الیگارشی حاخامی و یهودیت جدید (قسمت دهم) اندلس
شبهجزیره ایبری سرزمینی است که مردم آن برای رهایی از ستم حکمرانان بیگانه داوطلبانه به سرداران عرب پیوستند. (۱) به یاری این مردم بود که اسلام با سرعتی شگرف سراسر این شبه جزیره پهناور را فراگرفت. همین مردم گروه گروه به اسلام گرویدند و در پیوند با مهاجرین مسلمان تمدنی درخشان و شکوهمند را بنا نهادند.
مردم شبهجزیره ایبری قریب به شش سده حکومت اشغالگران رومی را آزمودند و آنگاه نوبت به تاراج اقوام متعدد اروپایی رسید؛ و سرانجام قبایل ویسیگوت آلمانی (۲) در سال ۴۱۵ میلادی بر ایشان تاختند و حکومتی خشن و ستمگر را بنیاد نهادند.
این حکمرانان هیچگاه آرام نداشتند؛ یا با قبایل مهاجمی که از قلب قاره اروپا سرازیر میشدند در ستیز بودند یا در کوران جنگهای خونین خانگی سرزمین ایبری را به آتش میکشیدند. سرانجام، همین مردم طارق بن زیاد سردار مسلمان، را از شمال آفریقا فراخواندند، به او راه نمودند و آنگاه که هفت هزار سپاهی طارق به خاک ایبری پا نهادند (رجب۹۲ق./مه ۷۱۱م.) ارتش انبوه پادشاه ویسیگوت بناگاه فروپاشید. آنچه رخ داد یک انقلاب اجتماعی سترگ بود و ربطی به کشورگشایی نداشت. طارق کاری جز گشودن راه برای مردمی به ستوه آمده نکرد. راز شکوفایی سریع و حیرتانگیز تمدن اسلامی اندلس در این است. معماران واقعی این تمدن همان مردم بودند نه مهاجرین مسلمان که هماره اقلیتی ناچیز به شمار میرفتند.
با شکوفایی تمدن اسلامی در شبهجزیره ایبری، مهاجرت یهودیان به اندلس نیز آغاز شد و به ایجاد انبوهترین و مهمترین جامعه یهودی این عصر انجامید. رافائل پاتای، ویراستار دایرةالمعارف صهیونیسم و اسرائیل، دوران فوق را «عصر طلایی» و «اوج شکوفایی فرهنگ یهود» در سالهای پس از خروج یهودیان از فلسطین تا ظهور تمدن جدید غرب میخواند. در این زمان، یهودیان به چنان رفاه و رونق فرهنگی دست یافتند که در مآخذ تاریخی تنها نام سه هزار شاعر عبری زبان ساکن اندلس به ثبت رسیده است. (۳)
بدینسان، از سده دوازدهم میلادی و در اندلس مرحله جدیدی از فرهنگ یهود آغاز شد. اندیشه فلسفی با موسی بن میمون (ابن میمون) (۴) (۱۱۳۵-۱۲۰۴م.) فیلسوف مشائی، به یهودیت وارد شد. تاریخنگاری یهود با ابراهیم بن داوود (۵) (۱۱۱۰-۱۱۸۰م.) اوج گرفت و با یهودا هالوی (۶) (۱۰۷۵-۱۱۴۱م.) شعر و ادب یهود شکوفا شد.
اندلس اسلامی مرحله جدیدی را در فرهنگ یهود گشود و یهودیان را از دنیای تنگ تلمودی خارج ساخت. این انقلابی در فرهنگ یهود به شمار میرود. در چنین فضایی است که از درون جامعه یهودی اندلس، شخصیتهای نامدار پدید شدند: ابراهیم بن عزرا (۷) (۱۰۹۲-۱۱۶۷م.) شاعر و متکلم و جهانگرد که دارای ۱۰۸ جلد تألیف است، موسی بن عزرا (۸) (۱۰۵۵-۱۱۳۵م.) شاعر عبریگو، سلیمان بن غابیرول (۹) (۱۰۲۰-۱۰۵۷م.) شاعر و فیلسوف، بنیامین تودلایی (۱۰) (نیمه دوم سده ۱۲ میلادی) صاحب سفرنامه معروف و دهها نام دیگر. بهدرستی باید گفت پایههای فرهنگ معاصر یهود در این عصر و در اندلس اسلامی نهاده شد؛ همانگونه که الیگارشی زرسالار معاصر یهودی نیز، چنانکه خواهیم دید، به طور عمده در این زمان و در اندلس تکوین یافت.
نویسندگان دانشگاه عبری اورشلیم اذعان دارند که در این دوران زندگی در سرزمینهای اسلامی به مراتب آسانتر از سایر نقاط جهان بود و یهودیان این امکان را داشتند که کانونهای فعال فرهنگی خویش را به پا کنند. لذا، «برای صدها سال اکثریت عظیم یهودیان در سرزمینهای اسلامی میزیستند». آنان سپس یهودیانی را مثال میآورند که در اسپانیای اسلامی به مقامات عالی سیاسی رسیدند. حسدای بن شپروط در سده دهم میلادی، شموئیل نقید و پسرش یوسف در سده یازدهم نامدارترین ایناناند. (۱۱)
حسدای بن شپروط (۱۲) (۹۱۵-۹۷۰م.) نخستین یهودی است که در شبه جزیره ایبری به مقامات عالی دولتی رسید.
پدرش تاجری ثروتمند بود که در شهر قرطبه (کوردوبا) (۱۳) پایتخت خلافت اموی اسپانیا، اقامت گزید. حسدای تحصیلات خود را در رشته طب به پایان برد و به خدمت دربار عبدالرحمن سوم، خلیفه اموی اندلس (۳۰۰-۳۵۰ق/۹۱۲-۹۶۱م.) درآمد. او در سالهای بعد به مشاغل مالی، سیاسی و دیپلماتیک وارد شد و مأموریتهای مهمی را در امپراتوریهای بیزانس و «روم مقدس» و دربار شاهان مسیحی لئون (۱۴) و ناوار (۱۵)، در شمال اسپانیا، به انجام برد. در این زمان حسدای از سوی خلیفه اندلس رسماً به ریاست یهودیان منصوب شد. پس از درگذشت حسدای، تاجری ثروتمند به نام یعقوب بن جائو (۱۶) (متوفی ۹۹۰م.) به ریاست یهودیان اندلس رسید. (۱۷)
حسدای بن شپروط از «شاهزادگان داوودی» است و علاوه بر منصب دولتیاش یهودیان اندلس نیز او را «ناسی» خود میدانستند. حسدای برای استقرار یهودیان در اندلس و ارتقاء آنان تلاش فراوان کرد و به کمک او بود که وضع یهودیان در اسپانیای اسلامی رونق فراوان گرفت و برخی از ایشان به مقامات مهم دولتی رسیدند. (۱۸) حسدای در میان یهودیان جهان از احترام و اقتدار فراوان برخوردار بود و شأنی کمتر از «شاه داوودی» بغداد نداشت. برای نمونه، یهودیان مستقر در فرانسه در نامهای به حسدای خود را «نوکران شما، جوامع فرانسه» میخوانند. یهودیان فرانسه با حسدای رابطه نزدیک داشتند و میکوشیدند به کمک او مقامات طلیطله را قانع کنند که از مالالتجاره یهودیان فرانسه مالیات نگیرند یا آن را کاهش دهند. (۱۹)
مهمترین رهبر یهودیان اندلس اسلامی، پس از حسدای بن شپروط، شموئیل نقید است.
شموئیل نقید (اسماعیل بن نغریله) (۲۰) (۹۹۳-۱۰۵۶م.) نیز، چون حسدای بن شپروط، به «خاندان داوود» تعلق داشت. او در قرطبه به دنیا آمد. از جوانی به تحصیل پرداخت و با زبان عربی و متون اسلامی در سطحی عالی آشنایی یافت. به غرناطه مهاجرت کرد و در یک مغازه ادویهفروشی به تجارت پرداخت. در این شهر به عنوان مردی ادیب و فرهیخته مورد توجه ابنالعریف، کاتب (منشی) وزیر غرناطه، قرار گرفت. در سال ۴۱۱ق/۱۰۲۰م. به دستگاه ابوالعباس، وزیر غرناطه، راه یافت. مورد توجه حبوس بن زاوی بن زیری، امیر بربر غرناطه، قرار گرفت و در حوالی سال ۴۱۷ق/۱۰۲۶م. وزیر غرناطه شد. در سال ۱۰۲۷م. یهودیان اندلس شموئیل را به عنوان «نقید» (رئیس) خود برگزیدند. او با بادیس بن حبوس رابطه دوستانه برقرار کرد و در زمان مرگ حبوس به بادیس در غلبه بر برادران و تصرف قدرت یاری رسانید. بدینسان، در دوران حکومت بادیس (۴۳۰-۴۶۶ق/۱۰۳۸-۱۰۷۳م.) نیز با اقتدار تمام مقام وزارت را به دست گرفت. شموئیل ۳۰ سال وزیر غرناطه بود که ۱۸ سال آن در دوران بادیس بن حبوس است. او در این دوران فرماندهی ارتش غرناطه را به دست خود گرفت و ۱۶ سال تمام در جنگ با سایر دولتهای مسلمان اندلس، از جمله اشبیلیه بود. (۲۱)
پس از شموئیل، پسرش یوسف نقید (۲۲) (۱۰۳۵-۱۰۶۶م.) وزیر دولت غرناطه شد. او در زمان مرگ پدر تنها ۲۱ سال داشت؛ معهذا بادیس وی را به وزارت منصوب کرد. در زمان او نیز جنگ میان دولتهای مسلمان غرناطه و اشبیلیه اوج گرفت. یوسف نیز، چون پدر، یهودیان ثروتمند را در پیرامون خود گرد آورد و آنان را در مقامات عالی دولتی گمارد.
در زمان وزارت او نفرت مسلمانان اندلس از جنگافروزی و ثروتاندوزی یهودیان طغیان کرد. به نوشته دایرة المعارف یهود، نویسندگان مسلمان آن عصر نفرت خود را از او بیان داشتهاند. از جمله، ابواسحاق بن مسعود البیری، متفکر مسلمان، شعری علیه یوسف نقید سرود که در آن به ثروت عظیم وی و نقشش در انباشته کردن جیب سایر یهودیان اعتراضی سخت شده بود. این نفرت سرانجام تأثیر خود را بر جای نهاد و یوسف به اتهام قتل ولیعهد غرناطه و توطئه برای مسموم کردن بادیس به قتل رسید. (۲۳)
شموئیل نقید متفکر و شاعر بود و دیوان او موجود است. بخش مهمی از این دیوان، اشعار حماسی و جنگی او به زبان عبری است. وی با حزقیا بن داوود، «شاه داوودی»، رابطه نزدیک و دوستانه داشت. (۲۴) یوسف نقید نیز با «شاه داوودی» بغداد رابطه نزدیک داشت. دو پسر حزقیا، به دلایلی نامعلوم، از بغداد به اندلس گریختند و یوسف آنان را پناه داد. یوسف در سال ۱۰۵۵م. شعری در ستایش حزقیا سروده است. (۲۵)
شموئیل نقید را از بنیانگذاران اصلی احداث کاخ افسانهای الحمرا در غرناطه میدانند. (۲۶) ثروت و قدرت شموئیل نقید را از این جمله معروف و خودستایانهاش میتوان دریافت که گفته بود: «من داوود زمانه خود هستم». (۲۷) دکتر نورالدین آل علی مینویسد ابن نغزیله (شموئیل نقید) در زمان خود دست بسیاری از یهودیان را در کارهای سیاسی و اقتصادی باز گذارد و «با وجود اینکه در دولت اسلامی به وزارت رسیده بود، در دل و در خفا به دشمنی و خصومت با مسلمانان میکوشید و کتابی در نقض قرآن به عنوان الابانه به زبان عربی تألیف کرد». (۲۸)
نخستین اندیشمند مسلمان که ساختار سیاسی درونی یهودیان را مورد توجه قرار داد و خطر آن را درک کرد، ابومحمدعلی بن احمد بن سعید بن حزم اندلسی (۳۸۴-۴۵۷ق/ ۹۹۴-۱۰۶۴م.) متفکر نامدار ایرانی تبار (۲۹) است.
ابن حزم را از بزرگترین اندیشمندان جهان اسلام میدانند. او شاعر، مورخ، قاضی، فیلسوف و متکلم بود و قریب به چهارصد اثر مکتوب از خود برجای نهاده است. ابن حزم به عنوان مورخ ادیان شهرت دارد و مؤلف کتاب عظیم و پرمأخذ ملل و نحل است که دایرة المعارف اسلام لیدن آن را «دایرةالمعارف اندیشههای دینی» میخواند. (۳۰)
ابن حزم به دلیل پژوهش در تاریخ اندیشههای دینی با مسایل درونی جامعه یهودی آشنایی عمیق یافت و مبارزه قلمی را با شموئیل نقید آغاز کرد. او با نگارش رسالهای به نام الردّ علی ابن النغریله الیهودی به رساله الابانه شموئیل نقید پاسخ داد. ابن حزم در این رساله به بادیس بن حبوس، به دلیل پیوندش با یهودیان، به شدت حمله میکند و به او چنین هشدار میدهد: «باشد آن لعنتی که خداوند قوم یهود را به آن وعده داده است بر آنان و بر تو نیز فرود آید.» (۳۱) این رساله ابن حزم در سال ۱۹۶۰م. در مجموعه رسائل ابنحزم الاندلسی به وسیله دکتر احسان رشید عباس در قاهره به چاپ رسیده است.
ابنحزم در جدال قلمی خود با شموئیل بهویژه نهاد «رش گلوتا» و «خاندان داوودی» را مورد توجه قرار داد و بر اساس متون دینی یهودیان اعلام کرد که این تنها یک عنوان نمادین و تشریفاتی است و «شاه داوودی» هیچ اقتداری بر یهودیان و غیریهودیان ندارد. شموئیل نقید به رساله ابن حزم پاسخ داد و در آن برای «شاه داوودی» اختیاراتی واقعی قائل شد. او گفت که افتخار و اقتدار «شاه داوودی» مصداق این آیه «سفر پیدایش» (۱۰/۴۹) است که «عصای سلطنت از دست یهودا جدا نخواهد شد و کرسی حکمرانی از زیر پای او برون نخواهد رفت.» (۳۲) دایرة المعارف اسلام لیدن جدال قلمی ابن حزم با شموئیل نقید را نشانگر اطلاع دقیق ابن حزم از تاریخ گذشته و وضع کنونی یهودیان میداند. (۳۳)
ابن حزم به دلیل چنین مواضعی از اندلس تبعید شد، سالها در روستایی در انزوا زیست و در آنجا درگذشت.
یکی از مهم ترین تحولات تاریخ یهود در دوران اسلامی گروش قبایل خزر به یهودیت است.
خزران قومی ترک نژاد و ترک زباناند که در سدههای هفتم تا دهم میلادی در شمال شرقی دریای سیاه و شمال غربی دریای مازندران حکومتی مستقل داشتند.
در حوالی سال ۷۴۰ میلادی خاقان خزر و درباریان و اطرافیان او، یعنی طبقه حاکم این قوم، به آئین یهود گرویدند. دولت یهودی خزر حدود دو سده دوام داشت. در سال ۳۵۴ق/۹۶۵م. مورد حمله سخت روسها قرار گرفت و متلاشی شد. تا اواسط سده دوازدهم میلادی بقایای قبایل خزر در منطقه وجود داشتند و از آن پس نشانی از ایشان در دست نیست.
نمیدانیم چه شد که ترکان خزر بناگاه یهودی شدند؛ و نمیدانیم پیوند آنان با کانون های مرکزی یهود در بغداد و اندلس چگونه بود. مکاتباتی منسوب به حسدای بن شپروط و فردی به نام یوسف، که ادعا میشود «شاه خزران» است، در کتابخانه «کریست چرچ» آکسفورد (۳۴) موجود است. اصالت این مکاتبات مورد تردید است. (۳۵) بهرروی، آنچه مهم است پیامدهای گروش خزران به یهودیت است. دایرة المعارف یهود مینویسد:
[این دولت] راههای مهم تجاری [ولگا] را در کنترل گرفت و به مثابه دولتی حایل میان اسلام پرتکاپو و مردم اسلاوی که امروزه روس خوانده میشوند، نقشی حساس در تاریخ مسیحیت در شرق اروپا ایفا کرد. (۳۶)
معنای ساده این سخن، که مخاطب آن مسیحیاناند، این است که اگر دولت یهودی خزر نبود، امروزه مردم روسیه و شرق اروپا مسلمان بودند. این ادعا جدی است. به سفرنامه ابن فضلان، که از مهمترین منابع تاریخ کهن منطقه فوق است، توجه کنیم:
سفر ابن فضلان در سال ۳۰۹ق/ ۹۲۱م. است. اسلاوها به اسلام گرویدهاند و مورد آزار ترکان خزرند. پادشاه مسلمان اسلاو سفیری نزد المقتدر، خلیفه عباسی، به بغداد میفرستد و خواستار تحکیم پیوندهای خود با مرکز جهان اسلام است. (۳۷) ابن فضلان به عنوان سفیر خلیفه راهی سرزمین اسلاوها میشود. سفرنامه ابن فضلان سند گویایی است از رسوخ عجیب اسلام به اعماق سرزمینهای امروزین روسیه.
در دوران معاصر، فرجام نامعلوم قبایل خزر برخی جدالهای فکری را برانگیخته است.
گروهی از محققین برآنند که خزران به شرق اروپا کوچیدند و جوامع یهودی اروپای شرقی را بنیان نهادند. پروفسور پولیاک یهودی (۳۸)، استاد تاریخ میانه یهود در دانشگاه تل آویو، بر این نظر است. او بخش مهمی از یهودیان کنونی را بقایای خزران ترک نژاد می داند. آرتور کستلر یهودی نیز در کتاب خزران خود همین نظر را ارائه داده است.
آنچه این ادعا را سبب شده بیشتر مناقشات نظری و سیاسی است. اینان معمولاً کسانیاند که پدیده خزران را دستمایه مناسبی برای مبارزه با نژادپرستی حاکم بر یهودیت امروزین یافتهاند. این تلاشی ستودنی است. صبغه قومی یهودیت تا بدانجاست که آن گروه از پیروان دین یهود را که از نظر نژادی «یهودی» نیستند «یهودی شده» (۳۹)، نه «یهودی» مینامند. چنین گروههایی در میان سیاهان آفریقا، سرخپوستان مکزیک و حتی در ژاپن وجود دارند. (۴۰)
چنین است که کستلر «افسانه خلوص نژادی» یهودیان را مردود میشمرد؛ بر اهمیت عنصر قومی «خزر» در ترکیب یهودیان معاصر تأکید میکند، و عواملی چون آمیختگی نژادی و تجاوزهای جنسی فاتحان متعدد سرزمین بنیاسرائیل را دلیل بطلان این «افسانه» میشمرد. مع هذا، «خزران» و اغراق در کمیت آنان، و نیز تأکید بر استواریشان بر آئین یهود، دستاویز معقولی برای این مبارزه نیست.
طبق برخی گزارشها، از جمله کامل ابن اثیر، پس از حمله سال ۹۶۵ روسها، خاقان خزر برای جلب حمایت مردم مسلمان خوارزم به اسلام گروید. (۴۱) معلوم نیست این گزارشها چرا نباید موردتوجه قرار گیرد و در مقابل خزران یهودیانی مقید و سرسخت تصور شوند که برای حفظ آئین خود به سرزمینهای دوردست شرق اروپا پناه میبرند؟! توجه کنیم که در زمان سفر ابن فضلان بخش مهمی از مردم سرزمین خزر مسلمان شده بودند تا بدانجا که پایتخت خزران در کنار رود ولگا به دو بخش تقسیم میشد؛ در یک بخش «شاه و همراهانش» سکونت داشت و در بخش دیگر مسلمانان. ریاست مسلمانان با یکی از غلامان مسلمان شاه به نام «خز» یا «خزمه» بود (۴۲). گروش بقیه مردم خزر به اسلام در دهههای بعد کاملاً محتمل و معقول است.
تاکنون به فرجام ناشناخته قبایل خزر از زاویه گروش پسین آنان به اسلام توجه نشده است.
برخی محققین نام «خزر» (۴۳) را در اصل «قچر»، از ریشه ترکی «قچمک» (کوچ روی، دویدن)، میدانند. (۴۴) اگر حروف «خ» و «ز» را در این نام ناشی از تلفظ عبری آن بدانیم، تلفظ ترکی آن همان «قچر» یا «قجر» است. بدینسان، این فرضیه را قابل طرح میدانیم که خزران اسلاف «ایل قجر» هستند که پس از مهاجرت به ایران به «قاجار» شهرت یافتند.
به نوشته سعید نفیسی در منابع تاریخ ایران تنها از اواسط سده دهم هجری/شانزدهم میلادی به نام «قاجار» و «قجر» برمیخوریم. (۴۵) این ایل در گذشته در نواحی غربی دریای خزر، مأوای کهن قبایل خزر، میزیست و در دوران صفویه به ایران کوچید. یکی از مورخین معاصر مینویسد:
تحقیقات امروزی نشان میدهد که قاجارها از مغولان نبوده بلکه از قبایل ترک بودهاند. اما نه از ترکان غربی یعنی خویشاوندان یا بازماندگان سلجوقیان بلکه از ترکان شرقی دریای خزر و از خویشاوندان نزدیک خزرها و قبچاقها و بلغارها و بچناقها… ورود طوایف مزبور به ایران در حدود دو قرن پس از استیلای مغول بر ایران صورت گرفته و صفویه آنان را از آذربایجان به مازندران و گرگان و مرکز ایران (قزوین) یا به اراضی دوردست مرزی شرقی (بلخ) بردهاند. این طایفه با طوایف افشار و بیات و بایندر همه ساکن غرب دریای خزر بوده و در زبان به هم بسیار نزدیک و در سرنوشت سهیم و مشترک بودهاند. ظاهراً شاه عباس آنان را به مهاجرت به قسمتهای داخلی و شرقی واداشته ولی ورود آنان به استرآباد بسیار دیرتر صورت گرفته. (۴۶)
به نوشته فرهاد میرزا معتمدالدوله، اول کسی از قاجار که از گنجه به استرآباد آمد شاهقلی خان در اواخر سلطنت شاه سلیمان صفوی است. یکی از پسران او، به نام فتحعلی خان، نیای شاهان قجر است. (۴۷) بدینسان، زمان استقرار قجرها در استرآباد را باید اواخر سده یازدهم هجری/سده هفدهم میلادی دانست.
بزرگترین اثر فلسفی یهودا هالوی متفکر و شاعر نامدار یهودی اوایل سده دوازدهم میلادی، خزری (۴۸) نام دارد. این اثر از بیانیههای مهم سیاسی و نظری یهودیت معاصر به شمار میرود. جالب است بدانیم که اصل آن به زبان عربی است و بعدها به عبری ترجمه شد. نام دوم آن این است: کتاب الحجة و الدلیل فی نصرالدین الذلیل. (۴۹)
گفته می شود که یهودا هالوی بیست سال از زندگی خود را صرف تدوین این کتاب کرد و هدف اصلیاش پاسخگویی به قرائیون بود. خزری به صورت مناظره تدوین شده است. فرشتهای بر شاه خزران ظاهر میشود و او را به ترک بتپرستی فرا میخواند. او یک فیلسوف مشائی و سه اندیشمند مسلمان و مسیحی و یهودی را دعوت میکند. آنان نظریات خود را میگویند؛ و در این میان هالوی به مقایسه میان ادیان فوق دست میزند. سرانجام، شاه خزران، که با فیلسوف مشائی همدلی دارد، درمییابد که مسیحیت و اسلام بر بنیاد یهودیت شکل گرفتهاند؛ لذا برتری دین یهود را میشناسد و یهودی میشود. بخش مفصلی از کتاب به پرسشهای شاه خزر از یهودی و پاسخهای او اختصاص دارد. و سرانجام، هالوی فیلسوف مشایی را نیز رها نمیکند و ناتوانی فلسفه ارسطویی را به اثبات میرساند. (۵۰)
رافائل پاتای، جمعیت یهودیان جهان را در سده ششم هجری/دوازدهم میلادی، یک و نیم میلیون نفر تخمین میزند که ۱/۴میلیون نفر یعنی ۹۳/۳ درصد آنها در سرزمینهای اسلامی میزیستند و بخش مهمی از آنان ساکن اسپانیای اسلامی بودند. به همین دلیل یهودیان ساکن سرزمینهای اسلامی، یهودیان سفاردی (از واژه سفاردی (۵۱) عبری به معنای اسپانیا) خوانده میشدند. فرهنگ دوم این یهودیان اسلامی بود و به زبان لادینو (۵۲) (یهودی اسپانیولی) یا زبانهای شرقی سرزمینهای ساکن در آن (عربی، آرامی و فارسی) تکلم میکردند. در این زمان تنها یکصد هزار نفر (۶/۷درصد از کل یهودیان) در اروپای مسیحی میزیستند که به یهودیان اشکنازی (۵۳) (آلمانی) شهرت یافتند. این گروه به زبان ییدیش (۵۴) (یهودی آلمانی) تکلم میکردند. (۵۵) [برای اطلاع از نزاعهای این دو گروه این مقاله را ببینید.]
به گمان ما، رقم ۱/۵میلیون نفر اغراقآمیز جلوه میکند. جمعیت یهودیان اسپانیا و پرتغال در اواخر سده پانزدهم ۳۳۰ هزار نفر تخمین زده میشود. اگر بپذیریم که در سده دوازدهم میلادی جمعیت اصلی یهودیان جهان در سرزمینهای اسلامی و به ویژه در اسپانیای اسلامی سکونت داشتند، که چنین بود، طبق ارقام رافائل پاتای، در اواخر سده پانزدهم باید تعداد آنها بسیار بیش از این میبود. مورخین دانشگاه عبری اورشلیم، شمار یهودیان جهان را در نیمه سده هفدهم تنها ۶۷۵ هزار نفر میدانند. (۵۶)
مورخین دانشگاه عبری اورشلیم نیز شمار یهودیان ساکن سرزمینهای اسلامی را در این دوران بیش از ۹۰ درصد کل یهودیان جهان ذکر کردهاند. دایرة المعارف یهود مینویسد تا سده پانزدهم میلادی بخش عمده یهودیان در سرزمینهای اسلامی و از جمله در اندلس سکونت داشتند. (۵۷) از آن پس، و به ویژه از سده نوزدهم روندی معکوس آغاز شد و به تدریج «فرهنگ اشکنازی» بر جامعه یهودی غلبه یافت. در سال ۱۹۶۰ میلادی تعداد یهودیان «اشکنازی» ۱۱ میلیون نفر و «سفاردی» تنها ۵۰۰هزار نفر گزارش شده است. (۵۸)
پینوشتها:
1.The Encyclopedia of Islam,New Edition,Leiden:E.J.Brill,1971,vol.3, p.492
2.Visigoth
3.Patai,”Jews”,ibid,pp.76-77
4.Moses Maimonides
5.Abraham ibn Daud
6.Judah Ha-Levi
7.Abraham ibn Ezra
8.Moses ibn Ezra
9.Solomon ibn Gabirol
10.Benjamin of Tudela
11.Ben-Sasson,ibid,p.405
12.Hisdai ibn Shaprut
13.Cordoba
14.Leon
15.Navarre
16.Jacob ibn Jau
17.Judaica,vol.8,pp.533,1186;vol.10,p.950
18.نورالدین آل علی، اسلام در غرب، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۰، ص ۲۹۶.
19.ibid,vol.8,pp.666-667
20.Samuel ha-Nagid(Ismail ibn Nagrela)
21.ibid,vol.14,pp.816-817
22.Jehoseph ha-Naghid
23.ibid,vol.9,pp.1324-1325
24.ibid,vol.14,p.817
25.ibid,vol.8,p.457
26.ibid,p.666
27.آل علی، همان مأخذ، ص ۳۰۰.
28.همان مأخذ، ص ۲۹۷.
29.دایرة المعارف اسلام چاپ لیدن «محتملاً» ابن حزم را از اعقاب یک مسیحی مسلمان شده می داند. (The Encyclopedia of Islam,vol.3,p.790 این در حالی است که ابن حزم به صراحت خود را از تبار ایرانی و از مردم ایالت فارس خوانده است. (آل علی، همان مأخذ، ص ۲۸۸).
30.The Encyclopedia of Islam,vol.3,p.795).
متن کامل ملل و نحل ابن حزم در سال ۱۳۱۷ق. در قاهره به چاپ رسیده است. طوق الحمامه ابن حزم به زبان های انگلیسی، روسی، آلمانی، ایتالیایی و فرانسه منتشر شده است. از آثار دیگر او باید به فضایل اهل اندلس و کتاب الاخلاق و السیر اشاره کرد.
31.آل علی، همان مأخذ، ص ۲۹۷
32.Judaica,vol.6,p.1030
33.The Encyclopedia of Islam,vol.3,p.796
34.Christ Church Library
35.بنگرید به:Judaica,vol.10,PP.950-951
برای آشنایی با مضمون این مکاتبات بنگرید به: آرتور کستلر، خزران، ترجمه محمدعلی موحد، تهران: خوارزمی، ۱۳۶۱، صص ۷۹ -۹۴. کستلر اصالت این مکاتبات را پذیرفته است.
36.ibid,vol.8,pp.667
37.احمد بن فضلان، سفرنامه ابن فضلان، ترجمه سیدابوالفضل طباطبایی، تهران: شرق، ۱۳۵۵، صص ۸۴، ۹۸.
38.A.N.Poliak
39.Judaizer
40.بنگرید به:Judaica,vol.10,pp.397-402
41.ibid,vol.10,p.949
42.ابن فضلان، همان مأخذ، صص ۱۱۵، ۱۵۶.
43.Khazar
44.ibid,p.944
45.سعید نفیسی، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، تهران: چاپ جدید، بنیاد، ۱۳۷۳، ج۱، ص ۳۵.
46.عبدالحسین نوایی، ایران و جهان؛ از قاجاریه تا پایان عهد ناصری، تهران: هما، ۱۳۶۹، ج۲، صص ۱۴-۱۵.
47.محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، به تصحیح دکتر محمداسماعیل رضوانی، تهران: دنیای کتاب، ۱۳۶۷، ج۳، ص ۱۳۵۸. مقدمه کتاب فوق حاوی شرح مشروح و مفیدی درباره منشاء ایل قاجار است.
48.Kuzri
49.این کتاب نخستین بار در سال ۱۵۰۶م. به چاپ رسید و از آن پس بارها تجدید چاپ شد و به زبان های لاتین، اسپانیولی، آلمانی، فرانسه، ایتالیایی و انگلیسی نیز ترجمه و منتشر شده است. آخرین چاپ آن به زبان انگلیسی در سال ۱۹۶۴ است.
50.Judaica,vol.10,pp.363-364
51.Sephardim
52.Ladino
53.Ashkenazim
54.Yidish
55.Patai,”Jews”,ibid,p.77
56.Ben-Sasson,ibid,p.792
57.ibid,p.393;Judaica,vol.12,p.254.
58.کستلر، همان مأخذ، ص ۲۲۸.
منبع: عبدالله شهبازی ؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، ج۱ ، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم ۱۳۹۰.
…
واریز كمک نقدی برای حمایت از اندیشكده |
…
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها: