جامعه آرمانی بابیان و بشارت‌های باب

جامعه‌ی آرمانی بابیان و بشارت‌های باب

بشارت‌های باب به گسترش آیین بیان، و تشکیل پادشاهی بیان

باب در آثار خویش، برای وضعیت عمومی پیروان خود در آینده، سخنانی دارد. به‌عنوان نمونه، وی، در برخی از مهم‌ترین آثارش، مانند «بیان عربی» و «بیان فارسی»، درباره‌ی گسترش آیین خود در جهان، و نیز ظهور پادشاهان بابی و حکمرانی ایشان سخن گفته، و دستورهایی صادر کرده است. بابیان، از آنجا که آثار باب را آیات خداوند می‌دانستند، این گفتارها را خبردهی خداوند درباره‌ی پیروزی‌های حتمی خود در آینده می‌دانستند. برخی گفتارهای باب، درباره‌ی گسترش آیین بیان از این قرار است:

نگارش کتاب بیان با طلا

«عن‌قریب، همین آیات را به اعلى علو ذکر نموده، و بیان‌های هزار مثقال ذهبی تمام نموده، و به آن افتخار کرده، و خود را منسوب الى الله دانسته.» [۱]

ساخته شدن زیارتگاهی برای فرزند باب (احمد)

«خواهد رسید به یومی که محل طین الله احمد، در شطری از شطر آن ارض اعظم قرار گیرد، و محل صلوة مصلیان گردد، چنانچه الان در مکه ظاهر است … مراد از این امر، این است که ارضی که به انتساب به ظهور جسد او، این نوع مرتفع گردد که آن محل، محل احرام محرمین گردد در طواف بیت او، چگونه خواهد بود اراضی اجساد ذاتیه‌ی مُدلّه بر تکبیر او؟!» [۲]

دستور به پادشاهان بابی بر باقی نگذاشتن غیر مؤمن

«ان الله قد فرض على کل ملک یبعث فی دین البیان أن لایجعل احد على ارضه ممن لم‌یدن بذلک الدین … بر هر صاحب اقتداری، ثابت بوده و هست من عندالله بر این که نگذارد در ارض خود غیر مؤمن به بیان را.» [۳]

شرح چگونگی قصرهای پادشاهان بابی

«هر صاحب ملکی که در بیان مرتفع گردد، سزاوار است دو بیت بنا کند به اسم من یظهره الله، و محل خود قرار دهد، و عدد ابواب اول، از نود و پنج، متجاوز نشود، و ثانی، از نود، تا آن که سرّ حقیقت در جماد هم سرایت کرده باشد.» [۴]

دستور بر چگونگی تاج پادشاهان بابی

«اگر پادشاهی در بیان برانگیخته شد، بر او واجب است که بر چیزی را که بر سر خویش می‌گذارد، نود و پنج (جواهر) که بی مثل و مانند است، قرار دهد.» [۵]

دستور بر مشورت پادشاهان بابی با عالمان بابی

«هر پادشاهی که در آیین بیان برانگیخته می‌شود، باید از ساکنان قلمرو خویش، بیست و پنج نفر از عالمانی که شایسته‌اند تا مطالع حروف در کتاب الله باشند، برگزیند، شاید در روز قیامت آیین بیان، که روز ظهور من یظهره الله است، به او ایمان آورده، [و به او] یقین کرده، و دین خداوند را یاری کنند.» [۶]

و….

سید علی محمد باب شیرازی

علی‌محمد باب شیرازی

نگاه بابیان به بشارت‌های باب

در متون تاریخی نمونه‌هایی را می‌توان یافت که نشان می‌دهد پیروان باب به این بشارت‌ها توجه داشتند. نمونه‌ی نخست، آنی است که سعیدخان کردستانی از میرزا مصطفی کاتب یاد کرده است. کاتب، یکی از بابیان بسیار فعال بود که زندگی خود را با نسخه‌برداری از آثار بابی می‌گذراند. [۷] همسر دوم باب – که از ازلیان مخالف بهاءالله بود، و بهاءالله او را «داهیه‌ی دهماء دجّاله»، و از «اعداء الله»، و از «انفُس خبیثه‌ی کاذبه‌ی مُفتریه» خوانده بود [۸] – مدتی در تهران، در منزل کاتب سکونت داشت. یکبار که این زن (عمه‌جان)، کاتب را از خود رنجانده بود، او، با سعیدخان درد دل کرد:

… باری، با این تفاصیل، تعجب نبود که میرزا مصطفی، به من شکایت آورد، و از دست عمه‌جان، داد و فریادش بود که: «این زن، مفتنه است، و فتنه در میان دختران من می‌اندازد، و لابد شدم به او بگویم: بابا! از جان من چه می‌خواهی؟ و در اینجا، تا کی میمانی که موجب فتنه در خانواده‌ی من بشوی؟! وای بر مردم بیچاره، در آتیه، یک‌روزی، روی قبر تو هم قندیل‌ها خواهند آویخت، و شمع‌ها روشن خواهند کرد، و برایت زیارت‌نامه‌ها تألیف کرده، خواهند خواند! دیگر نمی‌دانند تو چگونه زنی هستی!»

تفسیر سعیدخان از سخن کاتب، گویای ایمان او به بشارت‌های باب است:

شاید میرزا مصطفی مطمئن بود که باید دین باب، لااقل، در تمام ایران تسلط تامّه پیدا کند، و دوهزار سال هم دوام داشته باشد. به این جهت، البته باب و سایرین و عیال [و] آل آن‌ها، محترم شمرده خواهند شد، و مردم، به زیارت‌شان خواهند رفت. من، قدری به میرزا مصطفى تسلّی دادم، [و] گفتم: «زن پیری است. تا به حال، به او محبت زیاد کرده‌ای، حال هم کوتاهی نکن. صبر داشته باش. به زودی خواهد مرد!» [۹]

نمونه‌ی دوم، گفتار سیدهدایةالله شهاب فردوسی است. او – که ابتدا از بهائیان بود، و سپس، به ازلیان پیوست [۱۰] – در یکی از مقالاتی که – در نقش یک محقق مسلمان – نگاشته، و به شرح تاریخ و باورهای بابیان و بهائیان پرداخته، چنین نوشته است:

[سید باب،] امت خود را بشارت می‌دهد که این «بیان»، به‌وسیله‌ی طایفه‌ی موی‌زردی که از اقصی‌نقاط شمال ایران ظاهر خواهند شد، و از روحانیان امت مسیح خواهند بود، و بر همه‌ی عالم مستولی خواهند گشت، در همه‌ی جهان رواج خواهد یافت! و با این حساب، بقایای معدود بابیه، به خیال خود، در انتظار ظهور این طایفه‌ی موی‌زرد از روحانیان امت مسیح هستند که آیین از میان رفته و فراموش‌شده‌ی ایشان را در عالم رواج دهند! [۱۱]

نمونه‌ی سوم، توصیفی است که یکی از نویسندگان مسلمان – که گروهی از بابیان (ازلیان) را می‌شناخت – در سال ۱۳۲۳ش. به دست داده است. او، پس از بیان برخی از احکام باب – که به زمان غلبه‌ی بابیان مربوط است – نوشته:

[بابیان (ازلیان)،] برخلاف رویای بهائیان، به تبلیغ و تشکیلات مذهبی عقیده ندارند، و معتقدند که به موجب وعده‌ی سیّد باب، عن‌قریب، عموم مردم، در مقابل دین و کیش سیّد باب سر تعظیم فرود خواهند آورد! در این صورت، لزومی ندارد که بیهوده، خود را به زحمت بیندازند، و مردم را تبلیغ نمایند! [۱۲]

کتاب هشت بهشت تألیف میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی

نگاه کتاب هشت بهشت به جامعه‌ی آرمانی بابیان

کتاب «هشت بهشت»، یکی از آثار مهم بابیان (ازلیان) است. این کتاب را بیشترِ بابیان نگاشته‌ی میرزا آقاخان کرمانی می‌دانستند. [۱۳] دیگرانی، آن را اثر شیخ احمد روحی، [۱۴] و گروهی نیز آن را حاصل کار آن‌دو بر یادداشت‌هایی که میرزا آقاخان، از درس‌های حاج سید جواد کربلایی (از پیروان نخستین باب) فراهم آورده بود، دانسته، و احتمال داده‌اند که میرزا آقاخان، سهم بیشتری در آن داشته است. [۱۵] این پژوهش، با توجه به نامه‌ای از میرزا آقاخان کرمانی به ادوارد براون، نظر سوم را برمی‌گزیند. [۱۶]

این کتاب، در شرح احکام آیین باب، و نیز دارای نقدی کلامی – تاریخی، بر دعوت استقلالی میرزا حسینعلی بهاءالله است که با ادبیاتی سخت به نگارش در آمده است. بهائیان، کتاب «هشت بهشت» را در شمار آثار سیاسی بابیان در زمان مشروطیت دانسته‌اند:

… این مفسدین [یعنی، ازلیان،] دست از کار نکشیدند، تا نائره‌ی انقلاب در ایران افروخته گردید، و به یکی از مقاصد عمده‌ی خویش – یعنی ضعف و اختلال سلطنت – نائل آمدند. و پس از آن، در طهران، به تشکیل مجالس سرّیه، موافق دستورالعمل کتاب «هشت بهشت» پرداختند، و اجزاء انجمنی که به اصطلاح کتاب مذکور، «سرّ مستسر»، نامیده شده، عبارت از ازلیان بودند که هریک از ایشان در انجمنی از انجمن‌های سرّی، ریاست یا عضویت داشتند، و پیوسته، آنان را به مخالفت و ضدیّت با سریر سلطنت، و القاء فتنه و آشوب مابین دولت و ملت، اغواء و تحریک می‌نمودند …. [۱۷]

این گفتار را – بدون توجه به لحن تند آن – در مجموع، باید گفتاری مهم و درست دانست. [۱۸] با این ترتیب است که آگاهی از نوع نگاه «هشت بهشت» به جامعه‌ی آرمانی بابیان، در تحلیل تکاپوهای ایشان می‌تواند کارگشا باشد.

میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، در این کتاب، فصلی درباره‌ی پادشاهان بابی – که در آینده به حکومت خواهند رسید – دارند. ایشان، در ابتدای این فصل، برخی از «اشارات و بشارات» را درباره‌ی آینده‌ی درخشان آیین باب، آورده‌اند:

در بیان تکالیف ملوک و اولی‌الامری که در دین بیان ظاهر می‌شوند؛ و احکام آن‌ها مشتمل است بر هشت ماده. ولی، قبل از ذکر آن مواد ثمانیه، پاره‌ای کلماتی از اشارات و بشاراتی که متعلق به احوال ملوک ارض است، در اینجا ایراد می‌نمائیم:
خداوند، در کتاب وصیّت، اهل بیان را بشارت می‌دهد که بعد از انقضای یک قرن، صدسال، یک‌نفر از اولاد وحید، سلطان معموره‌ی ارض خواهد شد؛
و دیگر، بشارت می‌دهد فتح الف و لام را به‌دست اول ملوک بیان؛
و دیگر، بشارت می‌دهد انقراض دولت قاجار را قبل از انقضای هزار ماه از دین بیان (لیلة القدر خیر من الف شهر)؛
و دیگر، بشارت می‌دهد ذلّت اعداء الله را قبل از انقضای شصت و پنج سال از ظهور بیان، و [نیز] نصرت و ظفر اهل الله را؛
و دیگر، در قیوم الأسماء، خبر می‌دهد به این که خداوند، بر دولت روم اخذ شدید خواهد فرمود؛
و دیگر، بشارت می‌دهد رواج دین بیان را به‌دست روحانیان از امت انجیل، که موی زرد دارند، و از اقصی‌بلاد شمال و مغرب ظهور می‌کنند، و بر همه‌ی روی ارض مالک و مسلّط می‌شوند.
و دیگر، بشارت می‌دهد به شیوع علم و آداب دین در میان اهل مشرق، بعد از یأس عظیم که: خابت انفس الشرقین. [۱۹]

با توجه به این گفتار، دانسته می‌شود که بابیان (ازلیان)، در انتظار آن بودند که بعد از گذشت صدسال، یکی از نوادگان سید یحیی دارابی (ملقّب به «وحید اکبر»، و رهبر بابیان در جنگ نیریز فارس)، به پادشاهی بزرگی دست یابد. [۲۰] همچنین، بر آن بودند که اسلامبول (ارض الف و لام)، [۲۱] به‌دست نخستین پادشاه بابی فتح می‌شود. باور ایشان، آن بود که سلطنت قاجار، پیش از گذشت هزار ماه از ظهور آیین باب، از میان خواهد رفت. در نگاه ایشان، پیش از گذشت شصت و پنج سال از ظهور بیان، «ذلّت اعداء الله» و «نصرت و ظفر اهل الله»، باید به وقوع می‌پیوست. ایشان، همچنین، خشم الهی بر دولت روم (به احتمال، عثمانی)، [۲۲] و رواج آیین باب، توسط روحانیان موی‌زرد مسیحی را انتظار داشتند.

میرزا آقاخان کرمانی

میرزا آقاخان کرمانی

نویسندگان «هشت بهشت»، پس از اشاره به آن بشارات، به احکام ملوک بیان رسیده‌اند. در نگاه ایشان، آموزه‌های باب، بیانگر آن است که سلطنت استبدادی و نظام جمهوری، جواب‌گوی اداره‌ی جامعه نیست، و تنها، باید به سلطنت مشروطه نظر داشت. ایشان، پس از بیان آنچه نقاط ضعف این دو نظام می‌دانند، به نظام مطلوب خود رسیده‌اند:

سلطنت مستبده، و قوه‌ی جبریه، مظهر جبر است، و حکومت جمهوریه، مظهر تفویض. و این هردو، مذموم و ممنوع. لاجرم، امر بین الأمرین، که در [کتاب] «بیان»، حکم به آن شده، این است که باید قوه‌ی دولت، با قوه‌ی ملت، دائماً، متساوی، و در برابر یکدیگر، قائم و برپا باشند. و باید، شخص رئیس در احکام خود معصوم و مصون از خطا و زلل باشد، اما، در احکامی که حق اوست، نه در احکام خصوصیه و جزئیه، که باید به مشورت و اکثریت آراء پیش برود. [۲۳]

بر همین اساس است که در نگاه ایشان، حاکم جامعه، باید الهی باشد:

حکمت و سیاست، هرکه باشد و هرچه باشد، چون به تقدیس و ملکوتیت منسوب نبود، نتواند به‌طور مطلق، جهانی را منتظم بدارد، و این طرح مقدس، اساس امپراطوری کل عالم است؛ یعنی باید در امور کلی – که مناط و مدخل آن‌ها، عقل مجرد است – تفرّد، از برای عقل سلیم باشد و بالذات. افراد عقول جزئیه را اطاعت آنچنان مبدأ کلی، فرض عین و وجیه ذمت خواهد بود، که: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی‌الامر منکم.»
و سزاوار نیست تقدیم مفضول بر فاضل، و جاهل بر عاقل، و جبان بر شجاع، و ضعیف بر قوی، و جزئی بر کلی، و ناقص بر کامل، و عقل مستفاد بر عقل فعال، و نفس خامد بر روح جوال. لهذا، سلطنت، سزاوار مرایای الهی، و عقول مستکفیه، و ارواح قدسیّه است که اشرف ناس، و مبادی عالیه‌ی فیض، و اساس هرگونه سعادت، و منشأ نیکبختی و حیات عالم وجودند. و غیر از آن رئیس حقیقی – که روحاً و جسماً، اشرف و اقوى و ارفع ناس است – ریاست و سلطنت، حق کس دیگر، به‌حق واقع، نیست.
و اما، در امور جزئیه، که مناط آن‌ها، تجربه و حسیّات است، امر به شورا و کنکاش، و اجتماع عقول جزئیه، و اکثریت آراء جمهور، و تلاحق افکار فرموده‌اند (و امرهم شوری بینهم) …. بالبدیهه، این‌گونه حکومت، بهترین اساس و اقسام سلطنت است، زیرا که حاوی رتبتین و جامع فضیلتین است، و همه‌ی منافع سلطنت مستبده و حکومت جمهوریه را داراست، در صورتی که از مضار و مفاسد آن‌ها برکنار است. [۲۴]

میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، در گفتار بالا، با نگاه به تعالیم باب، سلطنت را حق «مرایای الهی، و عقول مستکفیه، و ارواح قدسیّه»، که «اشرف ناس، و مبادی عالیه‌ی فیض، و اساس هرگونه سعادت، و منشأ نیکبختی و حیات عالم وجودند»، دانسته‌اند.

در شرح این گفتار، باید گفت که در آیین باب، برترین مقام، از آنِ «شمس حقیقت» (صاحب آیین، یعنی خود باب) بود. پس از او، «مرآت» قرار داشت. مرآت، در نگاه بابیان، مانند خود باب، صاحب وحی بود، اما در مسیر آیین باب، نه به‌شکلی مستقل.

صبح ازل، نخستین مرآتی بود که در نگاه بابیان، از سوی خداوند، مبعوث شد تا تعالیم باب را ادامه دهد. باب، در یکی از آثار خود، گفته که تا پیش از ظهور من یظهره الله، نوزده مرآت، مبعوث خواهند شد، [۲۵] و در نبود مرآت‌ها، بابیان، باید به «شهداء بیان» (عالمان بابی برجسته) مراجعه کنند. [۲۶]

شیخ احمد روحی

شیخ احمد روحی

با این توصیف، دانسته می‌شود گفتار بالا، که سلطنت را از آن «مرایای الهی» دانسته، به «مرآت»هایی که از سوی خداوند برانگیخته می‌شدند، نظر داشته است. صبح ازل، نخستین مرآت بود، و آن زمان، زمام پیروان باب را در دست داشت. این دو نویسنده‌ی بابی، در ادامه، از حق صبح ازل در این مسیر، سخن گفته‌اند:

عدل حقیقی، ترتیب حقیقی است، و ظلم حقیقی، خطا در ترتیب است که وضع الشیء در غیر موضوعٌ‌له باشد. در این صورت، چقدر ظلم خواهد بود که اشرف موجودات، و عقل اول، و نور ذاتی، و روح قدسی، و مبدأ کاینات، و منشأ اصلی، که حق او ترتیب حقیقی و ریاست بر کل موجودات است، و به‌منزله‌ی قلب عالم و روح آدم می‌باشد، امروز، به حسب ظاهر، در ادنی ارض و بدترین نقاط روی زمین، محبوس و مسجون باشد، و انواع مصائب و بلیّات و محنت‌ها، از هر طرف، بر وی جمع آمده، دشمنان داخلی و خارجی، اطراف او را فرا گرفته باشند! البته، در این حال، عالم از اعتدال حقیقی افتاده، انقلابات شدید به عالم روی خواهد داد، امثال وبا و طاعون و خسف و زلازل و قحط و غلاء و موت فجأة؛ و امراض گوناگون و جنگ‌های خونریز و شورش‌های فتنه‌انگیز، عالم را آسوده نخواهد گذاشت. [۲۷]

روشن است که این گفتار، به صبح ازل نظر دارد. او بود که در نگاه پیروانش، «اشرف موجودات، و عقل اول، و نور ذاتی، و روح قدسی، و مبدأ کاینات، و منشأ اصلی» بود، و «ریاست بر کل موجودات» حق او بود، اما، در «ادنی ارض، و بدترین نقاط روی زمین» – که همان قبرس باشد – «محبوس و مسجون» بود، و روزگار سختی را می‌گذراند.

این دو نویسنده‌ی بابی – که هر دو، داماد صبح ازل نیز بودند [۲۸] – در ادامه، دیگربار به این حق پرداخته، و از «صاحب ولایت مطلقه‌ی کلیه» که «سلطنت صوری در دین بیان» با اوست، سخن گفته‌اند:

سلطنت صوری در دین بیان، حق کسی است که قوه‌ی نبوّت را با قوه‌ی حکمت، متحد کرده، یعنی، صاحب ولایت مطلقه‌ی کلیّه باشد، و خداوند – سبحانه – وعده داده که در ایام چنین پادشاه حقیقی، زمین را پر از عدل و داد فرماید، و جمیع خیرات و برکات آسمانی و سعادات دوجهانی را بر روی اهل زمین باز نماید، [و] کمترین ملک سلطنت او، از ماه تا ماهی باشد، و بر جن و انس و طیر و وحش و دیو و ملک، فرمانروایی کند. [۲۹]

ایشان، پس از این گفتار، به بیان برخی وظایف پادشاهان بابی رسیده‌اند:

۱. فراگیر کردن «صلح عمومی»، جلوگیری از خرید و فروش سلاح‌های جنگی، و برداشتن رسم اسارت و برده‌فروشی، و…؛ [۳۰].
۲. نپذیرفتن «فدیه و جزیه» از «منکرین و معاندین دین بیان»، و کُشتن هرکه «به مشعر فؤاد و توحید» نیامده، تا با این «قتل عامه»، «صلح عامه» حاصل شود، و «کل روی زمین»، در «مشعر فؤاد» وارد شوند؛ [۳۱].
۳. قراردادن «پنج قطعه از زمین» به‌عنوان «سواد اعظم، و معموره‌ی بزرگ و نمونه، و بلد الامین، و رضوان نعیم»، و افزودن سه قطعه‌ی دیگر به آن‌ها، برای آن که «جنات ثمانیه، تمام و کامل گردد.» [۳۲].
۴. جلوگیری از سکونت «غیر از اهل بیان» در آن هشت وادی؛ [۳۳].
۵. ساختن «بقاع حروف حی و حروف دالّه بر این امر»، به‌شکلی «عالی‌اساس، و رفیع‌البنیان، و مستحکم‌الارکان»، و آراستن آن‌ها با «هرگونه زینت و زیب و آرایش و نور»؛ [۳۴].
۶. وجوب پناه دادن به کسی که «مصدر جنایت» بوده، اما «از خوف مجازات بدان بقاع نوریة التجا و استغاثه کند، یعنی پناه بدان‌جا ببرد.» [۳۵].
۷. ساختن «عمارتی بسیار رفیع و محکم و منقه و مزین، به منتهی درجه‌ی عظمت»، با «تجملات و اثاث و تفریشات و و تزئینات»، به‌نام هریک از «ملوک بیان»؛ [۳۶].
۸. نوشتن کتابی از سوی هر پادشاه بابی، در شرح «آثار بزرگ و کارهای عمده‌ی خود»، و وصیت به وارث خود، که آن را به من یظهره الله برساند؛ [۳۷].
۹. تشکیل مجلسی در «هر بلد و هر مرکز»، با حضور «سفراء و مبعوثان هر دولت، و منتخبین آن مملکت»، تا «به‌طور مساوات در میان سکنه‌ی آن حدود حکم کند، اعم از اهالی یا اجانب.» [۳۸].

با این ترتیب، دانسته می‌شود که باب برای پیروان خود آینده‌ای روشن را نوید داده بود. ایشان نیز به آن آینده امید داشتند. آینده‌ای که در آن آیین باب فراگیر می‌شد، و پادشاهانی قدرتمند در آن پدیدار می‌شدند. در این میان، به نظر می‌رسد که نگارش آن بشارت‌ها در کتاب «هشت بهشت»، نقش مهمی در آگاهی بابیان از آن‌ها داشته است.

ادامه دارد…

قسمت قبلی این مقاله  ؛  قسمت بعدی این مقاله

پی‌نوشت‌ها:

[۱] سید علی‌محمد باب، بیان فارسی، باب سوم از واحد دوم، ص۲۲.
[۲] پیشین، باب اول از واحد پنجم، ص۱۵۱.
[۳] پیشین، باب شانزدهم از واحد هفتم، ص۲۶۲.
[۴] پیشین، باب نهم از واحد هفتم، ص۲۴۹.
[۵] سید علی‌محمد باب، بیان عربی، باب یازدهم، صص۵۸ و ۵۹: «ان یبعث ملکاً فی البیان کتب علیه ان یملکن لنفسه ما یجعلنه على رأسه مما یکن علیه خمس و تسعین عدداً مما لم یکن له عدل و لا شبه و لا کفو و لا قرین و لا مثال.»
[۶] پیشین، باب۱۱، ص۵۴: «کل ذا ملک یبعث فی البیان ینتخبن من سکان مملکته عدد الکاف و الهاء من العلماء الذین هم ینبغی أن یکونن مطالع الحروف فی کتاب الله لعلهم یوم القیامة بمن یظهره الله یؤمنون و یوقنون و دین الله ینصرون.»
[۷] برای آشنایی با میرزا مصطفی کاتب، نک: فصل «روزگاری که بر تکاپو گران بابی گذشت»، بخش «میرزا مصطفی کاتب»، از کتاب «تاریخ مکتوم»، ص۱۳۴.
[۸] اسدالله فاضل مازندرانی، اسرار الآثار خصوصی، ج۳، صص۲۳۴ و ۲۳۵.
[۹] سعیدخان کردستانی، شرح و توضیح نسخه‌های خطی بابی و بهائی دکتر سعیدخان کردستانی صص۲۶ و ۲۷.
[۱۰] قمرتاج دولت‌آبادی، زندگی‌نامه‌ی خودنوشت قمرتاج دولت‌آبادی، صص۷ و ۴۰.
[۱۱] سیدهدایةالله شهاب فردوسی، حالات و مقالات استاد شهاب فردوسی، ص۴۱۵.
[۱۲] محمدحسن بروشکی، اثبات بی‌اعتباری کتاب اقدس، ص۵۳.
[۱۳] میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، هشت بهشت، مقدمه‌ی ناشر، ص الف. میرزا مصطفی کاتب، در نامه‌ای به ادوارد براون، بر این موضوع تاکید کرده، و دلایلی نیز آورده است: «… در این کتاب مرسوله، چون هشت بهشت را نسبت به تصنیفات مرحوم حاجی شیخ احمد روحی داده، به نظر حقیر اشتباه است، [و] مال مرحوم میرزا آقاخان است، و دلایلی که دارم، این است….» این نامه‌ی چهار صفحه‌ای، اکنون، در مجموعه‌ی اسناد ادوارد براون در کتابخانه‌ی دانشگاه کمبریج، نگهداری می‌شود.
[۱۴] محمد قزوینی، یادداشت‌های قزوینی، ج۸، ص۱۸۶.
[۱۵] میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، هشت بهشت، مقدمه‌ی ناشر، ص الف.
[۱۶] در میان نامه‌هایی که شیخ احمد روحی برای براون، نوشته، و او آن‌ها را در نسخه‌ای از «هشت بهشت» قرار داده، به این موضوع اشاره شده است. آن نسخه از «هشت بهشت»، با شماره‌ی F.53 در مجموعه‌ی براون، در کتابخانه‌ی دانشگاه کیمبریج نگهداری می‌شود. براون، براساس این گفتار روحی، بر شیرازه‌ی کتاب، نام سید جواد کربلایی را به‌عنوان نویسنده، نوشته است. زمانی که بابیان (ازلیان)، کتاب «هشت بهشت» را چاپ کردند، تصویر این نامه را در ابتدای آن آوردند، و به‌درستی آن را به خط میرزا آقاخان کرمانی یاد کردند.
[۱۷] میرزا ابوالفضل گلپایگانی و سیدمهدی گلپایگانی، کشف الغطاء عن حیل الأعداء، ص۴۳۴.
[۱۸] نگارنده امیدوار است تا تفصیل این گفتار را در کتاب «دوره‌ی طلایی مشروطیت» بررسی کند.
[۱۹] میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، هشت بهشت، ص۱۶۱.
[۲۰] ملا رجبعلی قهیر، این پیشگویی را خطابی از باب، به سید یحیی دارابی – که «وحید اکبر» لقب داشت – یاد کرده است. (ملا رجبعلی قهیر، کتاب ملا رجبعلی قهیر، برگ ۷۶)
[۲۱] میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، در جایی دیگر نوشته‌اند: «ارض الف و لام، عبارت از اسلامبول است.» (میرزا آقاخان کرمانی، و شیخ احمد روحی، حکمت نظری، برگ ۲۳۹)
[۲۲] شیخ احمد روحی، زمانی که همراه با میرزا آقاخان کرمانی، دستگیر شد، و در طرابوزان به‌سر می‌برد (رمضان ۱۳۱۳ق.)، در نامه‌ای به مادر خود، سلطان عبدالحمید دوم (پادشاه عثمانی) را «خونکار روم»، یاد کرده است. این نامه، در مجموعه‌ای که با عنوان «نامه‌های شیخ احمد روحی کرمانی»، با شماره‌ی ۱۰۷۴۲، در کتابخانه‌ی مرکزی دانشگاه تهران، نگهداری می‌شود، موجود است.
[۲۳] میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، هشت بهشت، ص۱۶۲.
[۲۴] پیشین، صص۱۶۳ و ۱۶۴. اصل: بر کران است.
[۲۵] ملارجبعلی قهیر، کتاب ملارجبعلی قهیر، برگ ۲۲. عبارت باب چنین است: «… إن ما دامت الشمس مشرقة کل بضیائها مستضیئون و من بعدها لو یطلع بمثله فإذا أنتم بمثله مهتدون و أنتم بضیاء الله مستضیئون إلى أن یکمل الواحد. فإذا ینتهی الأمر إلى الله أن یا اولی الآیات تصبرون فإن الأمر بلغ الى الله و لا یحب الله ان یظهره الا فی یوم من یظهره الله انتم یومنذ فی نصر الله لتسارعون …» منظور باب از واژه‌ی «واحد»، عدد نوزده است، و نشان می‌دهد که تعداد مرآت‌ها را نوزده‌تن، می‌دانسته است.
[۲۶] ملا محمدجعفر نراقی، تذکرة الغافلین، صص۱۷۵ و ۱۷۶. نراقی، گفتاری از باب را – که به این معنی اشارت دارد – آورده است: «ان الامر ینتهی إلى اسم الوحید لأن ظهوره بنفسه حجة و ان اظهر الله بمثله ذا حجة فینتهی الیه و الا الامر بید الشهداء فی البیان الذین عن حدود ما نزل فی البیان لا یتجاوزون الى یوم من یظهره الله.»
[۲۷] میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، هشت بهشت، صص۱۶۴ و ۱۶۵.
[۲۸] مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، ج۱، ص۲۵۵، و…
[۲۹] میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، هشت بهشت، صص۱۶۶.
[۳۰] پیشین، صص۱۶۸ و ۱۶۹.
[۳۱] پیشین، صص۱۷۲ و ۱۷۳.
[۳۲] ایشان، آن سرزمین‌های هشت‌گانه را همراه با سبب برگزیدگی آن‌ها یاد کرده اند: ۱. فارس، چون «مطلع شمس حقیقت» (محل ظهور باب) است؛ ۲. آذربایجان، چون «مغرب شمس حقیقت» (محل کشته شدن باب) است؛ ۳. خراسان، چون محل قیام ملا حسین بشرویه‌ای (اسم الله القیوم) و ملا شیخ على ترشیزی (اسم الله العظیم) است؛ ۴. مازندران، چون محل ظهور ملا محمدعلی بارفروشی (اسم الله القدوس) است؛ ۵. عراق عجم، چون محل ظهور سایر حروف حی مانند قرةالعین و… است؛ ۶. روم ایلی (اسلامبول، أدرنه، یونان، و بلغارستان)، به‌سبب توقف صبح ازل در اسلامبول و ادرنه؛ ۷. شام، به‌سبب عبور انبیاء پیشین، و نیز کشته‌شدن سه تن از بابیان (از جمله، سیدمحمد اصفهانی) توسط «بدترین خلق خدا» (بهاءالله و اتباع او)؛ ۸ جزیره‌های دریای مدیترانه مانند قبرس و… به‌سبب أقامت صبح ازل. (نک: میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، هشت بهشت. صص۱۷۳ و ۱۷۴)
[۳۳] میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، هشت بهشت، صص۱۷۴ و ۱۷۵.
[۳۴] پیشین، ص۱۷۵.
[۳۵] پیشین، ص۱۷۶.
[۳۶] پیشین، ص۱۷۷.
[۳۷] پیشین، ص۱۷۸.
[۳۸] پیشین، ص۱۷۸.

منبع: سیدمقداد نبوی رضوی؛ تاریخ مکتوم؛ نگاهی به تلاش‌های سیاسی فعالان ازلی در مخالفت با حکومت قاجار و تدارک انقلاب مشروطه، تهران: انتشارات شیرازه کتاب ما، چاپ سوم، مهر ۱۳۹۸، صص۲۴-۳۷.

««« پایان »»»

آشنایی با رنگ‌های به‌کار رفته در مقاله‌ی فوق:

رنگ آبی برای تأکید بر کلمات کلیدی است.
رنگ قهوه‌ای برای نقل‌قول استفاده می‌شود.
رنگ بنفش در تیترهای اصلی استفاده شده.
رنگ نارنجی در تیترهای فرعی استفاده شده.
رنگ قرمز برای لینک‌دادن استفاده شده.

بشارت‌های باب ، بشارت‌های باب

اندیشکده مطالعات یهود در پیام‌رسان‌ها:

پیام رسان ایتاپیام رسان بلهپیام رسان سروشپیام رسان روبیکا

بشارت‌های باب ، بشارت‌های باب ، بشارت‌های باب ، بشارت‌های باب ، بشارت‌های باب ، بشارت‌های باب ، بشارت‌های باب ، بشارت‌های باب ، بشارت‌های باب

همچنین ببینید

پرونده شناخت بابیان و بابیت مخفی

پرونده شناخت بابیان و بابیت مخفی

در ایران «یهودیت مخفی» با پدیده‌ای مشابه و خویشاوند به‌نام «بابیت مخفی» و «بهائیت مخفی» پیوند خورده است. بر گروه‌های فوق نام عام نهان‌پیشه‌گان نهاده‌ایم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیست + دو =