بهانهای برای شروع کریشنامورتی
نگارش زندگینامهی مردی که معتقد بود باید از محتویات ذهن شرطی، رها شد و فارغ از گذشته و خاطرات آن زیست، امر سهل و سادهای نیست. او بر این باور بود که:
وقتی زندگی میکنم که نسبت به گذشته و آینده مرده باشم. (۱)
و یا میگوید:
اگر بتوانیم از درون، نسبت به کلیهی وابستگیهای خانوادگی، موقعیتها و به همین ترتیب نسبت به موفقیتها بمیریم، از دانستههای خود دست شستهایم و آزاد شدهایم، در واقع از گذشتهی خود آزادیم، گذشتهای که به آینده تعکیس میشود ولی همچنان گذشته باقی میماند. (۲)
و نیز بیان میداشت:
گذشته مرده است. گذشته به خاک سپرده شده و رفته است. (۳)
ویژهتر آنکه، کریشنامورتی حتی برای یک بار هم دربارهی زندگی خصوصی خود صحبت نکرد و سؤالاتی را که در این زمینه از او پرسیده میشد، بیپاسخ میگذاشت، زیرا پرداختن به اینگونه موضوعات – از جمله بیوگرافینویسی و بیوگرافیخوانی – را امری یاوه و بیهوده و آن را از قماش gossip میدانست. (۴) (۵)
البته دیگرانی بودند که دربارهی زندگی او مطالبی را به رشتهی تحریر درآورده و تدوین نمودند. اما کریشنا در زمان بودشِ خویش هرگز بر مطالبی که آنان از ادوار گوناگون و پیشامدهای شگفت روزهای زیستنش نقل کردهاند، صحّه نگذارد، جز مواردی اندک که شرح آن خواهد آمد.
او تا بدانجا این دستنوشتهها را مورد تردید قرار داد که حتی به مطالب زندگینامهنویس رسمیش (۶) خانم مری لوتینز که مدعی بود، دوست نزدیک کریشنامورتی است و وقایع حیات او را از آغاز در هند و سپس در انگلستان، در طول سفرهای متعددش و نهایتاً در اوهایو کالیفرنیا سامان و پایان داده است، دست رد زد و از نگارش این مطالب اظهار شگفتی نمود.
در نخستین گفتوگوی مندرج در کتاب «حقیقت و واقعیت» پرسشگری دربارهی مطالب بیوگرافی، نوشتهی مری لوتینز، از کریشنامورتی توضیح میخواهد، اما او با طنز و مطایبه درصدد پاسخگویی برآمده چنین میگوید:
پرسشگر: گردآوری و تألیف بیوگرافی شما موجب سردرگمی زیادی شده و سؤالات بیشماری را برانگیخته است، مقداری از آن را خلاصه کردهام. اگر اجازه دهید به دست شما میرسانم؟
کریشنا مورتی: آیا میخواهید دربارهی آن بیوگرافی که خانم مری لوتینز نوشتهاند، گفتوگو کنیم؟
پرسشگر: خیر.
کریشنا مورتی: پس، خدا را شکر! (خندهی حضار)… آیا اکثریت شما آن را خوانداید؟ بعضیها خواندهاید. ولی من امروز تازه آن را دیدم (خندهی حضار) بیشترش را فراموش کردهام. (۷)
در جای دیگری در مقدمهی کتاب «شرح زندگی» مطالب زیر به چشم میآید:
شخصی به کریشنا مورتی میگوید فلان خانم (مری لوتینز) بیوگرافی شما را نوشته و چیزهایی را به شما نسبت داده که به شما و سیستم فکری شما نمیخورد. کریشنا مورتی میگوید: «نگاهی به آنچه خانم فلان نوشته است، کردم. پناه بر خدا از چیزهایی - یعنی از دروغهایی – که او نوشته»… میخواهم بگویم در جایی که خود بابا زنده است و حیّ و حاضر، دروغهایی را به او نسبت میدهند که خودش شاخ در میآورد؛ وای به وقتی که آن شخص مرده باشد. (۸)
به هر روی، در فهرست کتابهایی که دربارهی حیات و مرگ کریشنا مورتی به رشتهی تحریر درآمدهاند، تنها یک کتاب است که گویا به سفارش شخص کریشنا مورتی توسط پوپول جایکار تدوین گردیده (۹)، حال آنکه با توجه به مشرب فکری و فرانِگری او و شواهد موجود واقعاً روشن نیست چنین سفارش و تقاضایی در میان بوده باشد.
دیگر اینکه از مجموعه کتبی که دربارهی زندگینامه و شرح حال کریشنا مورتی نگارش شدهاند، هیچیک به فارسی برگردان نشده که در جای خود امر شگفتی است و شگفتآورتر اشارهی زیر که از طرف مترجم برخی آثار کریشنا مورتی است:
من تعجب میکنم چطور هنوز کسی این بیوگرافی را ترجمه نکرده؛ زیرا برای ما انسانهای یاوهپسند و یاوهخوان یکی از جذابترین کتابها همین کتاب است، یعنی بیوگرافی یک آدم مهم. (۱۰)
حاصل آنکه، آنچه در پی میآید، رهاورد برگردانی است از مطالب مندرج در چند سایت اینترنتی که برای رسمیّت و قطعیّت هرچه بیشترِ آن، با شواهدی از متن کتابهای ترجمه شدهی کریشنامورتی که در خلال مباحثشان به تناسب گوشهچشمی به زندگی وی داشتهاند، مستند گردیده است.
۱) کریشنامورتی در خانواده
یک) دوران کودکی
الف) تولد
جیدو کریشنامورتی در دوازدهمین روز (۱۱) از ماه می سال ۱۸۹۵ میلادی، در جنوب هند (۱۲) دیده به دنیا گشود. (۱۳)
پدرش «ناریانیا» (Jiddu Narianiah) دانشآموختهی دانشگاه مَدرَس و یک برهمایی متعصب بود. او پس از اتمام تحصیلاتش بهعنوان کارمند رسمی ادارهی مالیات حکومتی بریتانیا استخدام شد و در اواخر دوران خدمتش ترفیع مقام گرفت و در جایگاه حسابرس مالیاتی منطقه خدمت میکرد.
مادرش «جیدو سنجیواما» (Jiddu Sanjeevamma) نام داشت. زنی که گاه بهعنوان رابط با ارواح، دست به احضار روح میزد. والدین کریشنا با هم نسبت فامیلی داشتند و عموزاده محسوب میشدند. آنان دارای یازده فرزند بودند که با وجود انواع بیماریها میکوشیدند فرزندانشان را با سلامت بزرگ نموده و به عرصه برسانند.
جیدو کریشنامورتی هشتمین فرزند این خانوادهی پُرجمعیت و با عقاید متعصبانهی برهمنی بود؛ خامخوارانِ سرسختی که حتی از خوردن تخممرغ نیز پرهیز مینمودند و حتی نام کریشنامورتی را نیز براساس عقاید متعصبانهی هندوییشان، سری (شری) کریشنا (Sri Krishna) نهادند. تنها خاطرهای که بعدها کریشنامورتی از دوران کودکی و ارتباط با مادرش، خلال سخنرانیهای خود نقل میکند، خواندنی است:
زمانی که پسر بچهای بودم اغلب Shri Krishna را میدیدم، با یک فلوت، آنگونه که بهوسیلهی «هندوها» ترسیم شده است و این دیدن من بدان جهت بود که مادرم یکی از شیفتگان و سر سپردگان «شری کریشنا» بود. مادرم اغلب دربارهی «شری کریشنا» برای من صحبت میکرد و بنابراین من در ذهنم تصویر و تصوّری از شری کریشنا خلق کردم، با یک فلوت، با تمام خلوص، شیفتگی و ایثار، با تمام عشق، با همهی سرودها، با همهی وجد و شعف. آخر شما نمیتوانید تصور کنید که شری کریشنا برای پسرها و دخترهای هندی چه پدیدهی بزرگ و باشکوهی است. (۱۴)
ب) مهاجرت به کوداپا و مرگ مادر
از وقایع مهم زندگی کریشنامورتی در دوران کودکی، مهاجرت خانوادهی او به کوداپا در سال ۱۹۰۳ میباشد. در این زمان کریشنا به بیماری مالاریا، بیماری رایج در آن منطقه مبتلا گردید که مدتی به طول انجامید. اما حاصل این بیماری در سال ۱۹۰۴ در مرگ خواهر بزرگ کریشنا، رخ نمایان نمود. این دختر در سن ۲۰ سالگی بدرود حیات گفت اما کریشنا مورتی در خاطراتش توضیح میدهد که چگونه مادرش جیدو سنجیواما با روح آن دختر جوان ارتباط برقرار میکرده و پیوسته روح وی را احضار مینموده است. حتی خود کریشنا مورتی ادعا میکند با آنکه در آن سالها بیش از ۹ سال نداشته، گهگاه با روح خواهرش تماس داشته و ارتباط مییافته است.
این امر به همینجا ختم نشد و پیامد این مهاجرت و بیماری، مرگ مادر کریشنامورتی را به سال ۱۹۰۵ بهدنبال داشت. جیدو سنجیواما نیز در کوداپا زندگی را ترک گفت و کریشنای ۱۰ ساله به سوگ فقدان مادرش نشست. حال آنکه او اذعان میدارد پس از مرگِ مادرش، روحِ او را میدیده و توانایی برقراری ارتباط با او را داشته است.
ج) ناریانیا و انجمن تئوسوفی (Theosophical society)
ناریانیا پدر کریشنامورتی، گرچه یک برهمایی متعصب بهشمار میرفت اما به عضویت یکی از انجمنهای تأثیرگذار در هند نیز درآمده بود. این انجمن یعنی «انجمن تئوسوفی» که از پیروان همهی ادیان و مکاتب عضو میپذیرفت در آن زمان توسط هلنا بلاواتسکی (Helena Blavatsky) در هند اداره میشد و پس از وی دکتر آنی بزانت (Annie Besant) اداره و سرپرستی آن را عهدهدار گردید.
آنی بزانت
ناریانیا، پس از بازنشستگی از خدمت دولتی به سال ۱۹۰۷، طی درخواستی همراه با معرفی خود از آنی بزانت میخواهد که او را بهعنوان نگهبان برای مجموعه تشکیلات تئوسوفی در منطقه آدیار (۱۵) (Adyar) هند انتخاب کند.
اما آنی بزانت، ابتدا با درخواست وی مخالفت ورزید و سپس بر اثر جدیّت و درخواستهای مکرر نایانیا با این امر موافقت نمود و پدر کریشنامورتی را بهعنوان معاون یا منشی داخلی یکی از بخشها به کار گمارد. این اتفاق گرچه در بادی امر ساده و تا حدّی معمولی بهنظر میرسد، اما مبدأ تحولی شگرف و بستر اتفاقی بزرگ در زندگی کریشنا مورتی گردید.
دو) دوران نوجوانی
الف) دگرگونی شگرف
پس از آنکه خانم دکتر آنی بزانت به ریاست T.S رسید، پدر کریشنا مورتی در انجمن تئوسوفی به کار مشغول شد و در سال ۱۹۰۹ جیدو کریشنا مورتی به عضویت آن انجمن درآمد. چارلز وبستر لیدبیتر (Charles Webster Leadbeater) معاون تشکیلات تئوسوفیان، کریشنای ۱۲ ساله را ملاقات مینماید و دربارهی او چنین میگوید:
این پسر بچه عشق و فروتنی طبیعی و ذاتی دارد. (۱۶)
چارلز وبستر لیدبیتر
وی این برداشت و باور را به خانم آنی بزانت نیز انتقال میدهد و از او میخواهد تا این پسر را ببیند. او نیز کریشنای نوجوان را میبیند و نظر لیدبیتر را تأیید میکند.
آنی بزانت سرپرستی کریشنامورتی را رسماً از پدر وی میگیرد و او را تحت حمایت و کفالت خود درمیآورد و سپس کریشنا، تحت حمایت لیدبیتر درمیآید.
این کشف، حمایت و کفالت، مشکلات و دردسرهایی را برای انجمن تئوسوفی بهوجود آورد، زیرا هوبرت ون هوک (Hubert Van Hook) پسر دکتر ویلر ون هوک (Weller Van Hook) که جرّاحی از اهالی شیکاگو بود و نیز پستی در جامعهی تئوسوفیان ایالت متحده داشت؛ پیشتر از این برای حمایت و تربیت و آموزش خاص در راستای اهداف T.S توسط لیدبیتر انتخاب شده بود. اما پس از کشف و انتخاب کریشنا مورتی، هوبرت جایگاه خود را از دست داد و بهاتفاق مادرش در آدیار هند ساکن شد.
در همان زمان شایعاتی دربارهی لیدبیتر رواج یافت که توسط آنی بزانت قویّاً انکار شد. این شایعات منجر به رسوایی وی و بهدنبال آن استعفا از انجمن به سال ۱۹۰۶ گردید. با تمام این اوصاف، وی در اواخر سال ۱۹۰۸ مجدداً انتخاب گردید و به سِمَت خویش بازگشت.
کریشنامورتی و آنی بزانت
ب) انتخاب بزرگ از زبان کریشنامورتی
آنی بزانت نوجوانی بهنام کریشنامورتی را در سن ۱۲ سالگی دید و در او علائم عشق و فروتنی مشاهده کرد، سرپرستی او را بهعهده گرفت و بالاخره ۲ سال بعد یعنی در سال ۱۹۰۹ و در سن ۱۴ سالگی کریشنامورتی عضو رسمی فرقهی T.S میشود و این عضویت برای او یک انتخاب بزرگ محسوب میگردد.
آن پسر بچه پیدا شد؛ کشف شد. عوامل قالبگیری ذهن، عوامل شرطیکننده بر او اثر نگذاشت؛ او را در خود نگرفت؛ نه تئوسوفی، نه مداهنه و تمجید، نه عنوان «معلم جهانی»، نه ثروت، نه مبالغ هنگفت پول، هیچیک از اینها او را تحت تأثیر قرار نداد. (۱۷)
و یا میخوانیم:
آیا خواست آن نیرو (نیروی ناشناختهای که از کالبد او مراقبت کرده است.) بود که – برای تجلّی و تجسّم خودش – آن پسر خلق شد؛ یا نیرو دید که یک فامیل برهمنمذهب با هشت فرزند وجود دارد و گفت این پسر همان است؛ خودش است؛ کسی است که میتواند مظهر و تجلّی آن نیرو باشد. (۱۸)
و یا میخوانیم:
هنگامی که آن افراد، آنها که روشنبین و روشنضمیر فرض میشدند، کریشنا مورتی پسربچه را کشف کردند، دریافتند که آن پسر فاقد صفت خودخواهی است و بنابراین ارزش و استعداد آن را دارد که بهعنوان یک ظرف یا وسیله انتخاب شود و من فکر میکنم که تشخیص آنها تا امروز درست بوده است. (۱۹)
کریشنامورتی و آنی بزانت
ج) جدایی از پدر
همانگونه که ذکر شد سرپرستی جیدو کریشنامورتی رسماً از پدرش ناریانیا اخذ و به آنی بزانت داده شد و بهاصطلاح آغاز تربیت معنوی و روحی-روانی وی توسط مسئولان مؤسسهی T.S رقم خورد.
آنها کریشنامورتی را بهمدت ۲ سال در هندوستان تحت آموزش زبان انگلیسی قرار دادند و سپس برای ادامه تحصیل به انگلستان فرستادند. او در این سفر تنها نبود، برادر کوچکترش «نیتیا» (Nitya) نیز او را همراهی میکرد. «نیتیا» همچون کریشنا براساس علایق خانواده بهویژه علاقه و سابقهی پدرش در انجمن تئوسوفیان، دانشآموختهی این تشکیلات بود و همین عوامل و نیز انتخاب و کشف کریشنا توسط انجمن تئوسوفی سبب گردید تا هر دو در این راه ادامه تحصیل بدهند.
آنها پدر، خانواده و کشورشان را ترک گفتند و با هم راهی سفر شدند، این امر آنها را بسیار به هم نزدیک کرد و سالها پس از آن همراه با یکدیگر به کشورهای گوناگون سفر کردند.
اما متأسفانه این همراهی دیری نپایید و سرانجام در ۱۱ نوامبر سال ۱۹۲۵ نیتیا در سن ۲۷ سالگی بر اثر بیماری سل در گذشت. این ضایعه چنان تأثیر عمیقی بر روان کریشنا نهاد که عدهای آن را منشأ تحول در اندیشههای وی نامیدهاند و از آن بهعنوان واقعهای که تمام خیالات، تصورات و اعتقادات او را متزلزل ساخته یاد میکنند.
گوشههایی از رنج و اندوه کریشنا در فراق نیتیا در کتاب «آهنگ زندگی» چنین است: (۲۰)
برادرم مُرد، ما همانند دو ستاره در آسمان پاک بودیم، ما از گرمای خورشید، گرما میگرفتیم…، او رفت و من در تنهایی سوگوارم، به کجا بروم؟ حال آنکه صدای خنده و شادمانی او را میشنوم. در میان رهگذران چهرهی او را جستجو میکنم، از هرکسی سراغ او را میگیرم… دیگر رؤیاهایم نابود شدند.
ادامه دارد…
پینوشتها:
1. کریشنا مورتی، خشونت و خلاقیت، ترجمه پیمان آزاد، ص ۱۰۵
2. همان، ص۹۷
3. کریشنا مورتی، حقیقت و واقعیت، ترجمه حبیبالله صیقلی، ص۱۰۱
4. gossip به معنای بیهودهگویی یا گفتوگوی پیش پا افتاده است (حضور در هستی، ص۸).
5. کریشنا مورتی، شرح زندگی، ترجمهی محمدجعفر مصفا، ص۸
6. کریشنا مورتی، تعالیم کریشنا مورتی، ترجمهی محمدجعفر مصفا (توضیح مترجم)، ص۲۶۸
7. کریشنامورتی، حقیقت و واقعیت، ترجمه حبیبالله صیقلی، ص۱۰۰
8. کریشنا مورتی، شرح زندگی، ترجمهی محمدجعفر مصفا (توضیحات مترجم)، ص۸
9. پوپول جایکار، یک بیوگرافی، (کتاب توسط کریشنا مورتی به وی سفارش داده شد تا درباره زندگی او بنویسد)
Pupul jaykar. Krishnamurti: A biography, sanfrancisco: Harper androw, 1986.
۱۰. کریشنا مورتی، شرح زندگی، ترجمهی محمدجعفر مصفا، ص۸
11. مری لوتینز، بیوگرافر رسمی کریشنا مورتی، توضیح میدهد که تاریخ تولد کریشنا مورتی را باید روز ۱۱ می سال ۱۸۹۵ دانست، زیرا او در خانوادهای برهمایی متولد شده و روز برهمایی از طلوع صبح محسوب میشود و کریشنا مورتی در ساعت ۳۰/۱۲ نیمهشب بهدنیا آمده، بنابراین او متولد ۱۱ می میباشد. (ویکیپدیا انگلیسی)
12. زادگاه او را، مداناپال از ایالت آندراپرادش هند ذکر کردهاند.
http://www.Kfa.org/biography.php
(Kfa: Krishnamurti Foundation of America)
همچنین مکان دقیق تولد او را دهکدهای کوچک در ۱۵۰ مایلی شمال مَدرَس در هند، نام بردهاند.
13. «جریان عرفانی کریشنا مورتی»؛ مؤسسه گفتگوی ادیان:
۱۴. کریشنا مورتی، تعالیم کریشنا مورتی، ترجمهی محمدجعفر مصفا، ص۱۷
15. «تشکیلات T.S در آدیار است و آدیار شهرکی است که این تشکیلات را در خود جای داده، خوابگاههای خیلی ارزان دارد و بسیار وسیع است.» بهنقل از: محمدجعفر مصفا، تعالیم کریشنا مورتی، ص۲۳
16. کریشنا مورتی، تعالیم کریشنا مورتی، ترجمهی محمدجعفر مصفا، ص۲۱
17. همان، ص۲۷۰
18. همان، ص۲۷۲
19. کریشنا مورتی، سکوت و حرکت، ترجمهی محمدجعفر مصفا، ص۱۸
20. بنگرید به دایرةالمعارف ویکیپدیا: آهنگ زندگی سال ۱۹۳۱ – life Song the From (1931).
منبع: محمدتقی فعالی؛ نگرشی بر آراء و اندیشههای کریشنا مورتی، تهران: سازمان ملی جوانان، چاپ اول، اسفند۱۳۸۸.
…
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: