مقدمه میرزا رضا کرمانی
در روز ٢١ مرداد سال ۱۲۷۵ شمسی «میرزا رضا کرمانی» به جرم قتل ناصرالدینشاه اعدام شد. ادعا میشود: «میرزا رضا کرمانی وصیت کرده تا این شعر را – که احتمالاً از خودش بوده – بر روی سنگ قبرش بنویسند: محبّ آل محمد غلام هشت و چهار … فدای مردم ایران رضای شاهشکار» (۱)
اما آیا واقعاً میرزا رضا شیعه بود و محبّ دوازده امام علیهمالسلام (هشت و چهار) و فدایی مردم ایران؟! و یا همانطور که در تصویر زیر از مجموعه تمبر منتشر شدهٔ بعد از انقلاب میبینید (ردیف پایین، اولین عکس از سمت راست)، آیا میرزا رضا از «پیشگامان نهضت اسلامی» بود؟!
در ادامه، روایت سیدمقداد نبوی رضوی پژوهشگر معاصر را از این شخصیت با هم مرور میکنیم:
تدبیرهای گروه کشندگان ناصرالدینشاه
با کشتهشدن ناصرالدینشاه، شهرت بابی بودن قاتل او، بر سر زبانها افتاد. بهنوشتهی ادوارد براون، بسیاری از روزنامههای اروپایی، آشکارا، از بابیبودن کشندهی ناصرالدینشاه سخن میگفتند. (۲) این موضوع، موجب شد تا در ناحیههای مختلف مسلماننشین، شیعیان، به بهائیان، که در عُرف مردم، بهاشتباه، بابی شناخته میشدند، (۳) حمله برند، و «در همهجا، بهصدد آحاد این طایفه» باشند. (۴)
انتشار شعری ساختگی از زبان میرزا رضا کرمانی
بر همین اساس بود که حاج میرزا یحیی دولتآبادی، عضو گروه کُشندگان ناصرالدینشاه، به چارهاندیشی روی آورد، تا پیش از آنکه مشکلی رخ دهد، پیشگیری کند. وی، برای «ضدیت با این سیاست باطل»، از زبان میرزا رضا، شعری ساخت تا «تشیّع او ظاهر شده، از هدف تیر تهمت بابیگری، نجات یابد.» این شعر، بهعنوان وصیت میرزا رضا برای حکشدن روی سنگ قبرش، توسط یکی از دوستان دولتآبادی (حاج محمدعلی تفلیسی) – که از «آزادی خواهان» بود، و در مجالس اعیان، رفت و آمد داشت – پخش شد، و به ولایات هم رسید:
محب آل محمّد غلام هشت و چهار
فدای مردم ایران رضای شاهشکار (۵)
میرزا رضا کرمانی قبل از اعدام
تلاش برای بهدست آوردن صورت بازجویی میرزا رضا کرمانی
مدتزمانی بعد از کشتهشدن ناصرالدینشاه، بازجویی از میرزا رضا کرمانی آغاز شد. منوچهر [ناشناس – مغز متفکر گروه کشندگان ناصرالدینشاه]، بر آن بود تا از متن بازجویی آگاهی داشته باشد. آن زمان، تعمیر ساعت سفارت بریتانیا، به میرزا علیاکبر ساعتساز (حکیم) [از بابیان ازلی] سپرده شده بود… [که] با سفارت، «مراودهی دائمی» داشت و… «مورد توجه کارکنان سفارتخانه» بود. ازجمله، میرزا عباسقلیخان نواب، و منشی سفارت، «یک علاقهی مخصوصی» به او داشتند. از این روی بود که منوچهر، برای حکیم پیغام فرستاد که اگر بتواند، با کمک ایشان، صورت استنطاق میرزا رضا را تهیه کند. (۶)
حکیم، سرانجام، توانست صورت استنطاق میرزا رضا را بهدست آورد… میرزا رضا، در بازجویی خود، از اقامتش در منزل شیخ هادی نجمآبادی سخن گفته، و او را از هممسلکان سید جمالالدین، و از «معتقدین سید»، یاد کرده بود. (۷) این موضوع که به گوش شیخ رسید، او را نگران کرد، و به پرسش از منوچهر واداشت. منوچهر، پیغام داد که خیال نمیکند، میرزا رضا، «چیزی بگوید که اسباب زحمت جنابعالی شود.» (۸)
یاریخواهی از سفارت بریتانیا برای جلوگیری از شکنجهی میرزا رضا کرمانی
منوچهر نگران بود که میرزا رضا، مورد آزار و شکنجه قرار گیرد. او، اعتقاد داشت که «غیر از سفارت انگلیس، هیچ مقامی، بهتر و صالحتر نیست؛ و اگر کسی، مراتب را به استحضار آقای سفیر برساند، حتماً، از نقطهنظر تمدّن و انسانیّت، نخواهد گذاشت»!
بر همین اساس، میرزا علیاکبر ساعتساز (حکیم)، که با سفارت بریتانیا، ارتباط داشت، مأمور شد به آنجا برود. او، پیش از رفتن به سفارت، منوچهر را اطمینان داده، و گفته بود: «ممکن نیست سفارت بگذارد رضا را داغ و درفش نمایند»! نظر او، درست بود. سفارت، به حکیم قول مساعدت داد. (۹)
تصویرسازی ترور ناصرالدین شاه بر روی جلد روزنامه فرانسوی لو پتی پاریزین (گرچه این تصویرسازی با واقعیات چندان همخوانی ندارد، چون ترور در حرم شاه عبدالعظیم صورت گرفت)
میرزا رضا کرمانی
در منابع رسمی حکومت ایران، میرزا رضا کرمانی، گاه با عنوان کسی که پیشتر، بابی بود، یاد شده است. (۱۰) اما آنچه احتمال بابی بودنِ او را بهشکلی جدّی، بهدست میدهد، روش نهاننگارانهی مهدی ملکزاده، در تاریخی است که بر جنبش مشروطیت ایران نگاشته است… پدر ملکزاده (ملکالمتکلمین)، بابی (ازلی) بود. ادبیات ملکزاده، در نگارش آثار تاریخیاش نیز از دلبستگی او به آن اعتقاد حکایت دارد. با این رویکرد است که باید به تحلیل نگاه او به میرزا رضا کرمانی پرداخت.
وی، هنگام بیان هستههای «روشنفکری» پیش از جنبش مشروطیت، زمانیکه به کرمان رسیده، بهشکلی خاص، سخن گفته است. در نگاه او، چگونگیِ ورود «افکار نوین»، «فلسفهی آزادیخواهی»، و «آن آیین نو» به کرمان، بهروشنی معلوم نبود. اما، در زمان ناصرالدینشاه، «مجمعی از آزادیخواهان، در کرمان تشکیل مییافت» که «در راه انتشار افکار نوین» کوشش میکرد.
اعضای این انجمن عبارت بودند از: میرزا آقاخان کرمانی، شیخ مهدی بحرالعلوم، شیخ احمد روحی، میرزا احمد کرمانی، افضلالملک، حاجی سیّد جواد، و میرزا رضا کرمانی. (۱۱) اعتقاد بابی (ازلی) تمام این کسان، جز میرزا رضا کرمانی، در بخشهای مختلف این پژوهش (۱۲) به بحث گذاشته شده است. با این وجود، آیا میتوان پذیرفت که در اوج خفقان ضد بابی ناصرالدینشاهی، انجمنی در ترویج «افکار نوین» و «آن آیین نو» بکوشد، و تمام اعضایش، بابی باشند جز میرزا رضا؟! و اینکه ملکزاده، به رمز سخن گفته، و نخواسته از همکیشان خویش، آشکارا یاد کند، خود، دلیلی است محکم که او، این کسان را بهواقع، بابی (ازلی) میدانسته است.
در این میان، میرزا ملکمخان – که یکی از راهنمایان سیاسی فعالان بابی بود، و صبح ازل، او را رجعت عیسای مسیح خوانده بود – در سالهای پس از کشتهشدن ناصرالدینشاه، به یکی از اروپائیان گفت که قاتل شاه ایران، از بابیان بود. (۱۳)
میرزا رضا کرمانی بر بالای دار مجازات
گذشته از این، بررسی صورت اصلی استنطاق میرزا رضا کرمانی نیز گویای همین واقعیت است. براساس متن اصلی این استنطاق که نخستینبار توسط یکی از محققان، به آگاهی عمومی رسیده، وقتی بازجویان، از میرزا رضا، دربارهی ارتباط شیخ هادی نجمآبادی و سید جمالالدین پرسیدند، پاسخ او، چنین بود:
چه عرض کنم؟ درست نمیدانم ارسال و مرسولی دارد. اما، از معتقدین سیّد است، و او را مرد بزرگی میداند. هرکس که اندک بصیرتی داشته باشد، میداند که سیّد، دخلی به مردم این روزگار ندارد! حقایق اشیاء، جمیعاً، پیش سیّد مکشوف است! تمام فیلسوفها و حکمای بزرگ فرنگ، و همهی روی زمین، در خدمت سیّد، گردنشان کج است! و هیچیک از دانشمندان روزگار، قابل نوکری و شاگردی سیّد نیست! واضح است حاجی شیخ هادی هم شعور دارد و مثل بعضی از آخوندهای بیشعور نیست که آثار و علامات جعلی و ممتنعالقبول که برای صاحبالزمان درست کردهاند، بیجهت انتظار ظهور میکشند! هرکس که به این آثار و علامات پیدا شد، صاحب زمان خودش است! (۱۴)
این سخن، گویای آن است که در نگاه میرزا رضا کرمانی، شیخ هادی نجمآبادی و سید جمالالدین افغانی، منتظر ظهور امام دوازدهم شیعیان نبودند. بنابراین، میرزا رضا را مانند شیخ، یک بابی باید دانست، و بر درستی گزارشهای رسمی دولت ایران، رویکرد نهاننویسانهی ملکزاده، و نیز سخن میرزا ملکمخان، باید یقین کرد.
آنچه در این میان مهم مینماید، حذف عبارات پایانی گفتار میرزا رضا کرمانی، در روزنامه صور اسرافیل است که از سوی همان محقق، مورد اشاره قرار گرفته است. (۱۵) جای این عبارات، در روزنامهی صور اسرافیل، سفید گذاشته شده است! (۱۶)
صورت سانسور شدهی گفتار میرزا رضا کرمانی دربارهی شیخ هادی نجمآبادی در روزنامه صور اسرافیل
صورت استنطاق میرزا رضا کرمانی، با تلاش فعالان بابی چون میرزا علیاکبر ساعتساز (حکیم)، قاضی قزوینی، و نیز با کمک سفارت بریتانیا، بهدست آمد، و سرانجام بهدست مشروطهخواهان بابی، و ازجمله، میرزا جهانگیرخان شیرازی (مدیر صور اسرافیل) رسید. (۱۷) وی، صورت این بازجویی را برای نخستینبار، در جریدهی خود، در اختیار همگان قرار داد، اما، این بخش را که بر بابیبودن استاد فقید و متهم به بابیگریاش، شیخ هادی نجمآبادی، (۱۸) و نیز میرزا رضا کرمانی، مُهر تأیید میگذاشت، حذف کرد!
سانسور بخش مربوط به شیخ هادی نجمآبادی از استنطاق میرزا رضا کرمانی در نسخه چاپ سنگی تاریخ بیداری ایرانیان اثر ناظم الاسلام کرمانی
همچنین، باید دانست که بر پایهی برخی گزارشها، میرزا رضا، در مسیر حرکت از اسلامبول به ایران، در بادکوبه، با یکی از بابیان برجسته دیدار داشت، (۱۹) و حتی در نامهای برای یکی دیگر از بابیان فعال آنجا، «تقریباً، مرگ شاه را پیشگویی کرده»، و نوشته بود: «بهزودی، روزگار بهتری خواهد رسید که «م. ک.»، چنین امر فرموده است!» (۲۰) (این احتمال جدّی است که «م. ک.»، همان میرزا آقاخان کرمانی باشد.)
در میان تاریخنگاران معاصر، ابراهیم صفائی، میرزا رضا را «ازلی» خوانده (۲۱) و نوشته: «بابیان و ازلیان، قصد انتقامجویی از ناصرالدینشاه را داشتند، نه بهائیان». (۲۲)
توصیفهای کلی دربارهی دخالت بابیان (ازلیان) در کشتن ناصرالدینشاه
در کنار آنچه آمد، اشارههای کلی نیز در این موضوع وجود دارد. عباس افندی (عبدالبهاء) – که آن زمان، رهبری غالب بهائیان را در دست داشت – در نامهای که مدتی پیش از کُشتهشدن ناصرالدینشاه برای امینالسلطان فرستاد، چنین نوشت که: «حضرت سیّد جمالالدین، و ازلیها، در اسلامبول گردآمده، قصد اقدام بر علیه شاه دارند، و دولت بداند که بهائیان، از این امر برکنارند»! (۲۳) روشن است که او میخواست تا از اتهام احتمالی بر بهائیان پیشگیری کرده باشد.
حاجآقا محمد علاقبند (یکی از بهائیان صدر مشروطیت) نیز کُشتن ناصرالدینشاه را به بابیان (ازلیان) نسبت داده است:
از روضهخوانها، یکی، آقا سید جمال [واعظ اصفهانی] نام داشت؛ و یکی، حاجی میرزا نصرالله [ملکالمتکلمین]. هردو، از اهل اصفهان، و هردو، از معتقدین به یحیی. با پسرهای حاجی میرزا هادی دولتآبادی [یعنی حاج میرزا یحیی و حاج میرزا علیمحمد] همدست شده، و در عقب مرام و اعتقاد مذهبی (۲۴) … خیال کردند که اگر سلطان کشته شود، سلطنت به ازل می رسد. [لذا]، تیر به ناصرالدینشاه زدند. (۲۵)
واکنش میرزا یحیی صبح ازل به کشته شدن ناصرالدینشاه
زمانیکه خبر کُشتهشدن ناصرالدینشاه پخش شد، گروهی از پیروان صبح ازل – که برای دیدار او به قبرس رفته بودند – جشنی گرفته، و او را نیز به آن میهمانی دعوت کردند. در آن جمع بود که صبح ازل، «لوح ضیافت» را به زبان عربی نگاشت. (۲۶)
صبح ازل، در لوح ضیافت، از انتشار خبر کشتهشدن «عدوّ الله» (دشمن خداوند، یعنی ناصرالدینشاه)، سخن گفته، و به ظلمهای او و پدرش (محمدشاه)، در زندانی کردن «نقطه» (باب)، اشاره کرده است. او، کسی را که در «ظاهر الامر» به کارهای «عدوّ الله» میرسید، زندانیکنندهی باب دانسته، و او را «ظالم عنید»، خوانده است. روشن است که این شخص، میرزا تقیخان امیرکبیر (صدراعظم آن زمان ناصرالدینشاه) بود، که نقش اصلی را در سرکوب بابیان، زندانی کردن چندسالهی باب، و سرانجام کُشتن او داشت.
پینوشتها:
(۱) بهعنوان نمونه بنگرید به:
https://www.psri.ir/?id=mqeuyb2c
(۲) ادوارد براون، انقلاب ایران، ص۶۱.
(۳) عزیزالله سلیمانی اردکانی، مصابیح هدایت، ج۳، ص۱۳۸.
(۴) اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، تهران، ج۸، بخش نخست، ص۹۸.
(۵) یحیی دولتآبادی، حیات یحیی، ج۱، صص۱۵۲و۱۵۳.
(۶) علیاکبر ارداقی، دربار شاهی، ص۲۱۰.
(۷) استنطاق از میرزا رضا کرمانی، مندرج در: تبریزی، میرزا قاسمخان؛ شیرازی، میرزا جهانگیرخان، روزنامهی صور اسرافیل، ش۱۰، ص۴ (بقیهی استنطاق با میرزا محمدرضا، از شمارهی ۹).
(۸) علیاکبر ارداقی، دربار شاهی، صص ۲۳۱ و ۲۳۲.
(۹) همان، صص ۲۴۱ و ۲۴۲.
(۱۰) بهعنوان نمونه، امینالسلطان، در اعلانی که یک هفته پس از قتل ناصرالدینشاه صادر کرد، آورده: «قاتل، میرزا رضا کرمانی است. اول، بابی بود. بعد از آنکه جمالالدینِ معروف، به تهران آمد، نزد او، مستخدم شد. مذهب دهری و سوسیالیست دارد.» (ابراهیم صفایی، نهضت مشروطه ایران بر پایهی اسناد وزارت امور خارجه، ص۷).
(۱۱) مهدی ملکزاده، تاریخ انقلاب مشروطیّت ایران، ج۲، ص۲۰۲.
(۱۲) کتاب «تاریخ مکتوم»، نوشته: «سیدمقداد نبوی رضوی»
(۱۳) H. R. Haweis: “Talk with a Persian Statesman”, p. 75
(۱۴) هما ناطق، کارنامه و زمانهی میرزا رضا کرمانی، بخش «مدافعات» (صورت اصل و «سانسور نشده»ی استنطاق میرزا رضا کرمانی)، صص۱۹۵و۱۹۵.
(۱۵) همان، ص۱۹۵، پ۱۳.
(۱۶) تبریزی، میرزا قاسمخان؛ شیرازی، میرزا جهانگیرخان، روزنامهی صور اسرافیل، ش۱۰، ص۴.
(۱۷) ادوارد براون – که با صبح ازل و برخی پیروانش، دوستی نزدیک داشت – میرزا جهانگیرخان را ازلی دانسته است. جالب اینجاست که او، در آن گفتار، از بابیبودن ملکالمتکلمین و میرزا جهانگیرخان، چون کشته شده بودند، سخن گفته و نوشته که دیگر ازلیان را، چون زنده هستند، معرفی نمیکند! (Edward G. Browne, Materials for the Study of the Babi Religion, p. 221) آدمیت نیز میرزا جهانگیرخان را در زمرهی ازلیان یاد کرده است. (فریدون آدمیت، اندیشههای میرزا آقاخان کرمانی، ص۲۲۲) عباس افندی (عبدالبهاء)، نیز بر اعتقاد ازلی او طعن زده است. (عباس افندی (عبدالبهاء)، مجمویهی الواح تذهیب شده (به خط علیاکبر میلانی)، ص۲۲۹) و…
(۱۸) دربارهی میرزا جهانگیرخان گفته شده که او «از مریدان مخصوص شیخ هادی معروف نجمآبادی بود.» (سید ابوالحسن علوی، رجال مشروطیت، ص۴۲)
(۱۹) و. ا. کاساکوفسکی، خاطرات کلنل کاساکوفسکی، ص۹۰.
(۲۰) همان، ص۹۳.
(۲۱) ابراهیم صفائی، رهبران مشروطه، ج۱، ص۲۶، پ۳.
(۲۲) همان، ج۱، ص۲۸.
(۲۳) اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج۸، بخش نخست، ص۴۳۰.
(۲۴) بابیان، بر آن بودند که با کشته شدن ناصرالدینشاه، زوال سلطنت قاجار (رجعت بنیامیه)، خواهید رسید، و پادشاهی بابی، با سلطنت صبح ازل، آغاز خواهد شد! برای اطلاع نک: مقدمهی کتاب تاریخ مکتوم، نوشتهی سیدمقداد نبوی رضوی، بخشهای «جامعهی آرمانی بابیان»، و «لایههای زیرین تکاپوهای فعالان بایی (ازلی) در دورهی قاجار»، صص ۲۴ تا ۴۴.
(۲۵) حاجآقا محمد علاقبند، تاریخ مشروطیت، ص۴۱.
(۲۶) اصل این لوح – که به خط صبح ازل است – در مجموعهای از اسناد، به شمارهی ۱۰۷۷۲، در کتابخانهی مرکزی دانشگاه تهران نگهداری میشود. دربارهی آن، نوشته شده: «لوح ضیافت، در هنگام نشر خبر قتل ناصرالدینشاه در سنهی ۱۳۱۳. لوحی از آثار حضرت ثمره، صبح ازل، به خط خودشان، در جلسهی مهمانی که بعد از نشر خبر کشتهشدن ناصرالدینشاه در سنهی ۱۳۱۳ قمری، نوشته شده.» برپایی آن میهمانی توسط پیروان صبح ازل، و دعوت او به آن مجلس، در متن لوح ضیافت امده است.
منبع: سیدمقداد نبوی رضوی، تاریخ مکتوم، نگاهی به تلاشهای سیاسی فعالان ازلی در مخالفت با حکومت قاجار و تدارک انقلاب مشروطه، نشر شیرازه، چاپ سوم ۱۳۹۸، صص ۱۶۵-۱۸۰، به انتخاب اندیشکده مطالعات یهود.
««« پایان »»»
آشنایی با رنگهای بهکار رفته در مقالهی فوق:
رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ قهوهای برای نقلقول استفاده میشود.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده میشود.
رنگ قرمز برای لینکدادن استفاده میشود.
…..
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
سلام عليكم. با تشكر از مطالب خيلي خوب شما. ظاهرا در متن دچار يك خطاي جدي شديد. سيد جمال كه از او نام برديد و سید جمالالدین افغانی معرفي كرديد. تحليل شما بوده. سید جمالالدین افغانی همان سید جمالالدین اسد ابادي است ولي اين سید جمال كه در متن به آن اشاره شده سید جمال واعظ اصفهاني است لذا متن خواننده را دچار برداشت ديگري ميكند.
سلام دوست عزیز… اتفاقا شما دقت نفرمودید. در متن هم از سید جمالالدین واعظ نام برده شده و هم از سید جمالالدین افغانی (اسدآبادی). و هیچ خلطی هم صورت نگرفته است. سید جمالی که میرزا رضا کرمانی مرید اوست و مکرر از او به تصریح نام میبرد، و شیخ هادی نجمآبادی با او مرتبط است، همان سیدجمالالدین افغانی (اسدآبادی) معروف است.
سلام و خسته نباشید
در مورد سید جمال الدین اسد ابادی حرف و حدیث زیاد است
از ماسون بودن ایشان و اینکه اکثر اطرافیان ایشان ازلی بودند
متاسفانه […] به همه چیز نگاه ایدیولوژی میشود […] الان کسی دیگر جرات بحث در این مورد را ندارد
هموار صحبت از یهودیان مخفی میشود که خیلی هم لازم است اما ازلی ها چه
مطمینا در ارکان امنیتی و اداری نظام نفوذ عمیق و بالایی دارند
در پناه علی
با سلام.
اول: اهمیّت و نقش مخرّب و نفوذی ازلیان مخفی [در کشور ما بهطور خاص]، اگر بیشتر از یهودیان مخفی نباشد، یقیناً کمتر نیست.
دوم: همهی ما باید به این بلوغ فکری برسیم که «نقد» لازمهی شناخت و پیشرفت است و از آن نهراسیم. سیدجمالالدین اسدآبادی هم مثل هر شخصیت دیگری باید نقد شود و موافقان و مخالفان با آزادی بتوانند ادعاهای خود را با اسناد تاریخی مطرح کنند و قضاوت را به مردم بسپارند.
سلام وقتتون بخیر و خداقوت به شما
تمام مقالات این اندیشکده در واقع در حال شخم زدن گذشته و نقد و افشا گری نفوذ بهائی ها ازلی ها ماسونی ها یهودی ها و غیره و ذالک هست.
چند سال باید بگذره تا افشا گری درمورد دولتمردان دهه اخیر صورت بگیره، و این حجم از نفوذ تو کشور اسلامی جلوش گرفته بشه؟!
کتاب تاریخ معاصر دبیرستان کلمه ای از بهایی بودن اشخاص گفته شده و تأثیر گذار توی تاریخ برده نشده!!!
در واقع دانش آموزانی که با سانسور مطالب تاریخی و علمی به دانشگاه میرسن و تزریق میشن ب جامعه علنا بعد ها ملحد شدنشون و منحرف شدنشون جای تعجب نداره!!
این اسناد تاریخی جاش تو سایت نیست!
بایدتو کتاب و جلوی چشم دانش آموزان باشه!!