ضمن با آنها به عنوان شهروندان درجه دوم رفتار میکردند.
بر همین اساس، من چهار عامل اصلی را برای موفقیت یهودیان معرفی خواهم کرد. این چهار عامل عبارتند از:
۱. آوارگی و پراکندگی یهودیان در عرصهای وسیع.
2. برخورد با آنها به عنوان غریبه.
3. موقعیت آنها با عنوان شهروند درجه دوم.
4. ثروت.
پراکندگی و آوارگی
موضوع آوارگی و پراکندگی یهودیان در سراسر جهان واقعیتی است با اهمیت خاص. آنها از اولین خروج و تبعید، در سراسر عالم پراکنده بودهاند. سپس بعد از اخراج گسترده از اسپانیا و پرتغال نیز دوباره پراکنده شدند و این اواخر بعد از مهاجرت از لهستان که در مقیاسی وسیع انجام گرفت، این پراکندگی و آوارگی تکرار شد. ما پیشتر آنها را در این سفرهای دور و دراز دو سه قرن اخیر تعقیب کرده و متوجه شدهایم که آنها چگونه در آلمان، فرانسه، ایتالیا و انگلیس و نیز در شرق نزدیک و غرب دور، در هلند، اتریش، آفریقای جنوبی و در شرق آسیا مستقر شدند.
یکی از پیآمدهای این سرگردانیها و جابهجاشدنها این بود که بعضی از فرزندان خانواده در نقاط مختلفی میماندند و ریشه میدواندند و در نتیجه، آن خانواده در مراکز مختلف اقتصادی صاحب پایگاه میشد و همینطور شد که برخی شرکتها و مؤسسات مشهور جهانی، در نقاط مختلف شعبه پیدا میکردند. در این زمینه میتوانم به چند مورد نمونهای اشاره کنم:
خانوادهی لوپز در شهر بوردو مستقر بودند، ولی در عین حال، شرکت آنها شعبههایی در اسپانیا، انگلیس، آنتورپ و تولوز داشت. خانوادهی مندز که بانکداران سرشناسی بودند نیز در اصل اهل بوردو بودند، ولی اقوام و بستگانی در پرتغال، فرانسه و فلاندر داشتند که شعب مختلف این بانک را در آن مناطق اداره میکردند. خانوادهی گرادی که با خانوادهی مندز نسبت داشتند نیز در چندین شهر مختلف پراکنده بودند. همچنین خانوادهی کارسره (۳) در هامبورگ، انگلستان، اتریش، جزایر هند غربی، باربادوس و سورینام حضوری فعال داشتند. از دیگر خانوادههای مشهور با مؤسساتی که در اماکن مختلف شعبه داشتند، میتوان به خانوادههای کوستا (۴)، کونگلیانو (۵)، الهدیب (۶)، ساسون (۷)، پریر (۸) و روچیلد اشاره کرد. این فهرست انتها ندارد و فقط کافی است اشاره شود که تعداد شرکتهای یهودی با دست کم دو شعبه در دو نقطهی مختلف جهان، دست کم به صدها و هزارها شرکت سر میزند.
معنای این نیز کاملاً روشن است. آنچه شرکتهای مسیحی بعد از کوششهای فراوانی به دست آوردند و کمتر موفق شدند به آن وسعت و گسترش دست یابند، یهودیان از همان ابتدا داشتند و آن هم پراکندگی مراکز تجاری بود که به لطف آن میتوانستند در مقیاسی جهانی تجارت انجام دهند و به بهترین وجهی از امکانات اعتباری در مقیاسی بینالمللی استفاده ببرند. خلاصهی کلام اینکه، اولین نیاز سازماندهی جهانی که ارتباط گسترده بود، در میان یهودیان وجود داشت.
آنچه را پیشتر در مورد مشارکت و نقش یهودیان در تجارت اسپانیا و پرتغال و ارتباط تجاری ایشان با کشورهای شرق دریای مدیترانه و نیز تأثیر آنها بر رشد اقتصادی آمریکا گفته بودم، مرور کنید. اینکه بخش اعظم یهودیانی که در نقاط مختلف جهان پراکنده بودند، مسقط الرأس مشترکی داشتند که اسپانیا بود، اهمیت فراوانی دارد. بنابراین، آنها عاملان و کارگزاران انجام تجارت در سرزمینهای تحت استعمار به حساب میآمدند و همانها بودند که سرازیر شدن نقره به کانالهای جدیدی را که هلند، انگلستان، فرانسه و آلمان باز کرده بودند هدایت میکردند.
آیا این نکتهی بسیار مهمی نیست که یهودیان جای پای خود را در این سرزمینها و آنهم درست در آستانهی رونق دوباره و عظیم اقتصادی محکم کردند و به این ترتیب، واسطه شدند و فرصتی فراهم آوردند که به سردمداران این کشورها امکان داد تا از ارتباط جهانی یهودیان به بهترین وجهی استفاده ببرند؟ همه میدانند که یهودیان تجارت خود را با کشورهای اسپانیا و پرتغال که آنها را اخراج کرده بودند، قطع کردند و به جای آن با کشورهایی پیوندهای تجاری بستند که با لطف و مهربانی، آنها را پذیرفته بودند.
آیا این نکتهی بسیار مهمی نیست که آنها در مؤسسه لگ هورن (۹) که در سده هیجدهم میلادی از آن به عنوان یکی از بزرگترین انبارهای اروپا برای تجارت با کشورهای حوزهی دریای مدیترانه نام برده میشد، نقش اصلی را داشتند و در عین حال، زنجیرهای از ارتباط تجاری برقرار کردند که شمال و جنوب آمریکا را به هم پیوند میداد و موجودیت اقتصادی سرزمینهای استعماری در شمال آمریکا را تضمین کرد و مهمتر از همه اینکه، با کسب کنترل بازار سهام در مراکز بزرگ اروپا در واقع، سبب ساز بینالمللی شدن اعتبارهای عمومی شد؟
همین پراکندگی یهودیان در نقاط مختلف جهان بود که به آنها امکان داد تا همهی این کارها را انجام دهند.
ناظر تیزبینی که حدود دویست سال پیش در مورد یهودیان مطالعاتی انجام داده بود، تصویری ستودنی از اهمیت یهودیان از دیدگاه مذهبی ترسیم کرده. این تصویر کماکان تازگی خود را حفظ کرده است و برای اولین بار در نشریهی اسپکتیتر (۱۰) در ۲۷سپتامبر۱۷۱۲ به چاپ رسیده بود. او چنین مینویسد:
«آنها چنان در تمامی مراکز تجاری جهان پراکندهاند که در واقع، به واسطههای مذاکرهی کشورها با هم بدل شدهاند و ارتباط این کشورها را با هم برقرار میسازند. آنها درست مانند پیچ و مهرههای ساختمان شکوهمندی هستند که گرچه خود ارزش چندانی ندارند، اما برای دوام و بقای آن ساختمان، از اهمیتی انکارناپذیر برخوردارند.»
اما یهودیان این دانش ویژه را که ناشی از آگاهی بر این پراکندگی بود، چگونه به نفع خود به کار میبستند و چگونه فعالیتهای خود را در زمینهی بازار سهام هماهنگ میکردند؟ این نکته در گزارش سفیر فرانسه در لاهه که به سال ۱۶۹۸ نوشته شده، با ذکر جزییات تمام، تشریح شده است. این منبع موثق ما بر این باور است که تسلط و تفوق یهودیان بر بازار سهام آمستردام به طور عمده، به این خاطر بود که آنها افراد بسیار مطلعی بودند و اخبار ریز و درشت، به خوبی به آنها منتقل میشد. این مدرک از چنان اهمیتی برخوردار است که کلّ متن این گزارش را در اینجا ترجمه و عرضه میکنم:
«آنها در مورد کسب خبر و انجام تجارت، با برادران دینی خود مذاکره و مشورت میکنند. از میان تمام مراکز، ونیز ظاهراً مهمتر از همه، گرچه نه ثروتمندترین شهرها است و نه پرجمعیتترین آنها، ولی اهمیت آن در این است که هم چون یک حلقهی ارتباطی عمل میکند و از طریق ارتباطی که با سالونیکا (۱۱) دارد، پیوند شرق و غرب و نیز جنوب را برقرار میسازد. سالونیکا در واقع حکم ستاد فرمان دهی را در این دو بخش جهان دارد و ارتباط این دو بخش را با ونیز برقرار میسازد که همراه با آمستردام بر سرزمینهای شمالی نظارت دارد که شامل لندن با جوامع یهودی کم و بیش مجاز و تحمل شده و فرانسه با جوامع مخفی یهودی است. پیآمد این ارتباط و تماسها آن است که در دو موضوع اخبار و تجارت، بهترین اطلاعات را از رخ دادهای جهان کسب میکنند و هر هفته در گردهمآییهای خود به تجزیه و تحلیل آن اطلاعات میپردازند. آن روز گردهمآیی را هم با خردمندان تمام روز یکشنبه برگزیدهاند که در آن روز تمام مسیحیان از هر فرقه و دستهای که هستند، به عبادت و رفتن به کلیسا میگذرانند. اخباری که در طول هفته به دست یهودیان میافتد، به دقت از سوی ربیها و سایر مقامات دینی یهود مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد، بخشهای زائد آن دور ریخته میشود و بخشهای مفید آن در عصر روز یک شنبه به دست فعالان بازار سهام و دلالان آنها میرسد. این افراد بسیار هوشمند و زیرکند و بعد از برنامه ریزی در میان خود، هرکدام به حوزهی کاری خود میروند و اخباری که باید در نهایت به نفع آنها به کار آید، در میان مردم پخش میکنند و دوشنبه صبح هر کدام بنا به سرشت و میل خود، به خرید یا فروش یا تعویض سهام مبادرت میورزند. از آنجا که یهودیان همواره ذخیرهی عظیمی از کالاهای مختلف را در اختیار دارند، همیشه میتوانند مناسبترین موقع را انتخاب کنند و از افت و خیز قیمتهای سهام یا بالا و پایین رفتن نرخ بهرهی بانکی، بهترین استفاده را ببرند و نقشههای خود را پیاده کنند.»
از سوی دیگر، این پراکندگی در سطح جهان در جلب اعتماد مردم نیز مؤثر واقع شد. در واقع، پیشرفت یهودیان و نیل به برتری مالی آنها، ماحصل فرآیند زیر بود. در وهلهی اول، توانایی آنها در تکلم به زبانهای مختلف به آنها امکان داد تا به عنوان مترجم در دربار پادشاهان و اشرافزادگان پذیرفته شوند و سپس به عنوان میانجی یا نمایندهی ویژه، به دربار کشورهای دیگر اعزام شوند. چیزی نگذشت که مسئولیت خزانهی دربار به آنها سپرده شد و به تدریج به جایی رسیدند که پادشاهان به آنها اجازه میدادند تا به دربار وام بدهند. از این لحظه به بعد تا کنترل تمامی امور مالی حکومت، راه زیادی نبود و چندی بعد آنها کنترل بازار سهام را هم به دست گرفتند.
این فرض نامعقولی نیست که حتی در ایام باستان نیز تسلط آنها به زبانهای مختلف و آشنایی ایشان با تمدنهای بیگانه سبب شده بود تا در دربار پادشاهان جایگاه ویژهای داشته باشند و در ضمن، از اعتماد مقامات حکومتی بهره ببرند. برای مثال میتوان به مقام یوسف (۱۲) در مصر، مقام آلابارک الکساندر (۱۳) ملازم دربار شاه آگریپا (۱۴) و محرم اسرار مادر امپراتور کلادیوس (۱۵) و خزانهداران دربار ملکه کندیس (۱۶) در اتیوپی اشاره کرد که در انجیل نیز از آنها یاد شده است.
در مورد یهودیان درباری در قرون وسطا نیز اطلاعات موثقی در دست داریم، حاکی از اینکه آنها از راه مترجمی یا شرکت در جلسات مذاکره و نمایندگی به این مقام دست یافتند. میدانیم که اسحاق یهودی کسی بود که شارلمانی (۱۷) او را به دربار هارون الرشید خلیفه اعزام کرد. کالونیموس (۱۸) یهودی دوست و یار محبوب امپراتور اوتوی دوم (۱۹) بود. حسدای بن شپروت (۲۰) (۹۷۰-۹۱۵) نماینده سیاسی خلیفه عبدالرحمان سوم در مذاکراتش با فرمانروایان مسیحی شمال اسپانیا بود. به همین ترتیب، وقتی شاهزادگان مسیحی حوزهی شبهجزیرهی ایبری خواهان نمایندگانی بصیر و هوشمند شدند، به دنبال یهودیان فرستادند. آلفونسوی چهارم (۲۱)، نمونهی بسیار خوبی است. او که قصد داشت حاکمان مسلمان را به جان هم بیندازد، از مأموران یهودی استفاده کرد که هم به زبان عربی آشنایی داشتند و هم ویژگیهای فرهنگی و آداب و سنن مسلمانان را میشناختند. او این یهودیان را به دربار حاکمان مسلمان شهرهای تولیدو، سویل و گرانادا اعزام کرد. در دورههای پس از آن نیز شاهد اعزام هیأتهای نمایندگی یهودی به تمامی دربار حاکمان مناطق مختلف اسپانیا هستیم. این کارگزاران قابل اعتماد و مترجمان خبره بعدها در کشف قارهی آمریکا هم بسیار مفید افتادند.
بررسی این دوره از تاریخ یهود که دورهی اسپانیایی نام دارد، نه فقط از دیدگاه کلی، بلکه از منظر اقتصادی نیز اهمیت بسیار زیادی دارد و به خوبی نشان میدهد که یهودیان به چه دلایلی توانستند به مقامات مهم و با نفوذی که بعدها پیدا کردند، دست یابند، اما نقش مهم یهودیان فقط به این دوره محدود نمیشود و در ادوار دیگر هم شاهد آن هستیم. برای مثال، دیپلماتهای یهودی در مذاکرهی سران کشورهای قدرتمند به کار گرفته میشدند و در این رابطه، نامهایی چون دلمونته، مسکیتا و دیگران، بسیار شناخته شده است. یکی دیگر از این چهرههای سرشناس، ایلفونسو لوپز است که کاردینال ریشیلیو او را سینیور عبرائو میخواند. این سیاستمدار فرانسوی، لوپز را که فرد ثروتمندی هم بود به مأموریتی مخفی به هلند فرستاد و در هنگام بازگشت، به او لقب مشاور مخصوص دربار را داد.
سرانجام اینکه، پراکندگی یهودیان در سراسر جهان، از یک نظر دیگر هم اهمیت ویژهای دارد. همانطور که تا اینجا دیدیم، پراکندگی آنها در نقاط مختلف جهان ثمرات بسیار خوبی برای آنها در برداشت، اما باید اضافه کرد که پراکندگی آنها در نقاط مختلف این یا آن کشور به خصوص هم به نوبهی خود از اهمیت خاصی بهرهمند بود. به عنوان مثال، یهودیان در اغلب مناطق، کارگزاران ارتش بودند. فعالیت آنها در این زمینه سابقهای بسیار طولانی دارد. مگر غیر از این است که وقتی سپاه بلیزاریوس (۲۲) شهر ناپل را محاصره کرد، یهودیان شهر به مقامات مربوطه پیشنهاد دادند که وظیفهی آذوقهرسانی به شهر را به آنها واگذار کند؟
یک دلیل موفقیت یهودیان در این امر، ناشی از آن بود که چون با مراکز مختلف و متعددی در ارتباط بودند، میتوانستند آسانتر از همتایان مسیحی خود، کالاهای مورد نظر را در مقیاس وسیعی که مورد نظر بود فراهم آورند. یکی از نویسندگان سدهی هیجدهم چنین مینویسد:
«وقتی بازرگانان یهودی ضمانت اجرایی کاری را به عهده میگیرند، از مشکلاتی که سایرین به آنها بر خواهند خورد، خلاصی دارند. تنها کاری که بازرگان یهودی باید بکند این است که برادران دینی خود را در مناطق مناسب با خبر سازد و در لحظهی مورد نظر، هر کمکی که بخواهد در اختیار او خواهد بود.»
حقیقت این است که یهودیان هرگز کسب و کار و تجارت را به عنوان فرد پیش نمیبردند، بلکه همواره به عنوان عضوی از یک شرکت عظیم یهودی که در سراسر جهان شعبه دارد، با آن برخورد میکردند. در عریضهای که بازرگانان پاریس در نیمهی دوم سدهی هیجدهم میلادی نوشتهاند، به این جملات برمیخوریم:
«یهودیان چون قطرات سرمایههای سیالیاند که در تمام جهان پراکندهاند و حرکت دارند و در صورت لزوم، این قطرات به هم میپیوندند و رودخانهی عظیمی از امکانات مالی را تشکیل میدهند.»
یهودیان به عنوان غریبه
ظرف یکی دو دههی گذشته، یهودیان به عنوان تازهوارد، کم و بیش به هرکجا که پا میگذاشتند غریبه بودند. آنها در مناطقی که موفقترین فعالیتهای خود را به نمایش میگذاشتند، از آدمهای جاافتاده و قدیمی نبودند. از سوی دیگر، به ندرت میشد که از جاهای نزدیک به آن مناطق میآمدند و اغلب از سرزمینهای دوردست به آن نواحی کوچ کرده بودند و رفتارها و عرف متفاوتی داشتند و گاه حتی از سرزمینهایی با آب و هوای متفاوت میآمدند. آنها از اسپانیا و پرتغال بیرون رانده شدند و در هلند، فرانسه و انگلستان سکونت گزیدند. از شهرهای مختلف آلمان، به هامبورگ و فرانکفورت کوچ کردند و چندی بعد در همانجاها هم نماندند و در سراسر آلمان و گروهی هم در لهستان ساکن شدند.
یهودیان به هرکجا که رفتند، یاد گرفتند که چگونه و به سرعت خود را با محیط اطراف تطبیق دهند. آنها از این نظر بر سایر ملل اروپا برتری داشتد که تا پیش از کوچ به آمریکا و اقامت در سرزمینهای آن، در این هنر به استادی نرسیده بودند.
هر تازهواردی باید چشم تیزبینی داشته باشد تا بتواند در شرایط جدید برای خود جایی باز کند. آنها باید سخت مراقب رفتار و کردار خود باشند، تا اینکه بتوانند بدون مزاحمت و مانع، قوت روزانهی خود را فراهم آورند. در حالی که اهالی شهر هنوز در بستر گرم خویش آرمیدهاند، تازهواردان از خواب بیدار شدهاند و به همین خاطر هوش و حواس آنها متمرکزتر است. آنها تمام فکر و ذکر خود را متمرکز میکنند تا بتوانند جای پایی برای خود پیدا کنند و تمامی فعالیتهای اقتصادی آنها در خدمت برآوردن این آرزو متمرکز میشود. آنها به خاطر این نیاز باید به بهترین وجهی فعالیتهای خود را منظم سازند و کوتاهترین راه را برای نیل به هدف خود انتخاب کنند. برای مثال، کدام شاخه از تولید یا تجارت هست که بیشترین سود را حاصل میکند و کدام اصول تجاری را باید به کار گرفت تا به این سود رسید. بر همین اساس است که آنها منطق اقتصاد را با سنت و عرفهای قدیمی جایگزین میسازند. پیشتر دیدیم که یهودیان با خیال راحت چنین میکردند، اما برای پاسخ به این پرسش که چرا ناگزیر بودند چنین راهی را برگزینند، هنگامی ما را به جواب صریح و درست میرساند که به خاطر داشته باشیم آنها به هر کجا که پا مینهادند، غریبه، تازهوارد و مهاجر بودند.
اما غریبگی یهودیان به همین محدود نمیشود. آنها به تعبیر دیگری، سدههای متمادی در میان ملل دیگر هم آواره بودند که آنرا میتوان آوارگی روانی و اجتماعی نامید. یهودیان به خاطر تفاوتهای باطنی میان ایشان و مللی که پذیرای آنها میشدند، غریبه به حساب میآمدند. نوعی جدایی کاست گونه میان یهودیان و مردم بومی وجود داشت. یهودیان به خود به عنوان مردمی ویژه نگاه میکردند و مردم دیگر نیز به یهودیان، به عنوان آدمهای خاص و متفاوت مینگریستند. بنابراین در یهودیان، به ویژه در عصری که در آن هنوز مفهوم شهروندی جهان و نه شهروند کشوری خاص بودن، وجود خارجی نداشت، نحوهی برخورد و دیدگاهی ذهنی شکل گرفت که در معامله با غریبهها بروز میکرد.
در تمامی ادوار تاریخ، صرف این واقعیت که طرف معاملهی تجاری تو آدمی غریبه است، کافی بود تا ملاحظات وجدانی را کنار زند و بر الزامات اخلاقی سرپوش نهد. مردم در معامله با خارجیان هرگز خود را به اجرای قوانین خاصی مقید نمیدیدند. یهودیان همواره در برخورد با غریبهها و با دیگران بودند و این امر به ویژه در فعالیتهای اقتصادی آنها مشهود بود و هرکجا که میرفتند، خود را اقلیت معدودی میدیدند و در حالی که بقیهی مردم شاید در هر ده از صد مورد معاملهی تجاری با یک آدم خارجی طرف میشدند یهودیان برعکس، در نُه مورد از ده مورد معاملات تجاری یا نود درصد آنها با غریبهها طرف بودند. پیآمد آن چه بود؟ یهودیان به مراتب بیش از غیریهودیان به اخلاقیات معامله با غریبهها متوسل میشدند چون معامله با غریبه برای یهودیان قاعده بود و برای غیریهودیان استثنا. بنابراین، شیوههای تجاری یهودیان بر این اصل استوار شد.
در کنار این وضعیت اجتماعی آنها به عنوان آدمهای غریبه موضع حقوقی ویژهی آنها هم بود که در ارتباطی تنگاتنگ با آن قرار میگرفت، اما موضع حقوقی یهودیان به نوبهی خود اهمیت ویژهای دارد و در نتیجه، بخش خاصی را به آن اختصاص خواهیم داد.
یهودیان به مثابه شهروندان
در وهلهی اول چنین به نظر میآید که موضع حقوقی یهودیان تأثیری شگرف بر فعالیتهای اقتصادی آنها داشته است چون حتی مشاغل و حرفههایی را که یهودیان میتوانستند برگزینند، محدود میکرد و لاجرم برخی از راههای دستیابی به امرار معاش را به روی آنها میبست. اما من بر این عقیدهام که تأثیر این محدودیتها بیش از حد بزرگ شده است. من حتی پا را از این فراتر مینهم و مدعی میشوم که آنها بر رشد اقتصادی کسب و کار یهودیان اثر بارزی برجا نگذاشتند. دستکم این است که من نمیتوانم تعیین کنم که تأثیر یهودیان بر توسعهی نظام مدرن اقتصادی در اثر این یا آن مقررات محدود کننده، کمتر شده است. اینکه این مقررات محدود کننده نمیتوانسته تأثیر بسیار عمیقی گذاشته باشد، بسیار روشن است، به ویژه آنکه در طی دورهای که بیش از همه مورد نظر ما است، قوانین ناظر بر حقوق یهودیان، کشور به کشور فرق میکرد. علیرغم همهی اینها، متوجه مشابهت خیرهکنندهای در نفوذ یهودیان در گسترهی عظیم نظم اجتماعی سرمایهداری هستیم.
آنچه اغلب مورد غفلت محققان قرار گرفته، این است که قوانین محدودکننده یهودیان یکسان نبوده است. برای شروع میتوان گفت که این قوانین در هر کشوری با کشور دیگر تفاوت داشت. مثلاً در عین حال که آنها در هلند و انگلیس، دستکم از نظر فعالیتهای اقتصادی از آزادی کاملی مشابه همتایان مسیحی خود بهرهمند بودند، در سرزمینهای دیگر، محدودیتهای فاحشی را پیش پای خود داشتند، اما حتی در این کشورهای محدودکننده هم برخورد با آنها یک دست نبود چون در برخی از شهرها و ایالات آزادی عمل اقتصادی کاملی داشتند که از آن جمله میتوان به قلمروهای تحت نظارت پاپ در فرانسه اشاره کرد و در برخی شهرها هم از آن بهرهمند نبودند. افزون بر آن، همین محدودیتها از نظر نوع و تعداد، در کشورهای مختلف متفاوت بود و گاه در بخشهای یک کشور نیز با هم فرق میکرد. آنها در اغلب مواقع بسیار اختیاری و دلبخواه مقامات محلی بودند و به ندرت بر پایهی اصول و قوانین یکدستی پدید میآمدند. در جایی به یهودیان اجازه داده نمیشد که دورهگردی پیشه کنند و در جای دیگر به آنها اجازه نمیدادند که مغازه داشته باشند. در یک جا اجازه داشتند که صنعتگری کنند، در جای دیگر همین مجوز هم برای برایشان صادر نمیشد. در یک جا اجازه داشتند در معاملات پشم شرکت کنند، در جایی میتوانستند چرم بفروشند و در جای دیگری هیچکدام از این کارها برای ایشان مجاز نبود. در جایی فروش مشروبات الکلی فقط در دست آنها بود، در جای دیگر حتی فکر صدور مجوز برای این کار به یهودیان را مضحک و نامعقول میدانستند. در جایی به آنها اجازهی احداث کارخانه داده میشد، در جای دیگری به طور مشخص آنها را از ورود به هرگونه فعالیت بزرگ سرمایهداری منع میکردند. مواردی از این دست را تا ابد هم میتوان ادامه داد.
شاید بهترین مثال، نحوهی برخورد مقامات پروس با یهودیان ساکن آن سرزمین در سدهی هیجدهم میلادی باشد. در اینجا و در یک کشور، قوانین محدودکننده در مناطق مختلف با هم فرق داشت. قانون عمومی امتیازات مورخ سال ۱۷۵۰ یهودیان را از صنعتگری در بسیاری از نقاط منع میدارد، ولی در عین حال یک قانون سلطنتی مورخ ۲۱مه۱۷۹۰ به یهودیان ساکن برسلاو اجازه میدهد تا «در هر شاخهای از هنرهای مکانیکی که میخواستند، میتوانند فعالیت کنند» و در ادامه آن چنین آمده است:
«پادشاه بسیار خرسند خواهد شد که بدانند صنعتگران مسیحی ما به میل و ارادهی خود، نوجوانان یهودی را به عنوان کارآموز در کارگاههای خود به کار گیرند و در نهایت، آنها را در صنف خود به رسمیت بشناسند.»
عین همین امریه درباری برای یهودیان جنوب شرقی پروس در تاریخ هفدهم آوریل سال ۱۷۹۷ صادر شده بود.
یک مورد دیگر، قانون امتیازات عمومی مورخ ۱۷۵۰ است که یهودیان شهر برلین را از فروش گوشت، آبجو و شراب به غیریهودیان منع میکند، حال آنکه تمامی یهودیان متولد شهر سیلسیا، طبق قانون سیزدهم فوریه سال ۱۷۶۹ در این مورد آزادی عمل کامل داشتند.
وقتی به فهرست کالاهایی که یهودیان مجاز به تجارت در آنها بودند یا نبودند نگاه میکنیم، اولین چیزی که به ذهن خطور میکند این است که این فهرست بسیار دلبخواهی تنظیم شده چون فاقد هرگونه منطقی است. برای مثال، قانون امتیازات سال ۱۷۵۰ به یهودیان اجازه میداد که در زمینهی چرم داخلی یا صادراتی مادام که رنگ نشده است فعالیت کنند، اما همین قانون به آنها اجازه نمیداد در زمینهی چرم خام یا رنگشده کاری انجام دهند. یهودیان میتوانستند پوست خام گوساله و گوسفند خرید و فروش کنند، اما اجازه نداشتند در زمینهی فروش پوست گاو یا اسب معاملهای انجام دهند. میتوانستند همهجور کالاهای پشمی یا نخی معامله کنند، اما معامله در مورد نخ پشمی یا نخ معمولی برای آنها ممنوع بود.
این تصویر هنگامی غیرمنطقیتر و جنونآمیزتر میشود که موقعیت حقوقی متفاوت طبقات مختلف یهودیان را مدّنظر قرار میدهیم. برای مثال، جامعهی یهودیان برسلاو تا زمان صدور فرمان ۲۱مه۱۷۹۰ که اوضاع را متحول کرد؛ به چهار گروه تقسیم میشد:
۱. یهودیانی که از امتیازات کامل برخوردار بودند.
2. یهودیانی که برخی امتیازات داشتند.
3. یهودیانی که حضور آنها تحمل میشد.
4. یهودیانی که فقط میتوانستند به طور موقت در آنجا اقامت کنند.
گروه اول، یهودیانی بودند که در عرصهی تجارت و کسب و کار، موقعیتی همتراز مسیحیان داشتند و از این نظر، این حقوق و اختیاراتشان موروثی بود و به نسلهای بعد آنها نیز انتقال مییافت. گروه دوم، شامل یهودیانی بود که اختیارات ویژه (محدود) داشتند و از جمله مجاز بودند که در انواع خاصی از کالاهایی که برای آنها تعیین شده بود، فعالیت تجاری کنند. حقوق و امتیازات این عده موروثی نبود، ولی هنگام اعطای این حقوق و امتیازات، فرزندان آنها بر بقیه ارجحیت داشتند. گروه سوم، یهودیانی را شامل میشد که حقّ زندگی در برسلاو را داشتند، ولی فعالیتهای اقتصادی آنها از گروه دوم هم محدودتر بود و سرانجام در گروه چهارم، یهودیانی بودند که اجازه مییافتند فقط به طور موقت و در مدت زمانی مشخص در شهر اقامت کنند.
اما یهودیان حتی به این حق و حقوق محدودی هم که داشتند، اطمینان خاطر نداشتند. برای مثال در سال ۱۷۶۹ یهودیان سیلسیا که در روستاها زندگی میکردند، اجازه یافتند که در زمینهای زراعی، آبجو، شراب و گوشت بفروشند، اما این اجازه در سال ۱۷۸۰ لغو شد و بار دیگر در سال ۱۷۸۷ به جریان افتاد.
با این همه، علیرغم همهی این قوانین محدود کننده، نباید فراموش کرد که طی دو سه سدهی گذشته این مقررات در عرصه صنعت و تجارت تا حدّ زیادی بیاعتبار بودند و عملاً به اجرا درنمیآمدند. ورنر زمبارت
ادامه دارد…
قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله
پینوشتها:
3. Carcere / 4. Costa / 5. Conegliano / 6. Alhadib / 7. Sassoon / 8. Pereire / 9. Leghom / 10. Spectator / 11. Salonica / 12. Joseph / 13. Alabarch Alexander / 14. Agrippa / 15. Claudius / 16. Candace / 17. Charlemagne / 18. Kalonymus / 19. Otto II / 20. Chasdia Ibn Shaprut / 21. Alphonso VI / 22. Belisarius
منبع: ورنر سومبارت (۱۳۸۴)، یهودیان و حیات اقتصادی مدرن ، رحیم قاسمیان ، تهران، نشر ساقی، دوم.
تنها با یک کلیک به کانال تلگرام اندیشکده مطالعات یهود بپیوندیم: