خاندان رودریگز از تجار بزرگ انگلیسی الماس در اواخر سده هفدهم است.
دیونیسیوس رودریگز (۱) (متوفی ۱۵۴۱) یهودی مخفی ( مارانو ) و پزشک مانوئل اول و ژان سوم، پادشاهان پرتغال، بود. او به انگلستان رفت و به نوشته دایرة المعارف یهود “عضو جامعه یهودیان مخفی” این کشور شد.
در سده هفدهم، گومز رودریگز (۲) و پسرش بارتولمو رودریگز (۳) (متوفی ۱۶۹۲) را در زمره تجار سرشناس انگلیس مییابیم. بارتولمو رودریگز، که با نام یاکوب دو سکویرا (۴) نیز شناخته میشد، در سال ۱۶۸۳ به هند رفت، در قلعه سنجرج ساکن شد و به تجارت الماس پرداخت. وی دامنه تجارت خود را به مانیل، برمه، بنگال و چین گسترش داد. نام او تا سال ۱۶۹۲ در اسناد کمپانی هند شرقی انگلیس مندرج است. وی در قلعه سنجرج درگذشت. (۵)
آلوارو فونسکا (۱۶۵۲-۱۷۴۲)، که نام دیگر او یاکوب آلوارز است، (۶) به خاندان معروف اَبواَب / فونسکا تعلق دارد. در سال ۱۶۷۰ از جزایر هند غربی به انگلیس رفت و در این کشور ساکن شد. در سال ۱۶۸۳ به هند رفت و بهمراه دو یهودی پرتغالی دیگر، بارتولمو رودریگز و دومینگو دو پورتو در قلعه سنجرج مستقر شد و به فعالیت وسیع تجاری پرداخت. هفده سال (۱۶۸۳-۱۷۰۰) در هند بود و به شکلهای مختلف به کمپانی هند شرقی انگلیس یاری میرسانید. دایرة المعارف یهود مینویسد: “وی، در همکاری با سایر تجار یهودی، یک امپراتوری وسیع تجاری ایجاد کرد و بازارهای جدیدی را در آسیا به روی تجارت انگلیس گشود. او مبالغ عظیمی در تجارت با چین، برمه و بنگال سرمایهگذاری کرد.” آلوارو فونسکا با کشتیهای شخصی خود به تجارت سنگهای قیمتی، الوار و منسوجات اشتغال داشت. در سال ۱۷۰۰ با ثروت عظیمی به انگلستان بازگشت. او از دوستان توماس پیت حکمران سنجرج بود. (۷)
ژاک دو پائیوا (۸) (متوفی ۱۶۸۷) نیز تاجر بزرگ الماس انگلیس در نیمه دوم سده هفدهم است. از یهودیانی بود که از هلند به انگلستان مهاجرت کرد و از نخستین یهودیانی که در قلعه سنجرج مستقر شد. در سال ۱۶۸۴ با مجوز کمپانی هند شرقی بریتانیا بهمراه مستخدمین و دستیارانش به هند رفت و تا زمان مرگ در این سرزمین بود. پس از مرگ پائیوا همسرش با الیهو ییل حکمران قلعه سنجرج، زندگی میکرد. (۹)
اعضای خاندان مارانوی ابندانا (۱۰) نیز از شبه جزیره ایبری در سراسر جهان پراکنده شدند. تعدادی از آنان در سدههای هفدهم و هیجدهم به فرانکفورت و آمستردام مهاجرت کردند و تعدادی به انگلیس.
اسحاق ابندانا (۱۱) (۱۶۴۰-۱۷۱۰) استاد زبان عبری در دانشگاه کمبریج بود. یکی دیگر از اعضای این خاندان، به نام اسحاق ساردو ابندانا (۱۲) (۱۶۶۲-۱۷۰۹) در حوالی سال ۱۷۰۲ از آمستردام به لندن رفت و از تجار بزرگ الماس انگلیس شد. وی سپس در قلعه سنجرج مستقر شد و به صادرات الماس و سایر سنگهای قیمتی پرداخت. او مشاور توماس پیت حکمران سنجرج بود و با پیت رابطه نزدیک دوستانه داشت. (۱۳)
مارکوس موسس (متوفی ۱۷۳۵) با نام مردخای هامبورگر (۱۴) نیز شناخته میشود. پدرش از سران یهودیان هامبورگ بود. مردخای به لندن مهاجرت کرد، سپس در سال ۱۷۱۲ به قلعه سنجرج رفت و کارگزار مالی توماس پیت شد. وی الماس پیت را در فرانسه فروخت و با ثروت فراوان به انگلستان بازگشت. در سال ۱۷۳۱ مجدداً به هند رفت و در آنجا درگذشت. (۱۵)
خاندان کاسترو / دو کاسترو از معروفترین خاندانهای مارانو است که اعضای آن در سراسر جهان پراکندهاند. درباره نقش آنان در مصر و برزیل پیشتر سخن گفتهایم. سولومون دو کاسترو (۱۶) از تجار مهم لندن بود. پسرش، به نام ساموئل دو کاسترو (۱۷) در سال ۱۷۴۹ در مدرس مستقر شد و در سالهای بعد سایر اعضای خانواده نیز به او پیوستند. اعضای این خاندان تا اوایل سده نوزدهم در تجارت الماس مدرس فعال بودند. یکی از آنان، به نام اسحاق دو کاسترو (۱۸) (۱۷۶۴-۱۸۲۵)، اولین چاپخانه دولتی را در استانبول تأسیس کرد. (۱۹)
اعضای خاندان فرانکو (۲۰) نیز از تجار بزرگ الماس و جواهرات در انگلیس بودند. یاکوب فرانکو (۲۱) (متوفی ۱۷۷۷) و برادرانش در لندن مستقر شدند و یکیشان به نام سولومون در هند. یاکوب فرانکو از حوالی نیمه سده هیجدهم از سران جامعه یهودیان لندن بود. سولومون فرانکو (۲۲) (متوفی ۱۷۶۳) در حوالی سال ۱۷۴۳ در بندر بمبئی مستقر شد و در سال ۱۷۴۹ به مدرس رفت. وی از تجار بزرگ هند بود و ثروت انبوهی را از طریق تجارت مرجان و الماس اندوخت. (۲۳)
پیشتر گفتیم که مناسه ماشه لوپز (سِر مردخای لوپز) از تجار بزرگ هند غربی و نماینده مجلس عوام و دوست سِر رابرت پیل بود. (۲۴) خواهر او با نوه سولومون فرانکو ازدواج کرد. حاصل این وصلت پسری به نام رافائل رالف فرانکو (۲۵) (۱۷۸۸-۱۸۵۴) است. لوپز بدون فرزند بود و زمانیکه درگذشت عنوان بارونتی او به خواهرزادهاش رسید. بدینسان، رافائل فرانکو سِر رالف لوپز نام گرفت.
پسر بزرگ او، به نام سِر لوپز ماسی لوپز (۲۶) (۱۸۱۸-۱۹۰۸) در سالهای ۱۸۴۷-۱۸۸۰ از مقامات اصلی وزارت دریاداری بریتانیا بود.
سِر هنری چارلز لوپز (۲۷) (۱۸۲۸-۱۸۹۹)، که بعدها بارون لودلو (۲۸) لقب گرفت، سومین پسر سِر رالف لوپز است. او از مقامات عالیرتبه قضایی انگلیس شد و در سالهای ۱۸۸۵-۱۸۹۷ ریاست دیوان استیناف انگلستان را به دست داشت. این خاندان در زمره اشراف متنفذ انگلیس جای دارد و از سال ۱۹۳۸ روسای آن بارون روبروگ (۲۹) خوانده میشوند. (۳۰) امروزه، هنری ماسای لوپز (بارون روبروگ سوم) (۳۱) از ملاکین انگلستان است. (۳۲) یکی از اعضای خاندان لوپز، به نام دیوید ملو لوپز (۳۳) (۱۸۶۷-؟)، تا اواخر سده نوزدهم در لیسبون اقامت داشت و از اساتید سرشناس دانشگاه بود. او مولف کتابی است به نام تاریخ پرتغالیها در مالابار (۳۴) (۱۸۹۸) به زبان پرتغالی. (۳۵)
در دوران رونق تجارت جهانی الماس در قلعه سنجرج (مدرس)، الیگارشی یهودی با حکمرانان انگلیسی و کارگزاران عالیرتبه کمپانی هند شرقی در این منطقه پیوندی استوار داشت. در این میان رابطه الیهو ییل و توماس پیت با زرسالاران یهودی از اهمیت ویژهای برخوردار است.
الیهو ییل / الیو یال (۳۶) (۱۶۴۹-۱۷۲۱) پسر فردی به نام دیوید ییل است. دیوید ییل در بوستن آمریکا به تجارت اشتغال داشت و سپس به انگلستان بازگشت. الیهو در بوستن به دنیا آمد. او در انگلیس به استخدام کمپانی هند شرقی درآمد و در سال ۱۶۷۲، یعنی در ۲۳ سالگی، به عنوان حکمران قلعه سنجرج منصوب شد و تا سال ۱۶۸۷ در این سمت بود. او در هند با زرسالاران یهودی رابطه نزدیک داشت و پس از مرگ ژاک دو پائیوا با بیوه او زندگی میکرد. ییل در سال ۱۶۹۲ از خدمت کمپانی هند شرقی کناره گرفت ولی در هند ماند و به تکاپوی تجاری خود ادامه داد. در پنجاه سالگی (۱۶۹۹) با ثروتی انبوه به انگلستان بازگشت. ییل به گردآوری آثار هنری، به ویژه تابلوهای نقاشی، علاقه فراوان داشت. او از چهرههای متنفذ جامعه اشرافی انگلیس در زمان خود بود. در سال ۱۷۱۷ عضو انجمن سلطنتی شد و مدتی بعد کالج ییل در ایالت ماساچوست آمریکا (دانشگاه ییل کنونی) به دلیل کمکهای مالی وی به نام او نامگذاری شد. (۳۷)
توماس پیت (۳۸) پس از الیهو ییل حکمران قلعه سنجرج بود. پیت نیز، چون ییل، با زرسالاران یهودی مستقر در هند پیوند نزدیک داشت. در ماجرای راهزنیهای دریایی در اقیانوس هند و صدور فرمان ۱۷۰۱ اورنگزیب دال بر توقیف و مصادره اموال انگلیسیها در سراسر هند، داوود خان، نواب منطقه، تاسیسات کمپانی در مدرس را محاصره کرد و اموال انگلیسیها و یهودیان را توقیف نمود. توماس پیت با پرداخت غرامت دزدیهای دریایی به داوود خان توانست مرکز مدرس را نجات دهد و تجار قلعه سنجرج، بر خلاف سورت و بنگال، به تکاپوی خود ادامه دادند.
پیت در همین سال در مدرس الماسی به دست آورد به وزن ۴۱۰ قیراط (به اندازه یک تخممرغ) که یکی از چند الماس بزرگ جهان است. این الماس در آن زمان یکصد هزار پوند استرلینگ قیمتگذاری شد. مارکوس موسس این الماس را به پاریس برد و به نایبالسلطنه فرانسه فروخت. الماس پیت هم اکنون در زمره اموال ملی فرانسه است و در موزه لوور پاریس نگهداری میشود. این بخشی از ثروتی است که توماس پیت در هند به چنگ آورد.
پیتر براون در دایرة المعارف آمریکانا توماس پیت را بنیانگذار ثروت خاندان پیت میخواند و این نشان میدهد که خاندان فوق پیشتر ثروتی نداشتند. به نوشته جان کی، خاندان پیت اعتلای خود را در سیاست انگلیس مدیون ثروتی بود که توماس پیت از هند اندوخت. جان کی میافزاید سِر جوسیا چایلد، رئیس کمپانی هند شرقی، توماس پیت را فردی بغایت بیاخلاق خوانده است. بهرروی، توماس پیت با این اندوخته هنگفت به لندن بازگشت، به ریاست کمپانی هند شرقی رسید و نماینده مجلس عوام نیز شد. بدینسان، او یکی از متنفذترین خاندانهای اشرافی انگلیس را بنیاد نهاد.
توماس پیت پسری داشت به نام رابرت پیت (۳۹) که وی نیز نماینده مجلس عوام و از گردانندگان کمپانی هند شرقی بود. پسر بزرگ رابرت پیت، که او نیز توماس پیت نام گرفت، از ثروتمندان درجه اول انگلیس به شمار میرفت. او، به نوشته پیتر براون، به کمک ثروت خود در سال ۱۷۳۵ برادر کوچکش، ویلیام، را به مجلس عوام وارد کرد. کار ویلیام پیت (۱۷۰۸-۱۷۷۸) بالا گرفت؛ در سال ۱۷۴۶ سررشتهدار کل ارتش بریتانیا شد، در سال ۱۷۵۶ وزیر خارجه و رئیس مجلس عوام و سال بعد وزیر جنگ. جنگ پلاسی و اشغال بنگال به وسیله کلایو (۱۷۵۷)، که سرآغاز استعمار هند به وسیله انگلستان انگاشته میشود، در زمان اقتدار او صورت گرفت. ویلیام پیت، که اینک لرد چاتام (۴۰) لقب داشت، در سال ۱۷۶۶ با فرمان جرج سوم نخستوزیر انگلستان شد و تا سال ۱۷۶۸ در این سمت بود.
