امیرعباس هویدا، فردی که از بهمن ۱۳۴۳ تا مرداد ماه ۱۳۵۶ نخستوزیری ایران را به دست داشت، چهرهای آشناست. نام هویدا به دوران «ثبات» سلطنت محمدرضا پهلوی گره خورده و سالهای صدارت او اوج فساد و تباهی و یکهتازی شاه محسوب میشود. در دوران هویداست که پیوندهای نهان و عیان دربار پهلوی با محافل قدرتمند و چپاولگر غرب و صهیونیسم جهانی به مستحکمترین شکل خود رسید و شاه مغرور در صحنه بینالمللی بهمثابه یک دیکتاتور بلندپرواز و در منطقه به عنوان استوارترین «دوست» غرب ظاهر شد و در کشوری که فساد و تباهی آن را به کام انحطاط کشیده بود، متفرعنانه فرا رسیدن «دروازههای تمدن بزرگ» را صلا داد. در این دوران، هویدا در افکار عمومی مردم ایران به عنوان چهرهای «مسلوبالاختیار» و نمونهای کامل از نخستوزیری چاکرمنش و فاقد شخصیت ثبت شد؛ نخستوزیری که با حضور او شاه میتوانست جلوهفروشی کند و خود را بهمثابه قدرتی مطلقه، بر فراز قانون اساسی مشروطه، نمایش دهد.
هویدا در وزارت خارجه
پروندهی اداری امیرعباس هویدا با مدرک تحصیلی او آغاز میشود: دانشنامه علوم سیاسی از دانشگاه آزاد بروکسل مورخ ۲۸ ژوئیه ۱۹۴۱. هویدا دو سال پس از اتمام تحصیل در بلژیک، در تاریخ ۱۳۲۱/۱۰/۲۱، از وزارت خارجه که در آن زمان توسط محمدساعد مراغهای اداره میشد، تقاضای استخدام کرد:
…اینجانب امیرعباس هویدا دارای شناسنامه ۳۵۴۲ فرزند حبیبالله (عینالملک) وزیر مختار سابق ایران در مملکت عربی سعودی بعد از تکمیل تحصیلات متوسطه در بیروت و آموختن زبانهای فرانسه و عربی را بهطور کامل و آشنا شدن به زبان انگلیسی عازم لندن شده و مدت یکسال انگلیسی را تکمیل کرده و از آنجا به بروکسل رفته و پس از ۳ سال به دریافت لیسانس در علوم سیاسی از دانشگاه بروکسل نائل و ضمناً به زبانهای ایتالیایی و آلمانی آشنا گردیده لهذا نظر آن وزارتخانه را به سابق ممتد خدمت مرحوم پدر و اینکه تحصیلات عالیه را در رشته دیپلماسی به پایان رسانده جلب نموده مستدعی است چاکر را به کارمندی آن وزارتخانه مفتخر فرمایند.
و ذیل درخواست او چنین درج شد:
عدهای فعلاً بلاتکلیف هستند معهذا بهنظر میرسد در اداره حسابداری نیاز باشد ـ ۲۱/۱۰/۳۰
مدت کوتاهی بعد دست «مرموز» حامیان هویدا نمایان گردید و در تاریخ ۱۳۲۱/۱۱/۴ شخصی بهنام انوشیروان (۱) طی تلگرافی از آنکارا توجه وزارت خارجه را به استخدام هویدا جلب نمود. بدینترتیب، هویدای ۲۴ ساله در شهریور ماه ۱۳۲۲ به استخدام وزارت امورخارجه درآمد:
بهموجب این حکم آقای عباس هویدا از تاریخ ۱۳۲۲/۶/۱۲ با پایه ۳ و حداقل حقوق آن به سِمَت کارمند اداره دفتر وزارتی منصوب و مسئولیت این شغل به عهده نامبرده محول میگردد ـ وزیر امورخارجه.
انوشیروان سپهبدی (نفر اول از راست) بههمراه محمدعلی فروغی و نصرالله انتظام (نفر اول از چپ)
اشتغال هویدا در وزارت خارجه چند هفته بیش دوام نداشت. او در اول مهر ۱۳۲۲ برای خدمت وظیفه به دانشکده افسری رفت، معهذا در همین زمان کوتاه رؤسای هویدا در وزارت خارجه «رضایت کامل» خود را از او اعلام داشتند و در نتیجه دوران خدمت وی جزء سوابق استخدامی ملحوظ گردید!
هویدا در اول مهرماه ۱۳۲۳ به وزارت خارجه بازگشت و بهعنوان عضو اداره اطلاعات به کار پرداخت و از ۱۲ بهمن ۱۳۲۳ به اداره سوم سیاسی منتقل شد. ولی مدت کوتاهی بعد هویدا برای انتقال مادر خود به ایران بهعنوان «پیک سیاسی» عازم بیروت گردید:
۱۳۲۳/۱۲/۳ ـ جناب آقای [نصرالله] انتظام وزیر امورخارجه اینجانب امیرعباس هویدا کارمند اداره سوم سیاسی بعد از خاتمه تحصیلات خود از اروپا یکسر به ایران مراجعت نمودم و اکنون برای مراجعت دادن مادر خود که بعد از فوت پدرم مرحوم حبیبالله هویدا (عینالملک) وزیرمختار سابق ایران در حجاز، در بیروت اقامت گزیده است مجبور میباشم که برای مدت کوتاهی به بیروت مسافرت نمایم که به وضع خانواده خود رسیدگی و وسایل حرکت مادر را نیز فراهم نمایم. برای اینکه مسافرت مزبور سریعتر و به وجه بهتری انجام پذیرد از آن جناب تقاضا دارم دستور فرمایند اینجانب را بهعنوان پیک سیاسی معرفی کنند. در خاتمه به استحضار میرساند که منظور بنده از عنوان مزبور فقط استفاده از مزایای معنوی آن بوده و هیچگونه هزینه سفری از این بابت دریافت نخواهم داشت. با اظهار تشکرات قبلی از مراحم جنابعالی ـ امیرعباس هویدا.
در ۱۳۲۳/۱۲/۱۱ وزیرخارجه وقت با این درخواست موافقت کرد.
هویدا مدت کوتاهی بعد از سفر بیروت بازگشت و علیرغم اینکه تمام دوران اشتغال «واقعی» وی در وزارت خارجه به یک سال نمیرسید، در اول مردادماه ۱۳۲۴ بهعنوان وابسته سفارت ایران در پاریس عازم فرانسه شد و در اول آبان ۱۳۲۵ کارمند اداره حفاظت منافع ایران در آلمان نیز گردید. ظاهراً در همین سالهاست که امیرعباس هویدا با ایرج اسکندری آشنایی یافت و با حزب توده در پاریس سَر و سِرّی داشت. (۲) بعدها، در سالهای صدارت، هویدا کوشید تا مایههای «روشنفکری» و گاه سوابق «چپگرایی» خود را نمایش دهد، ولی برای ما روشن نیست که ماهیت ارتباطات هویدا با حزب توده از چه قماش بوده است. کاوش در زندگی هویدا و روابط خاصی که وی در همین زمان با رجبعلی منصور، مهرهی سرشناس استعمار بریتانیا، و پسر نازپروردهی او، حسنعلی، داشت ما را محق میسازد که نسبت به تعلق هویدا به حزب توده مشکوک باشیم و احتمالاً آن را نوعی عملکرد جاسوسی ارزیابی کنیم. این ارزیابی غریب نیست و همانگونه که خواهیم دید، هویدا بعدها در سال ۱۳۳۸ به استخدام ساواک درآمد.
حسنعلی منصور (راست) و پدرش رجبعلی منصور (چپ)
به هر روی، ۵ ماه از اقامت هویدا در پاریس نگذشته بود که وی به اتفاق حسنعلی منصور و عدهای دیگر به جرم قاچاق موادمخدر توسط پلیس فرانسه دستگیر شد و تنها با وساطت دربار پهلوی بود که رهایی یافت. این رسوایی در مطبوعات داخلی انعکاس داشت. (۳) در پرونده اداری امیرعباس هویدا حادثهی فوق تنها بهصورت تکذیب نامه مورخ ۱۳۲۵/۱۲/۳ به امضاء حسنعلی منصور و امیرعباس هویدا خطاب به محمدعلی همایونجاه، وزیر خارجه وقت، انعکاس یافته و نکته جالب اینکه کلیهی اوراق این پرونده در سالهای ۱۳۲۶ ـ ۱۳۲۷ به سرقت رفته است. همانگونه که بعداً در اسناد ساواک خواهیم دید، سرقت اسناد از سجایای بارز این نخستوزیر نمونهی محمدرضا پهلوی بوده است. قرائنی در دست است که این تکذیبنامه را جعلی تلقّی کنیم و محتمل بدانیم که بعدها در پرونده اداری هویدا جای داده شده است.
امیرعباس هویدا در ۱۳۲۸/۱/۱ با سمت کنسولیار به سرکنسولگری ایران در اشتوتکارت منصوب شد و در همین زمان بود که با عبدالله انتظام، پسر میرزا سیدمحمدخان انتظامالسلطنه فراماسون قدیمی و عضو شبکه اردشیرجی و از سردمداران احیای فراماسونری در دهههای بعد که در آن زمان وزیرمختار ایران در آلمان و سرکنسول اشتوتکارت بود، روابط نزدیک یافت و مورد محبت او قرار گرفت. در ۱۳۲۸/۱۱/۸ عبدالله انتظام طیّ یک نامه رسمی و یک نامه خصوصی به دکتر علیاکبر سیاسی، وزیر خارجه وقت، بهعنوان «دلخوشی یک دوست قدیمی و دورافتاده» از او درخواست نمود که هویدا را به سِمَت کنسولی در اشتوتکارت منصوب کند. علیاکبر سیاسی در ۱۳۲۸/۱۲/۱۱ در پاسخ انتظام نوشت که چون صدور حکم کنسولی مستلزم ۷ سال سابقه کار میباشد و هویدا فاقد این شرایط است انتصاب رسمی وی به این سِمَت امکان ندارد، ولی بهعنوان یک اقدام «کاملاً استثنایی» و «به پاس احترام پیشنهاد جنابعالی» انتظام میتواند او را با این سِمَت به مقامات محلی معرفی کند. دوستی عبدالله انتظام با هویدا بعدها نیز در ارتقاء وی نقش اساسی داشت.
از راست: امیرعباس هویدا، عبدالله انتظام و حسنعلی منصور
در اسفند ۱۳۲۹، در دولت حسین علاء، عبدالله انتظام وزیر امورخارجه شد و امیرعباس هویدا بههمراه او به تهران آمد و بهعنوان منشی مخصوص وزیر به کار پرداخت. با تغییر کابینه، باقر کاظمی، وزیر خارجه دولت مصدق، امیرعباس هویدا را به معاونت اداره سوم سیاسی منصوب کرد، ولی هویدا در تهران ماندگار نشد و مدت کوتاهی بعد، در ۱۳۳۰/۷/۲۹، به دعوت کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل به این کمیساریا مأمور شد. در پرونده اداری هویدا موارد متعددی از تشویق وی توسط کمیساریای پناهندگی سازمان ملل و درخواست مصرّانه آن برای تمدید مأموریت هویدا موجود است. از جمله این اسناد، نامهای به امضاء وانهک گدهارت، کمیسر عالی سازمان پناهندگان خطاب به عبدالله انتظام وزیر خارجه دولت سپهبد زاهدی میباشد:
کاخ ملل متحد ـ ژنو ـ ۱۷ دسامبر ۱۹۵۳
دفتر کمیسر عالی سازمان پناهندگان
جناب آقای وزیر
آقای امیرعباس هویدا همکار و دوست اینجانب برای گذراندن مرخصی فردا به قصد کشور خود عزیمت مینماید. با اینکه هماکنون در نظر دارم در عرض چند هفته دیگر مسافرتی به ایران بنمایم و امیدوارم آنگاه فرصتی برای ابراز مودت به جنابعالی بهدست آورم، قبلاً به خود اجازه میدهم توجه جنابعالی را نسبت به موضوعی که برای اینجانب حائز کمال اهمیت میباشد جلب نمایم. از روزی که آقای هویدا در این سازمان مشغول خدمت گردید برای اینجانب همکاری بینظیر شده است. مهارت سیاسی مشارالیه و اطلاعات جامعی که در باب موضوع پناهندگان دارد من را وادار کرد که بعضی از مشکلترین وظایف را که انجام آن به عهده دفتر اینجانب است به او محوّل نمایم و چون اینجانب همچنان از وجود و همکاری آقای هویدا استفاده میکنم بهخوبی میفهمم چرا جنابعالی اشتیاق دارید که مشارالیه برای خدمت منافع کشور خود انجام وظیفه نماید. اما چون انتقال او از دفتر سازمان پناهندگان برای اینجانب زیان بزرگی خواهد بود، جسارةً امیدواری خود را دائر بر اینکه اجازه فرمایید که آقای هویدا به سِمَت فعلی برای مدت ۲ سال دیگر مشغول خدمت باشد ابراز مینمایم. میتوانم به جنابعالی تأکید کنم که با اجابت تقاضای اینجانب خدمت بزرگی به برنامه ملل متحد درباره پناهندگان خواهید فرمود و مضافاً آقای هویدا بهنحوی که وظایف عدیده و مهم محوله را انجام میدهد مجاهدت خود را در راه عزت و اعتلای کشور خود ادامه خواهد داد.
وانهک گدهارت
کمیسر عالی سازمان پناهندگان
طبیعی است که با تقاضای وانهک موافقت شد و وی در مسافرت بهمن ماه ۱۳۳۲ به تهران مجدداً مراتب رضایت و قدردانی خود را از هویدا اعلام داشت. اگر وانهک برای ما ناشناخته بود، شاید این ابراز علاقه شدید به هویدا را قدردانی یک «رئیس منصف» از یک «کارمند کاردان» محسوب میداشتیم، ولی شناخت سیمای مرموز ارنست وانهک گدهارت ما را از چنین داوری شتابزده برحذر میدارد و به تعمّق بیشتر وادار میسازد. وانهک یکی از چهرههای برجسته فراماسونری فرانسه بود که در دهه ۱۳۴۰، پس از پیر شره، استاد اعظم لژ بزرگ ملی فرانسه (گراندلژ ناسیونال دُفرانس) شد و طیّ مسافرتهای متعدد به تهران در تأسیس لژهای فراماسونری در کشور ما، بهویژه تأسیس «لژ بزرگ ایران»، نقش اساسی داشت. (۴)
بدینسان، امیرعباس هویدا بهمدت ۵ سال در تشکیلات سازمان ملل در ژنو به کار پرداخت. در اسفند ۱۳۳۵، رجبعلی منصور که در این زمان سفارت ایران در ترکیه را به عهده داشت، از علیقلی اردلان، وزیر خارجه وقت، درخواست کرد که امیرعباس هویدا را با عنوان «رایزن» به آنکارا منتقل کند. شورای عالی امور استخدامی وزارت خارجه (مرکب از: محمدحسین نجم معاون اداری، عباس آرام مدیرکل سیاسی، محمود فروغی مدیرکل اداری، فریدون آدمیت رئیس اداره سازمانهای بینالمللی و عبدالامیر رشیدی حائری رئیس اداره اطلاعات و مطبوعات و سرپرست اداره کارگزینی و بودجه) در تاریخ ۱۳۲۵/۱۲/۱۳ با ارتقاء هویدا به مقام رایزنی سفارت موافقت کرد. هویدا به آنکارا رفت و بهجای جمشید قریب به نفر دوم سفارت ایران بدل گردید. در آبان ـ دی ۱۳۳۶ با عزیمت رجبعلی منصور به اروپا، برای معالجه، هویدا سرپرستی سفارت ایران در ترکیه را به عهده داشت.
در اواخر سال ۱۳۳۶، عبدالله انتظام در رأس «شرکت ملی نفت ایران» قرار گرفت و وی پس از تصویب شاه طیّ نامههای مورّخ ۲۶ و ۲۸ اسفند ۱۳۳۶ به اردلان، وزیر خارجه وقت، تقاضای مأموریت هویدا به شرکت نفت را نمود. امیرعباس هویدا تا زمانی که در دولت حسنعلی منصور به وزارت دارایی رسید، بهعنوان کادر مأمور وزارت امورخارجه در شرکت نفت اشتغال داشت.
امیرعباس هویدا (نفر چهارم از راست) و هیاتمدیره شرکت ملی نفت ایران در زمان مدیریت عبدالله انتظام
دکتر عباسعلی خلعتبری در بازجویی مورخ ۱۳۵۸/۱/۱۷ درباره دوران کار هویدا در وزارتخارجه مینویسد:
امیرعباس هویدا را از هنگامی که در سالهای آخر جنگ جهانی دوّم وارد خدمت وزارت امورخارجه شد میشناسم. او که در بلژیک تحصیلات خود را به پایان رسانید و به زبان فرانسه و تاریخ و ادبیات علاقه زیاد دارد به عضویت اداره سوم سیاسی تعیین گردید که من در آن موقع عضو مقدم آن اداره بودم و با علاقهای که خود من نیز به زبان و ادبیات فرانسه و تاریخ دارم یکنوع دوستی و نزدیکی فکری بین ما پیدا شد. خدمت هویدا در وزارت امورخارجه در مرکز کوتاهمدت بود… امیرعباس هویدا در کار خدمت اداری جاهطلب بود و با شتابزدگی میخواست پیشرفت کند و از ترقی کند کاریری وزارت امورخارجه ناراحت بود. به همین دلیل با آنکه مأموریتهای خوبی به او داده میشد دو بار وزارت امورخارجه را ترک کرد، بار اول برای خدمت در سازمان بینالمللی پناهندگان که یکی از سازمانهای تخصّصی سازمان ملل متحد است و بار دیگر برای خدمت در شرکت ملی نفت ایران. رفتن هویدا به شرکت ملی نفت روی سابقه همکاری با عبدالله انتظام که رئیس هیأت مدیره و مدیرعامل آن شرکت بود انجام گرفت. این همکاری در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم هنگامی که انتظام با عنوان سرکنسول ایران در اشتوتکارت در حقیقت سفیر ایران در آلمان غربی بود… شروع شده بود. در آن مأموریت مرحوم علی منصور و امیرعباس هویدا همکاران انتظام بودند و دوستی نزدیک بین آنان از آن زمان میباشد…
از عضویت در ساواک تا وزارت
دومین مرحله زندگی امیرعباس هویدا دوران فعالیت ۶ ساله او (۱۳۳۷ ـ ۱۳۴۲) را در شرکت نفت در برمیگیرد.
این دوران با فعالیتهای اولیه سازمان اطلاعاتی و امنیتی رژیم پهلوی (ساواک) همزمان است. در این سالها ساواک میکوشید تا کانالهای خود را در سراسر کشور بگستراند و در این راستا به مراکز حساس اداری در تهران توجهی خاص داشت و لذا به گزینش و جلب چهرههای مستعد و فعال به شبکه خود دست میزد. در این زمان، امیرعباس هویدا، عضو هیئت مدیره شرکت ملی نفت، یکی از همکاران پنهان ساواک بختیار بود. (۵)
دربارهی عضویت هویدا در ساواک دو سند در دسترس ماست: سند اول لیست شماره ۱۴۸ کارمندان استخدامی ساواک میباشد که نام امیرعباس هویدا فرزند حبیبالله به شناسنامه ۳۵۴۲ تهران در ردیف ۱۷ آن مندرج است و تاریخ استخدام وی در ساواک ۱۳۳۸/۶/۶ ذکر گردیده. سند دوم. پرونده قطور هویدا در ساواک میباشد که در آغاز آن نوشته شده: «هرگونه اقدام روی این پرونده با نظر بخش ۳۴۲ صورت گیرد.» این عبارت منحصر به پرونده عناصری است که با عضو ساواک بوده و یا به نحوی با ساواک همکاری داشتهاند.
مدتی پس از استخدام هویدا در ساواک، در اواخر سال ۱۳۳۸، شاهد انتشار نشریهای به نام کاوش توسط او هستیم. در این نشریه، که مسلماً با هدایت ساواک منتشر میشد، هویدا خط روشنفکری متفرعنانه و غلیظی را به سود فرهنگ مدرن غرب، از آن نوع که در نشریاتی چون فردوسی شاهد آن بودیم، پی میگرفت. در راستای همین نقش بود که امیرعباس هویدا در اوایل سال ۱۳۴۰ در زمره مؤسسان «کانون مترقی» به ریاست یار دیرین خود حسنعلی منصور درآمد.
با طلوع ستارهی اقبال «کانون مترقی»، روشن بود که سردمداران این جریان نوظهور بهزودی پستهای کلیدی را بهدست خواهند گرفت و این پدیده برای منوچهر اقبال، چهره قدیمی دربار و رئیس جدید شرکت نفت، وَهنآور بود. اقبال مغرور که هنوز زخم کارایی را که از رقیب مقتدر خود، اسدالله علم، خورده بود در سینه داشت، برخوردی کینتوزانه با هویدا پیش گرفت و در این ماجرا ضربهای سهمگین خورد:
طبق اطلاع در چند روزه اخیر دکتر اقبال مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران در یکی از ساعات اداری هویدا را احضار مینماید لیکن در آن موقع هویدا در اداره نبوده و دکتر اقبال به منشی نامبرده پیغام میدهد هر وقت هویدا به اداره آمد بیاید نزد من. پس از چند ساعتی هویدا در شرکت ملی نفت حاضر شده و نزد دکتر اقبال میرود. مدیرعامل شرکت نفت به هویدا اظهار میدارد: چون خسته شدهاید خوب است مدتی استراحت کنید و هویدا [را] به ریاست یکی از مؤسسات شرکت نفت که اخیراً تشکیل شده منصوب مینماید. یکی از نمایندگان مجلس شورای ملی اظهار داشته: پس از این جریان حسنعلی منصور دبیرکل حزب ایران نوین که میگویند کابینه آینده را تشکیل خواهد داد بهمنظور عکسالعمل با اقدام اخیر دکتر اقبال، هویدا را به سِمَت وزیر دارایی کابینه خود در نظر گرفته که غیرمستقیم رئیس دکتر اقبال باشد، چون وزیر دارایی رئیس شورای عالی نفت هم میباشد. (گزارش به ساواک ـ ۱۳۴۲/۱۱/۲۸).
بروز شایعه نخستوزیری حسنعلی منصور و انتصاب وزراء کابینه مشارالیه و از جمله منصوب شدن امیرعباس هویدا مدیر فعلی امور اداری شرکت ملی نفت در رأس وزارت دارایی باعث ناراحتی فوقالعاده دکتر منوچهر اقبال مدیرعامل شرکت ملی نفت گردیده بهطوری که یک پرونده قطور از عملیات خلاف هویدا در شرکت نفت جمعآوری کرده و آن را به اغلب از دوستان نزدیک خود نشان میدهد. توضیح آنکه انتصاب هویدا که در حال حاضر نفوذ زیادی روی منصور دارد به وزارت دارایی موجب خواهد شد که از لحاظ کاریر اداری دکتر اقبال زیردست ایشان قرار گیرد و با توجه به اینکه حالیه موضوع برعکس میباشد لذا انتشار این خبر باعث ناراحتی دکتر اقبال گردیده است. (گزارش به ساواک ـ ۱۳۴۲/۱۲/۱۴).
بدین ترتیب، امیرعباس هویدا در دولت حسنعلی منصور وزیر دارایی شد. اداره کل نهم ساواک در گزارش مورخ ۱۳۴۲/۱۲/۱۷ که بهمناسبت انتصاب هویدا به وزارت دارایی تهیه شده، ارزیابی خود را به اداره کل سوم ساواک چنین اعلام داشت:
در اطراف سوابق امیرعباس هویدا وزیر دارایی و عضو سابق هیئت مدیره شرکت ملی نفت ایران تحقیقات لازم معمول و مطلبی دایر بر عضویت مشارالیه در احزاب و دستجات سیاسی شنیده نشد ولی عضو جمعیت فراماسونری (لژ مولوی) و جزو دار و دسته آقای حسین علاء وزیر سابق دربار و سناتور فعلی میباشد و با حسنعلی منصور هم جهت گرفتن مقام وزارت طرح دوستی ریخته و روابط دوستانه و نزدیک برقرار ساخته است. مشارالیه شخصی عیّاش و از لحاظ صحت عمل و درستی مورد اعتماد نبوده و اهل زد و بند در محیط اداری و خارج میباشد. از لحاظ مدیریت و شایستگی در کار اداری متوسط بوده و ترقّی خود را مدیون عبدالله انتظام میداند و عموم کارمندان شرکت از او ناراضی هستند و حملات روزنامهها به انتظام ناشی از اقدامات وی بوده و معروف است که از فرقه بهائی پیروی مینماید. ضمناً روزنامههای وابسته به مجمع مسلمانان مجاهد که از طرف شمس قناتآبادی اداره میشد علیه نامبرده بالا مطالبی متکی به اسناد و مدارک و دلایل منتشر نمودهاند و از نظر شمّ سیاسی نیز طرفدار سیاست غرب (انگلستان) میباشد.
هویدا کیست؟
انتصاب هویدا به وزارت دارایی خشم منوچهر اقبال را برانگیخت و عوامل او به افشای این وزیر تازه به دوران رسیده دست زدند. جالبترین این افشاگریها نامه تایپشدهای با امضای سکندر است که در مهرماه ۱۳۴۳ بهوسیله پست برای اکثر مقامات دولتی ارسال شد و نسخهای از آن در پرونده ساواک مضبوط است. بهنظر میرسد که این نامه براساس همان پروندهای که اقبال برای هویدا تشکیل داده بود نوشته شده است. در این سند با عنوان «هویدا کیست؟» چنین میخوانیم:
پدربزرگ هویدا، میرزا رضا قناد از بهائیان مخلص و فداکار و مجذوب عباس افندی بود. او بهواسطه نزدیکی با عباس افندی از غضب مردم مسلمان بیم و هراس داشت و از اقامت در ایران نگران بود، لذا به عکا رفت و مستخدم و نوکر دستگاه عباس افندی شد و به لحاظ تعصب و علاقهای که به این فرقه داشت مورد لطف و محبّت خاص او قرار گرفت. عباس افندی، حبیباللهخان پسر میرزا رضا قناد را که پدر وزیر فعلی دارایی بود مشغول تحصیل کرد و دو سال هم او را به هزینه خود برای ادامه تحصیل به اروپا فرستاد و او به زبانهای انگلیسی و فرانسه تسلط پیدا کرد و به تهران آمد و در دستگاه سردار اسعد بختیاری نفوذ کرد و مترجم شد و به نام سردار اسعد چند کتاب ترجمه کرد. مدتی هم در روزنامه رعد با سمت مترجم انجام وظیفه کرد [و] در همین هنگام لقب عینالملک گرفت. با کمک بختیاریها به وزارت خارجه رفت و مأموریت سوریه و لبنان گرفت و قونسول ایران در این منطقه شد، در این سمت در پنهانی برای بهائیها تبلیغ میکرد و با انگلیس هم رابطه و سَر و سِرّی داشت و از خدمتگزاران واقعی آنها بود. پس از چند ماه مأمور جدّه شده و خود را به ملک سعود نزدیک کرد. بعد ازگذشت مدتی از مأموریت وی در جدّه روزنامههای عربی به علت تبلیغ به نفع بهائیها به این انتصاب اعتراض کردند. در سال ۱۳۱۴ در بیروت بیمار شد و نزد شیخ میزعمران قاضی شیعه لبنان رفت و توبه کرد. از آنجایی که میگویند توبه گرگ مرگ است بعد از چندی مجدداً توبه را شکست و خود را از خادمین مخصوص عباس افندی معرفی کرد.
عینالملک دو پسر داشت، یکی به نام امیرعباس و دیگری به نام فریدون هویدا. امیرعباس به پیروی مسلک و عقیده پدر خویش با سران بهائی نزدیک شد و از هیچگونه خدمتگزاری در راه ترویج مسلک بهائی فروگزاری نمیکرد. امیرعباس هویدا به حکم سابقه پدر وارد خدمت در وزارت خارجه شد و مأموریتهای مختلف به او محول گردید. بالاخره در ایام جنگ دوم [روی] سابقه دوستی که با آقای عبدالله انتظام داشت به سرکنسولگری ایران در هامبورگ منصوب گردید. (۶) هنگام سرکنسولگری ایشان مقادیر زیادی از تذکرههای سفید در بایگانی کنسولگری ایران در هامبورگ مفقود شد. بعد معلوم گردید تمام سرمایهدارانی که در هامبورگ محکومیتهایی پیدا کرده بودند با در دست داشتن همین تذکرهها فرار کردهاند. در این مورد نسبت سوءاستفادههای زیاد به اشخاص دادند ولی این را نبایستی دلیل بر این دانست که خدای نخواسته تذکرهها بهوسیله کسی که خود امروزه ادعای اصلاحطلبی دارد [و] میخواهد وزارت دارایی را اصلاح کند، زیر و بالا شده باشد. اگر کسی چنین تصوری بکند حتماً اشتباه کرده است و چنانچه حرف خود را در اینباره پس نگیرد مورد حملات او و معاونش قرار خواهد گرفت. به هر صورت پس از این جریان هویدا به آنکارا منتقل گردید. در زمان مأموریت ایشان تعداد زیادی از خانوادههای بهائی ایران به ترکیه مهاجرت کردند و به اتکاء قدرت و نفوذ هویدا به فعالیت پرداختند و دولت ترکیه از این امر مطلع شد و کشف کرد که خانوادههای بهائی تحت هدایت و رهبری هویدا به چنین فعالیتهای مضر و خلاف قانون ترکیه دست زدهاند، از اینرو جمعی بهایی را بازداشت کردند و از دولت ایران خواستند که هر چه زودتر در تغییر وی اقدام کنند. آقای سرلشکر ارفع سفیر کبیر وقت در ترکیه (۷) برای حفظ حیثیت کشور سعی وافی مبذول داشت و دولت ایران را متوجه عملیات زیانبخش هویدا کرد و درخواست تغییر وی را نمود. در همین هنگام آقای انتظام که سابقه دوستی با ایشان داشت موضوع مفقود شدن تذکرهها را فراموش کرده بود و یا تشخیص داده بود که وی در این مورد گناهی ندارد وزیر خارجه بود و بعد به شرکت ملی نفت رفت، بنابراین همکار صمیمی خود را به شکت نفت منتقل نمود و بدین طریق صمیمیت دوستی قدیمی را تکمیل کرد. هویدا در شرکت ملی نفت معاون اداری مدیرعامل شد و با دستیاران خود فواد روحانی و مهندس فرخان، سه تفنگداران بهاییها، در یک چنین موسسه عظیمی به هم پیوستند و سعی کردند تا حدی که مقدورشان بود افراد بهایی رادر کارهای مؤثر شرکت ملی نفت بگمارند و همین کار را هم کردند و بالاخره بعد از رفتن انتظام، دکتر اقبال که مرد وطنپرست و مسلمانی است متوجه اعمال خلاف و فعالیتهای زشت ایشان گردید و عذرشان را خواست. در این موقع دولت تغییر کرد. هویدا به مناسبت اینکه سابقه دوستی چند ساله با منصور داشت، در بعضی از مسافرتهای خارج در مرزها هم سفر بودند عکسهایی در این قبیل مسافرتها برداشته شده و از طرفی چون قرار بوده است بهزودی نسبت سببی پیدا کند یعنی با جناب آقای نخستوزیر باجناق شود، دوستی کهنه تبدیل به خویشاوندی گردد، لذا در دولت ایشان به سمت وزیر دارایی منصوب گردید. اولین کار او اعلام ورود آزاد قند و شکر یعنی به قول دکتر ارسنجانی جنگ با صنایع داخلی بود. واقعاً خدا خیرش دهد که در این کار دهن عدهای را شیرین کرد. بعد از آن اصلاح دیگری را شروع کرده بود که یکی از اعضای بدن او شکست. البته اشتباه نشود این عضو پای او بود نه گردنش. بر اثر این عارضه ناگهانی دنباله این اصلاحات را به یکی از هممسلکان خود آقای ارباب فرهنگ مهر که اخیراً جدیدالبهایی شده سپرد و آقای مهر که مهندس در قسمت آسیاهای بادی و آرد است اکنون مشغول اصلاح مالیه و قوانین مالیاتی است. البته درج سایر کارهای آقای هویدا بهخصوص در فرانسه و ترکیه و در وزارت پیشه و هنر و ساختمان خانههای بوئینزهرا قزوین و شیرینکاریهایی که در باشگاه نفت آبادان کرده بود در این صفحه گنجایش ندارد، فقط این مختصر را نوشتم که شما خواننده محترم مردان عمل و کار را که حتی یک روز بیکار نماندهاند بشناسید و به نبوغ ذاتی آنها واقف شوید. یکی هیتلر میشود که از خوردن شیرینی زیاد جانی و دیوانه میشود و یکی چون هویدا با اینکه جدّش قناد مخصوص عباس افندی بود و نطفهاش از شیرینی ریخته شد اینطور عاقل از کار درمیآید و همواره مصدر کار است و دوستان بهایی خود نظیر ارباب مهر را هم یدک میکشد، باش تا صبح دولتت بدمد…
سیری در دولت هویدا
انتصاب امیرعباس هویدا به نخستوزیری در ۱۳۴۳/۱۱/۷ و دولت ۱۳ ساله هویدا را باید نتیجهی تحولاتی دانست که با طراحی شاپور ریپورتر در سال ۱۳۴۱ به سود محمدرضا پهلوی رخ داد و وی توانست با حذف رقبای داخلی و تثبیت موقعیت خود در دیپلماسی امپریالیسم آمریکا، بهعنوان قدرت فائقه و مطلقه ایران ظاهر شود. در چنین شرایطی، محمدرضا پهلوی نه به یک نخستوزیر مختار و مقتدر، که میتوانست موی دماغ او شده و موقعیت بلامعارض او را بر فراز دولت و جامعه خدشهدار سازد، بلکه به کارگزاری فاقد شخصیت نیاز داشت تا به نام او در مسند تشریفاتی ریاست دولت قرار گیرد و مجری مطاع «اوامر شاهانه» باشد. امیرعباس هویدا با زیرکی این نیاز زمانه را دریافت و چنین نقشی را برای شاه ایفاء نمود. راز صدارت هویدا و ثبات طولانی او در این است:
روز ۴۶/۷/۱۰ امیر شرفیبدر که از رجال نابینای کشور است در منزل خود میگفت: رمز موفقیت آقای هویدا در کار مملکتداری این است که اولاً سالها در شرکت ملی نفت بوده و کسی او را نمیشناخته است و دیگر اینکه برنامه و نقشهای در کار مملکتداری ندارد که با منافع دستهای برخورد داشته باشد. امیر شرفیبدر میگفت: قراچورلو نماینده مجلس به من گفته است هویدا چه در حزب و چه در فراکسیون پارلمانی هرگز از خود اظهار عقیده مثبت و یا منفی نمیکند و برای همهکس روشن شده است که شاهنشاه شخصاً اداره امور مملکت را به عهده دارند و وجود و یا عدم وجود آقای هویدا تأثیری در تغییر برنامهها ندارد و روی این اصل حتی وکلای حزب مخالف هم در مذاکرات خصوصی راجع به آقای هویدا اظهار خصوصیت میکنند. (گزارش به ساواک ـ ۱۳۴۶/۷/۱۲).
به اعتقا ما، پیشینه عضویت هویدا در ساواک نیز از عوامل مهمی بود که اعتماد بیتزلزل شاه را به هویدا سبب میشد و محمدرضا پهلوی از اینکه یک عامل دستگاه امنیتی خود را در رأس دولت قرار داده بود احساس رضایت باطن و «امنیت» مینمود.
بررسی اسناد ساواک نشان میدهد که در سالهای نخستین نخستوزیری هویدا هنوز برخی «نخبگان» جاهطلب و رقیب، این نخستوزیر جدید را چندان جدّی نمیگرفتند و او را مهرهای موقّت میشمردند و لذا بهشدّت برای تسخیر مقام شامخ صدارت تقلا مینمودند. از مهمترین این رقباء باید به عطاءالله خسروانی و جمشید آموزگار اشاره کرد:
عطاءالله خسروانی (متولد ۱۲۹۸) از مهرههای قدیمی وابسته به بریتانیا و دربار بود که درسال ۱۳۲۲ به همراه برادرش (خسرو خسروانی) نشریه افکار ایران را منتشر میکرد. درباره برادر دیگر وی، سپهبد پرویز خسروانی، تکنگاری مستقلی در کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی مندرج است. عطاء خسروانی در دولت منوچهر اقبال معاون وزیر کار در امور پارلمانی شد و در سال ۱۳۴۰ بههمراه دوستان قدیمی خود در دبیرستان «ایرانشهر» (حسنعلی منصور، جمشید آموزگار و…) در نقش «نخبگان» آمریکایی ظاهر گردید و در دولتهای امینی و علم و منصور وزارت کار را بهدست گرفت. در پی ترور منصور و همزمان با انتصاب امیرعباس هویدا به صدارت، در اسفند ۱۳۴۳ محمدرضا پهلوی، خسروانی را به دبیرکلی «حزب ایران نوین» گمارد و این امر از آغاز، نارضایی جواد منصور، دکتر حسن زاهدی و دیگر بنیانگذاران «کانون مترقی» را برانگیخت. عطاء خسروانی که فاقد تجربیات لازم برای امور حزبی بود، برای اداره و سازماندهی «حزب ایران نوین» از مشورت برخی اعضاء سابق حزب توده سود میبرد و شاه به این امر وقوف داشت:
…چون آقای خسروانی وزیر کار و دبیرکل حزب ایران نوین وارد به امور حزبی و تشکیلاتی حزب نمیباشد و نمیخواهند خود را هم ناوارد قلمداد کنند، لذا هفتهای چند ساعت با سرهنگ سابق [حبیبالله] فضلاللهی که جزء سازمان نظامی حزب منحله توده بوده و اکنون در اداره کل مشاغل و کاریابی وزارت کار خدمت مینماید، مذاکره میکنند و حتی بهطور محرمانه در جاهای مختلف با او ناهار صرف مینمایند و از اطلاعات و راهنماییهای او جهت تشکیلات حزب ایران نوین استفاده میکنند… (سند ساواک ـ ۱۳۴۴/۴/۳۱).
عکسهایی از عطاءالله خسروانی
خسروانی علاوه بر دبیر کلی «حزب حاکم»! در دولت هویدا وزارت کار و سپس وزارت کشور (۱۳۴۷) را به عهده داشت. خسروانی که طبق ارزیابی ساواک، فردی «عوامفریب و حرّاف» محسوب میشد، تصور میکرد که بهسادگی خواهد توانست رقیب بیصلاحیت خود را کنار زند و به ریاست دولت برسد. از اینرو، وی در سال ۱۳۴۵ از طریق برادرش خسرو خسروانی، سفیر ایران در واشنگتن، به ایجاد ارتباطاتی با برخی مقامات آمریکایی دست زد. ساواک تهران که از بدو تحرّکات سیاسی خسروانی اقدامات او را زیر نظر داشت، در تاریخ ۱۳۴۵/۸/۳ به اداره کل سوم چنین گزارش داد:
۱ ـ مفادنامه مزبور متکی به تحقیقاتی است که به نحو غیرمحسوس به عمل آمده است.
۲ ـ طبق اطلاع برادر آقای خسروانی که سفیر ایران در آمریکا میباشد بیش از سایر افراد کشورهای خاورمیانه و آسیا با سفیر آمریکا نزدیک است. برادر خسروانی وسیله سفیر آمریکا در تهران که اقدامات خود را به وسیله رئیس کمیته امور سیاسی وزارتخانه آمریکا به مرحله عمل رسانده بود از مهندس ریاضی دعوت به عمل آورده که به آمریکا برود و در مراسم به آب انداختن کشتی بهنام ریاضی که در نیویورک اجام شده شرکت نماید. چون چند نفر از برادران مهندس ریاضی به نیروی دریایی آمریکا خدمتی نمودهاند لذا نیروی دریایی آمریکا نیز یک ناوچه بهنام ریاضی به آب انداخته… پس از مراجعت وی [مهندس ریاضی] شایعه نخستوزیر شدن خسروانی شدت یافته تا جایی که سپهبد شکیبی معاون وزارت جنگ از اکباتانی سؤال مینماید موضوع آقای خسروانی تمام شده؟ آقای هویدا به لندن میرود یا آمریکا؟ سپس فعالیتهای پشتپرده خسروانی سفیر ایران در آمریکا و خود خسروانی در ایران به استحضار اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر رسیده معظمله از چنین ادقامات ابلهانهای که بعضی از آقایان انجام میدهند متأثر شدهاند. به هر حال اقدامات و فعالیتهای سفیر ایران در آمریکا برای احراز پست نخستوزیری برادرش عطاءالله خسروانی بوده که با استفاده از دوستی چند نفر سناتورهای متنفّذ و رئیس امور سیاسی و اطلاعاتی ایران در وزارتخارجه آمریکا بوده، در ایران نیز خسروانی در تماس با مقامات آمریکایی کوتاهی نداشته و چنین وانمود میکرد که پس از مرحوم منصور آقای هویدا قابلیت اداره امور مملکت و حزب را ندارد… از طرفی گفته شده است بعضی از محافل وابسته به طرفداری از بهائیان در ایران و خارج نیز از روی کار آمدن خسروانی پشتیبانی مینمایند…
پینوشت تیمسار ریاست ساواک: …برای من باور کردنی نیست که وزیر کار چنین فکری در مخیّلهاش خطور کند. گذشته از مراتب بالا، کسانی که در مقامات وزارت یا نظایر آن قرار گرفتهاند میدانند که دیگر نخستوزیر شدن با بندوبست نیست و فقط یک نفر نخستوزیر کشور را تعیین میکند و بلوک شرق و غرب هم دیگر اثری ندارد. [تأکید از ما است].
«تحقیقات غیرمحسوس» ساواک تا سال ۱۳۴۸ ادامه یافت و شاه که اقدامات جاهطلبانه خسروانی را خطرناک تلقی مینمود، در این سال وی را از وزارت کشور و دبیرکلی حزب ایران نوین برکنار ساخت و بدینسان یکی از فعالترین رقبای هویدا برای همیشه از صحنه سیاست خارج شد.
دومین رقیب جدّی هویدا، جمشید آموزگار بود:
اخیراً شایعات زیادی در مورد اختلاف نخستوزیر با دکتر آموزگار وزیر دارایی انتشار یافته و گفته میشود در صورت ترمیم کابینه، دکتر آموزگار بهطور قطع از کابینه خارج خواهد شد. دکتر آموزگار در هفته گذشته به چند تن از نزدیکان خود اظهار خستگی از کار زیاد نموده و گفته مایل است بار دیگر به کارهای آزاد مشغول شود. قراردادی را که قبلاً قرار بود در سازمان مربوط به شرکت مقاطعهکاری دکتر آموزگار داده شود اخیراً تغییر داده و به شرکت مقاطعهکاری اطلس که گفته میشود مربوط به تیمسار ریاحی است دادهاند و در این خصوص در سازمان برنامه گفته میشود موضوع مزبور به دستور نخستوزیر عملی شده است و اضافه میکنند بهطور کلی اساس اختلاف بین نخستوزیر و دکتر آموزگار از همین مرحله شروع شده است. موضوع قرارداد این استکه برای چندمین بار در طول سه برنامه به منظور مطالعه در کار بنادر کشور قراردادی به مبلغ در حدود ۵۰۰ میلیون تومان با یک شرکت فرانسوی بسته شده که قبلاً نظیر همین قرارداد را با شرکت مقاطعهکاری دکتر آموزگار به مبلغ ۱۰۰ میلیون تومان بسته بودند… (گزارش به ساواک ـ ۱۳۴۵/۱۰/۱).
جمشید آموزگار و امیرعباس هویدا در دو طرف شاه و فرح
معهذا، جمشید آموزگار نهتنها با اقدامات عجولانه خود محمدرضا پهلوی را تحریک ننمود. بلکه تا آخرین روزهای صدارت هویدا بهعنوان یکی از دولتمردان طراز اول رژیم پهلوی حضور داشت و در مرداد ۱۳۵۶ به آرزوی دیرین خود، صدارت، نائل شد.
بحث پیرامون مسائل درونی دولت ۱۳ ساله هویدا بحثی مشروح است که در این گفتار نمیگنجد و لذا به گزارشی که ساواک در سال ۱۳۴۸ پیرامون وضع دیوانسالاری کشور ارائه داده بسنده میکنیم:
پارتیبازی و بهاصطلاح دوستبازی و قوم و خویش بازی در دستگاههای دولتی متأسفانه تا به حال ریشهکن نشده است و با اینکه دولت ادعا دارد که کار را به کاردان میدهد در این امر توفیقی حاصل نکرده. کلیه مقامات دولتی بهخصوص در ردههای بالا بهوسیله دوستان و همکلاسیها و همکارهای سابق و قوم و خویشها اشغال داشته است. برای نمونه اغلب وزیران کابینه از دوستان مرحوم منصور و آقای هویدا نخستوزیر میباشند. تیمسار آزموده از اقوام آقای آموزگار وزیر دارایی است. در نخستوزیری عده کثیری از کارمندان شرکت نفت که در شرکت مشاغل بسیار کوچکی داشتهاند در پستهای بالا تا ردهی وزارت و مدیرکلی و استانداری رسیدهاند، از جمله آنها [یدالله] شهبازی معاون نخستوزیر و [منوچهر] پیروز استاندار بنادر جنوب و دکتر [غلامرضا] نیکپی وزیر آبادانی و مسکن میباشند. رفاقت و دوستبازی بهحدّی است که مثلاً فلان وزیر و رئیس کل حتی منشی و رئیس دفتر خود را از وزارتخانه و سازمانی به سازمان دیگر میبرد و در نتیجه هیچکس امنیت شغلی ندارد مگر اینکه بهنحوی خود را به وزیر و رئیس سازمان نزدیک کند. بهطور مثال، دکتر نیکپی وزیر آبادانی و مسکن حتی ماشیننویس خود را از شرکت نفت به نخستوزیری و از نخستوزیری به وزارت آبادانی و مسکن برده است و آقای [هوشنگ] نهاوندی رئیس دانشگاه پهلوی مدیرکل دفتر خود را از وزارت آبادانی به دانشگاه شیراز منتقل نموده است… این امر تا سطح راننده وزیر و ماشیننویس و پیشخدمت نیز پایین میآید. این موضوع بهخصوص در میان کارمندان دولت باعث نارضایتی عمیق میشود زیرا هیچکس برای خود امنیت شغلی احساس نمیکند… در حال حاضر در حزب حتی در حزب ایران نوین… نیز عیناً همین شیوه رفیقبازی وجود دارد و تمام گردانندگان و لیدرهای حزب از دوستان و همکاران و اقوام و همکلاسیهای سابق سران حزب میباشند…
سقوط هویدا
درباره علل برکناری هویدا، ارتشبد فردوست در خاطرات خود توضیح کافی داده است. برای شناخت دقیقتر این جابهجاییِ مهرهها اسناد زیر گویاست:
مدتی است که مجدداً موضوع تغییر کابینه در بین مردم مطرح است و صحبت از آقایان [هوشنگ] انصاری، آموزگار، شریف امامی و دکتر اقبال میباشد. ضمناً از کلیه بحث و گفتوگوها بین مردم چنین استنباط میگردد که مردم از دولت آقای هویدا خسته شدهاند و اکثراً آقای آموزگار را تأیید مینمایند. بهخصوص بعد از یکی دو نطق اخیری که نامبرده نموده محبوبیت پیدا نموده است.
نظریه پنجشنبه: بهسبب وجود نارساییها در سطوح مختلف و گرانی روزمره اکثراً نظر خوبی با کابینه آقای هویدا ندارند و مسبّب نارساییها را دولت فعلی میدانند و در اغلب محافل بدون پروا نسبت به دولت هتاکی میشود و بدینترتیب با ایجاد شایعاتی اذهان عمومی را مشوّش میسازند و بدینوسیله عقدهگشایی میکنند. (گزارش ساواک تهران به اداره کل سوم ـ ۱۳۵۵/۱۲/۲۱).
با توجه به قرائن و شواهد زیادی که از چند ماه قبل به چشم میخورد روز به روز موضوع تغییر کابینه هویدا برای اطرافیان و کارمندان نخستوزیری تقویت پیدا میکند و برای مثال چند مورد زیر مورد توجه میباشد:
۱ ـ نحوه رفتار و حوصله نخستوزیر در میهمانیها بهطور کلی فرق نموده.
۲ ـ مدت دو هفته است که پیشخدمتهای مخصوص خود را که سالها برای ایشان خدمت مینمودهاند اخراج نموده و مدت چند هفتهای است که لباس پوشیدن و غیره را شخصاً انجام میدهند.
۳ ـ چند روزی است احمد کاشفی معاون نخستوزیر و خانم امانپور مدیرکل تشریفات در جستوجوی پرونده خرید لوازم و اثاثیهای هستند که خانم خلعتبری از پاریس برای دولت و منزل آقای هویدا خریداری نموده و پول آن از طریق احمد کاشفی از بودجه سرّی داده شده.
۴ ـ تعدادی دکوراتور فرانسوی منزل نخستوزیر در آپارتمان I.S.P. مشغول به کار میباشند و قرار بوده در یکی دو ماه آینده تحویل دهند لیکن با فشاری که به دکوراتور فرانسوی وارد شده تا چند روز دیگر به پایان میرسد.
۵ ـ توجه و دقت زیاد بر روی دستورات از اعتبارات سرّی خصوصاً آن قسمت که جنبه خصوصی و فردی داشته و مربوط به اقوام نخستوزیر و غیره میباشد. (گزارش ساواک تهران به اداره کل سوم ـ ۱۳۵۶/۴/۱۱).
بنا به اظهار خانم امانپور مدیرکل تشریفات نخستوزیری، یکی از منابع دیپلماتی آمریکا اظهار داشته که دولت آمریکا بهطور خیلی جدّی تعویض کابینه هویدا را از شاهنشاه آریامهر خواستار شده. نامبرده چنین افزود که اساساً کارتر و آمریکاییها از مخارجی که دولت ایران به نفع فورد انجام داده فوقالعاده ناراحت و عصبانی هستند. ضمناً نامبرده افزود که ملاقات علیاحضرت با خانم فورد نیز به نفع دولت ایرن در روابط فیمابین نخواهد بود. (گزارش ساواک تهران به اداره کل سوم ـ ۱۳۵۶/۴/۲۸).
امیرعباس هویدا در تاریخ ۱۳۵۶/۵/۱۵ از نخستوزیری برکنار شد و در منصب محترمانه وزارت دربار قرار گرفت. شاه تصور میکرد که با این اقدام همهچیز به خوبی و خوشی تمام خواهد شد و آبهای رفته به آسیاب باز خواهد گشت. با اوجگیری امواج انقلاب، محمدرضا پهلوی مذبوحانه امتیازات بیشتر و بیشتری داد و از جمله در ۱۷ آبان ۱۳۵۷ دستور بازداشت هویدا را، بههمراه بلندپایگانی چون ارتشبد نعمتالله نصیری رئیس ساواک، صادر نمود:
۵۷/۸/۱۸ ـ تیمسار فرمانداری نظامی تهران و حومه
احتراماً به استحضار میرساند، در اجرای اوامر صادره امیرعباس هویدا نخستوزیر اسبق در تاریخ ۵۷/۸/۱۷ دستگیر، استدعا دارد اوامر عالی را امر به ابلاغ فرمایند.
معاون ستاد اطلاعاتی
سرتیپ سجدهای
در صورت تصویب برابر ماده ۵ قانون فرمانداری نظامی بازداشت گردند.
سپهبد رحیمی لاریجانی ـ ۵۷/۷/۱۸
همانگونه که در اسناد پیشین نمایان است، امیرعباس هویدا از اوایل سال ۱۳۵۶ این دلهره را داشت که توسط شاه و بهمنظور نجات تاج و تخت پهلوی، به گفتهی برادرش فریدون هویدا، «سپربلا» (۸) گردد. او محاصرهی خود را توسط دستهای نامرئی ساواک احساس میکرد و به اقداماتی پیشگیرانه دست میزد. معهذا، با قطعیّت میتوان گفت که حدّ اعلای تصور هویدا این بود که مانند «بحران امینی» در یک دادگاه نمایشی محاکمه خواهد شد و گمان او بر این بود که در چنین محکمهای «روسفید» خواهد بود، چرا که در دوران صدارت در دست شاه مهرهای بیش نبوده است!
به اعتقاد ما در این دوران هیچگاه در مخیّله هویدا سقوط مدهش سلطنت، و بالاتر از آن رژیم دستنشانده غرب در ایران، نگنجید و او مانند بسیاری بازیگران سیاسی رژیم گذشته، حوادث طوفانی روز را موجی تصور مینمود که با صعود «دمکرات»های آمریکا انگیخته شده و بهزودی فرو خواهد نشست و او نمیخواست که در این کارزار با فرار خود سند محکومیت خویش را امضاء کند.
اسناد زیر دغدغههای هویدا را در آخرین ماههای سلطنت پهلوی و اقدامات پیشگیرانه او را نشان میدهد:
چندی قبل قرار بود یک نفر خانم انگلیسی که هماکنون در هتل هیلتون مشغول کار است بهعنوان پذیراییکننده مخصوص آقای نخستوزیر در کاخ پذیرایی شهری مشغول کار شود و لکن نامبرده قبول ننموده و در نتیجه اخیراً مکاتباتی با سفارت شاهنشاهی در مادرید به عمل آمده و قرار است در آینده نزدیکی یک نفر خانم بهعنوان کدبانو در کاخ پذیرایی شهری از اسپانیا به ایران اعزام نمایند. خانم امانپور مدیرکل تشریفات نخستوزیری بهطور خصوصی اظهار میداشت که آقای نخستوزیر ضمن مطالب خود اشاره نموده که اخیراً پارهای از مطالب من به بیرون راه یافته مراقب اطرافیان باشید.
نظریه شنبه: آقای نخستوزیر وحشت دارد از اینکه اطرافیان او با ساواک در رابطه باشند و روی این مطلب فوقالعاده حساسیت دارد و یک دلیل عمده این موضوع این است که میخواهد برای کارهای داخلی از خارجیان استفاده نماید. (گزارش ساواک تهران به اداره کل سوم ـ ۱۳۵۶/۲/۱۰).
برابر اظهارات خصوصی آقایان محمد بیگلری رئیس اداره حفاظت نخستوزیری و همچنین عبدالمجید قنواتی مسئول امور بایگانی محرمانه تعدادی از پروندههای بهکلی سرّی و محرمانه که نخستوزیر سابق آقای هویدا در گاوصندوق اطاق خود نگهداری میکرده به بایگانی محرمانه عودت نداده و به احتمال قوی به منزل خود و یا جای امنتری منتقل نمودهاند.
نظریه شنبه: اظهارات نامبردگان به احتمال قوی صحت دارد و این پروندههایی بوده که به طرق مختلف در آن سوءاستفاده شده و یا دستوراتی برخلاف قوانین و مقررات صادر شده (گزارش ساواک تهران به اداره کل سوم ـ ۱۳۵۶/۶/۶).
سرگرد قاسم نیلی افسر حفاظت نخستوزیری که یکی از محارم بسیار نزدیک به هویدا وزیر دربار میباشد برای مدت یک الی دو ماه به وزارت دربار مأمور شده که چگونگی حفاظت و وظایف و کارهای مربوط به آقای هویدا را که قبلاً گارد نخستوزیری انجام میداده به مأمورین گارد شاهنشاهی تعلیم دهد. بهطوری که مدیرکل تشریفات نخستوزیری بهطور خصوصی اظهار میدارد گارد شاهنشاهی از پیشنهاد وزیر دربار بسیار ناراحت و دلخور هستند.
نظریه شنبه: سرگرد نیلی از کلیه فعالیتهای احتمالی غیرقانونی آقای هویدا با خبر است. (گزارش ساواک تهران به اداره کل سوم ـ ۱۳۵۶/۷/۳).
آقای هویدا به خانم امانپور مدیرکل تشریفات نخستوزیری اظهار داشته ترتیبی بدهید که خانم سیمیندخت اتابای (دخترخاله شاهنشاه آریامهر) از کاخ پذیرایی دولت در سعدآباد و کاخ اختصاصی شهری منتقل شوند و اشاره نمودهاند طوری ترتیب کار را بدهید که خودش متوجه نشود زیرا اگر با اینطور آدمها از نزدیک کار بکنیم هر کاری که بکنیم یک ساعت بعد شاه مملکت یا ساواک و غیره میفهمند. ضمناً خانم Hezi-Muelly تبعه انگلیس بدون جواب مثبت ساواک در کاخ مزبور مشغول به کار است با توجه به این که اداره کل حفاظت رسماً اعلام کرده مسئولیت به عهده اداره حفاظت نیست. (گزارش ساواک تهران به اداره کل سوم ـ ۱۳۵۷/۷/۲۳).
شایع است: امیرعباس هویدا نخستوزیر اسبق نزد اشخاصی که به ملاقات وی رفتهاند اظهار داشته در زمانی که اتهاماتی به وی وارد شده با پیشبینی قبلی وقایع ایران را که خود ناظر آن بوده در ۳۰۰ برگ تنظیم و جهت یک نفر از بستگان خود در کشورهای خارج پست کرده که اگر روزی محاکمه شد و بر علیه او مقالاتی در ایران چاپ کردند همزمان با آن یادداشتهای مزبور را ترجمه و در مطبوعات خارجی به چاپ برسانند. (گزارش به ساواک ـ ۱۳۵۷/۹/۱۵).
با پیروزی انقلاب اسلامی، امیرعباس هویدا در دادگاه انقلاب بهطور علنی محاکمه شد و در ۱۸ فروردین ۱۳۵۸ اعدام شد. هویدا در دادگاه خود را مبرّی از تقصیر و شخص شاه را مسئول فجایعی که در دوران طولانی صدارتش رخ داده بود میدانست.
هویدا و بهائیت
در دوران صدارت هویدا تعلق او به بهائیت شهرت وسیع یافت و ابقاء این نخستوزیر، که از نظر احساسات مذهبی مردم بهشدت منفور بود، عمق بیاعتنایی شاه را به افکار عمومی نشان میداد. در زمینه ارتباطات هویدا با فرقه ضاله بهائیت به ذکر دو سند اکتفا میکنیم:
سند اوّل، نامه مورخ ۱۳۴۳/۶/۱۲ است که ظاهراً یکی از سران جامعه بهائیت بهنام قاسم اشراقی بهمناسبت تصادف هویدا در جاده شمال و شکستهشدن پای او، برای فرهنگ مهر ارسال داشته و در آن تأسف خود را از این حادثه ابراز داشته است:
جناب آقای دکتر فرهنگ مهر معاون محترم وزارت دارایی:
به مناسبت پیشامدی که برای جناب آقای هویدا وزیر محترم دارایی رخ داده خواهشمند است مراتب تأثر و تأسف اینجانب و برادرانم را به عموم هممسلکان و بهخصوص جناب آقای ثابت پاسال مدیر محترم تلویزیون ایران که بزرگترین خدمتگزار فرقهی ما هستند ابلاغ فرمایید.
احترامات فائقه را تقدیم میدارد
قاسم اشراقی
سند دوّم، گزارش ساواک از جلسه بهائیان ناحیه ۲ شیراز، مورخ ۱۳۵۰/۵/۱۹، میباشد:
جلسهای با شرکت ۱۲ نفر از بهائیان ناحیه ۲ شیراز در منزل آقای هوشمند و زیرنظر آقای فرهنگی تشکیل گردید. پس از قرائت مناجات شروع و خاتمه و قرائت صفحاتی از کتاب لوح احمد و ایقان آقایان فرهنگی و محمدعلی هوشمند پیرامون وضع اقتصادی بهائیان در ایران صحبت کردند. فرهنگی اظهار داشت: بهائیان در کشورهای اسلامی پیروز هستند و میتوانند امتیاز هر چیزی را که میخواهند بگیرند. تمام سرمایههای بانکی و ادارات و رواج پول در اجتماع ایران مربوط به بهائیان و کلیمیان میباشد. تمام آسمانخراشهای تهران، شیراز و اصفهان مال بهائیان است، چرخ اقتصاد این مملکت به دست بهائیان و کلیمیان میچرخد. شخص هویدا بهائیزاده است. عدهآی از مأمورین مخفی ایران که در دربار شاهنشاهی میباشند میخواهند هویدا را محکوم کنند، ولی او یکی از بهترین خادمین امرالله است و امسال مبلغ ۱۵ هزار تومان به محفل ما کمک نموده است. آقایان بهائیان نگذارید کمر مسلمانان راست شود. در این جلسه نامبردگان زیر شرکت داشتند: فرهاد روحانی، دانیا روحانی، ثناءالله زارعیان، قاسم کریمیان، هدایت و مسیحالله و ناصر و ضیاءالله هوشمند، فرهنگی، قدرتالله کمالی، محمدعلی هوشمند. (گزارش به ساواک ـ ۱۳۵۰/۵/۱۹).
انتصاب هویدا به صدارت نه تنها اعتراض عامه مردم، بلکه حتی اعتراض «خواص» رژیم پهلوی را نیز برانگیخت:
سناتور جهانشاه صمصام در پایان جلسه روز ۴۳/۱۱/۱۷ مجلس سنا به سناتور مسعودی با حضور یکی از خبرنگاران جراید اظهار داشته: حیف است به این مملکت و این ملّت کسی چون هویدا که بهائی است حکومت کند. سناتور صمصام همچنین افزوده: من به امر اعلیحضرت همایون شاهنشاه به این دولت رأی موافق دادم ولی این شخص (منظورش آقای هویدا بود) لیاقت چنین کاری را ندارد. (گزارش به ساواک ـ ۱۳۴۳/۱۱/۱۸).
۴۳/۱۱/۷ مهدویان معاون اداره کل فرنگ استان ضمن صحبت خصوصی اظهار نمود که انتخاب آقای هویدا به سمت نخستوزیری مصلحت نبود. زیرا مسلّم است که آقای هویدا بهائی است و معلوم نیست چرا ایشان را مسئول کابینه کردهاند. (گزارش به ساواک ـ ۱۳۴۳/۱۱/۱۰).
وعاظ السلاطین و هویدا
با اوجگیری اعتراضات مردم علیه انتصاب هویدا به ریاست دولت، ساواک با همکاری آخوندهای درباری طرحی را ارائه داد. هدف این طرح خنثی ساختن تأثیرات منفی انتصاب هویدا و ارائه یک چهره «مسلمان» از او بود. شرح این داستان به روایت ساواک خواندنی است. دفتر روابط عمومی ساواک در تاریخ ۱۳۴۳/۱۱/۱۸ به ریاست ساواک استان تهران چنین گزارش داد:
…پس از ترور نخستوزیر سابق و انتصاب جناب آقای هویدا به نخستوزیری از گوشه و کنار شنیده میشد که مخالفینِ وضعیتِ حاضره به تکاپو افتاده با اشاعه اکاذیب اذهان مردم بیسواد بهویژه کهنهمقدسین را تحت عنوان بهائی بودن نخستوزیر و بودن ۳ وزیر بهائی در کابینه ایشان و پیشرفت بهائیان که عمّال اصلی صهیونیست در ایران میباشند در امور مملکتی و تجارتی سر زبانها انداخته همواره برای پیشرفت مقاصد سوء خویش بهویژه فعالیت برای تخریب روحیه افراد، مجاهدت مینمایند. روحانیون و وعاظ موافق هم ضمن تائید مراتب بالا میگویند از آنجایی که مرحوم حسین [حبیب] عینالملک پدر آقای هویدا در ایران و بهویژه در مأموریتهای وزارت امور خارجه در کشورهای خاورمیانه و عزیمت به عکا با عدهای بهائی برای زیارت قبر شوقی افندی به بهائیگری معروف بوده و با توجه به اینکه اطلاع داریم آقای هویدا بهائی نمیباشند وی خواه ناخواه چوب اعمال پدر خویش را میخورند و برای آنکه امنیت حاضره کشور دستخوش مطامع و سمپاشی مخالفین قرار نگیرد، به هر ترتیبی شده باید این دستآویز از دست مخالفین خارج گردد، و الا با توجه به نارضایتی عمومی از لحاظ گرانی ارزاق بهویژه پس از گران شدن بنزین که قیمتها بالا رفت و پایین نیامد، امکان آن را دارد که مخالفین از راه بهرهبراری کرده و به امنیت و آرامش کنونی که برای ترقی و تعالی کشور ضروری و کمال اهمیت را دارد و در اثر توجه و فداکاریهای شاهنشاه به این پایه رسیده لطمه وارد سازند. اضافه مینماید کشته یا شهید شدن نخستوزیر فی حد ذاته آنقدر ضرر و زیان ندارد که مخالفین در کشورهای خارجی شایع نمایند در ایران امنیت نیست و روز روشن جلو مجلس آدمکشی میشود و عقیده دارند برای خنثی کردن فعالیت مخالفین چنانچه اولیای امور صلاح بدانند مراتب زیر اجرا گردد:
۱ ـ همان قسم که در پارهای از ممالک خارجی دولتها اجناس را با قیمت گران خریداری و با قیمت ارزان در اختیار آنها [مردم] میگذارند، اعلیحضرت همایون شاهنشاه که این روزها به درجات بیش از گذشته در قلوب مردم جای دارند و قاطبه مردم فقط و فقط معظمله را دلسوز به حال جامعه مخصوصاً ضعفا میدانند، امر مقرر فرمایند برای مدت ۶ ماه (تا بهدست آمدن محصول جدید) ولو دولت چند میلیون ریال هم مثل پولی که به دهقانان دادند یا گندم خریدند متضرّر گردد قیمت نان و گوشت، قند، چای که عموماً انحصاری و مورد مصرف و احتیاج افراد طبقه سه میباشد تقلیل دهند…
۲ ـ [آخوندهای درباری] اضافه مینمایند: برای اینکه شایعهپردازی مخالفین درباره شخص نخستوزیر و اتهام به بهائیگری و اینکه طبق عقیده و دستور بهائیها قرآن را در قبر مرحوم منصور گذارده و روی آن خاک ریخته و آن را حبس نمودهاند، اثری در بین توده عوام باقی نگذارد و نتوانند از این راه به نفع خویش و اجانب بهرهبرداری نمایند، چنانچه سیاست دولت و مقتضیات کنونی اجازه میدهد و اولیای امور صلاح میدانند مراتب زیر بدون خودنمائی و البته به تواتر نه یک مرتبه از طرف دولت انجام گیرد:
الف: تقویت برنامههای مذهبی رادیو ایران در انجام اوامر و ارادهی شاهنشاه که پیشوای شیعیان جهان میباشند.
ب: صدور دستور به وزارت آموزش و پرورش مبنی بر ابلاغ اوامر شاهانه دائر بر اینکه ظهرهای پنجشنبه که مدارس تعطیل میشود دانشآموزان کلاسهای یک و دو و سه ابتدایی که مطیعترین و سادهلوحترین عوامل فرهنگی [!] میباشند در دبستان مربوطه یا نزدیکترین مسجد نزدیک به دبستان حضور یافته و با تشکیل صف نماز جماعت نماز برگزار و در خاتمه برای تقویت شیعیان جهان و شاهنشاه که پیشوای آن میباشد دعا نمایند. بهقدری این عمل در روحیه مردم و کسبه و خود بچهها تأثیر دارد که حدّی بر آن نمیتوان تصور کرد [!]…
یکی از توصیههای ساواک به هویدا (برای القاء مسلمانی)، رفتن به زیارتگاهها بود!
دیگر موارد پیشنهادی «وعاظ السلاطین» برای ارائه یک چهره مذهبی از رژیم شاه بهطور خلاصه چنین است:
ج: از «طلاب علوم دینی»، و در واقع وابستگان آخوندهای درباری، برای تدریس در دبستانها و دبیرستانها استفاده شود!
د: آب و برق مساجد مجانی شود و در مساجد برای وضو شیر نصب شود!
هـ : شهرهای مذهبی با بودجه اوقاف نظافت شود!
و: هیچ نوع معامله با اسرائیل صورت نگیرد «زیرا عناصر مخرّب [!] بهائیان را عوامل اسرائیل در ایران به مردم معرفی کردهاند»!
ز: تلویزیون از ثابت پاسال گرفته و ملی شود و بهائیان از آن اخراج شوند!
ح: در رادیو ایران برخلاف اصول مذهبی برنامهای اجرا نشود!
در خاتمه معروض میدارد، روحانیون و وعاظ موافق که نسبت به مراحم معروضه نظریه خویش را اعلام داشتند عرض نمودند هر موقع دولت هر یک از مراتب معروضه را انجام دهد علاوه بر تأثیری که خودبهخود بین توده مردم خواهد کرد ما هم در منابر یا اجتماعات مذهبی به نحو کاملاً مستحسن و آبرومندی در اطراف آن تبلیغات لازمه را خواهیم کرد که با خواست خداوند متعال و مراحم شاهانه امنیت و آرامش فعلی که در درجه اول خودمان از آن بهرهمند هستیم از بین نرفته و حتی امنیت و آرامش ترقی ایران از هر حیث زبانزد خاص و عام و افراد داخلی و خارجی گردد.
درباره میزان خباثت یا سادهلوحی مستتر در «عرایض» آخوندهای درباری، که دقیقاً در راستای ترویج یک «اسلام آمریکایی» میباشد، سخن نمیگوییم و توجه خواننده را به خاطرات ارتشبد فردوست پیرامون نقش شاپور ریپورتر، عامل امپراتوری صهیونیستی روچیلدها، و برجستگان بهائیت چون سپهبد عبدالکریم ایادی و سپهبد اسدالله صنیعی در دربار پهلوی جلب میکنیم. به هر روی، پیشنهادات فوق به اطلاع هویدا رسید و در تاریخ ۱۳۴۳/۱۱/۲۴ دفتر روابط عمومی ساواک به ریاست ساواک تهران چنین گزارش داد:
محترماً در اجرای اوامر تیمسار ریاست ساواک، ساعت ۹ صبح ۴۳/۱۱/۲۲ در دفتر نخستوزیری حاضر، آقای هویدا مراتبی از وضعیت حاضره روحانیون پرسش، که به معظمله پاسخ داده شد: در حال حاضر وضعیت از هر حیث رضایتبخش و کمال آرامش برقرار میباشد لیکن در باطن مخالفین ساکت ننشسته و به انواع و اقسام سمپاشیها مشغول، کما اینکه جنابعالی را به مردم بهائی معرفی مینمایند و مدعیند که مرحوم حسین [؟!] عینالملک پدر شما از مبلغین بنام بهائی بوده و اضافه مینمایند قرآنی را که آقای هویدا در قبر مرحوم منصور گذاردند برحسب خواسته بهائیان و برخلاف مذهب اسلام بوده و از اینرو یک عده روحانی و وعاظ موافق اظهارنظر مینمایند با توجه به اینکه میدانیم آقای هویدا بهائی نیستند ولی برای خنثی کردن اقدام و اظهارات مخالفین خیلی بهجا است که آقای نخستوزیر مراتب زیر را به تواتر اجرا نمایند:
۱ ـ در سخنرانیها یا مصاحبههای مطبوعاتی از دین اسلام و قرآن و ائمه اطهار یادآوری و محاسن آن را برای مردم بیان نمایند[!].
۲ ـ به اداره تبلیغات دستور دهند برنامهای انجام ندهند که مغایر با مذهب اسلام و قرآن باشد.
۳ ـ تلویزیون که منبع مهم تبلیغات میباشد و بهوسیله یک عده بهائی اداره میشود از ید آنها خارج و بهوسیله اداره تبلیغات وزارت اطلاعات و کارمندان غیربهائی اداره شود.
۴ ـ از نزدیکی با بهائیان و استخدام آنها در وزارتخانهها خودداری نمایند کما اینکه انتصاب آقای مبشر (معاون ثابت پاسال و رئیس تلویزیون) در وزارت فرهنگ به سمت مدیر کلی یکی از اشتباهات دولت منصور بود و بهعلاوه مخالفین به مردم گفته و میگویند که بهائیها ایادی صهیونیست و اسرائیل یگانه دشمن اسلام در ایران میباشند.
۵ ـ عدم هیچگونه معامله تجارتی با اسرائیل.
۶ ـ تهیه جواز و اجازهنامه رسمی برای وعاظ با دخالت روحانیون و گواهی آموزش و پرورش که در آتیه هر عمامه به سری نتواند از منبر سوءاستفاده نماید…
آقای هویدا فرمودند: خواهش میکنم این مراتب را یادداشت و به اینجانب بدهید که عرض کردم به اداره مربوطه گزارش خواهم نمود که در صورت لزوم از آن طریق تسلیم گردد. آقای هویدا اضافه نمودند چون اداره اوقاف ضمیمه نخستوزیری شده استدعا دارم تیمسار ریاست ساواک در موارد ذیل با اینجانب همکاری و مساعدت فرمایند:
۱ ـ تعیین یک نفر برای ریاست اوقاف که تا اندازهای با روحانیون درجه یک شناس و مربوط باشد ولی دارای فکر و مغز متجدد باشد. (۹)
۲ ـ تشکیل دانشگاه الهیات…
مفید است به یکی دیگر از طرحهای ساواک برای خنثی کردن اعتراض عمومی به صدارت هویدا، نیز اشاره کنیم. طرح فوق در اسفند ۱۳۴۳ توسط ساواک ارائه شده و ظاهراً اجرا گردیده است:
به منظور عکسالعمل در مقابل شایعه بهائی بودن جناب آقای نخستوزیر طرح زیر پیشنهاد میگردد:
۳۰ نفر از اعضاء اطاق بازرگانی روز پنجشنبه ۴۳/۱۲/۶ در نخستوزیری از آقای نخستوزیر دیدن نموده و ضمن بحث در امور اقتصادی کشور از ایشان تقاضا مینمایند که روزی در جلسه اطاق بازرگانی که جهت خواستههای اعضاء و هیئت مدیره اصناف وابسته به اطاق بازرگانی در محل مذکور تشکیل میگردد شرکت فرمایند. در این روز که طبق توافق قبلی بعد از چهلم مرحوم حسنعلی منصور تعیین میگردد ۲۵۰ نفر از افراد صورت پیوست شرکت و مراسمی به شرح ذیل اجرا خواهد شد:
۱ ـ در صورتی که آقای نخستوزیر با رایگان شدن آب و برق مساجد یا یکی از آنها موافق باشد در اینصورت پس از بحث در مورد خواستههای صنفی و اقتصادی، آقای ابوحسین ضمن طرفداری از دولت و یادآوری خدمات مرحوم حسنعلی منصور خواستار رایگان شدن آب و برق مساجد میشود. سپس آقای نخستوزیر سخنانی ایراد و با این امر موافق مینماید. در این موقع یکی از معمّرین مذهبی بازار یک جلد قرآن به ایشان هدیه خواهد نمود. آقای نخستوزیر قرآن را بوسیده و به سخنان خود ادامه خواهند داد.
۲ ـ در صورتی که آقای نخستوزیر با رایگان شدن آب و برق موافق نباشند، در اینصورت پس از ذکر مطالب اقتصادی آقای ابوحسین یک جلد قرآن به ایشان هدیه و آقای نخستوزیر در جواب مطالبی ایراد خواهند نمود.
جریان به وسیله جراید و عوامل تبلیغاتی منعکس خواهد شد.
این نمایشهای تبلیغاتی به ماههای نخست صدارت هویدا محدود نبود و گهگاه که احساسات مذهبی مردم اوج میگرفت و توسط ساواک منعکس میشد، شاه و بستگان او و یا هویدا به چنین اقداماتی دست میزدند:
چندی قبل از طرف آقای نخستوزیر به شرکت نفت ابلاغ میشود که کارمندان بهائی را از شرکت اخراج نمایند. بزرگان فرقه به فعالیت افتاده به وسیله تیمساران سپهبد صنیعی وزیر جنگ، سرلشکر دکتر ایادی پزشک مخصوص اعلیحضرت همایون شاهنشاه، سرهنگ شاهقلی و عدهای افراد دیگر با آقای نخستوزیر تماس و از اخراج کارمندان جلوگیری مینمایند. ضمناً برابر اظهار افراد بهائی آقای هویدا نخستوزیر اصلاً بهائی است و قبل از تصدّی مقام نخستوزیری به اتفاق مادرش در کلیه محافل بهائیان شرکت مینموده ولی فعلاً از شرکت خودداری مینماید و آقای فروتن که یکی از اعضاء برجسته فرقه مزبور میباشد با آقای هویدا دوستی نزدیک دارد.
نظریه: با چند نفر از افراد بهائی که سابقه آشنایی موجود است بارها اظهار نمودهاند که آقای هویدا وابسته به فرقه بهایی است و در این مورد کمکهایی در موقعی که به نخستوزیری انتخاب شد به وی از طرف بزرگان قوم بهایی شده است. (گزارش به ساواک ـ ۱۳۴۵/۶/۱۵)
برای تکمیل بحث، ضرور است که با مواضع «جناح رادیکال»! وعاظ السلاطین در قبال امیرعباس هویدا و اصولاً با شیوهی نگرش و برخورد آنها به رژیم پهلوی نیز آشنا شویم. سند مورد استناد ما نامه تایپی مورخ تیرماه ۱۳۵۴ است که توسط گروهی از روحانینمایان درباری و سردمداران انجمنهایی که مبارزه با بهائیت را خط اصلی حرکت خود میشمردند برای شاه ارسال شده، معهذا «عتاب» نویسندگان «جسور» نامه به بهائیت چنان «تند»! و «انقلابی»! بوده که برای تعدیل آن بهجا و بیجا به «گردانندگان بلوای ۱۵ خرداد» هتاکی نموده و در خاتمه نیز از ذکر نام خود در ذیل نامه اجتناب کردهاند؛ هر چند که قطعاً هویّت آنان بر ساواک پوشیده نبوده است.
پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر
با کمال احترام به عرض خاک پای مبارک میرساند:
جامعه روحانیت ایران [!] از اعمال خائنانه گروه بیدین و ضدوطنی که بلوای پانزدهم خرداد را برپا کردند ابراز تنفر و انزجار میکند و ارادت خالصانه اعلیحضرت همایونی را به خاندان نبوت تصدیق و تأیید دارد [!] و آن اعلیحضرت را حامی دین مبین اسلام و پیرو مذهب جعفری میشناسد و مورد تکریم و احترام جامعه روحانیت [!] و خادمان مکتب اسلامی [!] هستند و انشاءالله سالیان سال سلامتی وجود اقدس شهریاری باقی و برقرار باشد. لیکن مسئله مهمی که در جامعه روحانیت [!] علیالخصوص در ۱۰ و ۱۲ سال اخیر مایه دلتنگی و تأثر شده است بر سر کار آمدن اهباب و فرقهسازان فرقه بهائی است که به هر صورت مکرر مراتب به خاکپای مبارک معروض شده است، لکن ریشه فساد این دسته مردم بیدین و دشمن اسلام و شریعت کنده نشده است بلکه تقویت و محکم هم شده است. جامعه روحانیت [!] چند سال ناظر بود که زنی بهنام فرخ روی پارسا متصدی تعلیمات فرزندان مسلمان این مملکت باشد. دکتر شاهقلی پسر سرهنگ شاهقلی مؤذن بهائیها علاوه بر میلیونها تومان دزدی و تبلیغات بهائی در بیمارستانها و زایشگاهها مقدم شد. در دفتر مخصوص علیاحضرت شهبانو، پسر عموهای امیرعباس هویدا بهایی منزوی رشتهی کارها را در دست دارند. شخصی بهنام مهتدی از بهائیهای کاشان و هممحفل امیرعباس هویدا در دفتر مخصوص علیاحضرت شهبانو دستاندرکار است. مهمتر از تمام اینها اینکه امیرعباس هویدا که دشمن دین و دشمن مملکت و دزد و خائن به اسلام است، موقوفات اسلامی را به پسر سیدمحمود کاظم عصار، نصیر عصار، که پدرش از خانه او را بیرونش کرده بود و دخترهایش به اعمال خلاف شرع معروف هستند محول شد و ۴۰۰ و ۵۰۰ میلیون تومان موقوفات این مملکت با دست هویدا و عصار به جیب بهائیها ریخته شده است و پروندههایی هم در دادگستری درست شد که به دستور هویدا متوقف کردند. بعد از عصار یکی از پادوهای هویدا برادرزاده منفور نبیزاده نوری با شهرت طیوری که مطرود خانواده روحانیت شده بود و سالها با کمونیستها همکاری داشت و صدها نفر از مردم این مملکت شاهد ضدوطنی و ضداسلامی این پادو هوچی و خلافکار بودهاند، رئیس اوقاف شد و در ظرف چند سال میلیونها تومان ثروت بهدست آورده است و پدر منوچهر آزمون شغل انبارداری وزارت دارایی را داشت و در خانه سه اطاقی زندگی میکردند و اکنون آزمون میلیونها تومان ثروت دارد و فقط یک قلم یک میلیون تومان پول آگهی برای انتخاباتش داده است تا پس از وکیل شدن از تهران به جوانهای مملکت این درس را بدهد که راه ترقی این است که نخست تودهای بشوند و به مقدسات مملکت تعرّض و وقاحت و فحاشی کنند و پس از آن به مقام و منصب برسند. و بعد از آزمون، ریاست اوقاف به محمدحسین احمدی واگذار شده است و برادر بدیعالزمان فروزانفر که طرفدار پابرجای مصدق بود و برای مصدق شعر درست میکرد و برادر دیگر احمدی با نام خانوادگی نویم در اثر دزدی در وزارت معارف قدیم سالها به زندان افتاد. این ۳ برادر، بدیعالزمان نام خانوادهاش فروزانفر و برادر دیگر احمد نام خانوادهاش نویم و برادر سومش محمدحسین اسم خانوادهاش احمدی، سه برادر با سه نام خانوادگی فرزندان شیخِ بهائیِ بشرویه هستند و آقای هویدا به اعتبار بهائی بودن محمدحسین احمدی اوقاف اسلامی را به یکی از اهباب محول کرده است و ما کار ندارمی به اینکه زن احمدی همیشه دلال محبت و دلال معاملات بوده است و سوابق دزدی و پااندازی احمدی و زنش در اصفهان و کرمان و اداره مالیات بر درآمد تهران معروف است. اینجا فقط به اطلاع و استحضار میرساند که جامعه روحانیت [!] که ضدخمینی و روحانینماهای مزدور [!] است از انتخاب پسر شیخ بشرویه بهائی معروف و هممسلک هویدا به ریاست اوقاف خاصتاً بعد از تصدّی عصار و آزمون که این بیتالمال را چپاول کردهاند مایه دلتنگی و تأسف عمیق جامعه روحانیت [!] است.
خداوند سایه شاهنشاه را از سر ایران کم نکند و انتظار جامعه روحانیت [!] این است که دست بهائی از مقامات مملکتی کوتاه شود و اگر آقای هویدا با نقشههای وسیعی که کشیده است و تمام مجراها را برای رسیدن حقایق به گوش پادشاه ایران بسته است [!؟] خدمتگزاری پیدا شود این عریضه را به عرض مبارک شاهنشاه ایران برساند دستور رسیدگی قطعی و بیدرنگ صادر خواهند فرمود و از بار گران گرفتاریهای مملکت کاسته خواهد شد. اینجا باز هم تکرار میکند که جامعه روحانیت [!] نسبت به هویدا پسر میرزا حبیبالله و نواده میرزا یعقوب کلیمی بغدادی کمال تنفر را ابراز میکند.
هویدا و فراماسونری
هویدا یک فراماسون بود و در دورهی صدارت او ایران به عرصه تاخت و تاز لژهای رنگارنگ فراماسونری بدل شد. پیش از این درباره روابط دیرین و مرموز هویدا با ارنست وانهک، استاد اعظم فراماسونری فرانسه، سخن گفتهایم. عمق این رابطه نشان میدهد که امیرعباس هویدا به احتمال قریب به یقین در همان سالهای ۱۳۳۰ ـ ۱۳۳۵ که در کاخ سازمان ملل در ژنو مستقر بود به جرگه فراماسونری پیوست و در بازگشت به ایران از حمایت نیرومند ماسونهای داخلی و خارجی برخوردار شد. به یاد داشته باشیم، دو چهره متنفذی که راه صعود هویدا را گشودند، رجبعلی منصور و عبدالله انتظام، از ارکان فراماسونری ایران بودند.
درباره وابستگی هویدا به فراماسونری اسناد متعددی در اختیار ماست، که به معرفی این مجموعه میپردازیم:
۱ ـ هشت سند شرکت هویدا را درجلسات «لژ مولوی» در سال ۱۳۳۷ نشان میدهد و در یک سند از او با عنوان «استاد اعظم» لژ یاد شده است؛
2 ـ هفت سند شرکت هویدا را در جلسات «لژ تهران» طی سالهای ۱۳۳۷ ـ ۱۳۴۷ نشان میدهد و در یکی از این اسناد اشاره شده که در سال ۱۳۴۷ جلسات «لژ تهران» وابسته به لژ بزرگ اسکاتلند در منزل امیرعباس هویدا یا جواد منصور تشکیل میشده است.
3 ـ در پنج سند به شرکت هویدا در جلسات «لژ لایت» در سالهای ۱۳۳۷ ـ ۱۳۴۷ اشاره شده است.
4 ـ در دو سند شرکت هویدا و اسدالله علم و سپهبد نعمتالله نصیری (رئیس ساواک) و جمعی دیگر از بلندپایگان رژیم پهلوی در جلسات «لژ بزرگ ایران» (۱/۷/۱۳۵۰ و ۱۳/۷/۱۳۵۱) اعلام گردیده است.
5 ـ در دو سند، مورخ ۱۳۴۷/۱۲/۱۳ و ۱۳۴۸/۷/۲۴، به عضویت هویدا در «لژ کورش» اشاره شده است.
6 ـ در یک سند متعلق به سال ۱۳۵۲ عضویت هویدا در «لژ فروغی» اعلام گردیده است.
علاوه بر اسناد فوق، مدارک دیگری در اختیار ماست که نقش کلیدی هویدا را در فراماسونری ایران نشان میدهد. ذیلاً به درج مهمترین این اسناد میپردازیم:
۱ ـ تأسیس «لژ بزرگ ایران» در اسفند ماه ۱۳۴۷
به ساعت ۱۵ روز شنبه اول مارس ۱۹۶۹ مراسم تقدیس لژ بزرگ ایران در تهران انجام گردید. از لژ بزرگ ملی فرانسه برادران بسیار محترم زیر طبق دعوت برادران ایرانی در این تشریفات حضور داشتند:
برادر بسیار محترم ارنست وانهک استاد اعظم، برادر بسیار محترم آلک پارکر معاون استاد اعظم، برادر بسیار محترم شارل ویورل بزرگ سرپرست اول پیشین.
لژ بزرگ ایران شامل تمام لژهای بنایان آزاد منظم در ایران، لژهای منظم بزرگ ناحیهای ایران تابع لژ بزرگ اسکاتلند و لژهای منظم بزرگ ناحیهای ایران تابع لژ بزرگ ملی فرانسه و همچنین لژهای منفرد تابع لژهای بزرگ متحده آلمان میباشد.
از اینرو هنگام انجام دادن تشریفت تقدیس لژ بزرگ ایران برادر بسیار محترم سِر رونالد اوریوئینگ استاد اعظم لژ بزرگ اسکاتلند در کرسی حضرت سلیمان قرار گرفت. برادر بسیار محترم ارنست وانهک در کرسی بزرگ سرپرست اول تقدیس کننده و برادر بسیار محترم ورنر رومر استاد اعظم لژهای بزرگ متحده آلمان در کرسی بزرگ سرپرست دوم تقدیس کننده قرار گرفتند.
پس از انجام یافتن تشریفات تقدیس لژ بزرگ ایران برادر بسیار محترم ورنر رومر استاد اعظم لژهای بزرگ متحده آلمان تأسیس لژ بزرگ ایران را اعلام سپس برادر بسیار محترم وانهک تشریفات استقرار برادر بسیار محترم شریف امامی را در کرسی حضرت سلیمان به عنوان استاد اعظم لژ بزرگ ایران انجام داد. پس از انجام گرفتن تشریفات برادران بسیار محترم زیر: برادر بسیار محترم دکتر سعید مالک استاد سابق لژ بزرگ ناحیهای، برادر بسیار محترم محمد ساعد، برادر بسیار محترم عباس هویدا به سمت بزرگ استادان پیشین لژ بزرگ ایران انتخاب شدند، همچنین برادران بسیار محترم زیر: سر اوریوئینگ، ارنست وانهک و ورنر رومر به سمت استادان اعظم افتخاری لژ بزرگ ایران منصوب و مدال لژ بزرگ به آنان اهدا گردید. تشریفات انحلال لژ بزرگ ناحیهای ایران تابع لژ بزرگ ملی فرانسه به روز چهارشنبه ۲۶ فوریه ۱۹۶۹ در تهران انجام شد. در این تشریفات برادر بسیار محترم وانهک مدال شایستگی ماسونی لژ بزرگ ملی فرانسه را به برادر بسیار محترم دکتر سعید مالک اعطاء نمود…
هیئت ماسونی فوق که در اسفند ۱۳۴۷ برای تأسیس «لژ بزرگ ایران» وارد تهران شد، سپس به اصفهان و شیراز مسافرت نمود:
روز ۱۳۴۷/۱۲/۱۳ فتحالله فرود دبیر اعظم لژ اعظم ناحیه ایران وابسته به لژ بزرگ اسکاتلند در مورد عزیمت عدهای از ماسونهای خارجی به شیراز و نحوه پذیرایی آنان تلگرافی جهت مسئولین لژ فراماسونری شیراز مخابره که در پایان اعلام داشته بود کلیه مخارج به عهده برادر هویدا میباشد (گزارش اداره کل سوم).
معاون دبیر لژ اعظم به دبیر لژ فراماسونری شیراز ـ رونوشت عباسقلی عرب شیبانی و علیاکبر خلیلی اعلام نموده ۱۳ برادر و ۷ بانو بامداد چهارم مارس (۱۳ اسفند) با هواپیمای ملی از اصفهان به شیراز وارد به کلیه برادران اطلاع دهید چهار ماشین سواری در اختیار آنان بگذارید، هفت اطاق ۲ نفره و شش اطاق یک نفره در یکی از هتلهای خوب شیراز رزرو شود، منظور دیدن شیراز و پرسپولیس و زیارت برادران، کلیه مخارج به عهده برادر هویدا میباشد، ۱۴ اسفند مراجعت مینمایند. (گزارش ساواک فارس به اداره کل سوم ـ ۱۳۴۷/۱۲/۴).
بولتن ویژه ساواک درباره بازگشت وانهک به فرانسه چنین اطلاع میدهد:
ارنست وانهک استاد اعظم لژ بزرگ ملّی فرانسه که به منظور شرکت در مراسم تأسیس و تشکیل لژ بزرگ ایران در اسفند ماه سال ۴۷ به ایران آمده بود پس از مراجعت به کشور خویش ضمن تسلیم گزارشی به لژ بزرگ ملی فرانسه اعلام نموده: «… پس از انجام تشریفات تقدیس لژ بزرگ ایران، برادر بسیار محترم ورنر رومر تأسیس لژ بزرگ ایران را اعلام و پس از آن برادران بسیار محترم دکتر سعید مالک، محمد ساعد، عباس هویدا و دکتر حسن امامی به سمت بزرگ استادان پیشین لژ بزرگ ایران انتخاب شدند.»
۲ ـ فراماسونها در دولت هویدا
احتراماً با توجه به ترمیم کابینه آقای امیرعباس هویدا ذیلاً اسامی وزراء عضو تشکیلات فراماسونری جهت استحضار از عرض میگذرد: آقای امیرعباس هویدا نخستوزیر، ناصر یگانه وزیر مشاور و معاون پارلمانی نخستوزیر، جواد منصور وزیر اطلاعات، حسن زاهدی وزیر کشور، منوچهر پرتو وزیر دادگستری، مجید رهنما وزیر علوم و تعلیمات عالیه، فتحالله ستوده وزیر پست و تلگراف و تلفن، مهرداد پهلبد وزیر فرهنگ و هنر، ایرج وحیدی وزیر کشاورزی، (گزارش بخش ۳۲۱ اداره کل سوم ساواک ـ ۱۳۴۸/۵/۲۶).
اداره کل سوم در تاریخ ۸/۲/۱۳۵۲ نیز اسامی وزراء کابینه هویدا را به شرح زیر اعلام داشت: امیرعباس هویدا (لژ تهران)، محمود قوام صدری وزیر مشاور، نصیر عصار معاون نخستوزیر (لژ ژاندارک)، حسن زاهدی وزیر کشور (لژ اهواز)، منوچهر پرتو وزیر دادگستری (لژ کورش)، مجید رهنما وزیر علوم و آموزش عالی (لژ تهران)، فتحالله ستوده وزیر پست و تلگراف و تلفن (لژ ژاندارک)، مهرداد پهلبد وزیر فرهنگ و هنر (لژ کورش)، ایرج وحیدی وزیر کشاورزی (لژ خیام)، جواد منصور وزیر اطلاعات (لژ کورش)، هوشنگ انصاری وزیر اقتصاد (لژ خیام).
۳ ـ درباره «لژ فروغی»
در تاریخ ۱۳۵۲/۶/۳۱ مأمور ویژه ساواک اسامی اعضاء «لژ فروغی» که جلسات خود را در محل انجمن رازی تشکیل میدهند، به شرح زیر اعلام داشته است: دکتر سیدحسن امامی، مصطفی تجدد، اسدالله صوفی، دکتر رضا فلاح، محمود قوام صدر، دکتر ایرج وحیدی، جواد منصور، دکتر فرهنگ مهر، دکتر سعید مالک، دکتر ناصر یگانه، علی مرندی، تیمسار عبدالله ظلی، رشید حائری، عباسعلی گلشائیان، عبدالله سعیدی، هوشنگ قربانی، علیاصغر سلسبیلی، دکتر جواد قدر، منوچهر صانعی، علی اکبر صادق، چنگیز کفائی.
پینوشت گزارش فوق چنین است:
نظریه شنبه: آقای امیرعباس هویدا نخستوزیر عضو لژ فوق میباشد ولی از موقعی که به سِمَت نخستوزیری منصوب شده در جلسات لژ که در این ساختمان تشکیل گردیده شرکت نکرده است. وی در پاسخ یکی از دوستان خود که چرا در جلسات لژ شرکت نمیکنید گفته است همراهان من متوجه خواهند شد که من کجا رفتهام و این کار صلاح نیست.
۴ ـ احداث ساختمان فراماسونری
قطعه زمینی که قرار بود در تهرانپارس خریداری شود به علت نامعلومی معامله مربوط انجام نشد و اخیراً یک قطعه زمین به مساحت ۱۵۰۰۰ مترمربع از زمینهای اداره اوقاف در نزدیک میدان شهیاد را به مبلغ ۶۰۰ هزارتومان از قرار متری ۴۰ تومان خریداری گردیده است. در بین اعضاء فراماسونری شایع است که بهاء زمین فوق را شاهنشاه آریامهر مرحمت فرموده و آقایان نخستوزیر (هویدا) و مهندس شریف امامی اقدامات لازم را در جهت خرید زمین از آقای عصار معاون نخستوزیر و سرپرست سازمان اوقاف به عمل آوردهاند. (گزارش به ساواک ـ ۱۳۴۹/۱۰/۱۲).
طبق اوامر اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر زمینهای اطراف میدان شهیاد در اختیار ارتش قرار گرفته و به همین جهت لژ بزرگ ایران در نظر دارد زمینی در اطراف تهرانپارس تهیه و عملیات ساختمانی آن را شروع نماید. ضمناً گفته میشود آقای هویدا نخستوزیر سابق تحت پوشش بودجه نخستوزیری بودجه عملیات ساختمانی لژ بزرگ ایران را تقدیم مجلس و به تصویب رسانیده است. (گزارش به ساواک ـ ۱۳۵۶/۹/۱۴).
فساد هویدا
هویدا به عنوان یک «همجنسگرا» نه تنها در میان «خواص» درباری بلکه در سطح جامعه نیز شهرت کافی داشت و محمدرضا پهلوی از این شهرت به خوبی مطلع بود. ابقاء چنین نخستوزیری عمق تباهی اخلاقی شاه و وابستگان او و اوج بیاعتنایی آنان را به کرامت انسانی و ارزشهای اخلاقی و فرهنگی جامعه نشان میدهد.
ارائه سند پیرامون فساد اخلاقی هویدا را با نامهای آغاز میکنیم که فردی به نام خلیل انقلاب آذر برای هویدا ارسال داشته و در پرونده ساواک وی مضبوط است. ظاهراً نویسندهی نامه از هویدا درخواستی داشته ولی از یک پیشنهاد ناشایست او برآشفته و نخستوزیرِ «آریامهر» را مورد «عتابهای تند» قرار داده است. وارد حیطهی حدس و گمان نمیشویم و داوری درباره مفاد نامه را به خواننده وا میگذاریم:
۴۴/۷/۴ ـ آقای عباس هویدا
من به قدر امکان به اعصاب خود فشار آوردم و حوصله به خرج دادم بلکه این نامه عتابی و عبرتانگیز را به شما ننویسم ولی ممکن نگردید. شما فردی هستید نه خانواده دارید و نه مردی و نه تقوا و نه نجابت. شما مصداقی از افرادی هستید که امیرالمؤمنین با بیان فصیح خود تعریف کرده است: «وقتی برتری و فضیلت در اجتماع فراموش شود اوباش و اشرار پا بر سریر حکومت گذارند و زمام امور به مشت گیرند و بر ارباب دین و فرهنگ حکومت کنند.» رفتار بیشرمانه شما با من نشان داد که شما هیچگونه علقه و رابطه قلبی و معنوی با فرزندان ایرانی ندارید. شما اسماً ایرانی ولی رسماً ایرانی نیستید. شما با من که سراسر عمر خود را به شرافت گذرانده و هرگز حتی یک لحظه جبهه مبارزه با ظلم و ظالم را ترک نگفتهام و از سلاله قهرمانهایی چون بابکها، کوراوغلیها، ستارخانها، خیابانیها و الخ هستم، آن چنان رفتار بیشرمانه و نانجیبانه کردید که دود از سر و فریاد از دل برخاست. حوادث ایام و گردش روزگار تو را بر اریکه امیرکبیر نشاند که در خواب هم نمیدیدی. همان امیری که اهل آشتیان بود ولی تربیت شده آذربایجان و پروردهی سرزمین قهرمانها بود. با این وصف شما خجالت نکشیدید و حیا ننمودید نسبت به کسی که از لحاظ دانش، اخلاق و شخصیت بر شما برتری داشت و در مقام استاد بود به وسیله مرد شریفی پیشنهاد بیشرمانه دادید و مرا به انجام عمل بیشرمانه دعوت کردید. زهی رذالت! زهی بیشرمی! تنها اشتباه و گناه من این بود که خواسته بودم امر مشکل و خطیری را بر من محول نمایید تا کار نمونه انجام دهم و سرمشق اشخاص بیچاره و زاری که در مقام و مسند چارهجویان نشستهاند باشم. امید است این نامه تند و تیز ولی عبرتانگیز تو را تأدیب کند تا شخصیت و مقام اشخاص را به بازیچه نگیری و نصبالعین خود قرار دهید که شخصیت، یک امر ذاتی و معنوی است و مصنوعی نیست، یعنی هرگز مقام و رتبه هر قدر بالاتر باشد ایجاد شخصیت نمیکند و در نظر مردم صاحبنظر باشخصیت جلوه نمینماید مگر اینکه شخصیت ذاتی و لایزال داشته باشد.
این بود درس استاد به شاگرد بیادب
با تقدیم نفرتهای بیپایان
اسناد زیر گزیدهای از گزارشهای متعددی است که گسترش شایعات پیرامون متارکه هویدا و همسرش در سال ۱۳۵۰ و انحراف اخلاقی او را نشان میدهد:
در هفته گذشته حاج کریمبخش سعیدی عضو فراکسیون پارلمانی حزب مردم در یک صحبت خصوصی درباره علت جدایی آقای نخستوزیر و همسرش اظهار داشت: در مسافرتی که نخستوزیر به اتفاق همسرش به شاهرود رفته بود در آنجا با زن بانفوذی بهنام لقاءالدوله که فامیل هویدا نیز هست ملاقات و به انجام امور مملکتی نیز میپردازد. پس از ورود و اتمام تشریفات دولتی هویدا به خانم لیلا [امامی] میگوید تو در منزل لقاءالدوله بمان چون من باید با مقامات محلی ملاقات کنم و شام را نزد آنها باشم. موقع خوابیدن نزد شما خواهم آمد. پاسی از شب گذشته از آمدن آقای هویدا خبری نمیشود و خانم هویدا به بهانه گردش در شهر از خانه لقاءالدوله خارج و به خانه فرماندار شاهرود میرود. چون مأمورین گارد او را میشناختهاند طبعاً مانع نمیشوند و خانم هویدا سرزده وارد اطاقی که نخستوزیر در آنجا استراحت میکرده است میشود، ولی با کمال تعجب مشاهده میکند که هویدا با یک پسربچه که از قرار معلوم به وسیله فرماندار برای او آورده شده مشغول لواط میباشد. مشاهده این منظره باعث ناراحتی شدیدی برای خانم هویدا میشود و بلافاصله منزل را ترک و در تهران از هویدا تقاضای طلاق میکند. (گزارش به ساواک ـ ۱۳۵۰/۸/۳۰).
در چند روز اخیر در دادگستری و دادگاههای بخش واقع در خیابان فرصت شایعات زنندهای در مورد آقای هویدا بهشدت رواج دارد، از جمله گیلدشتی قاضی دادگستری و مشایخ وکیل دادگستری اظهار میداشتند که سپهبد حمیدی با هویدا روابط نامشروع دارد.
نظریه چهارشنبه: چنین اظهاراتی از طرف دو نفر قاضی با توجه به دسترسی شنبه بعید به نظر نمیرسد ضمناً در بین مردم بعد از متارکه هویدا با همسرش شایعات مختلفی وجود دارد. (گزارش به ساواک ـ ۱۳۵۰/۱۰/۲۲).
و بالاخره، اسناد زیر گوشهای از ریخت و پاشها و حیف و میلهای هویدا را بیان میدارد:
…با توجه به اینکه در حال حاضر روابط نامبرده [لیلا امامی همسر سابق هویدا] با وی حسنه میباشد و غالباً با هم به سر میبرند به دستور آقای هویدا کلیه مایحتاج منزل و همچنین وسایل فنی و غیرفنی گلخانه سامان خانم امامی واقع در کرج که جدیدترین گلخانه پیشساخته و مجهز به مدرنترین دستگاههاست از طریق نخستوزیری از داخل و خارج تهیه و وجه آن از بودجه محرمانه آقای نخستوزیر پرداخت میشود و آقای نخستوزیر علاوه بر تأمین گل مورد نیاز نخستوزیری خرید [از] آن را به دوستان و آشنایان خود نیز توصیه کرده است و خانم امامی از این راه سود زیادی میبرد. (گزارش اداره کل نهم به اداره کل سوم ـ ۱۳۵۵/۱۱/۱۸).
در چند ماهه گذشته هزینه میهمانیهای خصوصی و اداری نخستوزیر به قدری افزایش یافته که واقعاً سرسامآور میباشد و در دوماهه گذشته در هر هفته کمتر شبی بوده که چند نفر مهمان خصوصی نداشته باشد، و یکی از اقلام بسیار کلان، مخارج و هزینه کادو و هدایای کریسمس میباشد که برای دیپلماتهای مقیم تهران و خبرنگاران خارجی و دوستان خصوصی فرستاده میشود و برای مثال در چند هفته اخیر فقط ۷۰۰ کیلو خاویار از قرار کیلویی ۵۰۰ تومان کادو داده شده است. (گزارش ساواک تهران به اداره کل سوّم ـ ۱۳۵۵/۹/۲۳).
منبع: عبدالله شهبازی؛ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی. مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، جلد دوم، چاپ سیودوم، ۱۳۹۳.
پینوشتها:
1. فرد فوق به احتمال قوی انوشیروان سپهبدی است که در سال ۱۳۲۲ وزیر امورخارجه شد.
2. احسان طبری، کژ راهه، ص ۲۲۱.
3. به روزنامه کیهان (مورخ ۱۴ و ۱۹ بهمن ۱۳۲۵)، مجله خواندنیها (سال هفتم، شماره ۴۹)، مرد امروز (سال پنجم، شمارههای ۹۳ و ۹۴) مراجعه شود.
4. علاوه بر اسنادی که در دسترس ما است، نام وانهک در فراموشخانه و فراماسونری در ایران (اسماعیل رائین، ج ۳) نیز مندرج میباشد.
5. اداره کل نهم ساواک (تحقیق) که توسط حسین فردوست ایجاد شد، شبکهای از عوامل درجه اول ساواک را زیر پوشش داشت که «همکار» و نه «مأمور» خوانده میشدند. افراد فوق عموماً دارای تحصیلات عالی بوده و در مشاغل حساس سیاسی و اقتصادی و فرهنگی قرار داشتند. طبیعی بود که کیفیت کار این ارگان با ارگانهای امنیتی ساواک تفاوت اساسی داشت. عضویت هویدا در ساواک به پیش از تأسیس اداره کل نهم و به دوران تیمور بختیار باز میگردد.
6. نویسنده احتمالاً به این دلیل که مسئله بازداشت هویدا و حسنعلی منصور در سال ۱۳۲۵ توسط پلیس فرانسه مستقیماً به دربار ارتباط مییافت، این مسئله را مسکوت گذارده است.
7. حسن ارفع از دی ۱۳۳۶ تا آذر ۱۳۴۰ سفیر کبیر ایران در ترکیه بود. هویدا یکی دو ماه پس از ورود ارفع آنکارا را به مقصد تهران ترک کرد.
8. هویدا، ص ۱۷۳.
9. در دولت هویدا، ابتدا نصیر عصار، سپس منوچهر آزمون کارمند ساواک و بعد از او محمدحسین احمدی معاون نخستوزیر و سرپرست سازمان اوقاف بودند.
««« پایان »»»
آشنایی با رنگهای بهکار رفته در مقالهی فوق:
رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ قهوهای برای نقلقول استفاده میشود.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده میشود.
رنگ قرمز برای لینکدادن استفاده میشود.
…..
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: