بهائیان در توجیه عدم حمایت بیتالعدل [شورای بینالمللی فرقه بهائی و بالاترین مقام تصمیمگیری در این فرقه] از تمامیت ارضی ایران و عدم محکومیت تجاوز نظامی صدام به ایران، تأکید میکنند که: بیتالعدل یک نهاد غیرایرانی است! شوالیهگری عبدالبهاء
اگر چنین است، چگونه یک نهاد غیرایرانی، که کمترین تعلّقی به ایران و ایرانیت ندارد و در قبال تجزیهی خوزستان و نابودی مردم ایران حداقل بهکلّی بیتفاوت است، به خود اجازه میدهد برای مقدّرات ایران و ایرانیان تصمیمگیری کند و مثلاً به پیروان خود دستور دهد که با این حکومت [رژیم پهلوی] مماشات و تقیه و دوستی کنید و با آن حکومت [جمهوری اسلامی] در ستیز قرار بگیرید و برای آشکارسازی و ایجاد «ضوضاء» و «کیس حقوق بشر» تلاش کنید؟!
چگونه پیروان چنین بیتالعدلی به خود اجازه میدهند از ایراندوستی و ایرانیت و تعلّق ایرانی سخن بگویند؟! در جنگی عادلانه و تدافعی، که حتی برخی گروههای مارکسیستی و آتهئیست [ملحد، ناباورمند به خداوند]، با انگیزهی دفاع از ایران نه جمهوری اسلامی، اعضای خود را به حضور در آن فراخواندند، چگونه و چرا بیتالعدل کمترین تعلّقی به دفاع از ایران نشان نداد؟!
اگر، طبق ادعای بهائیان، رهبران فرقه بهائی (بهاء و عبدالبهاء و شوقی) و هماکنون بیتالعدل، در قبال همهی جنگها بیتفاوتاند و اهل صلح و صفا، رویهی مرکزیت بهائیت در دوران جنگ اوّل جهانی را چگونه توجیه میکنند که عباس افندی به خدمات فراوان به سود بریتانیا مشغول بود و به این دلیل بعد از جنگ نشان «شهسوار امپراتوری بریتانیا» دریافت کرد؟!
لقب «سِر» و نشان شوالیهگری عبدالبهاء به علت کدامین خدمت به او اعطا شد؟!
آیا این درست است که در دوران جنگ اوّل جهانی، که قحطی شدید و کمبود گندم بخش مهمی از جمعیت ایران را نابود کرد، برخی خاندانهای ثروتمند بهائی به تأمین خواروبار و آذوقه برای ارتش بریتانیا اشتغال داشتند؟!
آیا این درست است که در دوران جنگ اوّل جهانی فرقه بهائی در سرزمین فلسطین بهعنوان یکی از شبکههای جاسوسی استعمار بریتانیا و شرکای یهودی آن، علیه روسیه و عثمانی، عمل میکرد؟!
و این اقدامات کار را بدانجا رسانید که در اواخر جنگ جمال پاشا، فرمانده کل قشون عثمانی، تصمیم گرفت عباس افندی را اعدام کند و اماکن بهائیان در حیفا و عکا را منهدم نماید؛ که به علت شکست عثمانی در جنگ این اقدامات عملی نشد؟!
به دلیل همین کمکها بود که پس از پایان جنگ، نشان «شهسوار امپراتوری بریتانیا» به عبدالبهاء اعطا شد. بهنوشته شوقی افندی (۱) دولت انگلستان به حمایت جدّی از بهائیان برخاست و لرد بالفور، وزیر امور خارجه بریتانیا، طی تلگرافی به ژنرال النبی، فرمانده ارتش بریتانیا در فلسطین، تأکید کرد:
«به جمیع قوا در حفظ و صیانت حضرت عبدالبهاء و عائله و دوستان آن حضرت بکوشند.»
مراسم اعطای لقب سِر و نشان شوالیهگری به عباس افندی (عبدالبهاء)
شوقی در همان کتاب (۲) مینویسد:
سِر وینستون چرچیل، وزیر مستعمرات بریتانیا، به محض شنیدن خبر درگذشت عباس افندی به سِر هربرت ساموئل، کمیسر عالی بریتانیا در فلسطین که او را «مندوب سامی» میگفتند، تلگراف کرد و مراتب تسلیت دولت بریتانیا را به جامعه بهائی ابلاغ نمود. (۳)
و به پاس این خدمات در جنگ اوّل جهانی بود که سِر هربرت ساموئل و سِر رونالد استورز، مأمور سیاسی بریتانیا در فلسطین، در تشییع جنازه عبدالبهاء شرکت کردند. (۴)
در سال ۱۹۲۰ سِر هربرت ساموئل بهعنوان اولین کمیسر عالی فلسطین در این خطه مستقر شد. او بهعنوان اولین وزیر دولت بریتانیا شناخته میشود که رسماً یهودی بود. خاندان ساموئل-مونتاگ (مونتیگو) از سران صهیونیسم بهشمار میروند. در دوران حکومت ساموئل بر فلسطین بود که پایههای تأسیس دولت اسرائیل در پایان جنگ جهانی دوّم استوار شد. تمامی منابع تاریخی متفقاند که ساموئل رابطهی ویژه با رهبران فرقه بهائی و شخص عباس افندی (عبدالبهاء) داشت.
سِر هربرت ساموئل یهودی؛ اولین کمیسر عالی فلسطین
بهائیان برای توجیه اعطای مقام «شهسواری» (شوالیهگری) به عبدالبهاء مکرر به اعطای این نشان به علامه اقبال لاهوری (۵) استناد میکنند. میدانیم اقبال در زمانی که هند هنوز استقلال نیافته و جزو امپراتوری بریتانیا بود به پاس خدمات ادبی و اشعارش نشان شهسواری دریافت کرد. (۶)
معهذا، توجّه نمیشود که نشانهای شهسواری تفاوتهای اساسی دارد. برخی نشانهاست که به پاس خدمات سیاسی و اقتصادی به امپراتوری بریتانیا اعطا میشود و برخی نشانها به پاس خدمات علمی و هنری. نشانی که به علامه اقبال اعطا شد «نایت بچلر» (Knight Bachelor) بود که معادل فارسی مناسبی برای آن هنوز به ذهنم نرسیده. مثل «بچلر او آرت». علامت اختصاری این نشان KB است. دارندهی نشان فوق هرچند عنوان «سِر» را بهکار میبرد ولی عضو هیچ طریقت وابسته به دربار بریتانیا نیست. (۷)
نشانی که به عبدالبهاء اعطا شد «شهسوار فرمانده امپراتوری بریتانیا» بود که علامت اختصاری آن KBE است. دارندهی این نشان عضو طریقتی است بهنام «طریقت امپراتوری بریتانیا» که پادشاه/ ملکه بریتانیا عالیترین مقام آن بهشمار میرود و خود وی یا فرد منصوب از سوی او استاد اعظم آن است. «طریقت امپراتوری بریتانیا» تداوم طریقتهای شهسواری (شوالیهگری) قرون وسطی است. (۸)
عضو «طریقت امپراتوری بریتانیا»، طبق سنّت قدیمی طریقتهای شهسواری که حتماً در فیلمها دیدهاید، مقید است به وفاداری به طریقت و اطاعت از رهبر و استاد اعظم طریقت. هماکنون ملکه الیزابت دوّم رهبر «طریقت امپراتوری بریتانیا» و پرنس فیلیپ، شوهرش، استاد اعظم طریقت است. این همان نشانی است که در سال ۱۹۷۳/ ۱۳۵۲ به سِر «شاپور ریپورتر» اعطا شد هم به پاس نقش مؤثر وی در انعقاد قراردادهای کلان نظامی میان ایران و بریتانیا، که اعلام شد، و هم به پاس فعالیتهای طولانی اطلاعاتی او در ایران، که رسماً اعلام نشد.
در مقابل، بسیاری شخصیتهای بزرگ فرهنگی و علمی را میشناسیم که نشان «نایت بچلر» دریافت کردهاند بی آنکه عضو «طریقت امپراتوری بریتانیا» باشند.
بههرروی، علامه اقبال لاهوری بیش از هر چیز ادیب و شاعری بزرگ و پرشور بود نه سیاستمداری برجسته. من در رساله «اقبال لاهوری، نریمان پارسی و صعود سلطنت پهلوی» (۹) شخصیت اقبال را توصیف کردهام و بر اساس مکاتبات اقبال با غلامعباس آرام، که در آن زمان کارمند سفارت ایران در هند بود و سپس وزیر خارجه نامدار حکومت پهلوی شد، سادگی اقبال در مسائل سیاسی را نشان دادهام.
غلامعباس آرام، که نام او نشان از ارادت عمیق خانوادگی به عباس افندی (عبدالبهاء) دارد (غلام+عباس)، بهائی بود. او پسر یک بهائی بهنام ملا علیرضا پسر استاد احمد عصار است که در شب پنجشنبه ۵ ذیحجه ۱۳۲۱ق. در یزد کشته شد. تحصیلاتش را تحت کفالت انگلیسیها در مدرسه میسیونرهای انگلیسی یزد آغاز کرد و سپس توسط انگلیسیها به هند اعزام شد.
فریدون آدمیت (مورخ نامدار که کارمند بلندپایه وزارت خارجه بود و بهعلت مخالفت با جدایی بحرین و نامهی تندی که در این زمینه به امیرعباس هویدا نوشت، از وزارت خارجه کنار گذاشته شد)، غلامعباس آرام را خوب میشناخت. آدمیت در روز یکشنبه ۸ بهمن ۱۳۷۴ در خانهاش، واقع در اوائل خیابان مستوفی یوسفآباد، به من گفت:
«عباس آرام اصلاً یزدی بود. پدرش در جریان کشتار بهائیهای یزد کشته شد؛ همان جریانی که طی آن میرزا رضا قناد، پدر بزرگ هویدا، فرار کرد و به فلسطین نزد عباس افندی رفت. مادرش نیز مرده بود و آرام یتیم بزرگ شد. مدتی مستخدم قشون انگلیس در کرمان بود و چکمههای سِر پرسی کاکس را تمیز میکرد. مدتی در بیمارستان انگلیسیها نظافتچی بود. سپس به هند رفت و وارد سفارت ایران شد و بهتدریج رشد کرد.»
غلامعباس آرام بهائی
اقبال چنان ساده و البته شیفتهی ایران و زبان فارسی بود که صرفاً بهخاطر اینکه غلامعباس آرام ایرانی و کارمند سفارت ایران بود به او اعتماد کرد و نامه محرمانه گشتاسب شاه نریمان، اندیشمند بزرگ پارسی (زرتشتی) هند، را برای او فرستاد. به گمان من، این نامه عامل مرگ نابهنگام نریمان بود؛ یعنی ارتباطات نریمان با اقبال و فعالیتهای نریمان چنان زرسالاران پارسی یا سرویس اطلاعاتی بریتانیا را به هراس انداخت که بی سر و صدا کلک او را کندند.
در مقاله خود نوشتم:
«نریمان در ۴ آوریل ۱۹۳۳م.، ۹ ماه پس از ارسال نامهی فوق به اقبال، در ۶۰ سالگی درگذشت؛ در حالی که هنوز برای ادامه زندگی جوان و در اوج شکوفایی علمی و شهامت مدنی بود.».
در نتیجه، نشانی که به اقبال بهعنوان یک متفکر و ادیب بزرگ امپراتوری بریتانیا اعطا شد مشابه نشانهایی است که امروزه در بریتانیا به کارگردانان و نویسندگان بزرگ اعطا میشود و فاقد بار سیاسی است و دارندهی این نشان عضو هیچ طریقت و فرقهی خاصی نیست. یک نشان شهسواری اسمی و افتخاری است لاغیر.
اما نشانی که به عبدالبهاء اعطا شد، وی را عضو یک فرقه یا طریقت شهسواری صلیبی میکند که تابع فرمانروای بریتانیا و استاد اعظم فرقه است. این است تفاوت این دو نشان.
در زمان اعطای مقام «شهسواری» به عبدالبهاء، فلسطین یکی از سرزمینهای تحت اشغال ارتش بریتانیا بود و اعطای این مقام به فردی که تابعیت امپراتوری بریتانیا را نداشت ناموجّه است. توضیح:
در ۱۷ سپتامبر ۱۹۱۸ ژنرال ادموند النبی، فرمانده قشون بریتانیا و لرد النبی بعدی (۱۰)، حملهی نهایی خود را آغاز کرد و نیروهای عثمانی و آلمان را از فلسطین و سوریه بیرون راند. از این زمان فلسطین در اشغال ارتش بریتانیا قرار گرفت.
از چپ: ادموند آلنبی – آرتور جیمز بالفور – هربرت ساموئل
در روزهای ۱۹-۲۶ آوریل ۱۹۲۰ در سن رموی ایتالیا کنفرانس سران قدرتهای پیروزمند در جنگ برگزار شد. هدف از این کنفرانس تقسیم میراث عثمانی و «به اجرا درآوردن قرارهای سرّی زمان جنگ بهمنظور فروپاشی امپراتوری عثمانی بود.» برخی مصوبات کنفرانس سن رمو اینگونه است: سوریه تحت قیمومیت فرانسه قرار گیرد، عربستان به خاندان آلسعود واگذار شود، فلسطین و بینالنهرین تحت قیمومیت بریتانیا قرار گیرد، ارمنستان مستقل شود، ارتش عثمانی به حداکثر ۵۰ هزار نفر کاهش یابد و خدمت اجباری سربازی در این کشور ملغی شود، نیروهای دریایی و هوایی عثمانی منحل شود و…
تمهید برای تأسیس دولت یهود در فلسطین یکی از مهمترین نتایج این کنفرانس بود و به این دلیل سِر هربرت ساموئل، که به یک خاندان نامدار یهودی بریتانیا تعلّق داشت، بهعنوان «کمیسر عالی فلسطین» به این خطّه اعزام شد.
این تصمیمات از سوی قدرتهای پیروزمند در جنگ بود و طبعاً مورد قبول دولت عثمانی قرار نگرفت. سرانجام، پس از فشارهای فراوان، در ۱۰ اوت ۱۹۲۰ مصوبات کنفرانس سن رمو به سلطان مسلوبالاختیار عثمانی تحمیل شد و به امضای او رسید.
از نظر حقوقی، قیمومیت بریتانیا بر فلسطین حدود دو سال بعد، در ۲۴ ژوئیه ۱۹۲۲، با تصویب «جامعه ملل» (سازمان ملل متحد امروز) شکل «قانونی» به خود گرفت و این امر در ۲۶ سپتامبر ۱۹۲۳ به اجرا درآمد.
مقام «شهسوار فرمانده امپراتوری بریتانیا» یا KBE در ۲۷ آوریل ۱۹۲۰ به عبدالبهاء اعطا شد و وی در ۲۸ نوامبر ۱۹۲۱ درگذشت. (۱۱) بهعبارت دیگر، درست یک روز پس از پایان کنفرانس سن رمو عباس افندی شوالیه شد؛ در زمانی که دولت عثمانی مصوبات کنفرانس سن رمو را تأیید نکرده و عبدالبهاء، مانند سایر مردم منطقهی تحت اشغال بریتانیا در شرق مدیترانه، از نظر حقوقی تبعهی عثمانی بهشمار میرفت.
چرا دربار بریتانیا، که میدانیم بهشدت مروّج سنن «دیسیپلین انگلیسی» است، خود را مجاز میداند به فردی که نه تنها تبعهی امپراتوری بریتانیا نیست، بلکه تبعهی دولت محارب با بریتانیاست (عثمانی) مقام «شهسواری» اعطا کند؟!
حتی اگر در زمان اعطای مقام «شهسواری امپراتوری بریتانیا» به عبدالبهاء، فلسطین را تحت قیمومیت بریتانیا بدانیم، باز پرسش فوق قابل طرح است:
پس از تصویب «جامعه ملل»، فلسطین تحت قیمومیت بریتانیا بود نه مستعمره بریتانیا و جزو امپراتوری بریتانیا؛ و سکنهی فلسطین، اعم از مسلمان و مسیحی و یهودی، اتباع امپراتوری بریتانیا محسوب نمیشدند و از حقوق تابعیت برخوردار نبودند. چرا باید به فردی که تبعهی امپراتوری بریتانیا نیست مقام «شهسواری» اعطا شود؟!
عباس افندی (عبدالبهاء) در آمریکا
با توجه به توضیحات فوق، این پرسش به جدّ مطرح است: آیا عبدالبهاء تبعهی بریتانیا نبود؟!
فردی مانند عبدالبهاء، که خود را در مقام رهبر دینی قرار میدهد و دعاوی چنان بزرگی دارد، هرگز نباید عضو طریقتی شود که او را تابع رهبر و استاد اعظم آن طریقت کند. توجه کنیم که حتی لورنس عربستان، مأمور نامدار اطلاعاتی بریتانیا در حجاز، حاضر به پذیرش نشان و مقام فوق نشد.
همانطور که گفتیم، به جز موارد خاص که تابع قواعد خاص است و نوع نشان نیز متفاوت است، کسانی نشان یا مقام «شهسواری» (شوالیهگری) دریافت میکنند، یعنی عضو «طریقت امپراتوری بریتانیا» میشوند، که تبعهی امپراتوری بریتانیا، یعنی بریتانیا و مستعمرات آن، باشند. عضویت در طریقت شهسواری فوق نیز مراتب مختلف دارد.
امروزه، این اصل شامل کشورهای کامنولث (مشترکالمنافع) میشود که سازمانی است از مستعمرات سابق بریتانیا به رهبری بریتانیا. در ساختار دولت بریتانیا امور مستعمرات را دو وزارتخانه اداره میکردند: وزارت امور هندوستان (ایندیا آفیس) و وزارت امور مستعمرات (کلنیال آفیس). با استقلال مستعمرات بریتانیا، وزارت امور هندوستان و وزارت امور مستعمرات به وزارت امور کشورهای مشترکالمنافع تبدیل شدند. در سال ۱۹۶۸ این وزارتخانه در وزارت امور خارجه ادغام شد و مجموعه جدید «وزارت امور خارجه و کشورهای مشترکالمنافع» نام گرفت. (۱۲)
در مورد عدم پذیرش مقام «شهسواری» از سوی «لورنس عربستان» ماجرا بسیار معروف است و حتی در فیلمهای سینمایی نشان داده شده.
توماس ادوارد لورنس (لورنس عربستان)
سرهنگ توماس ادوارد لورنس، معروف به «لورنس عربستان»، افسر اطلاعاتی بریتانیا در سرزمینهای عربی خاورمیانه، در اعتراض به عدم تحقق وعدههای بریتانیا به خاندان هاشمی، وعدههایی که در زمان تحریک اعراب علیه عثمانی به ایشان داده بود، در اکتبر ۱۹۱۸ از پذیرش مقام «شهسوار فرمانده امپراتوری بریتانیا» KBE استنکاف کرد. این همان عنوانی است که کمی بعد (۲۷ آوریل ۱۹۲۰) به عبدالبهاء اعطا شد و وی پذیرفت!
در سالهای جنگ جهانی اوّل، سرهنگ لورنس و خانم گرترود بل، دو چهرهی نامدار اطلاعاتی بریتانیا در خاورمیانه عربی بودند و هر دو مدافع سرسخت سلطنت خاندان هاشمی؛ و با حمایت ایشان بود که سرانجام خاندان هاشمی توانست در عراق و اردن به سلطنت دست یابد و ملک فیصل در عراق و امیر عبدالله در اردن حاکم شدند.
عبدالله، امیر اردن از خاندان هاشمی، در سال ۱۹۲۷، مقام «شهسواری» را دریافت کرد؛ ولی این گونهای از «شهسواری» است که در ۷ ژوئن ۱۹۱۷ وضع شد برای اعطا به شخصیتهایی که تابع بریتانیا نیستند. این مقام GBE خوانده میشود و مخفف Knight Grand Cross of the Order of the British Empire است و کسانی که این عنوان را دریافت میکنند، «عضو افتخاری» طریقت امپراتوری بریتانیا هستند و «عضو کامل» طریقت بهشمار نمیروند. (۱۳) چرا این نشان به عبدالبهاء اعطا نشد؟!
امروزه «جلالة الملک السلطان حاجی حسن بولقیه»، سلطان برونئی، را میشناسیم که دارای عالیترین رتبهها در طریقت شهسواری امپراتوری بریتانیاست؛ رتبههایی که هیچگاه به عبدالبهاء داده نشد. سِر حسن بولقیه بهدلیل خدمات خود و پدرانش به کمپانیهای بزرگ نفت و گاز، بهویژه مجتمع «رویال داچ شل»، دارای عناوین شامخ «شهسوار حمام» (۱۴) و «شهسوار سنمایکل و سنجرج» (۱۵) است. پرنس کریم آقاخان (آقاخان چهارم)، رهبر اسماعیلیه، نیز از موقعیتی مشابه با سلطان برونئی برخوردار است. معهذا، وضع این دو روشن است: برونئی مستعمره سابق بریتانیا و عضو کنونی اتحادیه کشورهای مشترکالمنافع، بهرهبری بریتانیا، است. کریم آقاخان نیز تبعه بریتانیاست. (۱۶)
به دلیل عضویت عبدالبهاء در «طریقت امپراتوری بریتانیا»، پس از مرگ روحیه ماکسول، همسر شوقی افندی، پرنس فیلیپ، شوهر ملکه الیزابت دوّم، در مقام «استاد اعظم» طریقت فوق شخصاً برای تسلیت در مراسم یادمان روحیه خانم حضور یافت. تصویر این دیدار:
پرنس فیلیپ (سمت چپ)، شوهر ملکه الیزابت و استاد اعظم «طریقت امپراتوری بریتانیا»، در مراسم درگذشت روحیه ماکسول (همسر شوقی افندی)
برگرفته از یادداشتهای استاد عبدالله شهبازی
بهکوشش: اندیشکده مطالعات یهود
پینوشتها: شوالیهگری عبدالبهاء
(۱) قرن بديع، ج۳، تهران: مؤسسه ملي مطبوعات امري، ۱۲۲ بديع، ص۲۹۷.
(۲) همان، ص۳۲۱.
(۳) و نيز بنگريد به: اشراق خاوري، ايام تسعه، ص ۵۰۸.
(۴) عبدالحسين آيتي، کواکب الدريه في مآثر البهائيه، ج۲، مصر: ۱۳۴۲، ص۳۰۷؛ مجله اخبار امري، ارگان محفل ملي بهائيان ايران، شماره ۷-۸، آبان- آذر ۱۳۲۴، ص۷، نجفي، بهائيان، صص۶۷۸-۶۷۹.
(۵) http://en.wikipedia.org/wiki/Muhammad_Iqbal
(۶) مقام و نشان «شهسواري»، بجز مواردي که بعدً توضيح ميدهم، فقط به اتباع بريتانيا و مستعمرات آن، يا امروزه اتباع کشورهاي عضو کامنولث يعني مستعمرات سابق بريتانيا، مانند ايرلند جنوبي، اعطا ميشود. مثلاً، در کانادا هنوز ملکه بريتانيا عاليترين مقام کشور و ملکه بهشمار ميرود. در زمان اعطاء نشان شواليهگري به اقبال لاهوري وي تبعه امپراتوري بريتانيا بود.
(۷) در اين آدرس دربارهی نشان فوق توضيح داده شده:
https://en.m.wikipedia.org/wiki/Knight_Bachelor
و در اين صفحه نام اقبال بهعنوان يکي از دريافتکنندگان نشان فوق درج شده:
https://en.m.wikipedia.org/w/index.php?title=Category%3AKnights_Bachelor&from=I
(۸) بنگريد به اين مقاله:
https://en.wikipedia.org/wiki/Order_of_the_British_Empire
(۹) http://www.shahbazi.org/pages/Iqbal_Nariman_Iran1.htm
(۱۰) https://en.wikipedia.org/wiki/Edmund_Allenby,_1st_Viscount_Allenby
(۱۱) https://en.wikipedia.org/wiki/%60Abdu’l-Bah%C3%A1
(۱۲) https://en.wikipedia.org/wiki/Colonial_Office
(۱۳) https://en.wikipedia.org/wiki/Order_of_the_British_Empire
(۱۴) https://en.wikipedia.org/wiki/Order_of_the_Bath
(۱۵) https://en.wikipedia.org/wiki/Order_of_St_Michael_and_St_George
(۱۶) http://ismaili.net/timeline/2005/20050607oc.html
««« پایان »»»
آشنایی با رنگهای بهکار رفته در یادداشت فوق:
رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ قهوهای برای نقلقول استفاده میشود.
رنگ قرمز برای لینکدادن استفاده میشود.
شوالیهگری عبدالبهاء ، شوالیهگری عبدالبهاء
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
شوالیهگری عبدالبهاء ، شوالیهگری عبدالبهاء
شوالیهگری عبدالبهاء ، شوالیهگری عبدالبهاء