ویلیام پیت پسری داشت که او نیز ویلیام پیت (۴۱) (۱۷۵۹-۱۸۰۶) نامیده شد. این ویلیام پیت چون پدر به چهره درجه اول سیاست انگلیس بدل گردید و در زمان انقلاب فرانسه و آغاز جنگهای ناپلئونی (۱۷۸۳-۱۸۰۱، ۱۸۰۴-۱۸۰۶) نخستوزیر انگلیس بود. در تاریخنگاری انگلیس، اولی به ویلیام پیت بزرگ و دومی به ویلیام پیت کوچک شهرت دارند. (۴۲)
دایرة المعارف یهود از پلگرینو تروس (۴۳) بنجامین داگوییلار و لیون پراگر به عنوان کارگزاران برجسته کمپانی هند شرقی انگلیس در بنگال در نیمه دوم سده هیجدهم نام میبرد.
لیون پراگر (۴۴) (متوفی ۱۷۹۳) از سوی اسرائیل لوین سولومونز (۴۵) تاجر یهودی لندن، برای اداره امور تجارت الماس او به بنارس و کلکته اعزام شد. پراگر به تجارت تریاک نیز اشتغال داشت. پس از مرگ لیون پراگر، ریاست تجارتخانه فوق در کلکته با جرج پراگر (۴۶) بود. این کمپانی در سال ۱۷۹۸ منحل شد. (۴۷)
جامعه یهودی کلکته در نیمه دوم سده ۱۹ به وسیله شالوم بن هارون کوهن (۴۸) تاجر یهودی مستقر در بندر سورت پدید شد. با مهاجرت یهودیان بغداد به کلکته، جامعه یهودی این شهر به یک گروه پرجمعیت و متنفذ بدل گردید. در همین زمان گروهی از یهودیان بغدادی در بندر بمبئی نیز استقرار یافتند. از مهمترین آنان باید به سلیمان بن یعقوب اشاره کرد که در سالهای ۱۷۹۵-۱۸۳۲ از تجار مهم بمبئی بود. (۴۹)
افراد زیر تعدادی از یهودیان انگلیسیاند که در سده نوزدهم و اوایل سده بیستم در مشاغل عالی وزارت امور هندوستان ( ایندیا آفیس ) و حکومت هند جای داشتند:
سِر لیونل آبراهامز (۵۰) (۱۸۶۹-۱۹۱۹) تحصیلات خود را در کالج بالیول دانشگاه آکسفورد به پایان برد. از سال ۱۸۹۳ در وزارت امور هندوستان به کار پرداخت. در سال ۱۹۰۲ دبیر مالی هند و در سال ۱۹۱۲ معاون وزارت امور هندوستان شد. (۵۱)
سِر رابرت ناتان (۵۲) (۱۸۶۶-۱۹۱۲) در سالهای ۱۸۸۸-۱۹۱۵ در خدمت حکومت انگلیسی هند بود و از کارگزاران درجه اول آن. در سالهای جنگ جهانی اول از مقامات مهم سازمان اطلاعاتی بریتانیا بود. برادران او نیز از مقامات برجسته نظامی و مستعمراتی بریتانیا بودند. یکیشان، به نام سِر فردریک لوئیس (۵۳) (۱۸۶۱-۱۹۳۳) کارشناس برجسته سلاحهای انفجاری و از مسئولین صنایع مربوطه در ارتش بریتانیا بود. وی در سالهای ۱۹۲۵-۱۹۲۷ ریاست نهاد مهندسین شیمیایی (۵۴) را به دست داشت. یکی دیگر، به نام سِر ماتیو ناتان (۵۵) (۱۸۶۲-۱۹۳۹) فرماندار ساحل طلا (۱۹۰۰-۱۹۰۳) هنگ کنگ (۱۹۰۴-۱۹۰۷) و ناتال (۱۹۰۷-۱۹۰۹) بود. (۵۶)
سِر آبراهام جرمی رایسمن (۵۷) (۱۸۹۲-؟) از سال ۱۹۱۶ در خدمت حکومت هند بود و در مشاغل مختلف مالی در هند فعالیت داشت. در سال ۱۹۳۸ دبیر دپارتمان مالی (وزیر دارایی) حکومت هند شد. پس از استقلال هند، مشاور مالی دولتهای پاکستان، رودزیا، نیجریه و برخی از کشورهای شرق اروپا بود. (۵۸)
اعضای خاندان کیش نیز در هند فعال بودند:
هرمان کیش (۵۹) (۱۸۵۰-۱۹۲۴) از سال ۱۸۷۳ در حکومت هند شاغل شد و مدتها رئیس کل پست بنگال بود. دختر او با خاندان زرسالار والی – کوهن ازدواج کرد.
سیسیل کیش (۶۰) (۱۸۸۴-۱۹۶۱) در سال ۱۹۰۹ به خدمت حکومت انگلیسی هند درآمد. او در دوران تصدی وزارت امور هندوستان به وسیله ادوین مونتاگ منشی خصوصی وزیر بود و در سفر سال ۱۹۱۷ مونتاگ به هند در زمره همراهان او حضور داشت. سیسیل کیش در سال ۱۹۲۱ دبیر مالی هند شد و در سالهای ۱۹۳۳-۱۹۴۳ قائممقام معاون وزیر امور هندوستان بود. (۶۱)
خاندان هارتوگ نیز با هند رابطه فعال داشت: لوی هارتوگ (۶۲) (۱۸۳۵-۱۹۱۳) از شرقشناسان هلند بود و سِر فیلیپ هارتوگ (۶۳) (۱۸۶۴-۱۹۴۷) از بنیانگذاران دانشکده مطالعات شرقی و آفریقایی (۶۴) دانشگاه لندن. (۶۵)
دایرة المعارف یهود از سِر بارو الیس (۶۶) آلبرت ادوارد گلداسمید، جرج دیویس (۶۷) آ. چوتزنر (۶۸) و سرانجام لرد ریدینگ نیز به عنوان یهودیانی که در حکومت انگلیسی هند به مقامات عالی رسیدند یاد میکند. (۶۹)
استراتژی برقراری ارتباط و استخدام طوایف یا اقلیتهای کوچک قومی و دینی در سرزمینهای هدف تهاجم، و گاه مهاجرت و استقرار بخشی از آنان در سرزمین دیگر و بدینسان ایجاد پایگاه بومی، از آغاز تهاجم ماوراء بحار به وسیله پرتغالیها و شرکای یهودیشان دنبال میشد.
با یهودیان کوچن در سواحل جنوبی هند آشنا شدیم. دو نمونه مهم دیگر، ارامنه در سواحل بنگال و پارسیان در سواحل غربی هند میباشند.
طایفه ارمنی که در آغاز جمعیت بسیار اندکی را شامل میشد، از سده هفدهم در بنگال اقامت داشت. (۷۰) رامکریشنا ماکرجی محقق هندی، به نقش ارامنه به عنوان پایگاه “بومی” استعمار بریتانیا توجه دارد و به استقرار آنان در بنگال و آمیخته شدنشان با جامعه تجاری هند اشاره میکند.
در اواخر سده هفدهم، پس از آغاز سیاست تهاجم کمپانی هند شرقی انگلیس برای تصرف قدرت سیاسی در هند، هیئت مدیره کمپانی در لندن به روسای کارگزاریهای خود در هند چنین دستور داد: “به جای افزایش کارگزاران اروپایی در هند، باید بومیان و به ویژه ارامنه به کار گرفته شوند“؛ زیرا آنان بهتر از هر انگلیسی میتوانند منسوجات پشمی انگلستان را به داخل هند ببرند و کالاهای مورد نیاز کمپانی را از درون سرزمین هند تهیه کنند. (۷۱)
در سده هیجدهم، ارامنه نه تنها در بنگال، بلکه در سورت و بمبئی و سایر بنادر غربی هند نیز، به عنوان دلالان مهم کمپانی هند شرقی انگلیس حضور موثر داشتند. بتدریج، یهودیان بغدادی و الیگارشی پارسی جایگاهی برجسته یافتند و نقش ارامنه در غرب هند افول کرد. (۷۲)
در سده نوزدهم، ارامنه بنگال نقشی مهم در دستگاه استعماری بریتانیا داشتند. در این سده مشارکت ارامنه در تکاپوهای مالی/تجاری هند اوج گرفت و تعداد زیادی از ارامنه جلفای اصفهان به کلکته کوچیدند. از دلالان و تجار بزرگ ارمنی هند در این زمان باید به گرگین خان و خواجه پرتوس اشاره کرد که در اواخر سده نوزدهم واسطه میان نوابهای هند و حکومت هند بریتانیا بودند. (۷۳)
بر بنیاد این مکانیسم، در میان ارامنه نیز یک الیگارشی زرسالار جهانوطن شکل گرفت که در پیوند با زرسالاری یهودی و پارسی در تحولات معاصر ایران حضور موثر داشت. از معروفترین نمونههای آن میرزا یعقوب و پسرش میرزا ملکم خان و گالوست گلبنگیان، دلال معروف نفتی، هستند. دستههای مسلح ارمنی مرتبط با زرسالاری جهانی که در حزب داشناک متمرکز بودند، بر حوادث مشروطه و پس از آن تأثیر فراوان بر جای نهادند. در دوران حکومت پهلوی، خاندان آقایان (به ویژه آلکساندر و پسرش فلیکس آقایان ) از چهرههای متنفذ سیاست و اقتصاد ایران بودند. (۷۴) درباره الیگارشی زرسالار پارسی در مقالات آینده بطور مشروح سخن خواهیم گفت.
دومین گروه مهم یهودی “بومی” هند، پس از یهودیان کوچن، طایفه بنیاسرائیل است.
اینان در اصل از طوایف بومی جنگلهای منطقه کنکان، (۷۵) در نزدیکی بمبئی، بودند. کارگزاران کمپانی هند شرقی انگلیس، که به شدت به نیروهای وفادار بومی برای استخدام در ارتش خود نیاز داشتند، در حوالی نیمه سده هیجدهم این طایفه (کاست) را “کشف” کردند. در آن زمان جمعیت آنان حدود پنج هزار نفر بود. اعضای این طایفه از مختصات جسمانی مناسب برای مشاغل نظامی برخوردار بودند. لذا، انگلیسیها بسیاری از آنها را به عنوان سرباز به خدمت گرفتند و بعدها تعداد اندکیشان به رده افسری جزء رسیدند. آنان در جنگهای مختلف، از جمله جنگهای افغانستان و برمه، به عنوان جنگجویانی قابل، شهرت یافتند. برخی نیز در مشاغل غیرنظامی به کار گرفته شدند.
در زمان “کشف”، اعضای این طایفه به یهودی شباهت نداشتند. نامشان شنوار تلیس (۷۶) بود نه بنیاسرائیل. تصاویر نسلهای امروزیشان بی هیچ تردید نشان میدهد که از نژادهای بومی هندند و کمترین قرابت جسمانی با یهودیان ندارند. به گویش بومی منطقه تکلم میکردند و مطلقاً چیزی از زبان عبری نمیدانستند. هیچ گزارشی از حضور طایفهای یهودی در منطقه فوق در مدارک تاریخی مندرج نیست. چیزی از آئین یا تاریخ یهود نیز نمیدانستند؛ یهودیان کوچن، به رهبری داوود رحابی، از نیمه سده هیجدهم آنان را آموزش دادند. بعدها یهودیان بغدادی کار “بازسازی” فرهنگی ایشان را ادامه دادند؛ و در سال ۱۸۵۷ ساسونها مدرسه ویژهای برای آموزش بنیاسرائیلیها در بمبئی به پا کردند. آنچه درباره پیشینه مهاجرت آنها به هند گفته میشود همه به روایات داوود رحابی باز میگردد. (۷۷) بدینسان، کاملاً روشن است که یهودیت این طایفه یک پدیده کاملاً جدید و مولود نیازهای سیاسی الیگارشی زرسالار یهودی است. هدایت بنیاسرائیلیها نخست با سران یهودی کوچن بود. از دهه ۱۸۳۰ به اتباع خاندان ساسون بدل شدند. رابطه خاندان ساسون و الیگارشی یهودی بغدادی با طایفه بنیاسرائیل نوعی رابطه ارباب و رعیتی بود.
از اواخر سده هیجدهم اعضای طایفه فوق به استخوانبندی جامعه یهودی بمبئی بدل شدند. ساموئل دیوکار (۷۸) (متوفی ۱۷۹۷)، از اعضای این طایفه، در ارتش کمپانی هند شرقی به درجه صوبهداری (سروانی) رسید. او در جنگ میسور به اسارت قشون تیپو سلطان درآمد ولی با شفاعت داوود رحابی آزاد شد. دیوکار پس از بازگشت به بمبئی به عنوان “مقدم” (کدخدای) طایفه “بنیاسرائیل” منصوب شد و این سمت در خانوادهاش موروثی گردید. (۷۹)
طبق اسطورهای که برای آنان ساخته شده، اعضای طایفه بنیاسرائیل نیز، چون یهودیان کوچن، خود را مهاجرین ازمنه کهن میدانند. طبق این افسانه، آنان از تبار “اسباط گمشده بنیاسرائیل“اند؛ در زمان حمله بختالنصر (نه آشور) از فلسطین گریختند، با کشتی راهی دریاها شدند، به سواحل غربی هند رسیدند، در این سرزمین طایفه فوق را بنیاد نهادند. اعقاب آنان، بتدریج، زبان عبری و فرهنگ و آئین یهود را فراموش کردند و نام و مختصات فرهنگی مردم بومی را به خود گرفتند.
در سده نوزدهم، گروهی از محققین غربی به یاری آنان آمدند و درباره پیشینهشان افسانههای دیگری ساختند تا مانند افسانه فوق نامعقول ننماید. برخی مدعی شدند که آنان از تبار یهودیان مستقر در ایران یا بینالنهریناند یا یهودیان یمن که به علت فرار از ستم مسلمانان در زمان پیامبر اسلام (ص) به هند گریختند. (۸۰) این در حالی است که، به نوشته شالوا ویل محقق یهودی، مطلعین دقیق محلی متعلق به جوامع مختلف هندی، بنیاسرائیل را از تبار غیریهودی میدانند. (۸۱)
در سده بیستم بخش مهمی از اعضای طایفه بنیاسرائیل به فلسطین، انگلستان، کانادا و ایالات متحده آمریکا مهاجرت کردند و تعدادشان در هند بسیار کاهش یافت. بنیاسرائیلیهای ساکن اسرائیل بتدریج از مهاجرت خود به این کشور ناخرسند شدند. آنان در اوایل دهه ۱۹۵۰ طی طومارهایی به بنگوریون، نخستوزیر وقت اسرائیل، و نهرو، نخستوزیر وقت هند، به علت فشارهای ناشی از تبعیض نژادی در اسرائیل خواستار بازگشت به هند شدند. در اوایل دهه ۱۹۸۰ جمعیت آنها در هند حدود ۵۰۰۰ نفر و در اسرائیل ۲۵۰۰۰ نفر گزارش شده است. تمایز روانشناسی و فرهنگ “طایفه بنیاسرائیل” با سایر یهودیان تا بدان حد است که، به نوشته ویل، اعضای این طایفه که در دهههای اخیر به کشور اسرائیل مهاجرت کردهاند، به صورت یک گروه بسته و منزوی در جامعه اسرائیل باقی مانده و موفق به انطباق خود با سایر یهودیان نشدهاند. آنان حتی استعداد ناچیزی در فراگیری زبان عبری از خود نشان دادهاند. (۸۲)
همین جمعیت اندک مقیم هند نیز به دو گروه تقسیم میشوند که با هم رقابت و حتی دشمنی دارند. در دهههای نخستین سده بیستم، گروه دکتر الیا موسی (۸۳) گرایشهای شدید صهیونیستی داشت و گروه مخالف، به رهبری د. ج. سامسون (۸۴) یک مهندس اهل بمبئی، مخالف صهیونیسم بود و آن را به معنای انحلال جامعه “بنیاسرائیل”، که دارای ویژگیهای قومی و فرهنگی خاص خود است، تلقی میکرد. نفوذ گروه سامسون در میان اعضای طایفه “بنیاسرائیل” در دهه ۱۹۲۰ تا بدان حد فزونی یافت که نشریه جیوئیش کرونیکل (چاپ لندن) در سال ۱۹۲۷ نوشت طایفه “بنیاسرائیل” یهودی نیستند و از تبار هندوهای یهودی شده یا ثمره ازدواجهای مختلط (با غیریهودیان) هستند. (۸۵)
ادامه دارد…
قسمت قبلی این مقاله ؛ قسمت بعدی این مقاله
پینوشتها:
۱. Dionisius Rodrigues / 2. Gomez Rodrigues / 3. Bartholemew Rodrigues / 4. Jacob de Sequeira / 5. Judaica, vol. 8, p. 1356; vol. 14, p. 219. / 6. Alvaro de Fonesca (Jacob Alvarez) / 7. ibid, vol. 6, pp. 1413-1414. / 8. Jaques de Paiva / 9. ibid, vol. 13, p. 14. / 10. Abendana / 11. Isaac Abendana / 12. Isaac Sardo Abendana / 13. ibid, vol. 2, pp. 65-66. / 14. Marcus Moses, Mordecai Hamburger / 15. ibid, vol. 12, p. 414. / 16. Solomon de Castro / 17. Samuel de Castro / 18. Isaac de Castro / 19. ibid, vol. 5, pp. 243-244. / 20. Franco / 21. Jacob Franco / 22. Solomon Franco / 23. ibid, vol. 7, p. 50.
۲۴. بنگرید به: این مقاله
۲۵. Raphael Ralph Franco (Lopes) / 26. Sir Lopes Massay Lopes / 27. Sir Henry Charles Lopes / 28. Baron Ludlow / 29. Baron Roborough / 30. ibid, vol. 11, p. 488. / 31. Henry Massay Lopes / 32. Who’s Who 1993, p. 1616. / 33. David Mello Lopes / 34. Historia dos Portugueses in Malabar. / 35. Buckland, ibid, p. 253. / 36. Elihu Yale
۳۷. Americana, vol. 29, p. 639; John Keay, The Honourable Company; A History of The English East India Company, London: HarperCollins, 1991, pp.199-200;
بنگرید به: این مقاله
۳۸. Thomas Pitt / 39. Rober Pitt / 40. Earl of Chatham / 41. William Pitt, the Younger / 42. Americana, vol. 9, p. 60; vol. 22, p. 148; Keay, ibid, pp. 192, 213-215, 390.
بنگرید به: کتاب زرسالاران یهودی و پارسی، ج۱، صص ۱۶۶، ۱۸۹.
۴۳. Pellegrino Treves / 44. Lyon Prager / 45. Israel Levin Solomons / 46. George Prager / 47. Judaica, vol. 8, p. 1356. / 48. Shalom ben Aaron ha-Kohen / 49. ibid, vol. 4, p. 1192. / 50. Sir Lionel Abrahams / 51. ibid, vol. 2, p. 165; Buckland, ibid, p. 3. / 52. Sir Robert Nathan / 53. Sir Frederic Lewis / 54. Institution of Chemical Engineers / 55. Sir Matthew Nathan / 56. Judaica, vol. 12, pp. 847-848. / 57. Sir Abraham Jeremy Raisman / 58. ibid, vol. 13, p. 1526. / 59. Herman Michael Kisch / 60. Cecil Kisch / 61. ibid, vol. 10, p. 1059. / 62. Levi de Hartog / 63. Sir Philip J. Hartog / 64. School for Oriental and African Studies (SOAS) / 65. ibid, vol. 7, p. 1363. / 66. Sir Barrow Ellis / 67. Geroge Davis / 68. A. Chotzner / 69. ibid, vol. 8, p. 1357. / 70. Eckehard Kulke, The Parsees in India, Munchen: Weltforum Verlag, 1974, p.239. / 71. Ramkrishna Mukherjee, The Rise and Fall of the East India Company; An Sociological Appraisal, Bombay: Popular Prakashan, 1973. p. 239. / 72. M. M. Murzban, The Parsis in India, Madras: Modern Printing Works, 1917, vol. 1, pp. 85- 86. / 73. Timberg, ibid, pp. 39-40.
۷۴. درباره نقش ارامنه در تحولات معاصر هند بنگرید به: Mesrovb Seth, Armenians in India, Calcutta: 2nd ed., 1937. در ضمیمه A کتاب نارندرا سینا درباره مهاجرت و استقرار ارامنه در بنگال توضیح داده شده است: Narendra K. Sinha, The Economic History of Bengal: From Plassey to the Permanent Settlement, Calcutta: Das Gupta & Sons, 1956. درباره فعالیت کمپانی هند شرقی و کارگزاران ارمنی آنها در ایران (سدههای ۱۷ و ۱۸ میلادی) بنگرید به: R. W. Ferrier,”The Armenian and the East India Company in Persia in the Seventeenth and Early Eighteenth Centuries”, Economic History Review, Second Series, XXVI (February, 1973), pp.36-62. ستارک در مقاله زیر به بررسی نقش ارامنه بنگال در تجارت ماوراء بحار اروپاییان پرداخته است: A. Stark, ” Armenians in India”, Calcutta Review, vol. XCVIII (April, 1894).در پژوهش نویسندهی این سطور نیز درباره رابطه ارامنه مستقر در بنگال با کمپانی هند شرقی انگلیس در سده هیجدهم و نقش خواجه سرحد ارمنی در مأموریت جان سرمن در دربار فرخسیر اشاراتی مندرج است. بنگرید به: کتاب زرسالاران یهودی و پارسی، ج۱، ص ۱۸۱.
۷۵. Konkan / 76. Shanwar Telis / 77. Judaica, vol. 4, pp. 493-495; vol. 8, p. 1356. / 78. Samuel Divekar / 79. ibid, vol. 6, p. 11.
۸۰. بنگرید به:
Shalva Weil, “An Overview of Research on the Bene Israel”, Timberg, ibid, pp. 13-14; Judaica, vol. 4, pp. 493- 494.
۸۱. Weil, ibid, p. 14. / 82. ibid, pp. 19-20. / 83. Elijah Moses / 84. D. J. Samson / 85. Timberg, ibid, pp. 288-319.
منبع: عبدالله شهبازی ؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، ج ۲، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم (پائیز ۱۳۹۰)
تنها با یک کلیک به کانال تلگرام اندیشکده مطالعات یهود بپیوندیم: