رفتارهای قساوت آمیز صهیونیستها تنها بر ضدّ دیگران اعمال نمیشود. در منطق و روش سران صهیونیسم تا زمانی که قوّت و اعتبار این جنبش، به کشتهشدن هزاران یهودی تیرهبخت بستگی داشته باشد، این امر مجاز شناخته میشود. نازیسم و صهیونیسم
به بیان دیگر، آنان از اسرائیل و رژیم صهیونیستی، بتی زرّین ساختهاند و در پای این گوسالهی سامری حاضرند هزاران انسان یهودی و غیریهودی را قربانی کنند.
اسرائیل شاهاک گفته است:
بیشتر هممیهنان من، خدای خود را گم کرده و به بتپرستی روی آوردهاند. درست مانند زمانی که در صحرای سینا به گوسالهپرستی روی آوردند. با این تفاوت که نام بت جدید آنها اسرائیل است. (۱)
یوری ایوانف در کتاب صهیونیسم میگوید:
در جریان جنایات نازیها بر ضدّ یهود، هدف اصلی صهیونیستها، نجات جان همکیشان خود نبود، بلکه تنها افزایش تعداد یهودیان مهاجر به فلسطین بوده است. در حقیقت سرنشینان کشتی باترییه، قربانی همین سیاست شدند.
بیشتر بدانیم : رازهای پنهان صعود نازیسم |
مناخیم بگین نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی در یادداشتهای خویش آورده است:
زمانی که کشتی باترییه در بندر حیفا لنگر انداخت، مقامات انگلیسی به دلیل گسترش شورش و انقلاب اعراب، از پیاده شدن مسافران کشتی جلوگیری کردند. بدینجهت سران صهیونیسم، کشتی مزبور را همراه با مسافرانش به چند دلیل منفجر ساختند که اهمّ آنها عبارت بود از:
۱. صهیونیستها چنین وانمود کردند که مسافران کشتی چون با عزم قاطع برای اقامت در فلسطین آمده بودند و هرگز قصد بازگشت نداشتند، از این رو، دست به یک خودکشی گروهی زدند. این ادّعا میتوانست احساسات یهودیان اروپا را برای مهاجرت به فلسطین تحریک کند.
۲. با افکندن مسئولیت این اقدام بر عهدهی دولت انگلیس، افکار عمومی ملتهای جهان و مردم انگلستان بر ضدّ این دولت تحریک شده و آن را تحت فشار قرار میداد.
۳. چه بسا انفجار کشتی باترییه، محصول اختلافات داخلی در سازمانهای صهیونیستی و یا به دلیل وجود شمار زیادی از فقیران، کهن سالان و زنان در میان مسافران بوده است. (۲)
از شیوههای رایج سران صهیونیسم در سالهای نخست پس از تأسیس دولت اسرائیل، استفاده از یک مشت عناصر تروریست در ایجاد فضای رعب و وحشت برای یهودیان دیگر کشورها بود، تا مهاجرت به اسرائیل را تنها راه نجات خویش تلقّی کنند.
بیشتر بدانیم : اسطوره پوگرومها |
بسیاری از یهودیان عراق، تحت تأثیر همین اقدامات خشونتآمیز و ایذایی، پس از مهاجرت به سرزمینهای اشغالی، به شدّت احساس پشیمانی کردند و به قول خانم دوروتی تامپسون:
«…هماینک در کنار رود اردن مینشینند و به یاد روزگار خوشی که در عراق به سر میبردند، اشک حسرت میریزند…». (۳)
بیشتر بدانیم : بازگشت یهودیان عراق |
یوری ایوانف در کتاب صهیونیسم اعترافات امثال بن گوریون را در همین زمینه نقل کرده است.
در این رابطه، شاید آنچه باورش برای عدّهای دشوار به نظر آید، طرح مسئلهی «تعامل و همکاری نزدیک میان نازیسم و صهیونیسم» باشد.
آنچه طی شش دههی اخیر در بوق تبلیغات صهیونیسم دمیده شده و فضای جهان را آکنده است، جنایات هولناک ارتش نازی بر ضدّ یهودیان و حقیقتنمایی افسانهی کشتار شش میلیون (!) یهودی در کورههای آدمسوزی شرق اروپا بوده است.
امّا در انبوه تبلیغات جنجالی این قوم، بسیاری از واقعیّتها همچنان در بوتهی کتمان و نسیان، پوشیده و پنهان باقی مانده است.
در سال ۱۹۳۳، لئوپولد فون میلدنشتاین (Leopold Von Mildenstein) -که بعدها رئیس بخش یهودیان در سازمان امنیّت و اطّلاعات آلمان شد- بنا به دعوت جنبش صهیونیسم همراه با همسرش از فلسطین بازدید کرد. در طی این دیدار، یهودیان مقالات زیادی را با عنوان «دیدار یک شخصیّت وابسته به حزب نازی از فلسطین» منتشر ساختند و به افتخار یادبود این سفر، به ساخت یک مدال اقدام کردند که یک روی آن صلیب شکستهی نازیها و در روی دیگر آن، ستارهی داوود طرّاحی شده بود. (۴)
بدینترتیب، صلیب شکسته نازیسم و ستاره ششپر صهیونیسم دو روی یک سکه و در آغوش یک دیگر قرار گرفت.
شاهاک مینویسد:
حاخام صهیونیست، دکتر یواخیم پرینتس (۵) در ۱۹۳۴ کتابی تحت عنوان ما یهودیان نوشت تا انقلاب آلمان هیتلری و شکست لیبرالیسم را بزرگ بدارد … این کتاب از چاپلوسیهای حقیر در قبال ایدئولوژی نازی انباشته است. از دستافشانیها و پایکوبیهایی به خاطر شکست لیبرالیسم و بهویژه ایدههای انقلاب فرانسه. این کتاب، عمیقاً ابراز امیدواری میکند که جوّ همبستگیهایی که اسطورهی نژاد آریایی ایجاد کرده است، سبب شکوفایی صهیونیسم و اسطوره نژاد یهودی نیز گردد. (۶)
هانا آرنت در کتاب آیشمن در اورشلیم توافق میان سران صهیونیسم و آیشمن را مطرح ساخته و گفته است که به موجب این توافق، مقرّر شد که آیشمن اجازه دهد چند هزار نفر از یهودیان عالیرتبه و اعضای سازمانهای صهیونیستی، به طور غیرقانونی به مقصد فلسطین خارج شوند. متقابلاً نماینده صهیونیسم جهانی نیز قول داد در اردوگاههایی که صدها هزار یهودی از آنجا به مقصد اردوگاه آشویتس اعزام میشوند، نظم و آرامش برقرار گردد. (۷)
به موجب توافق دیگری که میان سران نازی و صهیونیسم انجام پذیرفت، مقرّر شد که دولت آلمان ۱۶۸۴ نفر از یهودیان متخصّص را که میتوانستند در سازندگی دولت آینده اسرائیل مفید واقع شوند، آزاد سازد؛ امّا در عوض ۴۶۰ هزار یهودی عادّی را به آشویتس اعزام کند. این امر با موافقت آژانس یهود و شورای جهانی یهود صورت پذیرفت. (۸)
این مناسبات و توافقات نشان میدهد که هدف اصلی سران صهیونیسم، نه نجات جان یهودیان، بلکه تنها تأسیس یک دولت یهودی در فلسطین، حتّی به بهای نابودی هزاران یهودی نگونبخت بوده است.
بن گوریون در هفتم دسامبر ۱۹۳۸ در برابر رهبران حزب کارگر صهیونیسم، اظهار داشت:
اگر من بدانم که تمام کودکان یهودی آلمان را از راه بردن آنها به انگلیس میتوانم نجات دهم و یا این که تنها نیمی از آنان را میتوانم به سرزمین اسرائیل منتقل کنم، به یقین راه دوم را بر میگزینم؛ زیرا ما نباید تنها به فکر جان این کودکان باشیم، بلکه باید در اندیشهی تاریخ ملت یهود باشیم. (۹)
وی هم چنین در هشتم دسامبر ۱۹۴۲ نیز اعلام کرد:
وظیفه صهیونیسم نجات یهودیان اروپا نیست؛ بلکه آزاد سازی سرزمین اسرائیل برای ملت یهود است. (۱۰)
بدینجهت است که برخی ناظران، همچون هاینتس هوهنه (Heinz Hohne)، روزنامهنگار آلمانی، بر آنند که اصولاً صهیونیستها استقرار فاشیسم در آلمان را نه به مثابه یک مصیبت ملی، بلکه به عنوان فرصتی تاریخی و بیمانند در وصول به هدفهای صهیونیستی خویش میدیدند. (۱۱)
صرفنظر از اینکه نازیسم و صهیونیسم هرکدام سمبل افراطیترین گرایشهای نژادپرستانه دوران معاصر به شمار میآیند و نیز جدای از سیاستهای مشترک توسعهطلبانه و مطامع پایانناپذیر هر دو، و همچنین غیر از تعاملات و توافقاتی که به طور مستمر، میان آنها وجود داشت، اتّخاذ خشونتبارترین شیوههای برخورد و توسّل به بیرحمانهترین روشهای قلع و قمع مخالفان، از جمله وجوه مشترک میان این دو جریان مصیبتبار قرن بیستم به حساب میآید.
بیشتر بدانیم : رازهای پنهان صعود نازیسم |
جلال آل احمد در چهل سال پیش نوشت:
صهیونیسم است که خطرناک است؛ چرا که پشت سکهی نازیسم و فاشیسم است و به همان طریقه عمل میکند. یک هاگانا برای من با دستههای اس اس هیچ فرقی ندارد. (۱۲)
اسرائیل شاهاک با اعلام این مطلب که «من از مقایسهی وضع موجود اسرائیل با وضعی که بین دو جنگ، در آلمان وجود داشت، وحشت ندارم …» میگوید:
یهودیان اسرائیلی … در حال حاضر، یک روش نازیگری را میشناسند و از آن پیروی میکنند.
شاهاک میافزاید:
آیا ملتی که مردی مثل مایر زیون (۱۳) را به عنوان قهرمان ملی خود میشناسد، لایق اسم دیگری غیر از نازی است؟ آیا اگر افراد ملتی، مردم یهود را با کاردهای خود میکشتند، بر آن ملت، اسم دیگری مینهادیم؟ (۱۴)
گرچه در تشابه و همانندی اهداف و عملکرد نازیسم و صهیونیسم همهی آزادگان و فرهیختگان جهان، وحدت نظر داشته و متّفقالقولند، و حتّی آن دسته از روشنفکران یهودی که دارای وجدانی بیدار بوده و شهامت و انصاف خود را، تحت تأثیر تعصّبات نژادی، در نباختهاند، به این واقعیّت اذعان دارند و چهرههای سرشناسی از فرهیختگان یهود، چون آلفرد لیلنتال (Alfred Lilinthal) نویسنده آمریکایی، نوام چامسکی، حاخام المر برگر (Elmer Berger) بنیامین فریدمن، اسرائیل شاهاک (۱۵) و دهها تن دیگر از نخبگان این قوم بر این امر تأکید میورزند؛ ولی یک تفاوت اساسی، صهیونیسم را از نازیسم جدا میسازد و آن اینکه در آمریکا و اروپا، همواره از مبارزات و اقدامات شجاعانهی کسانی که با نازیها جنگیدند و از حریم سرزمین خود دفاع کرده و اشغالگران نازی را از کشور خویش بیرون راندند، ستایش کرده و آنان را در هزاران مقاله، سخنرانی، روزنامه، کتاب، فیلم و… مورد همهگونه ستایش و تحسین قرار میدهند.
امّا با تشابه تامّی که میان نازیسم و صهیونیسم وجود دارد، نه تنها هیچکس در غرب، از بیم اتّصاف به انگ یهودستیزی جرأت اعتراض به اقدامات خشونتآمیز صهیونیستها و مخالفت با سیاستهای توسعهطلبانهی آنها را ندارد، بلکه مقاومت مشروع ملت فلسطین در برابر این رژیم، اقدامی تروریستی خوانده میشود و کسانی را که از سرزمین، شرافت و حقوق خود دفاع میکنند، شایستهی هر گونه کیفر و مجازات میشمارند.
از آن سوی، کسانی را که اردوگاهها، روستاها و شهرهای فلسطینی را بمباران کرده و مردان و زنان و کودکان بیگناه را به قتل میرسانند و خانههایشان را بر سرشان تخریب میسازند … این اقدامات، دفاعی تلقّی میشود، حتّی اگر با خمپاره، موشک، تانک و هلیکوپتر، به سوی کودکان و نوجوانانی که سلاحی جز سنگ و کلوخ در دست ندارند، شلیک کنند!!!
منابع:
۱. روژه گارودی، محاکمة الصهیونیة الاسرائیلیة، ص ۶۳.
2. جودت السعد، الشخصیه الیهودیه عبر التاریخ، ص ۲۰۵-۲۰۶.
3. یاسر حسین، یهود ضدّ اسرائیل، ص ۴۶.
4. روژه گارودی، محاکمة الاسرائیلیة، ص ۷۰-۷۱.
5. او پس از مهاجرت به ایالات متحده به منصب معاونت کنگره یهودی جهانی ارتقا یافت و به صورت یکی از چهرههای برجستهی سازمان جهانی صهیونیسم و دوست صمیمی گلدامایر درآمد.
6. اسرائیل شاهاک، تاریخ یهود- مذهب یهود، بار سنگین سه هزاره، ترجمهی مجید شریف، ص ۱۸۱-۱۸۲.
7. روژه گارودی، پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، ترجمهی نسرین حکمی، ص ۶۲.
8. روژه گارودی، محاکمه الصهیونیه الاسرائیلیه، ص ۷۸.
9. همان، ص ۸۲.
10. همان، ص ۷۷.
11. یوری ایوانف، صهیونیسم، ترجمهی ابراهیم یونسی، ص ۱۲۹.
12. جلال آل احمد، سفر به ولایت عزرائیل، ص ۹۹.
در ضمن برای دیدن موارد بیشتری از تعاملات میان نازیسم و صهیونیسم، ر.ک: روژه گارودی، محاکمه الصهیونیه الاسرائیلیه، فصل پنجم، با عنوان «تعاون الصهیونیه مع هتلر».
13. شاهاک در معرفی این شخص مینویسد: او آدم کش قهاری بود و معمولاً برای رفع ناراحتی خویش، اعراب را با کارد میکشت. او خود، تعریف میکند که چگونه دوستش، یک چوپان بیسلاح عرب را نگه داشته و او کارد را در قلبش فرو برده و خون فوران کرده است.
موشه شارت در یادداشتهای خود آورده است که مایر هارزیون با همکاری یک گروه تروریستی همتای خویش، شش نفر عرب را گرفته و پنج نفر از آنها را یکی پس از دیگری با کارد کشته و نفر ششم را زنده رها کرده تا مشاهدات خود را برای مردم تعریف کند.
شاهاک میافزاید: عجبا! این مرد به نظر بیشتر اسرائیلیها، یک قهرمان ملی به شمار میآید. موشه دایان و اریل شارون، او را به عنوان نمونه، به جوانان معرفی کردند و هیچ کس، حتی آنهایی که از صلح دم میزنند، اعتراض نکردند (ر.ک: اسرائیل شاهاک، دولت نژادپرست اسرائیل، ترجمهی امان الله ترجمان، ص ۲۴۰-۲۴۱).
برای دیدن یک نمونه از یادداشتهای روزانه و شخصی مایر زیون، که جریان یکی از اقدامات تروریستی خود را با آب و تاب و ابراز احساسات ویژه توصیف کرده است، ر.ک:
لیویاروکاچ، تروریسم مقدس اسرائیل، ترجمه مرتضی اسعدی، ص ۱۳۳-۱۳۵، تحت عنوان «به زودی این آواز شادی، به مویه مرگ بدل خواهد شد».
14. اسرائیل شاهاک، دولت نژادپرست اسرائیل، ترجمهی امان الله ترجمان، ص ۲۴۴.
15. شاهاک مینویسد: من با چشمان خویش، شاهد کشتار شماری از افراد خانوادهام در یکی از اردوگاههای نازی بودم؛ اما مسئول کشتار یهودیان در اروپا چه کسانی بودند؟ آیا اعراب بودند؟ همانها که طی قرون متمادی با یهودیان زندگی مسالمت آمیز داشتند، و یا نظام بورژوازی غرب بود؟ … (ر.ک: محمد وجدی بکر الدباغ، الایدیولوجیه، الصهیونیه و اسرائیل، ص ۱۳۷).
منبع: احمد کریمیان ؛ یهود و صهیونیسم: تحلیل عناصر قومی، تاریخی و دینی یک فاجعه، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ دوم ۱۳۸۶.
…..
اندیشکده مطالعات یهود در پیامرسانها:
نازیسم و صهیونیست هیچ ربطی به یک دیگر ندارند و نازی ها دشمنان صهیون ها بوده و هیچ وقت صهیون ها ، نازی ها نیستند
miran اگه کل مطلب رو خونده باشه اندازه خر فهم و شعور نداره که این نظر رو گذاشته
هردو تغکر مبتنی بر برتری نژادی هست در نازیسیم برتری نژاد آریا و در صهیونیسم برتری نژاد یهود ، هر دو از ابزار سرکوب و جنگ برای پیش برد اهداف خود استفاده کردن نازی ها در اروپا و صهیونیست ها در فلسطین ، و هیچ نوع مدرکی دال بر دشمنی این تفکرات وجود ندارد !؟
یه جایی خوندم که کلیمیان ایرانی هم انکار هولوکاست رو محکوم کردن و میکنن!!!
…